چندین حدیث زیبا درباره صلوات

چندین حدیث زیبا درباره برکات

...صلوات بر محمد و آل محمد(علیهم السلام)...

 

 

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

صلوات فرستادن بر پیامبر صلى الله علیه وآله گناهان را از بین مى برد، بهتر از نابود کردن آب آتش را. سلام کردن بر پیامبر صلى الله علیه و آله برتر از آزاد کردن چند برده است . دوست داشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله برتراز فدا کردن جانهاست . یا فرمودند: برتر از شمشیر زدن در راه خداست

ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

امام صادق علیه السلام فرمودند:

 هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفریده اى از آفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند

ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

امام صادق علیه السلام فرمودند:

 کسى که در یک روز صد بار بگوید ((رب صل على محمد و اهل بیته ))، خداوندصد حاجت او را بر مى آورد که سى تاى آن مربوط به دنیا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است

ثواب الاعمال ، ص ۳۴۱



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 2 بهمن 1392  ساعت 4:39 AM | نظرات (0)

"شهیـــــــــ ـد " "گمنـــــــــ ــــــام.. "

از همین امروز زیر تابوت هر شهیدی رو گرفتی!!
چشمای قشنگتو ببند
وقتی اون چشای قشنگت خیس شد
تو دلت فقط و فقط یه آرزو بکن...
بگو خدا...
کی میشه
بابام..
مادرم...
عشقم..
رفیقم..
بیاد زیر تابوت منو بگیره
که روش نوشته شده باشه
شهید گمنام...
فقط گمنام..



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 2 بهمن 1392  ساعت 4:38 AM | نظرات (0)

نامه عاشقانه یک کودک به امام حسین (ع)

نامه دختر جانباز به امام حسین علیه السلام

خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون
سلام امام حسین مهربون...
من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است...
الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده آرومه آرومه .
وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش حرف می زنم...
امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم ...
من حاضرم دختر شما بشم...
به جاش حال بابام رو خوب کنید ازشما خواهش می کنم می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 2 بهمن 1392  ساعت 4:35 AM | نظرات (0)

این روزها جای تو خالیست.... مذاکرات تو را میخواست

دولتی که با حرامیان عالم، از در مذاکره همراه با رعایت آداب وارد می‌شود و حتی حلقه «هوش و ادب» به گوش خلف سیاهکار بوش می‌بندد، شگفتا! به ملت خود که می‌رسد، کلام بر مدار اهانت می‌راند. ظاهرا جرم ما این است که اوباما و جان کری و نتانیاهو نیستیم و الا بعضی‌ها نشان داده‌اند دشمن را بیش از دوست درک می‌کنند.

توافق‌شان با دشمن است و دشمنی‌شان با ما! من حالا می‌فهمم حکمت این سخن پندآموز را؛ «مردانی که در خانه، با اهل و عیال، بد تا می‌کنند، اتفاقا در برابر قداره‌بند سر خیابان، کتک‌خور ملسی دارند». جز این، چیست مگر توافق ژنو؟! هسته‌ای تعطیل شود، در ازای اینکه قلیل‌ترین حق تو را قسطی، آیا بدهند؛ آیا ندهند!

وقتی بعضی‌ها در خانه ملت، نیمی از ملت را تلویحا «افراطی، خشونتگرا و تک‌رأی» می‌نامند، مشاور ارشد هم برمی‌دارد و تصریحا «رای به بی‌قانونی» می‌خواند، رای همه آن کسانی که جز به شیخ حسن روحانی رای داده‌اند. یعنی به زعم ایشان، هم من که به جلیلی رای داده‌ام، رای به «بی‌قانونی» داده‌ام، هم تقریبا نیمی از ملت که به دیگر نامزدها رای داده‌اند. گویی رای ندادن به آقای روحانی، بیش از آنکه نماد تضارب آرا باشد، بیانگر ارتکاب ذنبی است بشدت لایغفر.

چند روز پیش ، روز سیاهی بود. من تعجب می‌کنم از بعضی حقوق‌خوانده‌ها که معنای مسلم واژه «تسلیم» را نمی‌دانند. تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم، صرف نظر از دولت، با دست‌فرمان انقلابی اصل نظام، حزب‌الله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بی‌آنکه ذره‌ای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به دعوت از جمهوری اسلامی کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدر مسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود! آن روز که عمارت هسته‌ای را شهدای ما با خون خود بالا بردند، دشمن در برابر ما تسلیم شد! نه انروز که روز سیاهی بود. چند روز پیش انرژی هسته‌ای، حق مسلم ما نبود... و نبود! تعارف که نداریم. حرف را صاف بزن! از انروز توافقنامه ژنو اجرا شد؛ سانتریفیوژها از چرخش باز ایستادند، عکس شادی اوباما هست... و هیچ کدام از این حرف‌ها برای «علیرضا» پدر نمی‌شود!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 2 بهمن 1392  ساعت 4:33 AM | نظرات (0)

هوس کردم زنا کنم ...

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

روزى جوانى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آمد و با کمال گستاخى گفت : اى پیامبر خدا آیا به من اجازه مى دهى زنا کنم ؟

 با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه کنار به او اعتراض کردند، ولى پیامبر با کمال ملایمت و اخلاق نیک به جوان فرمود:

 نزدیک بیا، جوان نزدیک آمد و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نشست . پیامبر از او پرسید: آیا دوست دارى کسى با مادر تو چنین کند؟ گفت : نه فدایت شوم .
 
فرمود: همینطور مردم راضى نیستند با مادرشان چنین شود.

بگو ببینم آیا دوست دارى با دختر تو چنین کنند؟ گفت : نه فدایت شوم . فرمود: همینطور مردم درباره دخترانشان راضى نیستند.

 بگو ببینم آیا براى خواهرت مى پسندى ؟
جوان مجددا انکار کرد و از سوال خود پشیمان شد
 
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دست بر سینه او گذاشت و در حق او دعا کرد و فرمود: خدایا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامن او را از آلودگى بى عفتى حفظ کن

---------------------------------

موفق ودرپناه حق باشید
 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 2 بهمن 1392  ساعت 4:31 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :49      40   41   42   43   44   45   46   47   48   49