کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

تصاویرمتحرک میلادامام حسن عسکری (ع)

 

سالروز ولادت امام یازدهم

 

 

حضرت امام حسن عسکری (ع)مبارک باد

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (12)

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (2)

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (4)

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (5)

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (6)

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (9)

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

تصاویر-متحرک-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-(shabhayetanhayi (8)

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر-ثابت-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-shabhayetanhayi (1)

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

تصاویر-ثابت-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-shabhayetanhayi (2)

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر-ثابت-ولادت-امام-حسن-عسگری-(ع)-shabhayetanhayi (7)

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-2

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-3

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-5

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-6

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-9

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

تصاویر متحرک میلاد امام حسن عسکری-10

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

میلاد امام حسن عسکری مبارک باد

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 7:48 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: 272453
 
 
 
زندگینامه امام حسن عسگری(علیه السلام)
 
 
هنگامی که معتمد عباسی تمایل وعلاقه قلبی مردم را نسبت به امام حسن عسگری (ع) احساس نمود ویقین کرد که زندانهای متوالی مکرر نمی تواند ریشه های این محبت ومودت را از قلوب واعماق ضمیر مردم ریشه کن سازد.
امام حسن عسگری زندگینامه امام حسن عسگری(علیه السلام)
به این مطلب امتیاز دهید
27.3% 72.7%

   به گزارش سرویس دینی جام نیـوز؛  در عصر حکومت وخلافت متوکل سفاک ترین خلفای بنی العباس ، یازدهمین ستاره ی درخشان برج آسمان ولایت در شهر تاریخی وپایگاه نشر اسلام مدینه در خانه  امام هادی دهمین پیشوای جهان اسلام از یک مادر دانشمند وپرفضیلت دیده به جهان گشود مادر با فضیلت ودانشمند او بانوئی بود که بانوان مدینه از محضر پر فیض او بهره های علمی می بردند .

 

نام : حسن

شهرت : عسگری زکی هادی ، سراج ، رفیق

نام پدر : امام علی النقی

نام مادر : حدیث

کنیه : ابو محمد معروف به « ابن رضا» (ع)

لقب : الخالص

محل تولد : مدینه

ولادت : هشتم ماه ربیع الثانی سال 232 هجری

شهادت : هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری

مدفن : سامراء

مدت امامت: 6 سال

مدت زندگی 28 سال

 

 

 

نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بودکه تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .

روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی بسال 232 هجری بود . دوران زندگی کوتاه امام حسن عسگری بر سه دوره ی مشخص تقسیم می گردد:

 5 سال در حجاز در شهر زادگاه خود در حضور ومراقبت پدر بزرگوارش.


شانزده سال در عراق قبل از دوران امامت وپیشوائی .


 هفت سال دوران کوتاه وپربار امامت در عراق.


خلفای هم عصر امام:

عصر زندگی او با حکومت شش تن از خلفای عباسی مقارن بوده است متوکل ( اواخر

حکومت او ) منتصر ، مستعین ، معتز مهتدی ، معتمد.

 


شهادت :

هنگامی که معتمد عباسی تمایل وعلاقه قلبی مردم را نسبت به امام حسن عسگری (ع) احساس نمود ویقین کرد که زندانهای متوالی مکرر نمی تواند ریشه های این محبت ومودت را از قلوب واعماق ضمیر مردم ریشه کن سازد ، وجود او را زنگ خطری به زوال حکومت خود تلقی کرد ، سعی وکوشش خود را در بر انداختن آن وجود پر فیض به کار انداخت و همیشه در صدد چاره جوئی بود تا عاقبت نتیجه ی فکر او را به این مرحله انجامید که آن بزرگوار را مسموم نماید و برای اسکات مردم وفریب دادن افکار عمومی شیعیان وعلاقمندان صحنه ای بوجود آورد و پزشکان را برای معالجه آن حضرت گسیل داشت وخود مرتب به عیادت واحوال پرسی حضرت می شتافت ولی سم آثار خود را در وجود آنحضرت باقی گذاشت تا اینکه بعد از هشت روز بستری شدن در هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری به سرای جاودان شتافت .

 


پس از شهادت :

بعد از شهادت امام حسن عسگری (ع) معتمد خلیفه عباسی به عده ای ماموریت داد تا وارد منزل آنحضرت گردند وتفتیش وبازجوئی کامل از منزل بعمل آورند واثاث خانه ووسائل زندگی شخصی حضرت را گرد آوری نموده ومهرو موم کنند ودر صدد تحقیق وبازجوئی فرزندان واخلاف او بر آیند واز تمام حجرات واطاقهای حضرت بازدید کنند .

 

 

نماز بر بدن مطهر امام حسن عسگری :

بعد از اینکه جنازه امام برای نماز خواندن آماده شد جعفر برادر امام را صدا کردند که نماز بخواند ، جلوتر رفت تا نماز بخواند میخواست تکبیر بگوید که ناگاه پسر بچه ای از داخل منزل بیرون آمد عبای جعفر را در هم کشید وفرمود : عمو عقب برگرد من سزاوارترم که بر جنازه ی پدر نماز بگزارم .جعفر عقب برگشت وآن پسر بچه نماز گزارد وجنازه را در کنار قبر پدرش امام هادی (ع) دفن کرد ، آن پسر بچه همان تنها اولاد امام حسن عسگری (ع) ، امام دوازدهم مهدی موعود (عج) بود .

 

 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه امام حسن عسکری ( ع )

زندگینامه امام حسن عسکری ( ع )

زندگینامه امام حسن عسکری

زندگینامه امام حسن عسکری ( ع )

نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بود که تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .

دوران امامت امام حسن عسکری(ع) ۶ سال به طول انجامید

امام حسن عسکری علیه السلام

یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسکری علیه السلام در سال ۲۳۲ ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلامبه دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب امام حسن عسکری(ع) نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. امام حسن عسکری(ع) ۲۲ ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش ۲۸ سال بود و در سال ۲۶۰ ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

صفات و کرامات امام حسن عسکرى (ع)
برخى از معاصران امام او را چنین وصف کرده ‏اند: آن حضرت سبزه ‏بود و چشمانى فراخى داشت، بلند بالا و زیبا چهره و خوش هیکل وجوان‏ بود و از شکوه و هیبت بهره داشت. شکوه و عظمت امام حسن عسکری (ع) را وزیر دربار عبّاسى در عصر معتمد، یعنى احمدبن عبیداللَّه بن خاقان، به وصف کشیده است اگر چه او خود سر دشمنى باعلویها را داشت و در گرفتار کردن آنها مى‏ کوشید، در وصف آن حضرت‏ چنانکه در روایت کلینى آمده چنین گفته است: در شهر “سُرّمن‏رأى” هیچ کس از علویان را همچون حسن بن على بن‏ محمّد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم و در وقار و سکوت و عفاف‏ و بزرگوارى و کرمش، در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام ‏بنى‏ هاشم همتایى چون او ندیدم.

بنى ‏هاشم او را بر سالخوردگان‏ و توانگران خویش مقدّم مى دارند و بر فرماندهان و وزیران و دبیران‏ وعوام الناس او را مقدّم مى‏ کنند و در باره او از کسى از بنى هاشم ‏وفرماندهان و دبیران و داوران و فقیهان و دیگر مردمان تحقیق نکردم ‏جز آنکه او را در نزد آنان در غایت شکوه و ابهّت و جایگاهى والا و گفتارنکو یافتم و دیدم که وى را بر خاندان و مشایخش و دیگران مقدّم ‏مى ‏شمارند و دشمن و دوست از او تمجید مى‏ کنند.

شاکرى یکى از کسانى که ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصیف ‏وى چنین گفته است: “استاد من (امام عسکرى ‏علیه السلام) مرد علوى صالحى‏ بود که هرگز نظیرش را ندیدم، روزهاى دو شنبه و پنج شنبه در سامره به‏ دار الخلافه مى ‏رفت، در روز نوبه، عدّه بسیارى گرد مى ‏آمدند و کوچه ازاسب و استر و الاغ و هیاهوى تماشاچیان پر مى‏ شد و راه آمد و شد بند مى‏ آمد، وقتى که او مى ‏رسید هیاهوى مردم آرام مى‏ شد و چهار پایان کنارمى ‏رفتند و راه باز مى ‏شد به طورى که لازم نبود جلوى حیوانات رابگیرند.

در ادامه مطلب با جوانی ها همراه باشید .

 

سپس او داخل مى ‏شد و در جایگاهى که برایش آماده کرده بودند،مى ‏نشست و چون عزم خروج مى‏ کرد و دربانان فریاد مى ‏زدند: “چهارپاى ابو محمّد را بیاورید. سرو صداى مردم و حیوانات فرو مى‏ نشست‏ و به کنارى مى‏ رفتند تا آن حضرت سوار مى ‏شد و مى‏ رفت”. شاکرى در توصیف امام مى ‏افزاید: “در محراب مى‏ نشست و سجده ‏مى ‏کرد در حالى که من پیوسته مى‏ خوابیدم و بیدار مى‏ شدم و مى‏ خوابیدم‏ در حالى که او در سجده بود، کم خوراک بود. برایش انجیر و انگور و هلو و چیزهایى شبیه اینها مى‏ آوردند و او یکى دو دانه از آنها مى‏ خورد و مى ‏فرمود: محمّد! اینها را براى بچّه‏ هایت ببر. من گفتم: تمام اینها را؟او فرمود: آنها را بردار که هرگز بهتر از این ندیدم.

زندگینامه امام حسن عسکری

زندگینامه امام حسن عسکری

هنگامى که طاغوت بنى عبّاس امام حسن عسکری (ع) را در بند انداخت، بعضى ازعبّاسیان به صالح بن وصیف که مأمور زندانى کردن امام حسن عسکری (ع) بود، گفت: بر اوسخت بگیر و او را آسوده مگذار. صالح گفت: با او چه کنم؟ من دو تن ازبدترین کسانى را که توانستم پیدا کنم، یافتم و آنها را مأمور وى ساختم‏ و اینک آن دو در عبادت و نماز به جایگاهى بزرگ رسیده‏ اند. سپس‏ دستور داد آن دو تن را احضار کنند، از آن دو پرسید: واى بر شما! شما بااین مرد ( امام حسن) چه کردید؟ آن دو گفتند: چه توانیم گفت درباره‏ مردى که روزها روزه مى ‏دارد وتمام شب را به نماز مى‏ ایستد و با کسى‏ هم‏ سخن نمى ‏شود و به کارى جز عبادت نمى ‏پردازد.چون به ما مى ‏نگرد به‏ لرزه مى ‏افتیم و چنان مى‏ شویم که اختیارمان از کف بیرون مى‏ شود

همه از ارزش و نهایت کرامت امام حسن عسکری (ع) در پیشگاه پروردگارش‏ آگهى داشتند، تا آنجا که معتمد خلیفه عبّاسى وقتى در آن شرایط بحرانى ‏و نا آرامى که هر خلیفه تنها یک یا چند سال معدود بر تخت خلافت ‏م ى‏توانست بنشیند، روى کار آمد. نزد امام حسن عسکری (ع) رفته از وى‏ خواست که دعا کند تا خلافت او بیست سال به طول انجامد) به نظرمعتمد این مدّت در قیاس با مدّت زمامدارى خلفاى پیش از وى بسیاردراز بوده است!( امام علیه‏السّلام نیز دعا کرد و فرمود: خداوند عمر تو رادراز گرداند! دعاى‏ امام در حقّ معتمد اجابت شد و وى پس‏ از بیست‏ سال در گذشت

از مشهورترین القاب امام حسن عسکری (ع)  نقی و زکی و کنیه آن حضرت ابومحمد است

این یکى از کرامتهاى امام حسن عسکری علیه السلام است در حالى که کتابهاى حدیث از کرامتهاى بى شمار آن حضرت که ذکر آنها از حوصله این مطلب مختصربیرون است، آکنده و سرشار مى‏ باشد. مقصود ما از ذکر برخى از کرامات ‏امام حسن عسکری (ع) براى این است که به حقّ او آگاه شویم و این نکته را دریابیم که ائمه‏ هدى ‏علیهم السلام، همه نور واحدند و از ذریتى پاک که خدا براى ابلاغ و اتمام‏ حجّتش و اکمال نعمتهایش بر ما، آنها را برگزید.

کرامات امام حسن عسکری (ع)

بگذارید با هم به ‏راویان گوش بسپاریم تا ببنیم چگونه این کرامتها را براى ما بیان مى‏ کنند:
۱ – یکى از راویان به نام ابو هاشم گوید: محمّد بن صالح از امام‏ عسکرى‏ علیه السلام در باره این فرموده خداى تعالى: (للَّهِ‏ِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ).  یعنی: امر از آن خداست از قبل و از بعد.) پرسید: امام پاسخ داد: امر از آن اوست پیش از آنکه بدان امر کرده باشد و باز امر از آن اوست بعد از آنکه هر آنچه خواهد بدان امر کرده باشد. من ‏با شنیدن این جواب با خود گفتم: این همان سخن خداست که فرمود: (أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ یعنی: خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانیان). پس امام رو به من کرد و فرمود: همچنانکه تو با خود گفتى:(أَلاَ لَهُ‏الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ). من گفتم: گواهى مى‏ دهم که توحجّت خدایى و فرزند حجّت خدا بر خلقش.

۲ – یکى دیگر از راویان به نام على بن زید نقل مى‏ کند که همراه با امام ‏حسن عسکرى‏ علیه السلام از دار العامه به منزلش آمدم. چون به خانه رسید و من‏ خواستم بر گردم فرمود: اندکى درنگ کن. سپس به من اجازه ورود داد و چون داخل شدم دویست دینار به من داد و فرمود: با این پول براى خودکنیزى بخر که فلان کنیز تو مُرد. در صورتى که وقتى من از خانه بیرون ‏آمدم آن کنیز در کمال نشاط و خرّمى بود. چون برگشتم غلام را دیدم که‏ گفت: همین حالا کنیزت فلانى بمرد. پرسیدم: چطور؟ گفت: آب درگلویش گیر کرد و جان داد.

۳ – ابو هاشم جعفرى گوید: از سختى زندان و بند و زنجیر به امام‏ حسن عسکرى (ع) شکایت بردم. آن حضرت برایم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه‏ خود مى ‏گزارى پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خودبه جاى آوردم.

۴ – از ابو حمزه نصیر خادم روایت شده که گفت: بارها شنیدم که امام‏ حسن عسکرى علیه السلام با غلامانش و نیز دیگر مردمان با همان زبان آنها سخن ‏مى‏ گوید در حالى که در میان آنها، اهل روم، ترک و صقالبه بودند. از این ‏امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدینه به دنیا آمده و تا زمان وفات ‏پدرش در بین مردم ظاهر نشده و هیچ کس هم او را ندیده پس این امرچگونه ممکن است؟ من این سخن را با خود گفتم پس امام‏ حسن عسکرى (ع) رو به من کرد و فرمود: خداوند حجّت خویش را از بین دیگر مخلوقاتش آشکار ساخت‏ و به او معرفت هر چیز را عطا کرد. او زبانها و نسب ها و حوادث را مى‏ داند و اگر چنین نبود هرگز میان حجّت خدا و پیروان او فرقى دیده نمى‏ شد.

۵ – امام‏ حسن عسکرى (ع) را به یکى از عمّال دستگاه ستم سپردند که نحریر نام داشت تا امام را در منزل خود زندانى کند. زن نحریر به وى گفت: از خدا بترس. تو نمى‏ دانى چه کسى به خانه ‏ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهیزگارى‏ امام را به شوهرش یادآورى کرد و گفت: من بر تو از ناحیه او بیمناکم،نحریر به او پاسخ داد: او را میان درندگان خواهم افکند. سپس در باره‏ اجراى این تصمیم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه ‏دادند.( این عمل در واقع به مثابه یکى از شیوه ‏هاى اعدام در آن روزگاربوده است).

نحریر، امام‏ حسن عسکرى (ع) را در برابر درندگان انداخت و تردید نداشت که آنها امام ‏را مى‏ درند و مى‏ خورند. پس از مدّتى به همان محل آمدند تا بنگرند که ‏اوضاع چگونه است. ناگهان امام را دیدند که به نماز ایستاده است‏ ودرندگان گرداگردش را گرفته ‏اند. لذا دستور داد او را از آنجا بیرون ‏آوردند.

زندگینامه امام حسن عسکری

زندگینامه امام حسن عسکری

امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۶۰ ه. ق به شهادت رسید

۶ – از همدانى روایت کرده ‏اند که گفت: به امام‏ حسن عسکرى (ع) نامه‏ اى نوشتم‏ و از او خواستم که برایم دعا کند تا خداوند پسرى از دختر عمویم به من ‏عطا فرماید. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذکور عطا فرمود پس چهار پسر برایم به دنیا آمد.

۷ – عبدى روایت کرده است: پسرم را به حال بیمارى در بصره رها کردم و به امام‏ حسن عسکرى ‏علیه السلام نامه ‏اى نگاشتم و از وى تقاضا کردم که براى ‏بهبود پسرم دعا کند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگرمؤمن بود، بیامرزد. راوى گوید: نامه‏ اى از بصره به دستم رسید که در آن‏ خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزى که امام خبر مرگ او را به من‏ رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافى که میان شیعه درگرفته بود، در امامت تردید داشت.

۸ – یکى از راویان از شخصى به نام محمّد بن على نقل مى‏ کند که گفت:کار زندگى برما سخت شد. پدرم گفت: بیا برویم نزد این مرد، یعنى‏ حضرت عسکرى‏ علیه السلام، مى‏ گویند مردى ‏بخشنده ‏است. گفتم: او را مى‏ شناسى؟گفت: نه او را مى‏ شناسم و نه تا به حال او را دیده ‏ام. به قصد منزل او در حرکت شدیم. در بین راه پدرم به من گفت: چقدر محتاجیم که او دستور دهد پانصد درهم به ما بدهند؟ دویست درهم ‏براى لباس و دویست درهم براى آرد و صد درهم براى هزینه. محمّد فرزندش گوید: من نیز با خود گفتم، اى کاش او سیصد درهم براى من‏ دستور دهد، صد در هم براى خرید یک مرکوب و صد درهم براى هزینه‏ و صد درهم براى پوشاک تا به ناحیه جبل ( اطراف قزوین) بروم.

چون به سراى امام رسیدیم، غلامش بیرون آمد و گفت: على بن‏ ابراهیم وپسرش محمّد وارد شوند. چون داخل شدیم و سلام کردیم به ‏پدرم فرمود: چرا تا الان اینجا نیامدى؟ پدرم عرض کرد: سرورم! شرم‏ داشتم شما را با این حال دیدار کنم. چون از محضر آن امام بیرون آمدیم غلامش نزد ما آمد و کیسه ‏اى به‏پدرم داد و گفت: این ۵۰۰ درهم است! دویست درهم براى خرید لباس ‏و دویست درهم براى خرید آرد و صد درهم براى هزینه. آنگاه کیسه‏ اى‏ دیگر در آورد و به من داد و گفت: این سیصد درهم است! صد درهم براى‏ خرید یک مرکوب و صد درهم براى خرید لباس و صد درهم براى‏ هزینه، ولى به ناحیه جبل نرو بلکه به طرف سورا (جایى در اطراف‏ بغداد) حرکت کن.

۹ – در روایتى از على بن حسن بن سابور روایت شده است که گفت: در زمان حیات امام حسن عسکرى‏ علیه السلام در سامراء خشکسالى روى داد. خلیفه به دربان و مردم مملکت خود دستور داد براى خواندن نمازِ باران از شهر بیرون روند. سه روز پیاپى رفتند و هر چه دعا کردند باران نبارید. در چهارمین روز، بزرگ مسیحیان (جاثلیق) و راهبان وتعدادى از مسیحیان در این مراسم شرکت کردند. در میان آنها راهبى بود که هرگاه‏ دست خویش را به سوى آسمان بالا مى ‏برد، باران باریدن مى‏ گرفت، مردم‏ از کار او در دین خود به شکّ افتادند و شگفت زده شدند و به دین نصارى‏ گراییدند. خلیفه کسى را به سراغ امام عسکرى ‏علیه السلام که در زندان بود فرستاد. او را از زندان نزد خلیفه آوردند.

خلیفه گفت: امّت جدّت را دریاب که‏ هلاک شدند. امام‏ حسن عسکرى (ع) : به خواست خداى تعالى فردا به صحرا خواهم ‏رفت و شکّ و تردید را بر طرف خواهم کرد. روز پنجم که رئیس نصارى و راهبان بیرون آمدند، حضرت با عدّه ‏اى ‏از یاران بیرون رفت. همین که نگاهش به راهب افتاد که دست خود را به‏ سوى آسمان بلند کرده بود به یکى از غلامانش دستور داد دست راست‏ راهب را و آنچه را که میان انگشتانش بود، بگیرد. غلام فرمان امام را اطاعت کرد و از بین انگشتان او استخوان سیاهى را در آورد.

امام عسکرى‏ استخوان را در دست گرفت و فرمود: اینک دعا کن و باران بخواه. راهب‏ دعا کرد، امّا ابرهایى که آسمان را گرفته بودند کنار رفتند و خورشید پیدا شد!! خلیفه پرسید: ابو محمّد! این استخوان چیست؟ امام‏ علیه السلام فرمود: این ‏مرد از کنار قبر یکى از پیامبران گذر کرده و این استخوان را برداشته است. و هیچ گاه استخوان پیامبرى را آشکار نسازند جز آنکه آسمان باریدن ‏گیرد.

۱۰ – ابو یوسف شاعر متوکّل معروف به شاعر قصیر یعنى شاعر کوتاه‏ قد. روایت کرده است که پسرى برایم زاده شد و تنگدست بودم. به عدّه ‏اى‏ یادداشتى نوشتم و از آنها کمک خواستم. با نا امیدى بازگشتم به گرد خانه ‏امام حسن‏ علیه السلام یک دور چرخ زدم و به طرف در رفتم که ناگهان ابو حمزه‏ک ه کیسه‏ اى سیاه در دست داشت بیرون آمد. درون کیسه چهار صد درهم‏ بود. او گفت: سرورم مى‏ گوید: این مبلغ را براى نوزادت خرج کن که خداوند در اوبراى تو برکت قرار دهد.

۱۱ – ابو هاشم گوید: یکى از دوستان امام ‏علیه السلام نامه ‏اى به او نوشت و از او خواست دعایى به وى تعلیم دهد. امام به او نوشت: این دعا را بخوان: “یا أَسْمَعَ السَّامِعینَ، وَیا أَبْصَرَ الْمُبْصِرینَ، وَیا عِزَّ النَّاظِرینَ، وَیا أَسْرَعَ‏الْحاسِبینَ، وَیا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَیا أَحْکَمَ الْحاکِمینَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍوَآلِ‏مُحَمَّدٍ، وَاوْسِعْ لى فى رِزْقى وَمُدَّ فى عُمْرى، وَامْنُنْ عَلَىَّ بِرَحْمَتِکِ، وَاجْعَلْنى‏مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بى غیرى”. ابو هاشم گوید: با خود گفتم: خدایا، مرا در حزب و زمره خویش‏ قرار ده. پس امام عسکرى‏ علیه السلام به من رو کرد و فرمود: تو نیز اگر به خدا ایمان داشته باشى و پیامبرش را تصدیق کنى و اولیایش را بشناسى و آنان راپیرو باشى در حزب و گروه او هستى پس شاد باش!

آنچه گفته شد، گزیده‏اى اندک از کرامات امام عسکرى‏ علیه السلام است. امّا کرامتهاى فراوان دیگرى نیز از آن حضرت به ظهور رسیده که این مطلب،گنجایش آن را ندارند و بسیارى دیگر نیز هست که راویان، آنها را نقل‏ نکرده ‏اند. بدلیل همین کرامتها بود که مردم به ایشان به عنوان جانشین بر حقِ‏ رسول خدا و امام معصوم از ذریه آن حضرت ایمان داشته ‏اند.


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:35 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

زندگی نامه امام حسن عسکری (ع)

 

زندگی نامه امام حسن عسکری (ع)

امام حسن عسکری یازدهمین پیشوای شیعیان می باشد که در هشتم ربیع الثانی سال 232 متولد گردیده است - پدرش امام دهم حضرت امام هادی علیه السلام و مادرش بانویی شایسته به نام « حدیثه » می باشد. - آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله عسکر، نظامی سکونت گزیدند او را عسکری گویند. - البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بوده که عبارتند از « نقی» و « زکی» است و کنیه آن حضرت نیز « ابو محمّد » می باشد. - آن حضرت 23 ساله بود که پدرش امام هادی علیه السلام به شهادت رسید ...
حضرت امام حسن عسکري (ع) يكي از بزرگ ترين مفسران قرآن كريم بود. او مدت طولاني از عمر خود را در زندان شهر سامرا كه در آن زمان يك پادگان نظامي خلفاي عباسي بود گذراند. از 28 سال دوران زندگي، آن حضرت مدت 12 سال در مدينه و 16 سال در شهر سامرا سكونت داشت كه در شش سال آخر حيات، آن حضرت امامت و رهبري شيعيان را بر عهده داشت.
امام حسن عسکري (ع) نيز همچون اجداد مطهرش طول دوران زندگي را به پاكيزگي و پرهيزگاري گذراند و در توسعه و حفظ دستاوردهاي اجدادش كوشيد.
همواره بيش از يكصد نفر شاگرد در مكتب آن حضرت بودند و امام به تربيت آن ها همت مي گماشت و آن ها را براي توسعه مذهب تشيع به شهرهاي مختلف اعزام مينمود.
دوره 6 ساله امامت امام حسن عسکري (ع) همزمان با خلافت متوكل، منتصر، مستعين و معتز بود. در دوران خلافت اين چهار خليفه؛ قدرت واقعي در دست تركاني بود كه ابتدا توسط خلفا براي محافظت از آن ها استخدام شده بودند و به تدريج با نفوذ ترك ها در دستگاه خلاف، كار به جايي رسيد كه عزل و نصب خليفه در دست ترك ها قرار گرفت. در اين دوران، هر خليفه اي كه با ترك ها سازگار بود و از آن ها اطاعت مي كرد، باقي مي ماند و هر خليفه اي كه ترك ها از او ناراضي بودند، زمينه سرنگوني او را فراهم مي كردند و معمولا فردي را به خلافت بر مي گزيدند كه با آن ها در براندازي خليفه همدست مي شد. به طور مثال منتصر پسر متوكل با ترك ها همدست شد، انتخاب میشد.


رویدادهای مهم زمان آن امام

1-وفات ابوجعفر محمد بن علی، برادر امام حسن عسکری (ع) در سنین جوانی و تالم شدید امام (ع) در مرگ او.
2-مسمومیت و شهادت امام علی النقی (ع) پدر امام حسن عسکری (ع) در سال 254 هجری، به دست معتمد عباسی.
3-بازداشت و زندانی شدن مکرر امام (ع) در دوران حکومت مستعین، معتز و معتمد عباسی.
4-نفرین امام (ع) بر معتز عباسی، در زندان و تاثیر آن در خلع معتز و کشته شدنش به دست سرداران ترک.
5-حساسیت خلفای بنی عباس،درباره تولد و زندگانی حضرت مهدی (عج) و تلاش برای پیدا کردن و از بین بردن آن حضرت.


القاب امام (ع)

خالص، هادی، زکی، صامت، خاص، سراج، تقی


مادر امام

حدیص، حدیثه، سوسن و به قولی سلیل نام داشت. او از زنان پرهیز کار روزگار و دارای عالی ترین فضیلت ها بود.
در روایت آمده است که وقتی مادر امام حسن عسکری (ع) نزد امام هادی (ع) آمد، ایشان فرمود: سلیل از آفت ها، پلیدی ها و ناپاکی ها محفوظ است. به همین زودی، خداوند حجت خود را به تو اعطا میکند.


ازدواج امام (ع)

به نقل از بشربن سلیمان از دوست داران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع)، روزی امام هادی (ع) و مرا صدا زد و ایشان نامه ای به خط و زبان رومی نوشت و با انگشتر خود بر آن مهر زد و همراه آن دویست و بیست اشراقی به من داد و فرمود: با این به بغداد برو و در فلان محل حاضر شو. صبح قایق هایی می آیند که اسیرانی در آن هستند و سپس یکی از آن اسیرها که مشخصاتش را به من گفت نامه را به آن بده.
اسیری که امام (ع) مشخصاتش را داده بود پیدا کردم. نامه را به او دادم، نامه را دید و بلافاصله به گریه افتاد. و راضی شد همراه من بیاید. او نامه امام (ع) را بیرون آورد و در حالی که آنرا میبوسید و بر دیدگان می مالید از روی تعجب گفتم: مگر صاحب این نامه را میشناسی. گفت: من ملکه، دختر شیوعا، پسر قیصر(پادشاه روم) هستم. مادرم از فرزندان شمعون، وصی حضرت عیسی (ع) است. شبی در خواب حضرت مسیح را دیدم که منبری از نور را بنا کرده بودند و سپس حضرت محمد (ص) و جمعی از امامان، قصر را به نور قدوم خویش منور ساختند. آن گاه حضرت محمد (ص) فرمود: ای روح الله، آمده ام که ملکه فرزند وصی تو (شمعون) را برای این فرزندم خواستگاری نمایم(اشاره به امام حسن عسکری (ع)). حضرت عیسی (ع) به شمعون گفت: شرف هر دو جهان به تو روی آورده است. نسل خود را به آل محمد پیوند کن. و شمعون پذیرفت و مرا به عقد امام حسن عسکری (ع) درآوردند و فرزندان رسول اکرم (ص) و حواریون شاهد بودند.
سپس شبی دیگر امام حسن عسکری (ع) در خواب به من خبر داد که جدت لشکری به سوی مسلمانان خواهد فرستاد و تو هم لباس خدمتکاران را بپوش تا تو را نشناسند و همراه آنان برو. من نیز چنین کردم لشکر مسلمانان با ما جنگید و ما را تسخیر کردند و آخر کار من این بود که دیدی، تا به حال کسی غیر از تو ندانسته که من دختر پادشاه روم هستم. خود را به مرد پیری که سپس از جنگ اسیر او شدم،«نرجس» معرفی کردم.


طرح امام برای جلوگیری از انحراف عقیدتی

اسحاق کندی که فیلسوف عراق بود خود را مشغول به نوشتن کتابی به نام «تناقص قرآن» کرده بود.
روزی یکی از شاگردانش نزد امام حسن عسکری (ع) رسید. امام به او فرمود: آیا در میان شما مرد رشیدی نیست که استادتان را از این کار باز بدارد.
شاگرد گفت: ما شاگردان او هستیم و اعتراض به او برای ما شایسته نیست.
امام فرمود: اگر من چیزی به تو بگویم، به او میرسانی. گفت: آری. فرمود: نزد استادت برو و با او مهربانی کن و هنگامی که میان شما انس برقرار شد به او بگو مسئله ای برایم مطرح شده که میخواهم از شما بپرسم. اگر کسی که به زبان قرآن سخن می گوید بیاید و بگوید آیا ممکن است خداوند از معانی قرآن، چیزی غیر از آنچه شما برداشت کرده اید، اراده کرده باشد. شما چه جواب میدهید؟. کندی گفت: بله، ممکن است، زیرا متکلم به قرآن کسی است که آن چرا شنیده می فهمد. بعد به کندی بگو شما چه میدانید شاید خداوند در قرآن غیر از آن معانی که شما میفهمید، اراده کرده باشد.
شاگردش رفت و سوالش را مطرح کرد. کندی به شاگردش گفت سوالت را تکرار کن. بعد کندی فکری کرد و دید این احتمال که خداوند از معانی قرآن غیر آنچه او میفهمد،اراده کرده باشد، عقلا ممکن است. به شاگردش گفت: تو را سوگند می دهم به من بگویی این مطلب را از کجا آورده ای؟. شاگردش گفت: از ابو محمد( امام (ع)). کندی گفت: این مطلب جز از این خانه بیرون نمی آید.
آن گاه دستور داد آتش آورند و آن چه درباره تناقصات قرآن نوشته و جمع آوری کرده بود را بسوزاند.


امام و ترویج فرهنگ صرفه جویی

محمد بن حمزه سروری میگوید: توسط ابوهاشم جعفری که با هم دوست بودیم، نامه ای به محضر امام نوشته و درخواست کردم که آن حضرت دعا کند تا خداوند متعال در زندگی من گشایشی ایجاد بفرماید. وقتی که جواب را توسط ابوهاشم دریافت کردم، آن حضرت نوشته بود: پسر عمویت یحی بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقی گذاشت و این درهم ها بر تو وارد میشود. پس خدا را سپاسگذاری کن و بر تو باد به میانه روی. و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است.
بعد از چند روزی، پیکی از شهر حران آمده و اسنادی را مربوط به دارایی پسر عمویم به من تحویل داد. من با خواندن نامه ای که بین آن اسناد وجود داشت، متوجه شدم که پسر عمویم یحیی بن حمزه دقیقا همان روزی فوت کرده است که امام آن خبر را به من داد.
به این ترتیب از تنگدستی و فقر رهایی یافته و بعد از ادای حقوق الهی و احسان به برادرهای دینی ام، طبق دستور امام زندگی خود را بر اساس میانه روی تنظیم نموده و از اسراف و ولخرجی پرهیز نمودم و به این ترتیب زندگی ام سامان یافت در حالی که در گذشته فردی مبذر و اسراف کار بودم.
 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:31 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
۹۹۹۹۶۱۳۱

هشتم ربیع الاول؛ شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

 

 

 

 

 

امام حسن عسکری یازدهمین امام شیعیان است که بیشتر طول عمرش را در حبس خانگی به سر می برد؛ مخصوصا به این دلیل که مشهور بود امام حسن عسکری علیه السلام صاحب فرزندی خواهد شد که به عنوان منجی آخرالزمان قیام خواهد کرد تا زمین را از عدالت پر کند.

یاازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال ۲۳۲ ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب امام حسن علیه السلام، نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است.

 

امامت امام حسن عسگری علیه‌السلام
امام حسن علیه السلام ۲۲ سال از دوران زندگی‌اش را با پدر بزرگوارش سپری کرد و با شهادت پدرش در سال ۲۵۴ق به امامت رسید، امامت ایشان، شش سال بیش‌تر به طول نیانجامید، ولی در این زمان کوتاه حوادث مهمی رخ داد. اهمیت دوران امامت ایشان زمانی آشکار می‌شود که به مسئله غیبت و اهمیت آن پی ببریم، چرا که حضرت باید در این مدت کوتاه مقدمات لازم برای انتقال شیعه از مرحله حضور به مرحله غیبت را فراهم می‌کرد.

 

امام حسن عسکری علیه‌السلام و رسیدگی به محرومان
امام حسن علیه السلام در طول ۲۸ سال عمر پربار خویش، علاوه بر اینکه در تداوم راه نبوت و امامت، نهایت تلاش خود را به کار گرفت و با تربیت شاگردان ممتاز و رهنمودهای خردمندانه خویش شایسته ترین خدمات را به امت اسلامی عرضه نمود، به عنوان امام امت و غم خوار ملت نیز از هیچ کوششی در راه رفع گرفتاری ها و مشکلات مسلمانان به ویژه شیعیان فرو گذاری نکرد. ابوهاشم جعفری، از شاگردان آن حضرت می گوید: روزی از فشار زندگی و فقر مادی به آن حضرت شکایت کردم. امام (ع) با تازیانه اش خطی بر روی زمین کشید و یک شمش طلا از آن بیرون آورد که در حدود ۵۰۰ اشرفی بود. سپس آن را به من داد و فرمود: «ای ابوهاشم! بگیر و ما را معذور دار».
امام عسکرى (ع) علیرغم تمامى محدودیت ها و کنترل هایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل می ‏آمد، یک سلسله فعالیت هاى سرّى سیاسى را رهبرى مى ‏کرد که با گزینش شیوه‏ هاى بسیار ظریف پنهان کارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‏ ماند.

 

چگونگی شهادت امام حسن عسکری (ع),زندگینامه امام حسن عسکری علیه السلام,شهادت امام حسن عسکری(ع)

مدت امامت امام حسن عسکری (ع) شش سال و عمر شریفش ۲۸ سال بود

 

تلاش های علمی امام حسن عسکری علیه‌السلام
گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرار کرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقان شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش موثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را متجاوز از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.

 

همسر امام حسن عسکری علیه‌السلام
گفته می شود که همسر امام حسن عسکری (ع)، نرگس خاتون، مادر حضرت مهدی موعود (عج)، دختر امپراطوری بیزانس بوده است که پیرو توصیه ای که به او در عالم رویا شده، خودش را به بردگی فروخته تا در عراق به سفارش امام هادی(ع)،خریداری شده و به ازدواج امام حسن عسکری (ع)  درآید.

 

شهادت امام حسن عسکری(ع),زندگینامه امام حسن عسکری علیه السلام,نحوه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

امام حسن عسکری (ع) پس از شهادت در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد

 

شهادت امام حسن عسکری (ع)
در خصوص نحوه به شهادت رساندن امام حسن عسکری(ع) باید گفت که در طول دوران خلفای عباسی چون معتز و مهتدی آنان همواره تلاش‏هایی را در جهت از میان برداشتن امام انجام دادند که به خواست الهی این تلاش ها بی ثمر ماند اما در دوران معتمد عباسی به دلیل افزایش نفوذ و محبوبیت امام حسن عسکری(ع) در جامعه و توجه روز افزون مردم به ایشان، معتمد به شدت نگران شده و هنگامی که مشاهده می‏ کند زندان و اختناق نه تنها از عظمت ایشان نمی‏ کاهد بلکه بالعکس به محبوبیت ایشان می‎ افزاید به شیوه دیرینه خود یعنی به شهادت رساندن امام در حالی که شش سال بیشتر از امامت ایشان سپری نشده بود مبادرت می‏ کند.

 

فرزند عبیدالله بن خاقان می گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی  حضرت امام حسن عسکری – رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و یاران مخصوص خود را با او همراه کرد. یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، خلیفه به آنها دستور داد که خانه حضرت را زیر نظر بگیرند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود.

 

بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض امام حسن عسکری(ع) سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پدرم سوار بر مرکب شد و نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ۱۰ نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند و این کارها را برای  آن می کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته است. سرانجام امام حسن عسکری (ع) در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسیدند.
وقتى که امام حسن عسکرى (ع) رحلت کرد، یارانش در خانه آن حضرت جمع شدند تا بر او نماز بخوانند، جعفر کذّاب هم آمد تا بر آن حضرت نماز بخواند و شیعیان حضور داشتند که ناگهان دیدند جوانى آمد و دامن جعفر را گرفت و او را از کنار پدرش دور کرد و بر پدرش نماز خواند و مردم نیز با او خواندند و جعفر مبهوت و حیران مانده بود و نمى‏توانست حرف بزند. وقتى که از نماز بر پدرش فارغ شد از میان مردم بیرون آمد و رفت و ناپدید شد و نفهمیدند که از کدام سو رفت. بعد از اقامه نماز بر پیکر حضرت، امام حسن عسکری (ع) را در همان خانه‏ اى که در سامرا پدرش در آن دفن شده بود دفن گردید.

 

منبع :

hawzah.net

انتهای پیام / کد خبر28235

دیدگاه شما


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:28 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی،

 

بر رهروان صدیقش مبارک باد!

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

امام حسن عسگری یازدهمین پیشوای شیعیان می باشد که در هشتم ربیع الثانی سال 232 متولد گردیده است.
پدرش امام دهم حضرت امام هادی علیه السلام و مادرش بانویی شایسته به نام « حدیثه » می باشد.

آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله عسگر، نظامی سکونت گزیدند او را عسگری گویند.
البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بوده که عبارتند از « نقی» و « زکی» است و کنیه آن حضرت نیز « ابو محمّد » می باشد.

آن حضرت 23 ساله بود که پدرش امام هادی علیه السلام به شهادت رسید. مدت امامت آن حضرت 6 سال و در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفای عباسی: المعتزه بالله، المهتدی بالله، المعتمدبالله، معاصر بود که شدیداً از جانب این خلفا تحت فشار و محدودیت بود بطوریکه علاوه بر سکونت اجباری در محله نظامی حتی آن حضرت را در زندان نیز محبوس نمودند.

وی در عین حال از مبارزه با حکومت ستمگر و حفظ یاران و شیعیان خود و ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف ازطریق تعیین نمایندگان و ارسال پیام ها و پیک ها و فعالیت های سری سیاسی، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات در آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم دست برنداشت.

با تمام دشمنی ها و کینه توزی دربار عباسی نسبت به آن حضرت، عظمت معنوی و کمالات و گاهی چنان آنها را تحت تأثیر قرار می داد که در برابر آن حضرت سر تعظیم فرود می آوردند.

اگر چه امام حسن عسگری علیه السلام شدیداً از طرف دستگاه خلافت عباسی تحت نظر و محدودیت شدید قرار داشت لکن آن حضرت بُعد علمی از آیین اسلام و اشکال ها و شبهات مخالفان و تعیین اندیشه صحیح اسلامی و تربیت شاگردان لحظه ای فرو گذار ننمودند.
درسال 255 تنها فرزند آن حضرت مهدی موعود چشم به جهان گشود.

از آن حضرت گاه برای دلگرمی و حمایت از شیعیان و دفع منکران و احیاناً جلب آنان کرامات و معجزات فراوانی به ظهور رسیده است.
سرانجام حکومت عباسی که از نفوذ و معنویت امام علیه السلام در جامعه نگران بود به همان شیوة دیرینه متوسل شد و آن حضرت را پنهانی مسموم ساخت.

آن حضرت در سال 260 هجری قمری به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد .


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگی نامه امام حسن عسگری

 

حضرت امام حسن عسکري  (ع )

 

امام حسن عسکري (ع ) در سال ۲۳۲هجري در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد .
کنيه آن حضرت ابامحمد بود .

صورت و سيرت امام حسن عسکري  (ع )

امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت . ابروهاي سياه کماني ، چشماني  درشت و پيشاني گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالي بر گونه راست داشت . امام حسن عسکري (ع ) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش – در ايام عمر کوتاه خود – روشن کرد .

دوران امامت

به طور کلي دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکري (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد :
دوره اول ۱۳سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت .
دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت .
دوره سوم نزديک ۶ سال امامت آن حضرت مي باشد .
دوره امامت حضرت عسکري (ع ) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود .
خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند .
امام حسن عسکري (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را – به وسيله آن دو غلام – آزار بيشتري دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند . وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند ، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد .
عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد . پيوسته مي گفت : در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام ، وي  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است .
پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم . مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند .
با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود ، دستگاه خلافت عباسي  براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت .
” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع ) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهاي شيعي  بودند ، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود .
چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والي اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت ” .
” نيز اصحاب امام حسن عسکري ، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود ، کساني چون ابوعلي  احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي  در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري  واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به
اصول عدالت کلي  ، اين همه سختي را تحمل مي کرد ، و لحظه اي از حراست ( و نگهباني ) موضع غفلت نمي کرد ” .
اينکه گفتيم : حضرت هادي (ع ) و حضرت امام حسن عسکري (ع ) هم از سوي  دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني  خود به آنها مراجعه مي نمودند – کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع ) نزديک بود ، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و
جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد . باري ، امام حسن عسکري (ع ) بيش از ۲۹سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي ، آثار مهمي  از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي  شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جاي گذاشت .
در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي  را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعي&nbsp- که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي  ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد .
در قدرت علمي  امام (ع ) – که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود – نکته ها گفته اند . از جمله : همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .

شهادت امام حسن عسکري  (ع )

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال ۲۶۰هجري نوشته اند .
در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد
روزي براي پدرم ( که وزير معتمد عباسي بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – يعني  حضرت امام حسن عسکري&nbsp- رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد . خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد .
يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولي گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطباي  مسيحي و يهودي در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند . و اين کارها را براي  آن مي کردند که آن زهري  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود .
بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي  خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او مي کردند … .
اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او – از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب
به مهدي آخر الزمان – همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدين جهت به بهانه هاي  مختلف در خانه حضرت عسکري (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند .
به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسي  (ع ) تکرار مي شد . حتي قابله هايي  را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي  کنند . اما خداوند متعال – چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند – حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد .
باري ، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد . بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع ) در ميان بود ، براي معالجه فرستاد .
البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري  داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود .
بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري  (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند .

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري

ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع ) مي کردم . نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي  شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود .
ابوالاديان به امام عرض مي کند : اي سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناک روي  دهد ، امامت با کيست ؟
فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .
ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما .
امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد .
ابوالاديان مي گويد : باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم .
امام مي گويد : هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست .
ابوالاديان مي گويد : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري  را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند . من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم
و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلي گندمگون و پيچيده موي ، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت : اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم .
رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ايستاد . سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي  امام علي النقي عليه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسيد : اين کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام .
در اين موقع ، عده اي  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است ؟
جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت :
اي مردم قم با شما نامه هايي  است از فلان و فلان و همياني ( کيسه اي ) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا .
شيعياني که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن .
جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد .
معتمد گفت :
برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع ) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد . رفتند و از کودک اثري نيافتند . ناچار ” صيقل ” کنيز حضرت امام عسکري (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است . ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد . درود خداي بزرگ بر
او باد .

 

زيارتنامه حضرت امام حسن عسکري  (ع )

درود بر تو اي سرورم اي ابامحمد حسن بن علي آن راهنماي راه يافته و رحمت خدا وبرکات او
درود بر تو اي ولي و نماينده خدا و فرزند اوليائش
درود بر تو اي حجت خدا و فرزند حجت هاي او
درود بر تو اي برگزيده خدا و فرزند برگزيدگانش سلام و
درود بر تو اي جانشين خدا و فرزند جانشينانش و پدر جانشين او
درود بر تو اي  خاتم پيامبران
درود بر تو اي فرزند آقاي اوصياء درود بر تو اي فرزند اميرمؤمنان
درود بر تو اي فرزند بانوي بانوان جهانيان
درود بر تو اي فرزند پيشوايان
درود بر تو اي فرزند اوصياء راهنمايان
درود بر تو اي عصمت و نگهبان پرهيزکاران
درود بر تو اي امام رستگاران
درود بر تو اي اساس اهل ايمان
درود بر تو اي گشايش قلب اندوهناکان
درود بر تو اي وارث پيامبران برگزيده خدا
درود بر تو اي خزينه دار علم وصي رسول خدا
درود بر تو اي دعوت کننده به احکام و قوانين خدا
درود بر تو اي  گوياي به کتاب خدا
درود بر تو اي حجت حجتهاي الهي
درود بر تو اي راهنماي  امت ها
درود بر تو اي ولي و سرپرست نعمتها
درود بر تو اي گنجينه دانش
درود بر تو اي کشتي بردباري
درود بر تو اي پدر امام منتظر که عيان است براي خردمند حجت او و معرفت او به يقين ثابت و مبرهن است آنکه در پرده است از ديده ستمکاران
و نهان است از دولت و حکومت فاسقان و بازگردانيد پروردگار ما بوسيله او اسلام ناب و تازه را بعد از گرفتگي و فرسودگي و قرآن را نو و تازه پس از کهنگي و
پژمردگي گواهم اي مولا و سرورم که تو بدرستي به پا داشتي نماز را و ادا کردي زکوة را و امر به معروف کردي و نهي از منکر نمودي و دعوت کردي به سوي راه
پروردگارت با کلام حکمت آميز و با پند و اندرز نيکو و پرستيدي خدا را خالصانه تا آخر عمرت از خدا درخواست مي نمايم به آن شأن و مقامي که نزد او داريد که بپذيرد
زيارت مرا از شما و قدرداني نمايد کوششم را به سوي شما و اجابت فرمايد دعايم را بوسيله شما و قرار بدهد مرا از ياوران حق و پيروان و همراهانش و دوستانش و
دوست دارانش و درود بر تو و رحمت خدا و برکات او
خدايا درود فرست بر آقاي ما محمد و خاندان محمد و درود فرست بر حسن بن علي  راهنماي بسوي دين تو و دعوت کننده به سوي راه تو پرچم هدايت و راستي و چراغ
تقوي و معدن گوهر خردمندي و جايگاه فرزانگي و باران رحمت بر مردم و ابر حکمت بار و درياي پند و اندرز و وارث پيشوايان و گواه بر امت که معصوم و
پاکند از هر گناه و منزه از هر نقص و با فضيلت و مقرب درگاه خدا و پاکيزه از پليدي آنچنانکه به ارث دادي به او علم قرآن را و الهام کردي او را فرجام داوري
و سخنوري و نصب کردي او را نشانه اي براي اهل قبله خود و قرين ساختي طاعت او را به پيروي خودت و واجب نمودي دوستي او را بر همه آفريدگانت
خدايا چنانکه بازگشت نمود نيکويي و بي آلايشي در يگانگي تو و نابود کرد کسانيکه فرو رفته بودند در تشبيه تو به مخلوق ؟ و طرفداري و حمايت کرد از اهل ايمان به تو پس رحمت
فرست پروردگارا بر او رحمتي که او را به مقام خاشعان رساند و بالا برد او را در بهشت به درجه جدش خاتم پيغمبران و برسان او را از جانب ما تحيت و سلام و عطا
کن از آستان خودت در دوستي او بخشش فزون و احسان و آمرزش و خوشنودي را زيرا تويي صاحب فضل و رحمت بزرگ و نعمتي گرانمايه
اي هميشه اي پاينده اي زنده اي پايدار اي برطرف کننده گرفتاري و اندوه و
اي  گشاينده غم و اي برانگيزنده رسولان و اي که وعده هايت همه راست است و اي زنده
که نيست معبودي جز تو توسل جويم به درگاهت و به حبيب و دوست تو محمد و وصي
محمد علي پسر عمش و دامادش بر دخترش آنکه پايان دادي بوسيله آن دو شريعت ها
را و گشودي به آن دو در فهم تأويل و پيش درآمد و رازهاي قرآن را درود فرست به
آن دو يک نوع درودي که گواهش باشند اولين و آخرين و آنهايند موجب نجات
دوستان و شايستگان و توسل جويم به فاطمه زهرا مادر ائمه و امام راهنمايان و
بانوي بانوان جهانيان که شفاعت کنند درباره شيعيان اولادش که پاکند همه و رحمت
فرست بر او رحمت هميشگي و پايان ناپذير جاويدان تا پايان روزگار و توسل جويم به
درگاه تو به حسن آن پسنديده پاک و پاکيزه و حسين ستم ديده پسنديده نيک پرهيزکار
دو آقاي جوانان اهل بهشت و دو بهترين امام خيرخواه دو پاکيزه دو پرهيزکار دو
آقاي با نظيف و پاک دو شهيد و دو ستم ديده دو کشته شده در راه حق درود فرست بر
آن دو تا برآيد آفتاب و فرو شود درودي پيوسته و پشت سر هم و توسل مي جويم
بدرگاه تو به علي بن الحسين آقاي عابدان و مستور از ترس ستمکاران و به محمد بن
علي باقر آن امام پاک و نور درخشان آن دو امام بزرگ کليد برکت ها و دو چراغ
تاريکيها و درود فرست بر آن دو بزرگوار تا درآيد شب و روشن شود روز رحمتي در
صبح و شام و توسل مي جويم به تو به جعفر بن محمد آن راستگوي از طرف خدا و گويا و
سخنور در دانش خدا به موسي بن جعفر بنده شايسته در خود و آن وصي خيرخواه که هر
دو امام و راهنما و راه يافته و وافي و کافي بودند درود فرست بر آن دو بزرگوار
تا تسبيح گويد تو را فرشته و به حرکت درآيد براي تو چرخي درودي که برايت و
افزون شود و فاني و نابود نشود هرگز و توسل مي جويم به تو به علي بن موسي الرضا و
به محمد بن علي مرتضي دو امام پاکيزه و برگزيده درود بر آن دو امام بزرگوار تا
روشن باشد بامدادي و دائم و باقي است درودي که برافرازد آن دور بسوي خوشنوديت
در مراتب اعلي از بهشت تو و توسل مي جويم بدرگاه تو به علي بن محمد رهبر و حسن
بن علي آن دو راهنما و آن دو قيام کنندگان به امر بندگانت و آزموده به رنج و
سختيهاي هول انگيز و پر هراس و آن دو شکيبا در مقابل کينه هاي لغزاننده رحمت
فرست بر آنها معادل پاداش صابران و برابر ثواب رستگاران درودي که آماده کنند
براي آنها مقام بلندي را و توسل مي جويم به تو اي پروردگار به امام ما و محقق
زمان ما آن روز وعده داده شده و آن گواه گواهي شده و آن نور درخشنده تر و تابش
روشن تر و آن ياري شده به رعب و ترس و پيروز يافته با سعادت درود فرست بر او
به تعداد ميوه ها و برگهاي درخت و اجزاء ريگها به شماره موها و گرگ ها و به عدد
آنچه فراگيرد به او دانش تو و بشمارد کتاب (تدوين و تکوين تو) رحمتي که غبطه
خورند بدان اولين و آخرين خدايا محشور نما ما را در گروه او و نگاه بدار ما را
بر اطاعت او و پاسداري نما به دولت او و هديه و تحفه ده به ما به ولايت او و
ياري کن ما را بر دشمنان ما به عزت او و قرار ده ما را اي پروردگار از
توبه کاران اي مهربانترين مهربانان خدايا براستي ابليس متمرد و سرکش لعنتي
همانا از تو نظر خواست براي گمراه نمودن خلقت و تو مهلت دادي او را و از تو
فرصت خواسته براي گمراه کردن بندگانت پس مهلتش دادي از جهت دانش قديمت
درباره او و اکنون آشيانه گروه و لشکر او و زياده شده و ازدحام کرده سپاهيانش و
پراکنده شدند دعوت کنندگان او در اطراف زمين و مبلغين او گمراه کردند بندگان
تو را دسته دسته و گروههاي پراکنده و حزبها و دسته جات سرکش و همانا خودت وعده
دادي به کندن ريشه او و بر هم زدن دستگاهش نابود نما اولادش و سپاه او و پاک
گردان کشورهاي خود را از بدعتها و اختلافي که به وجود آورده و راحت کن بندگان
خود را از روشها و قياسهايش و قرار بده روزگار بدي براي آنها و بگستران عدل خود
را و پديد آر دين خود را و نيرو ده دوستانت را و سست نما دشمنانت را و واگذار
سرزمينهاي شيطان و سرزمينهاي دوستانش را به اولياء خود و جاويددار آنها را در
دوزخ و بچشان آنها را از عذاب دردناک و مقرر دار لعنت هاي خود را که به وديعت
نهاده اي در جاهاي نحس آفرينش و زشتيهاي طبيعت بر سر آنها فروبار که موکل بر
آنها گردند و جاري کردند در ميان آنها هر صبح و شام و هر چاشتگاه و پسين
پروردگارا عطا کن به ما در دنيا حسنه و در آخرت حسنه اي و نگهدار ما را به رحمت
خودت از عذاب آتش اي مهربانترين مهربانان

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

. خلاصه زندگی نامه امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

 

 

امام حسن عسکری

ولادت: 8 ربیع الاخر در مدینه                                                     شهادت: 8 ربیع الاول در سامرا

کنیه: ابومحمد (کنیه چیست؟)                    والدین: علی و حُدیث                  سن: 28 سال

لقب: عسکری، زکیّ، ابن الرّضا

مدفن: سامراء                                                                             مدت امامت: 6 سال


نگاهى اجمالى به زندگى امام حسن عسكرى (ع)
   امام حسن عسکری (ع) در سال 232 هجری در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد. اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسكري (ع)
   امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. امام حسن عسکری (ع) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش -در ايام عمر کوتاه خود- روشن کرد.

دوران امامت امام حسن عسكري (ع)
   بطور کلی دوران عمر 29 ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد: دوره اول 13 سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت. دوره دوم 10 سال در سامرا قبل از امامت. دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد. دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفايی که به تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلندپروازي هايی داشتند.

امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را -بوسيله آن دو غلام- آزار بيش تری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراييده بودند. وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند، مي گفتند اين زندانی روزها روزه دار است و شب ها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گويد. عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته می گفت: در سامرا کسی را مانند آن حضرت نديده ام، وی  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان می گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع می يافتم. می ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او می باشند. با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمی فرمود، دستگاه خلافت عباسی  برای حفظ آرامش خلافت خود بيش تر اوقات، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت. "از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، بدست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص) و جريان های شيعی  بودند، تا بدين گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود.

چنانکه نوشته اند "احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت". "نيز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی  احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی در بغداد می زيستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری  واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، اين همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست موضع غفلت نمی کرد".

اينکه گفتيم: حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما -جز با ياران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی  خود به آنها مراجعه می نمودند- کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع) نزديک بود، و مردم می بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باری ، امام حسن عسکری (ع) بيش از 29 سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی  شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع) می رسيدند بر جای گذاشت. در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجديد کرد، و فرهنگ شيعی -که تا آن زمان شناخته شده بود- در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمی امام (ع) -که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود- نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر ردّ قرآن نوشته بود سوزاند و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

نحوه شهادت امام یازدهم (ع)
   شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هجری نوشته اند. در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم (که وزير معتمد عباسی بود) خبر آوردند که ابن الرضا -يعنی حضرت امام حسن عسکری- رنجور شده، پدرم بسرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد. يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود.

بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبّا را- که عموماً اطبای مسيحی و يهودی در آن زمان بودند- امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند. و اين کارها را برای  آن می کردند تا آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه.ق آن امام مظلوم در سن (حدوداً) 29 سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود.

هراس خلفا از تولد فرزند امام یازدهم (ع)؛ امام زمان (ع)
   شهادتبعد از آن خليفه متوجه تفحّص و تجسّس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی (چیره) خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند... . اين جستجوها و پژوهش ها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او -از طريق روايات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص) می پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان- همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه های  مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند.

براستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسی  (ع) تکرار مي شد. حتی قابله هايی را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی کنند. اما خداوند متعال -چنانکه در قسمت بعد خواهيد خواند- حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد.

باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره بعهده داشتند، به ويژه در مأموريت هايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در ميان بود، برای معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزی های ظاهری هدف ديگری داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آن ها از حقيقت ماجرا بود. بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشین برحقّ امام عسکری (ع)
   ابو الاديان مي گويد: من نزد امام حسن عسکری (ع) خدمت می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آن ها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گريه و شيون از خانه من خواهی شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالاديان به امام عرض مي کند: ای سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روی  دهد، امامت با کيست؟ فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگری به من بفرما. امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد. ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگری بگو تا بدانم. امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان (کیسه) چه چيز است او امام شماست. ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم.

وقتی به در خانه امام رسيدم صدای شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابی نداد و هيچ سؤلی نکرد.

چون بدن مطهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلی گندمگون و پيچيده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بيرون آمد و ردای جعفر را کشيد و گفت: ای عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی عليه السلام دفن کرد.

سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس "حاجزوشا" از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده ای از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايی که داريم از چه جماعتی است و مال ها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هايی است از فلان و فلان و هميانی که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا. شيعيانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثری نيافتند. ناچار "صيقل" کنيز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدت ها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولی هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. درود خدای بزرگ بر او باد.

منبع: سایت تبیان

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

حضرت امام حسن عسکری (ع )

امام حسن عسکری (ع ) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد .
کنیه آن حضرت ابامحمد بود .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (4)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع )

امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (5)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

دوران امامت

به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد :
دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت .
دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت .
دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد .
دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود .
خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند .
امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را – به وسیله آن دو غلام – آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید .
عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است .
پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند .
با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت .
” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ” .
” نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به
اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد ” .
اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند – کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و
جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی&nbsp- که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید .
در قدرت علمی امام (ع ) – که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود – نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (6)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

شهادت امام حسن عسکری (ع )

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند .
در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید
روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی حضرت امام حسن عسکری&nbsp- رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .
بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او – از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب
به مهدی آخر الزمان – همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال – چنانکه در فصل بعد خواهید خواند – حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد .
باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد .
البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود .
بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (7)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

ماجرای جانشین بر حق امام عسکری

ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود .
ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟
فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .
ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما .
امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد .
ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم .
امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست .
ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم
و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم .
رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟
جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت :
ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا .
شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن .
جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد .
معتمد گفت :
بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار ” صیقل ” کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر
او باد .

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (8)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زیارتنامه حضرت امام حسن عسکری (ع )

درود بر تو ای سرورم ای ابامحمد حسن بن علی آن راهنمای راه یافته و رحمت خدا وبرکات او
درود بر تو ای ولی و نماینده خدا و فرزند اولیائش
درود بر تو ای حجت خدا و فرزند حجت های او
درود بر تو ای برگزیده خدا و فرزند برگزیدگانش سلام و
درود بر تو ای جانشین خدا و فرزند جانشینانش و پدر جانشین او
درود بر تو ای خاتم پیامبران
درود بر تو ای فرزند آقای اوصیاء درود بر تو ای فرزند امیرمؤمنان

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

درود بر تو ای فرزند بانوی بانوان جهانیان
درود بر تو ای فرزند پیشوایان
درود بر تو ای فرزند اوصیاء راهنمایان
درود بر تو ای عصمت و نگهبان پرهیزکاران
درود بر تو ای امام رستگاران
درود بر تو ای اساس اهل ایمان
درود بر تو ای گشایش قلب اندوهناکان

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

درود بر تو ای وارث پیامبران برگزیده خدا
درود بر تو ای خزینه دار علم وصی رسول خدا
درود بر تو ای دعوت کننده به احکام و قوانین خدا
درود بر تو ای گویای به کتاب خدا
درود بر تو ای حجت حجتهای الهی
درود بر تو ای راهنمای امت ها

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

درود بر تو ای ولی و سرپرست نعمتها
درود بر تو ای گنجینه دانش
درود بر تو ای کشتی بردباری
درود بر تو ای پدر امام منتظر که عیان است برای خردمند حجت او و معرفت او به یقین ثابت و مبرهن است آنکه در پرده است از دیده ستمکاران

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (11)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

و نهان است از دولت و حکومت فاسقان و بازگردانید پروردگار ما بوسیله او اسلام ناب و تازه را بعد از گرفتگی و فرسودگی و قرآن را نو و تازه پس از کهنگی و
پژمردگی گواهم ای مولا و سرورم که تو بدرستی به پا داشتی نماز را و ادا کردی زکوه را و امر به معروف کردی و نهی از منکر نمودی و دعوت کردی به سوی راه
پروردگارت با کلام حکمت آمیز و با پند و اندرز نیکو و پرستیدی خدا را خالصانه تا آخر عمرت از خدا درخواست می نمایم به آن شأن و مقامی که نزد او دارید که بپذیرد
زیارت مرا از شما و قدردانی نماید کوششم را به سوی شما و اجابت فرماید دعایم را بوسیله شما و قرار بدهد مرا از یاوران حق و پیروان و همراهانش و دوستانش و
دوست دارانش و درود بر تو و رحمت خدا و برکات او

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

خدایا درود فرست بر آقای ما محمد و خاندان محمد و درود فرست بر حسن بن علی راهنمای بسوی دین تو و دعوت کننده به سوی راه تو پرچم هدایت و راستی و چراغ
تقوی و معدن گوهر خردمندی و جایگاه فرزانگی و باران رحمت بر مردم و ابر حکمت بار و دریای پند و اندرز و وارث پیشوایان و گواه بر امت که معصوم و
پاکند از هر گناه و منزه از هر نقص و با فضیلت و مقرب درگاه خدا و پاکیزه از پلیدی آنچنانکه به ارث دادی به او علم قرآن را و الهام کردی او را فرجام داوری
و سخنوری و نصب کردی او را نشانه ای برای اهل قبله خود و قرین ساختی طاعت او را به پیروی خودت و واجب نمودی دوستی او را بر همه آفریدگانت
خدایا چنانکه بازگشت نمود نیکویی و بی آلایشی در یگانگی تو و نابود کرد کسانیکه فرو رفته بودند در تشبیه تو به مخلوق ؟ و طرفداری و حمایت کرد از اهل ایمان به تو پس رحمت
فرست پروردگارا بر او رحمتی که او را به مقام خاشعان رساند و بالا برد او را در بهشت به درجه جدش خاتم پیغمبران و برسان او را از جانب ما تحیت و سلام و عطا
کن از آستان خودت در دوستی او بخشش فزون و احسان و آمرزش و خوشنودی را زیرا تویی صاحب فضل و رحمت بزرگ و نعمتی گرانمایه

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

phoca_thumb_l_emam-asgari (12)

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

ای همیشه ای پاینده ای زنده ای پایدار ای برطرف کننده گرفتاری و اندوه و
ای گشاینده غم و ای برانگیزنده رسولان و ای که وعده هایت همه راست است و ای زنده
که نیست معبودی جز تو توسل جویم به درگاهت و به حبیب و دوست تو محمد و وصی
محمد علی پسر عمش و دامادش بر دخترش آنکه پایان دادی بوسیله آن دو شریعت ها
را و گشودی به آن دو در فهم تأویل و پیش درآمد و رازهای قرآن را درود فرست به
آن دو یک نوع درودی که گواهش باشند اولین و آخرین و آنهایند موجب نجات
دوستان و شایستگان و توسل جویم به فاطمه زهرا مادر ائمه و امام راهنمایان و
بانوی بانوان جهانیان که شفاعت کنند درباره شیعیان اولادش که پاکند همه و رحمت
فرست بر او رحمت همیشگی و پایان ناپذیر جاویدان تا پایان روزگار و توسل جویم به
درگاه تو به حسن آن پسندیده پاک و پاکیزه و حسین ستم دیده پسندیده نیک پرهیزکار
دو آقای جوانان اهل بهشت و دو بهترین امام خیرخواه دو پاکیزه دو پرهیزکار دو
آقای با نظیف و پاک دو شهید و دو ستم دیده دو کشته شده در راه حق درود فرست بر
آن دو تا برآید آفتاب و فرو شود درودی پیوسته و پشت سر هم و توسل می جویم
بدرگاه تو به علی بن الحسین آقای عابدان و مستور از ترس ستمکاران و به محمد بن
علی باقر آن امام پاک و نور درخشان آن دو امام بزرگ کلید برکت ها و دو چراغ
تاریکیها و درود فرست بر آن دو بزرگوار تا درآید شب و روشن شود روز رحمتی در
صبح و شام و توسل می جویم به تو به جعفر بن محمد آن راستگوی از طرف خدا و گویا و
سخنور در دانش خدا به موسی بن جعفر بنده شایسته در خود و آن وصی خیرخواه که هر
دو امام و راهنما و راه یافته و وافی و کافی بودند درود فرست بر آن دو بزرگوار
تا تسبیح گوید تو را فرشته و به حرکت درآید برای تو چرخی درودی که برایت و
افزون شود و فانی و نابود نشود هرگز و توسل می جویم به تو به علی بن موسی الرضا و
به محمد بن علی مرتضی دو امام پاکیزه و برگزیده درود بر آن دو امام بزرگوار تا
روشن باشد بامدادی و دائم و باقی است درودی که برافرازد آن دور بسوی خوشنودیت
در مراتب اعلی از بهشت تو و توسل می جویم بدرگاه تو به علی بن محمد رهبر و حسن
بن علی آن دو راهنما و آن دو قیام کنندگان به امر بندگانت و آزموده به رنج و
سختیهای هول انگیز و پر هراس و آن دو شکیبا در مقابل کینه های لغزاننده رحمت
فرست بر آنها معادل پاداش صابران و برابر ثواب رستگاران درودی که آماده کنند
برای آنها مقام بلندی را و توسل می جویم به تو ای پروردگار به امام ما و محقق
زمان ما آن روز وعده داده شده و آن گواه گواهی شده و آن نور درخشنده تر و تابش
روشن تر و آن یاری شده به رعب و ترس و پیروز یافته با سعادت درود فرست بر او
به تعداد میوه ها و برگهای درخت و اجزاء ریگها به شماره موها و گرگ ها و به عدد
آنچه فراگیرد به او دانش تو و بشمارد کتاب (تدوین و تکوین تو) رحمتی که غبطه
خورند بدان اولین و آخرین خدایا محشور نما ما را در گروه او و نگاه بدار ما را
بر اطاعت او و پاسداری نما به دولت او و هدیه و تحفه ده به ما به ولایت او و
یاری کن ما را بر دشمنان ما به عزت او و قرار ده ما را ای پروردگار از
توبه کاران ای مهربانترین مهربانان خدایا براستی ابلیس متمرد و سرکش لعنتی
همانا از تو نظر خواست برای گمراه نمودن خلقت و تو مهلت دادی او را و از تو
فرصت خواسته برای گمراه کردن بندگانت پس مهلتش دادی از جهت دانش قدیمت
درباره او و اکنون آشیانه گروه و لشکر او و زیاده شده و ازدحام کرده سپاهیانش و
پراکنده شدند دعوت کنندگان او در اطراف زمین و مبلغین او گمراه کردند بندگان
تو را دسته دسته و گروههای پراکنده و حزبها و دسته جات سرکش و همانا خودت وعده
دادی به کندن ریشه او و بر هم زدن دستگاهش نابود نما اولادش و سپاه او و پاک
گردان کشورهای خود را از بدعتها و اختلافی که به وجود آورده و راحت کن بندگان
خود را از روشها و قیاسهایش و قرار بده روزگار بدی برای آنها و بگستران عدل خود
را و پدید آر دین خود را و نیرو ده دوستانت را و سست نما دشمنانت را و واگذار
سرزمینهای شیطان و سرزمینهای دوستانش را به اولیاء خود و جاویددار آنها را در
دوزخ و بچشان آنها را از عذاب دردناک و مقرر دار لعنت های خود را که به ودیعت
نهاده ای در جاهای نحس آفرینش و زشتیهای طبیعت بر سر آنها فروبار که موکل بر
آنها گردند و جاری کردند در میان آنها هر صبح و شام و هر چاشتگاه و پسین
پروردگارا عطا کن به ما در دنیا حسنه و در آخرت حسنه ای و نگهدار ما را به رحمت
خودت از عذاب آتش ای مهربانترین مهربانان

پورتال جامع ایران فان

منبع:ولیعصر

ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:13 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه حضرت امام حسن عسگري

زندگینامه حضرت امام حسن عسگري عليه السلام                                                                                      
 

امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) در سال‌ 232 هجرى‌ در مدينه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود . مادروالا گهرش‌ سوسن‌ يا سليل‌ زنى‌ لايق‌ و صاحب‌ فضيلت‌ و در پرورش‌ فرزند نهايت‌ مراقبت‌ راداشت‌ ، تا حجت‌ حق‌ را آن‌ چنان‌ كه‌ شايسته‌ است‌ پرورش‌ دهد . اين‌ زن‌ پرهيزگار در سفرى‌ كه‌ امام‌ عسكرى‌ (ع‌) به‌ سامرا كرد همراه‌ امام‌ بود و در سامرا از دنيا رحلت‌ كرد . كنيه‌ آن‌ حضرت‌ ابامحمد بود .


صورت‌ و سيرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌)
امام‌ يازدهم‌ صورتى‌ گندمگون‌ و بدنى‌ در حد اعتدال‌ داشت‌ . ابروهاى‌ سياه‌كمانى‌ ، چشمانى‌ درشت‌ و پيشانى‌ گشاده‌ داشت‌ . دندانها درشت‌ و بسيار سفيد بود . خالى‌ بر گونه‌ راست‌ داشت‌ . امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) بيانى‌ شيرين‌ و جذاب‌ و شخصيتى‌ الهى‌ باشكوه‌ و وقار و مفسرى‌ بى‌نظير براى‌ قرآن‌ مجيد بود . راه‌ مستقيم‌ عترت‌ و شيوه‌ صحيح‌ تفسير قرآن‌ را به‌ مردم‌ و به‌ ويژه‌ براى‌ اصحاب‌ بزرگوارش‌ - در ايام‌ عمر كوتاه‌ خود - روشن‌ كرد .


دوران‌ امامت‌
به‌ طور كلى‌ دوران‌ عمر 29 ساله‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) به‌ سه‌ دوره‌ تقسيم‌مى‌گردد : دوره‌ اول‌ 13 سال‌ است‌ كه‌ زندگى‌ آن‌ حضرت‌ در مدينه‌ گذشت‌ . دوره‌ دوم‌ 10 سال‌ در سامرا قبل‌ از امامت‌ .
دوره‌ سوم‌ نزديك‌ 6 سال‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ مى‌باشد . دوره‌ امامت‌ حضرت‌ عسكرى‌ (ع‌) با قدرت‌ ظ‌اهرى‌ بنى‌ عباس‌ رو در روى‌ بود . خلفايى‌ كه‌ به‌ تقليد هارون‌ در نشان‌ دادن‌ نيروى‌ خود بلندپروازيهايى‌ داشتند . امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) از شش‌ سال‌ دوران‌ اقامتش‌ ، سه‌ سال‌ را در زندان‌ گذرانيد . زندانبان‌ آن‌ حضرت‌ صالح‌ بن‌ وصيف‌ دو غلام‌ ستمكار را بر امام‌ گماشته‌
بود ، تا بتواند آن‌ حضرت‌ را - به‌ وسيله‌ آن‌ دو غلام‌ - آزار بيشترى‌ دهد ، اما آن‌ دو غلام‌ كه‌ خود از نزديك‌ ناظ‌ر حال‌ و حركات‌ امام‌ بودند تحت‌ تأثير آن‌ امام‌ بزرگوار قرار گرفته‌ به‌ صلاح‌ و خوش‌ رفتارى‌ گراييده‌ بودند . وقتى‌ از اين‌ غلامان‌ جوياى‌ حال‌ امام‌ شدند ، مى‌گفتند اين‌ زندانى‌ روزها روزه‌دار است‌ و شبها تا بامداد به‌ عبادت‌ و راز و نياز با معبود خود سرگرم‌ است‌ و با كسى‌ سخن‌ نمى‌گويد .
عبيدالله‌ خاقان‌ وزير معتمد عباسى‌ با همه‌ غرورى‌ كه‌ داشت‌ وقتى‌ با حضرت‌ عسكرى‌ ملاقات‌ مى‌كرد به‌ احترام‌ آن‌ حضرت‌ برمى‌خاست‌ ، و آن‌ حضرت‌ را بر مسند خود مى‌نشانيد . پيوسته‌ مى‌گفت‌ : در سامره‌ كسى‌ را مانند آن‌ حضرت‌ نديده‌ام‌ ، وى‌ زاهدترين‌ و داناترين‌ مردم‌ روزگار است‌ . پسر عبيدالله‌ خاقان‌ مى‌گفت‌ : من‌ پيوسته‌ احوال‌ آن‌ حضرت‌ را از مردم‌ مى‌پرسيدم‌ . مردم‌ را نسبت‌ به‌ او متواضع‌ مى‌يافتم‌ . مى‌ديدم‌ همه‌ مردم‌ به‌ بزرگواريش‌ معترفند و دوستدار او مى‌باشند . با آنكه‌ امام‌ (ع‌) جز با خواص‌ شيعيان‌ خود آميزش‌ نمى‌فرمود ، دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ براى‌ حفظ آرامش‌ خلافت‌ خود بيشتر اوقات‌ ، آن‌ حضرت‌ را زندانى‌ و ممنوع‌ از معاشرت‌ داشت‌ .
" از جمله‌ مسائل‌ روزگار امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) يكى‌ نيز اين‌ بود كه‌ از طرف‌ خلافت‌ وقت‌ ، اموال‌ و اوقات‌ شيعه‌ ، به‌ دست‌ كسانى‌ سپرده‌ مى‌شد كه‌ دشمن‌ آل‌ محمد (ص‌) و جريانهاى‌ شيعى‌ بودند ، تا بدين‌ گونه‌ بنيه‌ مالى‌ نهضت‌ تقويت‌ نشود .
چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ احمد بن‌ عبيدالله‌ بن‌ خاقان‌ از جانب‌ خلفا ، والى‌ اوقاف‌ و صدقات‌ بود در قم‌ ، و او نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ رسالت‌ ، نهايت‌ مرتبه‌ عداوت‌ را داشت‌ " . " نيز اصحاب‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ ، متفرق‌ بودند و امكان‌ تمركز براى‌ آنان‌ نبود ، كسانى‌ چون‌ ابوعلى‌ احمد بن‌ اسحاق‌ اشعرى‌ در قم‌ و ابوسهل‌ اسماعيل‌ نوبختى‌ در بغداد مى‌زيستند ، فشار و مراقبتى‌ كه‌ دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ ، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ رضا (ع‌) معمول‌ داشت‌ ، چنان‌ دامن‌ گسترده‌ بود كه‌ جناح‌ مقابل‌ را با سخت‌ترين‌ نوع‌ درگيرى‌ واداشته‌ بود . اين‌ جناح‌ نيز طبق‌ ايمان‌ به‌ حق‌ و دعوت‌ به‌
اصول‌ عدالت‌ كلى‌ ، اين‌ همه‌ سختى‌ را تحمل‌ مى‌كرد ، و لحظه‌اى‌ از حراست‌ ( و نگهبانى‌ ) موضع‌ غفلت‌ نمى‌كرد " .
اينكه‌ گفتيم‌ : حضرت‌ هادى‌ (ع‌) و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) هم‌ از سوى‌ دستگاه‌ خلافت‌ تحت‌ مراقبت‌ شديد و ممنوع‌ از ملاقات‌ با مردم‌ بودند و هم‌ امامان‌ بزرگوار ما - جز با ياران‌ خاص‌ و كسانى‌ كه‌ براى‌ حل‌ مشكلات‌ زندگى‌ مادى‌ و دينى‌ خود به‌ آنها مراجعه‌ مى‌نمودند - كمتر معاشرت‌ مى‌كردند به‌ جهت‌ آن‌ بود كه‌ دوران‌ غيبت‌ حضرت‌ مهدى‌ (ع‌) نزديك‌ بود ، و مردم‌ مى‌بايست‌ كم‌كم‌ بدان‌ خو گيرند ، و جهت‌ سياسى‌ و حل‌ مشكلات‌ خود را از اصحاب‌ خاص‌ كه‌ پرچمداران‌ مرزهاى‌ مذهبى‌ بودند بخواهند ، و پيش‌ آمدن‌ دوران‌ غيبت‌ در نظر آنان‌ عجيب‌ نيايد . بارى‌ ، امام‌ حسن‌
عسكرى‌ (ع‌) بيش‌ از 29 سال‌ عمر نكرد ولى‌ در مدت‌ شش‌ سال‌ امامت‌ و رياست‌ روحانى‌ اسلامى‌ ، آثار مهمى‌ از تفسير قرآن‌ و نشر احكام‌ و بيان‌ مسائل‌ فقهى‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ حركت‌ انقلابى‌ شيعيانى‌ كه‌ از راههاى‌ دور براى‌ كسب‌ فيض‌ به‌ محضر امام‌ (ع‌) مى‌رسيدند بر جاى‌ گذاشت‌ .
در زمان‌ امام‌ يازدهم‌ تعليمات‌ عاليه‌ قرآنى‌ و نشر احكام‌ الهى‌ و مناظ‌رات‌ كلامى‌ جنبش‌ علمى‌ خاصى‌ را تجديد كرد ، و فرهنگ‌ شيعى‌ - كه‌ تا آن‌ زمان‌ شناخته‌ شده‌ بود - در رشته‌هاى‌ ديگر نيز مانند فلسفه‌ و كلام‌ باعث‌ ظ‌هور مردان‌ بزرگى‌ چون‌ يعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندى‌ ، كه‌ خود معاصر امام‌ حسن‌ عسكرى‌ بود و تحت‌ تعليمات‌ آن‌ امام‌ ، گرديد .
در قدرت‌ علمى‌ امام‌ (ع‌) - كه‌ از سرچشمه‌ زلال‌ ولايت‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ مايه‌ گرفته‌ بود - نكته‌ها گفته‌اند . از جمله‌ : همين‌ يعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندى‌ فيلسوف‌ بزرگ‌ عرب‌ كه‌ دانشمند معروف‌ ايرانى‌ ابونصر فارابى‌ شاگرد مكتب‌ وى‌ بوده‌ است‌ ، در مناظ‌ره‌ با آن‌ حضرت‌ درمانده‌ گشت‌ و كتابى‌ را كه‌ بر رد قرآن‌ نوشته‌ بود سوزانيد و بعدها از دوستداران‌ و در صف‌ پيروان‌ آن‌ حضرت‌ درآمد .


شهادت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌)
شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را روز جمعه‌ هشتم‌ ماه‌ ربيع‌ الاول‌ سال‌ 260 هجرى‌ نوشته‌اند .در كيفيت‌ وفات‌ آن‌ امام‌ بزرگوار آمده‌ است‌ : فرزند عبيدالله‌ بن‌ خاقان‌ گويد روزى‌ براى‌ پدرم‌ ( كه‌ وزير معتمد عباسى‌ بود ) خبر آوردند كه‌ ابن‌ الرضا - يعنى‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ - رنجور شده‌ ، پدرم‌ به‌ سرعت‌ تمام‌ نزد خليفه‌ رفت‌ و خبر را به‌ خليفه‌ داد . خليفه‌ پنج‌ نفر از معتمدان‌ و مخصوصان‌ خود را با او همراه‌ كرد . يكى‌ از ايشان‌ نحرير خادم‌ بود كه‌ از محرمان‌ خاص‌ خليفه‌ بود ، امر كرد ايشان‌ را كه‌ پيوسته‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ باشند ، و بر احوال‌ آن‌ حضرت‌ مطلع‌ گردند . و طبيبى‌ را مقرر كرد كه‌ هر بامداد و پسين‌ نزد آن‌ حضرت‌ برود ، و از احوال‌ او آگاه‌ شود . بعد از دو روز براى‌ پدرم‌ خبر آوردند كه‌ مرض‌ آن‌ حضرت‌ سخت‌ شده‌ است‌ ، و ضعف‌ بر او مستولى‌ گرديده‌ . پس‌ بامداد سوار شد ، نزد آن‌ حضرت‌ رفت‌ و اطبا را - كه‌ عموما اطباى‌ مسيحى‌ و يهودى‌ در آن‌ زمان‌ بودند - امر كرد كه‌ از خدمت‌ آن‌ حضرت‌ دور نشوند و قاضى‌ القضات‌ ( داور داوران‌ ) را طلبيد و گفت‌ ده‌ نفر از علماى‌ مشهور را حاضر گردان‌ كه‌ پيوسته‌ نزد آن‌ حضرت‌ باشند . و اين‌ كارها را براى‌ آن‌ مى‌كردند كه‌ آن‌ زهرى‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند بر مردم‌ معلوم‌ نشود و نزد مردم‌ ظ‌اهر سازند كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مرگ‌ خود از دنيا رفته‌ ، پيوسته‌ ايشان‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ بودند تا آنكه‌ بعد از گذشت‌ چند روز از ماه‌ ربيع‌ الاول‌ سال‌ 260 ه . ق‌ آن‌ امام‌ مظلوم‌ در سن‌ 29 سالگى‌ از دار فانى‌ به‌ سراى‌ باقى‌ رحلت‌ نمود . بعد از آن‌ خليفه‌ متوجه‌ تفحص‌ و تجسس‌ فرزند حضرت‌ شد ، زيرا شنيده‌ بود كه‌ فرزند آن‌ حضرت‌ بر عالم‌ مستولى‌ خواهد شد ، و اهل‌ باطل‌ را منقرض‌ خواهد كرد ... تا دو سال‌
تفحص‌ احوال‌ او مى‌كردند ... .
اين‌ جستجوها و پژوهشها نتيجه‌ هراسى‌ بود كه‌ معتصم‌ عباسى‌ و خلفاى‌ قبل‌ و بعد از او - از طريق‌ روايات‌ مورد اعتمادى‌ كه‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) مى‌پيوست‌ ، شنيده‌ بودند كه‌ از نرگس‌ خاتون‌ و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ فرزندى‌ پاك‌ گهر ملقب‌ به‌ مهدى‌ آخر الزمان‌ - همنام‌ با رسول‌ اكرم‌ (ص‌) ولادت‌ خواهد يافت‌ و تخت‌ ستمگران‌ را واژگون‌ و به‌ سلطه‌ و سلطنت‌ آنها خاتمه‌ خواهد داد . بدين‌ جهت‌ به‌ بهانه‌هاى‌ مختلف‌ در خانه‌ حضرت‌ عسكرى‌ (ع‌) رفت‌ و آمد بسيار مى‌كردند ، و جستجو مى‌نمودند تا از آن‌ فرزند گرامى‌ اثرى‌ بيابند و او را نابود سازند .
به‌ راستى‌ داستان‌ نمرود و فرعون‌ در ظ‌هور حضرت‌ ابراهيم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسى‌ (ع‌) تكرار مى‌شد . حتى‌ قابله‌هايى‌ را گماشته‌ بودند كه‌ در اين‌ كار مهم‌ پى‌ جويى‌
كنند . اما خداوند متعال‌ - چنانكه‌ در فصل‌ بعد خواهيد خواند - حجت‌ خود را از گزند دشمنان‌ و آسيب‌ زمان‌ حفظ كرد ، و همچنان‌ نگاهدارى‌ خواهد كرد تا مأموريت‌ الهى‌ خود را انجام‌ دهد .
بارى‌ ، علت‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را سمى‌ مى‌دانند كه‌ معتمد عباسى‌ در غذا به‌ آن‌ حضرت‌ خورانيد و بعد ، از كردار زشت‌ خود پشيمان‌ شد . بناچار اطباى‌ مسيحى‌ و يهودى‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ كار طبابت‌ را در بغداد و سامره‌ به‌ عهده‌ داشتند ، به‌ ويژه‌ در مأموريتهايى‌ كه‌ توطئه‌ قتل‌ امام‌ بزرگوارى‌ مانند امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) در ميان‌ بود ، براى‌ معالجه‌ فرستاد . البته‌ از اين‌ دلسوزيهاى‌ ظ‌اهرى‌ هدف‌ ديگرى‌ داشت‌ ، و آن‌ خشنود ساختن‌ مردم‌ و غافل‌ نگهداشتن‌ آنها از حقيقت‌ ماجرا بود .
بعد از آگاه‌ شدن‌ شيعيان‌ از خبر درگذشت‌ جانگداز حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) شهر سامره‌ را غبار غم‌ گرفت‌ ، و از هر سوى‌ صداى‌ ناله‌ و گريه‌ برخاست‌ . مردم‌ آماده‌ سوگوارى‌ و تشييع‌ جنازه‌ آن‌ حضرت‌ شدند .


ماجراى‌ جانشين‌ بر حق‌ امام‌ عسكرى‌
ابوالاديان‌ مى‌گويد : من‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) مى‌كردم‌ . نامه‌هاى‌آن‌ حضرت‌ را به‌ شهرها مى‌بردم‌ . در مرض‌ موت‌ ، روزى‌ من‌ را طلب‌ فرمود و چند امه‌اى‌ نوشت‌ به‌ مدائن‌ تا آنها را برسانم‌ . سپس‌ امام‌ فرمود : پس‌ از پانزده‌ روز باز داخل‌ سامره‌ خواهى‌ شد و صداى‌ گريه‌ و شيون‌ از خانه‌ من‌ خواهى‌ شنيد ، و در آن‌ موقع‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ من‌ خواهند بود .
ابوالاديان‌ به‌ امام‌ عرض‌ مى‌كند : اى‌ سيد من‌ ، هرگاه‌ اين‌ واقعه‌ دردناك‌ روى‌ دهد ، امامت‌ با كيست‌ ؟
فرمود : هر كه‌ جواب‌ نامه‌ من‌ را از تو طلب‌ كند .
ابوالاديان‌ مى‌گويد : دوباره‌ پرسيدم‌ علامت‌ ديگرى‌ به‌ من‌ بفرما . امام‌ فرمود : هركه‌ بر من‌ نماز گزارد . ابوالاديان‌ مى‌گويد : باز هم‌ علامت‌ ديگرى‌ بگو تا بدانم‌ .
امام‌ مى‌گويد : هر كه‌ بگويد كه‌ در هميان‌ چه‌ چيز است‌ او امام‌ شماست‌ .
ابوالاديان‌ مى‌گويد : مهابت‌ و شكوه‌ امام‌ باعث‌ شد كه‌ نتوانم‌ چيز ديگرى‌ بپرسم‌ . رفتم‌ و نامه‌ها را رساندم‌ و پس‌ از پانزده‌ روز برگشتم‌ . وقتى‌ به‌ در خانه‌ امام‌ رسيدم‌ صداى‌ شيون‌ و گريه‌ از خانه‌ امام‌ بلند بود . داخل‌ خانه‌ امام‌ ، جعفر كذاب‌ برادر امام‌ حسن‌ عسكرى‌ را ديدم‌ كه‌ نشسته‌ ، و شيعيان‌ به‌ او تسليت‌ مى‌دهند
و به‌ امامت‌ او تهنيت‌ مى‌گويند . من‌ از اين‌ بابت‌ بسيار تعجب‌ كردم‌ پيش‌ رفتم‌ و تعزيت‌ و تهنيت‌ گفتم‌ . اما او جوابى‌ نداد و هيچ‌ سؤالى‌ نكرد .
چون‌ بدن‌ مظ‌هر امام‌ را كفن‌ كرده‌ و آماده‌ نماز گزاردن‌ بود ، خادمى‌ آمد و جعفر كذاب‌ را دعوت‌ كرد كه‌ بر برادر خود نماز بخواند . چون‌ جعفر به‌ نماز
ايستاد ، طفلى‌ گندمگون‌ و پيچيده‌ موى‌ ، گشاده‌ دندانى‌ مانند پاره‌ ماه‌ بيرون‌ آمد و رداى‌ جعفر را كشيد و گفت‌ : اى‌ عمو پس‌ بايست‌ كه‌ من‌ به‌ نماز سزاوارترم‌ . رنگ‌ جعفر دگرگون‌ شد . عقب‌ ايستاد . سپس‌ آن‌ طفل‌ پيش‌ آمد و بر پدر نماز گزارد و آن‌ جناب‌ را در پهلوى‌ امام‌ على‌ النقى‌ عليه‌ السلام‌ دفن‌ كرد . سپس‌ رو به‌ من‌ آورد و فرمود : جواب‌ نامه‌ها را كه‌ با تو است‌ تسليم‌ كن‌ . من‌ جواب‌ نامه‌ را
به‌ آن‌ كودك‌ دادم‌ . پس‌ " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين‌ كودك‌ كه‌ بود ، جعفر گفت‌ : به‌ خدا قسم‌ من‌ او را نمى‌شناسم‌ و هرگز او را نديده‌ام‌ .
در اين‌ موقع‌ ، عده‌اى‌ از شيعيان‌ از شهر قم‌ رسيدند ، چون‌ از وفات‌ امام‌ (ع‌) با خبر شدند ، مردم‌ به‌ جعفر اشاره‌ كردند . چند تن‌ از آن‌ مردم‌ نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو كه‌ نامه‌هايى‌ كه‌ داريم‌ از چه‌ جماعتى‌ است‌ و مالها چه‌ مقدار است‌ ؟ جعفر گفت‌ : ببينيد مردم‌ از من‌ علم‌ غيب‌ مى‌خواهند ! در آن‌ حال‌ خادمى‌ از جانب‌ حضرت‌ صاحب‌ الامر ظ‌اهر شد و از قول‌ امام‌ گفت‌ : اى‌ مردم‌ قم‌ با شما نامه‌هايى‌ است‌ از فلان‌ و فلان‌ و هميانى‌ ( كيسه‌اى‌ ) كه‌ در آن‌ هزار اشرفى‌ است‌ كه‌ در آن‌ ده‌ اشرفى‌ است‌ با روكش‌ طلا .
شيعيانى‌ كه‌ از قم‌ آمده‌ بودند گفتند : هر كس‌ تو را فرستاده‌ است‌ امام‌ زمان‌ است‌ اين‌ نامه‌ها و هميان‌ را به‌ او تسليم‌ كن‌ .
جعفر كذاب‌ نزد معتمد خليفه‌ آمد و جريان‌ واقعه‌ را نقل‌ كرد . معتمد گفت‌ : برويد و در خانه‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) جستجو كنيد و كودك‌ را پيدا كنيد . رفتند
و از كودك‌ اثرى‌ نيافتند . ناچار " صيقل‌ " كنيز حضرت‌ امام‌ عسكرى‌ (ع‌) را گرفتند و مدتها تحت‌ نظر داشتند به‌ تصور اينكه‌ او حامله‌ است‌ . ولى‌ هرچه‌ بيشتر جستند كمتر يافتند . خداوند آن‌ كودك‌ مبارك‌ قدم‌ را حفظ كرد و تا زمان‌ ما نيز در كنف‌ حمايت‌ حق‌ است‌ و به‌ ظ‌اهر از نظرها پنهان‌ مى‌باشد . درود خداى‌ بزرگ‌ بر او باد .


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:11 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری (ع )    
 

  امام حسن عسکری (ع ) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد.


   امام حسن عسکری (ع ) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد .

این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود . صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع ) امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بودخالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود .

راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد . دوران امامت به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد :


۱) دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت .
۲) دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت .
۳)دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد .

دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را به وسیله آن دو غلام آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند .

وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است .

پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند .

با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .

چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت " . " نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود .


این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد " . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند  و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند  و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید .

باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد  و فرهنگ شیعی که تا آن زمان شناخته شده بود در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید .


در قدرت علمی امام (ع ) که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد . شهادت امام حسن عسکری (ع ) شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند .

در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا یعنی حضرت امام حسن عسکری رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود .

بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او می کردند ... . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار می شد .

حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال چنانکه در فصل بعد خواهید خواند حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد .


باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست .

مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند . ماجرای جانشین بر حق امام عسکری ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم .

سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .

ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود .

داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم .


اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد .

سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام .

در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا .

شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند .

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:11 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

> زندگینامه امام حسن عسکری (ع)

 

زندگینامه امام حسن عسکری (ع)

imam-hasan-askari (2)

 

امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .

 

 

صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع ) 

امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود .

خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش – در ایام عمر کوتاه خود – روشن کرد .

  

 

دوران امامت

به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند

 

 امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید

 

زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را – به وسیله آن دو غلام – آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند .

 

وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . ” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .

 

چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ” . ” نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد ” .

 

اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند – کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید .

 

باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی امام (ع ) – که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود – نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .

 

imam-hasan-askari

 

شهادت امام حسن عسکری (ع )

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا – یعنی حضرت امام حسن عسکری – رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد .

 

خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را – که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند – امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .

 

 

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او – از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان – همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد .

 

 

بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال – چنانکه در فصل بعد خواهید خواند – حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .

 

imam-hasan-askari (3)

 

ماجرای جانشین بر حق امام عسکری

ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .

 

ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند .

 

 

چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار ” صیقل ” کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:08 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگی نامه امام حسن عسگری (ع)

 

زندگینامه امام حسن عسگری (ع)

نام: حسن بن علی.

کنیه: ابومحمد.

القاب: عسکرى، زکى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسکرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نیز گفته مى‏شد.)

منصب: معصوم سیزدهم و امام یازدهم شیعیان.

تاریخ ولادت: هشتم ربیع الثانى سال ۲۳۲هجرى.

همچنین چهارم و دهم ربیع الثانى نیز نقل شده است. در مورد سال تولد ایشان نیز برخى گفته‏اند که ۲۳۱ هجرى بوده است.

محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: ابوالحسن، على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: حُدیث، که او را جدّه مى‏گفتند.

برخى نام او را سلیل و برخى دیگر، سوسن نقل کرده‏اند. این بانوى پاکیزه، که در عصر خویش از بهترین زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذریه پیامبر اکرم(ص) است، در ولایت خویش پادشاه زاده بود. امام هادى(ع) در شأن او فرمود: سلیل، دور از هر آفت، پلیدى و آلودگى است.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادى(ع)، در سال ۲۵۴ تا سال ۲۶۰هجرى، نزدیک به شش سال.

تاریخ و سبب شهادت: هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجرى، در سن ۲۸ (یا ۲۹) سالگى، به وسیله زهرى که معتمد عباسى به آن حضرت خورانید.

محل‏دفن: سامرا (درسرزمین عراق‏کنونى)، در جوار مرقد پدرش، امام‏هادى(ع).

همسر: نرجس (صیقل).

فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).

امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسکرى(ع) هستند. امام عسکرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندش را بر بیگانگان پنهان نگه مى‏داشت تا از سوى دشمنان اهل‏بیت(ع) و مزدوران خلیفه‏آسیبى به وى نرسد.

اصحاب ویاران:
۱٫ احمد بن اسحاق اشعرى.
۲٫ احمد بن محمد بن مطهر.
۳٫ اسماعیل بن على نوبختى.
۴٫ محمد بن صالح همدانى.
۵٫ عثمان بن سعید عمروى.
۶٫ محمد بن عثمان عمروى.
۷٫ حفص بن عمرو عمروى.
۸٫ ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.
۹٫ احمد بن ابراهیم بن اسماعیل.
۱۰٫ احمد بن ادریس قمى.

در برخى منابع، تعداد اصحاب و یاران امام حسن عسکرى(ع) بیش از صد نفر ذکر شده است.

زمامداران معاصر:
۱٫ متوکل عباسى (۲۳۲ – ۲۴۷ق.).
۲٫ منتصر عباسى (۲۴۷ – ۲۴۸ق.).
۳٫ مستعین عباسى (۲۴۸ – ۲۵۲ق.).
۴٫ معتز عباسى (۲۵۲ – ۲۵۵ق.).
۵٫ مهتدى عباسى (۲۵۵ – ۲۵۶ق.).
۶٫ معتمد عباسى (۲۵۶ – ۲۷۹ق.).

از میان خلفاى مذکور، تنها منتصر عباسى، فرزند متوکل به امام هادى(ع)، امام‏حسن عسکرى(ع) وعلویان و شیعیان آزارى نرساند و در ایام خلافت کوتاه مدت خویش احسان و خدمات شایانى به آنان نمود که در مقایسه با ستمکارى‏ها و تعدیات سایر خلفاى عباسى ناچیز است.

رویدادهاى مهم:

۱٫ وفات ابوجعفر، محمد بن على، برادر امام حسن عسکرى(ع) در سنین جوانى و تألّم شدید امام(ع) در مرگ او.

۲٫ مسمومیت و شهادت امام على النقى(ع)، پدر امام حسن عسکرى(ع)، در سال ۲۵۴ هجرى، به دست معتمد عباسى.

۳٫ بازداشت و زندانى شدن مکرر امام حسن عسکرى(ع)، در دوران حکومت مستعین، معتز، مهتدى و معتمد عباسى.

۴٫ نفرین امام(ع) بر معتز عباسى، در زندان، و تأثیر آن در خلع معتز و کشته شدنش به دست سرداران ترک.

۵٫ حساسیت خلفاى بنى‏عباس، معاصر امام‏حسن عسکرى(ع)، درباره‏تولد و زندگانىِ حضرت‏مهدى منتظر(عج) و تلاش براى پیدا کردن و از بین‏بردن آن‏حضرت.

۶٫ مسمومیت و شهادت امام حسن عسکرى(ع)، توسط معتمد عباسى، در سال ۲۶۰ هجرى. (۱)


۱٫ مناقب آل ابى طالب، ج‏۳، ص‏۵۲۶؛ اثبات الهداه بالنصوص والمعجزات، ج‏۳، ص‏۴۳۵٫

برگرفته شده از کتاب ” خاندان عصمت علیهم السلام ” تالیف سید تقى واردى

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد . کنيه آن حضرت ابامحمد بود .

صورت و سيرت امام حسن عسکری  (ع )
امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سياه کمانی ، چشمانی  درشت و پيشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد .

دوران امامت
به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفايی که به تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلندپروازيهايی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراييده بودند . وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند ، مي گفتند اين زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمي گويد . عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد . پيوسته مي گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت نديده ام ، وی  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است . پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم . مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود ، دستگاه خلافت عباسی  برای حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست کسانی سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهای شيعی  بودند ، تا بدين گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت " . " نيز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی  احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی  در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری  واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی  ، اين همه سختی را تحمل مي کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمي کرد " . اينکه گفتيم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی  دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی  خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع ) نزديک بود ، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بيش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست روحانی اسلامی ، آثار مهمی  از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی  شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جای گذاشت . در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی  را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی  ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد . در قدرت علمی  امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .

شهادت امام حسن عسکری  (ع )
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند . در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی  حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد . خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای  مسيحی و يهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند . و اين کارها را برای  آن مي کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی  خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند ... . اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدين جهت به بهانه های  مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی  (ع ) تکرار مي شد . حتی قابله هايی  را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی  کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد . بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری  داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری  (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند .

ماجرای جانشين بر حق امام عسکري
ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) مي کردم . نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گريه و شيون از خانه من خواهی شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالاديان به امام عرض مي کند : ای سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناک روی  دهد ، امامت با کيست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت ديگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالاديان مي گويد : باز هم علامت ديگری بگو تا بدانم . امام مي گويد : هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مي گويد : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگری  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسيدم صدای شيون و گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند . من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابی نداد و هيچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلی گندمگون و پيچيده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بيرون آمد و ردای جعفر را کشيد و گفت : ای عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ايستاد . سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی عليه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام . در اين موقع ، عده ای  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايی که داريم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هايی  است از فلان و فلان و هميانی ( کيسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شيعيانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد . رفتند و از کودک اثری نيافتند . ناچار " صيقل " کنيز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است . ولی هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:03 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 51 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4052867 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب