داشتیم با خواهرم اینا میگشتیم. خواهرم بارداره یهو دلش آب پرتقال خواست.شوهرش رفت 2 نوع آب پرتقال گرفت با چند تاآبمیوه دیگه.اولی رو باز کرد دیدیم قیافه اش رو 1 جوری کرد که چقدر بد مزه است و نمیتونه بخورتش
بعدی از این تکدانه ها بود باز کردیم خورد و خوشحال و خندان تا تهش خورد
یکی از اون بد مزه رو دادم به شوهرم میگم بگیر آب پرتقال بخور
میگه : نه نمیخوام
میگم: بگیر زیاده
اونم هی تعارف میکرد که من نمیخوام بده آبجی بخوره
منم گفتم : این بد مزه بود آبجی نمیخوره تو بخور
مثلاً میخواستم تعارف کرده باشم
بنده خدا شوهرم
مونده بود چی بگه