❤️یا امام رضا(ع)❤️
ای گنبدت همیشه
معطر به عطر اشک
جز در حریم کوی تو
مأوا نمی کنم
السلام علیک یا ایها الرئوف
ای آسمانِ هشتمی که بر زمینی تو
زیباترین آرایهٔ عرشِ بَرینی تو
والشمس میخوانم لبم حسِ تو را دارد
انگار اصلا سورهٔ شمسآفرینی تو
هربار میگیرد دلم،میخوانمت با اشک
در بیتهایم،اولین و آخرینی تو
خورشیدِ عالمتابی و عالم صدایت کرد
مشرقترین آبادیِ این سرزمینی تو
عالم اگر در زیر پاهایت طلا باشد
حتما به تاجِ عالم و آدم نگینی تو
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
کبوترایِ حرمت،پر میزنن سویِ بهشت
از حرمِ تو میرسه به عاشقا بویِ بهشت
مرغِدلا پر میزنه بالایِ گلدستهٔ تو
همیشه تو حریمته،زائرِ دلخستهٔ تو
دِلْ حرمِ یادِ توئه،طالبِ امدادهِ توئه
هرکی اسیرِ تو بشه کفترِ آزادِ توئه
تویِ رَواقِ عشقِ تو کفترِ دل پر میکشه
تا آسمونِ ضریحت بال میزنه سَر میکِشه
تا لبِ سقاخونه و صحن و سرایِ تو میره
میاد تو ایوونِ طلات ذکر رضا رو میگیره
میاد میاُفته دَمِ در،رو خاکِ پایِ زائرات
اینقده پرپر میزنه تا اینکه جون بده برات
هرکیبراتوجونبده،به عشقِ تو زنده میشه
کسیکه عاشقت باشه نمیمیره تا همیشه
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد
هرروز در اِیوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد
عاشق به لبش زمزمههایی دارد
در دل نجف و کربوبلایی دارد
اما خودمانیم چه فرقی دارد
اِیوانِ رضا هم چه صفایی دارد
من فِطرُسِ خستهام شفا میخواهم
بشکسته پرم کربوبلا میخواهم
ارزانیِ اهلِ دو جهان هرچهکه هست
من از دو جهان فقط تو را میخواهم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
هميشه حاجتم اينجا رواست اى آقا
نسيمِ صحنِ تو مشكلگشاست اى آقا
بگو كجا ببرم اشك و عرضِ حاجت را؟
به جز تو قبلهٔ حاجت كجاست ای آقا؟
به پيشگاهِ شما گفته ميشود اسرار
امام ، مَحْرَمِ ناگفتههاست اى آقا
نياز و رازِ مرا خود شنيدهاى هر بار
تو آگهى كه در اين دل چههاست اى آقا
"قسمبهحرمتِ زهرا،قسم به جانِ جواد"
در اين حرم قسمى آشناست اى آقا
رسيد اوج غزل،نامِ ميوهٔ دلتان
جوادتان چه شبيهِ شماست اى آقا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
دستان ِ کوچکشان را مثل پدرشان روی سینه میگذارند و آرام آرام زیر لب با پدر تکرار میکنند : سلام باب الحوائج . سلام آقای مهربانی ها . تولد ِ گل پسرتان مبارک . پدر اشکهایش را یواشکی پاک میکند و بلند بلند حال ِ دلش را با همه قسمت میکند ...
دوباره لرزه به زانوی زائر افتاده
قلم به دستِ گنه کارِ شاعر افتاده
کنارِ دربِ ورودی ، دو دست بر دیوار
توان نمانده برای گدایتان این بار
دو قطره اشک به چشم و دعای اذنِ دخول
اجازه میدهی ای هشتمین نگارِ رسول؟
قدم قدم جلو آمد ، دلش چه آشوب است
چقدر حالِ دلش در کنارتان خوب است
سلام حضرتِ سلطان ، سلام حضرتِ نور
دوباره آمده اینجا ، مسافری از دور
درونِ صحنِ شما هر غریب می آید
صدای ناله ی «اَمَّن یُجِیب» می آید
چقدر زائرِ خسته به زیرِ سَر داری
تو از تمامیِ حاجاتشان خبر داری
نمیشود که کسی بی نصیب برگردد
هر آنکه پیشِ تو آید مُجیب برگردد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
از همان اول صبح
نیت مشهد کردم
نام سلطان دلم را به زبان آوردم
شورعشقی به دلم ریخت،
غمی پیرم کرد
یارضـــــــا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا