زندگی امام هادی(ع)


تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود .

 

 

 

در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .

 

 

 

به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند .

 

 

 

و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است " . اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است .

 

 

 

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد .

 

 

 

با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .

 

 

 

بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .

 

 

 

پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه يحيی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدينه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به يحيی بن هرثمه گفت : ای مرد ، اين امام هادی فرزند پيغمبر خدا (ص ) مي باشد و مي دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پيغمبر (ص ) در روز قيامت از تو بازخواست مي کند . يحيی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نيز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصيف ترکی . ا

 

 

 

و نيز به يحيی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همين وصيف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنيدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزيد و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از اين مطالب که از قول يحيی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار مي گردد ، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته است .

 

 

 

باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از يحيی پرسيد : علی بن محمد چگونه در مدينه مي زيست ؟ يحيی گفت : جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاری و بي اعتنايی به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزی نديدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجيد و کتابهای علمی چيزی نيافتم . متوکل از شنيدن اين خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع ) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند ، و دشمنی يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانيدند ، با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع ) هميشه بيمناک و خاشع بود .

 

 

 

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .

 

 

 

چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت . مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .

 

 

 

آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود .

 

 

 

با اين همه ، متوکل هميشه از اينکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و رياست ظاهری بر وی به سر آيد بيمناک بود . بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع کرده و کاغذهای زياد است که شيعيان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از اين خبر وحشت کرد و به سعيد حاجب که از نزديکان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد .

 

 

 

اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نيز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در ميان بيابان وسيعی ، در موضعی روی هم بريزند . ايشان چنين کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالي " نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( عليه السلام ) را نيز به آنجا طلبيد و گفت : شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را . و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند ، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند " .

 

 

 

در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقيم و غير مستقيم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (ع ) مي شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است . اين نکته نيز مي رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر مي زده اند . "

 

 

 

 

 

اصحاب و ياران امام دهم (ع )
در ميان اصحاب امام دهم ، برمي خوريم به چهره هايی چون " علی بن جعفر ميناوي " که متوکل او را به زندان انداخت و مي خواست بکشد . ديگر اديب معروف ، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد . و علت آن را چنين نوشته اند که دو فرزند متوکل خليفه عباسی در نزد ابن سکيت درس مي خواندند . متوکل از طريق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

 

 

 

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 

 

 

در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 

 

 

نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی برای اين کار مأموريت داشته است .

 

 

 

زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .

 

 

 

 

 

صورت و سيرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسيار مي کرد . امام آن چنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفه جبار عباسی وارد مي شد او و درباريانش بي درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمي خاستند .

 

 

 

خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعين ، معتز ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .

 

 

 

 

 

شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 

 

 

 

 

زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) يک زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن عليه السلام ( امام عسکری (ع ) يازدهمين اختر تابناک ولايت و امامت است ) . 2 - حسين . 3 - سيد محمد که يک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهيزگار که بسياری گمان مي کردند مقام ولايت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شيعيان است در نزديکی سامرا مي باشد . 4 - جعفر . 5 - عايشه ، يا به نقل شادروان شيخ عباس قمي " عليه 

 



[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 5:45 PM ] [ زارع-مرادیان ]

عیدانه...

 

تقیه

لو قلتُ اِنَّ تارِکَ التَّقیهِ کتارک الصَّلاهِ لَکُنْتُ صادقاً

امام علی النقی(ع) اگر بگویم: هر کس تقیه را ترک کند، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، هر اینه راست گفته‌ام.

وسائل الشیعه، ج16، ص211.




شکرگزار و شکر

اَلشَّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِی اَوْجَبَتِ الشُّکْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّکْرَ نِعَِمٌ وَ عُقْبی

امام علی النقی(ع) شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمند‌تر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.

بحارالانوار، ج71، ص417.






دنیا جایگاه سود و زیان

اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ

امام علی النقی(ع) دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دسته‌ای زیان بینند.

همان، ج75، ص366.







پرهیز از تملق

قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ

امام علی النقی (ع)  به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.

همان، ج70، ص295.





جایگاه حسن ظن و سوءظن

اذا کان زَمانٌ العَدْلُ فیه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتی یعْلَمَ ذلک منه، و اذا کان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فیه من العدل فلیس لِاَحَدٍ اَنْ یظُنَّ بِاَحَدٍ خیراً مالم یعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ

امام علی النقی (ع) هر گاه در زمانه‌ای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه (آدمی) بدی از کسی ببیند. و هر گاه در زمانی ظلم بیش از عدل باشد، نباید به کسی خوش‌بین باشد، مگر اینکه به نیکی او یقین کند

همان، ج75، ص370








زیباتر از زیبایی

خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ

امام علی النقی(ع) بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناک‌تر از وحشت، آورنده آن است.

 



[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 5:41 PM ] [ زارع-مرادیان ]

امنیت اخلاقی از نگاه امام هادی(ع)

 

 

 

بر اساس تحقیقات پلیس انگلیس در هر شش تا بیست ثانیه یک مورد خشونت علیه زنان انگلیسی در خانه صورت می گیرد. در این پژوهش که 28 سپتامبر 2000 انجام گرفت، بیش از 1300 پیام تلفنی درباره خشونت علیه زنان در خانه دریافت شد.

سالانه حدود یکصد هزار زن آسیب دیده از خشونت های خانگی در لندن برای دریافت کمک های پزشکی تلاش می کنند و هفده درصد از زنان آواره و بی خانمان نتیجه خشونت های خانگی هستند.

الیزابت استانکو[1] «مدیر برنامه تحقیقاتی خشونت، در انجمن پژوهش های اجتماعی و اقتصادی انگلیس» معتقد است میزان واقعی خشونت های خانگی بر اساس گزارش های پلیس به دست نمی اید. به طور متوسط یک زن قبل از آنکه به پلیس مراجعه کند، 35 بار مورد خشونت و تعرض شوهر فعلی یا قبلی خود قرار می گیرد.

مجله ساندی تایمز چاپ لندن، در یک گزارش نوشت: بیش از نیمی از زنان رده های بالای مشاغل حرفه ای و سی درصد از کارکنان امور اداری و دفتری در انگلستان و 77 درصد آنان در آمریکا با مزاحمت های مدیران و همکارانشان در محیط کار رو به رو هستند.[2]

در طول قرن بیستم آمار طلاق هفتصد درصد رشد داشته است که بیشتر آن در دهه های پایانی این قرن رخ داده است. از هر پنج کودک آمریکایی که در سال 1986م به دنیا آمده اند ، سه نفر تا قبل از هیجده سالگی شاهد طلاق و جدایی والدین بوده اند.[3]

بر اساس آمار، 75 درصد کودکانی که فاقد نیروی کافی عقلانی و روحی اند، از پدر یا مادر الکلی هستند.

کسانی که در حین انعقاد نطفه مست هستند، 35 درصد عوارض الکلیسم حاد را به فرزند خود منتقل می کنند.[4]

جالب است بدانید که پنجاه درصد مرتکبین قتل، 8/77 درصد ضرب و شتم ها، 5/88 درصد سرقت ها و 8/88 درصد جرائم جنسی ، الکل مصرف کرده بودند و چهل درصد اطفال مجرم سابقه مصرف الکل داشته اند.[5]

زندگی بدون حضور خدا

به راستی، دلیل پیدایش این معضلات را کجا باید جستجو کرد؟ امنیت اخلاقی را چگونه باید به دست آورد؟

مهم ترین دلیل بروز این ناهنجاری را از زبان برخی دانشمندان غربی می خوانیم:

ژوزف دی میستر[6] در کتاب درس هایی از تاریخ به نقل از تاریخ دانانی چون ویل دورانت[7] می نویسد: تا پیش از زمان ما هرگز نشانی در تاریخ وجود ندارد که بتوان زندگی اخلاقی بدون کمک مذهب را از آن استنباط کرد. جرج آن گیر[8] در همین زمینه می افزاید: من به این نتیجه رسیده ام که داشتن جامعه ای اخلاقی بدون اعتقاد به خدا ممکن نیست؛ چرا که بدون خدا همه چیز به «منِ انسانی» وابسته می شود و «من» به تنهایی بی معنی است.[9]

او هشدار می دهد که امروزه دیگر آمریکایی ها بر مبنای اعتقادات اخلاقی و مذهبی خویش عمل نمی کنند و به آنچه زمانی درست می دانستند، جامه عمل نمی پوشانند. اکنون برای آمریکایی ها «من» ملاک همه چیز شده است؛ در حالی که این فقط جوامع اخلاقی هستند که کارآمدی دارند. [10]

فرهنگ تباهی

برهنگی و بدحجابی و میل به خودنمایی در زنان، گسترش مشروبات الکلی و محصولات مختلف جنسی، میل به سوء استفاده هر چه بیشتر از زنان در مردان، بی اهمیت دانستن دستورهای دینی و عادی سازی مخالفت با دین، مهم ترین عوامل انحطاط اخلاقی و در نتیجه عدم امنیت در جوامع غربی است.

عوامل فوق باعث شده است که :

1. حس شهوت و غریزه جنسی از کنترل خارج و جامعه به سمت مفاسد جنسی کشیده شود.

2. در پی تحریک غریزه جنسی، فحشا و تجاوز فزونی یابد و امنیت و عزت زنان را بیش از دیگر اقشار جامعه در خطر قرار دهد.

3. فرزندان نامشروع بسیاری متولد شوند که سرپرست ندارند و تحت حمایت های ناچیز دولت قرار گرفته اند.

4. نظام مقدس خانواده از هم پاشیده شود و افزایش روند طلاق از یک سو و عدم میل به ازدواج از سویی دیگر، جامعه را با بحران مواجه سازد.

5. جامعه به ابزار و وسایل تزئینی و آرایشی و جنسی، نیاز کاذب پیدا کند و سرمایه زیادی صرف تولید ، خرید و فروش این گونه کالاهای غیر ضروری شود.

6. افراد چنین جامعه ای از دغدغه های عالی انسانی بازمی مانند و به دور از مسائل علمی، اجتماعی، سیاسی و ...، در فساد غوطه ور می شوند و روابط انسان ها نیز دچار خلل و از قالب انسانی خارج می شود.

7. زن در چنین جامعه ای از ارزش واقعی خود سقوط کند و در حد یک کالا و شیء دراید و عروسکی در دست هوس بازان و سرمایه داران شود.

بیم ها و هشدارها

قسمتی از آمار تکان دهنده جامعه غربی بیان شد. آمار فساد در کشور ما با جامعه غربی قابل مقایسه نیست، اما آمار اعلام شده، زنگ خطر و هشدار را به صدا درآورده است. در این زمینه باید به افزایش دوستی ها بین دختران و پسران بدون نظارت پدر و مادر و خارج از محدوده تعیین شده از سوی شرع مقدس و در نتیجه افزایش آمار طلاق، فرار از خانه، افزایش قاچاق و تولید مشروبات الکلی، حرکت های موذیانه برای کم اهمیت جلوه دادن نقش دین در زندگی، مورد توجه قرار گیرند.

بدیهی است که هر چه جامعه از مبانی دین مبین اسلام دور و به مظاهر پست غربی نزدیک شود، این آمار نیز افزایش خواهد یافت.

تنها راهی که می تواند جامعه را از این خطرات مهلک برهاند، بازگشت به فرهنگ اصیل و ناب اسلام و سیره نورانی پیامبر و ائمه اطهار: است. از این رو، ما در این مقاله ضمن توجه به وضعیت اخلاقی عصر امام هادی(ع)، رهنمودها و اندیشه آن امام همام را در این باره بیان می کنیم.

وضعیت فرهنگی

اسراف در بیت المال، می گساری و ترویج مفاسد اخلاقی در عصر امام هادی (ع) نمود زیادی داشت. متوکل عباسی مبلغ دو میلیون دینار برای ساخت کاخ جعفری هزینه کرد؛ در حالی که هفت کاخ دیگر نیز داشت.[11]

در کاخ متوکل چهار هزار کنیز از نقاط مختلف دنیا حضور داشتند و متوکل با همه آنان معاشرت نزدیک داشت و با یکی از آنان ارتباط تنگاتنگ داشت.[12]

قاضی تنوخی که مسند قضاوت بصره را بر عهده داشت، وضع خلیفه عباسی را در قالب شعری چنین ترسیم می کند:

نشا بین طنبور وزق و مزهر

و فی حجر شاد او علی صدر ضارب

یعنی: (متوکل) میان تار و تنبور و باده و عود و در دامن آوازه خوان یا روی سینه نوازنده به سر می برد.[13]

میگساری در آن دوران رایج شده بود و متوکل و وزیران و اطرافیان علناً آن را مرتکب می شدند؛ حتی اهدای بطری های شراب در نظر آنها بالاترین هدیه بود.

 

 

البته دامنه بی بند و باری به عموم مردم نیز کشیده شده بود. بی اعتنایی به امور دینی، ترویج می گساری و شهوت رانی در اشعار شاعران آن عصر انعکاس یافته است.[14]

 

فساد متوکل عباسی به عنوان خلیفه جامعه اسلامی و به تبع فساد توده مردم را می توان در ماجرای زیر دید:

روزی امام به مجلس متوکل احضار شد و نزدیک متوکل نشست. متوکل متوجه شد که جنس عمامه امام نفیس است. از روی اعتراض گفت: این عمامه را چند خریده ای؟

امام فرمود: کسی که برای من آورده، به پانصد درهم خریده است.

متوکل گفت: اسراف کرده ای که عمامه ای با این قیمت بر سر بسته ای؟!

امام فرمود: شنیده ام در همین روزها، کنیز زیبایی به هزار دینار سرخ[15] خریده ای؟

متوکل پاسخ داد: آری، صحیح است.

امام فرمود: من برای شریف ترین عضوم هزینه کرده ام، ولی تو برای پست ترین عضوت! انصاف بده کدام اسراف است؟[16]

امام با این پاسخ خویش، هم جواب گستاخی متوکل را داد و هم به این نکته اشاره کرد که در این گونه اعمال، دو گناه نهفته است: مخالفت با امر خدا و بی پروایی، هزینه کردن در راه گناه که مصداق اسراف است.

امنیت اخلاقی از نگاه امام هادی(ع)

در زمینه امنیت اخلاقی روایات اندکی از امام هادی (ع) نقل شده است و آنچه بیشتر در روایات آن امام همام دیده می شود، مباحث اعتقادی و ولایت اهل بیت: است که این امر نشانگر اهمیت این مباحث در سلامت روحی و روانی جامعه و بیانگر این مطلب است که ریشه همه فسادها، دوری مردم از اعتقادات اصیل و ولایت ائمه اطهار: است.

نگاهی به روایات آن وجود قدسی می تواند راهگشای مشکلات امروز جامعه باشد.

ازدواج موقت

یکی از احکام حکمت آمیز دین اسلام، تشریع ازدواج موقت است. این حکم اسلامی بنا بر نیاز ها و تفاوت های مرد و زن و به منظور حفظ امنیت اخلاقی جامعه وضع شده است. اسلام به جای آنکه روابط جنسی را آزاد بگذارد، این روابط را محدود ساخته است.

تجربه نشان داده است که همیشه مردان آماده به ازدواج از زنان آماده به ازدواج کمترند. از این رو،اسلام برای برآوردن نیازهای عاطفی و جنسی و کنترل و محدود ساختن آن، ضمن مخالفت با ارتباط های آزاد جنسی، ازدواج موقت را تحت شرایط خاص، تجویز کرده است.[17]

امام هادی (ع) در جواب مردی درباره متعه فرمود:

«هی حلال مباح، مطلق لمن لم یغنه الله بالتزویج، فلیستعفف بالمتعه فإن استغنی عنها بالتزویج فهی مباح له اذا غاب عنها؛[18]ازدواج موقت برای کسی که به واسطه ازدواج دائم (از مسائل جنسی) بی نیاز نشده، حلال و مباح است و هیچ گونه قیدی ندارد. پس اگر ازدواج نکرده است ( و نیازهای جنسی آزارش می دهند) عفت خود را با ازدواج موقت حفظ کند (و گرفتار ارتباط های بی حد و مرز نگردد)؛ اما مردی که همسر دارد، اگر دسترسی به همسر خود ندارد، ازدواج موقت برای او نیز مباح خواهد بود».

این روایت به خوبی نشان می دهد که فلسفه ازدواج موقت، بی بند و باری و هرزگی نیست.

از سوی دیگر، ممکن است جوّ حاکم بر جامعه به گونه ای باشد که انجام ازدواج موقت باعث بدبینی به دین اسلام و یا ائمه: شود. امام هادی(ع) در نامه ای به بعضی از دوست داران خود نوشت:

«لا تلحّوا علی المتعه، انما علیکم اقامة السنّه فلا تشتغلوا بها عن فرشکم و حرائرکم فیکفرن و یتبرین و یدعون علی الامر بذلک و یلعنونا؛[19]

به سراغ ازدواج موقت نروید، به شما سفارش می کنم سنت را به پا دارید (و ازدواج دائم کنید)، به خاطر انجام ازدواج موقت، همسران خود را فراموش نکنید؛ زیرا آنان کفران نعمت می کنند و بیزار می شوند و بر کسانی که این دستور شرعی را داده اند، نفرین می کنند و به ما نیز لعنت می فرستند».

از این حدیث نکات زیر قابل برداشت است:

1. جو حاکم و فرهنگ عمومی به شدت علیه عقاید شیعی بوده است.

2. این بدبینی به حدی بوده که بیزاری جستن و لعن ائمه را در پی داشته است.

3. مردان متأهل با ازدواج های موقت از همسران خود رویگردان می شوند و میل کمتری به آنان نشان می دهند. برآورده نشدن نیازهای آنان هم باعث بدبینی می شود.

ترویج فرهنگ ازدواج

از بین بردن عوامل منحرف کننده اجتماعی از یک سو و ترویج فرهنگ ازدواج از سوی دیگر، می تواند نقش مهمی در سلامت جامعه ایفا کند.

امام هادی(ع) در یکی از خطبه های عقد ازدواج، پس از حمد و ثنای الهی و تأکید بر اصول اعتقادی فرمود:

«اما بعد، خدای سبحان، دامادی (و خویشاوندی سببی) را دستاویز انس دل ها و فامیلی همسران قرار داد که با آن، خویشاوندی ها را به هم آمیخت و آن را مایه دلسوزی و مهربانی قرار داد: «در این نشانه هایی است برای عالمان».[20] خدای سبحان در کتاب خود می فرماید: « و او کسی است که از آب، انسانی آفرید و او را (دارای خویشاوندی) نسبی و سببی قرار داد»[21] و «به افراد بی همسر قوم خود و غلامان و کنیزان درستکارتان همسر دهید!».[22] همانا فلانی پسر فلانی ، کسی است که موقعیت اجتماعی و رفتار او را می شناسید. او مایل است در زندگی شما شریک شود. او دامادی شما را دوست دارد، به خواستگاری دختر شما فلانی دختر فلانی آمده است و چنین و چنان مقدار را مهریه دختر قرار داده است که نقد آن این مقدار است و نسیه آن این مقدار. وساطت ما را برای او بپذیرید و به خواستگار ما همسر دهید، پاسخ نیک دهید و سخن نیک به زبان آورید، من از خدا برای خود و شما و همه مسلمانان مغفرت می طلبم».[23]

 

حجاب در حضور نامحرمان

امام هادی (ع) حجاب کامل زنان را در مقابل کودکانی که خوب و بد را نمی فهمند، ضروری نمی داند. اما از باز گذاشتن سر و بد حجابی در برابر مردان نامحرم، اگر چه رفت و آمد زیادی هم به خانه دارند، نهی فرموده است.[24]

حرمت مسکرات

یکی از ابزارهایی که به امنیت اخلاقی جامعه صدمه زیادی می زند، استفاده از مسکرات است که از گذشته های دور وجود داشته و همواره بشر را به سمت فساد کشانده است. یکی از مهم ترین دلایل حرمت شراب، این است که عقل را زایل می کند. به همین دلیل، هر ماده ای که بر عقل انسان خدشه وارد کند و او را از حالت عادی خارج گرداند، مسکر و حرام است.

امام هادی(ع) در جواب نامه ای که در همین زمینه پرسش شده بود، فرمود:

«کل مسکر حرام؛[25] هر چیز مست کننده ای حرام است».

از آنجا که مخالفت عمدی با حکم خداوند، با این نیت که حکم خداوند را قبول ندارد باعث کفر انسان می شود، امام هادی(ع) در جواب نامه ای که از شارب خمر پرسیده شده بود، فرمود: «شارب الخمر کافر».[26]

نفی روابط آزاد جنسی

امام هادی (ع) در مقابل کسانی که همجنس بازی را جایز می شمردند، فرمود: «لعنة الله علی من فعل ذلک؛[27] خداوند کسانی را که چنین کارهایی انجام می دهند، لعنت کند».

و در حدیث دیگری که از توبه همجنس بازان پرسیده شده بود، فرمود: «القتل؛[28] توبه ای جز مرگ برای او نیست».

این برخورد شدید با روابط نامشروع، نشانه قدرت تخریب فراوان این امور در زندگی بشر است.

یاد مرگ

اگر انسان معاد را فراموش کند و تنها همین زندگی پست بشری را ببیند، هیچ عاملی او را از غرق شدن در ورطه گناهان نگه نمی دارد.

یاد مرگ، شیطان و وسوسه هایش را دور می کند. اهل بیت در روایات زیادی این نکته را گوشزد کرده اند و سیره عملی امام هادی(ع) نیز گواه بر این مدعاست.

متوکل در مجلس عیش خود هنگامی که از حضرت امام هادی (ع) خواست شعری بخواند، با اشعاری مواجه شد که امام مرگ را برای او یادآوری کرد و بدین سان مجلس شراب آنان دگرگون شد.[29]

برخورد قاطع با متجاوزان

در میان افراد جامعه، عده ای هستند که به دلیل فراموشی خدا و قیامت، هنجارهای جامعه را برنمی تابند؛ به گونه ای که تذکر و موعظه در این گونه افراد تأثیری ندارد. امام هادی(ع) درباره این افراد می فرماید:

«الحکمة لا تنجع فی الطباع الفاسده؛[30]

حکمت، اثری در دل ها و قلب های فاسد نمی گذارد».

تنها راه مبارزه با این گونه افراد، برخورد قاطع است.

پی نوشتها

 

 

[1] . Eli Zabeth Stankoz

[2] . فلسفه خلقت، تبعیض یا تفاوت، دیروز امروز فردا، طوبی کرمانی، انتشارات بین المللی هدی، چ1، 1383، ص 121؛ به نقل از کیهان 28/9/70، ص 15.

[3] . ww.Womenrc.com/howraw ماهنامه حوراء ، شماره 3، اسفند 1382 و فروردین 1383، «غرب و گرداب بحران اخلاقی»

[4] . لقمه های حرام، سید حسن موسوی خراسانی، چ1، 1376، ناشر: مؤلف، ص 43.

[5] . همان ، ص 44؛ به نقل از سمپوزیوم الکل، ص66.

[6] . Joseph De Maistre

[7] . Will Duront

[8] . Georgie Ann Geyer

[9] . اشاره به مکتب فکری منحرف اومانیسم است که انسان و لذت ها و خواهش های نفسانی او را محور قرار می دهد و همه امکانات و طبیعت و ... را برای لذت بیشتر انسان قلمداد می کند. در حقیقت هدف را زندگی پست انسانی می داند و به معاد و زندگی اخروی و رسیدن به خدا معتقد نیست.

[10] . مجله حوراء شماره 3، اسفند 1382 و فروردین 1383، «غرب و گرداب بحران جنسی».

[11] . تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع) ، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطائی، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، چ 1، انتشارات آستان قدس رضوی، 1371ش، ص 434.

[12] . همان، ص 432، به نقل از سیر اعلام النبلاء ج8، ص153.

[13] . همان، ص 476.

[14] . رک: تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)،ص477 ـ 480.

[15] . گفتنی است دینار از طلا و درهم از نقره است و هر دینار معادل ده درهم است.

[16] . سیره عملی اهل بیت، حضرت امام علی هادی، سید کاظم ارفع، چ 1، 1380ش، نشر تربیت ، ص 7، به نقل از لطائف الطوائف، ص 411.

[17] . ر.ک : حقوق زن در اسلام، شهید مطهری.

[18] . موسوعة الامام الهادی، گروه حدیث مؤسسه ولی عصر، زیر نظر ایت الله خزعلی، چ 1، 1424ق، ج 2، ص 357.

[19] . موسوعة الامام الهادی، ج3، ص 25، به نقل از الکافی ج5، ص453، ح 3.

[20] . روم / 22.

[21] . فرقان / 54.

[22] . نور / 32.

[23] . فرهنگ جامع سخنان امام هادی(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، چاپ و نشر بین الملل، وابسته به امیرکبیر، چ1، 1385، ص 280، به نقل از کافی، ج 5، ص 372، ح 6.

[24] . موسوعة الامام الهادی، ج2 ، ص 356 و 357، به نقل از تحف العقول، ص 458؛ تهذیب الاحکام ج7،ص457، ح 1828.

[25] . موسوعة الامام الهادی، ج 2، ص419.

[26] . همان.

[27] . همان، ج2 ، ص 439، به نقل از استبصار، ج4 ،ص222، ح 829.

[28] . همان.

[29] . سیره عملی اهل بیت، امام علی هادی، ص 12.

[30] . چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی(ع)، عبدالله صالحی،

 



[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 5:36 PM ] [ زارع-مرادیان ]

داستانهای کوتاه ازامام خوبی ها

 
 
 
از كوفه آمده بود.
گفتند امام هادي ، در مزرعه است .
رفت و گفت:" قرضي دارم ونمي‌توانم بپردازم. "
امام چيزي نداشت. برگه‌اي نوشت كه اين مرد طلبي دارد از من. آن را به مرد داد و گفت:
"وقتي به سامرا رسيدم ، زماني كه دورم شلوغ بود بيا ، پرخاش كن و ادعا كن كه از من طلب داري."
مرد نوشته را گرفت و در حضور مسئولين، اين كار را كرد.
متوكل براي اين كه ادعاي بزرگي كند . به امام پول داد. امام هم بخشيد به مرد، همه پول را .
 سه برابر آنچه كه مي‌خواست.
 
 
 
افتخار نوكري در خانه امام جواد نصيبم شده بود.از خانه ي امام كسي مي‌آمد ودستورات را به من مي‌رساند.چند وقتي بود احمد اشعري هم شب‌ها مي‌آمد خانه‌ام، از حال امام خبر بگيرد.
يك شب فرستاده ي امام سرش را آورد نزديك گوشم وآهسته گفت:"امام سلامت رساندند وگفتند امشب از دنيا مي‌روند و بعد از ايشان امامت به پسرشان علي مي‌رسد."
احمد حرف‌‌‌ها را شنيد.
*
خبر شهادت امام كه پخش شد، بر سر جانشينش حرف و نقل در گرفت.
دستور امام را مي‌گفتم،كسي باور نمي‌كرد.احمد كه شهادت داد
من راست گفته‌ام همگي رفتند خدمت امام هادي.
 
 
 
 
امام به او گفته بود:
 "هر وقت مسأله و مشكلي برايت پيش آمد، بنويس و زير جانمازت بگذار . چند ساعت بعد بيرون بياور و جوابت را ببين."
همين كار را ميكرد، هروقت مشكلي برايش پيش مي‌آ‌مد.
جوابش را بلافاصله ميگرفت.
 
 
 
 
امام جماعت مدينه بود.
 مُدام نامه مي نوشت براي متوكل:
"اگر اين جا را مي خواهي،علي بن محمد را از مدينه بيرون كن!"
متوكل حرفش را قبول كرد. وقتي كه امام مي خواست از مدينه برود،آمد پيش امام، گفت:" اگر شكايتم را پيش خليفه بكني ، زندگي ات را به آتش ميزنم و بچه ها و غلام ها يت را مي كشم."
امام آرام رو كرد به اوگفت:
"من ، مثل تو آبروريز نيستم.شكايت را به كسي مي كنم كه من و تو و خليفه را آفريد."
خجالت كشيد. سرش را انداخت زير،افتاد به التماس كه مرا ببخشيد.
 
 
 
ايستاده بود بيرون كاخ ، علي بن محمد خواست وارد قصر شود.
 همه احترامش كردند.
عده اي عصباني ، اعتراض كردند:
"براي چه بايد به يك كودك احترام بگذاريم ؟"
قسم خوردند وقتي از كاخ بيرون آمد ، از اسب پياده نشوند.
آمد بيرون.
 از اسب پياده شدند، بي اختيار.
همه ي آنهايي كه قسم خورده بودند.
 
 
 
 
چند سالي مي‌شد كه متوكل كشته شده بود و خلافتش دست به دست بين پسرانش گشته بود. حالا نوبت معتمد شده‌ بود تا ثابت كند فرزند خلف پدر است ؛ امام هادي را در چهل سالگي شهيد كرد ... .
*
امام آماده لبيك شده است . جمعي از شيعيان مخلص واصحاب خاص آمده‌اند . خود امام فرستاده بود دنبال آنها تا در حضورشان وصي و امام بعد از خود را معرفي كند ، فرزندش حسن.
همان طور كه سرش به سينه‌ي حسنش بود، وصيت‌ها را كرد، يكي يكي. اصحاب گريه مي‌كردند...  .
 
 
 
 
خليفه از فقهاي مجلس پرسيد:
" چه كسي سر آدم را در حج تراشيد؟"
همه به هم نگاه كردند.كسي چيزي نگفت.
گفت :
" حالا مي‌فرستم دنبال كسي كه جواب اين سوال را بلد باشد!"
چشم‌ها به در خيره شده بود. امام آمد.
جواب داد:
" پيامبر مي‌گفت كه سر آدم را جبرئيل تراشيد، با ياقوتي از بهشت و تا جايي كه نور ياقوت تابيد، حرم نام گرفت."
 
 
 
خوابيده بود توي رخت خواب.
گريه مي‌كرد و ناله.
امام آمد به ديدنش.
نشست بالاي سرش.دستانش را گرفت در دستش و گفت:
" از مرگ مي‌ترسي!؟ اگر تن و بدنت كثيف باشد، حمام نمي‌روي!؟ مرگ هم مثل حمام است . از گناهان پاكت مي‌كند و تو را به آسايش مي‌رساند."
بيمار،آرام شد و همان طور دست در دست امام از دنيا رفت.
 
 
 
دست و بالم حسابي تنگ شده بود.رفتم خانه‌ي امام،رو كرد طرفم: "ابا هاشم! شكر كدام يك از نعمت‌هاي خدا را مي‌خواهي ادا كني؟"
زبانم بند آمده‌ بود،مانده بودم چه جوابي بدم ....  .
ـ  به تو ايمان داده و بدنت را بر آتش حرام كرده. سلامتي و عافيت داده تا نيرو داشته باشي و طاعتش را بجا آوري، رضايت و قناعت داده تا گرفتار اين و آن نشوي. اين‌ها را من زودتر گفتم، چون فكر مي‌كردم آمده‌اي از كسي كه اين‌ها را به تو داده، شكايت كني....  .
بلند شدم كه بروم،امام ادامه داد:
"گفته‌ام صد دينارت بدهند،خواستي بروي،برو بگيرشان"
 
 
 
 
رفت پيش امام هادي ، گفت :" به من سخني ياد بدهيد كه با آن شما اهل بيت را بشناسم و زيارت كنم.
 امام با مهرباني جواب داد:
"غسل كن،به حرم كه رسيدي شهادتين بگو و صد تكبير و بعد بگو ...   ."
*
سينه به سينه و از كتابي به كتاب ديگر، رسيد به نسلهاي بعدي تا شيعيان يك دوره‌ي فشرده از امام شناسي در دستشان باشد.
اسمش شد؛
زيارت جامعه كبيره.
 
 
 
رفت خانه امام ،با عجله گفت:"خانواده واموالم را سپردم به شما."
- چه خبر شده يونس؟
- بايد از اين جا فرار كنم.
امام لبخندي زد، گفت: " چرا؟"
- نگين با ارزشي راوزير خليفه داده بود براي حكاكي ، موقع كار نصف
شد.
امام گفت:
"آرام باش، به خانه ات برگرد ، انشاءالله درست مي شود."
فردا وزير او را خواست گفت:
"همسرانم دعواشان شده . نگين را دو قسمت كن، دو انگشتر بساز با دست مزد دو برابر."
 
 
 
 
كنيزها را آورده بود براي فروش‌‌،براي هر كدام قيمتي مي گفت. امام نشاني هايش را برايم گفته بود . پيدا كردنش زياد سخت نبود. برده فروش پرسيد:
"بالاخره كدامشان را بياورم؟"
- آن يكي را ... .
با انگشت اشاره كردم وادامه دادم: "قيمتش را نگفتي ؟"
- هفتاد دينار طلا!
هر چند بالاتر از معمول، اما درست همان مقدار بود كه امام به من پول داده بود.
 كيسه ي دينارها را دادم وخريدمش.
با احترام بردمش براي امام.
بعدها معلوم شد كه بنا بوده بشود مادر امامِ دهم.
 
 
 
ـ ما نفهميديم اين ديگر چه جور دشمني اي است كه تو با علي بن محمد داري؟
وقتي كه مي آيد خانه ات از نوكر و كلفت گرفته تا ديگران همگي مي شوند خادمش. كار به جايي رسيده كه زحمت پس كردن پرده را هم به خود نمي دهد، چون ديگران زود تر مي دوند و برايش پس مي زنند !
- بي جا كرده اند! ديگر كسي حق ندارد برايش پرده كنار بزند.
امام وارد شد. كسي جرات نكرد نزديك پرده برود.يكي دو قدم مانده بود
كه يك دفعه باد زد و پرده كنار رفت. وقتي مي خواست برگردد هم.
فرياد متوكل پيچيد توي خانه:
"از اين به بعد اين پرده ي لعنتي را برايش كنار بزنيد نمي خواهم باد پرده دارش باشد!"
 
 
 
ماجراي كناررفتن پرده براي امام دهن به دهن مي گشت.
 پرده دارِ متوكل هم براي صالح،يكي از دوستان واقفي مذهبش تعريف كرد. تا شنيده بود شروع كرده بود به خنديدن و مسخره كردن.
همان موقع امام رسيد،به او لبخندي زد،هر چند تا آن موقع هم ديگر را نديده بودند.
 گفت:
"صالح ! خدا در وصف سليمان پيامبر گفته : ما باد را در تسخير او داديم تا به امرش هر كجا خواست بوزد. پيامبر تو و اوصياء او كه پيش خدا عزيز تر از  سليمانند!"
عقايد واقفي اش همه بر باد رفت ، شيعه شد.
 
 
 
 
 
متوكل بعد از شفاي بيماريش، علما را جمع كرد تا تصميم بگيرد چقدر صدقه براي نذرش بپردازد.
نذر كرده بود مال زيادي انفاق كند.
علما اختلاف داشتند با هم.
امام هادي گفت : " هشتاد دينار بپرداز ."
گفتند : "چرا؟"
گفت : "خدا در قرآن گفته:
« لقد نصركم الله في مواطن كثيره؛ خداوند شما را در جاهاي زيادي ياري كرد»
آن‌ها را شمرديم، هشتاد مورد بود."
 
 
 
مردم را دور خودش جمع كرده بود، ميگفت زينب است؛دختر فاطمه بردنش پيشه خليفه . پرسيد: " چطور جوان مانده‌اي؟"
گفت:
"پيامبر دست كشيد بر سرم تا هر چهل سال يك بار جوان شوم."
علي‌ بن محمد آمد، رو به زن گفت:
"گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است.برو داخل قفس شيرها،اگر راست ميگويي."
زن، پاهايش سست شد.عقب عقب رفت.
گفت :" مي‌خواهي مرا به كشتن دهي، چرا خودت نمي‌روي؟"
همه ساكت شدند.متعجب و منتظر!
علي‌بن محمد وارد قفس شد. شيرها دورش راگرفتند. صورت‌شان را ماليدند به لباسش.
او هم دست ميكشيد روي يال‌هايشان ونوازششان مي‌كرد.
 
 
 
 
مردي از روي حسادت رفت پيش متوكل وگفت:
"علي ، پسر محمد، قصد شورش دارد."
متوكل همان شب فرستاد خانه امام هادي.
 دو كيسه پول پيدا كردند، با مهر مادرش.
خبر را شنيد، عصباني شد، از مادرش جواب خواست.
گفت :
"مريض كه شدي ،پزشكان عاجز شده بودند از درمانت. هزار دينار نذر علي بن محمد كردم .خوب كه شدي ، ادا كردم. همين."
 
 
 
 
مست كرده بود. فرستاده بود امام را به زور از خانه بياورند به مجلس باده نوشي و عياشي اش.
 به امام مشروب داد ولي امام زير بار نرفت.
گفت:"شعر بخوان!"
امام جواب داد:" شعر زياد حفظ نيستم."
وقتي اصرار كرد، امام سرود :
"آنان كه بر بلندي كوه ها كاخ ساختند مرگ اينك در اعماق گور طعمه كرمها نمودشان آن تاج ها و گوهر زيور كجا بشد!؟ پرسد كسي ز بعد دفن ز ايشان كه هان چه شد؟"
عربده هاي مستانه جايش را به ضجه هاي ذليلانه داد. چهارهزار ديناربه امام داد و با احترام فرستادش خانه. امام كه بيرون رفت، جام شرابش را محكم كوفت زمين.
 
