ıllıllı نوشته های جالب و قشنگ ıllıllı
☺☻☺☻ BEAUTI NOTE☺☻☺☻  
قالب وبلاگ

فقط خود کار قرمز نیست این جا

 

 
 
 

شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز

 

به جرم نقض قانون اساسی 
و بعض گفتمان های سیاسی

 

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش 
قراری را نهاده با زن خویش

 

که از زندان اگر آمد زمانی 
به نام من پیامی یا نشانی

 

اگر خودکار آبی بود متنش 
بدان باشد درست و بی غل و غش

 

اگر با رنگ قرمز بود خودکار 
بدان باشد تمام از روی اجبار

 

تمامش اعتراف زور زوری ست 
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

 

گذشت و روزی آمد نامه از مرد 
گرفت آن نامه را بانوی پر درد

 

گشود و دید با خودکار آبی 
نوشته شوی با خط کتابی

 

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟ 
بگو بی بنده احوالت چطور است؟

 

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو 
ملالی نیست غیر از دوری تو

 

من این جا راحتم، کیفور کیفور 
بساط عیش و عشرت جور وا جور

 

در این جا سینما و باشگاه است 
غذا، آجیل، میوه رو به راه است

 

کتک با چوب یا شلاق و باطوم 
تماما شایعاتی هست موهوم

 

هر آن کس گوید این جا چوب دار است 
بدان این هم دروغی شاخدار است

 

در این جا استرس جایی ندارد 
درفش و داغ معنایی ندارد

 

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟ 
کجا سلول های انفرادی ست؟

 

همه این جا رفیق و دوست هستیم 
چو گردو داخل یک پوست هستیم

 

در این جا بازجو اصلن نداریم 
شکنجه یا کتک عمرن نداریم

 

به جای آن اتاق فکر داریم 
روش های بدیع و بکر داریم

 

عزیزم، حال من خوب است این جا 
گذشت عمر، مطلوب است این جا

 

کسی را هیچ کاری با کسی نیست 
نشانی از غم و دلواپسی نیست

 

همه چیزش تمامن بیست این جا 
فقط خود کار قرمز نیست این جا

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:54 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]


10 سوالی که خدا از ما نخواهد پرسید!!

 

 

1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

 

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

 

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

 

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

 

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

 

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

 

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

 

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می‌شدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

 

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

 

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می‌کردی؟


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:51 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

راز زیبایی (ارنستو چگوارا)

 

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .


روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .


نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :


میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟


یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...


بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند .


اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند


اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .


او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد


و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .


او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .


به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .


آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد


مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت .


آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود


سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم


و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .


پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم


و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !


در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند


روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟


همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .


و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید . شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت

ارنستو چه گوارا

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:50 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

جملات زیبا و پر مفهوم جبران خلیل جبران

 

 ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی

 

 آموختن تنها سرمایه ای است که ستمکاران نمی توانند به یغما ببرند

 

♦ مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید .

 

 رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد

 

 هشدار ! تنها به عزم نیاز اگر به معبد درون شوید ، هرگز هیچ نیابید

 

 اگر بکوشی و در پی نصیبی حتی برای خود باشی بدان که صالحی

 

♦ معرفت زمانی تکامل می یابد که کار و کوشش با آن همراه باشد

 

 بجاست دوستی بخواهی که به روزهایت تلاش و به شبهایت آرامش بخشد

 

 شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم

 

 آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک

 

 از ابرانسان است که انسان های برتر دلگرمی و شجاعت می گیرند

 

 عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند

 

 به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند

 

 انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد

 

 ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار

 

 زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند

 

 چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری

 

 رنجدیده ! اگر بکوشی تا چیزی از مال خویش را به مردم بذل کنی بی تردید رستگاری


♦ اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند

 

♦ هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند

 

♦ چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.

 

 اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط

 

♦ بسیاری از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از راستی جدا می کنند

 

 حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر

 

 چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را

 

 نیازهای انسان در حال دگرگونی است و تنها چیزی که دگرگون نمی شود عشق به اوست ؟ زیرا عشق او باید پاسخگوی نیازهایش باشد

 

♦ اگر کار و کوشش با محبت توام نباشد پوچ و بی ثمر است ، زیرا اگر شما با محبت به تلاش برخیزید ، می توانید ارواح خویش را با یکدیگر گره بزنید و آنگاه همه شما با خدای بزرگ پیوند خورده اید

 

 ذات آدمی اقیانوسی است خارج از محدوده وزن و سنجش . ذات خود را شکوفا می سازد مانند گلی با گلبرگهای غیر قابل شمارش

