نوشتن سخت است؟ با صفحه کلید چطور؟ اگر انگشتانتان به خوبی یاریتان نکنند چه؟ با این مقدمه شرح حال جوانی را بخوانید که زندگیاش دو نیمه بسیار متفاوت داشته و دارد؛ اولی در صحت جسمی کامل اما معمولی و دومی... ؛ لطف بخش دوم به مطالعه سطرهای زیر است.
هادی کارگر، جوان قطع نخاعی با ۹۵ درصد معلولیت جسمی که با سرطان بدخیم هم دست و پنجه نرم میکند، توانسته در ۵ سال، در شرایطی که ساعات شبانه روزش روی تخت بستری سپری میشود، داستان زندگی خود را به رشته تحریر درآورد؛ آن همه به کمک انگشتانی که در هم گره خوردهاند و قابلیت تحرک ندارند.
اما همین مقدار برای نگارش داستان این جوان سختی کشیده کفایت میکند. داستان یک زندگی که ممکن است دل هر خوانندهای را به درد آورد، ولی لمس پشت انگشتان هادی بر صفحه کلید رایانه و حکایت سرشار از ایثار، تلاش و امیدواری پنهان شده در سطر سطرش، از آن داستانی بسیار متفاوت ساخته است.
بقیه در ادامه مطلب
روایت خبرنگار «فردای داراب» از این ماجرا خواندنی است. ماجرایی که از 21 سالگی هادی شروع شده؛ از زمانی که جوانی تنومند با وزن تقریبی ۱۰۵ کیلوگرم بوده و صبح یکی از آخرین روزهای تابستان 84، به همراه خانواده همسرش، از محل سکونتشان در جنت شهر (واقع در ۲۰ کیلومتری داراب استان فارس) برای تفریح به سد رودبال رفته است.
دو سال از عقد هادی و همسرش حکیمه (فاطمه) میگذشت و به اصطلاح دوران شیرین نامزدی را میگذراندند. تفریح نیم روزه خانوادگی در کنار باجناق ها و فامیل تا اقامه نماز و صرف ناهار به خوبی و خوشی گذشت تا اینکه هادی هوس آب تنی کرد. آن طور که خودش در کتاب خاطراتش می نویسد، همیشه اهل ریسک کردن بوده است. هر چه بقیه اصرار بر نرفتن آنها داشتند، هادی و باجناق هایش به سمت آب حرکت کردند.
باز همه چیز خوب است تا اینکه هادی حین شیرجه زدن کنترلش را از دست میدهد و بدون اختیار به داخل آب پرتاب میشود. در دقایق اول، همراهانش با خیال اینکه او طبق معمول شوخی میکند، هیچ عکس العملی نشان نمیدهند اما با گذشت ثانیهها تلاش برای بیرون آوردن هادی از آب شروع میشود. در شرایطی که او بدون اکسیژن زیر آب بود و قدرت انجام هیچ حرکتی را نداشت؛ گویی تمام بدنش سست و بی اراده شده بود.
وقتی از آب گرفته میشود، به سرعت او را به بیمارستان داراب و سپس به بیمارستان نمازی شیراز انتقال میدهند که در آنجا پس از ام آر آی مشخص میشود غدهای بد خیم کنار نخاع هادی وجود داشته که به نخاعش آسیب زده است. از آنجا به بعد، ده سال است که قادر به حرکت نیست و اعضای خانواده از جمله همسر، پدر، مادر و برادرانش از او پرستاری میکنند.
گزارش تصویری: بهنام جعفریان پور – آرش خواجوی
هادی تاکنون ۲۹ بار به اتاق عمل رفته، ۸۰ بار مورد عکسبرداری ام آر آی قرار گرفته، چندین جلسه شیمی درمانی و پرتو درمانی را تجربه کرده و ۱۰ سال است، بدون هیچ حرکتی روی تخت بستری و صندلی چرخدار قرار دارد؛ داستانی که از دو سال پیش با از دست رفتن حنجره و قدرت تکلمش، پیچیدهتر هم شده است.
این عارضه اخیر کاری کرده که جز غیر ممکن شدن حرف زدن، غذاخوردن هم برایش مقدور نباشد و تغذیهاش به لوله متصل به رودهاش وابسته شود؛ همان گونه که برای تنفس از سوراخ تعبیه شده زیر گردن استفاده میکند تا قطع شدن راه تنفس از بینی مانع نشود. جالب اینکه همه این ریز و درشت های بالینی و جسمی نتوانسته مانع هادی شود یا حتی کاری کند که نمازش به تاخیر افتاده یا ناشکری کند.
تمام داراییام را وقف یک لبخند هادی کردهام
از گفتوگوی عجیب با هادی (اگر بشود پرسیدن از هادی و خواندن پاسخی که با پشت انگشت تایپ میکند و روی صفحه نمایش لپ تاپ ظاهر میشود را «گفتوگو» نامید) که فارغ شویم شنیدن سخنان پدرش هم خالی از لطف نیست. او میگوید: تاکنون قریب ۴۰۰ میلیون تومان هزینه درمان هادی شده است ولی تمام دارایی ام را تا ذره آخر برای یک لبخند او می دهم. هر ۲۴ ساعت ۱۰۰ هزار تومان هزینه داروهای اوست و تاکنون تمامی هزینه ها را خودمان پرداخت کردهایم؛ حاضرم میخ درون دیوارهای خانه هم بفروشم و خرج یک لبخندش کنم.
و ادامه میدهد: از همان ابتدا چندین دکتر ما را جواب کردند اما با لطف خدا همین که هادی زنده است و به ما لبخند می زند برای ما کافی است. همسر هادی یک فرشته است که جوانی اش را برای او گذاشت و هر روز از او پرستاری میکند.
و در پایان هم به نگرانیاش از آینده گریز میزند و میافزاید: تنها درخواست من و مادرش از مسئولین، تحت پوشش قرار گرفتن هادی در یکی از بیمه های درمانی است، چون من تا ابد زنده نیستم و هادی برای تأمین نیازهای داروییاش نیاز به بیمه دارد.
به هادی سر بزنید
هادی به رغم معلولیت جسمی، این روزها مشغول نوشتن جلد دوم کتاب خاطراتش است و در کنار آن، برای خود سایت راهاندازی کرده و در شبکه های اجتماعی فعالیت دارد. علاوه بر اینها او خود را برای عمل جراحی سخت و نفس گیر بهمن ماه که قرار است در بیمارستانی در تهران انجام شود هم آماده میکند.
زندگی سراسر عشق و محبت هادی و فاطمه، دلسوزی های پدر و مادر هادی و کمک و همکاری برادر و خواهرهای او نمونههای کمیابی هستند که در دنیای امروزی کمتر پیدا میشوند.