باب الجواد راه ورودی به قلب توست
حاجت رواست هركه از این راه میرود
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم نانوشته میخوانی...
برای گوهرسادات روزهای آسایشگاه خاکستری است
پنج سالی میشود که با انیسخانم توی یک اتاق شدهاند مونس هم. میان آن همه رنگ سیاه و سفید اطرافشان اما گوهر دلخوش است به لحظات رنگینی که از لای خاطراتش برای انیس بیرون میکشد. از حوض آبی وسط حیاط میگوید و درخت سبز توت کنارش، از شمعدانیهای رنگین چیده شده در ایوان فیروزهای.
من زهم بگشوده ام چشم ترم
بس تماشايي است کوي دلبرم
میخواستم چیزی بگویم
تا روبرویت ایستادم،
محو تماشایت شدم
حس کردم از عمق دلم
صد چشمه جوشید
صد چشمه از آرامش محض
احساس کردم هر چه دلتنگی است
پرواز کرد و رفت تا دور
من روبرویت بودم
اما،
با قلبی از آرامش و نور