ıllıllı نوشته های جالب و قشنگ ıllıllı
☺☻☺☻ BEAUTI NOTE☺☻☺☻  
قالب وبلاگ

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

 

حتی اگر تجهیزاتتان را بگیرند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

حتی اگر تفتیش بدنیتان کردند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

تک تک لباسهایتان را وارسی کنند

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز

 

 

و شما را بی دفاع مقابل برگه امتحان بگذارند


.

.

.

.

باز هم میتوانید...!!!

 

پسرها و تقلب در امتحان - طنز



 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:46 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

درسی زیبا و بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد

 

در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیز ترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره جهان پخش می شود.

کیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها 42 کیلومتر و 195 متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت وتوان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند.استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند.

 

درسی زیبا و بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد

 

رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ... چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره ... نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یکی یکی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و ... در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد که دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید که آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است. داوران و مسوولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری کنند جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک میکنند. اما...

بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میکند که خط پایان را ترک نکنند گزارش رسیده که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میکشند. دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میکنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند "جان استفن آکواری" است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، که ظاهرا برایش مشکلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود

 

درسی زیبا و بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد

 

20 کیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این که از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند ولی او با دست آنها را کنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترک نمی کند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد. خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینکه کم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره کرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد او هنوز چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکوسیتی غروب میکند و هوا رو به تاریکی میرود.

بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شرکت کننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیک میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میکنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن حرکت میکند و تمام استادیوم را فرا میگیرد نمیدانید چه غوغایی برپا میشود.

 

درسی زیبا و بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد

 

40 یا 50 متر بیشتر تا خط پایان نمانده او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلک هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حرکت میکند. شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیک و نزدیکتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن کرده است انگار نه انگار که دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او که دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.

آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه بود. او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است. به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند. او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند، اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به ارزش جدیدی توجه کنند ارزشی که احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت. فردای مسابقه مشخص شد که جان ازهمان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است.

او در پاسخگویی به سوال خبرنگاری که پرسیده بود، چرا با آن وضع و در حالی که نفر آخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت: برای شما قابل درک نیست! و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد:مردم کشورم مرا 5000 مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم، مرا فرستاده اند که آن را به پایان برسانم.

 

درسی زیبا و بیاد ماندنی از دونده ای که آخر شد

 

داستان "جان استفن آکواری" از آن پس در میان تمام ورزشکاران سینه به سینه نقل شد.

حالا "آیا یادتان هست که نفر اول برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود؟"

یک اراده قوی بر همه چیز حتی بر زمان غالب می آید.

 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:42 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند



مردی 67 ساله ی هندی به نام صهیون چان دارای بزرگترین خانواده جهان شد.

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

وی دارای 39 زن ، 94 کودک ، 14 زوج زن و شوهر از فرزندان و 33 نوه میباشد.

همگی آنها در یک امارت با بیش از 100 اتاق در کنار هم زندگی می کنند و همسران او هر کدام به نوبت یک شب میتواند با او باشد...

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

 

بزرگترین خانواده جهان در هند

 

خواستن توانستن است


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:42 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

نگاه درست زندگی!



اینگونه نگاه کنيد... 
.
.
.

مرد را به عقلش نه به ثروتش 
.

زن را به وفايش نه به جمالش 
.

دوست را به محبتش نه به کلامش 
.

عاشق را به صبرش نه به ادعايش 
.

مال را به برکتش نه به مقدارش 
.

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش 
.

اتومبيل را به کاراییش نه به مدلش 
.

غذا را به کيفيتش نه به کميتش 
.

درس را به استادش نه به سختیش 
.

دانشمند را به علمش نه به مدرکش 
.

مدير را به عمل کردش نه به جایگاهش 
.

نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش 
.

شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش 
.

دل را به پاکیش نه به صاحبش 
.

جسم را به سلامتش نه به لاغریش 
.

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
.
.
.

در انتشار آنچه خوبيست و ردي از عشق در آن هست
آخرين نفر نباشيد!

 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:39 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

روز تولد هر انسانی از روزها ی مهم زندگی او به حساب می آید. و هر تولد می تواند گفتنی های بسیاری برای اطرافیان یک انسان داشته باشد. اگر این اتفاق به نحو شگفت آور هم رخ دهد گفتنی های آن روز بیشتر خواهد کرد.

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!


1. زنی که سه فرزند خود را در روزهای 10/10 2010 و 9/9/2009 و 8/8/2008 به دنیا آوردهاست!
خانواده میشیگان تولد فرزندان خود را که به ترتیب دختر بزرگشان در تاریخ 10.10.10 و سپس پسرشان را در تاریخ 09.09.09 برگزار می کنند اما در عین ناباوری دختر و فرزند سوم آنان در تاریخ 08.08.08 به دنیا می آید. اتفاقی که در هر 50 میلیون نفر برای یک نفر ممکن است اتفاق بیافتد.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!

 

2. نوزادی که در ساعت 11:01 در تاریخ 01/11/2011 به دنیا آمده است!
خانمی در مینستوتای آمریکا فرزندش را دقیقا در ساعت 11 و یک دقیقه روز سه شنبه در تاریخ 1/11/2011 به دنیا می آورد. تصاویر ضبط شده از لحظه تولد این نوزاد نیز این امر را تایید می کند که وی دقیقا در ساعت مورد اشاره به دنیا آمده است.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!

 

3. دو خواهر دو قلویی که در یک روز و در یک بیمارستان صاحب فرزند شده اند.
این دو خواهر دو قلو که با یکدیگر بسیار صمیمی بودند بهترین لحظه زندگی خود را با هم سهیم شدند. فاصله تولد فرزندان این دو خواهر دوقلو تنها 14 دقیقه بوده است.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!

 

4. پنج عضو یک خانواده صاحب یک تاریخ تولد هستند.
در یک اتفاق عجیب و از روی شانس و یا یک برنامه تصادفی پنج نفر از اعضای یک خانواده در یک تاریخ به دنیا آمده اند. کوچکترین عضو این خانواده که هم اکنون میلا نام دارد در تاریخ 29 مارچ همچون سایر اعضای خانواده اش به دنیا آمده است.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!

 

5. زنی که خود برای به دنیا آوردن فرزندش به تنهایی اقدام به سزارین کرد
خانم اینس رامیز تنها زنی است که شخصا اقدام به سزارین کرده و این کار را با موفقیت به پایان برده است. او که به علت فقر و دوری مسافت از اولین درمانگاه آن هم در گذر از راه های سخت العبور ، مجبور به این کار شده بود در زیر تنها نور مهتاب شب و در شبی سخت این اتفاق را به صبح می رساند، و زمانی که کمک به وی می رسد او هوشیار در کنار نوزاد به دنیا آمده اش دراز کشیده بود.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!


6. زنی که سه ساعت پس از تشخیص باردار بودن وی، فرزندش را به دنیا آورد

در تمام طول بارداری بلیندا ویت با مراجعه به بیمارستان محلی از ناراحتی و حال خود شکایت داشت، اما پزشکان بیماری او را یک ورم مزمن تشخیص داده بودند. تا شب به دنیا آمدن دختر کوچک سالم آن ها می رسد. در آن زمان هم پزشک تشخیص بارداری سه ماه را می دهد. در حالی که سه ساعت پس از این تشخیص نوزاد سالم دختر به دنیا می آید. البته این امر برای بلیندا بسیار غیر منتظره و شوک آور بود.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!


7.دوقلو هایی که تنها به فاصله یک دقیقه از هم به دنیا آمده اند اما در سالی متفاوت
یک زوج جوان آمریکایی در آخرین دقایق تحویل سال 2010 میلادی صاحب فرزند پسر خود شدند. در حالی که در آغاز سال 2011 پسر دوم این زوج به دنیا آمد. ساعت 11:59 شب آخر سال مدیسون کارین به دنیا آمد و در ساعت 12 همان شب یعنی در ورود به سال 2011 آیدن اورت به دنبال برادرش پا به این دنیا گذاشت.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!


8. مادری که اول صاحب یک فرزند ،سپس دوقلو و پس از آن سه قلو می شود
جالب تر از آنچه که به دنیا آوردن این فرزندان داشته است ، رعایت توالی این حادثه نیز هست.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!

 

9. زوجی که دوبار صاحب فرزندان دوقلو آن هم دوقلو های سیاه و سفید پوست شدند
فرزندان این زوج انگلیسی یک بار با وجود تفاوت در رنگ پوست و چشمانشان تعجب و شگفتی بسیاری را بر انگیخته بودند. اما به دنیا آمدن مجدد فرزندان دوقلوی آنان برای بار دوم تنها نکته متعجب کننده برای آنان نبود، که تکرار تفاوت نوزدان دوقلو به همان شکل در رنگ پوست و رنگ چشمان بیش از گذشته آنان را شگفت زده کرد.

 

 

10 تولد جالب وعجیب در دنیا!!!


10.مادری که فرزندی تقریبا در اندازه خود به دنیا آورد
استیسی هرالد که خود از بیماری کوتولگی رنج می برد ، فرزندی سالم به دنیا آورد که چندان اندازه قدش با مادرش تفاوت نمی کند.

 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:39 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

لئوناردو داوینچی

 

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

 

ناپلئون

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

ماهاتما گاندی

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

مدیر شرکتIBM

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

جولیا رابرتز

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

جان اف کندی

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

جیم کری

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

بوش پدر

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

بوروس ویلیس

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

آنجلینا جولی

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

بیل گیتس

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

انیشتین

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

چارلی چاپلین

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 

 

باراک اوباما

 

چپ دست‌های معروف دنیا + عكس

 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:34 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]

 

سخن کودکان با خدا

 

خدای عزيز!

به جای اينکه بگذاری مردم بميرند و مجبور باشی آدمای جديد بيافرينی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟

امی

 

 

خدای عزيز!

شايد هابيل و قابيل اگر هر کدام يک اتاق جداگانه داشتند همديگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.


لاری

 

 

خدای عزيز!

اگر يکشنبه، مرا توی کليسا تماشا کنی، کفش‌های جديدم رو بهت نشون ميدم.


ميگی

 

 

خدای عزيز!

شرط می‌بندم خيلی برايت سخت است که همه آدم‌های روی زمين رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچين کاری کنم.


نان

 

 

خدای عزيز!

در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چکار می‌کنی، اگر تو بری تعطيلات، چه کسی کارهايت را انجام می‌دهد؟


جين

 


خدای عزيز!

اين حقيقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولينگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند،به بهشت نمی‌رود؟


آنيتا

 


خدای عزيز!

چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟


جان

 

 

خدای عزيز!

من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کليسا همديگر را بوسيدند. اين از نظر تو اشکالی نداره


نيل

 

 

خدای عزيز!

آيا تو واقعاً منظورت اين بوده که « نسبت به ديگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟ » اگر اين طور باشد، من بايد حساب برادرم را برسم.


دارلا

 

 

خدای عزيز!

بخاطر برادر کوچولويم از تو متشکرم، اما چيزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، يک توله سگ بود !!!!


جويس

 

 

خدای عزيز!

وقتی تمام تعطيلات باران باريد، پدرم خيلی عصبانی شد. او چيزهايی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگويند. به هر حال، اميدوارم به او صدمه‌ای نزنی.
دوست تو (اما نمی‌خواهم اسمم رو بگم)

 

 

خدای عزيز!

لطفاً برام يه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هيچ چيز او تو نخواسته بودم. می‌توانی درباره‌اش پرس و جو کنی.


بروس

 

 

خدای عزيز!

برادر من يک موش صحرايی است. تو بايد به اون دم هم می‌دادی !!!!


دنی

 

 

خدای عزيز!

من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اينهمه مو در تمام بدنش.


تام

 

 

خدای عزيز!

فکر می‌کنم منگنه يکی از بهترين اختراعاتت باشد.


روث

 

 

خدای عزيز!

من هميشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمی‌کنم.


اليوت

 

 

خدای عزيز!

از همۀ کسانی که برای تو کار می‌کنند، من نوح و داود را بيشتر دوست دارم.


راب

 

 

خدای عزيز!

برادرم يه چيزايی دربارۀ به دنيا آمدن بچه‌ها گفت، اما اون‌ها درست به نظر نمی‌رسند. مگر نه؟


مارشا

 

 

خدای عزيز!

من دوست دارم شبيه آن مردی که در انجيل بود، 900 سال زندگی کنم.


با عشق کريس

 


خدای عزيز!

آدم‌های بد به نوح خنديدند « تو احمقی چون روی زمين خشک کشتی می‌سازي » اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون بودم همين کارو می‌کردم.


ادی

 


خدای عزيز!

لازم نيست نگران من باشی. من هميشه دو طرف خيابان را نگاه می‌کنم.


دين

 


خدای عزيز!

فکر نمی‌کنم هيچ کس می‌توانست خدايی بهتر از تو باشد. می‌خوام اينو بدونی که اين حرفو بخاطر اينکه الان تو خدايی، نمی‌زنم.


چارلز

 

 

خدای عزيز!

هيچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش به هم بيان. تا وقتی که غروب خورشيدی رو که روز سه‌شنبه ساخته بودی، ديدم. اون واقعاً معرکه بود.


اجين

 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 8 خرداد 1392  ] [ 12:26 PM ] [ ıllıllı منو چهــر سلامت ıllıllı ] [ نظرات 0 ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 30 :: 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 >

درباره وبلاگ

خوش آمد میگم و امیدوارم از مطالب جالب و قشنگ خوشتون بیاد
آمار سایت
كل بازديدها : 2014920 نفر
كل نظرات : 224 عدد
كل مطالب : 4323 عدد
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 25 تیر 1397 
تاریخ ایجاد بلاگ :شنبه 7 اردیبهشت 1392 
امکانات وب