شستن لباس نخی و جلوگیری از آب رفتن آن | لباس رو … آب رفتن لباس | کدبانوی ایرانی شستن لباس نخی و جلوگیری از آب رفتن آن چگونه لباس های آب رفته را ترمیم کنیم! | گوگ شو شستن لباس نخی و جلوگیری از آب رفتن آن – افکار … جلوگیری از رنگ پس دادن لباسها در هنگام شستشو راه رفتن | لباس پشمی آب رفته چه کنیم راه های جلوگیری از رفتن آب در گوشمان در حمام – آکا روش محاسبه هدر رفتن آب – خانه داری آکا آشنایی بالباس نخی – lebastabie.blogfa.com
آب رفتن لباس
شستن لباس نخی و جلوگیری از آب رفتن آن
آب رفتن لباس
لباس رو به هر روشی که شستید برای آویزون کردنش اول اونو به چوب لباسی بزنید و بعد با چوبلباسی به بند آویزون کنید.
دلیل آب رفتن لباس
افکارنیوز: غمانگیزترین اتفاقی که میتونه واسه لباس خوشگل و نخیتون بیوفته اینه که بعد از اولین باری که شستید ببینید اندازه تنتون نیست و دو سایز کوچیک شده.
آب رفتن لباس برای چیست
پارچههای نخی از الیاف پنبه تهیه میشن. اگه یه کم مراعات حال این پارچههای حساس و لطیف رو بکنید , میتونید سالها از لباس نخیتون استفاده کنید , بدون اینکه کوچیک بشه یا تغییر شکل بده.
اگه برای شستن لباسها از ماشین لباسشویی استفاده میکنید , برای لباسهای نخی درجه حرارت ماشین رو روی آب سرد بذارید و درجه جنس لباس رو هم روی گزینه لباسهای لطیف تنظیم کنید.
شوینده رو بریزید و بذارید ماشین کار خودشو انجام بده. بلافاصله بعد از شسته شدن لباسا اونا رو از ماشین دربیارید و آویزون کنید.
اگه لباس نخی رو با دست میشورید , تشت رو با آب سرد پر کنید و خیلی با ملایمت لباس رو بشورید. برای شستشو و آبگیری چنگ زدن و چلوندن لباسا رو بیخیال شید. بعد از آب کشی ملایمی که انجام دادید , لباس رو لای یه حوله تمیز بپیچید و آب اضافهش رو بگیرید. بعد از یه تکون ملایم آویزونش کنید.
لباس رو به هر روشی که شستید برای آویزون کردنش اول اونو به چوب لباسی بزنید و بعد با چوبلباسی به بند آویزون کنید.
لباس نخی مرطوب رو در معرض آفتاب و باد مستقیم خشک نکنید.
دیدید! جز آب سرد , کمی ملایم در شستشو و خشککردن کار زیادی لازم نیست بکنید. همین یه ذره ملایمت و ظرافت کافیه تا مجبور نشید از لباس محبوبتون به خاطر آب رفتنش خداحافظی کنید.
code = 1252
آب رفتن لباس | آب رفتن لباس | دلیل آب رفتن لباس | آب رفتن لباس برای چیست
جوجه ناردون
دستور آشپزی – جوجه ناردونی خورش ناردون – roozmenu.com جوجه ناردونی – irancookery.rozblog.com جوجه ناردونی -آکا – akairan.com خورش انار (ناردون) با مرغ غذای شب یلدای شمالی ها جوجه ناردونی – ashpazaneh.com خورش انار (ناردون) با مرغ غذای شب یلدای شمالی ها – طرز … نامه اعتراضی رستورانداران به مجلس در رابطه با اکبر جوجه اکبر جوجه – ویکیپدیا , دانشنامهٔ آزاد دستور آشپزی – جوجه ناردونی – طرز تهیه خورش ناردون
جوجه ناردون
جوجه ناردون
طرز تهیه خورشت ناردون شمالی
غذا جوجه ناردون
جوجه ناردون
احتمالاً خیلی از شما عزیزان مثل من عاشق سفر کردن به خطه شمالی کشورمون و دیدن مناظر بی بدیل و خاصش هستین. غیر از جاذبه های دیدنی شمال , غذا ها و خوردنیجات خاص و منحصر به فردش برای هر کسی جذاب و وسوسه انگیزه. یکی از همین خوراک های بی نظیر خورشت ناردون هست که ممکنه با دستور هایی مختلف و با کمی تفاوت درست بشه , ولی ترکیب جادویی اون نتیجه ای دلپذیر و خوشمزه رو با خودش به همراه داره. ایده ای برای یک ضیافت خوشرنگ مناسبتی مثل شب یلدا.
طرز تهییه جوجه ناردون
جوجه ناردون
کباب جوجه ناردون
ناردونی مرغ
جوجه ناردون
مواد لازم برای تهیه خورشت ناردون
ران مرغ ۳ تکه-حدوداً ۶۰۰ گرم (سایر قسمت های مرغ , همچنین مرغ کامل قابل استفاده است)
پیاز ۱ عدد بزرگ
سیر تازه ۲ حبه
آب انار یک و نیم پیمانه
رب انار ۲ قاشق غذاخوری
انار دانه شده نصف پیمانه
نمک , فلفل , زردچوبه به میزان لازم
جوجه ناردون
مراحل تهیه خورشت ناردون مرغ
جوجه ناردون
ابتدا بعد از شستن مرغ ها اونها رو مزه دار یا به اصطلاح مرینیت می کنیم , به این ترتیب که تکه های مرغ رو داخل یک ظرف مناسب در دار قرار می دیم و به به اندازه دلخواه از نمک , زردچوبه , فلفل سیاه و ادویه های مورد علاقتون همراه با یکی دو قاشق روغن زیتون , به همه جای مرغ مالیده و بعد از گذاشتن درب ظرف اون رو به مدت حداقل یک ساعت داخل یخچال قرار می دیم. من اینجا از پودر پاپریکا و کمی پودر تخم گشنیز هم استفاده کردم.
جوجه ناردون
مرینیت یا مزه دار کردن مرغ
بعد از گذشتن زمان کافی , مرغ ها همراه مقدار کمی روغن سرخ کردم تا کاور بشه و هنگام پختن متلاشی نشه.
غذاهای محلی استان کرمانشاه را امتحان کنید
www.bartarinha.ir
در این سری مجموعه مطالب خوشمزه قصد کرده ایم غذاهای محلی و معروف هر استان را به تفکیک به شما معرفی کرده و آموزش دهیم. امروز با غذاهای محلی استان کرمانشاه ما را همراهی …
سرخ کردن مرغ های مزه دار شده
مرغ ها رو از تابه خارج کردم و در همون روغن پیازی رو که به صورت خلالی ریز خرد کرده بودم سرخ کردم و اجازه دادم تا به مرحله کاراملایز برسه. بعد سیر رو اضافه کردم و بعد از کمی تفت دادن و بلند شدن عطر بی نظیرش رب انار اضافه کردم. بهتره بگم که مزه انتهایی غذا رو رب انار٬ اگر شیرین , ملس یا رو به ترش باشه تعیین می کنه. رب انار من طعم میانه ای داشت.
اضافه کردن رب انار به سیر و پیاز تفت داده شده
بلافاصله هم میزنیم چون به سرعت میسوزه و آب انار رو اضافه می کنیم.
افزودن رب انار
حالا در تابه یا قابلمه رو می ذاریم و اجازه می دیم تا مخلوط جوش بیاد و بعد تکه های مرغ رو اضافه می کنیم.
مجموعه آثار عباس کیارستمی abbas kiarostami collection movie
۴۵,۰۰۰ تومان
جعبه خاتم اثر خادم ملت مدل زیر و رو گرد بلند طرح گل و مرغ
۴۱۵,۰۰۰ تومان
کتاب کلیدهای پرورش هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان اثر میشل بربا building moral intelligent
۱۷,۰۰۰ تومان
کتاب فاصله روانی در زندگی زناشویی (چگونه اتفاقات ساده به فاصله روانی بین زن و شوهر ها منجر می شود؟)
۱۳,۵۰۰ تومان
اضافه شدن مرغ به مخلوط آب انار جوش آمده
همون طور که می بینین , رنگ آب خوراک اینجا روشنه ولی در طول پخت تیره تر میشه , حرارت رو کم میکنیم تا مرغ ها کاملاً بپزه و خوراک به روغن بیفته. حدوداً یک ربع آخر پخت , دانه های انار رو اضافه می کنیم. در این مرحله درب ظرف رو نمی بندیم چون باعث میشه رنگ دونه های انار سفید بشه.
مرحله پایانی , اضافه کردن دانه های انار
در پایان باید سس غلیظی داشته باشیم. همچنین می تونیم از چاشنی های متفاوتی برای این غذا استفاده نماییم تا به ذائقمون نزدیک تر بشه. برای مثال اگر غذای ترش دوست دارین از آبغوره یا آب نارنج و اگر شیرین تر می پسندین از شکر یا آلو بخارا استفاده کنین.
سبزی خرد کن بهترین مارک سبزی خردکن چیه ؟ | مارک خوب بهترین مارک سبزی خردکن چیه ؟ | مارک خوب راهنمای … بهترین مارک سبزی خرد کن وقیمت سبزی خردکن و ۱-۲-۳ – تهران کالا فروشگاه لوازم خانگی آریاکالا | سبزی خرد کن | سبزی … سبزی خوردکن برای خونه چه مارکی خوبه و چه قیمتی؟ قیچی سبزی خرد کن جدید ۵ لایه با تخفیف ویژه آکا الکتریک – تولید کننده انواع سطل زباله های استیل و سبزی … فروش ویژه اینترنتی سبزی خوردکن پاتریس – … سبزی خرد کن خانگی کارا الکتریک Kara Electric
سبزی خرد کن
سبزی خرد کن
راهنمای خرید سبزی خردکن
قیمت سبزی خرد کن
سبزی خرد کن
مواردی که باید قبل از خرید سبزی خرد کن به آن توجه کرد.
بهترین سبزی خرد کن
سبزی خرد کن
خرید سبزی خرد کن
سبزی خرد کن
به گزارش خبرنگار نبض بازار گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران جوان , در مورد خرید سبزی خرد باید به خصوصیات کلید آن توجه کرد که در ذیل به آنها اشاره میگردد
مصرف کننده نتواند ولو با بی احتیاطی خود را به خطر بیاندازد.
هنگام دست بردن به داخل مخزن جهت تخلیه , روشن شدن دستگاه محال است , همچنین دریچه تخلیه دستگاه هنگام روشن بودن باز نشود , کالا دارای نشان استاندارد باشد.
نصب و برداشتن تیغه ها بدون خطر و به سادگی امکان پذیر باشد.
در گلویی موتور کاسه نمد آببندی ( پکینگ ) برای جلوگیری از خطر برق گرفتگی وجود داشته باشد.
دستگاه سبزی خردکن نیز به مثابه بسیاری از وسایل برقی الکتریکی که برای آسایش بیشتر ابداع شده می تواند در صورت عدم رعایت تدابیر ایمنی لازم و عدم رعایت استانداردهای مربوطه خطر ساز شده و سلامتی انسان را به خطربیاندازد
.
خطرات استفاده از وسایل برقی غیر استاندارد می تواند موجب خسارات سنگین و گاه لطمات جبران ناپذیری برای استفاده کننده بوجود آورد. نظور از استانداردها مجموعه قوانین بایدها و نبایدهایی میباشد که تولید کننده یک محصول می بایست مطابق با کتابچه استاندارد تدوین شده توسط موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی کشورمان رعایت نموده و بی خطر بودن کالای تولید شده را تعهد نماید .
خطر دسترسی به تیغه های سبزی خردکن سبزی خردکن ها عموما دارای یک موتور متصل به تیغه دوار بوده که در هر دقیقه ۱۴۰۰ بار می گردد و در هر ثانیه حدود ۲۵ بار به هر چیزی که در سر راهش قرار گیر ضربه می زند و تصور اینکه دست انسان به این تیغه ها دسترسی داشته باشد بسیار وحشتناک است , که متاسفانه اکثریت مطلق تولید کنندگان سبزی خردکن بدون توجه به این خطر دستگاه را با یک کلید روشن و خاموش روانه بازار نموده و غافل از این هستند که روشن شدن اتفاقی دستگاه , روشن شدن توسط کودک بازیگوش و یا برخورد زانو با کلید دستگاه سبزی خردکن می تواند چه فاجعه ای ببار آورد .
خطر در باز کردن و بستن تیغه های سبزی خردکن غیر استاندارد تیغه های سبزی خردکن ها غالبا با یک مهره به شفت موتور بسته شده که می تواند خطرات زیر را ایجاد نماید :
هنگام بستن تیغه ها چون برق سبزی خردکن های متفرقه مستقیم به یک کلید وارد شده می تواند در همان لحضه که دست داخل سبزی خردکن است روشن شود.
هنگام باز کردن تیغ چون مهره ها خلاف گردش حرکت موتور باز می شوند می بایست لبه تیغ تیز سبزی خردکن را با دست نگاه داشته و تیغه را باز کنیم که اینکار صرف نظر از سختی کار می تواند باعث بریدگی انگشت دست شود.
اسامی ۳۰ نوع دستگاه سبزی خردكن خانگی غیر استاندارد بیان شد
خبرگزاری فارس: مدیركل استاندارد و تحقیقات صنعتی استان تهران از جمع آوری و توقیف بیش از ۳۰ نوع دستگاه سبزی خرد كن خانگی غیر استاندارد موجود در بازار استان تهران خبر داد.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی سازمان استاندارد استان تهران , مهدی پورهاشم افزود: در پی حوادث ناگواری كه اخیراً در اثر استفاده از سبزی خردكن های خانگی غیراستاندارد و بدون كیفیت در سطح شهر اتفاق افتاده است , با كنترل بازار و جستجو در فروشگاه های اینترنتی عرضه دستگاه سبزی خردكن خانگی , بیش از ۳۰ نوع دستگاه از این محصول شناسایی و جمع آوری شد. وی با اشاره به نام تجارتی این سبزی خردكنها گفت: سبزی خرد كن با نام های تجارتی سبزایران , سبزیران , اركیده , پارس تكنیك , سپیده , صنعت سبز , پارسیان , بوش , سبز استیل (Green Steel) , كنوود (KENWOOD) , ایمن سبز , سبزتیزان , ایران استیل , آریان , آریانا , سانی , تكنوسبز , سبزریز , ماهان , دینا , تیام , صبا , كاسپین , بیم (BEEM) , الماس , سبزینت , فدك , زرین كار , اسنووا و پاتریس غیراستاندارد است. به گفته وی , سبزی خردكن خانگی كه دارای نشان استاندارد ایمنی باشد , هنگام بردن دست به داخل دستگاه روشن نمی شود و همچنین احتمال باز شدن مجرای خروج سبزی در هنگام روشن بودن دستگاه وجود ندارد تا در هر صورت , خطری مصرف كننده را تهدید نكند. مدیركل استاندارد تهران افزود: این اداره كل در جهت مفاد تبصره چهار ماده ۹ قانون اصلاح قوانین و مقررات مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران , ضمن توقیف و جمع آوری محصولات بدون نشان استاندارد , به منظور دفاع از حقوق مصرف كنندگان با متخلفان مطابق قانون برخورد خواهد كرد. انتهای پیام/ص
دانلود رمان نگارِ من , تویی (PDF و موبایل) دانلود رمان کامل نگار من , تويي دانلود رمان نگار من تویی دنیای رمان..رمانسرا – نگار من تویی دانلود رمان نگار من تویی با فرمت رمان نگار من تویی از نغمه جنتی رمان نگار من تویی – nokia1100.org رمان نگار من , تویی ۱۴ – bargozideha.com رمان نگار من تویی – romansara.org دانلود رمان نگارِ من , تویی برای جاوا Archives – نگاه …
رمان نگار من تويي
رمان نگار
نگاهی به نغمه انداختم که با حیرت به اونا خیره شده بود , به طرفش رفتم
-اونا مدلشون همینه , وقتی دو تا بچه به تور هم بخورن میشن همینطوری , دو دقیقه قهر میکنن , دو دقیقه آشتی و لوس بازی!
-شایان خیلی هم بچه نیست آ!
-همسن منه!
خنده ریزی کرد , تازه متوجه سوتیم شده بودم با لبخند گفتم: نه نه عقلش هنوز رشد نکرده منظورم این بود!
-من فکر میکردم اون بزرگتر از شمائه!
نگاهی بهم انداخت , دوباره همون رگه های سبز رنگ رو تو چشماش دیدم… خیره شدم به چشمای کشیده ش…
سرش رو پایین انداخت: بهتره بریم…
منم سرم رو پایین انداختم و با هم به سمت فست فود به راه افتادیم
همه دور میزی نشستند , گارسون مِنو رو برامون روی میز گذاشت و منتظر شد تا همه سفارشمون رو بدیم
هر از گاهی شایان با غزل حرف میزدند , من و نغمه هم چیزی نمیگفتیم , نغمه که درگیر بازی با گوشیش بود , منم خودم رو سرگرم کرده بودم تا غذا رو آوردند
اول ظرف رو جلوی نغمه و غزل گذاشتم و بعد غذای شایان رو دادم , تو سکوت مشغول خوردن غذامون شدیم , بعد از اتمامه غذا از روی صندلی بلند شدم و گفتم: من میرم حساب کنم
همزمان با من شایان هم بلند شد و گفت: نه من میرم حساب میکنم
اخمی کردم و گفتم: بشین سر جات ببینم
با چشم و ابروش بهم اشاره یی کرد , تازه متوجه منظورش شدم پس گفتم: خیلی خب باشه تو حساب کن
لبخندی زد و پشتش رو کرد و رفت رو به نغمه گفتم: نغمه خانم؟
سرش رو بالا آورد و گفت: بله؟
-ببخشید میشه یه لحظه بیایین بیرون؟؟؟
غزل کنجکاوانه پرسید: با دختر خالم چی کار داری؟
نگاهی به غزل انداختم و گفتم: شما وکیلشی؟
غزل نیشخندی زد و گفت: بهم نگی از فضولی میمیرم آ!!!
نغمه ریزخندی کرد و از روی صندلی بلند شد و گفت: بریم
غزل با اخم بهم خیره شد: سینا بهم نمیگی؟
با نغمه همراه شدم و گفتم: فضولی نکن خانم کوچولو!
لحظه آخر که از در داشتیم خارج میشدیم با لحن لوسی گفت: من کوچولو نیستم
پله ها رو پایین اومدم گوشه یی وایسادم نغمه هم روبروم وایساد
-میتونید کارتون رو بهم بگید…!
نگاهی بهش انداختم و گفتم: راستش شایان خواست که چیزی رو بهتون بگم
ابروهاش رو تو هم کشید , میدونستم کنجکاو شده بود تا بدونه قضیه چیه , پس بهم زل زد و زیر لب گفت: شایان؟
-آره به خاطره همین تو خیابون صدام کرد
-خب چی کارم داره؟
-راستش…هفته دیگه تولده غزله
نغمه که کم کم داشت میفهمید ازش چیو میخوام اخمش رو باز کرد و گفت: خب؟
-شایان میخواد سورپرایزش کنه
-خب این خیلی خوبه
-گفت باید شما بهش کمک کنید , یعنی به من و شایان
-البته , ولی خب من باید چی کار کنم؟
-اول اینکه اصلا به غزل هیچی نگید چون این قضیه قراره سورپرایز باشه
-اوکی به کسی چیزی نمیگم
-شما سلیقه غزل رو بهتر از من و شایان میشناسید , هم برای کادو کمک کنید , چون بالاخره منم غزلو مثله خواهرم دوست دارم و میخوام براش کادو بخرم , هم اینکه ساعتی که میتونه بیاد بیرون…یعنی میخوام ببینم تو خونه هم جشنی میگیره یا نه؟
-نه اصولا خاله مریم جشن نمیگیره , اگه حوصله داشته باشه شاید بگه دور هم جمع بشیم
-آها خوبه , میخواستم در جریان باشید
-اوکی مشکلی نیست مطمئنم غزل خیلی خوشحال میشه
لبخندی زد که گفتم: میتونم شمارتون رو داشته باشیم؟
به چشمام زل زد: شماره منو؟
-فکر بدی نکنید , میخوام باهاتون تماس بگیرم به اینجهت کارا , آخه شایان شماره شما رو نداره
خنده ریزی کرد و گفت: نه فکر بد چیه!
دستشو به سمتم دراز کرد , گوشیم رو تو دستش گذاشتم , شمارش رو برام زد و گفت: اینم از شماره من
گوشی رو از دستش گرفتم و گفتم: خیلی ممنون پس من باهاتون تماس میگیرم , احتمالا کارا رو میزاریم برای هفته بعد که شما هم کار نمایشگاهتون تموم شده باشه
-وایی اینطوری که خیلی خوب میشه
-پس بریم تو که غزل و شایان منتظرن
خواست بره اما لحظه یی وایساد به طرفم برگشت و گفت: من الان به غزل چی بگم؟
-بگید سینا… خب…
خنده یی کرد و گفت: بیخیال خودم میپیچونمش
-مرسی
داخل رستوران شدیم , غزل با کنجکاوی بهمون زل زد و تا بهش رسیدیم گفت: حرفاتون تموم شد؟
نغمه دستش رو روی شونه ی غزل گذاشت و گفت: بله با اجازتون!!!
شایان بهم نگاهی انداخت , با چشمک بهش فهموندم که همه چی اوکی شده
بلند شدیم و چهارتایی به سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم
غزل هم که فهمیده بود نباید فضولی کنه چون نه نغمه بهش جواب میداد نه من , دیگه حرفی نزد , شایان نغمه و غزل رو رسوند , وقتی که تنها شدیم پرسید:
-سینا , نغمه چی گفت؟
-هیچی اوکی رو داد , گفت هفته دیگه کارا رو انجام بدیم بهتره , که اونم درگیر کارای نمایشگاه نباشه
-پس اوکی رو داده
-آره
-وایی فکر میکنی غزل سورپرایز بشه؟؟؟
-آره حتما خوشحال میشه
-مرسی
-خواهش , کاری نکردم
مقابل خونه نگه داشت , بهش دست دادم و ازش خداحافظی کردم
وارد خونه شدم , جز مامان و بابا کسی نبود , سلامی بهشون دادم و وارد اتاقم شدم
لباسام رو عوض کردم , خیلی خسته بودم روی تختم دراز کشیدم و به سقف اتاقم زل زدم
نفس عمیقی کشیدم…چشمام رو روی هم گذاشتم
برای لحظه یی کوتاه اون چشمای مشکی رنگ با رگه های سبز و عسلی مقابل چشمام اومد… و کمی بعد هم بوی عطر خنکش…
چشمام رو باز کردم و تو تاریکی به سقف اتاقم زل زدم…عجیب بود حس میکردم اون چشمای سرد و خوش رنگ جلوی چشمامند…
سرم رو کمی تکون دادم و تو جام تکونی خوردم…چشمام رو بستم…ذهنم رو به سمت دیگه یی پرواز دادم…این کارا از من دیگه گذشته بود…
این من بودم یه مرد….
مردی که شاید نوازش براش ممنوع شده بود و عشق براش بی معنی شده بود…
مردی بودم با یه قلب که دور اون حصاری از جنس یخ بود…
یخی که من نمیدونستم یه روزی یه جایی شاید…بتونه با گرمای محبت جنس مخالفی آب شه…
گرچه هنوزم معتقد بودم تنها زن پاک توی زندگیم فقط مادره خودمه….
رمان نگار
نغمه*
خودم رو روی صندلی انداختم , آهی کشیدم و به تنم کش و قوسی دادم تا خستگیو از تو جونم دور کنم
-باورم نمیشه به این زودی گذشت!
به نگار خیره شدم و گفتم: زود؟؟؟ کجاش زود گذشت؟ این چند روزه خیلی خسته شدم , نه غذا درست و حسابی خودم نه خواب درستی داشتم بخدا!
نگار روی صندلی کنارم نشست و گفت: اما خوش گذشت , نه؟
نگاهم رو از چشمای آرایش کردش گرفتم بعد از فوت پدرش سر همین نمایشگاه باز تونست روحیه از دست رفته ش رو دوباره به دست بیاره , همون موقع مهسا وارد اتاق شد و گفت: بچه ها پاشید بریم دیگه!
دهن دره یی کردم: سامان اینا کجان؟
مهسا به دیوار پشت سرش تکیه داد: دارن با استاد حرف میزنن , اگه بشه فردا خودشون میخوان بیان و کارا رو ببرن
نگار : خودشون؟ یعنی سامان و علی؟
مهسا : اوهوم
-بچه ها زشته بخدا
از روی صندلی بلند شدم تا برم و با سامان حرف بزنم , خیلی زشت بود برای برگردوندن کارا سامان و علی بخوان این کارو انجام بدن و ما نخواییم کاری کنیم
مهسا دستشو روی شونم گذاشت و منو وادار کرد دوباره روی صندلیم بشینم
-استاد با مسئول حرف زده , اونا تا فردا از هر کدوممون یه تابلو برمیدارن و بعد سامان و علی احتمالا با رضا و یکی دیگه از دوستاشون میان کارا رو ببرن
به چشماش زل زدم که نگار گفت: بابا نغمه بیخیال چه زشتی؟؟؟ نا سلامتی اونا مردنا!
خواستم چیزی بگم که در اتاق باز شد و علی وسامان وارد شدن , نگاه هر سه تامون به سمتشون چرخید
سامان رو به من گفت: فردا ما کارارو بر میگردونیم دانشگاه
خیره شدم به چشماش…حالت چشماش عجیب بودن…نمیشد از تو نگاهش چیزی رو خوند , انگار که خنثی بود
-واقعا ممنونم
سرش رو تکون داد و گفت: خواهش میکنم , شما ها دیگه میتونید برید
نگار به جای من گفت: خسته نباشید
سامان و علی زیر لبی گفتن: کاری نکردیم که…
نگار نگاه معنا داری بهم انداخـت , انگار اونم متوجه تغییر حالت سامان شده بود , بدون حرفی اتاق رو ترک کردن , نگار به طرفم برگشت:
-چش شده بود؟
شونه هام رو بالا انداختم: نمیدونم
مهسا:سامان تو قیافه بود! انگار یه چیزیش شده…مثل همیشه رفتار نمیکرد , گرچه کلا آدم مغروریه , ولی حداقل با تو بهتر از ماها رفتار میکرد!
با سردرگمی به چشمای مهسا زل زدم و زمزمه کردم: آخه چش شده بود؟
مهسا سرش رو به طرفین تکون داد و زمزمه کرد:منم نمیدونم
***
یک ساعت بعد در حالی که وسایلمون رو جمع کرده بودیم از استاد و بچه ها خداحافظی کردیم و از محوطه خارج شدیم , به طرف خیابون اصلی رفتیم
مهسا رو به ما گفت: بچه ها ناهار بیایین خونه ی ما
نگار: مرسی مهسا اما من که نمیتونم , هفته دیگه چهلم بابامه…باید برگردم اصفهان…
مهسا با ناراحتی گفت: حیف
برگشتم و به نگار زل زدم…آرایش داشت ولی زیر ابروهاش پر شده بود… سرم رو انداختم پایین….چه غمی کشیده بود…اون پدرش رو از دست داده بود…
برای هر دختر , پدر اولین مرد و اولین قهرمان زندگیشه…چه قدر میتونه مرگ یک پدر برای یه دختر اونم با سن نگار تلخ و غیر قابل پذیرفتن باشه…
-نغمه تو چی؟
صدای مهسا منو از افکارم بیرون کشید , نگاهم رو از صورت نگار گرفتم و به خیابون زل زدم: نه مهسا راستش…چند روز دیگه تولد غزله… قراره دوست پسرش سورپرایزش کنه
نگار کنجکاوانه پرسید: غزل با کی دوسته؟
بند کیفم رو میون دستام گرفتم برای ماشینایی که میومد دست تکون دادم
-اسمش شایانه…اشتباه نکنم ۲۷ اینا باید باشه , وضعش خوبه…یه رستوارنم داره
نگار مشکوک بهم زل زد و گفت: یه سوال؟
نگاهی به چشمای مشکیش کردم: جان؟
-میتونم بپرسم….؟
نگاهم رو ازش گرفتم و برای ماشینی که بوق زد دست تکون دادم
-البته
ادامه داد: رستوران شایان کجاست؟
ماشین مقابل پام ترمز کرد , دولا شدم و از شیشه رو به مرد مسن گفتم: مستقیم؟
-بیا بالا دختر
در رو باز کردم و گفتم: وایی بچه ها من دیگه میرم که دیرم شده , شما هم با ماشین میایید؟
مهسا بهم زل زد و گفت: نه من و نگار پیاده میریم
لبخندی زدم و گفتم: خب فعلا خداحافظ
سوار ماشین شدم , و ماشین با سرعت زیادی به راه افتاد , گوشیم رو از تو جیبم در آوردم , تو تمام این چند روز منتظر تماسی از سینا بودم , قرار بود بهم زنگ بزنه و خبرم کنه که کِی بریم برای خریدن کادو و تدارکات تولد , اما هیچ خبری ازش نشده بود
گوشی رو تو جیبم گذاشتم , تازه یادم افتاد که نگار داشت ازم سوال میپرسید , به خیابون زل زدم , اون چه سوالی ازم کرد؟؟؟
آها , درخصوص شایان پرسید…اصلا حواسم نبود بهش جواب بدم…پوفی کردم و برای لحظه یی به حواس پرتی خودم خندیدم
سر خیابون از ماشین پیاده شدم و به سمت خونه رفتم , زنگ رو فشردم , طولی نکشید که مامان درو باز کرد , داخل شدم و روش رو بوسیدم
-مامان بالاخره نمایشگاه هم تموم شد
-خسته نباشی دخترم
-فعلا یکم استراحت دارم , تا کلاسام شروع شه
-باشه گلم برو لباسات رو عوض کن بیا ناهار
-چشم
وارد اتاق شدم , دکمه های مانتوم رو باز کردم و مقنعه و مانتوم رو روی مبل انداختم خواستم از اتاق برم بیرون که صدای گوشیم رو شنیدم , سرم رو برگردوندم و از روی میز گوشی رو برداشتم , شماره ناشناسی روی صفحه گوشیم نقش بسته بود , حدس زدم باید سینا باشه , جواب دادم
-الو سلام
-سلام نغمه خانم
از صداش شناختم
-سلام خوب هستید؟
-شناختین؟ سینام
-بله…حالتون خوبه؟
-مرسی , من از غرل پرسیده بودم که کی کار نمایشگاهتون تموم میشه , گفتش امروز روز آخره
-آره درسته
-پنج شنبه تولد غزله و شایان خیلی وقت نداره…
-ایرادی نداره من فعلا وقتم آزاده , هر موقع که شما و شایان خان وقت داشته باشید , منم هستم
-راستش امروز شایان بهم زنگ زد و گفت که اگه امکانش هست عصر سه تایی بریم برای سفارش کیک و خرید کادو , شما میدونین غزل چی خیلی دوست داره؟
لبخندی گوشه لبم نشست: البته که میدونم , امروز عصر کجا بیام؟
-من خودم میام دنبالتون
-باشه مرسی
-ببخشید مزاحم شدم , فعلا
-خداحافظ
گوشی رو قطع کردم , لبخندی گوشه لبم نشست , چه قدر میتونستیم با این کار غزل رو خوشحال کنیم , شماره سینا رو تو گوشیم ذخیره کردم , و از اتاق اومدم بیرون
مثل همیشه بوی خوشه قیمه و برنج خونه رو پر کرده بود , سر میز نشستم , مامان میز رو با سلیقه چیده بود , ظرف خورش رو مقابلم گذاشت
-شما نمیخورید؟
– نه گلم من زودتر خوردم , ببینم با کسی داشتی حرف میزدی…؟
لبخند رو لبم ماسید…مامان من طرز فکرش امروزی بود…اما میدونستم که اگه بخوام بگم دوست پسره غزل میخواد براش تولد بگیره و از من خواسته کمکشون کنم میخواست بهونه بیاره پس گفتم: نگار بود…هفته دیگه چهلم پدرشه
-تو اصفهان میگیرن مراسم رو؟
برنج رو تو بشقابم ریختم: بله
مامانم تو لیوان برایم دوغ ریخت و گفت: کاش تهران میگرفتن و ما هم میتونستیم بریم
نگاهی به مامانم انداختم: نگار انتظاری از ما نداره
-نغمه تو دوست چندین سالشی…تو این شرایط باید کنارش بمونی…
قاشقی از غذا رو تو دهنم گذاشتم: درسته مثل همیشه حق با شماست و من تسلیم!
خنده یی کرد و آشپزخونه رو ترک کرد
رمان نگار
***
رمان نگار
موهام رو لخت کردم و از بالا جمعشون کردم , تو چشمام رو با مداد سیاه کرده بودم و این باعث شده بود چشمام که یکم تن سبز داشت اینطوری بیشتر به چشم بیاد , آرایش مختصری کردم , از غزل خبری نداشتم , بهتر , اصلا هیچ جوره نمیخواستم جلوش سوتی بدم که براش با سینا و شایان چه نقشه هایی کشیدیم , مطمئن بودم اینطوری خیلی خوشحال میشه
مانتو مشکی رنگم رو تنم کردم و شالم رو روی سرم انداختم , همون موقع گوشیم زنگ خورد , شماره سینا بود برش داشتم
-الو؟
-سلام , من سر خیابونم
-باشه الان میام
گوشی رو قطع کردم و تو جیب کیفم گذاشتمش , از اتاق اومدم بیرون , مامانم روی زمین نشسته بود و مشغول پاک کردن سبزی بود , نگاهی به سرتا پام انداخت
-کجا نغمه؟
کفشام رو از تو جا کفشی در آوردم و پام کردم: میرم با بچه ها برای غزل کادو بخریم
کنجکاوانه پرسید: کدوم دوستات؟
-با مهسا
-باشه دیر نکنی
-چشم
از در خونه زدم بیرون…برای لحظه یی عذاب وجدان گرفتم برای دروغی که به مامانم گفتم , ولی الان وقتش نبود که بخوام بشینم و همه چیزو براش توضیح بدم , بعدا همه چیو براش میگفتم , خدایا ببخش!
لبخندی گوشه لبم نشست در رو باز کردم و به سمت خیابون رفتم…نمیدونستم باید دنبال چه ماشینی بگردم , سر خیابون رسیدم , نگاهی به ماشینا انداختم
لوگان مشکی رنگی برام چراغ زد , چشام رو تنگ کردم و به رانندش خیره شدم , سینا بود ولی تنها!
جا خوردم قرار این بود که شایان هم باهاش باشه
به سمت ماشین رفتم , در جلو رو باز کردم و داخل نشستم , با نشستنم سلامی دادم
سینا نگاهی بهم انداخت و گفت: سلام
کنجکاوانه عقب رو نگاه کردم و پرسیدم: شایان نمیاد؟
لبخند کجی زد , در داشبورد رو باز کرد و کارت اعتباری رو بیرون کشید و بهم نشون داد
-این چیه؟
اسم روی کارت رو خوندم ” شایان سعیدی ”
-کارت شایانه؟
نگاهی به چشمام انداخت: شایان نتونست بیاد کارتش رو داد و گفت من همه چیو بسپرم به سلیقه تو
کارت رو از تو دستش گرفتم و با لبخند گفتم: پس من آزادم که مهمونی رو بترکونم؟
خنده یی کرد و گفت: چه مهمونیی! یه مهمونی ۴ نفره!
کارت رو روی داشبورد گذاشتم و گفتم: خب چرا نیومدش؟
ماشین رو روشن کرد: خالش اینا مهمونِ رستورانش بودن , خیلی عصبانی شد!
سرم رو تکون دادم و گفتم: عیب نداره من کارش رو راه میندازم
برگشت نگاهی به کارت روی داشبورد انداخت و لبخندی زد و گفت: بریم؟
برگشتم کمربندم رو بستم و گفتم: فکر کنم خیلی کار داشته باشیم برای امروز
سرش رو به علامت تایید تکون داد , پاش رو روی گاز فشار داد و با سرعت تو خیابون دیگه یی پیچید… سینا*
سرم رو از شیشه بیرون آوردم و رو به پارکبان گفتم: جا هست؟
نگاهی بهم انداخت و با دست به جای خالی اشاره نمود و گفت: اونجا پارک کن
فرمون رو پیچوندم و تو جای پارک , ماشین رو پارک کردم , کمربندم رو باز کردم:
-پیاده شید
نغمه هم کمربندش رو باز کرد و از ماشین پیاده شد , کارت رو از روی داشبورد برداشتم و توی کیف پولم جا دادم و از ماشین پیاده شدم , نگاهی به نغمه که داشت شالش رو مرتب میکرد انداختم و گفتم: بریم؟
کیفش رو روی شونه ش انداخت و با سر حرفمو تایید کرد , با هم از خیابون رد شدیم , سرم رو برگردوندم و اشاره یی به شیرینی فروشی کردم:
-بریم از اینجا کیک بخریم؟
نگاهی به سردر شیرینی فروشی انداخت: من تاحالا از مجلسی خرید نکردم!
نگاهی به اسم مجلسی که با نور های قرمز رنگی میون تاریکی شب میدرخشید انداختم , لبخند تلخی گوشه لبم نشست
*
-سینا میشه کیک مراسم نامزدیمون رو از مجلسی سفارش بدیم؟
-نگار خوبه؟ آخه من تاحالا از مجلسی شیرینی یا کیک نخریدم
-آره عالیه , من چند بار از اینجا خرید کردم , کارشون حرف نداره!
دستم رو محکم فشرد و گفت: بریم سینایی؟
لبخندی به روش زدم و گفتم: باشه اگه بد بود پس به پای خودت
خودشو برام لوس کرد و با لبخندی گفت: مطمئن باش پشیمون نمیشی عزیزم *
-آقا سینا؟؟؟
با صدای نغمه رشته افکارم پاره شد
-جان؟
-کجایی؟
سرم رو به طرفین تکون دادم: آره جاش خوبه , من تا حالا رفتم…
شونه هاش رو بالا انداخت: پس حتما خوبه , بریم
با هم به سمت شیرینی فروشی رفتیم و داخل شدیم , نگاهی به کیک های توی یخچال انداختم که نغمه گفت:
– یه کیک کوچیک رو برای پنج شنبه شب سفارش بده
-چه مدلی سفارش بدم؟
نگاهی به کیک های جورواجور انداخت و گفت:غزلم مثل من عاشق کیک شکلاتیه
لبخند تلخی گوشه لبم نشست: شما دخترا همتون عاشق کیک های شکلاتی هستینا!
نگاهی بهم انداخت و با لبخند بی رمقی گفت: چطور مگه؟
خیره شدم به چشمای گیراش…خواستم چیزی بگم که صدای مرد سفارش گیرنده پل نگاهمون رو شکست: ببخشید آقا چی لازم دارید؟
نگاهم رو از چشمای خوش حالت نغمه گرفتم و به مرد دوختم: برای پنج شنبه شب یه کیک شکلاتی میخوام
-چه اندازه یی باشه؟
اشاره یی به یکی از کیک های توی یخچال کردم: طرح اون و اندازه اون کیک شکلاتی خیلی خوبه
-باشه حتما , روی کیک چی نوشته بشه؟
نگاهی به نغمه انداختم و گفتم: چی نوشته باشه؟
نغمه رو به مرد گفت: لطفا بنویسید غزل جون تولدت مبارک و البته شمع ۲۱ رو هم برامون آماده بزارید
مرد سرش رو تکون داد و قبض رو به سمتم گرفت و گفت: صندوق حساب کنید
قبض رو گرفتم و به سمت صندوق رفتم و کارت رو به مرد مسن دادم , بعد از کشیدن کارت با نغمه از شیرینی فروشی اومدیم بیرون
-از طرف شایان برای غزل چی بخریم؟
نغمه نگاهی به خیابون انداخت: شایان نگفت تا چه قدر میخواد کادو بخره؟
-نه بابا این حرفا چیه , غزل دوست دختره شایانه , اونم هر چه قدر که داره باید خرج کنه
-آها , پس بیا بریم توی مرکز خرید , فکر کنم فهمیدم باید چی بخریم!
همراه با نغمه وارد مرکز خرید شدیم و به دنبال اون به راه افتادم به سمت پوشاک زنانه فروشییی رفت و گفت: نظره من اینه براش یه پالتوی مشکی بخریم , هم غزل لباس اینا خیلی دوست داره هم اینکه چند روز پیش گفت یه پالتو مشکی نیاز داره
سرم رو تکون دادم: خیلی خوبه اما سایزش چی؟
برگشت نگاهی بهم انداخت: خب تقریبا اندازه ی منه دیگه! یکم پر تر!
لبخندی زدم: خب اینم حرفیه
داخل مغازه شدیم و به پالتو های مشکی نگاهی انداختیم , نغمه بعد از جست و جوی توشون تونست یه مدلی رو برگزیده کنه , رو به فروشنده گفت:
-میشه از این پالتو سایز…
بعد ساکت شد , نگاهی بهش انداختم: سایز چند؟
برگشت به من نگاهی انداخت و گفت: غزل از من استایلش پرتره , فکر کنم سایزش ۴۰ باشه
-میخوایی ازش بپرس؟
سرشو تکون داد: نه سایزش باید همین باشه
رو به فروشنده گفت: لطفا از اون پالتو سایز ۴۰ رو به من بدید
-چشم یه چند لحظه
رو به نغمه گفتم: به نظرت خیلی کوتاه نیست؟ شایان گیر نده؟
نغمه سرشو کج کرد و گفت:نه بابا تا بالای زانوشه , اونقدری کوتاه نیست , بعدشم من غزل رو میشناسم , میدونم مانتو و یا پالتوی بلند نمیپوشه
-آها بله
فروشنده پالتو رو آورد , نغمه بعد از اینکه پالتو رو پرو کرد و مطمئن شد برای خودش گشاده , اوکی رو داد بعد از خرید پالتو توی مرکز خرید گشتیم
رمان نگار
code = 668
رمان نگار | رمان نگار من تویی
برچسبها دانلود رمان نغمه از نسرین سیفیدانلود رمان نفسم شودانلود رمان نگار لنگ درازدانلود رمان نگار مندانلود رمان نگارم بمانرمان نفسم شورمان نگار من ، تویی 14رمان نگار من توییرمان نگار من تویی از قسمت 1
به جز کلیه وشش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برند
توسط ·
به جز کلیه وشش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برندبه جز کلیه و شش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی بدن نیز … به جز کلیه وشش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برندبه جز کلیه و شش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می … به جز کلیه و شش از پوست به عنوان اندام دفعی نام … پوست – ویکیپدیا , دانشنامهٔ آزاد با پوست , اولین سد دفاعی بدن بیشتر آشنا شویم! | … کیف کیتی همراه الگو کلیه – ویکیپدیا , دانشنامهٔ آزاد به جز کلیه وشش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام
با پوست , اولین سد دفاعی بدن بیشتر آشنا شویم!
پوست يک ارگان حياتی میباشد که بدون آن هيچ موجودی قادر به ادامه حيات نيست. پوست بعنوان وسيعترين عضو زنده بدن , درحقيقت يكي ار پيچيده ترين , جالبترين و پركارترين اعضاء نيز به شمارمي آيد. دستاوردها و تحقيقات انجام یافته در زمينه شناخت ساختار و عملكرد پوست در بدن طي دهه گذشته از مجموعه مطالعات دو قرن اخير بيشتر و مؤثر تر بوده است .
وظايف پوست :
– بدن را در مقابل آسيبهاي مكانيكي , حرارت وتابش شديد نور محافظت مي كند(سيستم دفاع مکانيکی).
– از نفوذ مواد شيميايي و ورود ميكروبها و ميكرو ارگانيسمها به بدن جلوگيري مي نمايد(سيستم دفاع ايمونولوژيکی) .
– برخي از مواد مضر حاصل از فعاليتهاي متابوليسمي در سيستم گوارشي و كبد را دفع ميكند.- هورمونها و آنزيمها را درداخل بدن حفظ مي كند.
– به عنوان يك عضو لامسه خارجي , پيامهاي حسي را از طريق اعصاب به مغز و مراكز عصبي منتقل مي كند .
– به كمك سلولهاي لانگرهانس , نقش مهمي را در سيستم ايمني بدن ايفا مي نمايد .
– نشان دادن نژاد هر فرد (سياه پوست-سفيد پوست و غيره)
– نشان دادن جنسيت هر فرد (مرد و زن (
– مانع از تبخير شدن آب بدن. تنظيم حرارت بدن و سدی در برابر از دست دادن دمای داخلی بدن.
اجزا و ساختمان پوست :
در هر اينچ مربع از پوست , با ضخامت متغير بين ۱mm تا ۴mm , اجزا ي متعددي را مي توان مشاهده نمود كه با تعداد شگفت آوري در كنار هم به ايفاي نقش خود مي پردازند. ۶۵۰ غده مترشحه عرق, ۶۵ فوليكول مو, , ۱۹ يارد مويرگهاي ظريف خوني , هزاران سلول لامسه , پايانه عصبي و سلولهاي لانگرهانس در هر اينچ مربع از پوست در كنار هم قرار دارند كه علاوه بر آنها سلولها ي ملانو سيت و آنزيمهاي تيروزيناز ( سازنده ملانين ) را نيز بايد اضافه نمود .
به طور كلي دو نوع غده در داخل پوست وجود دارند :
۱- غدد مترشحه چربي
۲- غدد مترشحه عرق
معمولا دهانه هر كدام از غدد چربي به يك فوليكول مو باز مي شود , اما در بعضي از موارد در پاي هر فوليكول مو چند غده چربي وجود دارد كه سبب تجمع چربي) (sebum بر روي پوست مي گردد.
غدد عرق عميقا “ در داخل لايه هاي زيرين پوست ( دوم) به صورت پايانه هاي فنري شكل ريشه دوانده اند كه توسط يك لوله تو خالي جهت دفع عرق از لايه هاي بالاتر (اپيدرم ) عبور كرده و دهانه كوچك آن در سطح پوست باز مي شود .
شايان ذكر است تعريق سبب پاكسازي پوست كه همانا خروج آلودگيها از خلال دهانه كوچك مزبور مي باشد , نمي گردد.
لايه هاي پوست :
سطح پوست از تجمع سلولهاي مرده تشكيل شده است . زير اين سطح , سه لايه جداگانه بسيار نازك به شرح ذيل وجود دارند :
۱) اپيدرم
۲) درم
۳) هيپودرم
اپيدرم :
اپيدرم كه ضخامتش از ۰.۰۴ تا ۱.۶ ميلي متر متغيير مي باشد , لايه مهمي است .سلولهاي لانگرهانس كه ايمني پوست را برعهده دارد , ملانوسيتها و آنزيم تيروزيناز كه عهده دار توليد رنگدانه هاي ملانين و تنظيم رنگ پوست است , در اين لايه قرار دارند.
محصولات آرايشي و بهداشتي نظير پاك كننده ها , لايه بردار ها , ترميم كنند ه ها يا مرطوب كننده ها نيز بر اين لايه تاثير مي گذارد .
چرا اپيدرم مهم است ؟
– اپيدرم مسئول زيبايي و شادابي ظاهري پوست است .
– پوست را در مقابل خشك شدن ( از دست دادن رطوبت ) , نفوذ مواد شيميايي مضر وميكروبها حفاظت مي نمايد .
– اپيدرم يك لايه فعال متابوليكي است كه سنتز چربيها (ليپيدها ) را برعهده دارد .
– اولين سد دفاعي در مقابل حمله مواد اكسيد كننده در بدن به شمـار مي رود.
– عوامـل مقـابله كننـده با راديـكالـهاي آزاد نظـيـر ويـتامـين E وC و Superoxide Dismutase در اين لايه رار دارند.
– قابليت نگهداري مقادير متنابهي از سراميدها و glycosaminoglycons را دارا مي باشد .
– اپيدرم حاوي مقدار زيادي آب است . هرچه بدن جوانتر باشد , آب بيشتري در پوست وجود دارد .با افزايش سن ظرفيت نگهداري آب در پوست كاهش مي يابد و در نتيجه پوست به سمت خشك و چروك شدن متمايل مي گردد .
– اپيدرم , علاوه بر اين , اولين سد دفاعي بدن در مقابل هجوم ميكروبي محيط اطراف بدن به شمار مي آيد كه در اين ميان عملكرد خود را مديون حضور سلولهاي لانگر هانس مي باشند .
سلولهاي لانگرهانس بسيار به تابش اشعه ماوراء بنفش حساسند .حتي تابش خفيفي از اشعه ماوراء بنفش قادر است سلولهاي لانگرهانس را از بين ببرد كه اين مسئله مي تواند به كاهش ايمني سطح بدن منجر شود .همچنين با افزايش سن , به طور طبيعي تعداد اين سلولها كاهش مي يابد كه اين خود مي تواند دليلي براي افزايش شيوع سرطان در افراد مسن نسبت به جوانان باشد .
در سطوح تحـتاني لايه اپيـدرم , سلولـها از طريق تقسيم ميتـوزي , تكثير مي يابند . هر سلول , با حفظ سلول والد توانايي توليد يك سلول جديد را نيز دارا مي باشد . سلول جوانتـر در جاي خـود باقي مانده و سلول پيـرتر از لايـه هاي اپيدرم رد شده و به سطح مي رسد . اين سلولها ضمن حركت خود به سطوح بالاتر با ماده اي به نام كراتين پرمي شوند وآب و چربي خود را از دست مي دهند .فسفوليپيد موجود در آنها به گليكـو ليپيد , كلستـرول و سراميدها تبديل مي شود .در پايان حركت به صورت لايه اي از سلولها ي مرده روي سطح پوست قرار مي گيرند .
از سوي ديگر سلولهاي جايگزين , سلولهاي بزرگ , جوان ونرم هستند كه حاوي مقدار زيادي آب مي باشند .با افزايش سن , اين لايه نازك شده و نگهداري رطوبت را براي پوست دچار مشكل مي كند .
سراميدها يك نقش حياتي در قابليت نگهداري رطوبت توسط پوست بازي ميكنند كه اين مسئله مي تواند در سنين كهولت و نيز در مقابل تابش مستقيم خورشيد , پوست را محافظت نمايد .
در لايه اپيدرم يك عامل مرطوب كننده طبيعي به نام NMF وجود دارد . تماس طولاني مدت با مواد پاك كننـده قوي و تغيير شرايط آب و هوايي مي تواند به كاهش ميزان NMF منجر شده و پوست را شكننده و خشك كند .
براي پوستهاي مسن و آسيب ديده , موادي نظير آلفا هيدروكسي اسيدها(AHA) , مي تواند ظاهرسالمتر و شادابتر ي به آن ببخشد .
درم :
لايه دوم يا درم ۵ تا ۷ برابر ضخيمتر از اپيدرم است و به وسيله يك غشاءپيوندي پايه به آن متصل شده است.درم از يك غشاء ضخيم ارتباطي تشكيل شده است كه در حقيقت شبكه بهم بافته اي است از مويرگها ي خوني و لنفي , رشته ها وپايانه هاي عصبي وحسي , كلاژن و فيبرهاي پروتئيني الاستيني كه وظيفه آنها نگهداري و حفظ رشته هاي عصبي مي باشد .فوليكول هاي مو , مويرگهاي خوني , غده هاي چربي و عرق نيز در اين لايه قرار دارند . وظيفه اصلي اين لايه حفظ استحكام و ارتجاع پوست مي باشد .
چرا درم مهم است ؟
– اپيدرم را به كمك شبكه وسيع وظريف مويرگها ي خوني خود , تغذيه مي كند .
– به كمك شبكه محكمي از كلاژن و رشته هاي پروتئيني الاستين , سبب استحكام بافت پوست مي شود .
– خاصيت ارتجاعي و كشساني پوست را تامين مي كند .
– به عنوان يك منبع دخيره آب عمل مي كند .
– پوست را در مقابل آسبهاي مكانيكي محافظت مي كند .
– نقش مهمي به عنوان يك گيرنده حسي ويك تنظيم كننده داخلي بازي مي كند .
هيپودرم :
هيپودرم , سومين و آخرين لايه پوست , پوست را به بافتهاي ماهيچه اي متصل مي نمايد.
اين لايه به دليل فراواني سلولهاي چربي , خاصيت ارتجاعي بسيار داشته و به عنوان ضربه گير (مثل عملكرد فنرها در اتومبيل ) عمل مي كند . ضربه گيري اين لايه , نقش بسيار مهمي در حفظ و نگهداري مويرگهاي خوني و پايانه هاي عصبي دارد .
برچسبها با پوست،اولین سد دفاعی بدن بیشتر آشنا شویم!به جز کلیه و شش از پوست به عنوان اندام دفعی نام میبرندبه جز کلیه و شش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برندبه جز کلیه وشش از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برندچرا از پوست به عنوان اندام دفعی نام میبرندچرا از پوست نیز به عنوان اندام دفعی نام می برندچرا به پوست اندام دفعی می گ
تردک لبنانی
اگر لبنه , حمص و بقیه مزههایی را که اینجا پیشنهاد کردهایم , آماده کردهاید , احتمالا حس میکنید یک جای کار میلنگد. یک چیزی باید باشد که به جان این پیشغذاهای دوستداشتنی و خوشبخت بیفتد و در منوی گوشه فقدان جانسوزش احساس میشود. و آن چیزی نیست غیر از یک نان خشک کوچک بامزه و اشتهاآور که سفره ناچیز ما را کامل و شکم را به مهمانی رنگها و مزهها دعوت میکند.
این بیسکوییت شور با دانههای روغنی و سبزیهای خوشبو که به نام شیک کراکر مشهور است , به فارسی تردک ترجمه شده و یکی از بهترین همنشینهای این سفره خوش آبورنگ است. اگر همیشه بستههای تردک خوشمزه را با نام و نشان تجاری بازاری تهیه کردهاید , یکبار پختش را در خانه امتحان کنید تا مشتری شوید.
تردک لبنانی کراکر یا تردک با دانههای روغنی , پیشنهاد این هفته ما در گوشه آشپزخانه شماره ۵۷ میباشد که آمادهکردن و پختش به اندازه خوردنش در یک بعد از ظهر بهاری و تابستانی لذت دارد.
تردک لبنانی مواد:
تردک لبنانی
تردک لبنانی
– یک پیمانه آرد کامل گندم
تردک لبنانی
– یک پیمانه آرد همهمنظوره سفید
تردک لبنانی
– یک چهارم پیمانه دانه (تخم) خشخاش
تردک لبنانی
– یک چهارم پیمانه کنجد
تردک لبنانی
– یک چهارم پیمانه سیاهدانه
تردک لبنانی
– یک و نیم قاشق چایخوری نمک نرم
تردک لبنانی
– یک و نیم قاشق چایخوری بیکینگ پودر
– سه قاشق غذاخوری روغن زیتون
– کمی بیشتر از سهچهارم پیمانه آب (۱۹۵ میلیلیتر)
روش:
۱- مواد خشک (آردها , دانهها , نمک و بیکینگ پودر) را در یک کاسه بزرگ هم میزنیم تا آرد با همه مواد مخلوط شود.
۲- روغن را اضافه میکنیم و دوباره هم میزنیم. مواد کمی خیس و چسبنده میشوند. در این مرحله آب را اضافه میکنیم و خوب هم میزنیم. اگر دستگاه مخلوطکن یا چندکاره دارید , بهتر است این کار را با آن انجام دهید تا در چند ثانیه , یک خمیر اساسی تحویل بگیرید.
خمیر ورز دادهشده در حال استراحت و حالکردن برای ۲۰ دقیقه -گوشه
۳- خمیر شکل گرفته و باید ورز بیاید. حدود ۶ بار آن را کامل باز کرده و پهن کرده و ورز میدهیم. بعد روی آن یک پارچه نازک آشپزخانه میاندازیم و میگذاریم یک ربع تا ۲۰ دقیقه استراحت کند.
اگر بخواهید فقط بخشی از خمیر را استفاده کنید میتوانید آن را دو قسمت کرده و یک بخش را برای آینده در یخچال نگه دارید.
۴- خمیر را به سه بخش تقسیم میکنیم. روی کاغذ مخصوص فر , هر بخش را با وردنه پهن میکنیم. نازکی هر ورق خمیر بستگی به سلیقه خودمان دارد. هر چه بیشتر خمیر را نازک کنیم , بیسکوئیتهای شور ما برشتهتر و تُردتر میشوند. وقتی سه تا خمیر را پهن کردیم با چاقو یا وسیله مخصوص برش خمیر و پیتزا در آن مربع یا لوزیهایی را درست میکنیم که قرار است شکل تُردکهای ما باشد.
خمیر تقسیمشده و برشخورده قبل از عزیمت به فر – گوشه
۵- فر باید در دمای ۲۳۰ درجه سانتیگراد گرم شده باشد. سینی خمیرها را در طبقه وسط میگذاریم و بسته به نازکی خمیر , بین ۷ تا ۱۰ دقیقه صبر میکنیم. کنارهها و وسط خمیر که طلایی شد , سینی را بیرون آورده و نانهای نیمپخته را برمیگردانیم تا در دو دقیقه بعد , پشتش هم کبابی شود.
میتوانیم در این مرحله , فر را روی حالت کبابی (روی درجه فر به شکل پنکه سهپره دیده میشود) بگذاریم و دو دقیقه دیگر صبر کنیم. در این مرحله نباید چشم از محصول داخل فر برداریم چون هر لحظه ممکن است خاکستر شود.
۶- به دلیل اینکه ممکن است در تجربههای اول تُردک ما خیلی سفت یا به عبارتی چوب شود , بهتر است زودتر از فر بیرون بیایند. اگر بعد از خنکشدن حالت خمیری داشت , میتوانیم دوباره فر را در دمای ۲۰۰ درجه گرم کنیم. سینی را در آن بگذاریم و فر را خاموش کرده و کمتر از ۱۰ دقیقه , صبر کنیم تا برشتهتر شود.
۷- بعد از خنک شدن باید این نانهای خشک خوشمزه را در ظرف دربسته نگه داریم. میتوانیم دو هفته از داشتن این نانهای سالم و همراه مزههای خانگی , لذت ببریم.
مدل مانتو , مدل مانتو مجلسی ۲۰۱۷ , مانتو اسپرت , گالری مانتو مدل مانتو بارداری ۹۴ – tmodel.ir مدل مانتو بارداری,مدل مانتو حاملگی مدل مانتو : جدیدترین و شیک ترین مدل مانتو ها مدل مانتو بارداری شیک جدید تابستانه اداری شیک … مانتو , انواع مانتو , مانتوهای جدید , مانتوهای مجلسی ۹۶ , … مدل های جدید مانتو بارداری و حاملگی بهاره خرید مانتو بارداری – سایت قیمت ها مدل لباس , مدل مانتو , لباس مجلسی , لباس عروس , مدل … مدل مانتو و شلوار اداری – nightmelody.com
مدل های جدید مانتو بارداری و حاملگی شیک و زیبا
برچسبها ژورنال انواع مدل مانتو اداری و رسمی جدید و شیک ایرانیعکس مانتو بارداری اداریمانتو بارداری فرم اداریمدل جدید مانتو بارداری و حاملگی بهارهمدل جدید و شیک مانتو تابستانهمدل مانتو بارداریمدل مانتو حاملگیمدل های جدید مانتو بارداری و حاملگی شیک و زیبا
انواع دسر,انواع دسر خوشمزه,انواع دسرهای خارجی دسر | دسر ژله | دسر کیک | دسر کافی شاپ | تیرامیسو … انواع دسر , پیش غذا , دسرهای خوشمزه غذاها و دسرهای عجیب و غریب آلمانی+عکس رول دارچین یا فرانزبروتشن یک دسر فوق العاده آلمانیدسر عجیب – yjc.ir آشپزی – انواع دسر – groohashpazi.blogfa.com آموزش آشپزی , غذاهای ایرانی , انواع دسر , آشپزی … دسر آلمانی الاصل – aftabir.com آشپزی لیدی الهام – دسرهای مدرن (دسر…
غذاها و دسرهای عجیب و غریب آلمانی
در زمان جنگ جهانی دوم که آلمان ویران شد و مردم غذایی برای خوردن نداشتند , برخی برای تهیه این غذای ساده به جای استفاده از گوشت خرگوش که نایاب و بسیار گران بود از گوشت گربه استفاده میکردند.
امتیاز خبر: ۹۶ از ۱۰۰ تعداد رای دهندگان ۲۳۱۱۷
خبرگزاری فارس: تنوع غذاهای عجیب و غریب در آلمان , کشوری که به پیشرفت صنعتی معروف است , میتواند برای هر کسی جالب باشد.
هر چند تکنیک و محصولات صنعتی آلمان جای بحث ندارند , اما دست پخت آلمانیها با ۲ جبهه سازشناپذیر مخالف و موافق روبهرو است , در این میان غذاها و دسرهای آلمانیهم هستند که نامهای عجیب و غریبی دارند.
سگ سرد
سگ سرد نام یک دسر آلمانی است. این دسر از بیسکویت و کاکائو به همراه کره نارگیل تهیه میشود. بر روی هر لایه بیسکویت , کرم کاکائو و کره نارگیل مالیده میشود. گویا برای بعضیها سطح سرد این دسر یادآور پوزه سگ است.
خرگوش تقلبی
برای تهیه خرگوش تقلبی , گوشت چرخکرده به همراه تخم مرغ آبپز شده در درون فر اجاق گاز قرار گرفته و بریان میشود.
در زمان جنگ جهانی دوم که آلمان ویران شد و مردم غذایی برای خوردن نداشتند , برخی برای تهیه این غذای ساده به جای استفاده از گوشت خرگوش که نایاب و بسیار گران بود از گوشت گربه استفاده میکردند.
موکه فوک
موکه فوک چیزی نیست جز نوعی نوشیدنی شبیه قهوه که ریشه آن به زبان فرانسه باز میگردد که در واقع همان «قهوه تقلبی» است و دوران جنگ فرانسه و آلمان در سال ۱۸۷۰ وارد فرهنگ نوشیدنی آلمانیها شده است. موکه فوک از انواع مختلف غلات تهیه میشود.
نیش زنبور
جای تعجب میباشد که بر روی کیک بادام با کرم وانیلی نام نیش زنبور گذاشته شده است. میگویند وقتی در قرن ۱۵ میلادی حاکم شهر «لینتس» در ساحل رود «راین» قصد حمله به شهر همسایه یعنی «آندرناخ» را داشته , سربازانش مورد حمله زنبورها قرار گرفته و گریختهاند. مردم شهر «اندرناخ» نیز به شادمانی این پیروزی کیکی پخته و نام نیش زنبور را بر آن نهادهاند.
ماولتاشه
ماول تاشه یک غذای سنتی مردمان جنوب آلمان است و میگویند که این غذا توسط کشیشان در صومعه شهر «ماولبرون» در قرون وسطی ابداع شده است. کاتولیکها در ایام روزهداری از خوردن گوشت منع شدهاند.
کشیشان این صومعه غذای گوشتدار را در لای خمیر پنهان میکردند تا دیده نشود چه میخورند. بعدها با رسوا شدن ماجرا مردم برای ماول تاشه با طعنه از واژه «نارو به خدا» استفاده میکردند؛ برخی نیز تقصیر را به گردن پروتستانها میاندازند.
(مذهب پروتستان شاخهای از مسیحیت میباشد که مبانی آن نخستین بار توسط مارتین لوتر مطرح شد).
زمین و آسمان
غذای زمین و آسمان (Himmel und Ääd) , این غذای سنتی مردمان حاشیه «راین» میباشد که از سیب زمینی و سیب درختی تشکیل شده است. در گویش راینلند واژه (Ääd) همان زمین یا به زبان آلمانی (Erde) است.
منظور از هیمل (Himmel) یا آسمان همان سیب درختی است. جهنم (Höll) یا همان (Hölle) نیز سوسیس جگر میباشد که این غذا اضافه میشود.
شوالیه فقیر
آنچه که در آمریکا به آن «نان توست فرانسوی» حکایت میگردد , با چاشنی رومانتیسم آلمانی همراه شده و نام «شوالیه فقیر» را گرفته است.
برای تهیه آن , نان باقیمانده از یکی ۲ روز گذشته را به درون ترکیبی از شیر , تخممرغ , شکر و وانیل غلتانده و سپس با کره سرخ میشود.
نام شوالیه فقیر یادگار دوران قرون وسطی است , زمانی که اشراف گوشت میخوردند و عامه مردم باید به نان بسنده میکردند.
نصف خروس
خارجیهایی که در شهر کلن آلمان «هالورهان»(Halver Hahn) سفارش بدهند , از نان , کره , پنیر , خیارشور به همراه سس خردل که بر روی میز چیده شدهاند , متعجب میشوند و میگویند فردی نان و پنیر سفارش داده و یک پرس نان کامل دریافت کرده است. او با گویش کلنیها گفته است: «اما من فقط نصف (نان) میخواستم».
هرچند پنیر با نصف نان در شهر کلن جا افتاده است اما غیر کلنیها «halve han» را اشتباها نصف خروس میفهمند.
تیلیت کارمندی
تیلیت کارمندی در واقع غذای کامل نیست , بلکه یک سس میباشد که با پوره سیبزمینی سرو میشود.
واژه «Stippen» در گویش برلینیهای به معنای تیلیت کردن است.
در گذشته این غذای فقرا بوده و کارمندان دولت نیز وضع خوبی نداشتند؛ در این سس , غذاهای باقیمانده تیلیت میشد.
بستنی اسپاگتی
یکی از بستیهای مورد علاقه آلمانیها بستنی اسپاگتی است , این بستنی فقط شبیه اسپاگتی است و هیچ ارتباطی با آن ندارد.
برای تهیه آن , بستنی آماده را با فشار از ظرف فلزی سوراخداری رد میکنند تا بستنی به صورت رشته درآید.
سس آن هم شربت توت فرنگی است , بر روی اسپاگتی واقعی پنیر هم ریخته میشود. بر روی بستنی اسپاگتی پودر نارگیل ریخته میشود تا شباهت این بستنی با اسپاگتی کامل شود.
پاچه
پاچه (Eisbein) این غذا از گوشت پاچه تهیه میشود؛اما ربط آن با (Eis) یا یخ چیست؟
در گذشته از استخوان ساق پا حیوان در قسمت زیر کفش پاتیناژ برای سر خوردن روی یخ استفاده میشده است.
مارش در گایسبورگ
مارش یا قدمرو در «گایسبورگ» یک نوع خورش است. در قرن ۱۹ میلادی دانشجویان دانشکده افسری در شهر اشتوتگارت علاقه زیادی به این غذا داشتند که در یک کافه در گایسبورگ فروخته میشد.
از آنجایی که دانشجویان از محل پادگان تا کافه را به حالت قدمرو و یا مارش نظامی طی میکردند , نام این غذا به مارش در گایسبورگ شهرت یافت.
مدل تونیک برای خانمهای چاق – topnaz.com تونیک سایز بزرگ |فروشگاه اینترنتی پوشاک و … مدل تونیک های سایز بزرگ زنانه محصولات مانتو تونیک و اورکت سایز بزرگ زنانه … جدیدترین مدل های تونیک سایز بزرگ ۲۰۱۳ – مجله … گالری عکس جدیدترین مدلهای لباس مجلسی – مدل تونیک سایز بزرگ مدل های جديد تونیک سایز بزرگ مجلسي مدل لباس سایز بزرگ زنانه مدل لباس زنان چاق مدل های لباس مجلسی سایز بزرگ مدل لباس مجلسی سایز بزرگ ۲۰۱۲ – topnaz.com
تونیک سایز بزرگ زنانه
گالری ۲
تونیک زیبا برای خانوم های چاق , جدیدترین مدلهای تونیک برای زنهای توپول و چاق
تونیک سایز بزرگ زنانه جدید ,تصاویر مدلهای فوق العاده شیک تونیک و بلوز برای خانوم های چاق,تونیک طرح دار برای زنهای چاق,عکس مدلهای زیبا و شیک لباس برای خانوم های چاق,تونیک مجلسی شیک برای زنهای نسبتا چاق
تونیک زیبا برای خانوم های چاق , جدیدترین مدلهای تونیک برای زنهای توپول و چاق
تونیک زیبا برای خانوم های چاق , جدیدترین مدلهای تونیک برای زنهای توپول و چاق
,تونیک زنانه چاق,تونیک برای زنان چاق,مدل تونیک زنان چاق,تونیک زنان چاق,تونیک زنانه برای افراد چاق تونیک برای خانمهای چاق,تونیک برای افراد چاق,مدل تونیک برای افراد چاق,مدل تونیک برای خانمهای چاق,مدل تونیک برای زنان چاق,تونیک مجلسی برای افراد چاق,تونیک ریون برای خانمهای چاق,مدل تونیک برای خانمهای چاق,مدل تونیک زنانه چاق,مدل تونیک مجلسی برای زنان چاق مدل
تونیک زیبا برای خانوم های چاق , جدیدترین مدلهای تونیک برای زنهای توپول و چاق
تونیک زیبا برای خانوم های چاق , جدیدترین مدلهای تونیک برای زنهای توپول و چاق