فلسفه حجاب از ديدگاه امام رضا عليه السلام

 

امام رضا عليه السلام در مورد اينكه چرا نگاه مردان نامحرم به موي زنان متاهل و مجرد حرام است ،‌ فرمود: اين نگاه زمينه ساز هيجاني است كه درفرد نسبت به فساد كشش ايجاد مي كند و زمينه ارتكاب عمل ناپسند را كه حرام است فراهم مي نمايد و همانند نگاه به موي زن نامحرم نظر به ساير قسمت هاي بدن زن كه نگاه به آن حرام است نيز حرام مي باشد . ولي مواردي را خداوند استثنا نموده است ؛ چنانچه در قرآن مي فرمايد : « بر پيرزناني كه مردان ميل به ازدواج با آنها نمي يابند ؛ ايرادي نيست اگر حجابي نداشته باشند ؛ مشروط بر آنكه خود را نيارايند» ،‌مطابق اين آيه قرآن نگاه مردان به سوي چنين زناني اشكال ندارد.

(بحار الانوار ، ج104،ص 36)

 


[ شنبه 15 شهریور 1393  ] [ 6:27 PM ] [ زارع-مرادیان ]

خواندنی...

پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد. بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد

پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟ معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا. پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند! معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم. پسربچه: سه سوال دارم، سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن را به من نشان بده؟ سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟ سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت!

معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد، پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟ معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست. پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم. معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟ پسربچه: حس درد بر صورتم دارم. معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟ پسربچه: بله. معلم: پس آن را به من نشان بده. پسربچه: نمیتوانم. معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم. سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: این قضا و قدر بود. سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟ پسربچه: از گل. معلم: وصورت تو از چی؟ پسرپجه: باز از گل. معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟ پسربچه: حس درد داشتم. معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود، پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود. ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند.

 



[ پنج شنبه 13 شهریور 1393  ] [ 3:29 PM ] [ زارع-مرادیان ]

امان از دلتنگی....


 

 

دلــــــم می خواد پـــــــر بزنم از اینجا تا ایـــــــون طــلا

 

دلــــــــم می خواد از ته دلــــ بگم ســلام امــــام رضــا

 

 

emam-reza-5.jpg

 

8.gif

وقتـــــی دلــــــم تنگه برای کـــــــــربلا

 

 

دلـــــــم خوشه میرم پش امـام رضـــــا

 

donyaye-man-1.jpg

 



[ پنج شنبه 13 شهریور 1393  ] [ 3:04 PM ] [ زارع-مرادیان ]

استغفرالله ربی و اتوب الیه.

 
آیتـ الله مجتهدی:

هر جا کم آوردی...

حوصله نداشتی...

گرفته بودی پول نداشتی...

کار نداشتی...

باطریت تموم شد...

تسبیح رو بردار صدبار بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه.


آروم میشی استغفار آثار فوق العاده زیادی داره و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست..
 
 
 
 
 
 

 



[ چهارشنبه 12 شهریور 1393  ] [ 6:35 PM ] [ زارع-مرادیان ]