ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب


خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب


به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری


چند جامی بکش از باده‌ی گلفام بخسب


در هوای چمن ای مرغ گرفتار منال


شب دراز است دمی در قفس و دام بخسب


گر به خورشید رخی گرم شود آغوشی


تا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب


بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب


بگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب


همچو محمل برو آفات به غفلت بگذار


در جهان بی‌خبر از کف وز اسلام بخسب


نغمه‌ی من بشنو باده بکش مست بشو


شب ماه است به جانان به لب بام بخسب



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آبان 1388  ساعت 9:22 AM | نظرات (0)

خاقانی

افضل الدین بدیل بن علی نجار، خاقانی شروانی به سال 520 هجری

 

قمری در شروان زاده شد . مادرش کنیزی مسیحی بودکه به اسلام

 

گرویده بود و پدرش علی نجار که خاقانی در اشعارخود از وی

 

بسیار یاد کرده است . یکی از القاب او حقایقی است که در آغاز

 

شاعری به کار می برده ولی بعدها پس از این که استادش ابوالعلای

 

گنجوی او را به خاقان اکبر منوچهر شروانشاه معرفی کرد ، خاقانی

 

لقب گرفت . معاصران خاقانی از وی با عنوان افضل نیز یاد کرده اند .

 

عموی خاقانی مردی فیلسوف ، فاضل و دانشمند بود و خاقانی تا 25

 

سالگی که کافی الدین عمر درگذشت ، از محضرش استفاده ی فراوان

 

برد و زبان عربی و حدیث و قرآن و علوم ادبی و انواع علوم رایج

 

را آموخت . خاقانی از نعمت های زندگی بهره ی چندانی نداشت ،

 

چرا که از یک خانواده ی معمولی بود ، ولی توجه و محبت عمو او

 

را به درجات بالا رساند . استاد ، شاگرد را بسیار گرامی می داشت

 

، تا ان جا که حتی دخترش را به عقد خاقانی درآورد . خاقانی نزد

 

ابوالعلا فنون شاعری را آموخت . مادر خاقانی برای فرزند ، اصول

 

و مفاهیم و دقایق آیین مسیحیت را توضیح می داد و در ضمن زادگاه

 

شاعر، یعنی اذربایجان ، محل آمیختگیِ وسیع دو دین اسلام و مسیحیت

 

بوده است .

 

پس از آن که ابوالعلا شاگرد را به دربار شروانشاه معرفی کرد ، خاقانی

 

از پاداش و بخشندگی های پادشاه برخوردار شد .بعدها که شاعر برای

 

دیدار استادان خود به خراسان و عراق قصد سفر کرد ، شروانشاه

 

اجازه ی عزیمت به شاعر را نداد . بعد از یک تلاش نافرجام برای

 

رفتن به عراق به خاطر بیماری و حمله ی غزان به خراسان و

 

اقامت اجباری در شروان ، برای حج اجازه یافت و راهی سفر حج

 

شد . در این سفر با چندی از بزرگان ملاقات کرد  در همین ایام بود

 

که خاقانی تحفة العراقین را سرود ، در این سفر بود که ویرانه های

 

ایوان مداین را در عراق دید و تحت تا ثیر مشاهده ی این ویرانه ،

 

قصیده ی معروف ایوان مداین را سرود .

 

بعد از ورود ب هاصفهان ، قصیده ای در ستایش اصفهان گفت تا

 

کدورت مردم آن دیار را از خود از بین  ببرد . پس از ان که به

 

شروان بازگشت ، بر اثر سخن چینی حسودان یا شاید هم به علتی

 

دیگر، مورد بی مهری شروانشاه قرار گرفت و به زندان افتاد .

 

بعد از یک سال به یاری عزالدوله از حبس رها شد . قصیده ی

 

معروف و زیبای ترسائیه حاصل روزهای زندان است . خاقانی

 

این قصیده را برای یک شاهزاده ی بیزانسی که مهمان شروانشاه

 

بوده ، سروده و از او درخواست شفاعت نزد پادشاه را می کند .

 

بعد از مدتی در سال 569  ، برای بار دوم به حج رفت . در سال

 

571 هجری قمری ، پسرش رشیدالدین را که 20  سال بیشتر

 

نداشت از دست داد . بعد از مرگ فرزند ، همسرش را نیز از

 

 دست داد .

 

خاقانی با دلی پر از درد و اندوه پس از سال ها شاعری در سال

 

595 ، در تبریز دیده از جهان فرو بست و در مقبرة الشعرا در

 

محله سرخاب تبریز مدفون گردید .



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آبان 1388  ساعت 9:21 AM | نظرات (0)

خیام نیشابوری



غیاث الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439

هجری (1048میلادی) درشهرنیشابورو درزمانی به دنیا آمد که

ترکان سلجوقی بر خراسان ،ناحیه ای وسیع در شرق ایران ،

تسلط داشتند. وی در زادگاه  خویش به آموختن علم پرداخت و

نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق

نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند

بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در

سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و

درآنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی

القضات سمرقند اثربرجسته  خودرادر جبرتألیف کرد .

خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید

و با حمایت ملک شاه سلجوقی ووزیرش نظام الملک،به همراه

جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد

خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام

تحقیقات نجومی پرداخت . حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج

در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه

سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً

برابر با 365 روز و 5 ساعت و و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه

دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و

ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند

که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار

سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و

آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک

روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر

ده هزار سال سه روز اشتباه دارد . بعد از کشته شدن نظام الملک

و سپس ملکشاه، در میان فرزندان ملکشاه بر سر تصاحب سلطنت

اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر،

مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به

فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و

رصدخانه ، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان

ترک کند.وی باقی عمر خویش رادرشهرهای مهم خراسان به ویژه

نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه)

بود ، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی

دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند .

بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این

شهر جامه عمل به خود گرفت. دستاوردهای علمی خیام برای

جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است.

وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی

معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد، و سپس با

استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی

توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای

معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه

حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها

ترسیمات هندسی را به کار برد؛ و بدین ترتیب توانست برای

اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را

بررسی کند . اشکال کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن

اعداد  منفی در آن زمان ، خیام به جوابهای منفی معادله توجه

نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای

معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل

از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در

تاریخ جبر بلکه علوم دست  یابد و راه حلی را که دکارت بعدها

(به صورت کاملتر) بیان کرد ، پیش نهد.

خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی

پیوسته به دست دهد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت

حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ

کمیتی، مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر

ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم

کرد. همچنین خیام ضمن  جستجوی راهی برای اثبات

"اصل توازی" (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب

شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل

آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد .

در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که

کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و

ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور

هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد . بسیاری

را عقیده بر این است که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث

حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و

معتقدند ، دو جمله ای نیوتن را باید دو جمله ای خیام نامید .

البته گفته می شود بیشتر از این دستور نیوتن و قانون  تشکیل

ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیر

الدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از

عددها آورده اند.

استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از

دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های

کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی

، نظریه موسیقی وغیره نیز بر جای مانده است.اخیراً نیزتحقیقاتی

در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که

ارتباط او راباساخت گنبدشمالی مسجدجامع اصفهان تأئید می کند.

تاریخ نگاران و دانشمندان هم عصرخیام وکسانی که پس ازاو آمدند

جملگی بر استادی وی درفلسفه اذعان داشته اند،تا آنجاکه گاه وی

را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود

خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین

رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست.

اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر

در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به

انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در

ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته

قرار داد. رباعیات خیام به دلیل ترجمه بسیار آزاد (و گاه اشتباه) از

شعر او موجب سوء تعبیرهای بعضاً غیر قابل قبولی از شخصیت

وی شده است. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران

اندیشه خیام راشدت بخشیده است.برخی برای بیان اندیشه اوتنها

به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر

این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که

صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری

پربار سرانجام در سال 517 هجری (طبق گفته اغلب منابع) در

موطن خویش نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین

صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد.




نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آبان 1388  ساعت 9:20 AM | نظرات (0)

ایرج میرزا

ایرج میرزا در خانواده ای شاعر پیشه در شهر تبریز به دنیا آمد. هنگامی که به سن

نوجوانی رسید تحت تعلیم و تربیت استاد قرار گرفت تا پارسی را بیاموزد سپس به

مدرسه دارالفنون تبریز جهت یادگیری زبان فرانسه رفته و در خارج نیز در

حوزه ای که آشتیانی ها ترتیب داده بودند منطق، معانی و بیان را آموخت و در اوایل

سن 14 سالگی، برای تحصیل علم او را نزد مرحوم میرزای عارف و نزد، مسیو

لامپر فرانسوی، فرستادند. همچنین او در این سنین شعر نیکو می سرود و امیرنظام

در زمینه شعر او را بسیار ترغیب و تشویق می کرد و خط تحریر و نستعلیق را

به خوبی فرا گرفت هنگام افتتاح مدرسه مظفری در تبریز توسط امیرنظام، سمت

معاونت آنجا را بعهده گرفت و در اواخر ولیعهدی مظفرالدین شاه در معارف و

دارالفنون به سمت جانشینی منصوب شد و مظفرالدین شاه لقب امیرالشعرایی به

وی اعطا کرد . ایرج میراز خدماتی شامل تاسیس کابینه ایالتی ، اداره موزه

و ... انجام داد و یکی از مسائل مهمی که در زندگی ایرج به پیشرفت او کمک

شایانی کرد. آشنایی او با امیرنظام گروسی بود. امیرنظام مانند پدری دلسوز و

مهربان برای ایرج بود و از هیچ گونه کمک و همراهی دریغ نداشت به او

نامه های دلگرم کننده می نوشت هدایای مختلف برای او می فرستاد و از همه

مهمتر او را با فرزند خود هم درس کرد و در محافل اهل فضل و کمال او را

معرفی کرده و خلاصه تا آخر عمر یاری غمخار و رفیقی شفیق برای ایرج بود.

اشعار ایرج در ابتدا جز تعدادی قصید مدیحه ساریی نبود و خود این چنین

نمی پسندیده و اشعار خوب و کامل او در نیمه دوم عمر او سرود شده، آن موقع

که در دستگاه دولتی مشغول کار بود، بیشتر اشعار انتقادی و اجتماعی می سرود.

ایرج در سفرهایی که همراه امین الدوله به اروپا داشت و آشنایی او با زبان فرانسه

به او کمک فراوانی کرد تا وی را مردی آزاد فکر و متجدد و ترقی خواه بار آورد

، در نتیجه او در ابزار عقاید خود بسیار شجاعانه و بی باکانه سخن می گفت

اشعارش دارای روانی و سادگی خاصی بود تا همگان گفته هایش را دریابند. به

رسم و رسومات خرافی و نقص های اجتماعی. تعارفات بیهوده خرده می گرفت

و از آنها به دور بود . آموزگاری دلسوز ،  توانا و اندیشمند بود نه برای پاداش

گرفتن و نه برای مقام گرفتن و ستایش شدن شعر می سرود و از طریق زحمت و

تلاش مجدانه به جایی رسیده بود. به تعلیم و تربیت کودکان بسیار اهمیت می داد و

در این حین علاقه وافری به زنده کردن ادبیان غنی فارسی داشت از جمله کارهای

او که برای کودکان و نوجوانان سروده است می توان به: شوق درس خواندن، مهر

مادر، کلاغ و روباه، پسر بی هنر و ... اشاره کرد . یکی از پسران ایرج به نام

جعفر قلی میرزا در زمان حیات پدر به دلیل نامعلومی خودکشی کرد و پدر حساس

خود را داغدار و ماتم زده ساخت . ایرج یک پسر دیگر به نام خسرو و یک دختر

دیگر به نام ربابه نیز از خود به جای گذاشت . وفات ایرج ناگهانی و بسیار تاثر

انگیز در روز دوشنبه 27 شعبان سال 1344 هجری قمری که مطابق با یکی از

آخرین روزهای ماه اسفند سال 1304 هجری شمسی بود اتفاق افتاد و علت آن

را سکته قلبی نگاشته اند .

 

دیوان اشعار

 

 

بر سر در کاروان سرایی

تصویر زنی به گچ کشیدند

ارباب عمایم این خبر را  

از مخبر صادقی شنیدند

گفتند که واشریعتا ، خــلق

روی زن بی نقاب دیدند

آسیمه سر از درون مسجد

تا سر در آن سرا دویدند

ایمان و امان به سرعت برق

می رفت که مؤمنین رسیدند

این آب آورد ، آن یکی خاک

یک پیچه ز گل بر او بریدند

ناموس به باد رفته ای را

با یک دو سه مشت گل خریدند

چون شرع نبی از این خطر جست  

رفتند و به خانه آرمیدند  

غفلت شده ای بود ، خلق وحشی

چون شیر درنده می جهیدند

بی پیچه زن گشاده رو را

پاچین عفاف می دریدند

لب های قشنگ خوشگلش را

مانند نبات می مکیدند

بالجمله تمام مردم شهر

در بحر گناه می تپیدند

درهای بهشت بسته می شد

مردم همه می جهنمیدند

می گشت قیامت آشکارا

یک باره به صور می دمیدند

طیر از و کرات ووحش از جحر

انجم ز سپهر می رمیدند

 



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آبان 1388  ساعت 9:18 AM | نظرات (0)

كتابخانه‎‎‎ آیت الله مرعشی گنجینه كتاب
 

تهران ـ دركتابخانه‎‎ بزرگ آیتالله مرعشـی نجفی در قم بیش از 65 هـزار عنـوان كتـاب خطی دست نویس در 34 هزار و 500 مجلد وجود دارد. به گزارش واحد مـركـزی خبـر، مسـئول كتابخانه‎‎ آیت‎‎الله مرعشی‎‎ نجفی تاریخ كتابت بسیاری‎‎ از كتاب های موجود در این كتابخانه را بیش از1000 تا 1200 سال اعـلام كـرد و گفت: تعدادی از آنها با خط دانشمندانبزرگ اسلامی‎‎ نوشته‎‎‎ شده است كه برخی از آنهـا در جهان بی نظیر است.

 

 

مسئول كتابخانه‎‎ آیتالله مرعشی‎‎ نجفـی افزود: تاكنون‎‎30 جلد فهـرسـت آثـار ایـن كتابخانه‎‎‎ چاپ شده است و باقیمانده درحـال انجام است.

 

 

وی تصریح كرد: این كتابخانـه شـامـل بخش های‎‎‎ ریزنگاری برای تـهیـه تصـویـر از نسخه‎‎ها، فهرست نگاری دایره المعارف، مركز قم شنـاسـی‎‎، مـركـزتبـارشنـاسـی و مـركـز ایرانشناسی است.

 

 

مرعشی‎‎ نجفـی بـا اشـاره‎‎‎ بـه ایـنكـه ساختمان جدید كتابخانه‎‎ در هفت طبقـه بنـا شدهاست افزود: زیربنای این‎‎ ساخـتمـان 16 هزارمترمربع است كه‎‎ با ساختمان قدیم بـه 21 هزار مترمربع می رسد.

 

 

وی افزود: این كتابخانه می توانند روزانه‎‎‎ به 4000 نفر خدمات عرضه كند و در هفته‎‎ دو روز به خواهران اختصاص دارد.

http://www.tebyan.net



نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 3:00 PM | نظرات (0)

آثار دهخدا

دهخدا به غیر از لغت نامه - که بزرگترین و پرارزش ترین اثر دهخدا است - کتاب های دیگری را نیز تالیف کرده است که با ارزش ترین آنها پس از لغت نامه کتاب "امثال و حکم" است. کتاب امثال و حکم کتابی است که در آن همه ضرب المثل ها، حکمت ها، آیات قرآن، اشعار، اخبار و احادیثی که در زبان فارسی مصطلح است، جمع آوری شده اند.

دهخدا خود نقل می کرد که در کودکی شبی بالای بام خوابیده بود وبه یکی از مثلهای متداول در زبان فارسی می اندیشید، از اسم "مثل" آگاه نبود، همین قدر درک می کرد که جمله از نوع کلمات و لغات معمول نیست، قلم برداشت و چند تا از آن نوع یادداشت کرد. این نخستین قدمی بود که وی در راه تدوین امثال و لغات پارسی برداشت.

هنگامی که دهخدا و یارانش در حال تهیه فیش و یادداشت برای لغات لغت نامه دهخدا بودند، اعتماد الدوله قراگزلو که در آن زمان وزیر معارف بود، به دهخدا پیشنهاد کرد که با توجه به این که با وسایل امروزی چاپ لغت نامه میسر نیست و تالیف لغت نامه کاری بسیار طولانی است، امثال، حکمت ها، احادیث و ... را در کتابی جداگانه جمع آوری کند و منتشر سازد. دهخدا نیزاین پیشنهاد را پذیرفت و به این ترتیب امثال و حکم را در بین سالهای 1308 و 1311 به چاپ رسانید و در پایان کتاب فهرست اعلامی نیز به آن افزود.

گروهی خرده گرفتند که عنوان کتاب " امثال وحکم" است ولی در طی آن، اصطلاحات و کنایات و اخبار و احادیثی که مثل نیستند، فراوان آمده. دهخدا به نگارنده اظهار داشت: من خود متوجه این نکته بودم، ولی از انتخاب عنوانی طویل، نظیر "امثال و حکم و مصطلحات و کنایات و اخبار و احادیث..." خودداری و به عنوان ساده "امثال و حکم" اکتفا کردم. راه دیگر هم حذف اصطلاحات و کنایات و غیره بود، که اگر استاد بدین کار دست می زد، خوانندگان خود را از فواید بسیاری محروم می کرد.

نکته دیگر در باب این کتاب، مقدمه نداشتن آن است که اصولاً، استاد علامه در باب مقدمه  کتابهای خود احتیاطی مقرون به وسواس داشت. در پاسخ سوال نگارنده، راجع به علت عدم تحریر مقدمه برای امثال و حکم اظهار داشت:«در زبان فرانسوی هفده لغت پیدا کردم که در فرهنگ عربی و فارسی همه آنها را "مثل" ترجمه کرده اند ودر فرهنگهای بزرگ فرانسوی، تعریفهایی که برای آنها نوشته اند، مقنع نیست و  نمی توان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد. ناگریز توسط یکی از استادان فرانسوی دانشکده حقوق نامه ای به فرهنگستان فرانسه نوشتم واختلاف دقیق مفهوم آن هفده لغت را خواستار شدم. پاسخی که رسید، تکرار مطالبی بود که در لغتهای فرانسوی آمده بود که به هیچ وجه مرا اقناع نکرد. از اینرو از نوشتن مقدمه و تعریف مثل و حکمت و غیره خودداری کردم و کتاب را بدون مقدمه منتشر ساختم.»

همان طور که در قبل هم اشاره شد، دهخدا به زبان فرانسوی نیز تسلط زیادی داشت. او چند کتاب را از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است که البته هنوز به چاپ نرسیده اند. از آن جمله کتاب "عظمت و انحطاط رومیان" است که نوشته شده توسط "منتسکیو" نویسنده سرشناس فرانسوی است.

کتاب دیگری که دهخدا از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است کتاب "روح القوانین" است که این کتاب نیز توسط منتسکیو تالیف شده است.

هم چنین استاد از آغاز جوانی تا اواخر عمر به تالیف فرهنگ فرانسه به فارسی مشغول بودند. موارد این کتاب، شامل: لغات علمی، ادبی، تاریخی، جغرافیایی و طبی به زبان فرانسه با معادل آنها در زبانهای فارسی و عربی است. مرحوم دهخدا این معادلها را با تتبع دقیق در سالیان متمادی از متون امهات کتب فارسی و عربی استخراج کرده اند. این کتاب نیز به طبع نرسیده است.

از دیگر آثار دهخدا کتاب شرح حال ابوریحان بیرونی است که مقارن هزاره تولد بیرونی تالیف و به جای پنج شماره مجله آموزش و پرورش از انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ ، مهر ماه 1324 منتشر گردیده و سپس در لغت نامه تجدید طبع شده است.

اثر دیگر دهخدا تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو قبادیانی است. دیوان قصاید و مقطعات حکیم ناصر خسرو به ضمیمه روشنایی نامه و سعادت نامه به تصحیح مرحوم حاج نصر الله تقوی و مقدمه آقای تقی زاده و تعلیقات آقای مینوی در تهران به سال 1304-1307 هجری شمسی به طبع رسیده است. یادداشتهای علامه دهخدا در تصحیح اشعار و بعضی نکات بامقدمه ای دلکش از صفحه 619 دیوان مزبور به بعد چاپ شده است. بعدها نیز مرحوم ادیب پیشاوری در تصحیح برخی اشعار ناصر خسرو، نظراتی اظهار کرده اند که در پایان دیوان خود آن مرحوم که به اهتمام مرحوم عبدالرسولی در 1312 در تهران طبع شده، به عنوان "رساله نقد حاضر" به چاپ رسیده است . آقای مسرور هم در مجله ارمغان، سال دوازدهم ،انتقاداتی بر تصحیحات استاد منتشر کرده اند.

از دیگر کارهای دهخدا می توان به دیوان سید حسن غزنوی- ملقب به اشرف - اشاره کرد که به اهتمام آقای مدرس رضوی در تهران ، سال 1328 به طبع رسیده است. آقای مدرس پس از اتمام متن دیوان، آن را به نظر علامه دهخدا و استاد فروزانفر رسانید و یادداشتهای ایشان را در تصحیح اشعار در پایان کتاب جای داد. تصحیحات مرحوم دهخدا در صفحات 361 تا 376 آن کتاب مندرج است.



نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:59 PM | نظرات (0)

لغت نامه دهخدا

همان گونه که پیداست، لغت نامه مهم ترین و اساسی ترین اثر دهخدا - حتی مهمترین اثر نویسندگی معاصر است و بیشتر شهرت و احترامی که دهخدا داراست، به خاطر لغت نامه ی اوست. بنا به باور بسیاری، چنین کار بزرگ و چنین سرمایه گذاری عظیمی را برای زبان فارسی، به غیر از دهخدا تنها فردوسی انجام داده بود. تالیف لغت نامه دهخدا تاثیر بزرگی در پایداری و جاودانگی زبان فارسی گذاشت. امروز در ایران به هر کتابخانه ای که برویم از میزان مراجعاتی که به لغت نامه می شود و در جستجوی معنای کلمه یا مطلبی علمی، مجلدات لغت نامه دهخدا را ورق می زنند، می توانیم به راحتی ارزش و اهمیت این کتاب را درک کنیم .

همه لغات فارسی و محلی، نام شهرها و روستاها و کلمات علمی و شاخص، حتی لغات عربی را می توان در لغت نامه دهخدا یافت. در جلوی هر کلمه ، معنای لغوی آن، موارد استعمال ، طرز تلفظ صحیح ، اشعاری در رابطه با آن و بسیاری اطلاعات دیگر درباره لغت قرار دارد. لغت نامه دهخدا هم دایرةالمعارف است و هم کتاب مرجع علوم گوناگون و هم لغت نامه. وجود این کتاب در هر خانه یا کتابخانه یا جای دیگری نعمتی بزرگ محسوب می شود.

لغت نامه ای که دهخدا پنجاه سال، یعنی بیشتر عمر خود را صرف آن کرد، از پایه سه چهار میلیون فیشی بنیان یافته است که دهخدا شب و روز به جمع آوری آنها مشغول بوده است. به گفته خود او و نزدیکانش، وی هیچ روزی از کار فیش برداری برای لغت نامه غافل نشد مگر دو روز به خاطر فوت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که داشت.

فکر ایجاد لغت نامه ای جامع که هم معنای تمام لغات فارسی را داشته باشد و هم اطلاعات لازم درباره همه چیز را به خواننده بدهد، از همان زمان که دهخدا در یکی از قرای چهارمحال بختیاری منزوی بود به ذهنش خطور کرده بود. آن طور که آگاهان نوشته اند، وی چند میلیون فیش از روی متون معتبر استادان نظم و نثر فارسی و عربی، لغت نامه های چاپی و خطی، کتب تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی، هندسه، هیات، حکمت، کلام، فقه و ... فراهم آورده بود. البته نقل می کنند که او بیشتر یادداشت ها را از ذهن خود می نوشته است . خود وی در یکی از یادداشتهای پراکنده اش برای لغت نامه می نویسد: «همه لغات فارسی زبانان تا کنون احیا و در جایی جمع آوری نشده و چه بسا لغات زیادی است که در کتب دیگر، خصوصا در اشعار آمده است که ما آنها را در اینجا نقل کرده ایم. ولی از سوی دیگر هزاران لغت فارسی وغیر فارسی در تداول به کار می رود که تاکنون کسی آنها را گرد نیاورده یا اگر گرد آورده به چاپ نرسانیده است. ما بسیاری از این لغات را به تدریج از حافظه، نقل و سپس آنها را الفبایی کرده ایم؛ ولی باید دانست که برای به خاطر آوردن چندین هزار کلمه و الفبایی کردن آن عمر هفت کرکس می باید... و این کار به هیچ فصل و قطعی، بیرون از بیماری صعب چند روزه و دو روز رحلت مادرم - رحمه الله علیها-  تعطیل نشد و به جز اتلاف دقایقی چند برای ضروریات حیات در روز، می توانم گفت که بسیار شبها نیز، در خواب و میان نوم و یقظه در این کار بودم . چه بارها که در شب از بستر برمی خاستم و پلیته می کردم و چیز می نوشتم.»

دهخدا در سال 1324 هجری شمسی میلیونها فیشی را که در تهیه لغت نامه فراهم کرده بود، توسط مجلس شورای ملی به ملت ایران هدیه کرد و مجلس نیز قانونی را تصویب کرد که این میراث عظیم چاپ شود و موسسه ای نیز به نام لغت نامه دهخدا برای مدیریت کار چاپ لغت نامه و ادامه راه دهخدا تاسیس شود. مدتی بعد از تصویب طرح چاپ لغت نامه در مجلس شورای ملی، دهخدا فوت کرد . از آن زمان به بعد کار هماهنگی ومدیریت لغت نامه به وصیت خود دهخدا برعهده دکتر محمد معین گذارده شد. او که خود فردی فرهیخته بود و در ادبیات فارسی تبحر فراوان داشت - و کتاب فرهنگ فارسی شش جلدی معین از آثار گرانبهای اوست - به خوبی از عهده  ادامه این کار خطیر برآمد. پس از فوت دکتر معین نیز این کار به وسیله دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر دبیر سیاقی و دیگران دنبال شد و به پایان رسید.

تا زمانی که دهخدا زنده بود چهار هزار و دویست صفحه از لغت نامه تهیه شده بود؛ در حالی که لغت نامه ای که امروز وجود دارد در پنجاه جلد و بیست و شش هزار صفحه به چاپ رسیده است. هم چنین به تازگی سی.دی لغت نامه دهخدا نیز توسط موسسه دهخدا که زیرمجموعه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است، تولید و عرضه شده است.

به علت ارزش فرهنگی و علمی لغت نامه و نقش خطیر آن در زبان فارسی، از تولید و عرضه سی.دی یا کتاب لغت نامه دهخدا توسط شرکت ها و اداره های دیگر جلوگیری می شود. همچنین به تازگی مجلس در حال بررسی این طرح است که کتاب لغت نامه را از قانون حقوق مصنفان مجزا نگه دارد؛ زیرا بر اساس این قانون، هر کتابی پس از گذشتن سی سال از زمان چاپش، قابل چاپ شدن توسط هر چاپخانه ای است. اما به خاطر وضعیت خاص لغت نامه دهخدا قرار است قانونی تصویب شود که بر اساس آن به جز موسسه دهخدا، هیچ موسسه دیگری نتواند دست به تولید و توزیع کتاب یا سی. دی لغت نامه دهخدا بزند.



نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:59 PM | نظرات (0)

مبارزات سیاسی دهخدا
وقتی دهخدا از سفر بالکان بازگشت، انقلاب مشروطه کم و بیش آغاز شده بود. او که همیشه به فکر پیشرفت و ترقی مملکت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبی برای رسیدن به این هدف می دید. او در آغاز ورود به ایران، از طرف امین الضرب مهدوی به عنوان معاون و مترجم" موسیو دوبروک" مهندس بلژیکی اداره شوسه خراسان، استخدام شد. از همین زمان دیگران از نامه های اداری و نحوه کار دهخدا، استعدادهای او- خصوصا استعدادش در نویسندگی را شناخته بودند.
شش سال بعد، دهخدا از طرف میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی به عنوان نویسنده ای در روزنامه صوراسرافیل، به تهران دعوت شد. ورود دهخدا به روزنامه صوراسرافیل در واقع آغاز فعالیتهای سیاسی دهخدا بود.
روزنامه صوراسرافیل که در حقیقت یک هفته نامه بود نه ماه پس از اعلام مشروطیت، روز پنج شنبه هفدهم ربیع الاول سال 1325 قمری در محل کتابخانه تربیت واقع در خیابان ناصری تهران منتشر شد.
صوراسرافیل یکی از اساسی ترین سلاح های مشروطه خواهان بود که تیراژ هر شماره  آن حدود بیست و چهار هزار نسخه بود. این روزنامه به طرزی ماهرانه برای اولین بار در ایران توانسته بود طنز و اخبار و مقالات سیاسی و نیازهای مردم آن زمان را به طرزی دلپذیر و مردم پسند در قالب یک روزنامه چاپ کند. شاید این اولین روزنامه ایران بود که مردم کوچه و بازار نیز آن را می خواندند. آن زمان مردم تهران به غیر از شاهنامه خوانی و افسانه گویی و کارهایی از این قبیل سرگرمی دیگری به نام روزنامه خواندن نیز داشتند. مردم دسته دسته می نشستند و با شور و شوق از کودکان روزنامه فروش روزنامه ای را می خریدند که هم نیازها و مشکلاتشان را مطرح می کرد و هم مایه تفریحشان بود.
از میان مطالب این روزنامه آنچه بیش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود، ستونی به نام "چرند و پرند" بود که با امضای "دخو" به چاپ می رسید و نویسنده آن دهخدا بود. نوشته های دهخدا در ستون چرند و پرند از دو نظر قابل توجه است: اولا سبک نوشتار دهخدا در این مقالات، که می توان آن را سبک جدیدی در نگارش فارسی دانست و بنا به تایید بسیاری از مورخین، سبک نگارش او در چرند و پرند سبکی کاملا نو بود و بسیاری از نوشته های امروزی برگرفته از آن سبک هستند. هم چنین استدلال ها و طعنه های سیاسی دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بی نظیربود و تاثیر زیادی در طرفداری مردم از حکومت مشروطه داشت.
صوراسرافیل در طول مدت انتشار پنج بار متوقف شد. وقفه اول و دوم آن هردو به خاطر مقالات تند و تیز روزنامه بود و هر دوبار روزنامه برای مدتی منتشر نشد. پس از مدتی روزنامه مجددا توقیف شد و محل چاپ روزنامه نیز مورد غارت و حمله قرار گرفت. دفعه چهارم، وقفه در انتشار طولانی شد و مهمترین دلیل آن بیماری دهخدا ذکر می شد. آخرین توقف در کار چاپ روزنامه سه روز قبل از به توپ بستن مجلس شورای ملی بود. پس از حاکم شدن فضای رعب و وحشت در جامعه، دهخدا و تقی زاده و سید جمال الدین واعظ و تعدادی دیگر در خانه های نزدیک مجلس شورای ملی پنهان شدند. سپس به مدت بیست و پنج روز به عنوان پناهنده سیاسی در سفارت انگلیس به سر بردند تا اینکه بالاخره محمد علی شاه با هر تدبیری که بود آنها را از آنجا بیرون و تبعیدشان کرد.
دهخدا ابتدا به نزد محمد خان قزوینی در پاریس رفت و پس از مدتی از آنجا خود را به شهر ایوردن سوئیس رساند و در آنجا نیز سه شماره دیگر از روزنامه صوراسرافیل را به هر زحمتی که بود به چاپ رساند و با هزار دردسر به تهران فرستاد. مدتی بعد عازم استانبول شد و در آنجا روزنامه فارسی سروش را به کمک ایرانیان منتشر کرد که حدود پانزده شماره از آن منتشر شد.
طرفداری دهخدا از مشروطه خواهان تا به آنجا بود که وقتی کودتای بیست و هشت مرداد به پیروزی رسیده بود وسربازان شاه به دنبال دکتر فاطمی می گشتند تا او را دستگیر کنند، به خانه دهخدا ریختند و خانه او را برای پیدا کردن دکتر فاطمی به هم ریختند و چون او را نیافتند، دهخدا را بازداشت کردند و با شکنجه های بسیار سعی کردند تا حرفی از زیر زبان آن پیرمرد بیرون بکشند. سرانجام نیز چون به نتیجه ای نرسیدند پیکر نیمه جان او را در دالان خانه اش رها کردند و سرانجام علی اکبر دهخدا در سن 77 سالگی جان به جان آفرین تسیلم کرد.


نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:58 PM | نظرات (0)

یاد آر ز شمع مرده یاد آر

ای مرغ سحر، چو این شب تار           بگذاشت ز سر سیاهکاری

و ز نفخه روح بخش اسحار       رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زر تار         محبوبه نیلگون عماری

یزدان به کمـال شد پدیدار      و اهریمن زشت خو حصاری

  یاد آر ز شمع مرده یاد آر

ای مونس یوسف اندر این بند           تعبیر عیان چو شد تو را خواب

دل پر ز شعف، لب از شکر خند        محسود عدو به کام اصحاب

رفتی بر یار خویش و پیوند                آزاد تر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند        در آرزوی وصال احباب

اختر به سر شمرده یار آر

چون باغ شود دوباره خرم                ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم             آفاق نگارخانه ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم         تو داده ز کف قرار و تمکین

زان نو گل پیش رس که در غم                   ناداده به نار شوق تسکین

       از سردی دی ، فسرده یار آر

ای همره تیه پورعمران                   بگذشت چو این سنین معدود

وان شاهد نغز بزم عرفان      بنمود چو وعد خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان           هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناه قوم نادان       در حسرت روی ارض موعود

     بر بادیه جان سپرده، یادآر

چون گشت ز نو زمانه آباد              ای کودک دوره ی طلایی

وز طاعت بندگان خود شاد             بگرفت ز سر خدا، خدایی

نه رسم ارم، نه اسم شداد            گل بست زبان ژاژخایی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد          ماخوذ بجرم حق ستایی

       تسنیم وصال خورده، یادآر
 
دهخدا


نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:55 PM | نظرات (0)

زندگی و شخصیت دهخدا
استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می باشد.
دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می کرد.
لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می شود 45 تا 50 سال از وقت دهخدا را گرفت. یعنی سالها بیش از آنچه که حکیم ابوالقاسم فردوسی صرف شاهنامه خود کرد. لغت نامه نه تنها گنجینه ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.
علی اکبر دهخدا سال 1297 ه.ق ( 1257 خورشیدی) در تهران متولد شد. گر چه اجدادش قزوینی بودند، ولی پدرش "خان بابا خان" که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. ده ساله بود که پدرش فوت کرد و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد . دو سال بعد میرزا یوسف خان نیز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان یوسف خان رسید.
در آن زمان یکی از فضلای عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی از دوستان خانوادگی دهخدا کار تدریس او را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمه را در نزد وی آموخت.  وی مردی مجرد بود، و حجره ای در مدرسه حاج شیخ هادی (در خیابان شیخ هادی کنونی) داشت که در آن به تدریس زبان عربی و علوم دینی مشغول بود. استاد دهخدا غالباً اظهار می کرد که هر چه دارد، در نتیجه تعلیم آن بزرگ مرد بوده است. بعدها که مدرسه  سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آن مدرسه مشغول تحصیل گردید و با مبانی علوم جدید و زبان فرانسه آشنا شد.
معلم ادبیات فارسی آن مدرسه محمد حسین فروغی، موسس روزنامه "تربیت" و پدر ذکاء الملک فروغی بود که گاهی اوقات، تدریس کلاس ادبیات را به عهده دهخدا می گذاشت. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی بود؛ وی از این حسن جوار استفاده کامل می برد و با وجود صغر سن مانند اشخاص سالخورده از محضر آن بزگوار بهره مند می گشت. در همین ایام به تحصیل زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه، به خدمت وزارت امور خارجه در آمد. سال 1281 شمسی هنگامی که 24 سال داشت،معاون الدوله غفاری که به وزیر مختاری ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود، دهخدا را با خود به اروپا برد و استاد حدود دو سال و نیم در اروپا و بیشتر در وین پایتخت اتریش اقامت داشت . وی در آنجا فراگیری زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.
مراجعت دهخدا به ایران مقارن با آغاز دوران مشروطیت بود. حدود سال 1325 هجری قمری (نهم خرداد 1286 هجری شمسی) با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان، روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد. این روزنامه از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود. جذاب ترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که با عنوان "چرند و پرند" به قلم استاد و با امضای "دخو" نوشته می شد. سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود در آن زمان منتشر می کرد. پس از تعطیلی مجلس شورای ملی در دوره  محمد علی شاه، آزادیخواهان ناچار از کشور خارج شدند. دهخدا نیز به استانبول و از آنجا به اروپا رفت.
وی در پاریس با علامه قزوینی معاشر بود. سپس به سوئیس رفت و در "ایوردن" سوئیس نیز سه شماره از "صوراسرافیل" را به کمک میرزا ابوالحسن خان پیرنما (معاضد الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و در سال 1327 هجری قمری با مساعدت جمعی از ایرانیان مقیم ترکیه ، روزنامه "سروش" را به زبان فارسی منتشرکرد.
در دوران جنگ جهانی اول - که از سال 1914 تا 1918 میلادی به طول انجامید - دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران باز گشت؛ از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد. مدتی ریاست دفتر (وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست مدرسه  علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید، تا این که سه چهار روز قبل از شهریور 1320 و خلع سلطنت رضاخان، از ریاست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پایان حیاتش بیشتر به مطالعه و تحقیق و تحریر مصنفات گرانبهای خویش مشغول بود.
دهخدا گاه برای تفنن، شعر نیز می سرود؛ اما شاعری حرفه  اصلی او نبود. منظومه های معدودی از او توسط دکتر محمد معین  گردآوری شده است.
دکتر محمد معین، اشعار دهخدا را به دو دسته تقسیم می کند که عبارتست از:نخست،اشعاری که به سبک متقدمان سروده است و بعضی از آنها دارای جزالت (فصاحت) و استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های شعرای قدیم دشوار می نماید.دوم: اشعاری است که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. بسیاری از ادیبان معاصر، مسمط "یادآر ز شمع مرده یار آر" دهخدا را نخستین نمونه شعر نو به شمار می آورند. دهخدا شعر "یاد آر ز شمع مرده یاد آر"  را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی، مدیر روزنامه صوراسرافیل سروده است.


نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:52 PM | نظرات (0)

سالشمار زندگی صادق چوبک

تولد: تیرماه (1295 هـ ش) در بوشهر. فرزند آقا اسماعیل بازرگان

 

همسر: قدسی(متولد سال1296).

 

فرزندان: روزبه (1323 ش.) و بابک (1326 ش.)

 

.  آموزش ابتدایی: تا کلاس سوم در مدرسه سعادت بوشهر (1303)

 

.  نقل مکان به شیراز، تحصیل در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه، و حیات شیراز و کالج آمریکایی در تهران

 

.  در سال 1316

 

ازدواج با قدسی، استخدام در وزارت فرهنگ و آغاز تدریس در مدرسه شرافت خرمشهر، سال تحصیلی 17-1316

 

.احضار به خدمت سربازی:  سال اول سرباز معمولی می شود و در سال دوم به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم خدمتش را در ستاد ارتش به پایان می آورد(1319).

 

.سال 1324 شمسی:

 

چاپ اولین کتاب با عنوان "خیمه شب بازی"  حاوی 11 قصه. به علت قصهً "اسائه ادب" ده سالی از انتشار این کتاب جلوگیری می شود. در این مجموعه، " اسائه ادب " به صادق هدایت و " بعدازظهر آخر پائیز " به مسعود فرزاد هدیه شده است.

 

.در سال 1328 شمسی

 

انتشار دومین مجموعه قصه با عنوان " انتری که لوطیش مرده بود " حاوی سه قصه و یک نمایشنامه.

 

.سال 1329 شمسی:

 

چاپ قصه ها در نشریات مختلف و از نخستین دوره مجله سخن به بعد.

 

.سال 1334 شمسی:

 

انتشار چاپ دوم خیمه شب بازی پس از ممنوعیت ده ساله. در این چاپ " اسائه ادب " حذف و به جای آن " آه انسان " آمده بود. سفر به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد.  شسفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان به دعوت کانون نویسندگان شوروی. ترجمه "پینوکیو" اثر "کارلو کولودی" به نام "آدمک چوبی".

 

.سال 1336 شمسی:

 

ترجمه "انتری که لوطیش مرده بود" توسط "پیتر لوری" و چاپ آن در مجله دنیای جدید نویسندگی شماره 11.

 

.سال 1338 شمسی:

 

ترجمه شعر " غُراب "ادگار آلن پو در نشریه کاوش

 

.سال 1341 شمسی:

 

تهیه فیلم دریا بر اساس قصه " چرا دریا توفانی شده بود "، از مجموعه انتری که لوطیش مرده بود به وسیله ابراهیم گلستان و با شرکت فروغ فرخزاد که ناتمام ماند.

 

.سال 1342 شمسی:

 

چاپ رمان "تنگسیر" که به قدسی (همسرچوبک) هدیه شده است. این رمان به زبان های مختلف ترجمه شده است.

 

.سال 1344 شمسی:

 

چاپ کتاب "چراغ آخر" که حاوی هشت داستان کوتاه و یک شعر است. انتشار کتاب "روز اول قبر" که به روزبه چوبک هدیه شده است. حاوی ده قصه و یک نمایشنامه " هفتخط " است. این نمایش توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به روی صحنه رفته است.

 

.سال 1345 شمسی:

 

انتشار رمان سنگ صبور که آن را به زادگاهش بوشهر هدیه کرده است.

