آسمان من
همیشه با هم 
ایمیل مدیریت
نویسنده وبلاگ
 
در حالی که رهبران جهان یکی یکی و به نوبت برای شرکت در شصت ونهمین مجمع عمومی ملل متحد به نیویورک می روند، یک نقاش خوش ذوق فرانسوی از چهره 120 تن از رهبران جهان در این نشست نقاشی می کند.

 



به گزارش خبرگزاری فرانسه، این نشست در حقیقت برای یان توما نقاش فرانسوی خیلی سیاسی نیست؛ بلکه راهی است برای نشان دادن هنر خود. وی در لابلای تصاویر کشیده شده از صورت رهبران جهان، چند خطی هم از نکات مهم سخنرانی آنها کشیده است.



یان توما از سال 2007 در حال کشیدن نقاشی صورت رهبران جهان است و با شیوه مخصوص نقاشی خود به سراغ این رهبران رفته است.



این نقاش فرانسوی طرحی نیز از صورت حسن روحانی رییس جمهوری ایران کشیده و در کنار او قسمتی از سخنرانی وی در مجمع عمومی سازمان ملل را نیز آورده است. روحانی در این قسمت از سخنرانی خود می گوید: کشورهای شناخته شده ای در شکل گیری افراط گرایی اسلامی نقش داشته اند و نیز جمله «ما با پایبندی کامل و جدیت به مذاکرات هسته ای ادامه خواهیم داد».



وی در مورد نقاشی صورت خانم باشله رییس جمهوری شیلی با عنوان "یک آتش: یک حس" یادکرده است. وی همچنین در مورد صورت باراک اوباما گفته است وی با "گیرایی حیوانی خود همگان را در نشست تحت تاثیر خود قرار داده بود". وی در مورد محمود عباس رهبر تشکیلات خودگران نیز می گوید "او صحبت می کند درحالی که به دنبال راه حل است".











 

ادامه مطلب

[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:22 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

يکى بود، يکى نبود. غير از خدا هيچ‌کس نبود. در زمان‌هاى قديم، سلطانى بود که فقط يک دختر داشت. روزى به جارچى‌هايش دستور داد در هر چارسو اين فرمان را جار بزنند که هرکس سه حکايت عجيب و غريب بگويد که هيچ وقت راست درنياد، دختر سلطان به همسرى او درمى‌آيد. 'حسن کَل - مخفف کچل است' اين فرمان را شنيد و رو به مادرش گفت: 'ننه برايم نون راه بپز!' مادرش پرسيد: 'کجا؟' 'حسن کل' گفت: 'جارچى‌هاى سلطانى جار زدند که هر کسى سه حکايت عجيب و غير واقعى بگويد، دختر سلطان زن او مى‌شود. حالا مى‌خواهم بروم و سه حکايت عجيب بگويم و دختر سلطان را بگيرم.' مادر حسن کل گفت: 'نه ننه، نرو! به اين بهانه سلطان تا به حال خيلى از جوان‌ها را کشته است، تو را هم مى‌کشد!' 'حسن کل' جواب داد: 'آن همه را کشته‌اند، من هم رويشان!'
 
به سفارش و گوشزدِ مادر گوش نکرد، راه افتاد. به برج و باروى سلطانى رسيد و بعد به حضور سلطان رفت و گفت: 'قبلهٔ عالم! آمده‌ام سه حکايت غيرواقعى بگويم.' سلطان رو به وزير اعظمش کرد و گفت: 'ببرش و زيرزمين را نشانش بده!' وزير اعظم 'حسن کل' را به زيرزمين برد. موهاى تن 'حسن کل' از ديدن تن‌هاى بى‌سرِ جوانان سيخ شد. وزير به او گفت: 'اگر قصه‌هايت دروغ نباشد و راست دربيايد، مثل اين جوان‌هاى خام‌طمع، سرت را به باد مى‌دهي.' حسن کل خود را نباخت و جواب داد: 'حکايت‌هاى من خيلى عجيب است و هيچ وقت اتفاق نمى‌افتد.'
 
صبح روز بعد براى گفتن حکايت اول خدمت سلطان رسيد و گفت: قبلهٔ عالم، روزى از جائى رد مى‌شدم که ناگهان ديدم از آسمان صداى واق‌واق سگى مى‌آيد و بعد صدا خاموش شد.'
 
سلطان قبول کرد که از آسمان صداى سگ بلند نمى‌شود و گفت: 'حکايت اول، قبول.' حسن کل گفت: 'حالا حکايت دوم، روزى پدرم داشت گريه مى‌کرد. مادرم به من گفت: پدرت را تا دروازهٔ شهر ببر و برگردانش تا دلش باز شود. پدرم را کول گرفتم. رفتم و رفتم اما پدرم همچنان مى‌گريست. از روى ناچارى دوباره او را به خانه برگرداندم. مادرم تخم‌مرغى پخته به‌دست پدرم داد. دوباره راه افتادم؛ اما باز در بين راه گريهٔ پدر شروع و بيشتر شد و اين‌بار من از روى ناچارى يک سيلى آبدار به گوشش زدم که تخم‌مرغ از دستش افتاد و شکست و از توى تخم‌مرغ پختهٔ شکسته دو تا جوجه بال‌بال‌زنان بيرون پريدند، يک دفعه، يک خروس شد و يکى شترمرغ. خروس دويد بالاى ده و شترمرغ دويد زير ده. ديگر پدرم را به خانه رساندم. بعد، سوزن خياطى مادرم را برداشتم و به ميدانچهٔ ده رفتم و سوزن را توى زمين کاشتم و از سوزن بالا رفتم، از بالاى سوزن ديدم که شترمرغ دارد در زير زده مى‌چرد و خروس را ديدم که به چوب خرمن بسته‌اند. از سوزن پائين آمدم و رفتم سر خرمن و گفتم: 'چرا خروس مرا به خرمن بسته‌ايد؟!' جوابم دادند: 'داد نزن! کرايه‌اش را بگير.' نشستم تا خرمن تمام شد، آن وقت کرايه‌اش را که چهل من پوست باقلا بود، گرفتم و بار خروس کردم و سوى خانه آمدم.
 
در خانه که بار باقلا را از پشت خروس پائين گذاشتم، ديدم پشت خروس به اندازهٔ يک کف دست، زخمى شده است. مغز گردوئى را سوزاندم، کوبيدم و روى زخمش گذاشتم تا خوب شود و بعد خروس را توى ( 'کُلو - به ضم کاف و لام)، لانهٔ مرغ و خروس' کردم. صبح روز بعد بود که ديدم يک درخت تنومند گردو از پشت خروس روئيده است و خرمن‌ها بار گردو دارد. بچه‌ها هم زيرش جمع شده بودند و براى انداختن گردو به قدرى سنگ پرانده بودند که بالاى درخت، فرشى از سنگ، گل و خاک و شخمش زدم و هندوانه کاشتم. دو هندوانه بار داد. هنداونه‌ها را بار الاغ کردم، کمر الاغ از سنگينى آنها شکست، بار اسب کردم، کمر اسب هم شکست، بار شتر کردم و خودم هم سوار شدم، حيوان طاقت آورد. راه افتادم تا از دروازه خارج شوم، اما هندوانه‌ها به قدرى بزرگ بودند که از سردر دروازه خارج نشدند، به ناچار چاقويم را درآوردم تا دو نيم‌شان کنم. چاقويم توى هندوانهٔ اولى گم شد. لِنگه‌چى کردم، داخل هندوانه شدم، هرچه عقب چاقو گشتم پيدا نکردم. سرم را از توى هندوانه بيرون آوردم، عابرى را ديدم و از او پرسيدم: 'آهاى بندهٔ خدا، شما چاقوئى نديديد؟' عابر عصبانى شد و گفت: 'برو بابا خدا پدرت را بيامرزد. من قافلهٔ شترم را گم کردم و پيدا نکردم، تو حالا از من مى‌خواهى که چاقويت را پيدا کرده باشم.'
 
حرف‌هاى کشدار حسن کل که به اينجا رسيد، سلطان و وزير اعظمش و ديگر وزيرانش گفتند: 'اين حکايت دروغ را هم تصديق مى‌کنيم، شد دو حکايت.' بعد سلطان با وزير اعظم و ديگر وزيرانش خلوت کرد و گفت: 'اين‌بار هر قصه‌اى بگويد، مى‌گوئيم راست است.'
 
حسن کل مرخص شد تا دو روز بعد حکايت سوم را بگويد. صبح روز بعد حسن کل خدمت سلطان رسيد: 'قبلهٔ عالم! حاضر و آماده‌ام تا حکايت سوم را هم بگويم.' سلطان گفت: 'منتظريم!' حسن کل گفت: 'قبلهٔ عالم! پدرم از پدرتان به وزن سنگ زيرين آسيا، نقره و به وزن سنگ روئين آسيا، طلا طلب داشت.'
 
وزير اعظم و وزيران سلطان به هم نگاهى انداختند، سرها را بيخ گوش هم آوردند و درگوشى گفتند: 'خوب! اگر ما بگوئيم راست است، بايد هم‌وزن سنگ‌هاى آسيا، نقره و طلا بستاند و ديگر خزانهٔ سلطان خالى مى‌شود و سلطان بى‌خزانه هم ديگر سلطان نيست؛ اگر هم بگوئيم دروغ است، چکار کنيم؟ دختر سلطان را مى‌گيرد.' سلطان وقتى حرف حسن کل را شنيد ديگر مثل وزير اعظم و وزيرانش معطل نکرد و گفت: 'دروغ است دروغ!' حسن کل گفت: 'اين هم حکايت سوم.' سلطان به ناچار به وزير اعظم گفت: 'دخترم را با چهار شتر بار جهاز به حسن کل بدهيد.' جارچى‌ها عروسى حسن کل و دختر سلطان را جار زدند و مادر حسن کل هم دم دروازهٔ شهر آتش و اسفند دود کرده بود و منتظر پسر و عروسش بود. آنها آنجا ماندند و ما آمديم.

 


ادامه مطلب

[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:14 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

ترس از مدرسه را از بين ببريم

اغلب بچه‌ها از معلم می‌ترسند یا درباره دستشویی رفتنشان نگرانند یا ناراحت جداشدن از مادرشان می‌باشند. برای غلبه بر این احساس‌ها در آنها این مطلب را بخوانید.

غلبه بر ترس عمده بچه‌ها از مدرسه:
1.مامان دلم برات تنگ می‌شه!
بزرگترین مانع برای اغلب پیش‌دبستانی‌ها یا مهد کودکی‌ها جدا شدن از خانواده بخصوص مادر می‌باشد. برای غلبه بر این احساس می‌توانید قبل از شروع مدرسه چندین بار همراه کودکتان برای دیدار از مدرسه بروید. می‌توانید یک تور تشکیل دهید و از مکان‌های بازی دیدن کنید. در هنگام دیدار از مدرسه به او لبخند بزنید که او دریابد که می‌تواند در این مکان شاد باشد.
در روز اول مدرسه اگر کودکتان به شما چسبید که به مدرسه نرود حواس او را به کار مطلوب او پرت کرده و در آخر از او خداحافظی کوتاهی کنید. معلم می‌تواند با استفاده از آن کار مطلوب او را سرگرم کند.
می‌توانید در بسته ناهار او یا تغذیه او یک یادداشت بگذارید، این یادداشت می‌تواند یک قلب بزرگ باشد که بداند شما به فکر او هستید یا یک بلوط یا یک صدف سحر آمیز به او بدهید و به او بگویید که در هنگام دلتنگی وقتی با بلوط صحبت کند شما صدای او را می‌شنوید.

2.من از معلم می‌ترسم!
وقتی اولین روز مدرسه می‌رسد دانش آموز ممکن است تصور کنند که یک غول بچه خور به نام آموزگار در پشت میز نشسته است مخصوصاً اگر برادر یا خواهر بزرگتر با داستانهای مبالغه آمیز او با کودک شوخی کند.
فرزندتان را قبل از شروع مدرسه با آموزگارش آشنا کنید و قبل از شروع مدارس از دوستان یا اقوامی که آموزگارند دعوت کنید که به منزلتان بیایند. به کودکتان یادآور شوید که آنها نیز معلمند و از آنها بخواهید که قوانین کلاس درس را برایش توضیح دهند که در هنگام درس باید ساکت باشد تا بتواند درس را گوش دهد و ... .

3. من یک مشکل دارم!
اگر کودکتان ناراحتی خود را درباره دستشویی رفتن نشان داد، درباره نگرانی او سؤال کنید. آیا از نداشتن وقت کافی برای این کار می‌ترسد یا شستشو برایش سخت است یا تجربه بدی از پشت دری بلند ماندن دارد؟ درباره ترسش با او صحبت کنید و سعی کنید مشکلش را برایش حل کنید. می‌توانید از والدین دیگر که مشکلی مشابه شما داشته‌اند صحبت کنید یا از یک دکتر. یا از معلم بخواهید که او را چندین بار همراهی کند و یا به او نشان دهد که بچه‌های دیگر چگونه این کار را انجام می‌دهند تا نگرانی او از این بابت رفع شود.


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:47 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

10 غذای خطرناک برای کودکان

هر سال به طور میانگین 57 کودک در آمریکا هنگام غذا خوردن به علت خفگی می‌میرند، و موارد غیرمرگبار خفگی هنگام غذا خوردن به طور میانگین هر روز 34 کودک را روانه اورژانس بیمارستان‌ها می‌کند.

دکتر گری اسمیت و همکارانش در بیمارستان کودکان نیشن‌واید در کلمبوس اوهایو با تجزیه و تحلیل داده‌های مربوط به نظارت بر جراحات در فاصله سال‌های 2001 تا 2009 به این نتایج رسیدند.
این پژوهشگران می‌گویند شمار واقعی موارد خفگی کودکان هنگام غذا خوردن باید بالاتر از این میزان باشد، چون بسیاری از موارد خفگی بوسیله پزشکان خانواده درمان می‌شوند، یا کودکان می‌توانند غذا را از مجرای هوایی‌شان خارج کنند، و نیازی به مراقبت پزشکی پیدا نمی‌شود.
این بررسی نشان داد که آب‌ نبات شایع‌ترین علت خفگی در کودکان است؛ اما خفگی کودکان هنگام خوردن هات‌داگ، آجیل و میوه‌های مغزدار، هسته‌ها و تخمه‌ها با احتمال دو تا سه برابر بیشتر نسبت به خفگی ناشی از سایر غذاها ممکن است کار آنها را به بیمارستان بکشاند.
اسمیت می‌گوید: "هات‌داگ چون به شکل و اندازه مجرای هوایی کودک است، ممکن است به طور کامل راه هوایی کودک را مسدود کند" به گفته او فروبردن آجیل و تخمه‌ها نیز هنگامی که کودک مقدار زیادی از آنها را یکباره وارد دهان می‌کند، مشکل است.


فهرست مواد غذایی که این بررسی نشان داد که مسئول بیشتر موارد حوادث خفگی در کودکان هستند، اینها هستند:
1- آب نبات سفت
2- آب‌نبات‌های دیگر
3- مواد گوشتی به جز هات‌ داگ
4- استخوان
5- شیر خشک/ شیر مادر/ شیر
6- تخمه‌ها و هسته‌ها /آجیل
7- چیپس/ پاپ‌کورن/ چوب شور
8- بیسکویت/ شیرینی/ کراکر
9- غذاهای خاص متعدد
10- هات داگ
 

رعایت این توصیه‌ها برای پیشگیری از خفگی کودکان با مواد غذایی مفید است:
* هیچگاه یک کودک کم سن را هنگام غذا خوردن از نظرتان دور نکنید. نظارت مستقیم در این مورد ضروری است.
* کودکان هنگام خوردن مواد غذایی باید راست بنشینند، باید تعداد دندان‌های‌شان برای این کار کافی باشد، و توانایی عضلانی و رشدی مورد نیاز برای جویدن و بلعیدن غذای انتخاب‌شده برای‌شان را داشته باشند.
* کودکان باید در آرامش و بدون شتابزدگی غذا بخورند.
* کودکان نباید هنگام راه رفتن یا سوار بودن در ماشین یا بازی کردن غذا بخورند.
* غذاها را به قطعات کوچک تقسیم کنید و هسته‌ها و تخمه‌های میوه‌ها را خارج کنید. سبزی‌ها را بخارپز کنید تا نرم شوند. هات‌داگ‌ها را به طور عرضی یا طولی برش بزنید.
* به هنگام خوردن غذا به مقدار کافی مایعات در اختیار کودک قرار دهید، اما کودک نباید مواد جامد و مایعات را به طور همزمان بخورد. مایعات را در فواصل لقمه‌های غذا به کودک بدهید.
* تنها مقدار کمی کره بادام زمینی هنگامی که کودک آماده است به او بدهید، و آن را با ژله، خامه یا نان‌های سبوس‌دار همراه کنید ( کره بادام زمینی ممکن است به سقف دهان کودک بچسبد و به صورت یک گلوله درآید).
* هنگام انتخاب غذا برای کودک به شکل، اندازه، قوام و ترکیبات آن دقت کنید.
* تکنیک‌های احیا مانند احیای قلبی- ریوی کودکان و مانور هیلمیش (فشار بر روی شکم از عقب برای خارج کردن غذا از راه هوایی) را بیاموزید.


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:46 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

آیا تاکنون درباره هتل هایی شنیده اید که به محل هایی برای تردد ارواح سرگردان مشهور شده اند. خبرگزاری رویترز فهرستی از ۱۰ هتلی را در سراسر جهان ارائه کرده است که چنین شهرتی دارند. البته درج این گزارش به معنی تأیید این ادعاها نیست.

هتل لانگهام در لندناین هتل ۵ ستاره که در منطقه شیک West End واقع شده، زمانی محل سکونت افراد مشهوری همچون مارک تواین بوده است. اما شهرت اصلی این هتل به دلیل حضور برخی ساکنان غیر عادی آن است که نخستین بار توسط خبرنگاران BBC پس از جنگ جهانی دوم رویت شدند. این خبرنگاران ادعا می کردند که روح ناپلئون و یک شاهزاده آلمانی را در این هتل دیده اند که در اثر سقوط از پنجره طبقه چهارم هتل جان خود را از دست داده بود. گفته می شود اتاق شماره ۳۳۳ این هتل محلی است که ارواح علاقه زیادی به تجمع در آن دارند.

هتل راسل واقع در سیدنی استرالیاگفته می شود این هتل تاریخی در کنار اسکله Circular واقع در سیدنی محل سکونت روح یک ملوان قدیمی مربوط به صدها سال پیش است. مسافرانی که درون اتاق شماره ۸ این هتل سکونت کرده اند، ماجراهایی از مشاهده این ملوان را در حالی که از پشت پرده ها به آن ها نگاه می کرد و درون راهروها سرگردان بود، تعریف کرده اند. طبق ادعای آنان، ملوان در نهایت درون لایه ای از غبار و مه ناپدید می شد.

هتل دل کورونادو واقع در سان دیه گوی آمریکااین هتل مجلل نیز که در فضایی به مساحت ۱۱۲ هزار مترمربع در خطوط ساحلی پاسیفیک در سان دیه گوی کالیفرنیا واقع شده است، در مرکز یک پرونده اسرار آمیز قتل قرار دارد. از سال ۱۸۹۲ که جنازه یکی از مهمانان هتل به نام «کیت مورگان» روی پله های هتل یافت شد، ساکنان و مسافران هتل دائم از وجود سروصداهای عجیب و حس مشاهده شبح های مه آلود شکایت می کنند. بازدید کنندگان خرافاتی هتل نیز از اقامت در اتاق مسافر به قتل رسیده پرهیز می کنند.

هتل «فیرمونت بانف» واقع در «بانف اسپرینگز» آلبرتای کاناداروح ساکن این هتل فوق العاده خوش منظره که در کوهستان «راکی» واقع شده است، یکی از کارمندان سابق هتل است. این پیشخدمت که در سال ۱۹۶۷ پس از بازنشستگی فوت کرد، تاکنون بارها بنا به ادعای مسافران و پرسنل هتل با یونیفرم کامل هتل بر تن مشاهده شده است، گویی قصد کمک به مسافران را دارد. یک عروس جوان نیز که در روز عروسی اش در هتل درگذشت، در محوطه هتل رویت شده است.

هتل «بالیگالی کاسل» در ایرلند شمالیقلعه «بالیگالی» که در سال ۱۶۵۲ ساخته شده بود، بعدها تبدیل به یک هتل شد و بانوی سابق قلعه ظاهرا  تمایلی به ترک محل سکونت خود نداشته است و با ضربه زدن به در اتاق ها همچنان زمینه رعب و وحشت ساکنان را فراهم می کند. وی پس از این که همسرش درون اتاق حبسش کرده بود تا از گرسنگی بمیرد، در اثر سقوط از پنجره اتاق جان خود را از دست داد.

هتل «هالیوود روزولت» واقع در آمریکادر شماری از اتاق های این هتل که محل برگزاری اولین دور رقابت های Academy awards در سال ۱۹۲۹ بود، اثر دست برخی از ستارگان هالیوود درون سیمان وجود دارد. اما ارتباط این هتل با ستارگان هالیوود به همین جا ختم نمی شود و برخی مسافران ادعا کرده اند که روح افرادی چون مریلین مونرو را که از جمله ساکنان دائمی و مشهور هتل بود، مشاهده کرده اند.

هتل ال کانونتو واقع در پورتوریکواین ساختمان که زمانی محل سکونت بیوه یک سرباز دوران جنگ بود، در دهه ۱۹۶۰ به یک هتل تبدیل شد. مسافران شنیدن صداهای عجیب و غریب را در این هتل گزارش کرده اند ، برخی نیز می گویند اگر شب ها دیر بخوابند، توسط روح بیوه ای که در گذشته ساکن ساختمان بوده است، بیدار می شوند!

هتل بورچیانتی واقع در فلورانس ایتالیااین هتل که پاتوق هنرمندان، موسیقی دانان و سیاستمداران در اواسط قرن بیستم بوده است، درگیر شایعاتی مبنی بر مشاهده ارواح مانند شبح کودکی که در راهروها بالا و پایین می پرد و یا زنی اسرارآمیز که در حالت نشسته روی یک صندلی دائم بافتنی می بافد، است. حتی برخی مسافران ادعا کرده اند که در مقاطعی یک نفس سرد را در کنار خود حس کرده اند.

هتل استانلی در کلرادوی آمریکااین هتل که در سال ۱۹۰۹ افتتاح شد، چشم اندازی بسیار زیبا از کوهستان «راکی» برای ساکنان خود ارائه می کند. این هتل بیشتر به دلیل این که محل فیلم برداری شماری از فیلم های ترسناک کلاسیک بوده است، شهرت دارد. استفان کینگ، نیز درباره این هتل رمانی دارد با این مضمون که در زمان اقامت درون آن، چمدانش به نحو مرموزی ظرف چند دقیقه پس از ترک اتاق، باز و تمام وسایل آن چیده شد. ساکنان هتل همچنین ادعا کرده اند که هنگام شب صدای کودکانی را حین بازی می شنوند و گفته می شود که شبح زنی که درون زیرزمین از سرما یخ زد، در راهروها دیده می شود.

هتل، «گراند هیات» واقع در تایپه تایواناین هتل مجلل که در مرکز منطقه خرید و تجاری تایپه واقع شده است، به دلیل ارواح  محلی اش شهرت دارد. طبق برخی شایعات این هتل در محل سابق یک زندان سیاسی زمان جنگ ساخته شده است، جایی که بسیاری از زندانیان اعدام شدند و اکنون ادعا می شود که ارواح آنان از آن زمان درون هتل در تردد هستند.

 


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:42 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

زبان مرگ‌آفرین

«آلن پینکرتون» یک کارآگاه و جاسوس آمریکایی اسکاتلندی بود که یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین آژانس‌های کارآگاهی دنیا را راه‌اندازی کرد. آژانس او اولین آژانس کارآگاهی در آمریکا بود

در اواخر ژوئن ۱۸۸۴ اتفاق عجیبی برای آلن پیش آمد. زمانی که او در حال راه رفتن در یکی از پیاده‌روهای شیکاگو بود ناگهان به داخل یک گودال نه چندان عمیق افتاد. بر اثر این اتفاق او زبان خود را به شدت گاز گرفت. زخم ایجاد شده روی زبان آلن بسیار عمیق بود اما او هرگز برای درمان آن اقدام نکرد. تا اینکه این زخم عفونی شده و مدت کوتاهی پس از آن، عفونت وارد خونش شد؛ بر اثر همین عفونت، آلن در اول جولای ۱۸۸۴ جان خود را از دست داد.



مرگ به خاطر نینتندو

«جنیفر استرنج» زن ۲۸ ساله‌ای اهل ساکرامنتوی کالیفرنیا بود. در سال ۲۰۰۷ جنیفر برای برنده شدن در مسابقه‌ای که جایزه آن یک بازی نینتندو بود باید مقدار زیادی آب را بدون وقفه می‌نوشید. با نوشیدن بیش از اندازه آب، بدن دچار مسمومیت می‌شود چرا که در این مواقع، تعادل طبیعی الکترولیت‌ها در بدن به هم خورده و این مسئله باعث اختلال در عملکرد مغز و در نهایت مرگ می‌شود. جنیفر نیز بر اثر مسمومیت با آب در همان لحظه جان خود را از دست داد.




مرگ احمقانه

«گری هوی» یکی از مشهورتین حقوقدانان و وکلای تورنتو به حساب می‌آمد اما موضوعی که باعث شد تا در سراسر دنیا به شهرت برسد، چگونگی مرگش بود

یک روز گری به همراه همکارانش در مرکز قضایی تورنتو جمع شده بودند که صحبت از ایمنی پنجره‌های ساختمان پیش آمد، در این زمان گری برای اینکه ثابت کند شیشه‌های به کار رفته نشکن هستند خود را به شدت به شیشه کوبید. در این زمان شیشه شکسته و او از طبقه بیست‌وچهارم به پایین سقوط کرد. البته او قبلاً هم چندین بار این کار را انجام داده بود اما هرگز دچار آسیب‌دیدگی نشده بود

برای این مرگ غیرعادی و عجیب در سال ۱۹۹۶ به هوی، جایزه «داروین» داده شد. این جایزه به کسانی داده می‌شود که بر اثر یک اشتباه احمقانه جان خودشان را از دست می‌دهند.



مرگ برای اثبات ادعا

«کلمنت والاندیگهام» سیاستمدار و حقوقدانی اهل اوهایو بود. در سال ۱۸۷۱ و زمانی که کلمنت ۵۰ سال داشت، برای دفاع از مردی به نام «توماس مک‌گیهان» راهی دادگاه شد. توماس ادعا می‌کرد که مقتول در درگیری خودش به پایش شلیک کرده و مرده است. به همین خاطر کلمنت تصمیم گرفت تا همین نمایش را در دادگاه اجرا کند و صحنه‌ای را که موکلش تعریف کرده بود، بازسازی کند

کلمنت گمان می‌کرد اسلحه‌ای که در اختیار او قرار داده شده، خالی است اما اسلحه گلوله داشت و در زمان اجرای بازسازی صحنه، کلمنت واقعاً به پای خودش شلیک کرد، خونریزی پای کلمنت آنقدر شدید بود که چند لحظه پس از این اتفاق و قبل از رسیدن به بیمارستان، جان خود را از دست داد. در دادگاه بعد توماس نیز از اتهام قتل تبرئه شده و آزاد شد.



مرگ به خاطر گرسنگی

«کورت گودل» یک ریاضیدان و فیلسوف اتریشی بود. او در ۳۳ سالگی برای گریز از جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرده و در همان‌جا ازدواج کرد.

در سال ۱۹۷۸ و زمانی که ۷۲ داشت، همسرش به شدت بیمار شده و راهی بیمارستان شد. مدت زمان بستری شدن همسر کورت کمی طولانی شد. کورت هم در آن زمان از بیماری پارانویای شدید رنج برده و به غیر از غذایی که همسرش پخته باشد، غذای دیگری نمی‌خورد.

در مدت زمانی که همسر آقای ریاضیدان در بیمارستان به سر می‌برد او آنقدر از خوردن و آشامیدن امتناع کرد که بالاخره بر اثر گرسنگی در خانه‌اش از دنیا رفت.



مرگ با پوست پرتقال

در سال ۱۹۱۱ «بابی لیچ» موفق شد قایقی شبیه به بشکه بسازد و به وسیله آن به سلامت از آبشار نیاگارا عبور کند. او دومین نفر در دنیا بود که توانست به سلامت از نیاگارا بگذرد و به همین خاطر بود که در دنیا به شهرت رسید.

این کار بابی درست در زمانی بود که بسیاری از کسانی که برای عبور از نیاگارا تلاش کرده بودند هرگز بازنگشته بودند و به همین خاطر لقب «بابی جسور» به او داده شد اما همین بابی جسور که کاری غیرممکن انجام داده و از خطرناک‌ترین آبشار دنیا به سلامت گذشته بود، بر اثر اتفاقی بسیار کوچک و پیش‌پا افتاده جان خود را از دست داد

یک روز که او در حال عبور از یک خیابان در نیوزلند بود. پایش را روی یک پوست پرتقال گذاشته و لیز خورد. بابی آنقدر به شدت زمین خورد که استخوان‌های پایش از چند ناحیه مختلف شکست. شکستگی پایش آنقدر بد بود که پزشکان مجبور به قطع کردن پای او شدند. همین قطع کردن پا باعث شد تا زخم پای بابی عفونی شده و بالاخره چند روز بعد در اثر قانقاریا درگذشت.



فهرست مرگ‌های غیرعادی

این فهرست، شامل موارد مرگ عجیب و بی‌نظیر و یا بسیار نادری که در طول تاریخ ثبت شده‌اند می‌شود. به هرکدام از این موارد در چندین منبع به عنوان مرگ غیرعادی اشاره شده است. برخی از این مرگ‌ها که به دوران باستان مربوط هستند ممکن است افسانه‌ای باشند و توسط برخی محققان معاصر بی‌اساس خوانده شده باشند.



دوران باستان

۶۲۰ پیش از میلاد: دراکو، قانون‌گذار آتنی، در یک تئاتر توسط باران رداهایی که توسط تماشاگران به قصد قدردانی از او به سویش سرازیر شدند خفه شد.
چین شی هوان، اولین امپراتور چین، پس از خوردن مقداری جیوه به قصد کسب زندگانی ابدی درگذشت.
۲۰۷ پیش از میلاد: کرایسیپوس، فیلسوف یونانی مکتب رواقی‌گری، پس از دادن شراب به میمونش و دیدن تلاش میمون برای خوردن انجیر از خنده درگذشت.
۲۱۲ پس از میلاد: لوسیوس فابیوس سیلو، سناتور رومی در قرن دوم، به وسیلهٔ یک تار مو هنگام خوردن شیر خفه شد.


قرون میانه 

۷۶۲:لی‌پو، شاعر و درباری چینی هنگامی که ظاهراً سعی داشت تصویر ماه را روی آب در کنار قایقش ببوسد، از قایق پایین افتاد و غرق شد.
۱۰۶۳:بلای یکم، پادشاه مجارستان، بر اثر افتادن تخت پادشاهی‌اش بر روی وی درگذشت.
۱۲۱۹:اینالچق حاکم مسلمان شهر اترار در آسیای مرکزی، به فرمان چنگیز خان با ریختن نقره مذاب در گوش و چشمش به تلافی کشتن بازرگانان مغول کشته شد.
۱۲۵۸ مستعصم، آخرین خلیفه عباسی، بعد از به اسارت درآمدن توسط مغول‌ها، در حالی که در یک قالیچه پیچانده‌شده بود زیر سم اسبان لگدمال شد.
۱۳۸۷ چارلز دوم، پادشاه ناوار بعد از اینکه که برای درمان یک بیماری در باندی آغشته به براندی پیچیده شده بود، یکی از خدمت‌کاران اشتباهاً بانداژ را روی آتش قرار داد و وی زنده زنده در آنش سوزانده شد.
۱۴۱۰ مارتین٬پادشاه آراگون به خاطر سوء هاضمه و ترکیب آن با خندهٔ غیرقابل کنترل درگذشت.
جورج پلانتاجینت ٬دوک کلارنس، هنگام اعدام، به درخواست خودش، در یک بشکه شراب مالوازیایی غرق و خفه شد.


رنسانس 

۱۵۱۴: جورج دوزا، رهبر شورشیان مجارستان، توسط نجیب‌زادگان مجارستان مجبور به نشستن روی یک تخت پاشاهی آهنین و بر سرگذاردن تاج و در دست گرفتن عصای پادشاهی که همگی از شدت حرارت سرخ‌شده بودند گردید (جهت تمسخر تلاش وی برای پادشاهی). در حالی که هنوز زنده بود، جسم تقریباً کباب‌شدهٔ او به اجبار به شش نفر از یاران شورشی او که برای مدت یک هفته گرسنه نگاه‌داشته شده بودند خورانده شد.
۱۵۱۸: در همه‌گیری رقص ۱۵۱۸ یک زن (و در نهایت جمعی ۴۰۰ نفره) برای مدت یک ماه به طور مداوم رقصیدند و بسیاری از آنان بر اثر خستگی مفرط و حمله قلبی مردند. دلیل این کار هنوز روشن نیست.
۱۶۶۰:توماس ارکارد ٬دانشمند و نجیب‌زادهٔ اسکاتلندی، که اولین بار آثار فرانسوا رابله را به انگلیسی ترجمه کرد، وقتی خبر پادشاهی چارلز دوم را شنید از شدت خنده جان باخت.
۱۶۶۷: جیمز بتس بعد از اینکه توسط الیزابت اسپنسر برای پنهان کردن او از پدرش، جان اسپنسر (کریستی کالج٬کمبریج) در یک کمد قرار گرفت بر اثر خفگی درگذشت.
۱۸۱۴:هفت نفر در واقعهٔ سیل آبجو در لندن، پس از ترکیدن مخازن آبجو کارخانه آبجوسازی meux و فوران ۱٫۴۶۸٫۳۵۸ لیتر (معادل ۳۲۳٫۰۰۰ گالون) آبجو به درون خیابان‌ها مردند. بعضی از آن‌ها غرق شدند و برخی دیگر بر اثر آسیب‌دیدگی جان باختند.
۱۸۱۶: موریس گاورنئور، سیاستمدار آمریکایی و از پدران بنیان‌گذار ایالات متحده آمریکا، بعد از استفاده از تکه‌ای از استخوان نهنگ برای بازکردن گرفتگی مجاری ادراری خود درگذشت.
۱۸۳۰: ویلیام هاسکیسون سرمایه‌دار و سیاستمدار بریتانیایی ٬در مراسم افتتاح نخستین راه‌آهن مسافربری تمام‌مکانیکی، در تصادف با لوکوموتیو (به نام راکت استفنسون) خُرد و کشته شد.
۱۸۳۴: دیوید داگلاس، گیاه‌شناس اسکاتلندی همراه با یک گاو نر در یک دام (به شکل گودال) افتاد (مشخص نیست که گاو قبل از او آنجا بوده یا بعد از او) و بعد از آسیب‌دیدگی شدید بر اثر شاخ‌زدگی و احتمالاً خرد شدن، توسط گاو کشته شد.
۱۸۶۲ جیم کریتون، از نخستین بازی‌کنندگان بیس‌بال، بر اثر چرخاندن شدید چوب بیس‌بال به‌شدت آسیب دید و درگذشت. احتمالاً دلیل مرگ آسیب رسیدن به مثانه بوده است.
۱۸۶۳ اما لیوری، بالرین مشهور، بر اثر سوختگی ناشی از آتش‌گرفتن لباس‌هایش از چراغ‌های روشنایی صحنه هنگام تمرین، درگذشت. وی هشت ماه با مشکلات این سوختگی دست‌به‌گریبان بود.
۱۸۶۹ مری وارد درحالی که سوار بر یک خودروی بخار ساخته شده توسط پسرعموهای جوانش (که یکی از آن‌ها چارلز آلجرنون پارسونز، بعدها توربین بخار را اختراع کرد) از خودرو به بیرون افتاد و زیر چرخ‌های آن خرد شد. این حادثه وی را مبدل به تخستین فرد کشته شده در یک حادثهٔ جاده‌ای همراه با خودرو (وسایل نقلیه مکانیکی) ساخت.
۱۸۷۰: آلن د مونیز، نجیب‌زادهٔ فرانسوی، توسط عده‌ای از روستاییان دوردون، طی یک مورد هیستری دسته‌جمعی، زنده‌زنده پخته و خورده شد.
۱۸۷۱: کلمنت والاندیگام، وکیل و سیاست‌مدار اهل اهایو، هنگامی‌که در دفاع از متهم در دادگاه می‌خواست نشان دهد چه‌طور ممکن است یک شخص در حین خارج‌کردن اسلحه به خود شلیک کرده باشد ٬اشتباهاً به خود شلیک کرد. هرچند در نهایت متهم تبرئه شد، وی بر اثر زخم گلوله درگذشت.
۱۸۷۷: دیوید لونت، یکی از ساکنین ددوود، داکوتای جنوبی، در جریان درگیری در یک بار بین یک شخص دیگر و کلانتر، تصادفاً گلوله به پیشانی‌اش برخورد کرد. با وجود اینکه گلوله از یک سمت به سر او وارد و از طرف دیگر خارج شد، وی بدون مشکل و با هوشیاری کامل به زندگی خود ادامه داد. تا اینکه ۶۷ روز بعد، پس از یک سردرد شدید درگذشت. طی یک کالبدشکافی مشخص گردید که وی بر اثر شلیک درگذشته است، اما دلیلی برای زنده ماندن دراز مدت وی یافت نشد.
۱۸۸۴:گفته‌می‌شود که آلن پینکرتون، کارآگاه، جاسوس و بنیان‌گذار سازمان خدمات دولتی پینکرتون، بر اثر گرفتن قانقاریا پس از گاز گرفتن زبانش درگذشت. البته طبق برخی گزارش‌های دیگر او بر اثر حمله قلبی درگذشته‌است.


قرن بیستم 

۱۹۱۹: در فاجعه شهد در بوستون، بر اثر ترکیدن یک مخزن شهد دارای ۸٫۷۰۰٫۰۰۰ لیتر شهد، که منجر به ایجاد یک موج از شهد با سرعت ۵۶ کیلومتر بر ساعت در بوستون گردید، ۲۱ نفر کشته و ۱۵۰ نفر زخمی شدند.
۱۹۲۰:الکساندر اول، پادشاه یونان، در حال پیاده‌روی در باغ‌های سلطنتی آتن بود که یک میمون به سگ او حمله کرد. پادشاه سعی کرد تا از سگش دفاع کند. در این بین از طرف میمون و جفتش ضربات زیادی به وی وارد شد و الکساندر بر اثر زخم‌های وارده از طرف میمون‌ها که بیمار بودند به گندخونی دچار گردید و سه هفته بعد درگذشت.
۱۹۲۳: فرانک هایس یک سوارکار در پارک بلمونت در نیویورک در حین اولین مسابقه‌اش بر اثر حمله قلبی درگذشت. با این حال پیکر او بر روی اسب باقی‌ماند و اسب او در مسابقه نیز اول شد. هنگامی مرگ وی مشخص گردید که صاحب اسب پس از مسابقه برای تبریک به سمت وی رفت. وی نخستین و تاکنون تنها سوارکاری است که بعد از مرگش در یک مسابقه، اول شده است.
۱۹۲۳: گفته می‌شود که جرج هربرت پنجمین کنت کارناروون، نجیب‌زاده انگلیسی، که پشتیبان مالی کاوش‌های باستان‌شناسی در دره پادشاهان و حفاری برخی مقبره‌های فراعنه در مصر بود، بر اثر نفرین فراعنه درگذشته است. هنگام اصلاح صورت خود را بریده بود که یک پشه صورتش را نیش زد و منجر به ایجاد آلودگی شدید در خون وی و در نهایت مرگ او بر اثر ذات‌الریه گردید.
۱۹۲۷: ایزادورا دانکن، رقصنده آمریکایی، هنگام سوار شدن به یک خودرو، شال‌اش به چرخ اتومبیل گیر کرد و موجب شکستن گردن وی شد که مرگ او را در پی داشت.
۱۹۳۹: بازیگر زن فنلاندی، سیرکا ساری، بر اثر سقوط در یک دیگ بخار از درون دودکش آن، کشته شد. او دودکش را با بالکن اشتباه گرفته بود.
۱۹۴۰: مارکوس گاروی، بعد از خواندن آگهی ترحیم خود، بر اثر دو حملهٔ قلبی درگذشت.
۱۹۴۱: شروود اندرسن، نویسنده آمریکایی، پس از بلعیدن یک خلال دندان در یک میهمانی به علت پریتونیت درگذشت.
۱۹۴۲: ۳۲ نفر از سربازان بر اثر اتفاقاتی که با شلیک رزم‌ناو اچ‌ام‌اس ترینیداد به خود با اژدرهای خودش آغاز شد کشته شدند.
۱۹۴۴:۷۴ نفر پس از اصابت اژدر زیردریایی آمریکایی SS-360 به خود هنگام گشت‌زنی در سواحل تایوان کشته شدند.
۱۹۴۵: هری داگلین، فیزیک‌دان آمریکایی هنگام کار در پروژه منهتن، اشتباهاً تکه‌ای کاربید تنگستن را بر روی یک کره از جنس پلوتونیوم (که به هسته اهریمنی معروف است) انداخت. این کار موجب شد تا پلوتونیوم به حالت بحرانی برسد و او را دچار مسمومیت پرتوی کرد.
۱۹۶۰: آلن استیسی، راننده فرمول یک، در یک تصادف که بر اثر برخورد یک پرنده با صورت او و از دست دادن کنترلش روی داد درگذشت.
۱۹۷۴: باسیل براون، فردی ۴۸ ساله که از طرف‌داران مواد غذایی سالم بود، بر اثر خوردن مقدار بسیار زیادی آب‌هویج درگذشت.
۱۹۷۸: کرت گودل، منطق‌دان و ریاضی‌دان بزرگ اتریشی-آمریکایی و محقق مؤسسه مطالعات پیشرفته، هنگامی که همسرش در بیمارستان بستری بود، در خانه از شدت گرسنگی درگذشت. گودل از پارانویای شدید رنج می‌بُرد و از خوردن غذایی که توسط هرکس به جز همسرش آماده شده بود امنتاع می‌کرد.
۱۹۷۹: نیتارو ایتو، کاندیدای مجلس نمایندگان ژاپن، هنگام تلاش برای کسب محبوبیت از طریق دلسوزی دیگران برای وی کشته شد. وی از یکی از کارکنانش خواست تا با مشت به صورت وی ضربه بزند و سپس خود با چاقو به پای خود ضرباتی وارد ساخت. ضربه به یک سرخرگ در پایش برخورد کرد و او بر اثر خون‌ریزی شدید، پیش از اینکه که کمکی برسد درگذشت.


قرن بیست‌ویکم

۲۰۰۵: لی سئونگ سئوپ جوان ۲۸ ساله کره‌ای بعد از ۵۰ ساعت بازی رایانه‌ای مداوم (استارکرفت)، به خاطر اعتیاد به بازی‌های رایانه‌ای، بر اثر خستگی از حال رفت و درگذشت.
۲۰۰۷: جنیفر استرنج، زن ۲۸ ساله اهل ساکرامنتو هنگام رقابت در یک مسابقه رادیویی برای بردن یک کنسول بازی وی، که در آن شرکت‌کنندگان باید مقادیر زیادی آب بدون دستشویی رفتن می‌نوشیدند، بر اثر مسمومیت آب درگذشت.
۲۰۱۰: جنی میشل، آرایش‌گر ۱۹ ساله انگلیسی، در انفجار خودرو اش کشته شد. گازهای آتش‌زا به دلیل ترکیب برخی مواد شیمیایی با آب اکسیژنه نشت‌کرده از یک بطری بی‌رنگ‌کننده مو در اتومبیلش متصاعد شده بودند و با روشن کردن سیگار توسط او در خودرو ٬آتش گرفتند.
۲۰۱۱: شیلا دیکوستر ۶۲ ساله، ساکن تولیدو، اوهایو بعد از سقوط با سر در سطل آشغال در خانه‌اش، بر اثر خفگی درگذشت.
۲۰۱۲: اروکو اونجو، تاجر چندهمسر نیجریه‌ای، بعد از مجبور شدن توسط ۵ نفر از ۶ همسرش برای آمیزش جنسی با او، درگذشت. اونجو وقتی با جوان‌ترین همسرش مشغول آمیزش جنسی بود توسط ۵ همسر دیگرش که به همسر ششم حسادت می‌کردند دیده شد. آن‌ها با تهدید اونجو با چماق و چاقو او را مجبور کردند تا با آن‌ها نیز آمیزش جنسی داشته باشد. او پشت‌سرهم با ۴ نفر از آن‌ها آمیزش را انجام داد، اما قبل از شروع آمیزش با نفر آخر از نفس کشیدن باز ماند.

 


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:35 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

مصر این روزها اگرچه به دلیل تب و تاب‌های سیاسی از فهرست تورهای گردشگری دنیا خارج شده است، اما هنوز هم یکی از دیدنی‌تری نقاط دنیاست که جاذبه‌های تاریخی و طبیعی‌اش به یک اندازه برای گردشگران خارجی جذابیت دارد. کشوری که شاید تمام مردم نیاز از عظمت اهرام ثلاثه‌اش باخبر باشند، اما قطعاً از عظمت کویر ناشناخته آن خبر ندارند. کویر سفید رنگ بی‌نظیری که تنها در مصر وجود دارد و البته همان هم هنوز به‌طور کامل کشف نشده است.

به گزارش خبرآنلاین، صحرای «بیضا» یا کویر سفید، منطقه‌ وسیعی است که در نزدیکی روستای «الفرافره» قرار دارد. صحرایی که خاک آن نشانی از زردی سرخی کویر ندارد و خاک سفید آن در سال‌های اخیر، گردشگران زیادی را برای تماشای آن به مصر کشانده است.

قارچ‌های غول‌پیکر سنگی

اگر در شب گذارتان به صحرای بیضاء بیفتد، به احتمال زیادی خاک این صحرا را با برف‌های پودری زمستانی اشتباه خواهید گرفت، اما این صحرا نه تنها رنگ برف را تا به‌حال به خود ندیده بلکه آنقدر داغ و درخشان است که تورهای گردشگری، ترجیح می‌دهند شب‌ها مسافران خود را به این کویر ببرند.

در صحرای بیضا همچنین می‌توان عجیب‌ترین نمونه از سنگ‌های گچی را دید که با ملایم‌ترین بادها دچار فرسایش شده‌اند و به شکل‌های عجیبی درآمده‌اند. یکی از معروف‌ترین این نوع صخره‌ها که در صحرای بیضاء، به‌وفور پیدا می‌شود، سنگ‌های قارچی شکلی است که به شکل غیرقابل باوری شبیه قارچ‌های غول پیکر خوراکی به‌نظر می‌رسد.

البته در سال‌های اخیر صخره‌های سست و گچی این صحرا با بی‌توجهی گردشگرانی که از سست بودن خاک منطقه خبر ندارند، آسیب‌های زیادی دیده است.

گفتنی است، صحرای بیضاء محل امنی است که گردشگران می‌توانند چند شب را در آن سر کنند، بدون آنکه خطر حمله جانوران آنها را تهدید کند.

در این صحرا خبری از خزندگان و حشرات خطرناک نیست و تنها حیوانی که اگر توریست‌ها خوش‌شانس باشند که آن را ببینند، روباه است که سروکله‌اش در نیمه‌های شب برای خوردن باقیمانده غذای توریست‌ها پیدا می‌شود.

 


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:29 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

پنج تمرین طلایی در برقراری ارتباط سالم

بیشترین ساعات زندگی كاری وزندگی خصوصی ما با ار تباطات كلامی پر می شود.

 بیشترین گر فتا ری های زندگی كاری وزندگی خصوصی ما، ناشی از ناتوانی در برقراری این نوع ار تیا طات است.

 نوجوانان وجوانان، موجوداتی انباشته از احساس وهیجان اند؛بابزرگتر های خود ناساز گار هایی می كنند كه به آرامش خانه ومدرسه صدمه می زنند وقتی خودمان را گرفتار ناسازی های نوجوانان وجوانان می بینیم،چه كنیم؟

مهمترین مهارتی كه لازم داریم این است كه یاد بگیریم چگونه با آنها ارتباط كلامی سالم داشته باشیم،تا بنوانیم نقطه نظر های آنان را بفهمیم ودرك كنیم.

این پنج مهارت طلایی را بشناسیم،باور كنیم،تمرین كنیم:(بارباراكیننز-معلم وویراستار مجله معروف حرفه مندی معلمان است)

1-      تمرین صبوری وشكیبایی درگوش دادن؛

-          بزرگ ترین بی مارتی كه زندگی ما را دراقیانوس ارتباطات كدر وتیره می كند ، ناشكیبایی است.

-          در مدتی كه مشغول گوش دادن هستید،حتما از اظهار نظر خود داری كنید.

-          همواره نقش یك شنونده ی صمیمی ودلسوز را بازی كنید.

-          طرف مقابل شما باید حرفش تمام شود،تا احساسات وهیجانش فرو بنشیند.

-          حتی اگر فكر می كنید بهترین كسی هستید كه می فهمی،حوصله كنید واز خود،خویشنداری نشان دهید.

2-       تمرین انتخاب لحظه های مناسب برای بیان احساس خود:

-          بهترین لحظه مناسبفوقتی است كه طرف مقابل سكوت می كند،یادچار تردید می شود،یا نقطه نظر دیگری ندارد كه بگوید،یا واقعا از شما طلب همفكری وهمراهی می كند.

-          جمله هایی از این قبیل نشان دهنده ی احساس شما خواهد بود وسبب می شود مكالمه یا ارتباط كلامی ادامه یابد ،قوام گیرد وتا مرز آشكاری وپختگی فكری برسد:

-                        هنوز فكر می كنم خیال می كنی با تو صادقانه صحبت نمی كنم.

-                        شاید فكر می كنی من پدر ...بی انصاف وبی عدالتی هستم.

-                       چرا نمی خواهی .... .

3-      تمرین به كار گیری كلمه ها وجمله های یاورانه(ضد داورانه)

-          به جای جمله های داورانه مانند:

-                    این حرف تو هیچ معنی ندارد.

-                    اشتباه می كنی، باید قبول كنی.

-                   من حرف شما راقبول ندارم.

-          سعی كنیم جمله هلی كمك كننده وتفكر برانگیز بگوئیم،مانند:

-                دلم می خواهد بدانم،این موضوع راچگونه دریافته ای.

-                 اگر بیشتر توضیح بدهی، می توانی مرا قانع كنی.

-                 فكر كنم هنوز متوجه مقصودت نشده ام.

4-      تمرین پرهیز از قضاوت وتصمیم شتاب آلود:

-          اگر نقطه نظر های خود رابا شتاب بیان كنیم،هرگز نخواهیم توانست نقطه نظر های دیگران رابشنویم وبفهمیم.

-          ممكن است در مقام معلم یا پدر ومادرفاین احساس راداشته باشیم كه حق داریم نقطه نظر های  خودمان را باقدرت بیان كنیم،اما لااقل تاوقتی كه نقطه نظر های طرف مقابل را نشنیده ایم ودرك نكرده ایم،چگونه می توانیم از این حق خود استفاده كنیم؟

5-      تمرین فرود آمدن از مسند ومقام برتر:

-          یكی از شگفت انگیز ترین جلو ه های ارتباطات كلامی سالم این است كه بدانیم هنوز خودمان درحال رشد ویاد گرفتن هستیم ونكته های تازه ای می فهمیم كه قبلا نمی دانستیم.

-          بزرگسالیف هیچ دلیل برتری نیست.

-          مدام به خود بگوئیم،طرف مقابلم كمتر از من نیست ودرك وشعور كمتری ندارد.

همیشه نباید مابزرگ تر ها به كودكان ونوجوانان نمره ی "بیست" بدهیم.

بگذارید آنها- یا طرف مفابلمان- هم به مانمره"بیست" بدهند.

                    بارباراكیننز-معلم وویراستار مجله معروف حرفه مندی معلمان است- دكتر علی رئوف

                       مجید رحمانی- دبیر واستاد دانشگاه majid-1350.mihanblog.com

 

 


ادامه مطلب

[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:16 AM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

یک فرمول ساده برای پیش بینی قد کودک

قد آينده فرزندتان را پيش بينی کنيد!

معاون مرکز تحقیقات غدد دانشگاه علوم پزشکی تهران با اشاره به اهمیت ژنتیک در رشد قد افراد خاطرنشان کرد:

اختلالات عاطفی و عدم برخورداری از مهر و محبت مادری می تواند در کوتاهی قد دخالت داشته باشد. دیده شده کودکانی که در پرورشگاه بزرگ می شوند احتمال اینکه قد کوتاهی پیدا کنند نسبت به بقیه افراد جامعه بیشتر است.

رشد قدی کودک از دوران جنینی شروع می شود و در دوران نوزادی تا زمان بلوغ این رشد ادامه پیدا می کند و بعد از بلوغ با بسته شدن صفحه رشد، رشد قدی قطع می شود.

معمولا قد افراد به طور متوسط به هنگام تولد 50 سانتی متر است و بعد از تولد در 2 سال اول زندگی حدود 35 سانتی متر به طول قد اضافه می شود و بعد از آن تا زمان بلوغ سالی 6 سانتی متر به طول قد اضافه می شود.

در زمان بلوغ مجددا افزایش سرعت رشد قد را داریم و بعد از آن صفحه رشد بسته می شود به عبارت دیگر در زمان بلوغ در پسرها حدود 30 تا 35 سانتی متر و در دخترها حدود 20 تا 25 سانتی متر به طول قد اضافه می شود و عمدتا در مراحل اولیه بلوغ در دخترها به طول قد اضافه می شود و بعد از شروع عادت ماهیانه رشد قدی آنها به سرعت کاهش پیدا می کند و قطع می شود اما پسرها در مراحل پایانی بلوغ حداکثر رشد قد را دارند و بعد از آن صفحه رشد بسته می شود.

بنابراین به طور متوسط به دلیل اینکه دخترها زودتر به بلوغ می رسند در سن 15 تا 17 سالگی صفحه رشد قد آنها بسته می شود اما در پسرها 16 تا 18 سالگی صفحه رشد آنها بسته می شود به همین دلیل بسیاری از تبلیغاتی که داروهای افزایش رشد قد در هر سن و به صورت تضمینی را تبلیغ می کنند فقط قصد کلاهبرداری و سودجویی از مردم را دارند.

عمده رشد قد افراد به ژنتیک آنها بستگی دارد یعنی در صورتی که قد پدر و مادر کوتاه باشد احتمال اینکه بچه قدکوتاه باشد بسیار زیاد است و اگر پدر و مادر قد بلندی داشته باشند به احتمال زیاد بچه قد مناسبی پیدا می کند.

می توانیم طبق فرمولی ساده پیش بینی کنیم قد نهایی کودک چه اندازه می شود به این صورت که قد پدر به اضافه قد مادر تقسیم بر 2 به اضافه عدد 6.5 به طور متوسط قد یک پسر است و منهای عدد 6.5 می توانیم بگوییم به طور متوسط قد یک دختر است.

عوامل دیگری مثل سوء تغذیه نیز در کوتاهی قد دخالت دارند همچنین اختلالات عاطفی و عدم برخورداری از مهر و محبت مادری می تواند در کوتاهی قد دخالت داشته باشد. دیده شده کودکانی که در پرورشگاه بزرگ می شوند احتمال اینکه قد کوتاهی پیدا کنند نسبت به بقیه افراد جامعه بیشتر است.

از دیگر عوامل موثر در کوتاهی قد می توان به مسئله هورمونی اشاره کرد برخی از بیماری ها مثل کم کاری تیروئید و یا افزایش عملکرد غده فوق کلیه می توانند باعث کوتاهی قد شوند و کمبود هورمون رشد هم یکی از علل کوتاهی قد در جوامع است.

عمدتا اگر مادر در دوران حاملگی در معرض مواد شیمیایی باشد باعث می شود وزن نوزاد به هنگام تولد کمتر از حالت طبیعی باشد و ممکن است قد نوزاد هم کوتاه باشد و می توان گفت کوتاه بودن قد و کمبود وزن در دوره کودکی می تواند از علل کوتاهی قد در بزرگسالی باشد.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 9 مهر 1393  ] [ 2:41 PM ] [ مرادیان ]
نظرات 0

تحقیقات درباره وسایل بازی کودکان در ایرانباستان بسیار اندک است، درست مثل اطلاعاتی که از جایگاه اجتماعی و خانوادگی ووسایل بازی آنها داریم. اما در میان آثار مکشوفه، اشیایی وجود دارند که گواهی می‌دهند می‌توان با نگرشی نوین به آنها نگریست؛ مثل نقوش بسیار استریلیزه و تر و تمیزی روی سفالینه‌های نقاط مختلف ایران مانند تل باکون در فارس و شوش از هزاره پنجم پیش ‌ازمیلاد، پیکرک‌هایی از زنان با کودکانی در آغوش از شوش مربوط به هزاره دوم پیش ‌ازمیلاد یا پیکرک‌های سفالین، فلزی و شیشه‌ای که به‌صورت کاملا ابتدایی و ساده ساخته شده‌اند. از طرفی وجود تشابه اتی که بین اسباب‌بازی‌های کودکان امروزی با پیکرک‌های حیوانات ساخته‌ شده از سفال و فلز با چهار چرخ جهت حرکت که از هزاره اول پیش ‌ازمیلاد بجا مانده، ما را وا می‌دارد تا آنها را در میان وسایل بازی قرار دهیم.

