سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسد
سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.
امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
دانه کدام انگور جرأت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟
امروز نه تنها خیابانهاى خراسان بلکه تمام رگهاى عاشقانت به گلدسته و رواقت ختم میشود..
خاطره سوزاندن جگرت تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نميرود..
تو آن جگرسوخته اى که آب را به زائرانش هدیه میکند..
زیرا اولاد على علیه السلام از عزیزترین هاى خود میبخشند..
...و من هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آن بچه آهو..
آهوى دلم از هر کجا رمیده میشود و دوان دوان در سایه تو مأوا میگیرد تا دست تو مثل ابرى سخاوتمند بر نیازم ببارد..
پس اشتیاق تند مرا اجابت کن ای امام مهربان..
السلام علیک ﻳَﺎ ﻋَﻠِﻰَّ ﺑﻦَ ﻣُﻮﺳَﻲ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ
باز هم ناله و فریاد دلم میخواهد
هشتمین نورِ خداداد دلم میخواهد
دست بر سینه،سلامی و سپس اذن دخول
گوشه صحن گوهر شاد دلم میخواهد
به امیدی که رضا ضامنِ من هم بشود
شده ام آهو و صیاد دلم میخواهد
همه با دستِ پُر از سمت حرم میآیند
از همان که به همه داد،دلم میخواهد
از همان جنسِ نگاهی که در آن سلمانی
به سیه کاسه ای افتاد،دلم میخواهد
هرکجا رفته ام این درد مداوا نشده
چِقَدَر پنجره فولاد دلم میخواهد
یا مُعینَالضُعَفا،جانِ جوادت مددی
که ز دستانِ تو امداد دلم میخواهد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
«عباس... عباس». عباس، در تاریکی اتاق غلتی زد و دوباره صدا توی گوشش پیچید: «عباس... عباس» سراسیمه از خواب پرید. چه کسی بود صدایش میزد؟ توی رختخواب نشست و از پنجره اتاق به کوههای پر برف روستا خیره شد. آنجا که سپیده صبح داشت آرامآرام خودش را از پشت کوهها بالا میکشید.
از روستای صندلآباد میآمدند. هشت روز و نُه شب میشد همراه با گروهی از همولایتیهایشان، توی راه بودند. قدمخیر، چهار سال بود که این مسیر را پیاده میآمد و شاهدانه، سومین سال بود که خواهرش را همراهی میکرد.
دلم دوباره هواىِ تو را به سر دارد
هواىِ گنبدتان را دم سحر دارد
دلم دوباره كنارِ تو گريه میخواهد
كه گريه بر دَرِ باب الجواد اثر دارد
كنار پنجره فولادِ تو كسى میگفت
كه قبل گفتن حاجت،خودش خبر دارد
مگر چه میشود آقا كه زائرت باشم؟
كه طعم آب حرم مزه ى دگر دارد
بيا و دست مرا از كرامتت پُر كن
بيا و اين بَدِ روسياه را حُر كن
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ساعت هشـــت شد و عشق به دل برپا کرد
باز هم یاد تو آمد به سرم غوغا کرد
ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضا(ع)