 

.سال 1346 شمسی:

 

مصاحبه صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری ( درباره چوبک )

 

.سال 1348 شمسی:

 

چاپ نوشته ای از نصرت رحمانی با عنوان " درازنای سه شب پرگو " در روزنامه آیندگان.

 

.سال 1349 شمسی:

 

تدریس در دانشگاه یوتا به مدت یک سال به عنوان استاد مهمان.

 

.سال 1351 شمسی:

 

قبول دعوت برای شرکت در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در آلماتا، قزاقستان شوروی. چاپ برگزیده آثار چوبک به زبان روسی در مسکو توسط کمیساروف و بانو عثمانووا. انتشار ضمیمه ای در روزنامه اطلاعات با عنوان ویژه صادق چوبک.

 

.سال 1353 شمسی:

 

نمایش فیلم سینمایی "تنگسیر" به کارگردانی "امیر نادری" بر اساس نوشته چوبک. ترجمه " مسیو ایلاس " توسط هناوی یا هتاوی؟ پروفسور ویلیام هناوی، استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا. چوبک در این سال خود را بازنشسته کرد. سفر به انگلستان و سپس به آمریکا. فوت آقا اسماعیل پدر چوبک در سن 79 سالگی در لندن.

 

.سال 1358 شمسی:

 

ترجمه سنگ صبور به انگلیسی توسط محمد رضا قانون پرور. این ترجمه در سال 1368 به وسیله انتشارات مزدا در کالیفرنیا انتشار یافت.

 

.سال 1359:

 

 تر جمه روز اول قبر

 

.سال 1361 شمسی:

 

ترجمه برگزیده ای از آثار چوبک.

 

.سال 1369 شمسی:

 

بزرگداشت چوبک در دانشگاه کالیفرنیا(برکلی)(19 فروردین برابر با 8 آوریل).

 

.سال 1370 شمسی:

 

انتشار کتاب مهپاره(ترجمه)، انتشارات نیلوفر، تهران.

 

.سال 1371 شمسی:

 

اختصاص نشستی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه در شهر پورتلند آمریکا، به قصه نویسی چوبک. سخنرانان: محمد رضا قانون پرور، فریدون فرخ، و محمد مهدی خرمی.

 

.سال 1373 شمسی:

 

اختصاص بخشی از مجله ایرانشناسی به صادق چوبک.

 

.سال 1377 شمسی:

 

خاموشی در بیمارستانی در شهر برکلی کالیفرنیا در 13 تیرماه 1377



نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 2:51 PM | نظرات (0)

با سرو قدي تازه‌تر از خرمن گل
 

با سرو قدي تازه‌تر از خرمن گل

از دست منه جام مي و دامن گل

زان پيش که ناگه شود از باد اجل

پيراهن عمر ما چو پيراهن گل

اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم

وين يکدم عمر را غنيمت شمريم

فردا که ازين دير فنا درگذريم

با هفت هزار سالگان سر بسريم

 

خیام



نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آبان 1388  ساعت 12:41 PM | نظرات (0)

بتي دارم
 

بتي دارم که گرد گل ز سنبل سايه بان دارد

بهار عارضش خطي به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانيد خورشيد رخش يا رب

بقاي جاودانش ده که حسن جاودان دارد

چو عاشق مي شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

ندانستم که اين دريا چه موج خون فشان دارد

ز چشمت جان نشايد برد کز هر سو که مي بينم

کمين از گوشه اي کرده ست و تير اندر کمان دارد

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق

به غماز صبا گويد که راز ما نهان دارد

بيفشان جرعه اي بر خاک و حال اهل دل بشنو

که از جمشيد و کيخسرو فراوان داستان دارد

چو در رويت بخندد گل مشو در دامش اي بلبل

که بر گل اعتمادي نيست گر حسن جهان دارد

خدا را داد من بستان از او اي شحنه مجلس

که مي با ديگري خورده ست و با من سر گران دارد

به فتراک ار همي بندي خدا را زود صيدم کن

که آفت هاست در تاخير و طالب را زيان دارد

ز سروقد دلجويت مکن محروم چشمم را

بدين سرچشمه اش بنشان که خوش آبي روان دارد

ز خوف هجرم ايمن کن اگر اميد آن داري

که از چشم بدانديشان خدايت در امان دارد

چه عذر بخت خود گويم که آن عيار شهرآشوب

به تلخي کشت حافظ را و شکر در دهان دارد



نوشته شده در تاريخ جمعه 8 آبان 1388  ساعت 9:36 PM | نظرات (0)

سحر بلبل حکايت با صبا کرد
 

سحر بلبل حکايت با صبا کرد

که عشق روي گل با ما چه ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنينم

که کار خير بي روي و ريا کرد

من از بيگانگان ديگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود

ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

خوشش باد آن نسيم صبحگاهي

که درد شب نشينان را دوا کرد

نقاب گل کشيد و زلف سنبل

گره بند قباي غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان

تنعم از ميان باد صبا کرد

بشارت بر به کوي مي فروشان

که حافظ توبه از زهد ريا کرد

وفا از خواجگان شهر با من

کمال دولت و دين بوالوفا کرد

 

حافظ



نوشته شده در تاريخ جمعه 8 آبان 1388  ساعت 9:36 PM | نظرات (0)

پيرانه سرم عشق جواني به سر افتاد
 

پيرانه سرم عشق جواني به سر افتاد

وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد

از راه نظر مرغ دلم گشت هواگير

اي ديده نگه کن که به دام که درافتاد

دردا که از آن آهوي مشکين سيه چشم

چون نافه بسي خون دلم در جگر افتاد

از رهگذر خاک سر کوي شما بود

هر نافه که در دست نسيم سحر افتاد

مژگان تو تا تيغ جهان گير برآورد

بس کشته دل زنده که بر يک دگر افتاد

بس تجربه کرديم در اين دير مکافات

با دردکشان هر که درافتاد برافتاد

گر جان بدهد سنگ سيه لعل نگردد

با طينت اصلي چه کند بدگهر افتاد

حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود

بس طرفه حريفيست کش اکنون به سر افتاد

 

حافظ

 



نوشته شده در تاريخ جمعه 8 آبان 1388  ساعت 9:35 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :3   1   2   3