کاش زمان از حرکت بایستد
وقتی نشسته ام در کنج دنج حریم کبریایی ات
وقتی من هستم و حرف های ناتمام و شما و صبر مدام
کاش زمان از حرکت بازبایستد دراین لحظه های سخت دلتنگی
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
خاک حریمش از بال ملائک فرش شده و خادمین حریمش غبار پای زوار را سرمه چشم کرده اند
اینجا در آسمانی ترین زمین خدا گوشه کفشداری حریم رضا(ع)
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ایها الامام الرئوف
به نام قبله ایرانیان به نام حرم
به نام خادم و جاروکش و غلام حرم
به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش
به نام این همه خیر علی الدوام حرم
به نام هر که حسادت کند به اقبال ِ
کبوتران بهشتی روی بام حرم
کسی نبود که ما را دهد پناه اما
هزار مرتبه قربان این مرام حرم
فدای میکده ی ما تمام میکده ها
هزار سال گذشت و پر است جام حرم
هزار رنگ عوض کرد روزگار اما
حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا
یک سلام از ما، جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامهبر تهران به مشهد با شما
باز هم میل زیارت کردهایم از راه دور
نیّت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما
ما کبوترهای بیبالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما
نمرهی ما صفر شد از بیست؛ اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما
خطّهی ما تشنهی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سرآمد با شما
این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا منیکشفُ کلَّ الهُموم»
مشهدی یا کربلایی، دل به فکر دانه است
تو کبوتر باش، رزقت پیش صاحب خانه است
این که مصباح الهدی وآن یکی شمس الشموس
دل یکی داریم، اما در دو جا پروانه است
کربلا با تربتش عمری است که دارالشفاست
مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است
ضامن آهو حسین وکشته ی عطشان رضاست
هر کسی این را نمی فهمد بدان دیوانه است
از صفا تا مروه ی من راه مشهد-کربلاست
آهویی هستم که یک عمراست بی کاشانه است
مست مشهد بود دل، در کربلا شد مست تر
چون شرابی کهنه تر این بار در پیمانه است
دل جواز کربلا را آخر از مشهد گرفت
سفره ی شاه خراسان این چنین شاهانه است❤❤
ایستاده ام مقابل طلایی گنبدت
در این شب تیره و سیاه
چه زیبا می درخشد در ازدحام این همه رنگ و نور
انگار در دل زائر خسته ات هزار هزار چراغ روشن می شود
رنگین کمان میکنی قلب ها را با دریای بیکران مهرت
ای رئوف بی همتا
آدمهای بسیاری را دیدهام. تنها، دو نفره، با خانواده، نشسته روی ویلچر، عصا به دست و یا معمولی. خیلی معمولی. آنقدر معمولی که ممکن است به چشم نیایند. آدمهایی که هر کدام قسمتی از یک جمعیتاند که میروند تا به خلوتهای شخصیشان برسند.