ای طلیعه هشتم! تو آمدی تا صحیفه عشق بدون مفسر نماند و تو آمدی با خود عشق و صفا و صمیمیت را به ارمغان آوردی و من آمدم تا دلم را بر ضریح تو حلقه زنم و به دور کعبه عشق تو طواف دهم. آمدم تا اشک چشمانم را دخیل سقا خانهات کنم. آمدم تا از کبوتران حرمت گردم تا به هر صبح به دور گنبد طلائیت به پرواز درآیم و ریزه خوارخوان کرمت گردم. مولایم! ای طبیب دردمندان! ای سنگ صبور خسته دلان! ای امید ناتوانان! روزگارم بدون تو و فرزند تو همچون مرگ تدریجی و جانکاه است.
"سمانه الیاسی"