هر چه خود را به کوچه ی بی خیالی میزنم باز سر از کوچه ی دلتنگی در می اورم
روز ها تمام ابهای اندوه در چشم های منند ولی نمیبارند
چون من خوبم .......من ارامم ....... من قول داده ام.......
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها ...وای از شب ها .... هوای اغوشت دیوانه ام میکنم
موهایم بد جور بهانه ی دستانت را میگیرند
تک تک خواب های شبانه ات ...
لابه لای موهایم مانده اند
با تو نیستم ...... ت. نخوان ...... با خودم زمزمه میکنم
من خوبم من ارامم......... من قول داده ام ... فقط کمی تو را کم اورده ام
یادت هست؟ میگفتم: در سرودن تو ناتوانم ؟
واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارم ها؟
حالا تمام گلویم پرشده اند از واژه هایی که صف کشیده اند!
با این همه واژه چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تکلیف این همه حرف نگفته چیست؟
باید حرف هایم را مچاله کنم و برگرده ی باد بیندازم؟؟
باید خوب باشم....
من خوبم .. من ارامم.... من قول داده ام... فقط کمی بی حوصله ام
آسمان روی سرم سنگینی میکند!
کاش فقط میشد لاقل شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم..
لالایی ها پیش کش....
من خوبم ... من ارامم من قول داده ام...فقط کمی دلواپسم
کاش از تو قول گرفته بودم برای کسی از ته دل نخندی
میترسم مثل من عاشق خنده هایت شود
حال و روزش شود این...
تو که نمیمانی برایش ، انوقت مثل من باید
ارام باشد... خوب باشد..قول داده باشد..
نترس باز شروع نمیکنم،اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کن
همین دلم برایت تنگ شده ها راهم به تو نمیگویم .. تو راحت باش
من خوبم .. من ارامم... اخر قول داده ام تا ارام باشم
باورت میشود؟.... ای تنها ترین و جاودانه ترین عشقم، من خوبم من ارامم.....
و پایان
ادامه مطلب