به التماس، دو زانو به پیش آقایند
شبانه پشت ضریحت دوباره پیدایند
بگو که این همه فرسنگ ها نپیمایند!
به زیر پای کبوتر دخیل امضایند
که بیشتر به طوافت زکعبه می آیند
دو دست روشن گلدسته ها که بالایند
به پشت پنجره اما به ثانیه وایند
چه زائران غریبی که گشته اند آهو
ونیز گر بزنی دست رد به سینه شان
دو دست خالی اگر شد قرار برگردند
و سینه سینه غزل مثل دشتی از گندم
چه جذبه ای ست در این بارگاه خورشیدی
دعای صبح « سریع الاجابه » می خوانند
چه ندبه ها که به صد جمعه مستجاب نشد!
مجتبی نظام آبادی