موضوع اما فقط به وسایل بازی محدود نمی‌شود؛ آموزش کودکان هم در روزگاران قدیم جایگاه قابل توجهی داشته. از جایگاه اجتماعی کودکانمان در گذشته، تنها می‌توان از نقوش و نگارکندهای صخره‌ای ایلامی کمک گرفتکه نقش کودکان را در کنار خاندان سلطنتی حکاکی کرده‌اند. در دوره‌ای که با اختراع خط، کتیبه و نوشته‌های ابتدایی در دست است حدس و گمان ما تا حدودی به‌وسیله نوشتارها به یقین نزدیک‌تر می‌شود. وجود لوحه‌های ابتدایی آموزش کتابت در مراکزیکه به EDUBBA یا خانه «گل‌نوشته‌ها»معروف هستند، نشان‌دهنده آموزش افرادی است که به حدس می‌توانند طبقه‌ای از کودکانو نوجوانان را هم دربرگیرند.
در پاییز امسال، نمایشگاهی در موزه‌های شهرهایسمنان و شاهرود برگزار شد که «یادگارهای کودکانه» نام داشت. به نظر می‌رسد این نمایشگاه بیش از هر چیز بهانه‌ای بوده برای دیدن آثار گذشتگان با نگاهی جدید، چون وقتی صحبت از قرن‌ها و هزاره‌هاست، آن‌هم در نبود نوشتار، کتابت، تاریخ مکتوب ومدون، صد البته گاه باید به حدس و گمان دست زد.
 
 

چهارچرخه‌های دیروز

این گونه پیکرک‌ها یادآور اسباب بازی‌های امروزیمانند اتومبیل‌ها و چهار چرخه‌هایی هستند که کودکانمان با به حرکت درآوردنشان تحرک بیشتری را تجربه می‌کردند. ساخت این وسایل متحرک از سفال و فلز، مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک کشف شده، در سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش از میلاد) درمناطق شمالی ایران رواج داشته. نمونه‌هایی از این نوع پیکرک‌ در موزه‌های مصر ویونان در مجموعه وسایل مختص به کودکان به نمایش درآمده ‌است.
 

جانوری از هزاره‌ها

پیکرک‌های حیوانی که به شکل‌های مختلفی ساخته می‌شود.دلیلش هم این است که این پیکرک‌ها گونه‌های مختلفی هستند که در زیست‌بوم منطق هوجود داشته‌اند. شاید به‌نوعی برای آشنایی و الفت بیشتر کودکان با محیط‌طبیعیپیرامونشان ساخته می‌شده. مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک گیلان کشف شده وقدمتش به سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد.

موش سفالی

این پیکرک سفالین که به شکل موش است، در نیشابور کشف شده و متعلق به 900سال پیش(سده پنجم هجری) است. ابعاد کوچک این پیکرک که فقط 5/8 در 7/5 سانتی‌متر است، ایناحتمال را که بازیچه دست کودکان بوده بیشتر تقویت می‌کند. از آنجا که شناخت اینحیوانات برای کودک و بازی با آنها، در شناخت کودک با موجودات محیط پیرامونش نقش اساسی بازی می‌کند، می‌توان پذیرفت که شیوه‌های مختلف آشنایی کودکان با این‌گونه جانوران از قدیم مورد توجه بوده ‌است.

پیکرک‌های کوچک

تعدادی از آنها نه در قبور پیدا شده‌اند، نه در معابد و نه در هیچ مکان دیگری کهجنبه تقدسی داشته باشد، آن هم به تعداد زیاد. برای همین هم این نظر را که جنبهبازیچه‌ای و استفاده روزمره‌ای این پیکرک‌های مفرغی کوچک، بر جنبه آیینی و حتیتزیینی‌شان اولویت داشته، قوت می‌بخشد. این پیکرک‌های حیوانی که قدمتشان به چهار هزار سال پیش (اوایل هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد در لرستان کشف شده‌اند.
نقش کودکی
سفالینه‌های منقوش به نقوش کودکانه و استلیزه(خلاصه شده) این گمان را تقویت می‌کنند که این آثار برای جلب‌توجه کودکان بوده ویا با نگاه و توجهی ویژه به کودکان ساخته و نقاشی می‌شدند. پنداری ظروف منقوش، نقش کودکان امروزی را تداعی می‌کنند. این تکه سفال منقوش در تل باکون فارس کشف شده ومربوط به هفت هزار سال پیش (هزاره ‌پنجم پیش ‌از میلاد) است.

مشق شب

از این لوحه‌ها به تعداد زیادی در شوش به‌دست آمده و احتمالا برای آموزش کودکان بوده است. لوحه‌ای گلین با خط میخی سومری به قطر3/8 سانتی‌متر که متعلق به چهار هزار سال پیش (هزارة دوم پیش‌ازمیلاد) است.امروزه برخی از مراکز آموزشی و فرهنگی جهان در آموزش خطوط باستان به ‌نوآموزان ازاین روش استفاده می‌کنند .
 

نقشی برای سرگرمی

نقش انسانی در ابعاد بسیار کوچک(3/4 سانتی‌متر) که در نهایت سادگی روی صفحه‌ای سیمین حکاکی شده. به حدس می‌توان گفت که این پلاک سیمین متعلق به کودکی باشد که جز سرگرم کردن او کاربری دیگری نداشته. از آنجایی که این اثر از قبور یا مکانی با کاربری آیینی به‌دست نیامده، می‌توان بازیچه بودن آن را قوی دانست. این پلاک سیمین که متعلق به 2600 تا 2700 سال پیش(700 ـ 600 پیش ‌از میلاد) است در لرستان کشف شده.
 

جغجغه باستانی

این نمونه احتمالا می‌تواند یک سرگرمی کودکانه باشد. شی‌ای سفالین (احتمالا جغجغه)، که نمونه‌های سفالی و فلزی زیادی از آن در شوش به‌ دست آمده و کاربری آن غیر از حدس بازیچه بودنش مشخص نیست. این شی با 12 سانتی‌متر بلندی، متعلق به چهار هزار تا سه هزار سال پیش (به اواخر هزاره دوم پیش‌ ازمیلاد و اوایل هزاره اول پیش‌ از میلاد) است.
 

بازی ایلامی

این شی سفالین احتمالاً یک نمونه جغجغه است به‌صورتپیکرکی حیوانی. شی‌ای به‌بلندی 3/5سانتی‌متر که مربوط به دورة ایلامی (در حدود سه تاچهار ‌هزار سال پیش) است و در شوش کشف شده. این نمونه به همراه نمونه‌های زیاددیگری که شکل‌های حیوانی دارند شاید جلب‌توجه بیشتری برای کودکان داشته‌اند. شایدهم نمایانگر رفاه بیشتر خانواده و طبقه اجتماعی بالاتر کودک بوده. چرا که نسبت به جغجغه‌های ساده‌تر، ارزش بیشتری از جهت تکنیک کار داشته است.

اسباب‌بازی قیمتی

این نمونه بسیار زیبا پیکرکی شیشه‌ای است متعلقبه دوره ساسانی که در شوش کشف شده و فقط 1/7 سانتی‌متر است. می‌شود این‌گونه حدسزد که احتمالا بازیچه کودکی بوده که در خانواده‌ای با درجه اجتماعی بالاپرورش می‌یافته؛ همانگونه که امروزه بازیچه کودکان در طبقات اجتماعی مختلف متفاوت و از ارزش هنری و اجتماعی مختلفی برخوردار است.
 

قمقمه‌کودک

قمقمه‌های سفالین در اندازه‌های مختلف و ازمناطق بسیار زیادی در ایران به‌دست آمده‌اند؛ مثل همین قمقمه سفالین 12سانتی‌متری که قدمتش به چهارهزار سال پیش (هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد و در کرمانشاه کشف‌ شده. این قمقمه را از این جهت مورد استفاده کودکان دانسته‌اند که اندازه‌ اش بسیار کوچک‌تر از نمونه قمقمه‌های کشف‌‌شده بزرگ است.

ادامه مطلب

[ چهارشنبه 9 مهر 1393  ] [ 2:40 PM ] [ مرادیان ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By R A S E K H O O N :.

تعداد کل صفحات : 11 ::      1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >  

درباره وبلاگ

سلام دوست عزیز در این وبلاگ شما شاهد مباحث گوناگون و کاربردی هستید پس اونو از دست ندین. التماس دعا
آمار سایت
کل بازدید : 55855 نفر
كل مطالب : 160 عدد
کل نظرات : 3 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : پنج شنبه 20 شهریور 1393 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 30 آذر 1394 
لوگوی ما



در اين وبلاگ
در كل اينترنت

فال حافظ




ابزار پرش به بالا

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

تعبیر خواب