یادش بخیر بچه که بودیم(دوران ابتدایی)وقتی یکی از بچه ها میگفت بیا یه راز مهم در گوشت بگم با چه اشتیاقی گوش میدادیم تازه ازم قول میگرفت که به هیچکس نگیم یهو میگفت راز اینه که فردا سه شنبه است بعد میگفت یادت باشه قول دادی به هیشکی نگی ماهم دلخور میشدیم و از اونجایی که اتفاقا فردا سه شنبه بود هرکی ازمون میپرسید فردا چن شنبست خودمونو میزدیم به اون راه و جواب نمیدادیم که یه وقت زیر قولمون نزده باشیم..خدایی چقدر راز دار بودیم با اون دلای کوچیکمون....