پيغام مدير :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمديد به سايت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سايت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنبد.
 
 
جزوه آموزشی حسابداری پیمان های بلند مدت
نوشته شده در دوشنبه 11 شهریور 1392 
ساعت : 10:59 AM
نويسنده : فرزانه ج.ک

جزوه آموزشی حسابداری پیمان های بلند مدت


پیمانکاری فعالیتی گسترده است که حوزه های متنوعی مانند سد سازی، راه سازی، ساختمان سازی، تاسیسات نفت و گاز و خدماترا پوشش می دهد. فرایند پیمانکاری دارای جزییات فنی زیادی است که از تهیه اسناد مناقصه شروع می شود و تا تحویل قطعی کار بهکارفرما ادامه می یابد.

 

نوع فایل : Pdf

حجم فایل : ۱,۳۲ MB

تهیه و ارسال کننده فایل : جناب آقای درخشانیان

رمز فایل : www.accfile.com

لینک دانلود :  جزوه آموزشی حسابداری پیمان های بلند مدت

 

ادامه مطلب


 



جدول شناسایی حسابها
نوشته شده در شنبه 2 شهریور 1392 
ساعت : 2:30 PM
نويسنده : فرزانه ج.ک


 زبان: فارسی      نویسنده: فیروز کردی      نوع فایل: PDF      تعداد صفحات: 8

 ناشر: www.tarikhema.ir        حجم کتاب: 594 کیلوبایت

**********

این کتاب متداولترین حسابهای مورد استفاده در حسابداری را با طبقه بندی مناسب در اختیار علاقمندان قرار خواهد داد.

ادامه مطلب


 



آشنایی با برخی مفاهیم اساسی حسابداری
نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391 
ساعت : 2:29 PM
نويسنده : فرزانه ج.ک

مدیریت هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی
M. Shinder and D. McDowell : نویسنده
مترجم: روح الله صدیقی

 

هزینه یابی برمبنای فعالیت1، ارزیابی متوازن2 و ارزش افزوده اقتصادی3 ابزارهای مدرنی شمرده می شوند که به منظور اندازه گیری عملکرد مدیریت به کار می روند و بسیاری از شرکتها در سراسر اروپا از آن استفاده می کنند.

آیا چارچوبهای هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی با یکدیگر ناسازگارند یا می توان آنها را در یک سازمان با همدیگر به کار برد؟

هزینه یابی برمبنای فعالیت و ارزیابی متوازن اطلاعاتی را فراهم می آورند که مدیران جهت تصمیم گیریهایی که منجر به خلق ارزش می شود به آن نیازمندند. ارزش افزوده اقتصادی فراهم آورنده چارچوب تصمیم، معیارهای عملکرد و محرکهایی است که مدیریت را برای خلق ارزش بر می انگیزد.

برای درک بیشترِ مفاهیم هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی می توان تجارت را به فوتبال تشبیه کرد. مربی یک تیم فوتبال به عوامل متعددی جهت موفقیت نیاز دارد. برای مثال به دست آوردن ضربه های ایستگاهی، به دست آوردن کرنر، فراهم سازی یک دفاع محکم و داشتن یک دروازه بان مناسب. اما در پایان مسابقه تنها چیزی که اهمیت دارد این است که مسابقه را برده ایم یا باخته ایم نه اینکه در طول بازی چند کرنر یا چند ضربه ایستگاهی به دست آورده ایم. در تجارت نیز مدیر معیارهای زیادی را برای کسب موفقیت لازم دارد. هزینه یابی برمبنای فعالیت وارزیابی متوازن معیارهایی هستند که مدیر را در تصمیم گیری و دستیابی به موفقیت یاری می رسانند، اما آیا صرفاً استفاده از این معیارها دلیل بر موفقیت است؟

این موضوع که مدیریت برای دستیابی به موفقیت به این معیارها نیاز دارد امری بدیهی است اما تعیین کننده برد یا باخت شرکت ارزش افزوده اقتصادی است؛ با به کارگیری ارزش افزوده اقتصادی مدیران در استفاده از اطلاعات به منظور خلق ارزش و خواسته مالکان برانگیخته می شوند. نیاز سازمانها به سازگاری با محیط تجاری پویا و پیچیده امروزی برای ادامه بقا که ناشی از توسعه بازارهای رقابتی است از یک سو و از سوی دیگر فشار مجامع سرمایه گذار به مدیران جهت تعیین ارزش و تبیین معیارهای اندازه گیری دقیق و شفاف، باعث شد سازمانها سیستمهای سنتی پاداش و اندازه گیری عملکرد را که در دهه قبل به وجود آورده بودند مورد بازنگری قرار دهند و دوباره آنها را بیازمایند که آیا مبنای صحیح و قابل اتکایی برای تصمیم گیری بوده اند یا خیر؟ در حال حاضر تکنیکهای اندازه گیری بیشتر از اینکه بر چارچوبهای حسابداری استوار باشند براساس تیوریهای اقتصادی بنا شده اند.

اما براستی شرکت باید از چه چارچوبی استفاده کند؟ و زمانی که چارچوب جدیدی در حال اجراست آیا این بدان معنی است که شرکت باید دیگر چارچوبها را نادیده بگیرد؟

این مقاله سه چارچوب هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی را که استفاده از آنها در صنایع به طور گسترده در حال افزایش است مورد بحث قرار می دهد. اگر چه در این مقاله به طور خلاصه این سه چارچوب توصیف می شود اما بیشتر با جواب این سیوال سروکار داریم که آیا می توان این چارچوب ها را به طور همزمان به کاربرد یا آنها با هم ناسازگارند؟

این مقاله بیان می کند که این چارچوبها در واقع مکمل همدیگرند و زمانی که با هم به کاربرده شوند می توانند بسیار موثر باشند.

هزینه یابی برمبنای فعالیت

با متنوع شدن تولیدات و مشتریان یک سازمان، تخصیص هزینه های سربار نیز امری گمراه کننده و تحریف کننده بهای تمام شده تولیدات یا خدمات خاص می گردد. همان طور که می دانیم سیستم هزینه یابی برمبنای فعالیت و سیستم هزینه یابی سنتی از لحاظ نحوه تخصیص هزینه های سربار با یکدیگر متفاوتند. این تفاوت در شکل 1 نشان داده شده است. بدین معنی که در سیستم هزینه یابی سنتی، هزینه های سربار تنها براساس یک محرک هزینه که می تواند حجم تولید، ساعات کار مستقیم، ساعات کار ماشین یا میزان دستمزد مستقیم باشد تسهیم می گردد و این نمی تواند مبنای صحیحی برای تسهیم هزینه های سربار پدید آورد، زیرا برای مثال، محصولی که چرخه عملیات تولیدی آن کوتاه است ممکن است به میزان غیرمتناسبی از هزینه های انبار یا بارگیری بهره ببرد. لذا حسابداری صنعتی به شکل سنتی پیام نادرست به مدیران می دهد. اما در سیستم هزینه یابی برمبنای فعالیت، تسهیم هزینه های سربار شامل دو مرحله است که در مرحله اول فعالیتهای عمده شناسایی می شوند و هزینه سربار به تناسب منابعی که در هر فعالیت مصرف می شود به آن فعالیتها تخصیص می یابد. سربار تخصیص یافته به هر فعالیت هزینه انباشته فعالیت4 نامیده می شود. پس از تخصیص سربار ساخت به فعالیتها در مرحله اول، محرکهای هزینه5 مناسب و مربوط به هر یک از فعالیتها شناسایی می شوند. سپس در مرحله دوم هزینه انباشته هر فعالیت به نسبت مقدار مصرف محرکهای هزینه در هر یک از خطوط تولید محصول به این خطوط تخصیص داده می شود. این سیستم هزینه یابی می تواند اطلاعات بهتری را برای تصمیم گیریهای استراتژیک مدیریت فراهم آورد و به تشخیص هزینه های بدون ارزش افزوده کمک کند. بنابراین هزینه یابی برمبنای فعالیت، کیفیت تولید و هزینه یابی را بهبود می بخشد.

مدیران برای آنکه بتوانند عملکرد شرکتشان را بهبود بخشند نیازمند شناخت چگونگی اثر متقابل بهای تمام شده با دیگر معیارهای عملکرد هستند. این موضوع به کمک تکنیک ارزیابی متوازن حل می شود.

ارزیابی متوازن

با توسعه شرکتها بتدریج مدیریت از مالکیت جدا می شود و بحث مسیولیت پاسخگویی به وجود می آید، بدین معنی که مدیران در برابر مالکان باید پاسخگو باشند. با تمایز مالکان از مدیران و توجه به اینکه مالکان آگاهی کمی از مسایل مالی دارند و به اطلاعات گزارش شده از سوی مدیریت متکی هستند آنان به ارزیابی عملکرد مدیریت نیاز دارند و در این ارزیابی ناچار به استفاده از اندازه گیری می باشند (مثالی در ادبیات مدیریت وجود دارد که اگر کسی نتواند چیزی را اندازه بگیرد نمی تواند آن را اداره کند)، اما اگر این اندازه گیری تنها متکی بر ارقام و اطلاعات مالی باشد نمی تواند مبنای صحیحی برای قضاوت و تصمیم گیری پدید آورد. یک دلیل این امر این است که مدیران مسیول گزارش ارقام و اطلاعات مالی هستند و ممکن است اطلاعات گزارش شده انعکاسی از عملکرد واقعی شرکت نباشد. البته اگر مدیران اطلاعات مالی را به طور واقعی و صحیح هم گزارش کرده باشند تنها اتکا به این اطلاعات در ارزیابی عملکرد مدیران کافی نیست. برای درک بیشتر موضوع فرض کنید شرکتی در دو سال متوالی دارای سود یکسانی باشد، اما در سال دوم اقداماتی در جهت جلب بیشتر رضایت مشتریان انجام داده یا اقدام به برگزاری دوره های آموزشی جهت افزایش مهارت و تخصص کارکنان کرده است. افزایش رضایت مشتریان نشانه فروش بیشتر و به دنبال آن کسب سود بیشتر درآینده است و از طرف دیگر افزایش مهارت و تخصص کارکنان موجب افزایش کارایی و بهره وری خواهد شد. اما اگر بخواهیم تنها از بعد مالی عملکرد شرکت را اندازه بگیریم شرکت در هر دو دوره عملکرد یکسانی داشته ولی واقعیت این است که شرکت در سال دوم عملکرد بهتری داشته است. ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را از چهار دیدگاه کلیدی (شکل 2) اندازه گیری می کند:

* مالی،

* مشتری،

* رویه های داخلی شرکت،

* آموزش و رشد.

هر دیدگاه دو تا پنج معیار خواهد داشت که این معیارها باید بعد از استقرار استراتژی تنظیم شوند.

بنابراین ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را هم از بعد مالی و هم از بعد غیرمالی اندازه گیری می کند.

ارزیابی متوازن به وسیله کاپلان و نورتون (Robert Kaplan & David

Norton) به منظور تبدیل چشم انداز6 و استراتژی7 به هدفها8 ارایه شد. استراتژی، چگونگی انطباق ظرفیتهای یک سازمان با فرصتهای موجود در بازار به منظور تحقق بخشیدن به هدفهای کل سازمان را تبیین می کند. بنابراین مقصود از اجرای استراتژی، دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده است. ارزیابی متوازن با تمرکز بر روی اندازه گیری عملکرد و تطابق آن با استراتژی، نقش مهمی را در پیشرفت سازمان ارایه می دهد. این نواوری تفکر بسیاری از مدیران را نسبت به نحوه مدیریت سازمانها تغییر داد. اکنون آنها استراتژی را با دقت بیشتر و با صراحت ارایه می کنند و سازمان را به عنوان مجموعه ای یکپارچه و متناسب از فعالیتها می دانند و استراتژی را با دستگاه اندازه گیری عملکرد مرتبط می شناسند.

ارزیابی متوازن رویکردی است که با اندازه گیری واقعی عملکرد (هم از بعد مالی و هم از بعد غیرمالی) و مقایسه آن با هدفهای از پیش تعیین شده به ما نشان می دهد تا چه حد استراتژیهای برگزیده شده ما را به سمت هدفهای شرکت گرایش داده است و استراتژیهای مقدم و در اولویت را برای رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده به ما معرفی می کند و حتی چارچوبی را جهت اجرای استراتژیهای سازمان فراهم می آورد. در واقع ارزیابی متوازن ابزار مدیریت جهت دستیابی به هدفهاست. تحقیقات نشان داده است که سازمانهایی که از سیستمهای طراحی شده مناسبی در زمینه اندازه گیری عملکرد استفاده می کنند بهتر می توانند آن را مدیریت کنند لذا احتمال موفقیت بیشتری دارند. اگر ارزیابی متوازن به درستی اجرا شود چارچوب مدیریتی دقیقی ارایه می دهد که مدیران را در ردیابی عوامل متعددی که بر عملکرد تاثیر می گذارند یاری می رساند. برگ نمره9 مجموعه ای از اطلاعات خام10 است که در آن اهداف درازمدت، معیارها، اهداف کوتاهمدت و ابداعات هر یک از دیدگاهها درج شده است و به مدیر در فهم عملکرد کمک می کند. معیارها مدیران را در متوازن ساختن عملکرد حال و آینده یاری می دهند. اندازه گیریهای مالی نوعاً متغیرهای گذشته نگر هستند که عملکرد گذشته مدیر را منعکس می کنند. از سوی دیگر هزینه های آموزش نمونه ای از شاخصهای آینده نگر است که بر رضایت مشتری و بقای شرکت تاثیر می گذارد. لذا ارزیابی متوازن با اندازه گیری عملکرد غیرمالی (رضایت مشتریان) باعث تغییر و بهبود در مدیریت شده و مبنایی برای تصمیم گیری به وجود می آورد. در واقع ارزیابی متوازن چراغ روشنی در هدایت شرکت به سوی سوداوری بیشتر با همان راه و امکانات قبلی ولی براساس هزینه یابی برمبنای فعالیت و ارایه صحیح هزینه های شرکت است.

مالکان، مدیران وظیفه اجرای استراتژی را به مدیران می سپرند، اما توجه اصلی آنها به دست آوردن سود کافی از سرمایه گذاری شان است. ارزش افزوده اقتصادی، همان طور که در ادامه بحث خواهد شد بیان می کند که آیا مدیران معیارهای برگ نمره را بدرستی موازنه کرده اند؟ به گفته کاپلان ایجاد ارزش افزوده اقتصادی نتیجه ایده آل استراتژی موفق است و عبارت است از تلاش برای انجام.

ارزش افزوده اقتصادی

آیا یک معیار مناسب از ارزیابی عملکرد شرکتها وجود دارد که سرمایه گذاران را در شناسایی فرصتهای مطلوب سرمایه گذاری یاری کند و مدیران را به تصمیم گیریهایی علاقه مند سازد که برای واحد تجاری ایجاد ارزش نماید؟

ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که جهت نظارت کلی، در زمینه خلق ارزش، در شرکت به کار برده می شود. ارزش افزوده اقتصادی استراتژی نیست، راهی است که نتایج را اندازه گیری می کند.

با توجه به اینکه معیار ارزش افزوده اقتصادی به توانایی بنگاه اقتصادی در خلق بازده مازاد بر بازده مورد انتظار سرمایه گذاران براساس ریسک معین اشاره دارد می تواند میزان اثربخشی عملیات شرکت را اندازه گیری کند. اگر نتیجه این اندازه گیری مثبت باشد می توان چنین قضاوت کرد که مدیریت طی عملیات جاری، ارزش شرکت را افزایش داده و چنانچه منفی باشد عملکرد مدیریت باعث کاهش ارزش واحد تجاری شده است. این معیار که با هدف سازمان در زمینه افزایش ثروت سهامداران همبستگی دارد توسط استوارت (Stern Stewart) ارایه شده و برابر سودهای عملیاتی منهای هزینه سرمایه هایی است که برای ایجاد آن به کار گرفته شده است و در واقع به عنوان یکی از شاخصهای سوداوری درنظر گرفته می شود.

EVA= (r - c) × Capital

EVA= (r × Capital) - (c × Capital)

EVA= NOPAT - (c × Capital)

= نرخ بازده سرمایهr

= نرخ هزینه سرمایهc

= سرمایه Capital

= سود خالص عملیاتی پس از مالیات NOPAT

= ارزش افزوده اقتصادی EVA

برمبنای ارزش افزوده اقتصادی ایجاد ارزش در یک شرکت به دو عامل بستگی دارد:

* شرکت از سرمایه به کار گرفته شده چه بازدهی کسب می کند؟

* برای این سرمایه به کار گرفته شده چه هزینه ای می پردازد؟

بنابراین آنچه در این معیار اهمیت دارد این است که شرکت بتواند بازدهی بیش از هزینه سرمایه منابع مالی خود به دست آورد.

