با اینکه میدانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم
شاهِ خراسان باز ذرهپروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم
او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هرچندکه غرق گناه و پر خطایم
از دست غیر او آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچهٔ جلد رضایم
عمری نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامنِ مهرش جدایم
امروز دخیلِ پنجره فولاد هستم
با این دلِ بیمار ، محتاج دوایم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا