سائلی بیچارهام در بین راه افتادهام
بیکس و تنها شدم بی سرپناه افتادهام
هرچهدادیآبرویم در عوض هر روز و شب
آبرویت بردهام حال از نگاه افتادهام
خستهام از این گرفتاری ببین شرمندهام
در بغل گیرم که من بی تکیهگاه افتادهام
چارهٔ کارم فقط راهی شدن تا مشهدست
باز یاد آن حریم و بارِگاه افتادهام
خوابدیدم از دم بابالرضا بر سر زنان
رفتم و با گریه پایین پایِ شاه افتادهام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا