در کتاب بحارالانوار آمده است که عامرى گفت: هارون الرشيد کنيزى خوش سيما به زندان امام موسى کاظم(عليه السلام) فرستاد تا آن حضرت را آزار دهد. امام در اين باره فرمود: به هارون بگو: «"بَلْ أَنتُم بِهَدِيتِکُمْ تَفْرَحُونَ"؛ بلکه شماييد که به هديه خود شادمانيد. مرا به اين کنيز و امثال او نيازى نيست.»
هارون از اين پاسخ خشمگين شد و به فرستاده خويش گفت: «به نزد او برگرد و بگو که ما تو را نيز به دلخواه تو نگرفتيم و زندانى نکرديم و آن کنيز را پيش او بگذار و خود بازگرد.»
فرستاده فرمان هارون را به انجام رساند و خود بازگشت. با بازگشت فرستاده، هارون از مجلس خويش برخاست و پيشکارش را به زندان امام موسى کاظم(ع) روانه کرد تا از حال آن زن تفحّص کند. پيشکار آن زن را ديد که به سجده افتاده و سر از سجده برنمىدارد و مىگويد: "قدوس سبحانک سبحانک".
ادامه مطلب