 در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید

 

♦ پیشوایان ، دانه های نبات و گیاهان ناشناخته و شگفت انگیزی هستند که به هنگام باروری و کمال قلبشان به باد هدیه می شود تا بر روی زمین پراکنده شوند

 

♦ تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند

 

 نفرین بر او که با بدکار به اندرز خواهی آمده همدستی کند. زیرا همرایی با بدکار مایه رسوایی، و گوش دادن به دروغ خیانت است

 

 به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود

 

 این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند

 

 از یک خود کامه، یک بدکار، یک گستاخ، یا کسی که سرفرازی درونی اش را رها کرده، چشم نیک رای نداشته باش

 

 دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است

 

 پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟!

 

♦ مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد

 

 چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت

 

♦ شعوری که در پهنه درون کسی فرود آمد ، هرگز دوبال خود را به دیگری عاریه نمی دهد

 

 هنگام نیایش به روح خود امکان اوج می دهی تا در همان لحظه با تمام ارواحی که نیایش می کنند یکی شود ، ارواحی که جز از طریق دعا هرگز به جمعشان نخواهی پیوست

 

♦ عبادت ، گستردن جان است بر کرانه ی هستی و آمیزش انسان است با اکسیر حیات

 

♦ هر ضعیف و ناچیزی که در میان شما عذاب دیده و نابود گشته است ، نیرومندترین و ایستاده ترین چیزی است که در هستی شماست

 

 راز نیکی تو در اشتیاقی است که با ذات نیرومند و سرکش تو گره خورده و این اشتیاق در همه شما یکسان نیست

 

 آن که گرفتار رنج و عذاب شده اما با ذاتش و هویتش همنواست همانند کشتی است که سکانش درهم شکسته و در اطراف جزایر و دریاها سرگردان است و از هر طرف محاط در خطرها ، ای بسا که غرق نشود و به قعر دریا فرو نرود

 

♦ حیات درختان در بخشش میوه است . آنها می بخشند تا زنده بمانند ، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند

 

♦ به فرزند عشق خود توانید داد، اما اندیشه تان را هرگز ، که وی را افکاری دیگر به سر است ، تفکراتی از آن خویشتن

 

♦ شما دل به یار خود بسپارید ، ولی نه برای نگهداری آن ، زیرا فقط گرمی زندگی است که می تواند دلها را حفظ کند

 

 اگر سزاوار است آن است که دوست با جزر زندگی ات آشنا شود ، بگذار تا با مد آن نیز آشنا گردد ، زیرا چه امیدی است به دوستی که می خواهی در کنارش باشی ، تنها برای ساعات و یا قلمرو مشخصی ؟

 

♦ درختان شعرهایی هستند که زمین بر آسمان می نویسد و ما آنها را بریده و از آنها کاغذ می سازیم تا نادانی و تهی مغزی خویش را در آنها به نگارش درآوریم

 

♦ گروهی از مردمند که اندکی از ثروت کلان خویش را می بخشند و آرزویی جز شهرت ندارند . این خودخواهی و این شهرت پرستی که به طور ناخودآگاه گرفتارش هستند بخشش آنان را ضایع می سازد

 

 و مردم هرگز نمی دانند پیشوا جز ذات عظیم آنها که به سوی آسمان سیر می کند ، شکاری ندارد

 

♦ هیچ کس نمی تواند چیزی را به شما بیاموزد جز آنچه که در افق دید و خرد شما وجود داشته و شما از آن غافل بوده اید

 

 قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می آید ، بشنوند

 

 گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمی دانید ، کشف خواهد شد

 

 کسی که بخشش می کند زمانی به نشاط واقعی دست می یابد که پس از جستجوی فراوان نیازمندی را پیدا کند که عطای وی را بپذیرد .تلاش برای یافتن چنین شخصی ، از ایپار لذت بخش تر است

 

 به پزشک خود ایمان داشته باشید و به گفته هایش ، که جز دارویی شفا بخش نیست ، اعتماد کنید و جرعه تلخ او را با طمانینه و خاطری جمع سرکشید

 

♦ به هنگام باز ایستادن تنفس ،نفس از تکرار پی در پی آزاد می شود و تلاش برای آزادی از زندانی مخوف و اوج گرفتن در فضایی گسترده و پر از آثار حیات به سوی پروردگار ادامه می یابد ، تا بی پرده به وصال برسد

 

 شاید بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی افکار مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آورید

 

 آنگاه مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در منزلگاههای دور

 

♦ جهت الهی شما ، دریایی است پهناور و بی ساحل . ذات الهی شما از ازل پاکیزه بوده است و تا ابد نیز خالص و پاک خواهد ماند

 

♦ همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است

 

 گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند . به گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند

 

 اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد

 

 چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش. در خانه نادانی ، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند

 

♦ با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنید که چشمهایشان ، چهره ی سالها را دیده و گوشهایشان ، نوای زندگی را شنیده است

 

♦ کامل ترین پاداش برای انسان ، بخششی است که بتواند امیال هستی اش را تغییر دهد و خواستهای دو لب خشکیده از عطش او را دگرگون سازد و تمام زندگی اش را به چشمه های همیشه جوشان و ابدی تبدیل کند

 

♦ شکنجه ها عشق به شما روا می دارد تا به رازی که در دلهایتان نهفته است پی برید و بدین وسیله جزئی از قبل حیات باشید

 

♦ انسانیت روح خداوند است در زمین.در اعماق روح، شوقی است که انسان را از دیده به نادیده ، و به سوی فلسفه و ملکوت سوق می دهد

 

♦ شما در بسیاری از رنجها بر سر دو راهی قرار گرفته اید ، و این رنجها جرعه هایی هستند بسیار تلخ و زهرآگین که پزشکی حکیم و چیره دست بیماریهایی را که در درونتان ریشه دوانیده اند ، با آنها علاج می کند

 

♦ طبیعت با آغوشی باز و دستانی گرم ، از ما استقبال کرده و می خواهد که از زیبایی اش لذت بریم.چرا انسان باید آنچه در طبیعت ساخته شده است را از بین برد ؟

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:50 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]


اگر گناه وزن داشت ( دکتر علی شریعتی)

 

اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

 

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمانجستجو نمیکردیم

 

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم

 

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم


هیچ رنجی بدون گنج نبود ...
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند

 

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید

 

اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم....


اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

 

اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا

انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت

دکتر شریعتی


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:45 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

باورهای قلبی, جملات زیبا آموزنده

من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى
این که آن*ها همدیگر را دوست ندارند نیست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که
آن*ها همدیگر را دوست دارند نمى*باشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى
باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما
خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را
ببخشیم.

من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد
داد حتى در دورترین فاصله*ها. عشق واقعى
نیز همین طور است.

من باور دارم ...
که ما مى*توانیم در یک لحظه کارى کنیم که
براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.

من باور دارم ...
که زمان زیادى طول مى*کشد تا من همان آدم
بشوم که مى*خواهم.

من باور دارم ...
که همیشه باید کسانى که صمیمانه
دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و
دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین
بارى باشد که آن*ها را مى*بینم.

من باور دارم ...
که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام
مى*دهیم، صرفنظر از این که چه احساسى
داشته باشیم.

من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل
نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد
آورد.

من باور دارم...
که قهرمان کسى است که کارى که باید
انجام گیرد را در زمانى که باید انجام گیرد،
انجام مى*دهد، صرفنظر از پیامدهاى آن.

من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داریم در مواقع
پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به
کمک ما مى*آیند و ما را نجات مى*دهند.

من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم
حق دارم که عصبانى باشم امّا این به
من این حق را نمى*دهد که ظالم و بیرحم
باشم.

من باور دارم ...
که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشته*ایم
و آنچه از آن*ها آموخته*ایم بستگى دارد تا به
این که چند بار جشن تولد گرفته*ایم.

من باور دارم ...
که همیشه کافى نیست که توسط دیگران
بخشیده شویم، گاهى باید یاد بگیریم که
خودمان هم خودمان را ببخشیم.

من باور دارم ...
که صرفنظر از این که چقدر دلمان شکسته
باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز
نخواهد ایستاد.

من باور دارم ...
که زمینه*ها و شرایط خانوادگى و اجتماعى
برآنچه که هستم تاثیرگذار بوده*اند امّا من
خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.

من باور دارم ...
که نباید خیلى براى کشف یک راز کند و کاو
کنم، زیرا ممکن است براى همیشه زندگى
مرا تغییر دهد.

من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه
کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند.

من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند
ساعت توسط کسانى که حتى آن*ها را
نمى*شناسیم تغییر یابد.

من باور دارم ...
که گواهى*نامه*ها و تقدیرنامه*هایى که بر روى
دیوار نصب شده*اند براى ما احترام و منزلت به
ارمغان نخواهند آورد.

من باور دارم ...
که کسانى که بیشتر از همه دوستشان دارم
خیلى زود از دستم گرفته خواهند شد.

