❤️یا امام رئوفم❤️
هیچ گاه برای دیدارتان
زمان تعیین نمیکنم…
شاید ساعت حسادت کند
و خواب بماند…
السلام علیک یا ایها الرئوف
از تو دورم و دلم پیشِ توئه
کاش الان تو حرمت شاد بودم
عطر حرمت بدجور نمکگیرم کرد
کاش الان خیره به گنبدت بودم
از تو دورم و دلم پر میکشه
این همه راهو تا اوجِ گلدسته
من همونم که یه عمره دلشو
به ضریحِ مهربونِ تو بسته
دیگه از عالم و آدم خسته ام
ولی تو بازم پناه به من میدی
وقتی بغضمو شکستم پیش تو
میدونم حالِ منو تو میدیدی
کاش الان نشستهبودم توی صحن
یا دم پنجره فولادت بودم
از تو دورم و دلم پیش توئه
کاش الان تو راهِ مشهدت بودم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
بیكليد و با توكل هركه در زد باز شد
قفلها تا بر زبان نامِ تو آمد باز شد
من شنيدم راه دارد دل به دل با اين حساب
دل هوائی شد و راهِ رفت و آمد باز شد
مدتی ميشد به هر در ميزدم،در بسته بود
با جوادت گفتم و درها مجدد باز شد
چشمپوشیكردم از هر حاجتی كه داشتم
چشمم از وقتیكه در اطرافِمرقد باز شد
بر كف صحنت زبانم را كشيدم يک سحر
بعد از آن رزقم در اين ميخانه بیحَدّ باز شد
روزِ اول من كبوترباز بودم در حرم
روزِ آخر اين دلِ ديوانه گنبدباز شد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
❤️یا امام رضا(ع)❤️
برای ما به جز این آستان
پناهی نیست
از آسمان حرم تا بهشت
راهی نیست
السلام علیک یا ایها الرئوف
هم سُفره بودن با گدایان عادت شاه است
پسخوشبحالِهرکسیکه رعیت شاه است
بین گدایان محّله حرفِ سلطانُ..
بین غلامان محّله صحبت شاه است
امروز ما دنبال کار و بارِ اربابيم
فردایِمحشر مطمئنا نوبت شاه است
سر زیرِ بارِ ظلم ظالم خم نخواهد شد
تا گردن ما زیر بار مِنَّت شاه است
هرچند "کُلّ مِن علیها فان" ولیکن
آنچه که میماند به دنیا مشهدِ شاه است
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
وا میکنم سویِ تو تا بال و پرم را
حس میکنم شیرینیِ طعمِ حرم را
تا که حواسم پرت این و آن نباشد
خالی کن از غِیرِ خودت دوروبرم را
یک جلوه کن با پرتو شمسالشموسی
از دامن خود جمع کن خاکسترم را
آیینهکاریِ رواقت هم گواه است
پُر کردی از زائر همه سرتاسرم را
ایمان چشمانت مرا از شک در آورد
لبریز عشقت کن تمام باورم را
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ای جان و دل
به گنبد و گلدسته ات مقیم
جان را کجا گذارم
و دل را کجا برم؟
السلام علیک یا ایها الرئوف
دست ولی نعمت ز بس مشکل گشا شد
بین قنوتم "ربنا" هم "یا رضا" شد
سجادهام را پهن کردم رو به مشهد
وقتِ اذانِ شرعیه نقاره ها شد
حُجّاج ِکعبه بار بستند و دوباره
نازم به سلطانم که حجِ این گدا شد
با پنجره فولاد گفتم مشکلم را
بیرون نرفته از حرم دردم دوا شد
یک کیسه گندم،چند تا دانه هزاری
مادربزرگم داد..چون حاجت روا شد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا