وقتی سرشت آب و گلم را ازل، خدا
بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضا
السلام علیک یا ایها الرئوف
دوست دارم فقط "رضا" را من
دائما گفتم از تو هرجا من
شب و روزم فقط به یاد توام
بس که هر روز و هر شبی با من
روح موسی دمیده در جسمت
که شدم از دمت مسیحا من
اینقدر لطف می کنی ، ماندم
تو به من دل سپرده ای یا من...؟
من به تو پشت کردم اما تو ....
تو به من لطف کردی اما من ....
مشهدت قبله گاه عشاق است
قبله پس کعبه نیست الزامن
کام شیرینم از نبات شماست
عطرم از "زعفران بهرامن"
یا رضا دست من به دامن تو
چشم دارم من به ضمانت تو
تو سه جا قول آمدن دادی
پس چشم انتظارم به آمدن تو
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سوی هر کس میروم فورا رهایم میکند
بندهای زارم فقط مولا به دردم میخورد
فتنهها میآید و هر کس به سویی میرود
لحظههای امتحان تقوا به دردم میخورد
سائلم..دار و ندارم این دلِ ویرانه است
ظاهرا بیارزش است اما به دردم میخورد
مطمئنم بیشتر از هر عمل،روز جزا
نوکریِ خانهٔ آقا به دردم میخورد
مُهر و امضایی که بر روی دلم زد یارضا
بیشتر از هر زمان فردا به دردم میخورد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
دوست دارم همچو خورشیدِ پگاه
سر بِسایم بر دَرِ این بارگاه
جان بگیرم در حریمِ آشنا
آشِنا چشمم شود با آن نگاه
همچو آهویی به گرد آن سرا
خوش بِگَردم تا بگیرد دل پناه
آرزو دارم من ای مولا رضا
دست گیری بندهٔ پر از گناه
تا که در این بارگاهِ باصفا
آستانبوست شوم در هر پگاه
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ببخش حضرت خورشید!خواهشی دارم!
اگر ز روی تفقد رضا بفرمایید:
مرا بحق محمدجوادتان آقا!
هنوز مثل همیشه دعا بفرمایید
و اینکه لطفا اگر زحمتی براتان نیست
مرا مجاور ایوان طلا بفرمایید
و دیگر اینکه مرا پنجبار در هر سال
روانهٔ سفر کربلا بفرمایید
اگرچه باعث شرمندگی است آقاجان
چه میشود همهشان را روا بفرمایید؟
هنوز از سفر قبل، قلب من آنجا است
به انتظار دخیلی که وا بفرمایید
دوباره گمشده دارم..دوباره گم شدهام
کجا روانه شوم؟ هر کجا بفرمایید
امور گمشدگان،توی صحن گوهرشاد
هنوز منتظرم تا صدا بفرمایید
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سرا پا گوشهستم تاكنیصادر تو فرمانرا
طلبكنجانكهتقديمتنمايم با ادب جانرا
يقيناميشودمثلِكويریخشکولبريزِتَرَکايران
اگر منها كنی از خاکِاينكشور خراسان را
امور عالم هستی به امرت بستگی دارد
به دستِپرچمتدادی عَنانِ باد و طوفان را
پر از خاليست دستانم بهپابوستكهمیآيم
بهمنآموختهمادر گدایی پيش سلطان را
ندارم شک كه نابينا به يك آن ميشود بينا
اگر بر ديده بگذارد عصایِ دستِ دربان را
غبار فرشهايت را سليمان ساز ميدانم
به دستان تو ميبينم دوای دردمندان را
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا