آيات مشوق وحدت در قرآن کدامند؟

 

پيش از شرح و تفسير آيات نكته‌اي درباره « وحدت» بيان مي شود.
درقرآن كريم واژة «وحدت‌» بكار نرفته است بلكه از واژه‌هاي «اعتصام‌» و «امت واحد» استفاده شده است كه درهمه آن‌ها مسلمانان را به داشتن وحدت تشويق مي‌كند. آن آيات عبارتند از :

1ـ واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرّقوا و اذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء فاَلّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخواناً[1] و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد، پس ميان دلهاي شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد.

2ـ و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات[2] و چون كساني می باشيد كه پس از آن‌كه دلايل آشكار برايشان آمد، پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند.

3ـ حتي اذا فشلتم و تنازعتم في الامر و عصيتم من بعد ما اراكم ما تحبون منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة[3] تا آن‌كه سست شديد و دركار (جنگ و بر سر غنايم) با يكديگر به نزاع پرداختيد؛ و پس از آن‌كه آنچه را دوست داشتيد (يعني غنايم را) به شما نشان داد، نافرماني نموديد. برخي از شما دنيا را و برخي از شما آخرت را مي‌خواهد.

4ـ يا ايها الذين آمنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات اونفروا جميعاً[4] اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، (در برابردشمن) آماده باشيد (= اسلحة خود را برگيريد) و گروه گروه (به جهاد) بيرون رويد يا به طور جمعي روانه شويد.

5ـ ‌ان الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعاً لست منهم في شيء[5] كساني كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستي.

6ـ و لو أراكم كثيراً و لتنازعتم في الامر[6] و اگر ايشان را (= سپاه دشمن) به تو بسيار نشان مي‌داد قطعاً سست مي‌شديد و حتماً در كار (جهاد) منازعه مي‌كرديد.

7ـ و لا تنازعوا فتفشلوا  و تذهب ريحكم[7] و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود.

8ـ و قاتلوا المشركين كافّةً كما يقاتلونكم كافةً[8] و همگي با مشركان بجنگيد، چنانكه آنان همگي با شما مي‌جنگند.

9ـ  و انّ هذا امتكم امةً واحدة و انا ربكم فاعبدون[9] اين است امت شما كه امتي يگانه است، و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد.

10ـ  و انّ امتكم امة واحدة و انا ربكم فاتقون[10] و در حقيقت، اين امت شماست كه امتي يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ پس از من پروا داريد.

11ـ و لا تكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعاً[11] و از مشركان مباشيد: از كساني كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند.

12ـ انّ الله يحبّ الذين يقاتلون في سبيله صفّاً كانهم بنيان مرصوص[12] در حقيقت خدا دوست دارد كساني را كه در راه او صف درصف، چنانكه گوئي بنائي ريخته شده از سرب‌اند جهاد مي‌كند. ‌آيات فوق طبق ترتيب سور شريفه نقل شده است. از جهتي بطور كلّي آيات را به دو دستة عمده مي‌توان تقسيم كرد: يك دسته، آياتي كه تشويق به وحدت مي‌كند و دستة دوّم آياتي كه نهي از اختلاف و تفرقه مي‌كند. علاوه بر كتب تفسير كه بهترين منبع براي مطالعه آيات مي‌باشند، چنانچه در پاورقي به بعضي از آن‌ها اشاره شده.

[1] . آل عمران/103. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1354، ج3، ص28.
[2] . آل عمران/105. ر.ك: الطباطباييي، محمد حسين، الميزان، مترجم عبدالكريم بروجردي، تهران، انتشارات منباء علمي، 1364ش، ج 3، ص 602 ـ 610 .
[3] . آل عمران/152.
[4] . النساء/71 .
[5] . انعام/159 .
[6] . انفال/43 .
[7] . انفال/46 .
[8] . توبه/36 .
[9] . انبياء/92 .
[10] . مؤمنون/52 .
[11] . الروم/31 ـ 32 .
[12] . الصف/4 .
 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 دی 1393  ] [ 10:18 PM ] [ زارع-مرادیان ]

بخند دختر چادری!

 

با غرور قدم بگزار دختر چادری!
تو یک نیلوفری!
یک دختر ناز!
یک دختر شیرین!
بخند دختر چادری!
یک دنیا پشت توست!
دنیا دست هایش زیر پای توست!
تو باارزشی نیلوفر من!
دختر چادری!


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 دی 1393  ] [ 9:26 PM ] [ زارع-مرادیان ]

اخمت را دوست دارم...!!

 

اخمت را دوست دارم...!!

جذابت میکند...

مرد بودنت را به رخ میکشد!

با اینکه ترس را در وجودم بیدار میکند اما....

اما گلی که در درون گلدان طاقچه ی دلم است را بزرگ تر میکند.

چه میگویند مردمان قصه ی ما؟؟!

تو با اخمت بر سر روسری سُر خورده ی من مرد بودنت را...، ارزشم را به من فهماندی... 


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 دی 1393  ] [ 9:22 PM ] [ زارع-مرادیان ]

+ خدا روشکر بابت تمام دخترانه هایم.

 

زندگی هر دختری
پر است از دخترانه هایش
و بی شک این دخترانه ها
نعمت خدا
ولایق شکر است...
وحقیقتا زیبا ترین دخترانه ی من
حجااب است
+ من حجاب را دوست دارم.
+ خدا روشکر بابت تمام دخترانه هایم.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 دی 1393  ] [ 9:20 PM ] [ زارع-مرادیان ]

♥♥♥*"من میخواهم تو نصف دینم باشی نه خدمتکارم"*♥♥♥

 

یک پسر مسلمان به خواستگاری دختر مسلمان میرود

دختر:من را میخواهی ؟؟؟؟

اگر بلد نباشم خوب غذا بپزم و خوب لباس بشویم؟؟؟

باز هم مرا میخواهی؟؟؟

پسر: بلد هستی خدای بزرگ و سبحان را بپرستی بدون اینکه به او شریک قرار دهی؟؟؟

بلد هستی خوب نماز بخوانی؟؟؟؟

و زیبا حجاب کنی؟؟؟

دختر:اره هر آن با قلب و جان به یگانگی خدا شهادت میدهم و تنها به او سجده میکنم و بخاطر رضای خدا زیبای هایم را از نا محرمان میپوشانم .

"تنها از او میترسم و بندگی او را میکنم"

پسر:با لبخند زیبا و دلنشین گفت:همین برایم کافیست.


ادامه مطلب
[ چهارشنبه 17 دی 1393  ] [ 9:11 PM ] [ زارع-مرادیان ]