هر گدایی بر عطای تو توکل میکند
هر گرفتاری به درگاهت توسل میکند
من تعجب میکنم از راز این صحن و سرا
طبع هرشاعر که می آید حرم گل میکند
چادر شب تا می افتد از سر گنبد طلا
بی تعارف زانوی خورشید را شُـل میکند
پنجره فولاد ، سقاخانه و گنبد طلا
این مثلث عقل را غرق تأمل میکند
درگه سلطانی تو آنقدر با هیبت است
جبرییل از در که می آید کمی هول میکند
یک گره ، یک پنجره فولاد ، یک دارالشفا
لال مادر زاد را یکدفعه بلبل میکند
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا