چ
سليمان جعفرى كه يكى از ارادتمندان امام رضا عليه السلام بود، مى گويد:
براى كارى خدمت امام رفته بودم ، چون كارم تمام شد خواستم به منزل خود برگردم ، امام فرمود:
امشب نزد ما بمان !
در محضر امام به خانه او رفتيم ، غلامان آن حضرت مشغول بنايى بودند امام در ميان آنها غلامى سياه را ديد كه از غلامان آن حضرت نبود، پرسيد:
اين كسيت ؟
عرض كردند: