روز اول مهر بود مام سر صف واستاده بودیم و معاون داشت با بلندگو اسامی بچه هارو میخوند که کیا تو کدوم کلاسن . عاغا این رسید به اسم ساجده، به جای اینکه بگه ساجده،جلوی چهارصد نفر گفت : خانم سجاده فلانی . و اینطور بود که کل مدرسه ناگهان به فضا پرتاب شد و معاونم تو افق محو شد...