کتاب بخوانیم...
نغمه ای در روزگار گرگها (روایتی نو از زندگی و زمانه امام جواد (ع)
مشخصات کتاب:
عنوان: نغمه ای در روزگار گرگها (روایتی نو از زندگی و زمانه امام جواد (ع)
نویسنده: کمال السید
مترجم: حسین سیدی
ناشر: نشرمعارف
سال نشر:1392
در این کتاب گوشههایی از شخصیت و زندگی امام جواد (ع) در ابعاد گوناگون معنوی، سیاسی، اجتماعی، علمی، مبارزاتی و اخلاقی در قالب داستانهایی کوتاه به تصویر کشیده شده است.
این اثرعناوین گوناگونی چون «بارش سبز واژهها»، «در رواق بلند پاسخها»، «تارهای عنکبوت توطئه»، «طلوع آفتاب 9 ساله»، «شهر زیر پر جبرئیل امین»،«موج دسیسه در کاخ بغداد»، «عطری از باغ مینو»، «خنیاگر فتنههای ابلیس»،«تاوان عشق به خورشید»، «آبشار واژگان نیایش»، «خنجر درد و تحقیر»، «شلاق بیرحم غربت» و «راز اشکهای بلورین» در برگرفته است.
نویسنده در این اثر به حوادث مهم دوران حیات آن امام اشاره نموده و مشکلات و سختیهایی که ایشان بر اثر تسلط شدید دربار حکومت عباسی و مأمونالرشید و نیز همسر خویش در درون خانه خویش داشتند را توصیف کرده است.
نویسنده به جوان بودن امام جواد (ع) و در عین حال تسلط کامل ایشان بر مسایل مختلف علمی اشاره نموده و نمونههایی از گفتارها و مناظرات علمی ایشان با اندیشمندان مختلف غیرمسلمان در حضور مأمونالرشید عباسی را نقل نموده است. ضمن بیان گوشههایی از کرامات و سجایای اخلاقی آن امام، به کیفیت شهادت مظلومانه ایشان نیز اشاره شده است.
بخشی از کتاب:
قاضی، فرصت را از دست نمی دهد. کینه توزانه می اندیشد.
هنگامی که آذرخش های آز می درخشند، از اندیشه چه می ماند؟ قاضی شده است بازیچه دام گسترانی های ابلیس، شیطان بدو می گوید: «امام در نگاه پیروانش، انسان وارسته ای است که از فرامین الهی، سرکشی نمی کند او الگوست. امّا اگراو را مست ببینند، از امامت سقوط می کند و کارش تمام است».
چشمان اسخریوطی از نیرنگ می درخشد. آری، راه چیرگی همین است. او به زودی خلیفه را تشویق خواهد کرد تا یک یا دو جام باده به ابن الرّضا بنوشاند. باده منطقه قطربل، کارش را خوهد ساخت.
....
فردای آن روز، قاضی در مجلس خویش مردی را می بیند که با شیعیان ارتباط دارد. بدو می گوید:
ـ نظرت راجع به حرفی که دیشب خلیفه گفت، چیست؟
ـ مگر خلیفه چه گفت؟
ـ اگر ابا جعفر را مست به شیعیان بنمایانیم، چه خواهند گفت؟
ـ اندیشه و برهانشان باطل خواهد شد و به پایان راه خواهند رسید.
مردی که ایمان خویش را پنهان کرده است، ادامه می دهد:
ـ من با آنان رفت و آمد دارم و رازهایشان را می دانم. اگر خلیفه چنین کند، نتیجه بر عکس خواهد شد.
ـ چگونه؟
ـ آن ها می گویند زمین نمی تواند از حجّت خداوند تهی باشد...
ـ نمی فهمم! چه ربطی دارد؟
ـ اگر خلیفه بخواهد جواد را مست میان مردم بفرستد، مردم می فهمند او امام است؛ زیرا خلیفه می خواهد امامتش را باطل کند و بر او چیره شود و این نقشه او، دلیل امامت و بر حق بودن جواد است.
قاضی از شنیدن این برهان مبهوت می شود.