 
 
نامش جنيدي بود،از علماي ناصبئي و دشمن سرسخت علويان.
معلم علي شش ساله شده بود، بعد از شهادت پدرش به دستور معتصم.
بايد ارتباطش را با شيعيان قطع مي كرد و به خيال خودش و معتصم مي خواست همراه با كينه ي اهل بيت اعتقادات ناصبي به او بياموزد!
مدتي گذشت. حالِ علي را از او پرسيدند با لفظ كودك.
 عصباني شد، گفت:"كودك كدام است؟ در مدينه عالم تر از من سراغ داريد؟"
- نه!
- به خدا قسم! هر چه مي خواهم يادش بدهم، خودش مي داند. ادامه اش را هم به من ياد مي دهد. تمام قرآن را با تفسير كامل مي داند و با صداي خوش از حفظ مي خواند . نمي دانم اين همه علم را از كجا آورده،وقتي در ميان ديوار هاي سياه مدينه بزرگ شده.
علي شش ساله معلم خوبي بود براي معلمش.
جنيدي،ناصبي سرسخت ، شد از دوست داران اهل بيت.
 آن هم سرسختانه.
 
 
 
همراه سي صد نفر،مامور شد براي آوردن امام هادي از مدينه.
در طول راه با يار امام بحث مي كرد،
مي گفت:
"مگرعلي بن ابي طالب نگفته هيچ زميني، خالي از قبر نيست،اگر هم باشد،به زودي قبرستان مي شود.پس گورستان اين بيابان بي آب و علف كجاست؟"
ميان راه،وسط تابستان، برف سنگيني شروع شد.امام و يارانش لباس گرم آورده بودند.ماموران امّا ، از سرما تلف شدند و همان جا شد گورستان شان.
 
                               برگرفته از کتاب «حصار آفتاب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب

 



[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 5:33 PM ] [ زارع-مرادیان ]

اس ام اس تبریک ولادت امام هادی (ع) -2

 

اس ام اس ولادت امام علی النقی, متن تبریک ولادت امام هادی (ع)

15 ذی الحجه، سال روز ولادت اسوه طهارت و پیشوای هدایت، حضرت علی بن محمد الهادی علیه السلام
مبارک باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

تبریک به لب ز ره منادی آمد
که ایّام سرور و فصل شادی آمد
یعنی علی النقی امام هادی
با علم رضا، جود جوادی آمد
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

فرا رسیدن میلاد باسعادت امام دهم شیعیان، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام ، بر عاشقان
طریقت اهل بیت علیهم السلام خجسته باد.


مژده ز میلاد شه ملک دین
نور خدا سرور اهل یقین
محور دین عروه اهل یقین
حجت حق مظهر جان آفرین

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

ماه تمام و نیمه ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

فرا رسیدن میلاد دهمین ساربان کاروان ایمان، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام بر دل سپردگان طریق هدایت و سعادت خجسته باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

از عرش خدا بانگ منادی آمد
یعنی که زمان عیش و شادی آمد
نور دل حضرت جواد آمده است
میلاد پر افتخار هادی علیه السلام آمد
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

اى مسلمان دیده ات روشن که از لطف خدا
هادى الامّه شه احمد خصال آمد پدید
عشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عیان
جان و تن را موجبات اتّصال آمد پدید
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

میلاد دهمین واسطه فیض خداوند، آیت روشن رستگاری، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام مبارک باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

آسمان علم را تابنده ماه آمد عیان
گلستان شرع را خرم نهال آمد پدید
در سپهر عزّ و شوکت آفتاب آمد فراز
بر هماى دین و دانش پر و بال آمد پدید

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

فرا رسیدن روز میلاد میراث دار عصمت و ولایت، مجمع دانش و بینش، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام بر متّقیان باایمان مبارک باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

محور چرخ عبودیت چو زین العابدین
داده بر محراب طاعت عشق و ایمانى دگر
گوهرى را داده بر ما مکتب بحر العلوم
تا نگردد جاگزین علم ، نادانى دگر
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک باد

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

فرا رسیدن میلاد باسعادت دهمین پرچمدار ولایت اهل بیت علیهم السلام حضرت امام علی النّقی الهادی
علیه السلام بر مؤمنان خداجو فرخنده باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

از شب ظلمانى و تاریکى ره غم مخور
ز آنکه آید بعد شب صبح درخشانى دگر
خاتم پیغمبرانت تبریک گوید بر على
چون على را آمده ماه فروزانى دگر

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

فرا رسیدن روز ولادت چشمه سار عصمت و قافله سالار کمال و معرفت، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام ، بر مشتاقان لقاء الله مبارک باد.

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

گر مسیحا مرده را زا نفاس گرمش زنده کرد
جسم او را داده میلاد نقى ، جانى دگر
بر جواد ابن الرضا حق داده از دریاى جود
گوهر ارزنده و در درخشانى دگر

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشدعبادتش
افزون زریگهاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره ‏هاى درخشان فضیلتش

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

ز آیه‏ ها بشارتى ز سوره ‏ها اشارتى
مدینه شد زیارتى که شمس نازل آمده
خدا على دیگرى به شیعه مى‏ دهد نشان
سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانه اوبسته ‏ایم دل
امشب که جلوه گر شد خورشید طلعتش

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

هدایت است به ظل لواى حضرت هادى
بخوان زیارت پر فیض جامعه که برى پى
به ارزش سخن دلرباى حضرت هادى
مرا رضایت ابن الرضا خوش است که دانم
بود رضاى خدا در رضایت حضرت هادى

 

پیامک ولادت امام هادی, اس ام اس تبریک ولادت امام هادی

پیامک ولادت امام هادی (ع)

 

به خاک عطر بهشتى پراکند اگر آید
نسیمى از طرف سامراى حضرت هادى
به عمر دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظه‏ اى که کنم جان فداى حضرت هادى

 

 



[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 5:21 PM ] [ زارع-مرادیان ]