کتاب وکتابخوانی
برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها ...
برگهای سبز با رگبرگهای سفید، باعث میوه دادن درخت می شوند ؛
و برگهای سفید با رگبرگهای سیاه ، باعث ثمر دادن مغزها ...
انْ یَجْعَلَنی مَعَكُمْ فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ ، وَأنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ
مرا در دنیا و آخرت همراه شما کند و نزد شما در دنیا و آخرت گام های راستینم استوار فرماید
××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
ثبات قدم از مهمترین درخواست هایی است که آدمی می بایست در هر حال از خدا بخواهد.
این فراز از زیارت علاوه بر ایجاد جرئت و جسارت برای شکستن حصارهای تنگ مادی می آموزد که از خداوند بخواهیم که در راه فضیلت ها و خوبی ها پایدار بمانیم و هر روز و در هر لحظه به سویی متمایل نشویم.
ثبات قدم و صبر و استقامت به روح و قلب انسان توانایی ادامه حیات می بخشد.
افراد ثابت قدم پیوسته آوای دلنشین" ربنا الله ثم استقاموا" را آویزه گوش خود قرار دادند و آنرا در دیگر ابعاد زندگیشان بکار برده اند.
چنین افرادی مطیعان راستین خدا هستند و پاداش عظیمی نزد خداوند متعال دارند که نمونه بارز آن اباعبدالله الحسین سلام الله علیه و اصحاب باوفایشان هستند.
باشد که ما از رهروان واقعی حضرت باشیم
در مقدمه كتاب خصايص الزينبيه داستانى آمده است كه نشان مى دهد قبر زينب (س ) در شام است و آن اينكه :
مرحوم حاج محمد رضا سقازاده ، كه يكى از وعاظ توانمند بود، نقل مى كند: روزى به محضر يكى از علماى بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب ، حاج ملاعلى همدانى مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زينب جويا شدم ، او در جوابم فرمود:
بر روی عنوان کلیک بفرمایید
بنابه روايت جمعى، از جمله شيخ صدوق در امالى، پس از شهادت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) دو كودك به نام هاى (ابراهيم و محمد) از فرزندان عقيل با جعفر در كوفه به شهادت رسيدند.
بدين سان كه وقتى زنان و فرزندان اسير را وارد كوفه نمودند، اين دو تن از بيم و وحشت پا به فرار گذاشتند و به خانه مردى طايى پناه جستند، صاحبخانه وضعيت آن ها را جويا شد، كودكان او را در جريان امر قرار دادند و گفتند: ما از خاندان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستيم، از بند اسارت گريخته و به تو پناه آورده ايم.
هواى نفس پليد او وى را وسوسه كرد كه اگر آن دو كودك را به قتل برساند و سرهاى آن ها را نزد ابن زياد ببرد، بدو جايزه خواهد داد، از اين رو؛ كودكان را به شهادت رساند و سرهاى آنان را نزد عبيدالله آورد و بر او وارد شد و آن ها را مقابل وى گذاشت.
ابن زياد او را مورد اعتراض قرار داد و گفت: كار بسيار ناپسندى انجام داده اى، به دو پسر بچه كه به تو پناه آورده بودند ستم روا داشته و آن ها را به قتل رساندى و در امانت، خيانت ورزيدى و سپس فرمان به كشتن او داد و در دَم او را كشتند.