حضرت رضا میفرمایند: کسی که نفسش را به پای حساب بکشد، سود میبرد و کسی که از آن غافل شود، زیانکار است، کسی که بترسد ایمن است و کسی که عبرت گیرد، بیناست، کسی که بینا باشد، میفهمد و کسی که بفهمد، میداند. هر که با جاهل پیوند دوستی بریزد، به زحمت میافتد... و برترین عقل، شناخت انسان به نفس خویش است.[1]
عبادت وسیله ی دستیابی به آزادگی
به بعـضی از مطالب پیش گفتـه در سخنان مـولایمان حضـرت رضا اشـاره شـده است: قلبهـا اقبال و ادبار و نشاط و سستی دارند، هنگامی که نشاط و علاقه دارد، بینا و فهیم است و هنگامی که بیعلاقه و بینشاط است، خستـه و کسل است. پـس هنگام نشاط و عـلاقـه آن را در یـابید و در زمـان بـینشاطی و سستی آن را رهـا کنید.
افـزون بـر ایـن، قـلب از غیب و آنچـه در باطن انسانها پنهان است، آگاه میشود؛ چنانکه حضرت رضا در پاسخ درخواست حسنبنجهم که گفت: مـرا از دعـا فـراموش نکنید؛ چنین فرمودند: آیا تو میدانی که تو را فراموش میکنم؟ أو تعلم أنّی أنساک؟
حسنبنجهم گفت: پیش خود فکر کردم و گفتم حضرت به شیعیان دعا میکند و من از شیعیان ایشانم و پاسخ دادم که نه، شما مرا فراموش نمیکنید. حضرت فرمودند: از کجا میدانی؟ و کیف علمت ذلک؟
گفتم: مـن از شیعیان شمـا هستـم و شما بـه شیعیانتان دعـا میکنید. حضرت فـرمودند: آیا غیـر از این چـیزی میدانی؟ هل علمت بشیء غیر هذا؟ گفتم: نه. حضرت فرمود: اگر میخواهی جایگاه خود را در پیشگاه ما بدانی، به منزلت ما در نزد خود بنگر؛ إذا أردت أن تعلم ما لک عندی، فانظُر إلی ما لی عندک.
رها شدن از بندگی دنیا و آزادی از دنیاپرستی، از طریق عبادت خداوند پدید میآید و بهترین شیوهی عبادت آن است که از روی محبّت به خدا باشد، نه به جهت ترس از آتش یا طمع بهشت. دوستی خداوند چون خورشید نورافشان است و محبّت دنیا مانند شب تاریک است که هرگز این دو با یکدیگر جمع نمیشود و هوای نفس نیز مانع لذت بردن از عبادت شده، چون پردهای از تأثیر موعظهی نیکو باز میدارد.[2]
بارگاهی که شعبهای از جنة اللقاء است و خداوند مردم را به زیارت مشتاقانة این بارگاه فرمان داده است. زیرا حضرت رضا از تبار بهشت رضوان است به گونهای که رضایت انسانها از یکدیگر و نیز رضایت عبد از مولایش و رضایت مولا از عبدش و نیز رسیدن به مقام رضا، تنها در گرو برکت مقام بلند و نام راضی حضرت رضا است. خداوندا، به برکت مولایمان حضرت رضا از ما راضی و خشنود باش و ما را نیز به مقام رضای خودت نائل گردان.[3]
یکی از بارزترین مصادیق این مقام (مقام بندگان مخلَص) حضرت رضا است که میتواند خداوند سبحان را بستاند و بر ما نیز واجب است که به ایشان گوش فرا دهیم و سخنان ایشان را در بیان معارف الهی که در مباحث آینده مطرح میشود، الگوی خود بدانیم. معارفی چون خدای متعالی موجود است؛ خدای والا یگانه است؛ در ذات و صـفات شریکی ندارد؛ صفـات ذاتـی او عیـن ذات اوست؛ صفات فعـل او برگرفتـه از مقام فعل اوست...[4]
بزرگ مرد عرفان و حکمت حضرت رضا در پاسخ عمران که پرسید: سرور من! آیا خدای متعال در مخلوقات جای دارد یا مخلوقات در او جای دارند؟ چنین فرمود: «جلّ یا عمران عن ذلک، لیس هو فی الخلق و لا الخلق فیه، تعالی عن ذلک، و سأعلّمک ما تعرفه به و لا حول و لا قوّة إلاّ بالله، أخبرنی عن المرآة أنت فیها أم هی فیک؟ فإن کان لیس واحدٌ منکما فی صاحبه فبأیّ شیء استدللت بها علی نفسک... و لهذا أمثال کثیرة غیر هذا، لایجد الجاهل فیها مقالاً و لله المثل الأعلی»؛ ای عمران خداوند بلندمرتبهتر از آن است که تو میگویی، نه او در مخلوقات حلول کرده، نه مخلوقات دراو. اکنون به حول و قوة الهی به تو میگویم تا بدانی؛ به من بگو هنگامی که در برابر آینه ایستادهای تو در آینهای یا آینه در توست؟ (به یقین نه تو در آینهای و نه آینه در تو است) پس اگر هیچیک از شما در ذیگری حلول نکرده، چگونه تو به وسیله آینه خود را میبینی؟ ... چنین مثالهایی فراوان است، اما نادانان بهرهای از این مثالها نمیبرند و این برترین مثال برای خدای متعالی است.
پس تصویر موجود در آینه از صاحب آن حکایت میکند، ولی در این حکایت هیچیک (آینه و صاحب تصویر) در یکدیگر حلول نکردهاند، چنانکه هیچیک با دیگری نیز متحّد نگشتهاند. نگاه شخص در آینه نیز همچون نگاه فردِ دچار انحراف چشم نیست که دیدههایش خطا و دروغ و کژ است و اشیاء همچون سراب آنان را فریب میدهند، بلکه تصویر در آینه، تصویر درستی است که صادقانه از صاحب تصویر حکایت میکند، اگرچه حقیقتاً در خارج وجود ندارد و این از عجایب صنعت الهی است.
«عین القضاة همدانی» از این مطلب استفاده کرده میگوید: « هرکس با دقت تمام در آینه نگاه کند، ولی مشکلات او حلّ نشود، سزاوار نیست که از زمرة عاقلان شمرده شود». سپس میافزاید: «اگر تنها سود آهن، صنعت آینهسازی باشد، برای حقانیت فرمایش خدای متعالی کفایت میکند که فرمود:«و أنزلنا الحدید فیه باسٌ شدید و منافع للنّاس».
بعضی از این مطالب را میتوان از فرمایش حضرت رضا نیز استنباط کرد. به ایشان عرض شد: ای پسر رسول خدا از حضرت صادق به ما روایت رسیده که ایشان فرمود: انّه لا جبر و لا تفویض بل أمر بین الأمرین؛ درباره افعال آدمیان نه جبر صادق است، نه تفویض، بلکه آدمی در مقامی میان این دو واقع شده است. حال شما بفرمایید معنای این کلام چیست؟ حضرت رضا در پاسخ فرمود: هرکس گمان برد که خداوند فاعل کارهای انسانهاست و پس از آن هم آنان را بر اساس این افعال عذاب میکند، به جبر گراییده است، نیز هر کس گمان کند که خدا امور مردم و روزی ایشان را به حجتهای خود واگذاشته است، به تفویض معتقد شده است، با آنکه جبرگرایان کافر و معتقدان تفویض مشرک هستند. پرسشگر در ادامه از حضرت رضا پرسید: پس «امر بین الأمرین» چیست؟ حضرت رضا پاسخ داد: وجود السبیل إلی إتیان ما أمروا به و ترک ما نهوا عنه؛ راهی است که خداوند در اختیار آدمیان نهاده تا درآن مسیر، اوامر او را به جا آورند و نواهی او را ترک کنند.
دوباره به حضرت رضا عرض شد: آیا خدای والا در خصوص افعـال آدمیان ارادهای دارد؟ حضرت پاسخ داد: هنگامی که مردم خداوند را اطاعت میکنند، در حقیقت اراده و مشیت خداوند درآن افعال همان امر خداوند به طاعت و رضایت او به فعل آن و یاری خداوند برانجام دادن آن است، اما هنگامی که انسانها مرتکب گناه میشوند، اراده و معیشت الهی در معاصی همان نهی از عصیان و خشم بر معاصی و خوار ساختن گناهکاران هنگام گناه کردن است.
پرسشگر در ادامه از حضرت رضـا پـرسید: قضـای الهی در ایـن میـان چـه نقشی دارد؟ حضـرت در پاسخ وی فرمود: «نعم ما من فعلٍ یفعله العباد من خیر أو شرّ إلاّ و لله فیه قضاءٌ»؛ هیچیک از افعال نیک و بد بندگان از دایره قضای خداوند بیرون نیست و قضای الهی در آن نقش دارد.
از ایشان سؤال شد: منظور از قضا چیست؟ حضرت فرمود: همان حکم بر بندگان است، به گونهای که نسبت به افعال نیک و بدشان در دنیا و آخرت مستحق پاداش و عقاب خداونداند.
مراد از تفویض در این مبحث نیز همان اعتقادات غُلات (غلوکنندگان در خصـوص شأن و منزلت ائمّه اطهار(علیهمالسلام) است و مشکل اساسی و مشترک انواع مختلف تفویض آن است که چنین اعتقادی، مستلزم مستقـل دانستن مـوجود ممـکن است کـه طـبیعتاً استقـلال مـوجود ممـکن بـه محـدودیـت واجـب الـوجود میانجامد.
فرمایش حضرت رضا دربارة کفر جبرگرایان و شرک معتقدان به تفویض تنها شامل کسانی میشود که به مفسده جبر و تفویض آگاه و به پیامدهای فاسد آن نیز ملتزم باشند، وگرنه کافر و مشرک به شمار نمیروند. زیرا جبر و تفویض یکی از مسائل نظری عمیق است که صرف اعتقاد فکری و تئوری به آن سبب کفر و شرک نمیشود، مگر آنکه بگوییم در محاسبات اخروی معتقدان به این دو (جبر و تفویض) کافر یا مشرک به حساب میآیند.
از حضرت رضا نزدیک به این مضمون، با اندک تفاوتی روایت شد، که ایشان فرمود: به کسی که اعتقاد به جبر دارد، زکات ندهید و شهادت او را نپذیرید، خدای والا هرکسی را به اندازه توانش مکلّف ساخته است و بیش از طاقت بر وی تحمیل نمیکند و هرکسی به اندازه عمل خویش بهره میبرد و هیچکس وزر و عمل ناروای دیگری را به دوش نمیکشد و متحمل بار گران عمل دیگری نمیگردد.
مراد حضرت از کلمه «سبیل» در روایت پیشین همان تحقق استطاعت آدمی و مختار بودن انسان در اطاعت اوامر و نواهی الهی است که به صورت قانون برای انسانها تشریع شده است.
بدین جهت حضرت رضا میان طاعت و معصیت تفاوت گذاشته است که هنگام اطاعت انسان از خدا اراده او با هردو قسمش، تکوینی و تشریعی، درانجام فعل طاعت نقش دارد؛ ولی در مورد معصیت تنها اراده تکوینی خداوند دخالت دارد، با آنکه از جهت تشریع، نه تنها معصیت آدمیان را اراده نکرده، بلکه نسبت به آن کراهت دارد. آری اراده تکوینی خداوند در هر دو فعل طاعت و معصیت دخیل است. زیرا هیچ فعلی وجود نمییابد مگر آنکه قضای خدا در آن فعل جریان دارد و قضای الهی همان امر تکوینی خداوند است.[5]
پی نوشت ها :
[1] - قرآن کریم از منظر امام رضا (ع)، ص 250
[2] - قرآن کریم از منظر امام رضا (ع)، ص 271- 272
[3] - فلسفه الهی، ص 13
[4] - فلسفه الهی، ص 42
[5] - فلسفه الهی، ص 128- 132