کاشمر طی چند هزار سال قدمت ، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال ۴۸۳ هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت ، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد ، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند ، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارها
کاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر ، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر ، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاه
قلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در ۱۳ کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامق
این روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است ، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است ، قرار گرفته و مربوط به ۸۰۰ سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا ، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است ، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است ، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمر
بترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)
در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .
سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ ۹۳۰ هجری ، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است ، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)
آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله ۵ کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرس
سیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال ۱۲۸۷ در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال ۱۳۰۷ به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال ۱۳۱۶ در این شهر به شهادت رسید .
همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگری
از جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس….
«جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید»
کاشمر طی چند هزار سال قدمت ، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال ۴۸۳ هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت ، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد ، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند ، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارها
کاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر ، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر ، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاه
قلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در ۱۳ کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامق
این روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است ، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است ، قرار گرفته و مربوط به ۸۰۰ سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا ، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است ، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است ، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمر
بترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)
در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .
سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ ۹۳۰ هجری ، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است ، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)
آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله ۵ کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرس
سیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال ۱۲۸۷ در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال ۱۳۰۷ به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال ۱۳۱۶ در این شهر به شهادت رسید .
همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگری
از جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال ۵۷ ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد.
نام کاشمر و ترشیز در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است:
کشمر ، کیشمر ، کشمیر ، کشمار و کاشمر
در سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
پیشینه ی تاریخی
منطقه ی کاشمر که در متون و منابع کهن ازآن به عنوان ترثیت یا «ترشیز»یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره ی دوم و اوایل پیش از میلاد مسکون بوده است. به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی ۲۵۰۰ سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه برپا نموده است. کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوره پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد. کاشمر در سال ۳۱ هجری بدست اعراب مسلمان فتح شد و از ان پس امرای غزنوی ، سلجوقی،اسماعیلیه،خوارزمشاهیان،ایلخانی،سربداریه،تیموری،صفوی،افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگها ، شکست ها ، ناامیدی ها ، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.
نمایندگان شهر کاشمر در مجلس مشروطه ( قبل انقلاب)
از بدو تشکیل مجلس مشروطه)مجلس شورای ملی( تا پایان عصر سلطنت پهلوی
نمایندگان دوره اول
سیدهاشم احتشام الاولیاء الاطباء – ۱۲۸۷ – ۱۲۸۵
نمایندگان دوره دوم
بدون نماینده – ۱۲۹۰ – ۱۲۸۸
نمایندگان دوره سوم
حاج شیخ حبیب الله ترشیزی – ۱۲۹۴ – ۱۲۹۳
نمایندگان دوره چهارم
میرزا ابوتراب خان مقبل السلطنه خراسان(اقبال التولیه) – ۱۳۰۲ – ۱۳۰۰
نمایندگان دوره پنجم
محمدتقی بهار)ملک الشعراء) – ۱۳۰۴ – ۱۳۰۲
نمایندگان دوره ششم
اسدالله زوار – ۱۳۰۷ – ۱۳۰۵
نمایندگان دوره هفتم
اسدالله زوار – ۱۳۰۹ – ۱۳۰۷
نمایندگان دوره هشتم
میرزاآقا ضیاء)ضیاالاطباء)– ۱۳۱۱ – ۱۳۰۹
نمایندگان دوره نهم
میرزاعلی اقبال)اقبال السلطان) – ۱۳۱۴ – ۱۳۱۱
نمایندگان دوره دهم
اسدالله زوار – ۱۳۱۶ – ۱۳۱۴
نمایندگان دوره یازدهم
اسدالله زوار – ۱۳۱۸ – ۱۳۱۶
نمایندگان دوره دوازدهم
محمدابراهیم کلالی )امیرتیمور) – ۱۳۲۰ – ۱۳۱۸
نمایندگان دوره سیزدهم
محمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – ۱۳۲۲ – ۱۳۲۰
نمایندگان دوره چهاردهم
منوچهر تیمورتاش – ۱۳۲۴ – ۱۳۲۲
نمایندگان دوره پانزدهم
میرزاعلی اقبال )اقبال السلطان) – ۱۳۲۸ – ۱۳۲۶
نمایندگان دوره شانزدهم
عبدالوهاب اقبال – ۱۳۳۰ – ۱۳۲۸
نمایندگان دوره هفدهم
مهدی شوکتی – ۱۳۳۲ – ۱۳۳۱
نمایندگان دوره هیجدهم
منوچهر تیمورتاش – ۱۳۳۵ – ۱۳۳۲
نمایندگان دوره نوزدهم
منوچهر تیمورتاش – ۱۳۳۹ – ۱۳۳۵
نمایندگان دوره بیستم
ابولقاسم تفضلی – ۱۳۴۰ – ۱۳۳۹
نمایندگان دوره بیست و یکم
مهندسفضل الله جلالی – ۱۳۴۶ – ۱۳۴۲
نمایندگان دوره بیست و دوم
مهندسفضل الله جلالی – ۱۳۵۰ – ۱۳۴۶
نمایندگان دوره بیست و سوم
مهندسفضل الله جلالی – ۱۳۵۴ – ۱۳۵۰
نمایندگان دوره بیست و چهار
مهندسمحمدصادق فرمان – ۱۳۵۷ –۱۳۵۴
شخصیت ها و مشاهیر ترشیز
عمیدالملک کندری
آهی ترشیزی
آهی جغتائی
اهلی ترشیزی
اهلی شیرازی
میرصدرالاسلام ترشیزی
شیخ احمد جامی نامقی
ابونصر احمد ژنده پیل
محمد حسامی بندقرایی
ابوطاهر طرطوسی
محیی الدین طریثیثی
طوطی ترشیزی
ظهوری ترشیزی
عهدی ترشیزی
غواص بستی
محمد کاتبی
مظهری ترشیزی
منتخب ترشیزی
مؤمن ترشیزی
محمدحسین اشراقی ایوری
محمدعلی امامی
محمدباقر امامی
محمدحسین اولیایی
محمدحسین بختیاری
احمد ترشیزی
اسماعیل ترشیزی
میرزایوسف ترشیزی )فاضل ترشیزی(
محمدجعفر ترشیزی
محمدصالح ترشیزی
محمدرضا ترشیزی خراسانی
محمدعلی جلالی نوری (جلال العلما(
محمدحسین خوش اخلاق
محمدصادق سعیدی
فضل الله شریعتی
اسماعیل کوه سرخی
محمدحسین تولائی
حبیب الله آیت اللهی
سیدعلی نجفی کاشمری
عبدالعلی هروی
محمدحسین خوش اخلاق
ولی الله داورزنی
اماکن تاریخی، آثار باستانی و گردشگری
آرامگاه شهید سید حسن مدرس
آرامگاه سید مرتضی ابن موسی الکاظم
آرامگاه حمزه ابن موسی کاظم
مسجد جامع کاشمر
بقایای تپه باستانی کندر
سد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمر
آثار باقی مانده سد شاهی
قلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخ
آسیاب ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت
گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ
یخدان طبیعی بند قرا
سرو کاشمر
قلعه ی آتشگاه
بند شاهی (سد ششطراز(
بقایای قلعه ی خضرآباد
قلعه گبر حصار
منطقه گردشگری کوهسرخ
خرابه های ارگ قدیم شهر
پارک جنگلی سید مرتضی(ع(
یخدان فروتقه
منطقه شکار ممنوع درونه
آبگرم معدنی کریز
کاروانسرای حاج کاظم مدرسی
مدرسه علمیه حاج سلطان العلماء
تنگل سنگ نصوخ
واژه شناسی کاشمر
منطقه ی مورد بحث این کتاب که دیرزمانی با نام عمومی « ترشیز » شناخته می شد و امروزه در قالب سه شهرستان: کاشمر، بردسکن و خلیل آباد ظاهر گردیده است، در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود، نام ها و اسامی گوناگونی را به خود گرفته است . بررسی این اسامی و شناخت درست آن ها، به درک صحیح تحوّلات و تطوّرات تاریخی این سرزمین، مدد بسیار می رساند. لذا با رعایت تقّدم و تأخّر تاریخی، وجوه تسمیه و موقعیّت هریک از نام های ذیل را به اختصار بیان می نماییم:
»»کشمر: این نام که به صورت های « کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمر » نیز ذکر شده، قدیمی ترین نامی است که از بخشی از ناحیه ی مورد بحث ما، در متون قدیم به چشم می خورد. جایگاه تاریخی این شهر، با موقعیت جغرافیایی روستایی که هم اکنون با با همین نام، با برج رفیعی به قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده کیلومتری شرق شهرستان بردسکن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به خود خیره می سازد، مطابقت دارد.
صورت های مختلف واژه ی مذکور، بارها در اشعار شعرای جدید و قدیم به کار رفته است. گرچه در مواردی مراد شاعر از آن، شهر یا ایالت مشهور کشمیر هند بوده است. امّا آن جا که سخن از « سرو » در میان است، دیگر برای خواننده شکّی باقی نمی گذارد که مراد، همین کشمر مورد نظر ماست.
نام باستانی و اصلی شهر، بی تردید کشمر است و بسیاری از نویسندگان همچون فردوسی،
بارها از این نام استفاده کرده اند:
همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی
امّا جالب است که، معزّی شاعر توانای قرن پنجم هجری از واژه ی کاشمر استفاده می کند:
به کاشمر اَندر تُرک نزاید چو تو، به کاشغر اَندر سرو نبالد چو تو
فرهنگ نویسان و لغت شناسان، در معنای این واژه ها نظرات مختلفی ارائه داده اند: آغوش مادر، کنار یا سینه ی خورشید، کنار آتشکده ی مهر، آیین مادری و… از جمله ی آن هاست.
بُشت: منابع تاریخی در قرون نخستین اسلامی، از این نام استفاده کرده اند. البتّه چنین می نماید که پژوهش گران در عرصه ی تاریخ این خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پیرامون اسامی بُشت و پُشت، به نحوی دچار دوگانگی و سردرگمی شده و مخاطبان خود را نیز به وادی گمراهی کشانده اند. چه برخی از آن ها، اسامی مذکور را منحصر به نام یک شهر دانسته اند و برعکس، برخی دیگر آن را نام ولایتی بزرگ پنداشته اند. از جمله: « ابوالحسن زید بیهقی » می گوید: « آن را بدین جهت بشت خوانده اند که بُشتاسب (گُشتاسب) آن را بنا نهاد.»
چنان که می بینیم، در تعریف فوق، صحبت از یک شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نیز می گوید: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحی نیسابور، تشتمل علی مأتین و ستّ و عشرین قریه، منها کندر.»
بنابراین در این جا، بشت، شهری است با دویست و بیست و شش قریه و منطبق بر تعریفی که از ترشیز ارائه شده است. امّا در مواردی نیز، بُشت فراتر از حوزه ی یک شهر، بلکه در حدّ و اندازه ی ولایتی به کار رفته که ترشیز یکی از شهرهای آن بوده است.
« یاقوت حموی » می نویسد: « بُشت، نام دو جایگاه است: یکی ولایت بزرگی است به نیشابور که بسیاری از محدّثان و عالمان از آن برخاسته اند و دیگری، جایگاهی است از ناحیه ی بادغیس هرات .»
ابن حوقل نیزـ که خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه ی خود می نویسد: « ترشیز حومه ی پُشت نیشابور، شهری است زیبا و پربرکت …»
در مجموع، چنین می نماید که، بُشت نام شهری است که بعدها به ترشیز تغییر می یابد. در حالی که « پُشت » به کلّ منطقه ی ترشیز اطلاق شده است.
در زمینه ی وجه تسمیه ی این نام، نظرات محتلفی ارائه شده است. برخی از صاحب نظران معتقدند به سبب مهاجرت جمعیّت قابل توجّهی از اعراب به حدود این شهر و نقش برجسته ای که این شهر در عرصه ی ادبیّات عرب داشته و به عنوان پشتوانه ی علوم اعراب محسوب می شده، به « پُشت العرب » مشهور گردیده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نیز که می نویسد: « پُشت »، مخفّف پُشتیبان است و از آن جاکه منطقه ی ترشیز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسیاری بوده، به عنوان پُشت و پُشتیبان نیشابور شناخته می شده است، مؤیّد این نظر است.
برخی نیز از منظر اقتصادی به آن نگریسته، معتقدند به خاطر تولید غلاّت و موادّ غذایی مازاد بر مصرف داخلی، یا به جهت مرکزیّت بشت در تجارت و صدور کالاهای خراسان به اصفهان و شیراز و بالعکس، به این نام نامیده شده است.
نگارنده نیز بر جمع نظرات معتقد است. یعنی هم از نقطه نظر علمی ـ فرهنگی و هم از جنبه ی اقتصادی، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتیبان نیشابور یافته است.
بُست: از دیگر نام های ناحیه ی مورد بحـث ماســت که در قــرون سـوّم و چهارم هـجــری،
معمول بوده است. با توجّه به توصیفاتی که سیّاحان قرون نخستین اسلامی از باغات میوه، بستان ها و مناظر چشم نواز این دیار ارائه داده و تصریح کرده اند: « ترشیز، شهری است زیبا و پربرکت »، در می یابیم علّت نام گذاری آن نیز، همین زیبایی و بستان هایش بوده است. البتّه نباید این شهر را با شهر بُست سیستان ـ که بر کرانه ی رود هیرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.
تُرشیز: متداول ترین نامی است که در متون تاریخی به کار رفته است. اغلب منابع، آن را به ضَمّ اوّل و رای ساکن، « تُرشیز» ذکر کرده اند. لیکن یاقوت حموی آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شین نقطه دار مکسوره در زیر آن « طُرَُشیز » آورده است.
پیرامون وجه تسمیه ی تُرشیز نیز، نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی از محقّقان، آن را به فتح « ت »، به معنی آبنوس آورده اند.
گروهی دیگر معتقدند بدان سبب که زردشت از زادگاه خود – شیز در آذربایجان- به این ناحیه آمد و در این جا درخت سروی بهشتی کاشت و آتشکده ای بنیاد نهاد، آن را تَرشیز، به معنی « شیز نو » نام نهاده اند.
امّا دکتر باستانی پاریزی را نظر دیگری است. وی احتمال می دهد با توجّه به آبی که در گذشته به سمت ترشیز می آمده و در مقسمی به شش قسمت تقسیم می شده است، نام این شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه اند، سپـس با تغیـیراتی به شــکـل
« تَرشیز » درآمده است.
طُرَیثیث: اغلب جغرافی نویسان مسلمان در قرون اوّلیّه ی اسلامی، ترشیز را « طُرَیثیث» به ضمّ طاء و فتح راء و سکون یاء المثنّاه من تحتها و کسرِالثّاء » ضبط کرده اند. گرچه برخی نیز هم چون « حافظ ابرو » و « یاقوت حموی»، آن را مُعرّب یا وجهی از تعریب طُرشیز، طُرَثیث یا ترسیس می دانند، لیکن به نظر می رسد اسامی مذکور تحریفی از طرثیث باشد و نه تعریب آن.
برخی نیز احتمال می دهند به خاطر شائبه و صبغه ی زردشتی بودن واژه ی ترشیز، مورّخان و جغرافی دانان مسلمان این کلمه را کنار گذاشته و به جای آن از « طریثیث » که کلمه ای است عربی ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده کرده اند.
سلطانیّه ی ترشیز: در پی یورش تیمورلنگ و تخریب ترشیز کهن در سال ۷۸۴ هـ.ق، محلّ اصلی و قدیمی ترشیز که گمان می رود، در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان کنونی بردسکن قرار داشته، رها شد و ساکنان آن تبعید یا به روستاها و شهرهای هم جوار کوچ کردند. از جمله جماعتی از آنان به ناحیه ی « سوسفد » (سُسفَد) ترشیز واقع در ضلع شرقی شهر کاشمر فعلی مهاجرت کردند. این قَصَبه که بعدها به همّت شاه اسماعیل صفوی آباد گردید، به سلطانیّه یا سلطان آباد ترشیز تغییر نام داد.
در فرهنگ انجمن آرای ناصری می خوانیم: « ترشیز شهری است مشهور از بلاد خــراسان،
مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آن را سلطانیّه گویند که حاکم نشین آن جاست.»
بارتولد نیز می نویسد: در آن دوره کلمه ی ترشیز به تمام بلوک اطلاق می شد و خود شهر گاهی سلطان آباد نامیده می شد. نکته ی حائز اهمّیّت این است که از حدود یک صد و اندی سال پیش و به ویژه با گسترش این شهر به سمت جنوب و شکل گیری محلّه نو، به تدریج واژه ی سلطانیّه منحصر به بخش قدیم شهر شد و بخش تازه ساز آن، ترشیز نامیده شد.مع الوصف، چنان می نماید که واژه ی سلطانیّه، همچون سه – چهار قرن گذشته با معرّف ترشیز ذکر می شد. وجود صدها قباله ی ازدواج و وقف نامه، گواهی بر این ادّعاست.
بنابراین، پژوهشگر در بررسی تاریخ منطقه، به دو ترشیز برمی خورد: یکی ترشیز اوّلیّه که نگارنده جهت جلوگیری از تداخل نام ها و مفاهیم، در این کتاب اصطلاحاً آن را « ترشیز کهن » می نامد و دیگری شهری است که از حدود دویست و پنجاه سال پیش، به این نام نامیده شده است و آن را « ترشیز نوین » نام نهاده ام. تفصیل این موضوع را در جای خود خواهیم آورد.
کاشمر: در تاریخ ۸/۵/۱۳۱۳ هـ.ش نام شهر، از ترشیز به کاشمر تغیییر یافت. از آن پس این شهر مدّتی در حوزه ی تقسیمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال ۱۳۲۲ جزو شهرستان تربت حیدریّه شد و بالأخره در سال ۱۳۲۵ هـ.ش به شهرستان ارتقاء یافت.
شهرستان کاشمر تا پیش از جدایی شهرستان های بردسکن و خلیل آباد از آن، به صورت یک ناحیه ی بزرگ، مشتمل بر بلوک سابق ترشیز بوده است. لیکن پس از آن، محدود به قسمتی از مناطق ترشیز کهن شده و بخش اصلی و نام بردار ترشیز ـ یعنی مرکزیّت ترشیز باستان و آبادی مشهور کشمرـ در قلمرو شهرستان بردسکن واقع شده است. در مورد وجه تسمیه ی کاشمر نیز همچون دیگر اسـامی این شهر، نظـرات و دیدگاه هـــای مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند واژه ی کِشمر که می تواند به معنای آغوش مادر باشد، با گذشتن از شکل های کیشمر، کشمیر و کشمار، سرانجام به صورت کاشمر درآمده است.
حال آن که چند تن دیگر از فرهنگ نویسان، کاشمر را صورت کامل شده ی کاجخر، کاژفر، کاشخر و کاشغر دانسته اند و براین باورند که « کاش » برگردانیده ی کاج است و « کاج خر » یادآور سرو بزرگ و معروف این سرزمین است.
امّا همچنان که در آغاز این بحث یادآور شدیم، کاشمر واژه ای نیست که مخلوق عصر پهلوی یا حتّی قرون معاصر باشد، بلکه نامی است که حدّاقل نه صد سال پیش توسط معزّی ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از این رو، به نظر می رسد، یکی از دلایل اصلی تغییر نام این شهر از ترشیز به کاشمر (در عصر رضاخان)، تأکید وی بر پیشینه ی کهن و احیای هویّت ملّی و بومی منطقه، با یادآوری سرو معروف کشمر بوده است.
چکیده ی مطالب: برمبنای تحقیقات انجام شده، تاریخ و تمدّن ترشیز بسیار کهن تر از آن است که در کتاب های تاریخی، ثبت و ضبط گردیده است. مع الوصف، پیشینه ی تاریخ مضبوط ما به « کشمر » برمی گردد که با افول آن شهر، ترشیز کهن در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد کنونی (در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب بردسکن) رونق یافت و آن گاه پس از تخریب های مکرّر که آخرین آن به دست تیمور صورت گرفت، شهر ترشیز رها شده، ده ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه کیلومتری شهر قدیم ترشیز ـ رونق گرفت و به یاد شهر قدیم ترشیز، بدین نام نامیده شد. نام این شهر در ۱۳۱۳ هـ.ش به کاشمر تغییر یافت. در حدود شش دهه بعد، یعنی در سال ۱۳۷۴ هـ.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در ۱۳۸۲ هـ.ش نیز بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
تقویم تاریخ ترشیز
۳۱ هـق فتح بُشت (ترشیز) به دست اعراب مسلمان
۲۳۲ هـق قطع سرو معروف کاشمر به دستور متوکّل عبّاسی
۴۰۰ هـ.ق ولادت ابوالفضل طریثیتی
۴۰۵ هـ.ق تولّد ابوعلی بشتی
۴۱۵ هـ.ق. تولّد عمیدالملک کندری در قریه ی کُندر
۴۳۲ هـ.ق وفات ابومحمد طریثیتی
۴۴۰ هـ.ق (محرم) تولّد شیخ احمد جام نامقی در قریه نامق کوه سرخ
۴۵۶ هـ.ق به دارآویخته شدن عمیدالملک کندری
۴۷۶ هـ.ق ولادت محیی الدّین طریثیثی
۴۸۰ هـ.ق (جمادی الاول) وفات ابوالحسن نامقی
۴۸۰ هـ.ق وفات ابوعلی بشتی
۴۹۸ هـ.ق یورش اسماعیلیان ترشیز به بیهق
۵۰۵ هـ.ق (سیزده رجب) ولادت مسعود طریثیتی
۵۲۰ هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی قریه ی « طرز » به دست ارقش خاتونی ـ وزیر سلطان سنجر
۵۳۵ هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی روستای « میج» به دست آق سنقرـ غلام سلطان سنجر
۵۳۶ هـ.ق حمله ی مجدّد سلجوقیان به آبادی « طَرز » در شمال ترشیز
۵۳۷ هـ.ق وفات ابونصر طریثیثی
۵۴۰ هـ.ق کشته شدن آق سنقرـ غلام سلطان سنجر ـ به دست فدائیان اسماعیلی در ترشیز
۵۴۵ هـ.ق درگذشت عمید مسعود زورآبادی
۵۴۶ هـ.ق حمله ی امیر قجق ـ از امرای سلجوقی ـ به ترشیز
۵۵۵ هـ.ق پایان غائله ی احمد خدابنده در کندر
۵۹۶ هـ.ق (نوزدهم رمضان) پایان محاصره ی ترشیز توسط قطب الدّین محمّد خوارزم شاه
۶۵۱ هـ.ق (جمادی الاول) حمله ی کیتوبوقانویان (امیر مغولی) به ترشیز
۶۵۵ هـ.ق درهم شکسته شدن قدرت اسماعیلیان ترشیز، توسّط سپاه هولاکوخان مغول
۶۵۹ هـ.ق تسخیر مناطقی از ترشیز به دست شمس الدّین علی از حاکمان سیستان
۶۹۴ هـ.ق تصرّف بخش هایی از ترشیز به دست شمس الدّین علی ـ از امرای آل کرت
۷۸۴ هـ.ق تصرّف و تخریب ترشیز به دست تیمور لنگ
۸۳۹ هـ.ق وفات کاتبی ترشیزی در استرآباد
۸۴۵ هـ.ق (رمضان) وفات خواجه علاءالدّین ترشیزی در هرات
۸۴۸ هـ.ق وفات علی شهاب ترشیزی
۸۶۴ هـ.ق/ ۱۴۵۹ م نبرد لشکریان ابوسعید و سلطان حسین میرزا در حدود ترشیز و هزیمت ابوسعید
۸۶۷ هـ.ق درگذشت مولانا طوطی ترشیزی
۸۷۴ هـ.ق غارت ترشیز به دست نیل بیک
۹۲۷ هـ.ق/۱۵۲۱م وفات آهی ترشیزی در تبریز
۹۲۹ هـ.ق حفر قنات سسفد به دستور شاه اسماعیل صفوی
۹۳۴ هـ.ق وفات اهلی ترشیزی در تبریز
۹۹۳ هـ.ق شکست علی قلی خان از مرشدقلی خان و اسارت شاه زاده عبّاس میرزا در ترشیز
۹۹۷ هـ.ق قتل مرشد قلی خان ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز
۹۹۷ هـ.ق (۲۹ ربیع الاول) قتل میرزا محمّد ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز
۱۰۰۲ هـ.ق جنگ تن به تن مردم ترشیز با ازبکان
۱۰۰۶ هـ.ق اخراج ازبکان از ترشیز
۱۰۱۱ هـ.ق/ ۱۶۰۲م ورود شاه عبّاس به ترشیز
۱۰۲۵ هـ.ق/ ۱۶۱۶م وفات ظهوری ترشیزی در دکن
۱۰۴۴ هـ.ق شکست ازبکان به رهبری عبدالعزیز خان در حوالی قریه ی تجرود
۱۱۵۲ هـ.ق/ ۱۷۳۹م انتصاب میرزا عبدالحی از سوی نادرشاه به حکومت ترشیز
۱۱۶۰ هـق/ ۱۷۴۷م تولّد میرزا عبدالله شهاب ترشیزی در بردسکن
۱۱۶۵ هـ.ق (یازدهم جمادی الثانی) وفات محمّد صالح ترشیزی، در قریه ی قوژد
۱۲۱۶ هـ.ق/۱۸۰۰م وفات میرزا عبدالله شهاب ترشیزی
۱۲۲۴ هـ.ق خروج مصطفی قلی خان از ترشیز، از پس هفت سال مقاومت
۱۲۳۱ هـ.ق قتل اسحاق خان قرایی و پسرش حسن علی خان (حاکم ترشیز) به دست محمد ولی میرزا
۱۲۴۵ هـ.ق حکومت مجدد مصطفی قلی خان بر ترشیز
۱۲۴۷هـ.ق (هشتم رمضان) شکست محمّدتقی خان حاکم ترشیز از شاه زاده خسرو میرزا
۱۲۴۹ هـ.ق نبرد خسرو میرزا با گروهی از ترکمانان تکه در حوالی ترشیز
۱۲۴۹ هـ.ق حکومت محمّدتقی خان بر ترشیز
۱۲۶۷ هـ.ق تولّد شیخ محمّدحسین اشراقی در روستای ایور
۱۲۷۰ هـق انتصاب محمّدرحیم خان (عنقای قاجار) به حکومت ترشیز
۱۲۷۸ هـ.ق انتصاب سیف الدّوله میرزا به حکومت ترشیز
۱۳۰۴ هـ.ق ولادت شیخ احمد غروی ترشیزی
۱۳۱۳ هـ.ق (ربیع الاوّل) وفات شیخ اسماعیل کوه سرخی
۱۳۱۶ هـ.ق (سوّم شعبان) ولادت آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی
۱۳۲۴ هـ.ق/۱۲۸۵ هـ.ش وفات احمد ترشیزی (حاجی مجتهد)
۱۳۳۷ هـ.ق به دار آویخته شدن عزیزالله خان باب الحکمی در مشهد
۱۳۴۰ هـ.ق وفات آیت الله شیخ اسماعیل ترشیزی
۱۳۵۶ هـ.ق وفات سیّدعلی نجفی کاشمری
۱۲۸۵ هـ.ق انتخاب سیّدهاشم احتشام الاطبّاء به عنوان اوّلین نماینده مردم ترشیز در مجلس شورای ملّی
۱۳۱۳ هـ.ش (۸ مرداد) تغییر نام ترشیز به کاشمر
۱۳۱۶ هـ.ش (دهم آذر)/ ۲۷ رمضان ۱۳۵۶هـ.ق شهادت آیت الله مدرّس در کاشمر
۱۳۱۶ هـ.ش راه اندازی اوّلین کارخانه برق کاشمر
۱۳۲۲ هـ.ش احتساب کاشمر در قلمرو شهرستان تربت حیدریّه
۱۳۲۵ هـ.ش ارتقاء کاشمر به شهرستان و استقلال این شهر
۱۳۳۶ هـ.ش (۱۵ آذر) تبیعد آیت الله عبدالرّحیم ربّانی شیرازی به کاشمر
۱۳۵۷ هش(۲۰ آذرماه ) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید انقلاب اسلامی در کاشمر
۱۳۵۸ هـ.ش (۱/۱) انتصاب محمود طلوع به سمت نخستین فرمان دار کاشمر ـ بعد از انقلاب
۱۳۵۸ هـ.ش انتخاب دکتر رامپور صدرنبوی به عنوان اوّلین منتخب مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۵۸ هـ.ش انتخاب حجه الاسلام حسن حسن زاده به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۵۹ هـ.ش (۴ مهرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید کاشمر جنگ تحمیلی
۱۳۶۰ هـ.ش انتصاب حجه الاسلام محمّدیان به سمت نخستین امام جمعه کاشمر
۱۳۶۲ هـش انتخاب حجه الاسلام محمّدعلی عربی به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۶۴ هـ.ش (۱۶ تیر ماه)/ ۱۴۰۶هـ.ق وفات آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی
۱۳۶۶ هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمردر مجلس شورای اسلامی
۱۳۶۷ هـ.ش (۱۰ آذرماه) ورود اوّلین آزاده به کاشمر(حسین ضیائیان دلیر)
۱۳۷۰ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۷۴ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۷۴ هـ.ش(۱۴ تیر) ارتقاء بردسکن به شهرستان و استقلال آن از کاشمر
۱۳۷۴ هـ.ش/ ۱۴۱۶هـ.ق (نوزدهم ذی الحجّه ) وفات آیت الله سعیدی
۱۳۷۸ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۸۲ هـ.ش ارتقاء خلیل آباد به شهرستان و استقلال آن از کاشمر
۱۳۸۲ هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
۱۳۸۵ هـ.ش پیوستن کاشمـر به بنیاد جوامع ایمن جهانـی
۱۳۸۷ هـ.ش انتخاب محمد رضا خباز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
رسوم سنتی و باورها
جشن خرمن
»» از زمان قدیم، هر ساله وقتی خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهای این خطه برگزار می شود. این آیین هنوز هم در بعضی از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در میدان روستا شروع به نواخته می شد. زمانی که اهالی و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمایشی وارد شده و دایره ای تشکیل می دهد. سپس با حرکات دست و پا، بیل زدنبذر پاشیدن، چهار شاخ زدن و در کیسه کردن گندم را به نمایش می گذارند.
-۲مراسم آیینی چند نفـره
»» شهراین مراسم محلی، در ازدواجها و ختنه سوران برگزار می شود. در این مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته می شود و آنگاه گروه نمایشی وارد میدان شده و دایره ای تشکیل می دهند. ابتدا رقصهایی انجام می دهند که شبیه حمله و دفاع است و بعد با چوبهایی که در دست دارند با چرخشهای خاص عده ای چوبها را به سمت عده دیگر به صورت حمله جلو می برند و آنها به دفاع از خود چوبهای آنها را پس می زنند. و به این ترتیب رقص را ادامه می دهند.
مراسم نمایشی دو نفره در این مراسم نیز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه می شوند. همراه با صدای سرنا و دهل به نمایش می پردازند . این نمایش را با حرکات آکروبات ،سرپا ،درازکش ونشسته ایفای نقش می کنند. دراین نمایش چوبها می توانند حکم دو شمشیر راداشته باشند.
-۳ نمایش دوره
»» این نمایش رزمی بوده وبا حضور شش الی بیست نفر می شود . نما یش ازقدیم الا یام بوده ونشان می دهد مردان چگونه در وضعیت نشسته با تیر و کمان دفاع می کنند و یا چگونه به هنگام حرکت کلاغ پر می کنند و یا به هنگام درازکش چگونه سینه خیز می روند. در این نمایش نیز سرنا و دهل نقش مهمی ایفاء می کنند.
-۴ شوخنی (مناجات(
»» در گذشته مردم درماه مبارک رمضان یکدیگر را جهت خوردن سحری بیدار می کردند برای این کار بر پشت بام ها می رفتند و با کوبیدن چوبی به پیتهای حلبی دیگران را از رسیدن سحرگاه آگاه می ساختند. کسانی که از صدای خوشی بهره مند بودند ، بالای بام می رفتند و اشعاری را بلند،بلند می خواندند .
اکنون این اشعار توسط بلند گو مساجد به گوش مردم می رسد.
-۵باران خواهـی
»» در گذشته در بعضی از روستاها وقتی باران نمی بارید، بچه ها جمع می شدند و کله الاغی را به سر چوبی بسته و در کوچه ها براه می افتادند وشادی کنان به در خانه ها می رفتند و دست زنان می خواندن : «کله خر، هیزم بخر.»صاحب خانه بیرون می آمد و به بچه ها یک دسته هیزم می داد بچه ها بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می کردند. کله الاغ را در بالای تپه ای آتش می زدند و خاکستر آن را در چاه آب که خشکیده بود می ریختند تا باران بیاید و قناتها پر آب شوند.در بعضی دیگر از روستاها بجای هیزم ، آرد جمع می کردند و به یکی از زنهای روستا می دادند، او با آن نانی گرد به نام « فطیر» می پخت بچه ها نان ها را بالای تپه ای رها می کردند.نان ها به سمت پائین تپه می غلطیدند و بچه ها دوان دوان و با شور و شوقی خاص به طرف آنها یورش می بردند تا نان بیشتری نصیبشان شود. قابل ذکر است به هنگام جمع کردن آرد، دست زنان می خواندند :
« بارون کو، بارون کو، ورچوچو پوناکو، ور شاخ حیوونا کو، وربیل دهقو وناکو صد من گندم بزیر خاکه، ازتشنیا هلاکه، گلهای سرخ لاله، از تشنیا مناله»
۶ ـ چوله قزک
»» به هنگام خشکسالی در بسیاری از روستاهای منطقه، عروسکی بنام چوله قزک می ساختند. بچه ها در کوچه ها جمع می شدند و در خانه های مختلف را می زدند و در حالی که سنگهایی در دست گرفته و به هم می کوبیدند ، می خواندند:
« چوله قزک بارون کو، بارون بی پایون کو»
گندما بزیر خاکه، از تشنگی هلاکه
گلهای سرخ لاله، از تشنگی مناله»
در هر خانه ای را که می زدند صاحبخانه بیرون آمده و به آنها خوراکی ( نخود، کشمش، تخمه، شکلات، نقل،آبنبات ترش ، …) می دهد. بچه ها خوراکی ها را در کیسه ای ریخته و بعد از اتمام مراسم، بین خودشان تقسیم می کنند. در گذشته در بعضی از روستاها نظیر روستای فدافن ، برای اینکه باران بند بیاید، کله خری را در سینی گذاشته و روپوشی قرمز روی آن می انداختند، آنگاه به سر چاه آبی در بیابان می بردند. شخصی که مورد قبول مردم بود، دعایی را در دهان همان کله خر می گذاشت و به تنهایی و دور از چشم دیگران آن را از چاه آویزان می کرد. مردم معتقد بودند وقتی که باران بیاید کله خر شروع به عر عر می کند و خدا قهرش می آید. پس باران بند می آید. برای باطل کردن آن نیز، کله خر دیگری را می سوزاندند و خاکسترِش را در چاه می ریختند.
-۷فع چشم زخم
»» در گذشته و حتی اکنون در بعضی از روستاها ، اگر کسی چشم بشود، ضمه زاج سفید را دور سرش می گردانند و وردی می خوانند. آن وقت آن را روی آتش می اندازند ، اگر به شکل چشم شود او را چشم کرده اند و خوب می شود و اگر به شکل نامنظمی باشد جن زده شده و اگر به شکل چار پایه ای شود، می گویند می میرد و این تابوت او است. بعد ضمه را آب می کنند و بر پیشانی و کف دست و سینه او خالی می نهند و سپس آب را در کاسه ای ریخته، یکی آن را می برد سر کوچه می ریزد و برمی گردد، سلام می کند ، یکی از اهل خانه می پرسد:
«ـ از کجا می آیـی؟
ـ از خانه دشمن
ـ چه می کرد؟
ـ جان می کند.
ـ الهی جانش بر آید.»
در بعضی از روستاها برای رفع چشم زخم و بیماری معمولاً اسپند دود می کنند و معتقدند اگر این کار را نزدیک غروب انجام دهند بهتر است. یک تار نخ و یا خاک کفش کسی که به او بدگمانند، گرفته باقدری اسپند دور سر بچه یا بیمار دود کرده، می گردانند و می خوانند:
سبز است سبنج، سبز کار است از سبنج ، سر رشته صد هزار کار است سبنج پیغمبر ما
نبی می سوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات
و یا می خوانند :
هرکه از دروازه بیرون بره، هرکه از دروازه تو بیه / کور بشه چشم حسود و بخیل،
شمبه زا ، یکشمبه زا، دو شمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا سبنج و سپند، پیغمبر ما کرد پسند
علی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسن
به حق شاه مردون، درد وبلا را بگردون
شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا»
زیر زمین ، روی زمین، زاغ چشم، میش چشم، ازرق چشم، هر که دیده ، هر که ندیده ، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیش رو، پشت سر، بترکه چشم حسود و بخیل.
شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا،
۸بزرگداشت ایـام الله
»» ماه صفر؛ از جمله ماههایی است که مردم هر کاری را از جمله سفر کردن، مخصوصاً
در روز سیزدهم ماه را را بد می دانند. زیرا تنی چند از پیشوایان دین در این ماه به شهادت رسیده اند، بنابراین زمین و آسمان عزادار است و امکان وقوع هر گونه حادثه ای بسیار است.
در بعضی از روستاهای منطقه کاشمر در گذشته برای رفع این احتمال «تنگ» پرآبی را در سر ،سه کوچه محکم به زمین می کوبیدند و می گفتند:
سیزده به در، نحسی به در، بد و بلای ما بخوره به ای تنگ
در روز و شب سیزدهم ماه مردم مسافرت، یا خرید لباس را بد می دانند و اگر سفر کرده ای داشته باشند برای رفع بلا از او، صدقه می دهند. همچنین مردم معتقدند که اگر بچه ای در شب سیزدهم بدنیا بیاید نحسی به بار می آورد. چون باور دارند که :« این بچه یا سر خودش را می خورد و یا سر دیگری را .»
در بعضی از روستاها شب چهار شنبه آخر صفر «پلو» می پزند ، بالای خانه آتش می افروزند و در کوزه ای اسپند و نمک، پنبه دانه، جو پیش رس و آب می ریزند و از پشت بام به زمین می زنند. بدین طریق وقوع هر حادثه ای را از خود دور می کنند .
شبهای برات : شبها ی دوازده، سیزده و چهارده ماه شعبان را شبهای برات می گویند مردم معتقدند که این سه شب ، شب مرده ها ست ، آنها در این سه شب آزادند. مردم برای طلب آمرزش امواتشان در این شبها حلو ا می پزند بر مزار آنها، بین دیگران تقسیم می کنند. در این شبها روی قبور امواتشان قالیچه فرش کرده و بر مزار آنها روضه می خوانند. رسم بر این است که شب اول برات حلوا می پزند . شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روی قبور مرده ها شمع روشن می کنند، می گویند اموات در آن شبها بدیدن خانه ها یشان می آیند.
جاذبه های گردشگری
»» غنای میراث فرهنگی و گرانقدری موهبت های طبیعی و جغرافیایی در سرزمین کهن سال ایران، اگر نگوییم منحصر به فرد، حدّاَقل می توان گفت در جهان، کم نظیر است.
گرچه مردم ما کم و بیش از دیرینگی تمدّن و تاریخ شان آگاهند. با این حال، برخی زوایای شگفت انگیز میراث فرهنگی و جاذبه های طبیعی این سرزمین، تاکنون تاریک و ناشناخته مانده است و بسیاری از دوست داران این مرز و بوم، به دلیل عدم دسترسی به اطّلاعات لازم، به اندازه ی کافی با مواهب کم نظیر این سرزمین، آشنایی ندارند.
چنان که بسیاری از کاشمری ها، همه ساله با صرف وقت و هزینه ی گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان می خرند و به منظور بازدید از جاذبه های دیدنی شهرهای دور دست، قدم در راه می گذارند. غافل از این که « آب، در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.»
در این جا، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با جاذبه های گردشگری شهرستان کاشمر، گوشه ای از این آثار را معرّفی می کنیم:
آب گرم کریز:
در حدود ۳ کیلومتری روستای کریز، چشمه ی آب گرم معدنی است که در طول سالیان متمادی، مردم مناطق اطراف، برای استحمام و معالجه ی دردهای پوستی و مفصلی از آن استفاده می کرده اند و هنوز هم کم و بیش از آن استفاده می کنند. گرچه متأسّفانه آن گونه که باید، بدان توجّهی نشده است و می طلبد مسؤولان، اقدام های خوبی را که اخیراً در جهت مرمّت و به سازی ساختمان فرسوده ی آن آغاز کرده اند، سرعت بخشند.
آبشار باغ دشت)بغ دشت(
در فاصله ی ۳ کیلومتری روستای کریز کوه سرخ، آب شار زیبا و دیدنی بغ دشت قرار دارد. مسیر منتهی به آب شار، رودخانه ای است که گرداگرد آن را کمربند زیبایی از درختان و درخت چه های انبوه فراگرفته و جلوه های بدیع طبیعت و نسیم خنک و فرح بخش آن، احساسی رؤیایی در انسان برمی انگیزد.
یخ دان طبیعی بندقرا:
در حدود ۷ کیلومتری روستای بندقرا، یخ دان طبیعی و بی نظیری است که در تمام فصول سال، پُر از یخ است. تا همین چند سال اخیر که هنوز اهالی روستاهای اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن یخ دان تأمین می کردند.
» مناظر بدیع مسیر جادّه ی کاشمر به کوه سرخ (تنگل سنگ نصوح(
مناظر چشم نواز و کم نظیر مسیر کوهستانی کاشمر به کوه سرخ و کوه سرخ به نیشابور ـ تا روستای عطائیّه ـ با چشمه سارها و کلاته های مختلفش، یکی از دیدنی ترین مناطق این شهرستان به شمار می رود. زیبایی های این منطقه که چشم اندازهای ماسوله را پیش روی انسان مجسّم می کند، همه روزه جمع زیادی از مردم کاشمر و شهرها و آبادی های اطراف را به سوی خود می کشاند، تا فارغ از هیاهوی زندگی شهری، ساعات و دقایق فرح بخشی را در دامان پُرمهر طبیعت بگذرانند.
البتّه مناظر دیدنی این شهرستان زیاد است و منحصر به موارد فوق الذّکر نیست، امّا از آن جا که بنای ما بر اختصار و اشارت است، به همین مقدار بسنده می کنیم.
منبع:
کتاب ترشیز/ جلد اوّل/نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان کاشمر/ایرج سعادتمند
کاشمر طی چند هزار سال قدمت ، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال ۴۸۳ هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت ، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد ، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند ، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارهاکاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر ، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر ، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاهقلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در ۱۳ کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامقاین روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است ، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است ، قرار گرفته و مربوط به ۸۰۰ سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا ، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است ، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است ، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمربترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ ۹۳۰ هجری ، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است ، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله ۵ کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرسسیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال ۱۲۸۷ در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال ۱۳۰۷ به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال ۱۳۱۶ در این شهر به شهادت رسید .همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگریاز جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس….
«جهت مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید»کاشمر طی چند هزار سال قدمت ، به نام های متفاوتی خوانده شده است . بنای آن را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نسبت داده اند. نام اصلی آن ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرثیث و ترشیش و … ضبط کرده اند و سابقاً نام دیگر آن بوشت و بست بوده است. در سال ۴۸۳ هنگامی که حسن صباح پیشوای نزاریان ایرانی در الموت استقرار یافت ، دستیار خود حسین قاینی را که از پیش حکومت قهستان و ترشیز را داشت، به عنوان داعی به ترشیز اعزام کرد ، وی در دعوت مردم به نهضت نزاری حسن صباح توفیق زیادی به دست آورد . تعداد زیاد قلعه های جنگی در سرتاسر قهستان که در نام های محلی به نام قلعه دختر و قلعه ملاحده موسومند ، حکایت از این امر دارد .
آثار باستانی و مزارهاکاشمر دارای آثار تاریخی فراوانی است . مهمترین آنها عبارتند از : بقایای تپه باستانی کندر در قریه کندر ، سد قدیمی منتسب به عضدالدوله در شمال قریه کشمر ، آثار باقیمانده سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در ریوش و کوهسرخ ، آسیاها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشت و گورستان گبرها در قراچه کوهسرخ .
غار آتشگاهقلعه ای قدیمی و غاری تاریخی معروف به غار آتشگاه از دیدنی های روستای سرحوضک در ۱۳ کیلومتری شمال غرب کاشمر است .
روستای نامقاین روستا در میان ارتفاعات کاشمر واقع شده است ، بنای آن را برخی قدیمی تر از نیشابور می دانند . زادگاه شیخ احمد جام نامقی در میان بادامستانی که محل اولیه نامق است ، قرار گرفته و مربوط به ۸۰۰ سال پیش است. قبر شیخ ابوالحسن که از عرفای معروف دوره خود بوده و پدر شیخ احمد نامقی است در نزدیکی روستا قرار دارد . از آثار قدیمی این روستا ، کاریزی است که آسیاب های هفتگانه ای را می چرخانده و خرابه های آنها موجود است ، کمر قلعه نیز دیواری سنگی است که بقایای قلعه ای قدیمی است ، در بلندترین نقطه روستا نیز قلعه ای قدیمی به چشم می خورد که به آن ارگ می گویند. مساجد روستا و معماری ویژه آن نیز از دیدنی های منطقه است.
مسجد جامع کاشمربترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور زبانزد و مشهور بوده است. مقدسی آورده است که شهر طریثیت مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ، ثروتمندتر از آن جامعی نیست و زیبا و پاکیزه است . و این در حالی است که جامع دمشق را هنرمندان ایرانی و هندی و رومی با هزینه ای معادل هفت سال مالیات شام ساخته بودند و هجده کشتی زر و سیم در آن صرف شده بود …» جامع فعلی کاشمر متعلق به اوایل عهد فتح علیشاه قاجار است.
امام زاده سید حمزه (ع)در قسمت شمال کاشمر در باغی به نام باغمزار زیارتگاه سید حمزه فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) قرار دارد. ساختمان این مرقد دارای گنبدی مرتفع با کاشی کاری سبزرنگ و ایوان آیینه کاری شده و دو گلدسته بلند است . نمای درونی گنبد و اطراف رواق نیز آیینه کاری شده است .سلاطین صفویه که خود را از اعقاب حمزه بن موسی (ع) می دانستند در آبادانی این مزار اهتمام خاصی داشتند . سند اصلی موقوفات امام زاده دارای تاریخ ۹۳۰ هجری ، سال درگذشت شاه اسماعیل صفوی است ، باغمزار کاشمر دارای سروهای زیبا و باستانی است که گفته می شود هشتصد سال عمر دارند .
امام زاده سید مرتضی (ع)آرامگاه امامزاده سیدمرتضی در دامنه کوههای شمالی در فاصله ۵ کیلومتری کاشمر قرار دارد . وی از فرزندان موسی به جعفر(ع) است . ساختمان این آرامگاه توسط مردم بازسازی شده است .
مقبره شهید مدرسسیدحسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی سیاسی دوره مشروطیت و پهلوی بود . وی در سال ۱۲۸۷ در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ به تهران سفر کرد و به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت . در سال ۱۳۰۷ به خواف و پس از آن به کاشمر تبعید گردید و در سال ۱۳۱۶ در این شهر به شهادت رسید .همیشه آن جمله معروفش را به یاد می آوریم که به رضا خان گفت : قبر من هر جا که باشد زیارتگاه مردم خواهد شد …
گردشگریاز جمله نقاط مهم و دیدنی این شهر آرامگاه دو امام زاده یکی در مرکز شهر به نام سید حمزه معروف به باغ مزار که در میان باغی احاطه شده و دیگری سیدمرتضی در دامنه کوه می باشد که بسیار دیدنی و خوش آب و هوا می باشد. مرحوم مدرس پس از تبعید در این شهر به شهادت رسیده و دفن گردیده که شهید مدرس وی پس از انقلاب سال ۵۷ ترمیم و بازسازی گردیده است. از مهم ترین صادرات آن فرش و محصول کشاورزی عمده آن انگور و کشمش مرغوب و در این سالها زعفران نیز می باشد.
نام کاشمر و ترشیز در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده است:کشمر ، کیشمر ، کشمیر ، کشمار و کاشمردر سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش از ترشیز به کاشمر تغییر نام یافت در سال ۱۳۷۴ ه.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در سال ۱۳۸۲ بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
پیشینه ی تاریخیمنطقه ی کاشمر که در متون و منابع کهن ازآن به عنوان ترثیت یا «ترشیز»یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره ی دوم و اوایل پیش از میلاد مسکون بوده است. به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی ۲۵۰۰ سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه برپا نموده است. کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوره پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد. کاشمر در سال ۳۱ هجری بدست اعراب مسلمان فتح شد و از ان پس امرای غزنوی ، سلجوقی،اسماعیلیه،خوارزمشاهیان،ایلخانی،سربداریه،تیموری،صفوی،افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگها ، شکست ها ، ناامیدی ها ، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.
نمایندگان شهر کاشمر در مجلس مشروطه ( قبل انقلاب)
از بدو تشکیل مجلس مشروطه)مجلس شورای ملی( تا پایان عصر سلطنت پهلوی
نمایندگان دوره اولسیدهاشم احتشام الاولیاء الاطباء – ۱۲۸۷ – ۱۲۸۵
نمایندگان دوره دومبدون نماینده – ۱۲۹۰ – ۱۲۸۸
نمایندگان دوره سومحاج شیخ حبیب الله ترشیزی – ۱۲۹۴ – ۱۲۹۳
نمایندگان دوره چهارممیرزا ابوتراب خان مقبل السلطنه خراسان(اقبال التولیه) – ۱۳۰۲ – ۱۳۰۰
نمایندگان دوره پنجممحمدتقی بهار)ملک الشعراء) – ۱۳۰۴ – ۱۳۰۲
نمایندگان دوره ششماسدالله زوار – ۱۳۰۷ – ۱۳۰۵
نمایندگان دوره هفتماسدالله زوار – ۱۳۰۹ – ۱۳۰۷
نمایندگان دوره هشتممیرزاآقا ضیاء)ضیاالاطباء)– ۱۳۱۱ – ۱۳۰۹
نمایندگان دوره نهممیرزاعلی اقبال)اقبال السلطان) – ۱۳۱۴ – ۱۳۱۱
نمایندگان دوره دهماسدالله زوار – ۱۳۱۶ – ۱۳۱۴
نمایندگان دوره یازدهماسدالله زوار – ۱۳۱۸ – ۱۳۱۶
نمایندگان دوره دوازدهممحمدابراهیم کلالی )امیرتیمور) – ۱۳۲۰ – ۱۳۱۸
نمایندگان دوره سیزدهممحمدابراهیم کلالی)امیرتیمور) – ۱۳۲۲ – ۱۳۲۰
نمایندگان دوره چهاردهممنوچهر تیمورتاش – ۱۳۲۴ – ۱۳۲۲
نمایندگان دوره پانزدهممیرزاعلی اقبال )اقبال السلطان) – ۱۳۲۸ – ۱۳۲۶
نمایندگان دوره شانزدهمعبدالوهاب اقبال – ۱۳۳۰ – ۱۳۲۸
نمایندگان دوره هفدهممهدی شوکتی – ۱۳۳۲ – ۱۳۳۱
نمایندگان دوره هیجدهممنوچهر تیمورتاش – ۱۳۳۵ – ۱۳۳۲
نمایندگان دوره نوزدهممنوچهر تیمورتاش – ۱۳۳۹ – ۱۳۳۵
نمایندگان دوره بیستمابولقاسم تفضلی – ۱۳۴۰ – ۱۳۳۹
نمایندگان دوره بیست و یکممهندسفضل الله جلالی – ۱۳۴۶ – ۱۳۴۲
نمایندگان دوره بیست و دوممهندسفضل الله جلالی – ۱۳۵۰ – ۱۳۴۶
نمایندگان دوره بیست و سوممهندسفضل الله جلالی – ۱۳۵۴ – ۱۳۵۰
نمایندگان دوره بیست و چهارمهندسمحمدصادق فرمان – ۱۳۵۷ –۱۳۵۴
شخصیت ها و مشاهیر ترشیزعمیدالملک کندریآهی ترشیزیآهی جغتائیاهلی ترشیزیاهلی شیرازیمیرصدرالاسلام ترشیزیشیخ احمد جامی نامقیابونصر احمد ژنده پیلمحمد حسامی بندقراییابوطاهر طرطوسیمحیی الدین طریثیثیطوطی ترشیزیظهوری ترشیزیعهدی ترشیزیغواص بستیمحمد کاتبیمظهری ترشیزیمنتخب ترشیزیمؤمن ترشیزیمحمدحسین اشراقی ایوریمحمدعلی امامیمحمدباقر امامیمحمدحسین اولیاییمحمدحسین بختیاریاحمد ترشیزیاسماعیل ترشیزیمیرزایوسف ترشیزی )فاضل ترشیزی(محمدجعفر ترشیزیمحمدصالح ترشیزیمحمدرضا ترشیزی خراسانیمحمدعلی جلالی نوری (جلال العلما(محمدحسین خوش اخلاقمحمدصادق سعیدیفضل الله شریعتیاسماعیل کوه سرخیمحمدحسین تولائیحبیب الله آیت اللهیسیدعلی نجفی کاشمریعبدالعلی هرویمحمدحسین خوش اخلاقولی الله داورزنی
اماکن تاریخی، آثار باستانی و گردشگریآرامگاه شهید سید حسن مدرسآرامگاه سید مرتضی ابن موسی الکاظمآرامگاه حمزه ابن موسی کاظممسجد جامع کاشمربقایای تپه باستانی کندرسد قدیمی منتسب به عضد الدوله در شمال روستای کشمرآثار باقی مانده سد شاهیقلعه دختر و پسر در ریوش و کوهسرخآسیاب ها و آثار موجود در دامنه کمر باغدشتگورستان گبرها در قراچه کوهسرخیخدان طبیعی بند قراسرو کاشمرقلعه ی آتشگاهبند شاهی (سد ششطراز(بقایای قلعه ی خضرآبادقلعه گبر حصارمنطقه گردشگری کوهسرخخرابه های ارگ قدیم شهرپارک جنگلی سید مرتضی(ع(یخدان فروتقهمنطقه شکار ممنوع درونهآبگرم معدنی کریزکاروانسرای حاج کاظم مدرسیمدرسه علمیه حاج سلطان العلماءتنگل سنگ نصوخ
واژه شناسی کاشمرمنطقه ی مورد بحث این کتاب که دیرزمانی با نام عمومی « ترشیز » شناخته می شد و امروزه در قالب سه شهرستان: کاشمر، بردسکن و خلیل آباد ظاهر گردیده است، در طول تاریخ چند هزار ساله ی خود، نام ها و اسامی گوناگونی را به خود گرفته است . بررسی این اسامی و شناخت درست آن ها، به درک صحیح تحوّلات و تطوّرات تاریخی این سرزمین، مدد بسیار می رساند. لذا با رعایت تقّدم و تأخّر تاریخی، وجوه تسمیه و موقعیّت هریک از نام های ذیل را به اختصار بیان می نماییم:
»»کشمر: این نام که به صورت های « کیشمر، کشمیر، کشمار و کاشمر » نیز ذکر شده، قدیمی ترین نامی است که از بخشی از ناحیه ی مورد بحث ما، در متون قدیم به چشم می خورد. جایگاه تاریخی این شهر، با موقعیت جغرافیایی روستایی که هم اکنون با با همین نام، با برج رفیعی به قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده کیلومتری شرق شهرستان بردسکن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به خود خیره می سازد، مطابقت دارد.
صورت های مختلف واژه ی مذکور، بارها در اشعار شعرای جدید و قدیم به کار رفته است. گرچه در مواردی مراد شاعر از آن، شهر یا ایالت مشهور کشمیر هند بوده است. امّا آن جا که سخن از « سرو » در میان است، دیگر برای خواننده شکّی باقی نمی گذارد که مراد، همین کشمر مورد نظر ماست.نام باستانی و اصلی شهر، بی تردید کشمر است و بسیاری از نویسندگان همچون فردوسی،بارها از این نام استفاده کرده اند:
همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی
امّا جالب است که، معزّی شاعر توانای قرن پنجم هجری از واژه ی کاشمر استفاده می کند:
به کاشمر اَندر تُرک نزاید چو تو، به کاشغر اَندر سرو نبالد چو تو
فرهنگ نویسان و لغت شناسان، در معنای این واژه ها نظرات مختلفی ارائه داده اند: آغوش مادر، کنار یا سینه ی خورشید، کنار آتشکده ی مهر، آیین مادری و… از جمله ی آن هاست.
بُشت: منابع تاریخی در قرون نخستین اسلامی، از این نام استفاده کرده اند. البتّه چنین می نماید که پژوهش گران در عرصه ی تاریخ این خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پیرامون اسامی بُشت و پُشت، به نحوی دچار دوگانگی و سردرگمی شده و مخاطبان خود را نیز به وادی گمراهی کشانده اند. چه برخی از آن ها، اسامی مذکور را منحصر به نام یک شهر دانسته اند و برعکس، برخی دیگر آن را نام ولایتی بزرگ پنداشته اند. از جمله: « ابوالحسن زید بیهقی » می گوید: « آن را بدین جهت بشت خوانده اند که بُشتاسب (گُشتاسب) آن را بنا نهاد.»چنان که می بینیم، در تعریف فوق، صحبت از یک شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نیز می گوید: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحی نیسابور، تشتمل علی مأتین و ستّ و عشرین قریه، منها کندر.»بنابراین در این جا، بشت، شهری است با دویست و بیست و شش قریه و منطبق بر تعریفی که از ترشیز ارائه شده است. امّا در مواردی نیز، بُشت فراتر از حوزه ی یک شهر، بلکه در حدّ و اندازه ی ولایتی به کار رفته که ترشیز یکی از شهرهای آن بوده است.
« یاقوت حموی » می نویسد: « بُشت، نام دو جایگاه است: یکی ولایت بزرگی است به نیشابور که بسیاری از محدّثان و عالمان از آن برخاسته اند و دیگری، جایگاهی است از ناحیه ی بادغیس هرات .»
ابن حوقل نیزـ که خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه ی خود می نویسد: « ترشیز حومه ی پُشت نیشابور، شهری است زیبا و پربرکت …»در مجموع، چنین می نماید که، بُشت نام شهری است که بعدها به ترشیز تغییر می یابد. در حالی که « پُشت » به کلّ منطقه ی ترشیز اطلاق شده است.
در زمینه ی وجه تسمیه ی این نام، نظرات محتلفی ارائه شده است. برخی از صاحب نظران معتقدند به سبب مهاجرت جمعیّت قابل توجّهی از اعراب به حدود این شهر و نقش برجسته ای که این شهر در عرصه ی ادبیّات عرب داشته و به عنوان پشتوانه ی علوم اعراب محسوب می شده، به « پُشت العرب » مشهور گردیده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نیز که می نویسد: « پُشت »، مخفّف پُشتیبان است و از آن جاکه منطقه ی ترشیز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسیاری بوده، به عنوان پُشت و پُشتیبان نیشابور شناخته می شده است، مؤیّد این نظر است.
برخی نیز از منظر اقتصادی به آن نگریسته، معتقدند به خاطر تولید غلاّت و موادّ غذایی مازاد بر مصرف داخلی، یا به جهت مرکزیّت بشت در تجارت و صدور کالاهای خراسان به اصفهان و شیراز و بالعکس، به این نام نامیده شده است.
نگارنده نیز بر جمع نظرات معتقد است. یعنی هم از نقطه نظر علمی ـ فرهنگی و هم از جنبه ی اقتصادی، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتیبان نیشابور یافته است.
بُست: از دیگر نام های ناحیه ی مورد بحـث ماســت که در قــرون سـوّم و چهارم هـجــری،معمول بوده است. با توجّه به توصیفاتی که سیّاحان قرون نخستین اسلامی از باغات میوه، بستان ها و مناظر چشم نواز این دیار ارائه داده و تصریح کرده اند: « ترشیز، شهری است زیبا و پربرکت »، در می یابیم علّت نام گذاری آن نیز، همین زیبایی و بستان هایش بوده است. البتّه نباید این شهر را با شهر بُست سیستان ـ که بر کرانه ی رود هیرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.
تُرشیز: متداول ترین نامی است که در متون تاریخی به کار رفته است. اغلب منابع، آن را به ضَمّ اوّل و رای ساکن، « تُرشیز» ذکر کرده اند. لیکن یاقوت حموی آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شین نقطه دار مکسوره در زیر آن « طُرَُشیز » آورده است.پیرامون وجه تسمیه ی تُرشیز نیز، نظرات مختلفی ابراز شده است. برخی از محقّقان، آن را به فتح « ت »، به معنی آبنوس آورده اند.گروهی دیگر معتقدند بدان سبب که زردشت از زادگاه خود – شیز در آذربایجان- به این ناحیه آمد و در این جا درخت سروی بهشتی کاشت و آتشکده ای بنیاد نهاد، آن را تَرشیز، به معنی « شیز نو » نام نهاده اند.
امّا دکتر باستانی پاریزی را نظر دیگری است. وی احتمال می دهد با توجّه به آبی که در گذشته به سمت ترشیز می آمده و در مقسمی به شش قسمت تقسیم می شده است، نام این شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه اند، سپـس با تغیـیراتی به شــکـل« تَرشیز » درآمده است.
طُرَیثیث: اغلب جغرافی نویسان مسلمان در قرون اوّلیّه ی اسلامی، ترشیز را « طُرَیثیث» به ضمّ طاء و فتح راء و سکون یاء المثنّاه من تحتها و کسرِالثّاء » ضبط کرده اند. گرچه برخی نیز هم چون « حافظ ابرو » و « یاقوت حموی»، آن را مُعرّب یا وجهی از تعریب طُرشیز، طُرَثیث یا ترسیس می دانند، لیکن به نظر می رسد اسامی مذکور تحریفی از طرثیث باشد و نه تعریب آن.برخی نیز احتمال می دهند به خاطر شائبه و صبغه ی زردشتی بودن واژه ی ترشیز، مورّخان و جغرافی دانان مسلمان این کلمه را کنار گذاشته و به جای آن از « طریثیث » که کلمه ای است عربی ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده کرده اند.
سلطانیّه ی ترشیز: در پی یورش تیمورلنگ و تخریب ترشیز کهن در سال ۷۸۴ هـ.ق، محلّ اصلی و قدیمی ترشیز که گمان می رود، در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان کنونی بردسکن قرار داشته، رها شد و ساکنان آن تبعید یا به روستاها و شهرهای هم جوار کوچ کردند. از جمله جماعتی از آنان به ناحیه ی « سوسفد » (سُسفَد) ترشیز واقع در ضلع شرقی شهر کاشمر فعلی مهاجرت کردند. این قَصَبه که بعدها به همّت شاه اسماعیل صفوی آباد گردید، به سلطانیّه یا سلطان آباد ترشیز تغییر نام داد.در فرهنگ انجمن آرای ناصری می خوانیم: « ترشیز شهری است مشهور از بلاد خــراسان،مشتمل بر دهات و قری و قصبات، پایتخت آن را سلطانیّه گویند که حاکم نشین آن جاست.»بارتولد نیز می نویسد: در آن دوره کلمه ی ترشیز به تمام بلوک اطلاق می شد و خود شهر گاهی سلطان آباد نامیده می شد. نکته ی حائز اهمّیّت این است که از حدود یک صد و اندی سال پیش و به ویژه با گسترش این شهر به سمت جنوب و شکل گیری محلّه نو، به تدریج واژه ی سلطانیّه منحصر به بخش قدیم شهر شد و بخش تازه ساز آن، ترشیز نامیده شد.مع الوصف، چنان می نماید که واژه ی سلطانیّه، همچون سه – چهار قرن گذشته با معرّف ترشیز ذکر می شد. وجود صدها قباله ی ازدواج و وقف نامه، گواهی بر این ادّعاست.
بنابراین، پژوهشگر در بررسی تاریخ منطقه، به دو ترشیز برمی خورد: یکی ترشیز اوّلیّه که نگارنده جهت جلوگیری از تداخل نام ها و مفاهیم، در این کتاب اصطلاحاً آن را « ترشیز کهن » می نامد و دیگری شهری است که از حدود دویست و پنجاه سال پیش، به این نام نامیده شده است و آن را « ترشیز نوین » نام نهاده ام. تفصیل این موضوع را در جای خود خواهیم آورد.کاشمر: در تاریخ ۸/۵/۱۳۱۳ هـ.ش نام شهر، از ترشیز به کاشمر تغیییر یافت. از آن پس این شهر مدّتی در حوزه ی تقسیمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال ۱۳۲۲ جزو شهرستان تربت حیدریّه شد و بالأخره در سال ۱۳۲۵ هـ.ش به شهرستان ارتقاء یافت.
شهرستان کاشمر تا پیش از جدایی شهرستان های بردسکن و خلیل آباد از آن، به صورت یک ناحیه ی بزرگ، مشتمل بر بلوک سابق ترشیز بوده است. لیکن پس از آن، محدود به قسمتی از مناطق ترشیز کهن شده و بخش اصلی و نام بردار ترشیز ـ یعنی مرکزیّت ترشیز باستان و آبادی مشهور کشمرـ در قلمرو شهرستان بردسکن واقع شده است. در مورد وجه تسمیه ی کاشمر نیز همچون دیگر اسـامی این شهر، نظـرات و دیدگاه هـــای مختلفی ابراز شده است. برخی معتقدند واژه ی کِشمر که می تواند به معنای آغوش مادر باشد، با گذشتن از شکل های کیشمر، کشمیر و کشمار، سرانجام به صورت کاشمر درآمده است.
حال آن که چند تن دیگر از فرهنگ نویسان، کاشمر را صورت کامل شده ی کاجخر، کاژفر، کاشخر و کاشغر دانسته اند و براین باورند که « کاش » برگردانیده ی کاج است و « کاج خر » یادآور سرو بزرگ و معروف این سرزمین است.
امّا همچنان که در آغاز این بحث یادآور شدیم، کاشمر واژه ای نیست که مخلوق عصر پهلوی یا حتّی قرون معاصر باشد، بلکه نامی است که حدّاقل نه صد سال پیش توسط معزّی ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از این رو، به نظر می رسد، یکی از دلایل اصلی تغییر نام این شهر از ترشیز به کاشمر (در عصر رضاخان)، تأکید وی بر پیشینه ی کهن و احیای هویّت ملّی و بومی منطقه، با یادآوری سرو معروف کشمر بوده است.
چکیده ی مطالب: برمبنای تحقیقات انجام شده، تاریخ و تمدّن ترشیز بسیار کهن تر از آن است که در کتاب های تاریخی، ثبت و ضبط گردیده است. مع الوصف، پیشینه ی تاریخ مضبوط ما به « کشمر » برمی گردد که با افول آن شهر، ترشیز کهن در محدوده ی روستاهای فیروزآباد و عبدل آباد کنونی (در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب بردسکن) رونق یافت و آن گاه پس از تخریب های مکرّر که آخرین آن به دست تیمور صورت گرفت، شهر ترشیز رها شده، ده ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه کیلومتری شهر قدیم ترشیز ـ رونق گرفت و به یاد شهر قدیم ترشیز، بدین نام نامیده شد. نام این شهر در ۱۳۱۳ هـ.ش به کاشمر تغییر یافت. در حدود شش دهه بعد، یعنی در سال ۱۳۷۴ هـ.ش بخشی از آن تحت عنوان شهرستان بردسکن استقلال یافت و در ۱۳۸۲ هـ.ش نیز بخش دیگری با نام شهرستان خلیل آباد از آن جدا شد.
تقویم تاریخ ترشیز۳۱ هـق فتح بُشت (ترشیز) به دست اعراب مسلمان۲۳۲ هـق قطع سرو معروف کاشمر به دستور متوکّل عبّاسی۴۰۰ هـ.ق ولادت ابوالفضل طریثیتی۴۰۵ هـ.ق تولّد ابوعلی بشتی۴۱۵ هـ.ق. تولّد عمیدالملک کندری در قریه ی کُندر۴۳۲ هـ.ق وفات ابومحمد طریثیتی۴۴۰ هـ.ق (محرم) تولّد شیخ احمد جام نامقی در قریه نامق کوه سرخ۴۵۶ هـ.ق به دارآویخته شدن عمیدالملک کندری۴۷۶ هـ.ق ولادت محیی الدّین طریثیثی۴۸۰ هـ.ق (جمادی الاول) وفات ابوالحسن نامقی۴۸۰ هـ.ق وفات ابوعلی بشتی۴۹۸ هـ.ق یورش اسماعیلیان ترشیز به بیهق۵۰۵ هـ.ق (سیزده رجب) ولادت مسعود طریثیتی۵۲۰ هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی قریه ی « طرز » به دست ارقش خاتونی ـ وزیر سلطان سنجر۵۳۵ هـ.ق قتل عام جمعی از اهالی روستای « میج» به دست آق سنقرـ غلام سلطان سنجر۵۳۶ هـ.ق حمله ی مجدّد سلجوقیان به آبادی « طَرز » در شمال ترشیز۵۳۷ هـ.ق وفات ابونصر طریثیثی۵۴۰ هـ.ق کشته شدن آق سنقرـ غلام سلطان سنجر ـ به دست فدائیان اسماعیلی در ترشیز۵۴۵ هـ.ق درگذشت عمید مسعود زورآبادی۵۴۶ هـ.ق حمله ی امیر قجق ـ از امرای سلجوقی ـ به ترشیز۵۵۵ هـ.ق پایان غائله ی احمد خدابنده در کندر۵۹۶ هـ.ق (نوزدهم رمضان) پایان محاصره ی ترشیز توسط قطب الدّین محمّد خوارزم شاه۶۵۱ هـ.ق (جمادی الاول) حمله ی کیتوبوقانویان (امیر مغولی) به ترشیز۶۵۵ هـ.ق درهم شکسته شدن قدرت اسماعیلیان ترشیز، توسّط سپاه هولاکوخان مغول۶۵۹ هـ.ق تسخیر مناطقی از ترشیز به دست شمس الدّین علی از حاکمان سیستان۶۹۴ هـ.ق تصرّف بخش هایی از ترشیز به دست شمس الدّین علی ـ از امرای آل کرت۷۸۴ هـ.ق تصرّف و تخریب ترشیز به دست تیمور لنگ۸۳۹ هـ.ق وفات کاتبی ترشیزی در استرآباد۸۴۵ هـ.ق (رمضان) وفات خواجه علاءالدّین ترشیزی در هرات۸۴۸ هـ.ق وفات علی شهاب ترشیزی۸۶۴ هـ.ق/ ۱۴۵۹ م نبرد لشکریان ابوسعید و سلطان حسین میرزا در حدود ترشیز و هزیمت ابوسعید۸۶۷ هـ.ق درگذشت مولانا طوطی ترشیزی۸۷۴ هـ.ق غارت ترشیز به دست نیل بیک۹۲۷ هـ.ق/۱۵۲۱م وفات آهی ترشیزی در تبریز۹۲۹ هـ.ق حفر قنات سسفد به دستور شاه اسماعیل صفوی۹۳۴ هـ.ق وفات اهلی ترشیزی در تبریز۹۹۳ هـ.ق شکست علی قلی خان از مرشدقلی خان و اسارت شاه زاده عبّاس میرزا در ترشیز۹۹۷ هـ.ق قتل مرشد قلی خان ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز۹۹۷ هـ.ق (۲۹ ربیع الاول) قتل میرزا محمّد ـ وزیر شاه عبّاس ـ در ترشیز۱۰۰۲ هـ.ق جنگ تن به تن مردم ترشیز با ازبکان۱۰۰۶ هـ.ق اخراج ازبکان از ترشیز۱۰۱۱ هـ.ق/ ۱۶۰۲م ورود شاه عبّاس به ترشیز۱۰۲۵ هـ.ق/ ۱۶۱۶م وفات ظهوری ترشیزی در دکن۱۰۴۴ هـ.ق شکست ازبکان به رهبری عبدالعزیز خان در حوالی قریه ی تجرود۱۱۵۲ هـ.ق/ ۱۷۳۹م انتصاب میرزا عبدالحی از سوی نادرشاه به حکومت ترشیز۱۱۶۰ هـق/ ۱۷۴۷م تولّد میرزا عبدالله شهاب ترشیزی در بردسکن۱۱۶۵ هـ.ق (یازدهم جمادی الثانی) وفات محمّد صالح ترشیزی، در قریه ی قوژد۱۲۱۶ هـ.ق/۱۸۰۰م وفات میرزا عبدالله شهاب ترشیزی۱۲۲۴ هـ.ق خروج مصطفی قلی خان از ترشیز، از پس هفت سال مقاومت۱۲۳۱ هـ.ق قتل اسحاق خان قرایی و پسرش حسن علی خان (حاکم ترشیز) به دست محمد ولی میرزا۱۲۴۵ هـ.ق حکومت مجدد مصطفی قلی خان بر ترشیز۱۲۴۷هـ.ق (هشتم رمضان) شکست محمّدتقی خان حاکم ترشیز از شاه زاده خسرو میرزا۱۲۴۹ هـ.ق نبرد خسرو میرزا با گروهی از ترکمانان تکه در حوالی ترشیز۱۲۴۹ هـ.ق حکومت محمّدتقی خان بر ترشیز۱۲۶۷ هـ.ق تولّد شیخ محمّدحسین اشراقی در روستای ایور۱۲۷۰ هـق انتصاب محمّدرحیم خان (عنقای قاجار) به حکومت ترشیز۱۲۷۸ هـ.ق انتصاب سیف الدّوله میرزا به حکومت ترشیز۱۳۰۴ هـ.ق ولادت شیخ احمد غروی ترشیزی۱۳۱۳ هـ.ق (ربیع الاوّل) وفات شیخ اسماعیل کوه سرخی۱۳۱۶ هـ.ق (سوّم شعبان) ولادت آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی۱۳۲۴ هـ.ق/۱۲۸۵ هـ.ش وفات احمد ترشیزی (حاجی مجتهد)۱۳۳۷ هـ.ق به دار آویخته شدن عزیزالله خان باب الحکمی در مشهد۱۳۴۰ هـ.ق وفات آیت الله شیخ اسماعیل ترشیزی۱۳۵۶ هـ.ق وفات سیّدعلی نجفی کاشمری۱۲۸۵ هـ.ق انتخاب سیّدهاشم احتشام الاطبّاء به عنوان اوّلین نماینده مردم ترشیز در مجلس شورای ملّی۱۳۱۳ هـ.ش (۸ مرداد) تغییر نام ترشیز به کاشمر۱۳۱۶ هـ.ش (دهم آذر)/ ۲۷ رمضان ۱۳۵۶هـ.ق شهادت آیت الله مدرّس در کاشمر۱۳۱۶ هـ.ش راه اندازی اوّلین کارخانه برق کاشمر۱۳۲۲ هـ.ش احتساب کاشمر در قلمرو شهرستان تربت حیدریّه۱۳۲۵ هـ.ش ارتقاء کاشمر به شهرستان و استقلال این شهر۱۳۳۶ هـ.ش (۱۵ آذر) تبیعد آیت الله عبدالرّحیم ربّانی شیرازی به کاشمر۱۳۵۷ هش(۲۰ آذرماه ) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید انقلاب اسلامی در کاشمر۱۳۵۸ هـ.ش (۱/۱) انتصاب محمود طلوع به سمت نخستین فرمان دار کاشمر ـ بعد از انقلاب۱۳۵۸ هـ.ش انتخاب دکتر رامپور صدرنبوی به عنوان اوّلین منتخب مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۵۸ هـ.ش انتخاب حجه الاسلام حسن حسن زاده به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۵۹ هـ.ش (۴ مهرماه) شهادت محمّد بهبودی به عنوان اوّلین شهید کاشمر جنگ تحمیلی۱۳۶۰ هـ.ش انتصاب حجه الاسلام محمّدیان به سمت نخستین امام جمعه کاشمر۱۳۶۲ هـش انتخاب حجه الاسلام محمّدعلی عربی به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۶۴ هـ.ش (۱۶ تیر ماه)/ ۱۴۰۶هـ.ق وفات آیت الله حاج شیخ محمّدباقر امامی۱۳۶۶ هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمردر مجلس شورای اسلامی۱۳۶۷ هـ.ش (۱۰ آذرماه) ورود اوّلین آزاده به کاشمر(حسین ضیائیان دلیر)۱۳۷۰ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۷۴ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۷۴ هـ.ش(۱۴ تیر) ارتقاء بردسکن به شهرستان و استقلال آن از کاشمر۱۳۷۴ هـ.ش/ ۱۴۱۶هـ.ق (نوزدهم ذی الحجّه ) وفات آیت الله سعیدی۱۳۷۸ هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۸۲ هـ.ش ارتقاء خلیل آباد به شهرستان و استقلال آن از کاشمر۱۳۸۲ هـ.ش انتخاب احمد بلوکیان به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی۱۳۸۵ هـ.ش پیوستن کاشمـر به بنیاد جوامع ایمن جهانـی۱۳۸۷ هـ.ش انتخاب محمد رضا خباز به نمایندگی مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی
رسوم سنتی و باورهاجشن خرمن»» از زمان قدیم، هر ساله وقتی خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهای این خطه برگزار می شود. این آیین هنوز هم در بعضی از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در میدان روستا شروع به نواخته می شد. زمانی که اهالی و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمایشی وارد شده و دایره ای تشکیل می دهد. سپس با حرکات دست و پا، بیل زدنبذر پاشیدن، چهار شاخ زدن و در کیسه کردن گندم را به نمایش می گذارند.-۲مراسم آیینی چند نفـره»» شهراین مراسم محلی، در ازدواجها و ختنه سوران برگزار می شود. در این مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته می شود و آنگاه گروه نمایشی وارد میدان شده و دایره ای تشکیل می دهند. ابتدا رقصهایی انجام می دهند که شبیه حمله و دفاع است و بعد با چوبهایی که در دست دارند با چرخشهای خاص عده ای چوبها را به سمت عده دیگر به صورت حمله جلو می برند و آنها به دفاع از خود چوبهای آنها را پس می زنند. و به این ترتیب رقص را ادامه می دهند.مراسم نمایشی دو نفره در این مراسم نیز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه می شوند. همراه با صدای سرنا و دهل به نمایش می پردازند . این نمایش را با حرکات آکروبات ،سرپا ،درازکش ونشسته ایفای نقش می کنند. دراین نمایش چوبها می توانند حکم دو شمشیر راداشته باشند.
-۳ نمایش دوره»» این نمایش رزمی بوده وبا حضور شش الی بیست نفر می شود . نما یش ازقدیم الا یام بوده ونشان می دهد مردان چگونه در وضعیت نشسته با تیر و کمان دفاع می کنند و یا چگونه به هنگام حرکت کلاغ پر می کنند و یا به هنگام درازکش چگونه سینه خیز می روند. در این نمایش نیز سرنا و دهل نقش مهمی ایفاء می کنند.
-۴ شوخنی (مناجات(»» در گذشته مردم درماه مبارک رمضان یکدیگر را جهت خوردن سحری بیدار می کردند برای این کار بر پشت بام ها می رفتند و با کوبیدن چوبی به پیتهای حلبی دیگران را از رسیدن سحرگاه آگاه می ساختند. کسانی که از صدای خوشی بهره مند بودند ، بالای بام می رفتند و اشعاری را بلند،بلند می خواندند .اکنون این اشعار توسط بلند گو مساجد به گوش مردم می رسد.
-۵باران خواهـی»» در گذشته در بعضی از روستاها وقتی باران نمی بارید، بچه ها جمع می شدند و کله الاغی را به سر چوبی بسته و در کوچه ها براه می افتادند وشادی کنان به در خانه ها می رفتند و دست زنان می خواندن : «کله خر، هیزم بخر.»صاحب خانه بیرون می آمد و به بچه ها یک دسته هیزم می داد بچه ها بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می کردند. کله الاغ را در بالای تپه ای آتش می زدند و خاکستر آن را در چاه آب که خشکیده بود می ریختند تا باران بیاید و قناتها پر آب شوند.در بعضی دیگر از روستاها بجای هیزم ، آرد جمع می کردند و به یکی از زنهای روستا می دادند، او با آن نانی گرد به نام « فطیر» می پخت بچه ها نان ها را بالای تپه ای رها می کردند.نان ها به سمت پائین تپه می غلطیدند و بچه ها دوان دوان و با شور و شوقی خاص به طرف آنها یورش می بردند تا نان بیشتری نصیبشان شود. قابل ذکر است به هنگام جمع کردن آرد، دست زنان می خواندند :« بارون کو، بارون کو، ورچوچو پوناکو، ور شاخ حیوونا کو، وربیل دهقو وناکو صد من گندم بزیر خاکه، ازتشنیا هلاکه، گلهای سرخ لاله، از تشنیا مناله»
۶ ـ چوله قزک»» به هنگام خشکسالی در بسیاری از روستاهای منطقه، عروسکی بنام چوله قزک می ساختند. بچه ها در کوچه ها جمع می شدند و در خانه های مختلف را می زدند و در حالی که سنگهایی در دست گرفته و به هم می کوبیدند ، می خواندند:« چوله قزک بارون کو، بارون بی پایون کو»گندما بزیر خاکه، از تشنگی هلاکهگلهای سرخ لاله، از تشنگی مناله»
در هر خانه ای را که می زدند صاحبخانه بیرون آمده و به آنها خوراکی ( نخود، کشمش، تخمه، شکلات، نقل،آبنبات ترش ، …) می دهد. بچه ها خوراکی ها را در کیسه ای ریخته و بعد از اتمام مراسم، بین خودشان تقسیم می کنند. در گذشته در بعضی از روستاها نظیر روستای فدافن ، برای اینکه باران بند بیاید، کله خری را در سینی گذاشته و روپوشی قرمز روی آن می انداختند، آنگاه به سر چاه آبی در بیابان می بردند. شخصی که مورد قبول مردم بود، دعایی را در دهان همان کله خر می گذاشت و به تنهایی و دور از چشم دیگران آن را از چاه آویزان می کرد. مردم معتقد بودند وقتی که باران بیاید کله خر شروع به عر عر می کند و خدا قهرش می آید. پس باران بند می آید. برای باطل کردن آن نیز، کله خر دیگری را می سوزاندند و خاکسترِش را در چاه می ریختند.
-۷فع چشم زخم»» در گذشته و حتی اکنون در بعضی از روستاها ، اگر کسی چشم بشود، ضمه زاج سفید را دور سرش می گردانند و وردی می خوانند. آن وقت آن را روی آتش می اندازند ، اگر به شکل چشم شود او را چشم کرده اند و خوب می شود و اگر به شکل نامنظمی باشد جن زده شده و اگر به شکل چار پایه ای شود، می گویند می میرد و این تابوت او است. بعد ضمه را آب می کنند و بر پیشانی و کف دست و سینه او خالی می نهند و سپس آب را در کاسه ای ریخته، یکی آن را می برد سر کوچه می ریزد و برمی گردد، سلام می کند ، یکی از اهل خانه می پرسد:«ـ از کجا می آیـی؟ـ از خانه دشمنـ چه می کرد؟ـ جان می کند.ـ الهی جانش بر آید.»
در بعضی از روستاها برای رفع چشم زخم و بیماری معمولاً اسپند دود می کنند و معتقدند اگر این کار را نزدیک غروب انجام دهند بهتر است. یک تار نخ و یا خاک کفش کسی که به او بدگمانند، گرفته باقدری اسپند دور سر بچه یا بیمار دود کرده، می گردانند و می خوانند:سبز است سبنج، سبز کار است از سبنج ، سر رشته صد هزار کار است سبنج پیغمبر مانبی می سوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات
و یا می خوانند :هرکه از دروازه بیرون بره، هرکه از دروازه تو بیه / کور بشه چشم حسود و بخیل،شمبه زا ، یکشمبه زا، دو شمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا سبنج و سپند، پیغمبر ما کرد پسندعلی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسنبه حق شاه مردون، درد وبلا را بگردونشمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا»زیر زمین ، روی زمین، زاغ چشم، میش چشم، ازرق چشم، هر که دیده ، هر که ندیده ، همسایه دست چپ، همسایه دست راست، پیش رو، پشت سر، بترکه چشم حسود و بخیل.شمبه زا، یکشمبه زا، دوشمبه زا، سه شمبه زا، چار شمبه زا، پنجشمبه زا، جمعه زا،
۸بزرگداشت ایـام الله»» ماه صفر؛ از جمله ماههایی است که مردم هر کاری را از جمله سفر کردن، مخصوصاًدر روز سیزدهم ماه را را بد می دانند. زیرا تنی چند از پیشوایان دین در این ماه به شهادت رسیده اند، بنابراین زمین و آسمان عزادار است و امکان وقوع هر گونه حادثه ای بسیار است.در بعضی از روستاهای منطقه کاشمر در گذشته برای رفع این احتمال «تنگ» پرآبی را در سر ،سه کوچه محکم به زمین می کوبیدند و می گفتند:سیزده به در، نحسی به در، بد و بلای ما بخوره به ای تنگ
در روز و شب سیزدهم ماه مردم مسافرت، یا خرید لباس را بد می دانند و اگر سفر کرده ای داشته باشند برای رفع بلا از او، صدقه می دهند. همچنین مردم معتقدند که اگر بچه ای در شب سیزدهم بدنیا بیاید نحسی به بار می آورد. چون باور دارند که :« این بچه یا سر خودش را می خورد و یا سر دیگری را .»در بعضی از روستاها شب چهار شنبه آخر صفر «پلو» می پزند ، بالای خانه آتش می افروزند و در کوزه ای اسپند و نمک، پنبه دانه، جو پیش رس و آب می ریزند و از پشت بام به زمین می زنند. بدین طریق وقوع هر حادثه ای را از خود دور می کنند .شبهای برات : شبها ی دوازده، سیزده و چهارده ماه شعبان را شبهای برات می گویند مردم معتقدند که این سه شب ، شب مرده ها ست ، آنها در این سه شب آزادند. مردم برای طلب آمرزش امواتشان در این شبها حلو ا می پزند بر مزار آنها، بین دیگران تقسیم می کنند. در این شبها روی قبور امواتشان قالیچه فرش کرده و بر مزار آنها روضه می خوانند. رسم بر این است که شب اول برات حلوا می پزند . شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روی قبور مرده ها شمع روشن می کنند، می گویند اموات در آن شبها بدیدن خانه ها یشان می آیند.
جاذبه های گردشگری»» غنای میراث فرهنگی و گرانقدری موهبت های طبیعی و جغرافیایی در سرزمین کهن سال ایران، اگر نگوییم منحصر به فرد، حدّاَقل می توان گفت در جهان، کم نظیر است.گرچه مردم ما کم و بیش از دیرینگی تمدّن و تاریخ شان آگاهند. با این حال، برخی زوایای شگفت انگیز میراث فرهنگی و جاذبه های طبیعی این سرزمین، تاکنون تاریک و ناشناخته مانده است و بسیاری از دوست داران این مرز و بوم، به دلیل عدم دسترسی به اطّلاعات لازم، به اندازه ی کافی با مواهب کم نظیر این سرزمین، آشنایی ندارند.چنان که بسیاری از کاشمری ها، همه ساله با صرف وقت و هزینه ی گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان می خرند و به منظور بازدید از جاذبه های دیدنی شهرهای دور دست، قدم در راه می گذارند. غافل از این که « آب، در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.»در این جا، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با جاذبه های گردشگری شهرستان کاشمر، گوشه ای از این آثار را معرّفی می کنیم:
آب گرم کریز:در حدود ۳ کیلومتری روستای کریز، چشمه ی آب گرم معدنی است که در طول سالیان متمادی، مردم مناطق اطراف، برای استحمام و معالجه ی دردهای پوستی و مفصلی از آن استفاده می کرده اند و هنوز هم کم و بیش از آن استفاده می کنند. گرچه متأسّفانه آن گونه که باید، بدان توجّهی نشده است و می طلبد مسؤولان، اقدام های خوبی را که اخیراً در جهت مرمّت و به سازی ساختمان فرسوده ی آن آغاز کرده اند، سرعت بخشند.
آبشار باغ دشت)بغ دشت(در فاصله ی ۳ کیلومتری روستای کریز کوه سرخ، آب شار زیبا و دیدنی بغ دشت قرار دارد. مسیر منتهی به آب شار، رودخانه ای است که گرداگرد آن را کمربند زیبایی از درختان و درخت چه های انبوه فراگرفته و جلوه های بدیع طبیعت و نسیم خنک و فرح بخش آن، احساسی رؤیایی در انسان برمی انگیزد.
یخ دان طبیعی بندقرا:در حدود ۷ کیلومتری روستای بندقرا، یخ دان طبیعی و بی نظیری است که در تمام فصول سال، پُر از یخ است. تا همین چند سال اخیر که هنوز اهالی روستاهای اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن یخ دان تأمین می کردند.
» مناظر بدیع مسیر جادّه ی کاشمر به کوه سرخ (تنگل سنگ نصوح(مناظر چشم نواز و کم نظیر مسیر کوهستانی کاشمر به کوه سرخ و کوه سرخ به نیشابور ـ تا روستای عطائیّه ـ با چشمه سارها و کلاته های مختلفش، یکی از دیدنی ترین مناطق این شهرستان به شمار می رود. زیبایی های این منطقه که چشم اندازهای ماسوله را پیش روی انسان مجسّم می کند، همه روزه جمع زیادی از مردم کاشمر و شهرها و آبادی های اطراف را به سوی خود می کشاند، تا فارغ از هیاهوی زندگی شهری، ساعات و دقایق فرح بخشی را در دامان پُرمهر طبیعت بگذرانند.البتّه مناظر دیدنی این شهرستان زیاد است و منحصر به موارد فوق الذّکر نیست، امّا از آن جا که بنای ما بر اختصار و اشارت است، به همین مقدار بسنده می کنیم.
منبع:کتاب ترشیز/ جلد اوّل/نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان کاشمر/ایرج سعادتمند