داستان یه روز عادی تو خونه :
بابام تو ﺷﺮﻛﺖ شلوارش پاره شده بعد رفته یه شلوار دیگه خریده که
15 سانت بلنده !!!!
اومده به مامانم میگه کوتاش کن
میگه: کار دارم باید برم کلاس خیاطی پرده دوزی !!!!!!
اﻭﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻪ:میتونی شلوارمو کوتاه کنی, 15 سانت
ﮔﻔﺘﻢ : بابایی من درس دارم فردا امتحان دارما...( اﺭﻫﻬﻪ ﺟﻮﻥ ﻋﻤﻢ) ﺑﻌﺪﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺳﻮﺯﻥ ﻧﺦ ﻧﻜﺮﺩﻡ ﺷﻠﻠﻠﻮاﺭ ﺧﻮﺩﺷﻢ 15ﺳﺎﻧﺖﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﻨﻢ ﺑﺮﻭ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﺧﺪا ﺭﻭﺯﻱ ﺗﻮ ﺟﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﺟﻮﺭ ﻛﻨﻪ
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧﺎاااﻙ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ اﻻﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺑﻮﺩﻧﺖ ???
هیچی دیگه خودش 15 سانت کوتاش کرد!!
بعد شب که همه خواب بودن مامانم (بی خبر از اینکه بابام کوتاش کرده)
دلش سوخت رفت 15 سانت دیگه کوتاش کرد !!!
.
.
.
هیچی دیگه امروز بابام شورت رفت سرکار