طلب حاجت در نماز شب
در روایتى آمده است : روزى حضرت زهرا علیهاالسلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضاى انگشترى نمود، رسول خدا صلى الله علیه و آله این مربى بیدار و هشیار، براى آن که به دخترش درس همیشگى بدهد، در جواب این در خواستعادى او فرمود: نمى خواهى تو را به بهتر از انگشتر راهنمایى کنم ؟ آن گاه ادامه داد: امشب پس از نماز شب خواسته ات را از خدا بخواه ، ان شاء الله بهآن خواهى رسید.
زهرا علیهاالسلام نیز همان گونه که پدر گفته بود، پس ازنماز شب حاجتش را از خدا طلبید، به ناگاه هاتفى ندا سر داد: فاطمه آن چهاز من خواستى اجابت شد، سجاده خود را کنار بزن .
زهرا علیهاالسلام در دم ، سجاده را کنار زد، انگشترى گرانبها از یاقوت یافت ؛ بسیار مسرور گشته ودر حالى که آن را به انگشت نموده بود خوابید. در رویا دید در بهشت است ، در مقابل سه قصر زیبا که در بهشت مانندش را ندیده بود. پرسید: این قصرهاى بى نظیر از آن کیست ؟
گفتند: از براى فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله با خوشحالى داخل یکى از آن قصرها شد، در آنجا تختى را دید که تنها سه پایه داشت . با تعجب پرسید: پس پایه دیگر تخت چه شده ؟
گفتند: صاحبش در دنیا از خداوند انگشترى تقاضا نموده ، از این رو یکى از این پایه ها به صورت انگشترى براى او درآمده است .
واین پایان خواب بود و شروع درسى بزرگتر براى زهرا علیهاالسلام از این رو صبح اول وقت خود را به پدررسانید و نگران و محزون خواب خود را تعریف کرد. رسول خدا صلى الله علیه و آله هوشیار و آگاه از قبل چنین صحنه اى را پیش بینى مى کرد و گویا منتظر دخترش بود، فرمود: دنیا براى شما نیست ، آن چه براى شماست سراى دیگر است ، و وعده گاه شما بهشت است ، دنیا فریبنده اى گذرا بیش نیست .
آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: فاطمه جان ! انگشتر را در زیر سجاده بگذار.
اونیز همین کار را کرد و همین که بر روى سجاده اش خوابش برد در رویا دید که داخل همان قصر در بهشت شده ، اما این بار تخت چهارپایه دارد. در حیرت بود که ندا رسید: صاحبش انگشترى را پس فرستاد و پایه هاى تختش هم کامل شد. زهرااز خوشحالى از خواب بیدار شد.(1)
- پی نوشت -
1- بحارالانوار، ج 43، ص 47.