نماز جماعت، شرط شهادت و گواهی
نماز جماعت، شرط شهادت و گواهی
شمسالدین محمد بن حمزه قناری در زمان سلطان بایزید، قاضی آستانه بود. روزی بین دو نفر نزاعی پیش آمده بود که برای رفع آن پیش قاضی رفتند. از قضا، شاهد یکی از طرفین نزاع، بایزید بود. سلطان بایزید شهادت داد، ولی قاضی شهادت او را قبول نکرد. سلطان علت را پرسید. قاضی گفت: تو در نماز جماعت حاضر نمیشوی. از آن پس، بایزید در مقابل قصر خود مسجد ساخت و همیشه در نماز جماعت شرکت میکرد».1
1. محراب عشق، ص 65؛ درسهایی از تاریخ، ج 2، ص 147.
ادامه مطلب
میانهروی در تربیت نمازگزار
میانهروی در تربیت نمازگزار
امام صادق علیه السلام فرمود: «شخص مسلمانی که در همسایگی او مردی نصرانی بود، او را دعوت به اسلام و مزایای ایمان آوردن را برایش تشریح کرد.نصرانی ایمان آورد. سحرگاه، مرد مسلمان به درِ خانه نصرانی تازهمسلمان، رفت و در را کوبید. همسایهاش بیرون آمد. گفت: برخیز وضو بگیر تا با هم به مسجد برویم و نماز بخوانیم. آن مرد وضو گرفت؛ لباسهایش را پوشید و با او به مسجد رفت. قبل از نماز صبح، مرد مسلمان هرچه خواست، نماز خواند؛ او هم از رفیق خود پیروی کرد. نماز صبح را خواندند. پس از آن نشستند تا آفتاب سر زد. نصرانی خواست به منزلش برگردد که مسلمان گفت: کجا میروی؟ روز کوتاه است و تا نماز ظهر و عصر چندان فاصلهای نیست. او را نگهداشت تا نماز عصر را نیز خواند. خواست از جا حرکت کند که مرد مسلمان گفت: از روز چیزی نمانده، نزدیک غروب است و دوباره او را نگهداشت تا نماز مغرب را هم خواندند. بعد گفت: وقت نماز عشا نزدیک است. نماز دیگری مانده است. آن را همبخوانیم، بعد خواهی رفت. پس از نماز عشا از یکدیگر جدا شدند. روز بعد هنگام سحر دوباره در خانه او رفت. به نصرانی تازهمسلمان شده گفت: حرکت کن تا برای نماز به مسجد برویم. مرد پاسخ داد: من فقیر و عیالمندم. برای دین، کسی را پیدا کن که از من، فارغتر باشد. حضرت صادق علیه السلام فرمود: به این روش، او را در دین داخل کرد و با زیادهروی و تحمیل بیجا او را از دینبیرون کرد».1
پی نوشت:
1. داستانهای نماز، ص 41؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 160.
ادامه مطلب
سؤال امام خمینی رحمه الله از بچهها در مورد نماز
سؤال امام خمینی رحمه الله از بچهها در مورد نماز
«امام خمینی رحمه الله عقیده داشتند که پیش از رسیدن سن تکلیف باید کارهای خوب و بد و مسئلههای شرعی را به بچهها گفت. گاهی که پسر هشت سالهام را میدیدند، میگفتند: نمازت را خواندهای؟ من میگفتم: آقا او هنوز به سن تکلیف نرسیده است. آقا میگفتند: بچهها قبل از سن تکلیف باید رو به نماز بایستند تا عادت کنند. اما بعد از سن تکلیف مگر کسی جرئت میکردبیدار باشد و نمازش را نخواند. امام نمیتوانستند تحمل کنند که مکلف نمازشرا قضا کند؛ البته برای بچهها پیش نیامده بود. هروقت که بچهها را میدیدند، میپرسیدند: نمازت را خواندهای؟ اگر نخوانده بود، جانمازشان را میدادند و میگفتند: برو وضویت را بگیر و بیا نمازت را بخوان. بعد از نمازنصیحت میکردند و میفرمود: اگر همین نماز را سر وقت میخواندی، چقدر بهتربود و خدا هم خوشش میآمد».1
پی نوشت:
1. قصههای نماز، ص 88؛ امام در سنگر نماز، ص 101.
ادامه مطلب
نماز را قطع کن و بخواب
نماز را قطع کن و بخواب
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : إِذَا غَلَبَتْکَ عَیْنُکَ وَ أَنْتَ فِی الصَّلَاةِ فَاقْطَعِ الصَّلَاةَ وَ نَمْ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی لَعَلَّکَ أَنْ تَدْعُوَ عَلَی نَفْسِکَ.
امام علی علیه السلام فرمود: هرگاه در نماز، خواب بر چشمت غلبه کرد نمازرا قطع کن و بخواب که تو نمی دانی، شاید بر ضد خودت دعا میکنی.
(بحار الأنوار، ج81 ،ص 320)
ادامه مطلب