ارزش افزوده اقتصادی ارزش سهام را دقیقتر از سود هر سهم11 و بازده حقوق صاحبان سهام12 به دست می آورد. اخیراً شرکتها قدم در راهی از مدیریت درامدها گذاشته اند که آنها را به سوی مدیریت ارزش سوق می دهد. ارزش افزوده اقتصادی با ارایه مدلهای کاربردی قابل اجرا به مدیران در این فرایند کمک می کند.

یکی از مزایای اصلی ارزش افزوده اقتصادی، ارایه زبان واحدی در کل سازمان است. زمانی که ارزش افزوده اقتصادی کانون توجه فرایند مدیریت قرار می گیرد عملکرد سازمان کارا خواهد شد چرا که ارزش افزوده اقتصادی به ما مسیولیت پاسخگویی می دهد و می تواند تنها معیاری باشد که موفقیت در آن خلاصه می شود.

مجله فورچون (Fortune) در اکتبر 1996 ارزش افزوده اقتصادی را به عنوان جذابترین ایده مالی معرفی نمود و اشاره کرد که یک موسسه امریکایی پیش بینی کرده ارزش افزوده اقتصادی جایگزین سود هر سهم خواهد شد. از جمله شرکت کوکاکولا با به کارگیری این معیار توانست بازده سرمایه اش را حدود 200 درصد طی سالهای 1993-1987 افزایش دهد. مدیر شرکت کوکاکولا معتقد است ارزش افزوده اقتصادی او را وادار به پیدا کردن راههای زیرکانه برای ادامه فعالیت با سرمایه کمتر می کند؛ به عبارت دیگر انگیزه یافتن راههای افزایش کارایی سرمایه را ایجاد می کند و در نهایت موجب می شود که شرکت عملکرد برتر داشته باشد. استوارت توصیه می کند که از ارزش افزوده اقتصادی به عنوان مبنایی برای تخصیص سرمایه، ارزیابی عملکرد، تعیین پاداش و ایجاد ارتباط با خبرگان در بازار سرمایه استفاده شود. به این ترتیب تصمیم گیریها موثرتر می شود، ارتباطات افزایش می یابد و میزان پاداشها با افزایش در ارزش افزوده اقتصادی بالاتر می رود.

نتیجه گیری

هر سه این چارچوب ها با تکنیکهای اندازه گیری جدیدی شروع می شوند. حجم بالای اطلاعات لزوماً منجر به تصمیم موثر نمی شود. در واقع اضافه کردن یک معیار جدید به معیارهای موجود مسایل را پیچیده تر خواهد کرد.

یکی از عوامل اساسی، برخورداری از تعادل بین سادگی و دقت است. همان طور که ممکن است فهم یک مدل کاملاً پیچیده برای مدیران بسیار مشکل باشد یک مدل بسیار ساده نیز منجر به تصمیمهای نادرست می شود.

هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی ابزارهای مناسبی هستند که می توانند شرکت را در دستیابی به موفقیت در محیط تجاری، رقابتی و فعال امروزی کمک کنند. هزینه یابی برمبنای فعالیت می تواند مدیران را در فهم اثربخشی تصمیماتشان یاری رساند. ارزیابی متوازن دیدگاه عملکردی را به منظور گنجاندن شاخصهای مالی و غیرمالی گسترده است. ارزش افزوده اقتصادی ارتباط بین تصمیمها را نشان می دهد و بر معیارهای عملکرد سیستم پاداش به منظور خلق ارزش تمرکز دارد. زمانی که مدیران چارچوبهای تصمیم گیری، معیارهای عملکرد و پاداش داشته باشند که آنها را به داشتن حالت مالکانه برانگیزاند، بهترین عملکرد را خواهند داشت. داشتن استراتژی مناسب مهم است ولی داشتن مدیرانی که مجری استراتژی و نتایج حاصل از آن باشند نیز به همان اندازه اهمیت دارد.

منبع:

Evaluation, Vol. 1, Issue 2, April, 19991-

پانوشتها:

Activity Based Costing (ABC)- 1

The Balanced Score-Card (BSC)2-

Economic Value Added (EVA)3-

Activity cost pool4-

Cost drivers 5-

Vision6-

Strategy -7

Objectives 8-

Score card9-

Data 10-

Earning Per Share (EPS) 11-

 

 

منبع : http://blueaccountingblog.persianblog.com/ - وبلاگ مقالات حسابداری

 

ادامه مطلب


 



نقطه سربسر و حاشیه فروش
نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390 
ساعت : 10:07 AM
نويسنده : فرزانه ج.ک

 قبل از اینکه نقطه سر بسر را توضیح دهم باید راجع به حاشیه فروش و نسبت حاشیه فروش توضیح دهم

حاشیه فروش را می توان آن بخش از مبلغ فروش توصیف کرد که در پوشش هزینه های ثابت و ایجاد سود نقش دارد.

مثلا حاشیه فروش یک واحد محصول معرف مبلغ افزایش در سود ناشی از ساخت و فروش آن واحد محصول اضافی است.

هزینه های ثابت با افزایش تولید و فروش تغییر نمی کند.

در نتیجه اگر مثلا حاشیه فروش حاصل از تولید و فروش یک واحد محصول معادل مبلغ 5000 ریال باشد، فروش 100 واحد محصول اضافی باعث افزایش سود یا کاهش زیان، حسب مورد به مبلغ 500000 ریال خواهد شد

مبلغ حاشیه فروش یک واحد محصول برابر است با تفاوت بین قیمت فروش و هزینه های متغیر یک واحد محصول.

بنابراین جمع مبلغ حاشیه فروش نیز از کسر کردن جمع مبلغ هزینه های متغیر تعداد مشخصی محصول از جمع درآمد فروش آن تعداد محصول بدست می آید.

درآمد فروش 1000000

کسر می شود: هزینه های متغیر (800000)

جمع مبلغ حاشیه فروش 200000

کسر می شود: هزینه های ثابت ماهانه (20000)

سود 0

 

نسبت حاشیه فروش که اغلب به شکل در صد بیان می شود، معرف درصدی از مبلغ فروش است که برای بازیافت هزینه های ثابت و فراهم کردن سود، در دسترس قرار می گیرد. و از فرمول زیر بدست می آید:

نسبت حاشیه فروش= (مبلغ حاشیه فروش ÷ مبلغ فروش ) × 100

اما نقطه سربسر سطحی از فعالیت است که در آن سطح، درآمدهای موسسه برابر با هزینه های ان می شود.

به عبارت دیگر جایی که مبلغ حاشیه فروش درست جمع مبلغ هزینه های ثابت را پوشش می دهد، اصطلاحا نقطه سربسر نامیده می شود.

بنابراین در نقطه سربسر مبلغ حاشیه فروش درست برابر با جمع مبلغ هزینه های ثابت است.

با در اختیار داشتن نسبت حاشیه فروش می توان مبلغ فروش در نقطه سربسر را بدست آورد:

مبلغ فروش در نقطه سربسر = مبلغ هزینه های ثابت ÷ نسبت حاشیه فروش

 

اما برای محاسبه تعداد فروش در نقطه سربسر از فرمول زیر استفاده می کنیم:

(X = F ÷ (P – V 

X = تعداد فروش در نقطه سربسر

F = هزینه های ثابت

P = میانگین قیمت فروش یک واحد

V= هزینه های متغیر یک واحد محصول است

 

اما حالا اگر شرکت بخواهد مقدار فروش لازم برای تحصیل سود مورد نظر خود را بدست آورد از فرمول زیر استفاده می کند:

مقدار فروش لازم برای تحصیل سود هدف=( مبلغ هزینه های ثابت + سود هدف) ÷ مبلغ حاشیه فروش یک واحد محصول

(P – V) ÷ F+ Л))= مقدار فروش لازم برای تحصیل سود هدف

Л= سود هدف

به عنوان مثال اگر میزان تولید در نقطه سربسر 8000 عدد باشد و هزینه های ثابت 4800000 ریال و فروش هر واحد 1600 ریال و هزینه هر واحد 1000 ریال باشد در این حالت مقدار فروش را اگر بخواهیم 360000 ریال سود بدست بیاوریم به طریق زیر بدست می آوریم:

8600= (1000 – 1600)÷ (4800000 + 360000 )

یعنی باید 8600 محصول بفروشد تا به سود 360000ریال برسد.

 

منبع




 



هزینه سربار جذب نشده چیست؟
نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390 
ساعت : 10:03 AM
نويسنده : فرزانه ج.ک

 هزینه سربار جذب نشده و کلا" هزینه های جذب نشده در تولید،جزو بهای تمام شده کالای فروش رفته محسوب نمی شوند،بلکه جزو سایر هزینه های عملیاتی می باشند.

سربار جذب نشده در تولید فقط مربوط به سربار ثابت می باشد و سربار متغیر جزو آن نمی باشد.

توضیح دیگر اینکه سربار جذب نشده در تولید مربوط به مقدار ظرفیت استفاده نشده شرکت می باشد،یعنی:

× = ظرفیت نرمال ÷ مقدار تولید واقعی

در اینجا ×،بر حسب درصد می باشد و بر اساس این درصد، سربار جذب نشده درتولید محاسبه می شود.

ظرفیت نرمال نیز = 75% الی 85% ظرفیت اسمی

در عمل شرکتها با به دست آوردن این درصد (×)،کل هزینه های سربار را در این درصد ضرب نموده (هزینه های ثابت ومتغیر سربار را تفکیک نمی کنند) آن را به عنوان سربار جذب نشده درتولید قلمداد می کنند.

ظرفیت نرمال (معمول یا عملی) در واقع ظرفیت اسمی پس از در نظر گرفتن محدودیتهایی که ممکن است در تولید به وجود ببایید،مثل خرابی ماشین آلات وغیره... است.

معمولا" شرکتها ظرفیت نرمال را عددی بین 75% تا 85% ظرفیت اسمی می دانند.این رقم با توجه به استاندارد حسابداری به شرح زیر تعیین می شود :

جهت‌ تعیین‌ سطح‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری‌ عوامل‌ زیر را باید درنظر داشت‌:

الف ‌.میزان‌ تولید مورد نظر طراحان‌ دستگاههای‌ تولیدی‌ و مدیریت‌ واحد تجاری‌، تحت‌ شرایط‌ كار حاكم‌ در طول‌ سال‌ (مثلاً یك‌ نوبت‌كاری‌ یا دونوبت‌كاری‌)،

ب‌.بودجه‌ سطح‌ فعالیت‌ سال‌ تحت‌ بررسی‌ و سال‌ بعد از آن‌، و

ج.سطحی‌ از تولید كه‌ واحد تجاری‌ در سال‌ تحت‌ بررسی‌ و نیز در سالهای‌ گذشته‌ عملاً به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌

 




 



محاسبه استهلاک دارائیهای بلا استفاده
نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1390 
ساعت : 9:54 AM
نويسنده : فرزانه ج.ک

1.جهت داراییهای ثابتی که خریداری شده ولی بکار گرفته نمی شود،استهلاک محاسبه نمی شود.هر چند یکی از علل استهلاک ،گذشت زمان است ولی با این حال،جهت دوره قبل از بهره برداری از دارایی ثابت خریداری شده استهلاک محاسبه نمی شود.اینگونه داراییهای ثابت در یادداشت داراییهای ثابت مشهود و تحت سر فصل اقلام سرمایه ای نزد انبار،در انتهای یادداشت مذکور منعکس می گردد

.2 جهت داراییهای ثابتی که بعد از مدتی استفاده،کنار گذاشته می شوند،استهلاک محاسبه می شود.در حال حاضر و طبق مفاد قانون مالیاتهای مستقیم،میزان استهلاک در مدتی که دارایی مورد استفاده قرار نگرفته معادل 30% نرخ استهلاکی خواهد بود که در جدول استهلاکات موضوع ماده 151 ق.م.م برای آن دارایی تعیین گردیده است.بعنوان مثال:

قیمت تمام شده دارایی                              130،000 ریال

استهلاک انباشته دارایی در 1/1/1384         70،000 ریال

نرخ و روش استهلاک                                   20% نزولی

دارایی مذکور از تاریخ 1/6/1385 لغایت 29/12/1385 مورد استفاده قرار نگرفته است.

مطلوب است استهلاک سال 1385 دارایی

 

                  ارزش دفتری در ابتدای سال 1385                           60،000 = 70،000  -  130،000

                    استهلاک سالانه دارایی                                       12،000 = 20%  * 0،000 6

                                                                                             5،000 = (12 ÷ 5) * 12،000

                                                                  2،100 = 30%  *  7،000 =  ( 12 ÷ 7 )  *  12،000

 

                                 استهلاک سال 1385 دارایی                    7،100  =  2،100  +  5،000

0