من باور دارم ...
«شادترین مردم لزوماً کسى که بهترین چیزها
را دارد نیست
بلکه کسى است که از چیزهایى که دارد
بهترین استفاده را مى*کند.»

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:45 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

سخنان حکیمانه ارد بزرگ

 

همسر خویش را از شهر و دیار خویش برگزینید ، نبود ریشه های فرهنگی همسو ، سختی به بار می آورد .


عشقی که آدمی را به گوشه نشینی وادار کند ارزشی ندارد عشق باید توان پرتاب انسان به سوی هدفهای راستین را داشته باشد .


روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی ست .


ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .


در طبیعت فصل بهار ، تنها سه ماه است ، اما آدمی می تواند همواره بهاری باشد .

 

بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست .


گاهی با سکوت نیروی خویش را ، بهتر نشان می دهی .


مهمترین گزینه برای ساختن یک فرمانروایی بزرگ ، توانمندی و پیشرو بودن است و لازمه رسیدن به توانمندی همیاری مردم است و مردم هنگامی همراه می شوند که براستی آزاد و شاد باشند.


تندرستی پیش نیاز هر آرمان باشکوهی ست .


شناخت ما از کرانه دریای وجود بزرگان ، تنها به اندازه میدان دید چشم اندیشه ماست و نه بیشتر .


رستاخیزهای اجتماعی بدون همراهی زنان شجاع غیر ممکن است چرا که زن پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی ست .


چه بسیار اشکهایی که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی که لبالب از غم و اندوه ...

 

خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است .


با روشنگری می توان جلوی بسیاری از آشوب های بی مورد را گرفت .


بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !

 

در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است .

 

سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .

 

روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .

 

زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .

 

در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند .

 

آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .

 

آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .

 

راه مبارزه با اندیشه نادرست ، پرداختن بر اندیشه درست است . هر راه دیگری ، ریشه کجروی را نیرومندتر می سازد .

 

شراره های آتش دل تا به آسمانها کشیده می شود هر چند در پرگار نگاه چشم نگنجد .

 

بزرگترین ابزار دفاع در برابر دشمنان ، خرد و اندیشه است .

 

شمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند خودستایی و خودسری است .

 

آرزوهای جوانان را خوار و کوچک مپندارید که سرآغاز کوهستانی آسمان خراش و یا دره ایی گود و ناپیداست .

 

سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است .

 

اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است

 

ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته .


ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند .

 

آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است .

 

برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.

 

آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد .

 

آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود .

 

می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر .

 

بزرگترین اشتباه و چاله زندگی یک زیاده خواه ، در آنست که پیش از کسب آمادگی لازم پشت میز مدیریت بنشیند .


ارد بزرگ می گوید : جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .


میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست .


از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس .


ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود .


کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند .

 

نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .


جوانان ! زندگی خردمندانه می خواهند ، کهنسالان باید آگاهی بخش اندیشه های آنان باشند نه بازیگران زندگی آنان .


پیران آزاده آنانیند که از آموزش دودمان امروز کوتاهی نمی کنند و هر آنچه در اندیشه دارند را هدیه می کنند .


پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .


پیران جهان دیده برای گفتگو با جوانان مانع تراشی نمی کنند .


برای نابودی دشمن اندیشه خود ، بیاموز و پژوهش کن ! و برای گریز از دشمن مال و زندگیت به هنجارهای قانونی پناه ببر و دوری پیشه کن .


اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی ، پیوسته از او به دشمنی یاد کن .


دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد .


دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور .


تندرستی پاداش نیک زیستی ست .


تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد برگ


اندوخته ای با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم .


آدم با ادب دروازه دلها را همیشه گشوده می بیند .


ادب با پول ، دانش و آموزش بدست نمی آید ادب دارای ریشه است ریشه ایی به بلندای تاریخ


سخن های پست ، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری می دهد .


بازده خرد برای اهل معنا ، کلام سکرآور است .

 

هر آنکه خردمندتر است اهریمن بیشتر به او حمله می کند . در میدان جنگ و آورد او هزاران فتنه و افسون کشته شده را خواهی دید .


دانش امروز فر بسیاری در پی داشته ، اما نیروی جاری سازی آرامش به روان ما را ندارد . امنیت را بزرگان خردمند به ما می بخشند .


خواست ادب آن نیست که هر چه ما می خواهیم دیگران بگویند ، ادب آنست که ببینیم آیا کسان دیگر در جایگاه خویشند ؟ و حال ما در کجاییم ؟


برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون براین ، باید کمی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت


برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش .


هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان نیز .


بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند .


یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است .


میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود .

 

انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! .


امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است .


انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست .


انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است .


انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست .


کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند .


آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند .


دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود .


از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید .

 

مردم آدمهای بردبار را با ادب می دانند حال آنکه بردباری سنجشی درست نیست ! باید ادب آدمها را در آزمون ها سنجید و نه در سکوتها ...


ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی !


به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش .


بارش باران تپش زندگی و مهربانی است .


فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .


خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند .

 

نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران .

 

بارش باران از پستان گیتی ، فرزندان را در دل خاک جانی می دهد و زندگی را هویدا می کند و چه نیک مردان و زنانی که می بارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان .

 

باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند .


روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرفرازی پرداخت .


بخشندگان فرمانروایان بی تاج و تخت میانه مردمند .


مردم همواره گوش به ندای بخشندگان دارند .


برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری .

 

اگر پی به شکوه و گستره خرد خویش ببریم هیچ گاه به گردن کشی روی نمی آوریم .


گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد .


رود مهر در این سرزمین جاریست ... آزادی و آزادگی خواست همیشگی ایرانیان بوده است .


در کاخ های ویران شده نامداران سرزمینمان ایران می توان هزاران هزار چشمه جاری دید ...می توان فریادهای دادگستر آنها را شنید ... و تنهایی را از یاد برد ...


چه بسیار گردن کشانی که به آنی دچار زبونی شدند .


ارد بزرگ می گوید : گردن فرازان به خرد روی آوردند و گردن کشان به نابخردی .

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:45 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

داستان گردنبند,داستان پیر مرد فقیر,داستان

 روزی پیرمردی فقیر و گرسنه، نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»، پس او را به منزل حضرت فاطمه (س) راهنمایی کرد.

 پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا (س) رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا (س) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم. اما گردن ‏بندی را که دختر حمزة بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر، گردن ‏بند را گرفت و به مسجد آمد.
پیامبر (ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد عرض کرد: ای پیامبرخدا (ص)، فاطمه (س) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم. پیامبر (ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر (ص) گردن بند را از پیرمرد خرید.  عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت: این را به رسول خدا (ص) تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر (ص) نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه (س) آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. غلام خندید. حضرت فاطمه (س) راز این خنده‌ را پرسید. غلام پاسخ داد: ای دختر پیامبر (ص) برکت این گردن بند مرا به شادی آورد، چون گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت.

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:44 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

داستان کوتاه,داستان کوتاه ناخدا یا مهندس

 

يکي از روزها ناخداي يک کشتي و سرمهندس آن در اين باره بحث مي  کردند که در کار اداره و هدايت کشتي کدام  يک نقش مهم  تري دارند.
بحث به  شدت بالا گرفت و ناخدا پيشنهاد کرد که يک روز جايشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتي را به  دست بگيرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتي برود.
هنوز چند ساعتي از جابه  جايي نگذشته بود که ناخدا عرق  ريزان با سر و وضعي کثيف و روغن  مالي بالا آمد و گفت: «مهندس سري به موتورخانه بزن. هرقدر تلاش مي  کنم، کشتي حرکت نمي کند.»
سرمهندس فرياد کشيد: «البته که حرکت نمي کند، کشتي به گل نشسته است.»

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:44 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

ت معروف با الهام از کارهای استاد گائدی و فرانک لوید، در مکزیکو سیتی خانه صدفی بی نظیری ساخته است
خانه صدفی بی نظیر در مکزیکو سیتی +تصاویر

خانه صدفی بی نظیر در مکزیکو سیتی +تصاویر

خانه صدفی بی نظیر در مکزیکو سیتی +تصاویر

خانه صدفی بی نظیر در مکزیکو سیتی +تصاویر

خانه صدفی بی نظیر در مکزیکو سیتی +تصاویر

وی نام سبک خود را بیو آرشیتکت نامیده که با استفاده از عناصر و فاکتورهای موجود در طبیعت، طرح های معماری خود را عرضه می کند.وی ریشه های فرهنگی، سنتی را در فرم های طراحی خود استفاده می کند. 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 20 خرداد 1392  ] [ 8:15 AM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 30 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ

خوش آمد میگم و امیدوارم از مطالب جالب و قشنگ خوشتون بیاد
آمار سایت
كل بازديدها : 2008693 نفر
كل نظرات : 224 عدد
كل مطالب : 4323 عدد
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 25 تیر 1397 
تاریخ ایجاد بلاگ :شنبه 7 اردیبهشت 1392 
امکانات وب