کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
منو اصلی

 

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

نام : حسن

شهرت : عسگری زکی هادی ، سراج ، رفیق

لقب : الخاص

کنیه : ابو محمد معروف به «ابن رضا» (ع)

نام پدر : امام علی النقی (ع)

نام مادر : سوسن يا حديثه يا سليل

تاریخ ولادت : هشتم  ماه ربیع الثانی سال 232 هجری یا 231 هجری

محل ولادت : مدینه طیبه

مدت امامت : 6 سال

تاریخ شهادت : هشتم ماه ربیع الاول سال 260 هجری

محل دفن : سامراء

 

امام حسن عسگری (ع)

 

آسمان ديده بر زمين گشوده بود و مدينه، شب انتظارش را به دست صبح اميد مي سپرد که ناگاه در صبح دمي حيات بخش آفرينش، تولدي دوباره کرد و يازدهمين روشنگرش را به هستي بخشيد. عرش به برکت ميلاد جهان افروز امام عسکري (ع) بزم شادي گستراند. تولد او موعودي را بشارت دهنده است که ظهورش، سپيده دمي است به سوي روشنايي و  مرهمي  برتمامي رنج ها و مقصد تمام رفتن ها و رسيدن ها.به اميد ظهورش



زندگينامه

در عصر حکومت و خلافت متوکل سفاک ترین خلفای بنی العباس ، ابومحمد حسن بن علي، امام يازدهم از ائمه عشر (ع) و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم (ع)، در شهر تاریخی و پایگاه نشر اسلام مدینه در خانه ی امام هادی دهمین پیشوای جهان اسلام و از یک مادر دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود مادرش بانويي صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل  بود که بانوان مدینه از محضر پر فیض او بهره های علمی  می بردند .

نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بود که تجدید کننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پر بار رسالت است .

روز میلاد مبارک او به اتفاق اغلب سیره نویسان اسلامی در روز هشتم ربیع الثانی به سال 232 هجری بود . مدت كوتاه حيات امام به سه دوره تقسيم مي گردد: تا چهار سال و چند ماهگي امام (و به قولي تا 13 سالگي) از عمر شريفش در مدينه سر برده، تا 23 سالگي به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا مي زيسته (او پدر بزرگوارش امام هادي (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگي مي كردند و به عسگري لقب يافتند) و تا 29 سالگي يعني شش سال و اندي پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولايت بر امور و پيشوايي بر ستون را بر عهده داشته است.



دوران زندگی کوتاه امام حسن عسگری بر سه دوره ی مشخص تقسیم میگردد :

1- پنج سال در حجاز در شهر زادگاه خود در حضور و مراقبت پدر بزرگوارش.

2- شانزده سال در عراق قبل از دوران امامت وپیشوائی .

3- هفت سال دوران کوتاه وپربار امامت وزعامت در عراق .

 



سیرت امام حسن عسگری (ع)


امام حسن عسگری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی، باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد .



چگونگي انتخاب امام به امامت

امام هادي (ع) پسر ديگري به نام ابو جعفر محمد داشت كه بنا به برخي از روايات از جمله روايتي كه شيخ طوسي در كتاب الغيبت آورده مقرر بود امامت شيعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود....... محمدبن علي مردي  پارسا و مورد احترام اصحاب پدر خويش بود اما اين پسر در زمان حيات امام از دنيا رفت و بعضي از شيعيان دين از اين بابت به انديشه فرو رفته از جمله ابوهاشم داود بني قاسم جعفري گويد من در اين انديشه بودم كه امام هادي (ع) فرمود: بلي خداوند بجاي ابوجعفر, ابو محمد (امام حسن عسگري (ع)) را امام قرار داد. همچنانكه دربارة اسمعيل (فرزند امام صادق (ع) ) و امام كاظم (ع) چنين شد. اين روايت يكي از روايات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسگري (ع) است.

امام دهم را برادر ديگري بود به نام جعفر كه نزد شيعيان به لقب كذاب معروف شد. بعد از آنكه امام عسگري (ع) از سوي پدر به امامت منصوب گرديد. جعفر مدعي وي گرديد و شروع به كار شكني و توطئه گري و فتنه انگيزي بسيار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسگري (ع) دعوي امامت كرد و منكر وجود امام غايب (عج) شد.

 

داستاني از مهابت آن بزرگ

در حوادث رجب سال 255 ق گفته اند كه دو تن از سادات علوي حسني به نام عيسي بن محمد و علي بن زيد در كوفه شوريدند و عبدالله بن محمد بن داودد بن عيسي را در آن شهر كشتند و عده اي به سبب قتل وي گرفتار و زنداني شدند يكي از اين اشخاص ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري است كه روايت مي كند شبي امام حسن حسن عسگري (ع) و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زاري و بي قراري مي كرد ولي حضرت عسگري (ع) او را ساكت مي نمود.

در روا يت مذكور آمده است كه متصدي زنداني كردن امام، صالح بن وصيف يكي از سرداران معروف بوده است... مي گويند عباسيان و منحرفان از آل محمد (ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مامور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن علي (ع) تحول يافته و روي به عبادت و نماز آورده اند وقتي علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند: از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيده ام او تمام روزها را روزه مي گيرد و هر شب تا بامداد به نماز مي ايستد، با هيچ كس سخن نمي گويد و جز عبادت به كاري ديگر  نمي پردازد مهابت او بدان حد است وقتي كه به ما نگاه مي كند به لرزه مي افتيم و خود را به كلي مي بازيم.


 
موضع علمي و آموزشي امام

 مواضع علمي او (ع) در پاسخهاي قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفر آميز و بيان كردن حق، باورشان مناظره و گفتگوهاي موضوعي و مناقشه ها و بحثهاي علمي، و همزمان با آن فعاليتها،‌ كوششهاي ديگر از قبيل صادركردن بيانيه هاي علمي و ... (بوده است)....

كندي (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقي در زمان امام (ع) پيرامون متناقضات قرآن،‌كتابي تدوين كرد بوسيله بعضي از منسوبان به حوزه علمي او، ‌با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست روبرو كرد وكندي را قانع فرمود كه در اشتباه بوده است. كندي توبه كرد اوراق خود را سوزانيد.

 

موضع نظارت بر پايگاههاي مردمي

ـ موضع امام (ع) در اين زمينه، نظارت بر پايگاههاي مردي خود و پشتيباني از آن پايگاهها و بالابردن درجه آگاهي آنها و مجهز كردن آن با همه اسلوبها و روشهاي پايداري و بالابردن به سطح پشتازان متعهد بود.

امام غالباً آنان را هشدار مي داد تا در دام عباسيان نيفتد ودر مصائب روزگار از نظر اقتصادي و اجتماعي به علت بدبختيها و رفتار بيرحمانه حكام كه با آن روبرو مي شدند، به آنان كمك مي رسانيد.....

ـ براي امام از مناطق گوناگون اسلامي كه پايگاههاي توده اي او آنجا بود، بوسيله نمايندگان او كه در آن مناطق پراكنده بودند اموال بسيار مي بردند و امام با دقت بسيار و با روشهاي گوناگون

مي كوشيدند تا آن امر را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و به نحوي پنهاني عمل كند....

ـ دولت عباسيان در برابر ياران امام (ع) و در پايگاههايي كه پشتيبان ا بودند، قاطعانه و بيرحمانه ايستادگي مي كرد و براي از ميان برداشتن خط مشي و برنامه امام و پراكندن و اداره كردن ياران او كوششهاي فراوان بعمل آورد....

موضع امام درمقابل آن كوششها، پندگويي بود كه به ياران دلداري مي داد و مي فرمود: (تهيدست و با ما بودن، بهتر كه توانگر بودن و با غير ما بودن. كشته شدن با ما، بهتر كه زنده بودن با دشمن! ما براي هر كس كه به ما پناه آورد،‌ پناهگاهيم و براي آن كس كه بخواهد به وسيله ما ببيند، نوريم، و آن كس را كه به ما پناه آورده، عصميتم و هر كس كه ما را دوست بدارد بحقيقت در بزرگي و مقام با ما است و هر كس كه از ما منحرف گردد، جاي او در آتش است)

 

موضع چهارم آماده كردن مسئله غيبت

ـ  امام حسن عسكري (ع) كه به وضوح مي ديد كه اراده الهي براي ايجاد دولت الله بر روي زمين و در برگرفتن همه جهان انسانيت و گرفتن دست مستضعفان در زمين، تا خوف آنان به امنيت خاطر تبديل گردد و خداي را عبادت كنند و هيچ چيز را شريك او نگيرند

ـ براين تعلق گرفته است كه فرزندش غيبت كند

ـ فعاليت امام حسن عسكري (ع) و برنامه ريزي او در تحقق بخشيدن هدف مزبور به دو كار مقدماتي نيازداشت:

1- مخفي كردن مهدي (عج) از چشم مردن و نشان دادن وي فقط به بعضي از خواص

2- آنكه به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ دهد و به مردم بفهماند كه اين مسئوليت  اسلامي را بايد تحمل كنند و مردم را به اين انديشه و متفرعات آن عادت دهند....



بيانيه امام حسن عسكري (ع) سه شكل داشت

الف) ...... بيانيه هاي كلي و عمومي درباره صفات مهدي (ع) از قبيل: «وقتي قيام كند، در ميان مردم با علم خود داوري خواهدكرد مانند داوري داود كه از بينه و دليل پرسشي نمي كرد».
 

ب‌) توجيه و نقد سياسي در مورد اوضاع موجود، و مقرون كردن آن به انديشه وجود مهدي (ع) و ضرورت ايجاد دگرگونيها از سوي او و از اين قبيل است: «وقتي قائم خروج كند به ويران كردن منابر و جايگاههاي خصوصي در مساجد فرمان خواهد داد اين جايگاهها به منظور امنيت و محافظت خليفه از تعدي، و براي افزودن هيبت او در دل ديگران بنا شده است.»


ج‌) اعلاميه هاي كلي براي پايگاهها و اصحابش كه در آن، ابعاد انديشه غيبت براي آنان و ضرورت آمادگي و عمل به آن از ناحيه رواني و اجتماعي توضيح داده شده بود، تا غيبت امام (ع) و جدايي او را از آنان بپذيرند. امام به ابن بابويه نامه اي نوشت و در آن فرمود: «بر تو باد بردباري و انتظار گشايش، پيمبر فرمود: برترين عمل امت من انتظار كشيدن گشايش است و شيعه ما پيوسته در اندوه است تا فرزندم ظهوركند........»

 


3-  راه ديگري كه امام براي آمادگي غيبت دراذهان مردم انجام داد پنهان نمودن خود و برقراري رابطه با دوستان و طرفداران ازطريق مكاتبه و مراسله بوده است. همچنين نظام و روش وكالتي و وساطتي كه امام حسن عسكري (ع) با پايگاههاي مردمي خود برگزيد، روشي ديگر از روشهاي بود كه براي فهماندن مسئله غيبت آماده شده بود.............

 

شهادت امام (ع)

از ابو الاديان نقل كرده اند كه گفت: من خادم امام عسكري بودم و رسائل او را به شهرهاي ديگر مي بردم و جواب مي آوردم،‌ در بيماري منتهي به رحلت وي هم نزد او رفتم نامه هايي را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زاري و شيون از خانه امام بلند است و جعفر بن علي بر در خانه ايستاده به تعزيت شيعيان پاسخ مي دهد. با خود گفتم اگر اين مرد امام شد باشد كار امامت دگرگون خواهد شد. در اين آن خادمي بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد بيا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم. جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند وقتي خواست تكبير بگويد ناگهان كودكي با چهرة گندمگون و موئي كوتاه و مجعد و دندانهايي كه بينشان گشادگي بود پيش آمد ورداي جعفر را كشيده گفت: اي عم عقب برو من براي نماز بر پدرم از تو شايسته ترم جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازه امام نماز گزارد او مهدي موعود امام دوازدهم (عج) بود.


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 5:00 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگاني حضرت امام حسن عسکري(ع)
   

امام حسن عسکري (ع) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد.

اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع)
امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت. ابروهاي سياه کماني، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود. خالي بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکري (ع) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت
به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد:
دوره اول 13سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد.

دوره امامت حضرت عسکري (ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در روي بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلندپروازيهايي داشتند.

امام حسن عسکري (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاري گراييده بودند.

وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي سخن نمي گويد.

عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت وقتي با حضرت عسکري ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي
زاهدترين و داناترين مردم روزگار است.

پسر عبيدالله خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شيعيان خود رفت و آمد نمي فرمودند، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکري (ع) يکي نيز اين بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شيعه، به دست کساني سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص) و جريانهاي شيعي بودند، تا بدين گونه بنيه مالي نهضت تقويت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا، والي اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بيت رسالت، نهايت مرتبه عداوت را داشت.

نيز اصحاب امام حسن عسکري، متفرق بودند و امکان تمرکز براي آنان نبود، کساني چون ابوعلي احمد بن اسحاق اشعري در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختي در بغداد مي زيستند، فشار و مراقبتي که دستگاه خلافت عباسي، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيري واداشته بود. اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلي، اين همه سختي را تحمل مي کرد، و لحظه اي از حراست (و نگهباني) موضع غفلت نمي کرد.

اينکه حضرت هادي (ع) و حضرت امام حسن عسکري (ع) هم از سوي دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کساني که براي حل مشکلات زندگي مادي و ديني خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدي (ع) نزديک بود، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند، و جهت سياسي و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهاي مذهبي بودند بخواهند، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باري، امام حسن عسکري (ع) بيش از 29سال عمر نکرد ولي در مدت شش سال امامت و رياست روحاني اسلامي، آثار مهمي از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهي و جهت دادن به حرکت انقلابي شيعياني که از راههاي دور براي کسب فيض به محضر امام (ع) مي رسيدند بر جاي گذاشت.

در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآني و نشر احکام الهي و مناظرات کلامي جنبش علمي خاصي را تجديد کرد، و فرهنگ شيعي - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته هاي ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگي چون يعقوب بن اسحاق کندي ، که خود معاصر امام حسن عسکري بود و تحت تعليمات آن امام، گرديد.

در قدرت علمي امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندي فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايراني ابونصر فارابي شاگرد مکتب وي بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابي را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکري (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.

در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.

و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.

بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او مي کردند....

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.

به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.

باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.

ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.

در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
 
 
کد خبر: ۶۳۴۰۷
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۹
 

چند نمونه از پيشگوييهاى غيبى امام عسكرى (عليه السلام )  

وارث:اينك كه انگيزه‏هاى امام در زمينه آماده سازى شيعيان براى دوران غيبت روشن گرديد، چند نمونه از پيشگوييهاى غيبى امام عسكرى - عليه السلام - را از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرانيم:

1 - «محمد بن على سمرى» كه يكى از نزديكترين و صميمى‏ترين ياران امام بود، مى‏گويد: حضرت عسكرى - عليه السلام - طى نامه‏اى به من نوشت: «فتنه‏اى براى شما پيش خواهد آمد، آماده باشيد».

بعد از سه روز در ميان افراد بنى هاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آيا اين همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «اين، آن نيست! مواظب باشيد!». چند روز بعد «معتز» كشته شد!

2 - امام حدود بيست روز پيش از قتل «معتزّ» به «اسحاق بن جعفر زبيرى» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مى‏گويد: پس از آنكه «بريحه» كشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثه‏اى كه گفته بوديد، رخ داد، اينك چه كار كنم؟ امام پاسخ داد: حادثه‏اى كه گفتم، حادثه ديگرى است! طولى نكشيد «معتز» كشته شد!

3 - «محمد بن حمزه سروى» مى‏گويد: توسط «ابو هاشم جعفرى» كه از نزديكترين ياران حضرت عسكرى - عليه السلام - بود، نامه‏اى به آن حضرت نوشتم و در خواست كردم دعائى در حق من بكند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به اين زودى تو را بى نياز گردانيد. پسر عموى تو «يحيى بن حمزه» درگذشت و وارثى ندارد، دارايى او كه صد هزار درهم است بزودى به دست تو خواهد رسيد.

4 - «ابو هاشم جعفرى» مى‏گويد: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگينى غل و زنجير به حضرت شكايت كردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نكشيد از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم!

5 - «احمد بن محمد» مى‏گويد: موقعى كه «مهتدى»، خليفه عباسى، شروع به كشتار «موالى» كرد، طى نامه‏اى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشتم: شكر خدا كه خليفه گرفتارى پيدا كرده و فرصت مزاحمت به شما را ندارد، شنيده‏ام شما را تهديد مى‏كرده و مى‏گفته: «بايد اينها را از روى زمين بردارم».

امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او كوتاهتر از آن خواهد بود كه اين تهديها را عملى كند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت كشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه كه امام پيشگويى كرده بود، مهتدى به قتل رسيد.

6 - «جعفر بن محمد قلانسى» مى‏گويد: برادرم محمد كه همسرش آبستن بود، نامه‏اى به حضرت عسكرى - عليه السلام - نوشت و خواهش كرد كه حضرت دعا كند زايمان همسرش بى خطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنايت مى‏كند، و «محمد» و «عبد الرحمن» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زاييد، يكى را محمد و ديگرى را عبدالرحمن نانم نهادند.

7 - «محمد بن عياش» مى‏گويد: چند نفر بوديم كه در مورد كرامات امام عسكرى - عليه السلام - با هم گفتگو مى‏كرديم. فردى ناصبى (دشمن اهل بيت) گفت: من نوشته‏اى بدون مركّب براى او مى‏نويسم، اگر آن را پاسخ داد، مى‏پذيرم كه او بر حق است.

ما مسائل خود را نوشتيم. ناصبى نيز بدون مركّب روى برگه‏اى مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‏ها به خدمت امام فرستاديم. حضرت پاسخ سؤالهاى ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت!. ناصبى چون آن را ديد از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانيت حضرت را تصديق كرد و در زمره شيعيان قرار گرفت.

8 - «اسماعيل بن محمد» مى‏گويد: بر درِ خانه امام عسكرى - عليه السلام - نشستم. وقتى امام بيرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نيازمندى خويش شكوه كردم و سوگند خوردم كه حتى يك درهم ندارم!

اما فرمود: سوگند ياد مى‏كنى، درصورتى كه دويست دينار در خاك پنهان كرده‏اى؟! آنگاه افزود: اين را براى آن نگفتم كه به تو عطائى نكنم، و آنگاه رو به غلام خود كرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دينار به من داد. خداى متعال را سپاس گفتم و باز گشتم.

حضرت فرمود: مى‏ترسم آن دويست دينار را، در وقتى كه بسيار نيازمند آن هستى، از دست بدهى. من سراغ دينارها رفتم و آنها را در جاى خود يافتم. جايشان را عوض كردم و طورى پنهان ساختم كه هيچ كس مطلع نشود. از اين قضيه مدتى گذشت. به دينارها نيازمند شدم. سراغ آنها رفتم چيزى نيافتم و اين امر بر من بسيار گران آمد. بعداً فهميدم پسرم جاى آنها را يافته و دينارها را برداشته و برده است! در نتيجه چيزى از آنها به دست من نرسيد و همان طور شد كه امام فرموده بود!

9 - شخصى بنام «حلبى» مى‏گويد: در سامرّأ گرد آمده بوديم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسكرى - عليه السلام -) از خانه بوديم تا او را از نزديك ببينيم. در اين هنگام نامه‏اى از حضرت دريافت كرديم كه در آن نوشته بود: «هشدار كه هيچ كس بر من سلام نكند و كسى با دست، به سوى من اشاره نكند، در غير اين صورت جانتان به خطر خواهد افتاد!» در كنار من جوانى ايستاده بود، به او گفتم: از كجايى؟ گفت: از مدينه. گفتم: اينجا چه مى‏كنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» - عليه السلام - اختلافى پيش آمده است، آمده‏ام تا او را ببينم و سخنى از او بشنوم يا نشانه‏اى ببينم تا دلم آرام گيرد، من از نوادگان «ابوذر غِفارى» هستم. در اين هنگام امام حسن - عليه السلام - همراه خادمش بيرون آمد. وقتى كه روبروى ما رسيد، به جوانى كه در كنار من بود، نگريست و فرمود: آيا تو غِفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدويه» چه مى‏كند؟ چوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از اين سخنان كوتاه از كنار ما گذشت. رو به جوان كردم و گفتم: آيا او را قبلاً ديده بودى؟ پاسخ داد: خير. گفتم: آيا همين تو را كافى است؟ گفت: كمتر از اين نيز كافى بود!

10 - جعفر بن محمد مى‏گويد: امام عسكرى - عليه السلام - در راه حركت مى‏كرد و ما در ركاب او بوديم. من آرزو داشتم كه داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسكرى) آيا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در اين هنگام امام نگاهى به من كرد و با سر اشاره كرد كه: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره كرد كه: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد!

11 - على بن محمد بن زياد مى‏گويد: نامه‏اى از طرف حضرت به من رسيد كه: خطرى تو را تهديد مى‏كند، از خانه خارج نشو. در آن روزها يك گرفتارى براى من پيش آمد كه از آن وحشت كردم، نامه‏اى به امام نوشتم و پرسيدم كه: اين همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى كه گفتيم از اين بدتر خواهد بود. طولى نكشيد بخاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقيب قرار گرفتم، و از طرف حكومت براى دستگير كننده من صد هزار درهم جايزه اعلام گرديد!

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:50 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۶۳۴۱۲
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۱
 

چهل حدیث از امام حسن عسكرى عليه السلام  

وارث:
چهل حدیث از امام حسن عسكرى عليه السلام

1-پرهيز از جدال و شوخى

لاتمـار فيذهب بهائك و لا تمـازخ فيجترء عليك.(1)

جـدال مكـن كه ارزشت مـى رود و شـوخـى مكـن كه بـر تـو دليـر شـوند.

 

2ـ تواضع در نشستن

من رضى بدون الشرف من المجلس لم يزل الله و ملائكته يصلون عليه حتى يقوم(2)

هـر كه به پـاييـن نشستـن در مجلـس خشنـود بـاشـد پيـوسته خــــــــــدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

 

3ـ هلاكت در رياست و افشاگرى

دع مـن ذهب يمينا و شمالا, فـان الراعى يجمع غنمه جمعها باهون سعى و اياك و الاذاعه و طلب الـريـاسه فـانهمـا يـدعوان الى الهلكه.(3)

آن را كه به راست و چپ رود واگذار! به راستـى چـوپان گوسفندانش را به كمتر تلاشى گرد آورد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پى رياست باشى, زيرا اين دو آدمى را به هلاكت مى كشانند.

 

4ـ گناهى كه بخشوده نشود

مـن الذنـوب التى لا تغفر: ليتنى لا اواخذ الا بهدا. ثم قال: الاشراك فى الناس اخفـى مـن دبيب النمل علـى المسح الاسـود فى الليله المظلمه.(4)

از جمله گناهانى كه آمرزيده نشـود اين است كه (آدمى) بگويد: اى كاش مرا به غير از ايـن گناه مواخذه نكنند. سپـس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبـش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

 

5ـ نزديكتر به اسم اعظم

بسم الله الرحمـن الـرحيـم اقـرب الى اسـم الـله الاعظم مـن سواد العين الى بياضها.(5)

(بسم الله الرحمـن الـرحيـم) به اسـم اعظم خـدا,از سياهـى چشـم به سفيـدىاش نزديكتـر است.

 

6ـ دوستـى نيكـان و دشمنــى بـدان

حب الابرار للابرار ثواب للابرار,و حب الفجار للابرار فضيله للابرار و بغض الفجار

للابـرار زيـن للابـرار , و بغض الابـرار للفجـار خزى علـى الفجار.(6)

دوستـى نيكـان به نيكـان , ثـوابست بـراى نيكـان.

و دوستـى بـدان به نيكان , فضيلت است براى نيكان,

و دشمنى بدان با نيكان , زينت است بـراى نيكان,

و دشمنـى نيكـان بـا بـدان, رسـوايـى است بـراى بـدان.

7ـ سلام نشانه تواضع

مـن التـواضع السلام علـى كل مـن تمر به, و الجلـوس دون شـرف المجلس.(7)

از جمله تواضع و فروتنى سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مى گذارى, و نشستن در پايين مجلس است.

 

8ـ خنده بيجا

من الجهل الضحك من غير عجب.(8)

خنده بيجا از نادانى است.

 

9ـ همسايه بد

مـن الفـواقـر التـى تقصـم الظهر جار ان راى حسنه اطفـاهــا و ان راى سيئه افشاها.(9)

از بلاهاى كــمـر شكــن , همــسايـه اى اسـت كـه اگــر كـردار خـوبى رابينـد نهانـش سـازد و اگـر كـردار بـدى را بينـد آشكـارش نمـايـد.

 

10ـ پندى گويا و جامع

اوصيكـم بتقـوى الله و الورع فـى دينكم و الاجتهاد لله و صدق الحديث و اداء الامانه الـى مـن ائتمنكـم مـن بـر او فـاجـر و طـول السجـود و حسـن الجـوار . فبهذا جاء محمـد(ص) صلـوا فـى عشائرهـم واشهدوا جنائـزهـم و عودوا مـرضاهـم و ادوا حقوقهم, فان الرجل منكـم اذا ورع فى دينه و صدق فى حديثه و ادى الامانه و حسـن خلقه مع النـاس قيل: هذا شيعى فيسـرنى ذلك.

اتقـوا الله و كونوا زينا و لا تكونا شينا, جروا الينا كل موده وادفعوا عنا كل قبيح , فانه ما قيل فينا من حسـن فنحـن اهله و ما قيل فينا مـن سـوء فما نحـن كذلك. لنا حق فى كتاب الله و قرابه من رسول الله و تطهير مـن الله لايدعيه احد غيرنا الا كذاب.

اكثروا ذكر الله و ذكر الموت و تلاوه القرآن و الصلاه على النبـى (ص) فان الصلاه على رسول الله عشر حسنات احفظوا ما وصيتكم به و استـودعكم الله و اقرء عليكـم السلام.(10)

شما را به تقـواى الهى و پارسايـى در دينتان و تلاش براى خدا وراستگويـى و امانتـدارى درباره كسـى كه شما را اميـن دانسته ـ نيكـوكار باشد يا بـدكارـ و طول سجود و حسـن همسايگى سفارش مى كنـم, محمد(ص) براى هميـن آمده است. در ميان جماعتهاى آنان نماز بخـوانيد و بـر سر جنازه آنها حاضر شـويـد و مريضانشان را عيادت كنيد, و حقوقشان را ادا نماييد زيرا هر يك از شما چون در دينـش پارسا و در سخنـش راستگـو و امانتدار و خـوش اخلاق بامردم باشد, گفته مى شـود : ايـن يك شيعه است, و ايـن كـارهـاست كه مـرا خـوشحـال مـى سـازد.

تقواى الهى داشته باشيد, مايه زينت باشيد نه زشتى, تمام دوستى خـود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتـى را از ما بگردانيد, زيرا هر خـوبـى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شـود ما نه آنيـم, در كتاب خدا براى ما حقـى و قرابتـى از پيامبر خداست و خـداونـد ما را پاك شمرده , احـدى جز ما مدعى ايـن مقام نيست, مگر آن كه دروغ مـى گـويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قـرآن را تلاوت نماييـد و زياد بر پيغمبـر (ص) سلام و تحيت بفـرستيـد. زيـرا صلـوات بـر پيـامبـر خــدا(ص) ده حسنه دارد.

آنچه را به شما گفتـم حفظ كنيـد و شمـا را به خدا مـى سپارم و سلام بر شمـا.

 

11ـ انديشه در كار خدا

ليست العباده كثـره الصيام و الصلـوه و انمـا العباده كثره التفكـر فى امر الله.(11)

عبـادت كــردن بـه زيـادى روزه و نـمـاز نيـست, بلكه ( حقيقت) عبادت, زياد در كار خدا انديشيدن است.

 

12ـ پليدى خشم

الغضب مفتاح كل شر.(12)

خشم و غضب كليد هر گونه شر و بدى است.

 

13ـ ويژگيهاى شيعيان

شيعتنـا الفئه النـاجيه والفـرقه الزاكيه صـاروا لنـا رادئا و صـونا و على الظلمه البا و عونا سيفجـر لهم ينابيع الحيـوان بعد لظى مجتمع النيـران امـام الـروضه.(13)

پيـروان ما , گـروههاى نجات يابنـده و فـرقه هاى پاكـى هستنـد كه حافظان (آييـن) ماينـد, و ايشـان در مقـابل ستمكـاران , سپـر و كمك كـار ما (هستند). به زودى چشمه هاى حيات ( منجى بشريت) بعـد از گدازه توده هاى آتـش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

 

14ـ ناآرامى كينه توز

اقل الناس راحه الحقود.(14)

كينه توز ناآرام ترين مردمان است.

 

15ـ پارسا ترين مردم

اورع الناس من وقف عند الشبهه, اعبد الناس من اقام على الفرائض ازهد الناس مـن تـرك الحـرام , اشـد النـاس اجتهادا مـن تـرك الذبوب.(15)

پـارسـاتـريـن مـردم كسـى است كه در هنگـام شبهه تـوقف كنـد.

عابـدتـريـن مـردم كسـى است كه واجبـات را انجـام دهـد.

زاهـد تـريـن مـردم كسـى است كه حـرام را تـرك نمـايد.

كـوشنـده تـريـن مـردم كسـى است كه گنـاهـان را رهـا سازد.

 

16ـ وجود مومن

المـومـن بـركه علـى المـومـن و حجه علـى الكـافـر.(16)

مـومـن بـراى مـومـن, بـركت و بـر كـافـر ,اتمام حجت است.

 

17ـ محصول اعمال

انكـم فى آجال منقـوصه وايام معدوده و الموت ياتى بغبه, من يزرع خيرا يحصد غبطه و مـن يزرع شرا يحصـد ندامه, لكل زارع ما رزع لايسبق بطـىء بحظه, ولا يدرك حـريص ما لـم يقـدر له, مـن اعطـى خيـرا فالله اعطـاه, و مـن وقـى شـرا فالله وقاه.(17)

شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد, و مرگ به ناگهان مىآيد, هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بدرود, و هر كس تخـم شرى بكارد به پشيمانى بدرود, هر كه هر چه بكارد همان براى اوست.كندكار را بهره از دست نرود و آزمنـد آنچه را مقـدرش نيست در نيابـد, هر كه به خيرى رسـد خدايش داده و هر كه از شـرى رهـد خـدايـش رهانده.

 

18ـ شناخت احمق و حكيم

قلب الاحمق فـى فمه و فـم الحكيـم فى قلبه.(18)

قلب احمق در دهـان او و دهـان حكيم در قلب اوست.

 

19ـ تلاش براى رزق

مقـدر لا يشغلك رزق مeمـون عن عمل مغروض.(19)

رزق و روزى ضمـانت شـده, تـو را از كـار واجب بـاز نـدارد.

 

20ـ عزت حقگرايى

مـا ترك الحق عزيز الا ذل , ولا اخذ به ذليل الا عز.(20)

هيچ عزيزى را رها نكند مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حق نياويزد مگر آن كه عزيز شود.

 

21ـ دوست نادان

صديق الجاهل تعب.(21)

دوست نادان , مايه رنج است.

 

22ـ بهترين خصلت

خصلتـان ليـس فـوقهمـا شـىء :الايمـان بـالله و نفع الاخـوان.(22)

دو خصلت است كه بهتر و بالاتراز آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران .

 

23ـ نتيجه جسارت بر پدر

جراه الـولـد علـى والـده فـى صغره تـدعوا الـى العقـوق فـى كبـره . (23)

جرات و دليرى فرزنـد بر پدرش در كـوچكى , سبب عاق و نارضايتى پدر در بزرگى مى شود.

 

24ـ بهتر از حيات و بدتر از مرگ

خيـر مـن الحياه ما اذا فقـدته ابغضـت الحياه و شر من الموت ما اذا نزل بك احببت الموت.(24)

بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى از زندگى بدت آيد,و بدتر از مرگ چيزى است كه چـون به سـرت آيـد مـرگ را دوست بـدارى.

 

25ـ وابستگى و خوارى

مـااقبح بـالمـومـن ان تكون له رغبه تذله.(25)

چه زشت است بـراى مـومـن , دلبستگـى به چيزى كه او را خـوار دارد.

 

26ـ نعمت بلا

ما من بليه الا ولله فيها نعمه تحيط بها.(26)

هيچ بلايـى نيست مگـرايـن كه در آن از طـرف خـدا نعمتى است.

 

27ـ اكرام بدون افراط

لا تكرم الرجل بما يشق عليه.(27)

هيچ كـس را طـورى اكـرام مكـن كه بـر او سخت گذرد.

 

28ـ ارزش پند پنهان

مـن وعظ اخـاه سـرا فقـد زانه, و مـن وعظه علانيه فقـد شـانه.(28)

هر كه در نهان, برادر خود را پند دهد او را آراسته, و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته .

 

29ـ تواضع و فروتنى

التواضع نعمه لايحسد عليها.(29)

تـواضع و فـروتنـى, نعمتـى است كه بـر آن حسـد نبـرنـد.

 

30ـ سختى تربيت نادان

ريـاضه الجـاهل و رد المعتـاد عن عادته كـالمعجز.(30)

پـرورش دادن نـادان و تـرك دادن معتـاد از عادتـش , مـاننـد معجزه است.

 

31ـ شادى بيجا

ليـس مـن الادب اظهار الفـرح عند المحزون.(31)

اظهار شـادى نزد غمـديـده, از بـى ادبـى است.

 

32ـ جمال ظاهر و باطن

حسـن الصـوره جمـال ظاهـر, و حسـن العقل جمـال البـاطـن (4)

صـورت نيكـو, زيبـايـى ظاهـرى است, و عقل نيكـو , زيبـايى بـاطنى است.

 

33ـ كليد تمام گناهان

جعلت الخبـائث فـى بيت و جعل مفتـاحه الكذب.(32)

تمـام پليـديها در خـانه اى قـرار داده شـده و كليـد آن دروغگـويى است.

 

34ـ چشم پوشى از لغزش و ياد آورى احسان

خيـر اخـوانك مـن نسـى ذنبك و ذكـر احسـانك اليه.(33)

بهتـريـن بـرادران تـو كسـى است كه خطـايت را نـاديـده گيرد و احســانت را يادآور شود.

 

35ـ مدح نالايق

مـن مـدح غيـر المستحق فقـد قـام مقـام المتهم.(34)

هـر كه نـالايقـى را ثنـا گـويـد, خـود در مـوضع اتهام قـرار گيـرد.

 

36ـ راه دوست يابى

مـن كـان الـورع سجيته, و الكـرم طبيعته, و الحلـم خلته كثـر صـديقه.(35)

كسـى كه پارسايـى خـوى او , و بخشنـدگـى طبيعت او, وبردبارى خصلت او باشـد دوستانش بسيار شوند.

 

37ـ انس با خدا

من آنس بالله استوحش من الناس.(36)

كسـى كه بـا خـدا مـانـوس بـاشـد, از مـردم گـريزان گــردد.

 

38ـ خرابى مناره ها و كاخها

اذا قـام القـائم امـر بهدم المنـائر و المقـاصيـر التى فى المسـاجـد.(37)

هنگامى كه قائم (ع) قيام كند دستور به خرابى مناره ها و كاخهاى مساجد دهد.

 

39ـ سير شبانه

ان الـوصـول الـى الله عزوجل سفـر لا يـدرك الا بـامتطاء الليل.(38)

وصـول به خـداونـد عزوجل , سفـرى است كه جز بـا عبـادت در شب حـاصل نگردد.

 

40ـ ادبى بسنده

كفاك ادبا تجنبك ما تكره من غيرك.(39)

در مقام ادب براى تـو همين بس كه آنچه براى ديگران نمى پسندى, خود را از آن مى شود.

 

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــ

پى نوشت ها:

1 ـ تحف العقول,ص 486.

2 ـ همان,ص 486.

3 ـ همان,ص 487.

4 ـ تحف العقول , ص 487.

5 ـ همان,ص 487.

6 همان,ص 487.

7 تحف العقول,ص 487.

8 همان,ص 487.

9 همان,ص 487.

10 تحف العقول,ص 487و 488

11 تحف العقـول ,ص 488. ايـن حديث از امـام رضا (ع) هـم نقل شـده است.

12 همان,ص 488.

13 الزام الناصب,ص 189.

14 تحف العقول, ص 488.

15 تحف العقول ,ص 489.

16 همان,ص 489.

17 پيشين,ص 489.

18 تحف العقول,ص 489.

19 همان,ص 489.

20 پيشين, ص 489

21 همان,ص 489.

22 تحف العقول,ص 489.

23 همـان,ص 489 .

24 ـ همـان,ص 489 .

25 ـ همــان,ص 489.

26 تحف العقول,ص 489.

27 همان,ص 489.

28 ـ همان,ص 489.

29 ـ پيشين,ص 489.

30 ـ همان,ص 489.

31 ـ تحف العقول,ص 489.

32 ـ بحارالانوار,ج 78,ص 377.

33 ـ پيشين,ج 78 ص 379.

34 ـ همان,ج 78,ص 378.

35 ـ مسند الامام العسكرى,ص 289.

36 ـ همان,ص 287.

37 ـ غيبت شيخ طوسى,ص 133.

38 ـ مسند الامام العسكرى ,ص 290.

39 ـ همان,ص 288

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:49 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۳۴۰۶
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۹
 

امام حسن عسکری (ع) از نگاه استاد مطهری (ره)  

امام حسن عسکری (ع) از نگاه استاد مطهری (ره)وارث:وجود مقدس امام حسن عسكرى عليه السلام از ائمه‏اى هستند كه تحت فشار بسيار بودند چون هر چه كه دوران ائمه به دوره امام عصر عليه السلام نزديكتر مى‏شد كار بر آنها سخت‏تر مى‏گرديد.ايشان در سامرا بودند كه در آن وقت مركز خلافت‏بود.از زمان‏«معتصم‏»مركز خلافت از بغداد به سامرا منتقل شد. مدتى آنجا بود، دو مرتبه برگشت.علتش هم اين بود كه لشكريان معتصم خيلى به مردم ظلم مى‏كردند و مردم شكايت كردند و ابتدا معتصم گوش نكرد ولى بالاخره هر طور بود راضى‏اش كردند و او براى اينكه سپاهيان از مردم دور باشند مركز را به سامرا منتقل كرد.

امام عسكرى و امام هادى عليهما السلام اجبارا در سامرا به سر مى‏بردند، در محلى كه به نام‏«العسكر»يا«العسكرى‏» ناميده مى‏شد، يعنى محلى كه محل سپاهيان و در واقع پادگان بود، يعنى خانه‏اى كه در آن زندگى مى‏كردند برايشان انتخاب شده بود كه مخصوصا در پادگان باشند و تحت نظر. ايشان در بيست و هشت‏سالگى از دنيا رفتند(پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند كه از دنيا رفتند)و دوره‏امامتشان فقط شش سال طول كشيد.

به نص تواريخ، تمام اين مدت شش سال يا در حبس بودند يا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند.از نظر معاشرت آزادى نداشتند،اگر هم احيانا رفت و آمدهايى مى‏شد يا گاهى حضرت را مى‏خواستند،تحت نظر بودند،وضع عجيبى بود.

مى‏دانيد كه هر يك از ائمه گويى يك خصلت‏خاص بيشتر در او ظهور داشته است كه خواجه نصير در آن دوازده بند خودش هر يك از ائمه را با يك صفتى توصيف مى‏كند كه بيشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسكرى عليه السلام به جلالت و هيبت و رواء (به معنى حسن منظر)، ممتاز بودند يعنى اساسا عظمت و هيبت و جلالت در قيافه ايشان به نحوى بود كه هر كس كه ايشان را ملاقات مى‏كرد تحت تاثير آن سيما قرار مى‏گرفت قبل از اينكه سخن بگويند و او از علم ايشان چيزى بفهمد. وقتى كه سخن مى‏گفتند درياى مواجى شروع مى‏كرد به سخن گفتن، ديگر تكليفش روشن است.

در بسيارى از حكايات و روايات اين قضيه كاملا مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اينكه ايشان را سخت تحت تعقيب داشتند و گاهى به زندان مى‏بردند وقتى كه با حضرت روبرو مى‏شدند وضع عجيبى داشتند، نمى‏توانستند در مقابل ايشان خضوع نكنند، كه در اين زمينه داستانى را محدث قمى در كتاب الانوار البهيه از احمد بن عبيد الله بن خاقان، پسر وزير المعتمد على الله، و او از پدرش نقل مى‏كند در حالى كه خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجيبى است كه وقت گفتنش را عجالتا ندارم.

علت عمده اين كه اينقدر امام شديد تحت نظر بود اين بود كه اين مطلب شايع بود و مى‏دانستند كه مهدى امت از صلب اين وجود مقدس ظهور مى‏كند. همان كارى كه فرعون با بنى اسرائيل مى‏كرد كه چون شنيده بود كسى از بنى اسرائيل متولد مى‏شود كه زوال ملك فرعون و فرعونيها به دست او خواهد بود پسرهاى بنى اسرائيل را مى‏كشت و فقط دخترها را زنده نگه مى‏داشت و زنهايى را مامور كرده بود بروند در خانه‏هاى بنى اسرائيل و ببينند كدام زن حامله است و هر زنى را كه حامله بود تحت نظر بگيرند،عين اين كار را دستگاه خلافت‏با امام عسكرى عليه السلام انجام مى‏داد.چه خوب مى‏گويد مولوى:

حمله بردى سوى در بندان غيب تا ببندى راه بر مردان غيب

اين احمق فكر نمى‏كرد كه اگر اين خبر راست است مگر تو مى‏توانى جلوى امر الهى را بگيرى؟!هر چند وقت‏يك بار مى‏فرستادند به خانه حضرت به تفتيش، مخصوصا وقتى كه امام از دنيا رفت، چون گاهى مى‏شنيدند كه حضرت مهدى متولد شده‏اند. راجع به ولادت ايشان هم داستان را همه شنيده‏ايد كه خداى متعال ولادت اين وجود مقدس را مخفى كرد و در حين ولادت كمتر كسى متوجه شد. ايشان شش ساله بودند كه پدر بزرگوارشان از دنيا رفتند.در دوران كودكى، شيعيان خاص از هر جا كه مى‏آمدند حضرت ايشان را به آنها ارائه مى‏دادند. ولى عموم مردم اطلاع نداشتند، اما اين خبر بالاخره پيچيده بود كه پسرى براى حسن بن على عسكرى متولد شده است و او را مخفى مى‏كنند.

گاهى مى‏فرستادند به خانه حضرت كه اين بچه را به خيال خود پيدا كنند و بكشند و از بين ببرند، ولى كارى كه خدا مى‏خواهد مگر بنده مى‏تواند بر ضد آن عمل كند؟!يعنى وقتى قضاى حتمى الهى در يك جا باشد ديگر بشر نمى‏تواند كارى در آنجا بكند. بعد از وفات حضرت و نيز مقارن با وفات حضرت، مامورين ريختند خانه امام را تفتيش كامل كردند و زنهاى جاسوسه خودشان را فرستادند كه تمام زنها، كنيز و غير كنيز را تحت نظر بگيرند، ببينند آيا زن حامله‏اى وجود دارد يا نه؟ يكى از كنيزان را احتمال دادند كه حامله باشد.او را بردند تا يك سال نگاه داشتند، بعد فهميدند كه اشتباه كرده‏اند و چنين قضيه‏اى نبوده است.

وجود مقدس امام عسكرى مادرى دارد به نام‏«حديث‏»كه به لقب‏«جده‏»معروف است. چون جده حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه)بودند ايشان را«جده‏»مى‏گفته‏اند. زنهاى ديگرى هم در تاريخ هستند كه به اعتبار اينكه شهرتشان به اعتبار نوه‏شان است اينها را«جده‏»مى‏گويند، از جمله جده شاه عباس است كه دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام‏«جده‏»داريم. زنى كه شهرتش به نام نوه‏اش باشد قهرا به نام‏«جده‏»معروف مى‏شود. اين زن بزرگوار به نام‏«جده‏»معروف شد.ولى تنها جده بودن سبب شهرتش نشد، مقامى دارد، عظمتى دارد، جلالتى دارد، شخصيتى دارد كه نوشته‏اند(مرحوم محدث قمى رضوان الله عليه هم در الانوار البهية مى‏نويسد)بعد از امام عسكرى مفزع الشيعه بود يعنى ملجا شيعه اين زن بزرگوار بود.

قهرا در آن وقت-چون امام عسكرى بيست و هشت‏ساله بوده‏اند كه از دنيا رفته‏اند،على القاعده مطابق سن امام هادى هم حساب كنيم-زنى بين پنجاه و شصت‏بوده است.اينقدر زن‏با جلالت و با كمالى بوده است كه شيعه هر مشكلى برايش پيش مى‏آمد به اين زن عرضه مى‏داشت.

مردى مى‏گويد به خدمت عمه امام عسكرى حكيمه خاتون دختر امام جواد رفتم، با ايشان صحبت كردم راجع به عقايد و اعتقادات مساله امامت و غيره. ايشان عقايد خود را گفت تا رسيد به امام عسكرى. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست كه الآن مستور و مخفى است.گفتم حال كه ايشان مخفى هستند اگر ما مشكلى داشته باشيم به چه كسى رجوع كنيم؟ فت‏به جده رجوع كنيد.گفتم:عجب!آقا از دنيا رفت و به يك زن وصيت كرد؟!فرمود: امام عسكرى همان كار را كرد كه حسين بن على كرد.حضرت امام حسين وصى واقعى‏اش و وصى او در باطن على بن الحسين بود ولى مگر بسيارى از وصاياى خودش را در ظاهر به خواهرش زينب سلام الله عليها نكرد؟عين اين كار را حسن بن على العسكرى كرد. وصى او در باطن اين فرزندى است كه مخفى است ولى در ظاهر كه نمى‏شد بگويد وصى من اوست. در ظاهر وصى خودش را اين زن با جلالت قرار داده است.

باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله...

پروردگارا ما را قدر دان اسلام و قرآن قرار بده.

پروردگارا ما را قدر دان پيغمبر اكرم قرار بده، ما را قدر دان اهل بيت اطهار قرار بده، انوار محبت و معرفت‏خودت در دلهاى ما بتابان، انوار معرفت و محبت پيغمبر و آل پيغمبر در دلهاى ما قرار بده. اموات ما مشمول عنايت و رحمت و مغفرت خودت بفرما.

 

منبع:

مرتضى مطهرى، مجموعه آثار جلد ، 18 صفحه 147

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

دانلود مولودی بمناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

 

www.iransit.com جامعه کبیره 1392 جشن میلاد امام حسن عسکری 92 حاج محمودکریمی حرم امام رضا (ع) دانلود دانلود جدیدترین مدیحه و مولودی ولادت میلاد امام حسین دانلود جدیدترین مولودی میلاد امام حسن عسکری 92 دانلود سرود و مولودیهای مناسبتی(میلاد امام حسین 1392) دانلود مداحی های شاد ولادت امام حسن عسکری (ع) دانلود مداحی و مولودی به مناسبت ولادت امام حسین (ع) دانلود مدیجه سرایی میلاد امام حسن عسکری 93 دانلود مدیحه و مولودی دانلود مولودی از مداحان مختلف دانلود مولودی امام حسن عسکری از حاج حسن خلج دانلود مولودی امام حسن عسکری از حسن عسکری سیب سرخی دانلود مولودی امام حسن عسکری از ذاکر دانلود مولودی امام حسن عسکری از سعید حدادیان دانلود مولودی امام حسن عسکری از طاهری دانلود مولودی امام حسن عسکری از محمود کریمی دانلود مولودی امام حسن عسکری از هلالی دانلود مولودی برای میلاد امام حسن عسکری دانلود مولودی بمناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع) دانلود مولودی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری 92 دانلود مولودی تولد امام حسن عسکری (ع) از مجتبی رمضانی دانلود مولودی عربی برای ولادت میلاد امام حسین دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری (ع) دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری 92 دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری از بنی فاطمه دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری از سلحشور دانلود مولودی میلاد امام حسن عسکری از مهدی اکبری دانلود مولودی های جدید دانلود مولودی های جدید میلاد امام حسن عسکری در سال 1392و 1392 دانلود مولودی های زیبای روز میلاد امام حسین دانلود مولودی های مناسبتی میلاد امام حسن(ع) دانلود مولودی های میلاد امام حسن عسکری دانلود مولودی های میلاد و میلاد امام حسین (ع) دانلود مولودی ولادت میلاد امام حسن عسکری 1392 دانلود مولودی ویژه ولادت میلاد امام حسین دانلود گلچین مدیحه سرایی دانلود گلچین مدیحه سرایی و مولودی دانلود گلچین مولودی امام حسن عسکری 92 سایت دانلود مولودی سایت مذهبی شعر برای امام حسن عسکری 92 صحن جامع رضوی در حرم امام رضا (ع) مدیحه برای مراسم شب میلاد امام حسن عسکری مولودی برای تولد امام حسن عسکری 92 مولودی برای روز تولد امام حسن عسکری 92 مولودی خوانی و کف زنی های مخصوص و ویژه جشن میلاد و ملودی تولد امام حسین

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

دانلود مولودی بمناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

emam-hasan-askari-molodi-www.iransit.com-01

دانلود مولودی بمناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

«مرغ دل باز هوایی یاره» با مداحی «مجید بنی فاطمی»

download-iransit15465

 

«مهدی موعود ثنا گوی تو» با مداحی «مجید بنی فاطمی

 

download-iransit15465

 

«به ابالمهدی دل بستم» با مداحی «محمدرضا طاهری

 

download-iransit15465

 

مولودی خوانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای مهدی میرداماد و محمد رضا طاهری

 

 

download-iransit15465

 

مدیحه سرایی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای مهدی میرداماد و محمد رضا طاهری

 

download-iransit15465

 

 

مدیحه سرایی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای سعید حدادیان

 

 

download-iransit15465

 

 

مولودی خوانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای مهدی سلحشور

 

 

download-iransit15465

 

مدیحه سرایی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای منصور ارضی

 

download-iransit15465

 

مولودی خوانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای حسن خلج

 

 

download-iransit15465

 

مدیحه سرایی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای حسن خلج

 

 

download-iransit15465

 

مولودی خوانی به مناسبت میلاد امام حسن عسکری(ع) با صدای مهدی میرداماد و محمد رضا طاهری

 

 

download-iransit15465

منبع : tebyan.net

 

 

مولودی های امام حسن عسکری (ع)

۱. محمد رضا طاهری

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ یا امام حسن یا عسگری (جدید) ۴۳۷ ۰:۰۱:۵۱
۲ در آسمان حیدری سر زده ماه دیگری(جدید) ۱,۲۶۷ ۰:۰۵:۲۴
۳ مهر تو در سرشت من حریم تو بهشت من(جدید) ۲,۰۲۱ ۰:۰۸:۳۷
۴ امشب از شور عشق بیقراره(جدید) ۱,۶۵۸ ۰:۰۷:۰۴
۵ تنها تویی در گوشه ی تنهاییم(جدید) ۶۰۲ ۰:۰۲:۳۳
۶ فاطمیون را دلبری آمد چون ابلحجت عسگری آمد(جدید) ۲,۳۰۷ ۰:۰۹:۵۰
۷ چشمای عاشقا باز دوباره حیرونه   ۸۴۳ ۰:۰۶:۲۱
۸ با دل خسته دعا می‌خونم ۷۰۴ ۰:۰۵:۱۸
۹ ترانه دلبری یا امام حسن ۵۴۰ ۰:۰۴:۰۳
۱۰ حقیقت حسن خدایی، امامی و قبله نمایی ۲٫۰۷۱ ۰:۰۸:۴۹
۱۱ به صف نشسته ماه و ستاره که جلوه گر شد حسن دوباره   ۲٫۳۰۲ ۰:۱۳:۰۵
۱۲ شده دستهای سامرا پر از گل یاس حیدری   ۳۱۰ ۰:۰۱:۵۹
۱۳ تولدش مثل بهار ، فلک به عشقش بی قراره ۱,۱۴۶ ۰:۰۶:۳۰
۱۴ ستاره سر مست جنونه،روی لباش خنده میشونه   ۸۴۸ ۰:۰۴:۴۸
۱۵ دل رمیده من به سامرا پر میزنه ۶۶۲ ۰:۰۳:۴۵

 

۲. محمود کریمی

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ شراب امشب من زجام دیگری است (جدید) ۵۳۸ ۰:۰۱۱
۲ ای شاه و مولا دلبند زهرا(جدید)   ۱٫۹۷ ۰:۰۸۷

 

۳. سید مهدی میرداماد

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانیست(جدید) ۹۸۹ ۰:۰۴:۱۱
۲ ای حسن والی شهر قدر و ملک قضاست این پسر(جدید) ۷۸۳ ۰:۰۳۹
۳ آمد از برج ولایت قمر یازدهم یا ز دریای امامت قمر یازدهم(جدید) ۸۰۲ ۰:۰۳:۲۴
۴ اگه شاهم یا گدایم به تو دل بسته شدم ۸۷۲ ۰:۰۴:۵۶
۵ تو دل دنیا به پا شد یه جهان محشر و غوغا ۸۲۴ ۰:۰۶:۱۲
۶ یه پسر داره تو عالم شبیه و همتا نداره ۷۰۴ ۰:۰۵:۱۸

 

۴. حسن خلج

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ دوم حسن خجسته شه عسگری لقب(جدید) ۷۱۳ ۰:۰۳:۰۱
۲ دلم بدون حب تو به سینه منجلی(جدید) ۳۳۵ ۰:۰۱:۲۴

 

۵. مهدی سلحشور

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ ترنم بارون گل یاس گلدون (جدید) ۴,۰۸۰ ۰:۰۵:۱۴
۲ یا حسن یا حسن سیدنا یا حسن (جدید) ۱,۹۵۳ ۰:۰۵:۱۴
۳ باز شد این پرده پیدا حسن حی ظلم من(جدید) ۷۶۴ ۰:۰۳:۱۴

 

۶. حاج منصور ارضی

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ سلطان قلب من ، مولا امام حسن ۱٫۷۵۳ ۰:۰۹:۵۸

 

۷. ابوالفضل بختیاری

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ سامرایی ترین گدات منم   ۱٫۶۸۱ ۰:۰۹:۳۳

۸٫ مهدی مختاری

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
۱ مولا مولا یا ابا المهدی (جدید)   ۱,۹۱۸ ۰:۰۵:۲۶

 

 

منبع : aviny.com

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

جشن میلاد امام حسن عسکری(ع)

۴۹۵۶۵۲۵۱۴-talab-ir

 

ولادت امام عسگری علیه السلام

اغلب تاریخ نویسان معتقدند امام عسکری علیه السلام در سال ۲۳۲ ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود و هنوز چندسالی از عمر مبارکش نمی گذشت که به همراه پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا تبعید شد و در مرکز عسکر (لشکرگاه) تحت نظارت مأموران خلیفه ساکن شد. آن حضرت و پدر بزرگوارشان به مناسبت این که در محل استقرار لشکریان حکومت ناگزیر به سکونت شده بودند، عسکریین علیه السلام (= دو عسکری) لقب یافته اند.

دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام

امام یازدهم در سال ۲۵۴ ق، به دنبال شهادت امام هادی علیه السلام و در حالی که بیش از ۲۲ سال از عمر مبارک آن حضرت سپری نشده بود، منصب امامت را عهده دار شدند و حدود شش سال یعنی تا ۲۶ سالگی به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند. آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاوّل سال ۲۶۰ ق به دسیسه معتمد عباسی و در شهر سامرّا به شهادت رسیدند و جنازه مطهرشان در کنار مرقد منوّر پدر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام به خاک سپرده شد که میعادگاه شیعیان جهان است و عاشقان ولایت چون پروانه به دور شمع وجودش می چرخد.

طلوع فرخنده

نسیم سحری، جان مایه عشق را به گستره خاک بخشید. آبشاری از نور، از خنده های شادمانه خورشید، به میهمانی زمین آمد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر، در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام روح حماسه، چکاد بلند آفتاب، چهره روشن ایستادگی، سیمای بلند فرزانگی، پگاه پرتبسم ایمان، چراغ دار راه انسان، طلیعه خورشید صداقت و صفا، راه بان فتوت و مردی، یاور ستمدیدگان و محرومان، پاسدار ایمان و آرمان، مدافع حریم مهر نبوی، تداوم بخش راه عدل علوی علیه السلام ، و رسواگر دشمنان اسلام مصطفوی است. اینک در سال یادِ میلاد خجسته آن مولا، سلامی صمیمی و سرشار از گل و باران، بر ساحت آن مرهم زخم های خسته دلان می فرستیم و به شما گرامیان به مناسبت این طلوع فرخنده، تهنیت و شادباش می گوییم.

خورشید یازدهم

اماما! خورشید عدالت را تو پروریده ای. مژده دیرپایی صالحان تویی. شکوه عارفانه ایمان تویی. این تویی که در یک پگاه آفتابین، بر بلندای زمانه می ایستی و به هیئتِ آن منجی می نگری که دست مهربانش همه شمشیرهای ستم را می شکند و آفتاب وجودش، یخ تاریخ را آب می کند؛ هر رنگ تیره و تار را از چهره جهان می زداید و بر گیسوان زمین گل برکت و عدالت و ایمان می زند. سلام بر تو و بر فرزندت حضرت موعود. هم او که می آید تا خدا را تفسیر، عشق را تکثیر، و محبت را تقسیم کند. می آید تا به دادخواهی ستمدیدگان، بیرق عدالت را بر دوش گیرد. خورشید یازدهم! ما هرروز با سبدی دعا به استقبال فرزندت می رویم و در آینه قنوت قلبمان زیارتش می کنیم و بر ضریح چشمانش دخیل می بندیم تا شاهد رویش سبز لحظه ظهورش باشیم. آری، عدالت، پاره ای از تن توست ـ ای امام عسکری ـ و جهان لحظه شمار گل آرایی فرزند تو. اینک بر تو و بر آن خورشید، بر تو و بر آن گل غایب، بر تو و بر نایب بر حق آن غایب، سلامی بی کرانه نثار باد!

مژده طلوع

تو سبزترینی به دیده من! وقتی که می خواهم بر آینه یادها بوسه زنم، صبورانه و پرشکیب می آیی و بر بام بلند تاریخ می ایستی. نسیم، نغمه محمدی می سراید تا طلوع تو را به خورشید مژده دهد. آفتاب هم چهره می پوشاند از شرم دیدار. به شاعران می گویم تو را بسرایند؛ هیچ یک ابهت تو را بر نمی تابند و در ابتدای کلام در می مانند. شاعر سپیده دمان، از راه می رسد، بر دو زانوی ادب می نشیند. کتاب نام نیکویت را ورق می زند. سوره «والشمسِ» رویت را تلاوت می کند و به آیه «واللیلِ» گیسویت سوگند یاد می کند که سپیدتر از تو ندیده است. فجر هم که از راه می رسد، در برابر نور تو رنگ می بازد. تو آن زیباترینی که در سپیده دمی روشن، به خاک، مفهومی آسمانی بخشیدی. سلام بر تو و بر آن دقایقی که از نام مقدّست معطّر شد. سلام بر تو و بر آن دقایقی که به نماز ایستادی ای امام عسکری.

فخر وجود

ای آفتاب مهر تو، روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو، ذرّات در سجود
ای شاه عسکری لقب، ای فاطمی نسب! آن را که نیست مهر تو، از زندگی چه سود؟
قرآن ناطقی، تو قرآن پاک را الحق مفسّری ز تو شایسته تر نبود
قربان دیده ای که به بزم تو فاش دید جای قدوم عیسی و موسی و شیث و هود
مدح شما ز عهده مردم برون بود ای خاندان پاک که یزدان تان ستود
از نعمت ولای شما، خاندان وحی منّت نهاد بر همگان، خالق ودود
ای پور هادی ای حسن عسکری، ز لطف بپذیر از «مؤید» دل خسته، این درود

ماه سامر

ای که خورشید فلک محو لقای تو بُوَد ماه را روشنی از نور و ضیای تو بُوَد
معدن جود و سخایی تو که از فرط کرم دو جهان، ریزه خور خوان عطای تو بُوَد
نسبت قامتِ سرو تو، به طوبی ندهم زان که طوبی، خجل از قدّ رسای تو بُوَد
در جوار تو، ز حق خواهش جنّت نکنم جنّت ما، به خدا، صحن و سرای تو بُوَد
تو ظهور پسر خویش طلب کن ز خدا چون که مقبول خداوند، دعای تو بُوَد

فضایل اخلاقی امام عسکری علیه السلام

امام حسن عسگری علیه السلام در همه صفات پسندیده انسانی و اخلاق و فضایل درحد کمال بوده است. آن امام والا مقام در عصر خویش بزرگوارترین، عابدترین، بردبارترین و محترم ترین افراد به شمار می رفته و دارای اندیشه بلند، زبانی گویا و پرجاذبه و برخوردار از اخلاق نیک بوده اند. امام یازدهم شیعیان با مردم بسیار مهربان، و نسبت به ضعیفان و افراد تهی دست بسیار بخشنده بودند. او سالار قبیله ایثار، پیشوای مستضعفانِ خاک و مسجود فرشتگان افلاک بود. سلام سوخته دلانِ عطشان بر آن امام همام باد!

ویژگی های شخصیتی امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام در کلیه صفات و ویژگی های مثبت شخصیتی زبانزد عام وخاص بود. در این میان شجاعت و صلابت روحی، قوت قلب، و جرأت و شهامت، از ویژگی های شخصیتی ایشان به شمار می آید. آن بزرگوار به همه انسان ها عشق می ورزید و همواره با آنان به نیکی و احسان رفتار می کرد. بدین جهات بود که نگاهش تا اعماق جان نفوذ می کرد و چون پناهی مطمئن برای بی پناهان و امید ناامیدان بود. امام حسن عسگری علیه السلام در سختی ها یاور شیعیان بود و در عبور از گذرگاه های سخت و پرپیچ وخم، هم چون چراغی روشنگر راه.

نمودار خلوص و پاکی

امام حسن عسگری علیه السلام سرچشمه ایمان و جلوه ای از نور الهی بود. در سیمای تابناکش نور عشق و ایمان خانه داشت و در رازونیاز شبانه اش با پروردگار خلوص و پاکی موج می زد. پیشوای یازدهم ما به عبادت، تهجد، و نماز شب بسیار اهمیت می داد، به طوری که هیچ گاه آن را ترک نمی کرد. همین که پاسی از شب می گذشت از خواب بر می خاست، وضو می گرفت، و به رازونیاز با پروردگار متعال می پرداخت.

صداقت کلام و صفای باطن امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام با وجود پربرکتش، زندگی را با تمام زیبایی ها معنا می کرد. صفای باطنش، صداقت کلامش و دستان پر محبتش، به قلب ها گرمی می بخشید و نیروی پایداری و مقاومت می داد. آن روزها، با وجود امام عسکری علیه السلام ، زندگی معنای دیگری داشت. توفان حوادث در برابر اراده استوارش، به نسیمی زندگی بخش بدل می شد و انبوه مشکلات با کلام آرام و اطمینان بخش او به کنار می رفت. آرامش و استواری او قلب ها را آرام می کرد و بر زخم های دیرینه شیعیان مرهم می نهاد. چون صخره ای نفوذناپذیر، از دسترس فرومایگان به دور بود و به بلندای عزت و مردانگی اش خس وخار را راهی نبود.

در مسیر تربیت مردم

امامان پاک، هم چون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم پیوسته در تعلیم و تربیت مردم می کوشیدند. آنان، در تمامی اوقات به راهنمایی و تربیت مردم پایبند بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هرگوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر کسانی بود که با آنان تماس داشتند. هرکس در هر وقت با آنان می نشست برایش ممکن بود که از اخلاق و دانش آنان بهره مند شود و اگر سؤالی داشت، می توانست مطرح کند و پاسخ آن را بشنود. امام حسن عسکری علیه السلام یکی از این مربیّان الهی بود که همواره با رفتار و گفتار خویش نکته های پندآموز و نغز به پیروان راستین خویش، و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام ، می آموخت. آری، شخصیت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می داد و تحوّل عمیق در افکار و اعمال مردم پدید می آورد.

سخنان آرامش بخش امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام الگوی محبت و آرامش است؛ زیرا محبت، با او معنا می گرفت و در نگاهش موج می زد و از دستان پرمهرش جاری می شد و گونه های یخ زده را شوق زندگی می داد. وقتی یاران امام علیه السلام از سختی ها به جان می آمدند و زمانی که شیعیان تمام درها را به روی خود بسته می یافتند، کلمات گوهربار امام یازدهم، آرامش را به جان هایشان ارزانی می کرد. پرده های اندوه و ناامیدی با کلمات اطمینان بخش و پرجاذبه آن حضرت به کنار می رفت و نوری از امید و شادی بر قلب های خسته شیعیان تابیدن آغاز می کرد.

فروتنی امام عسگری علیه السلام

فروتنی از فضایل اخلاقی است که موجب مودت و پیوستگی بیشتر در میان اعضای جامعه می شود و زندگی اجتماعی را رضایت بخش و مطبوع می سازد. این صفت نیکو، افراد را به هم نزدیک می کند و مشارکت های اجتماعی را افزایش می دهد و زمینه بهبود و ارتقای جامعه را فراهم می آورد. امام حسن عسکری علیه السلام درباره تواضع می فرمایند: «تواضع نعمتی است که بر آن حسد برده نمی شود.

گشاده رویی امام علیه السلام

گشاده رویی و داشتن چهره شاد و خرم سبب گسترش شادی و نشاط و افزایش کارایی در جامعه می شود. همان طور که دل مردگی، بی نشاطی و داشتن چهره عبوس، غمگین و اخم آلود موجب گسترش افسردگی و کاهش کارایی و ثمربخشی افراد می شود. جامعه زنده و پویا، جامعه ای است که در آن نشاط، لبخند، شوخ طبعی و شادابی حاکم است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم همواره چهره گشاده داشت و با افراد با خوش رویی برخورد می کرد و از این طریق موجب جذب افراد به دین مبین اسلام می گردید. پیشوایان دینی، ما هریک، از این فضایل بهره مند بودند که از جمله آنان می توان به خورشید یازدهم، امام حسن عسکری علیه السلام ، اشاره نمود. بزرگ مردی که در گشاده رویی و انبساط خاطر سرآمد زمان خویش بود، به گونه ای که افراد پروانه وار دور شمع وجودش می چرخیدند واز زلال اندیشه و اخلاق کریمانه اش بهره ها می جستند.

عابد و زاهد در کلام امام حسن عسکری علیه السلام

عبادت و رازونیاز با خدا، بدون شک دیواره درون را در برابر تهدید حوادث، مستحکم می کند و اراده را پولادین و تصمیم را استوار می سازد. زهد و پارسایی، روح را طراوت و تازگی می بخشد، روان را صیقل می دهد و انسان را از تسلیم، تردید، ترس، تزلزل، شکست و انزوا می رهاند. امام حسن عسکری علیه السلام افراد پارسا، عابد و زاهد را این گونه معرفی و توصیف می نمایند: «پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه توقف کند؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد».

الهام بخش فضیلت

باز هم به یاد مردی از دودمان رسالت سخن می گوییم که نور امامت را بر دل ها و دیده های شیعه می افشاند. نامش رمز نیکویی ها و زیبایی ها است و یادش الهام بخش عفاف و فضیلت. وقتی در کوچه پس کوچه های تاریخ می گردیم و اعماق تاریخ را می کاویم، به گوهرهای درخشانی بر می خوریم که فخر بشریتند و به بودن و زیستن، معنی می بخشند. امام حسن عسکری علیه السلام یکی از این گوهرهای نفیس است و شیعه را همین افتخار بس، که به پیشوایی این زبدگان آفرینش معتقد است و حقانیت آنان را باور کرده است. امام یازدهم، هم چون نیاکان خویش، بار سنگین «هدایت امت» را بر دوش می کشید و در عصر حاکمیت ستم، خود را فدای روشنگریِ راه ایمان و حق ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام بزرگ مردی است که دوست و دشمن، به فضیلت و دانایی و زهد و عبادت او گواهی داده اند و جز این نیز انتظاری نیست.

آبروی دو عالم

سلامت باد اماما، ای جلوه روشن صداقت و ایثار؛ سلامی به صراحت حق، به روشنایی یقین و به زلالی ایمان. سلام بر تو که برکت دستانت، پایگاه توحید را از لوث اصنام پاکیزه کرد؛ سلامی به پاکی عفاف و صفای صبح. سلامت بادای امام همام؛ ای محبوب نیلگون امامت؛ سلامی به صفای جبهه های نور، به عطر عبادت رزمندگان و به حرارت عشق سنگرنشینان. سلامت باد،ای آبروی دو عالم؛ ای خورشید یازدهم؛ ای حسن عسکری؛ ای فرزانه ترین فریاد تشیع سرخ؛ سلامی به حرارت شوق، به روشنی شفق و به قداست اشک سرخ. امام حسن عسکری علیه السلام پژواک رسای سخن عشق است. آن روز که طلوع کرد، گلبانگ سرافرازی توحید و یگانگی را نوای هر روزمان کرد و مقدّر فرمود که با هم به عشق سخن گوییم. درود خدا بر این امام همام باد!

در هوای عشق تو

ای مقدس ترین مرد پاک؛ ای امام عسکری، فراموش مکن که ملتی سر در هوای عشق تو دارد و با یاد و نام تو و فرزندت حضرت ولی عصر(عج) از گم راهی و جهل به سوی نور پرواز می کند. یاد و نام مهدیِ تو گرمابخش دل های خستگان و درماندگان است.ای پدر امام مستضعفان، به خورشید دوازدهم بگو که جلوه کند و با جلوه گری اش سیمای پرطراوتِ اسلامِ نابِ محمدی را رونق ببخشد.

روایات

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:

جدال مکن که ارزش ات را می کاهد و زیاد شوخی مکن که بر تو دلیر می شوند.

بهترین دوست کسی است که اشتباه تو را فراموش کند و نیکی تو را از یاد نبرد.

در رعایت ادب، تو را همین کافی است که از آنچه برای دیگران بد می دانی، دوری کنی.

هرکس بر مرکب باطل سوار شود، در سرزمین پشیمانی فرود خواهد آمد.

دو خصلت، بالاترین اوصاف است: ایمان به خداوند و سودمند بودن برای برادران دینی.

ابراز شادی و شعف در برابر افراد پریشان و گرفتار، از ادب انسانی محسوب نمی شود.

کسی که برادر دینی اش را پنهانی نصیحت کند، او را آراسته و اگر در انظار مردم از او انتقاد کند، وی را زشت جلوه داده است.

از نشانه های فروتنی سلام کردن به همه و نشستن در پایین مجلس است.

خنده بی مورد نشانه نادانی است.

از جمله گرفتاری های کمرشکن، همسایه ای است که چون خوبی یا کار نیکی را ببیند آن را پنهان سازد و چون بدی ببیند آن را افشا کند.

عبادت در زیادی روزه و فزونی نماز نیست؛ بلکه به بسیاری تفکر در امر خداوند است.

خشم کلید هر بدی است.

گستاخی فرزند بر پدر در ایّام کودکی مایه ناسپاسی او در ایّام بزرگ سالی اوست.

از جمله گناهان نابخشودنی این است که گفته شود:ای کاش جز بر این گناه مؤاخذه نشوم.

چه زشت است برای مؤمن تمایل به چیزی که مایه خواری اوست.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:39 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۸۶۱۹
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۴
 

منظور از سخن امام حسین که فرمودند «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید» چیست؟  

 

امام حسین (ع) پس از آنکه در روز عاشورا، تمام یاران خود را از دست دادند، رو به دشمنان خود کردند و فرمودند: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید».


عقیق:واژه «احرار» جمع «حُر» به معنای کسی است که برده نباشد. اهل لغت معتقدند ریشه اصلی «حُر» به معنای رمل و ماسه خالص است که آمیخته با چیز دیگر نیست؛ به همین جهت به کسی که برده نیست حُر می‌گویند، گویا شخص حُر از آمیخته شدن به بردگی مبرا است.[۱]  شاید به همین جهت معنای دیگر حُر را «کریم» (داشتن کرامت) بیان کردند.[۲] بنابر این، کلمه «حُر» یا «احرار» اگر به صورت مطلق استفاده شود می‌تواند به معنای کسی باشد که در صفات و خصال انسانی کاملا خالص است و در وجود او هیچ‌گونه آمیختگی به اخلاق غیر انسانی وجود ندارد؛ اما روشن است که مقصود امام حسین علیه‌السلامَ در این جمله، معنای مطلق نیست؛ زیرا اولا: افرادی که در مقابل امام (ع) بودند قابلیت چنین خطابی را نداشتند؛ ثانیا: قیدهای که در سخن امام (ع) وجود دارد محدوده معنا را مشخص می‌کند.

توضیح این‌که: امام حسین (ع) در روز عاشورا پس از آن‌که همه یارانش به شهادت رسیدند، به تنهایی مشغول نبرد بودند، تیرها و نیزه‌ها از هر سو بدن مبارک امام را نشانه می‌گرفتند، در این هنگام لشکر انبوهی به فرماندهی شمر بن ذی الجوشن، بین امام و خیمه‌های آن‌حضرت فاصله شدند و قصد حمله به خیمه‌های امام را داشتند، امام (ع) فرمود: ای پیروان شیطان (آل ابی سفیان)[۳] اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌هراسید، در دنیایتان آزاده باشید و اگر فکر می‌کنید عرب هستید به اصل و نسب خودتان برگردید و ... تا من زنده هستم به خیمه‌ها حمله نکنید.[۴]
در این جمله امام اولا: حریت در دنیا[۵] را از آنان خواسته؛ یعنی رعایت اخلاق و قوانین عمومی جنگ‌ها را که در میان همه اقوام جهان معتبر است. ثانیا: آن‌ها را به رعایت برخی اخلاق نیک عرب‌ها دعوت نمودند و به عبارتی چنین فرمودند که اگر مسلمان نیستید، عرب که هستید! پس چرا قوانین پذیرفته شده در جامعه عربی را زیر پا می‌گذارید؟!
خلاصه این‌که هر جامعه‌ای -چه دین‌دار و چه بی‌دین- برخی ویژگی‌های مثبت وجود دارد .

در بین عرب‌ها نیز حتی قبل از اسلام با وجود تمام نکات منفی،  نکات مثبتی چون عدم تعرض به زنان و کودکان تا پایان جنگ ،وجود داشته است که عمل به آن، نوعی آزادگی به شمار می‌آمد. امام (ع) نیز ایشان را به همین آزادگی دعوت می‌نمود.

منبع:اسلام کوئیست


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:37 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۲۱۴۴۳
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۳
پیشنهادهای عقیق به ذاکرین اهل بیت

ویژه مداحان/ شعر و سبک های مناسب میلاد امام حسن عسکری(ع) + اجرای صوتی  

متن اشعار و سبک های مناسب ایام میلاد حضرت امام حسن عسکری(ع) با ضمیمه اجرای صوتی آنها آماده شده و مداحان محترم می توانند از آن ها در مراسم مختلف استفاده کنند.
عقیق:
 
 
سرود مسجدی _ میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
حجت حیّ سرمد خوش آمد/عزیز دل احمد خوش آمد
 
مولا امام ِ عسگری آمد خوش آمد
 
 
 
نور انجمن آمد خوش آمد/صفای گلشن آمد خوش آمد
 
در ماه ربیع،از آل طاها/دومین حسن آمد خوش آمد
 
مهر سپهر سروری آمد خوش آمد
 
مولا امام ِ عسگری آمد خوش آمد
 
 
 
         بر لیله ی دل،بر ظلمت جان/نور هم عهدی بادا مبارک
 
جشن میلاد ِ،پر سعادت ِ/بابای مهدی با دا مبارک
 
سلاله ی پیغمبری آمد خوش آمد
 
مولا امام ِ عسگری آمد خوش آمد
 
 
 
جانها فدای ماه ِ جمالش/دل می رُباید حُسن و کمالش
 
سلام خدا،صلوات ما/هم بر کمالش،هم بر جمالش
 
یوسف نسل حیدری آمد خوش آمد
 
مولا امام ِ عسگری آمد خوش آمد
 
 
 
هست ِ عالمین از هست ِ زهرا/هر دلی باشد پابست زهرا
 
آرزو داریم،که انشاءالله/عیدی بگیریم،از دست زهرا
 
جرعه جام کوثری آمد خوش آمد
 
مولا امام عسگری آمد خوش آمد
 
 
**************
 
 
شور _ میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
تموم آرزوی دلها/امام ِ عسگری یا مولا
 
شرف و آبروی دلها/امام ِ عسگری یا مولا
 
امام ِ عسگری یا مولا...
 
 
کاش میشد جان نثارت باشیم/عاشق و بی قرارت باشیم
 
ما هم ای آقا یارت باشیم/گل پیغمبری یا مولا
 
امام ِ عسگری یا مولا...
 
 
جون ِ ماها فدای عشقت/فدای سامرای عشقت
 
می پریم در هوای عشقت/عزیز حیدری یا مولا
 
امام ِ عسگری یا مولا...
 
 
حجت حیّ اعلا آقا/امام ِ هر دو دنیا آقا
 
مارو کن اهل تقوی آقا/قمر کوثری یا مولا
 
امام ِ عسگری یا مولا...
 
 
دعا کن ای گل پیغمبر/تا آخر با دم یا حیدر
 
بمونیم در رکاب رهبر/برای یاوری یا مولا
 
امام ِ عسگری یا مولا...
 
 
**************
 
 
شور امیرالمؤمنین علیه السلام
 
 
یا علی یا علی علی علی (4بار)
 
علی علی علی علی علی (4بار)
 
عشق تو همه آبروی ما/ایوون ِ طلا آرزوی ما
 
شور ِ نجف،تو دل ِ عالمه/تعریفش و هر چی کنم کمه
 
خلاصه که جنت ِ عالمه (2بار)
 
 
 
مقصدم یاری ولیّه و/پشت من دعای علیه و
 
با یا علی دلا خداییه/هر عاشقی که مرتضاییه
 
تا به ابد کرببلاییه (2بار)
 
 
**************
 
 
سرود میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
 
آمده جان جهان جلوه حی ازلی
 
پسر فاطمه(س) و یوسف کنعان علی
 
تو زاده پیغمبری یا مولا         مظهر نور داوری یا مولا
 
از همه ی خوبان سری یا مولا    یا امام عسگری یا مولا
 
مولانا گل زهرا(س) (3 بار) ، یا سیدی ابن الرّضا
 
 
 
به تولای تو من زائر عرشم به خدا
 
که تویی جان جهان ، حجت حق، نور هُدا
 
جود و عطایت بی کران یا مولا    خورشید بی نام و نشان یا مولا
 
کوه عنایات و غفران یا مولا          بابای صاحب الزّمان یا مولا
 
مولانا گل زهرا(س) (3 بار) ، یا سیدی ابن الرّضا
 
 
 
قبر پاک تو شها در دل عاشقان همه است
 
   نقش روی سنگ آن یا علی و یا فاطمه(س) است
 
وهابیون کز اعدایند یا مولا        دشمن آل طاهایند یا مولا
 
تا به قیامت رسوایند یا مولا       جیره خور آمریکایند یا مولا
 
مولانا گل زهرا(س) (3 بار) ، یا سیدی ابن الرّضا
 
 
 
آرزوی عاشقان زیارت مرقد توست
 
قبله دل همه به جانب گنبد توست
 
دوباره ای پور زهرا(س) یا مولا   آن حرمت را می سازیم یا مولا
 
مثل ضریح شش گوشه یا مولا     دل به شکوهش می بازیم یا مولا
 
مولانا گل زهرا(س) (3 بار) ، یا سیدی ابن الرّضا
 
 
**************
 
سرود میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
روشنی عالم ز نور روی تو       دل همه خوبان مست سبوی تو
 
یا حسن ای گل پیمبری                   یا حسن ای عزیز حیدری
 
یا حسن یا امام عسگری یاحسن
 
یا حسن یا امام عسگری(3 بار) یاحسن
 
 
 
به یمن میلادت جهان چراغان است   مجالس مدحت ستاره باران است
 
در رُخت جلوات داوری               صاحب سَکَنات کوثری
 
یا حسن یا امام عسگری یا حسن
 
یا حسن یا امام عسگری(3 بار) یاحسن
 
 
 
برای آن دنیا             به ما بده توشه
 
ای خفته در بین           کعبه ای شش گوشه
 
ای که از همه عالمی سری    شافع روز سخت  محشری
 
تو دل از همه ی ملائکه می بری
 
یا حسن یا امام عسگری(3 بار) یاحسن
 
 
 
شَهَم اگر باشم                       گدای سامرّا
 
 دلم نمود آقا                         هوای سامرّا
 
سامرا شرف دوعالم و             سامرا حرمی مکرّم و
 
سامرا به ما عرش اعظم دیگری
 
یا حسن یا امام عسگری(3 بار) یاحسن
 
 
**************
 
سرود - میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
خدارو شکر که همیشه/محبّ حیدریم من
 
به رتبه خاک حریم ِ/امام عسگری ام من
 
ولادت ِ/نور چشم عالمین،وجه ِ خدا بادا مبارک
 
ولادت ِ/حجت حق،یوسف خیر النساء بادا مبارک
 
ولادت ِ/حسن دوّم از آل مصطفی بادا مبارک
 
روح هم عهدی خوش آمدی آقا
 
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا 2بار
 
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
 
 
 
بهار شور و سُرور و/زمان شادیه امشب
 
عیدی عاشقا دست ِ/امام ِ هادیه امشب
 
خوش آمدی/ای آقایی که دل ما بر غم عشقت اسیره
 
قسم به ماه/روی ماه تو میون کلّ عالم بی نظیره
 
امشب دلم/یه برات سامرا از دستای بابات میگیره
 
میگیریم آخر با مهدی ِ زهرا
 
یک چنین جشنی تو شهر سامرا
 
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
 
 
 
حریم تو برای ما/حریم کعبه ی مقصود
 
آرزومونه ایشالا/وهابیت بشه نابود
 
یا حسن ِ/عسگری جانها فدای لطف و جود بی حد تو
 
با یاعلی/ما میشیم مشغول اِحرام و طواف مرقد تو
 
وقت ظهور/میزنیم یک پرچم از نام علی رو گنبد تو
 
اون روزا دیگه دشمنا ناکامن
 
غرب و استکبار ذلیل اسلامن
 
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
 
 
**************
 
 
شور در ولادت اولاد معصومین حضرت زهرا سلام الله علیها
 
 
ای عزیز فاطمه یا مولا یا مولا یا مولا 3بار
 
یا مولا یا مولا ای عزیز فاطمه یا مولا 2بار
 
 
 
تو ولادت شما میخونم میخونم میخونم
 
خیلی آقایی این و میدونم میدونم میدونم
 
همیشه در ِ خونت می مونم می مونم می مونم
 
ای یار ِ بی همتا،ای عزیز فاطمه یا مولا2بار
 
 
 
محرم راز دل شیدایی شیدایی شیدایی
 
روی تو آینه ی زیبایی زیبایی زیبایی
 
نور چشم علی و زهرایی زهرایی زهرایی
 
دلربای دلها ای عزیز فاطمه یا مولا 2بار
 
 
 
با نگاهت میشه حل مشکلا مشکلا مشکلا
 
اینه آقا حاجت این دلا این دلا این دلا
 
دسته جمعی نجف و کربلا کربلا کربلا
 
دعا کن برا ما که بشه قسمت ما کربلا
 
 
**************
 
 
سرود مسجدی - میلاد امام عسگری علیه السلام
 
 
 
صل علی محمد، ابا محمد آمد           صل علی محمد ابن الرضا خوش آمد...
 
نور طلوع  مهر یاسین و کوثر آمد
 
                                        دوم حسن از آل زهرا(س) و حیدر آمد
 
گل ریزد از آسمان از یمن میلاد او 
 
                                        فض و شرف گرفته از نام او آبرو
 
این نور چشم طاها این پور مولا باشد
 
                                    ابن الرضای سوم ، فرزند زهرا(س) باشد
 
خنده به ماه روی آل عبا مبارک
 
                                     سر زد ز مشرق دین ، نور خدا مبارک
 
از لطف  او این جشن  فرخنده پا گرفته
 
                                     ماه ربیع الثانی ، از او صفا گرفته
 
با جود بی کرانه ، با وجد و شور و شادی
 
                                       عیدی دهد به عالم آقا امام هادی
 
باران نور و رحمت ، روح خوش عهدی آمد
 
                                     مولای هر دو عالم ، بابای مهدی آمد
 
با یک دلی شکسته ، با اشک دامن دامن
 
                                   امشب بگو ای آقا ، با حاجت آمدم من
 
ببین عزیز زهرا(س) هر چند من فقیرم
 
                                   به بند سخت جهل و ، به معصیت اسیرم
 
دستم بگیر ای آقا ، مرا رهان ز عصیان
 
                                 به حقّ حیّ اعلا ، به آیه های قرآن
 
آقا برای شیعه از سوز دل دعا کن
 
                                 با ذولفقار آهت بس محشری به پا کن
 
وهابیون و بحرین در جنگ کفر با دین
 
                                    بنما دعا برای سوریه و فلسطین
 
گرچه حضورت ای گل ، بی ارزشیم و خاریم
 
                                  ما غیر درگه تو ، جایی دگر نداریم
 
خواهد دلم که اهل سوز و نوایت باشم
 
                                  گدای دوره گردی در سامرایت باشم
 
با دست خالی از تو لطف و عطا می خواهم
 
                                هم مکهّ هم مدینه، هم  کربلا میخواهم
 
 
 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:36 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۰۰۴۶
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۵
 
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

اشعار ویژه ولادت امام حسن عسگری (ع)  

به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت امام حسن عسگری (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند.

   سرویس شعر آیینی عقیق : به   مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت امام حسن عسگری (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند.



 




غلامرضا سازگار:

ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌ها

ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها

ای عبد خداوند و خداونـدِ زمان‌ها

ای پایۀ قدر و شرفت فوق مکان‌ها

آگاه ز اسـرار عیان‌هـا و نهان‌هـا

کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود

وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود

هـم قبلـۀ حاجاتـی و هم حجت معبود

هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود

غیر از تو کـه باشد پدرِ مهدی موعود

مهدی که بهـار آرد در فصلِ خزان‌ها

ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت

ای نـام نکویت حسن ای حسنِ خدایت

خورشیــد پنــاه آرد در ظـلِّ لــوایت

امضــای عبــادات همـه مهـر ولایـت

بالاتــر از آنــی کــه بگوینــد ثنایت

بر اوج جلالت نرسـد وهـم و گمـان‌ها

در وصـف تــو اشیـاء زبانند زبانند

جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند

گل‌های جنان بی‌تـو خزانند خزانند

بــا آنکــه مقـام تـو نـدانند ندانند

پیوستــه رواننـد رواننــد رواننــد

تـا دور مـزار تـو بگردنـد روان‌ها

بـوی خـوش جنـت ز غبـار قدم توست

عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست

حاتم که کریـم اسـت، گدای درم توست

تو دست خدا هستی و هستی کرم توست

تنهـا نـه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست

هـر جـا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

تــو درِّ گــرانمایــۀ دَه بحـر کمالی

تـو مهـر فــروزانِ سمــاواتِ جـلالی

تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جمـالی

احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی

دوم حسـن از حسـن خـدای متعـالی

ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌هـا

ای خلق سماوات و زمین خاک در تو

ای چــار علــی آمـده جد و پدر تو

ای منتقـــم آل محمّــد پســر تــو

پیوستــه ســلام از طـرف دادگـر تو

بـر مهـدی و بـر نرجس نیکو سیر تو

مهدی که بوَد در کف او خط امان‌هـا

ای در جگـر شیعه شررهای غم تو

ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو

با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو

خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو

دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها

با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بـود

از نـور تـو لبریـز دل جـن و بـشر بـود

وز علم تـو دشمن را احسـاس خطر بود

هر جا که خبـر بـود، فقط از تو خبر بود

پیوسته تو را قوت و غذا خون جگـر بود

پر بود دلـت روز و شب از درد نهـان‌ها

افسوس که شد گلشن عمـر تـو خزانی

آه ای جگرت سـوخته از سـوز نهانی

دادنـد تــو را زهـر در ایـام جـوانی

جان شـد به لبت از ستم دشمن جانی

شد کار محبـان ز غمت مرثیه‌خـوانی

جوشید شرار از نفس مرثیه‌خوان‌هـا

بگذار که بـا سـوز جگـر یـار تـو باشم

بگـذار کـه پیوستــه گرفتـار تـو باشم

هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم

افتــاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشم

بــا مهــدی موعـود عـزادار تو باشم

هـر چنـد بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها

مـن «میثمـم» و شیفتـۀ دار شمــایم

مـداح شمـا نـه سـگ دربـار شمایم

یـک عمـر گـدای سر بـازار شمایم

خود هیچم و بـا هیچ، خریدار شمایم

گفتـم کـه شـوم یار شما، عار شمایم

دارم بـه سـر شانه بسی کوه زیان‌ها

 

 

غلامرضا سازگار:

ای به حق مقتدا ایها العسکری

ای ولی خدا ایها العسکری

شمع جمع همه یوسف فاطمه

زاده ی مرتضی ایها العسکری

ماه رویت حسن خلق و خویت حسن

حسن سر تا به پا ایها العسکری

هم تو خیر العباد هم تو باب المراد

هم تو ابن الرضا ایها العسکری

هم سپاهت ملک هم مطیعت فلک

هم به حکمت سما ایه العسکری

یا بن خیر الوری سامرایت مرا

کعبه و کربلا ایها العسکری

تو به ارض و سما تو به اهل ولا

تو به خلق خدا هادی و رهبری

چشم بد از تو دور نورالانوار طور

دُر دَه بحر نور بحر یک گوهری

تو به زهرا ثمر تو به هادی پسر

تو به مهدی پدر تو به حق محوری

یوسف فاطمه عرش را قائمه

تو ز وصف همه بهتر و برتری

هم رضا طینتی هم علی صولتی

هم نبی خصلتی هم خدا منظری

روز میلاد تو پر زند یاد تو

دل سوی سامرا ایها العسکری

مظهر حلم حق مخزن علم حق

معدن حکمتی سیدی یا حسن

جلوه ی کبریا وارث انبیا

حاصل عترتی سیدی یا حسن

به جلالت درود به جمالت درود

که خدا طلعتی سیدی یا حسن

آیت محکمه تو پناه همه

عالم خلقتی سیدی یا حسن

هم امام امم هم سپهر کرم

هم یم رحمتی سیدی یا حسن

در زمین و زمان می برند انس وجان

بر درت التجا ایها العسکری

حسن حی صمد وصف تو بی عدد

مهدیت تا ابد منجی عالم است

ای ولی خدا ای چراغ هدی

وصف مدح تو را هرچه گویم کم است

دل محیط حیط غمت دیده ها مقدمت

زنده از یک دمت صد مسیحا دم است

مهر تو یا حسن جان جانم به تن

سینه ی پاک من سندی محکم است

روح تقدیم تو قلب تسلیم تو

بهر تعظیم تو چرخ گردون خم است

به تو نازد رسول به تو بالد بتول

به تو بخشد خدا ایها العسکری

تو صراط اللهم تو چراغ رهم

رو به هر سو نهم قبله ام روی تو است

اشرف الانبیا خاتم الاوصیا

آن ثنا خوان تو این ثناگوی تو است

بر درت سائلم کی شود شاملم

کز بهشت دلم بشنوم بوی تو

گفتگویم تویی آرزویم تویی

آبرویم تویی ای دلم سوی تو

یا اباالمنتظر مرغ دل تا سحر

می زند بال و پر بر همه کوی تو

سیدی میثم مهر تو همدمم

از تو گویم ثنا ایها العسکری

 

غلامرضا سازگار:

 

باز شده بی پرده پیدا حسن حی ذوالمنن

شد عیان در خانۀ چارم علی، دوّم حسن

از کویر خاک می رویند یاس و ارغوان

در ریاض قدس می رقصند سرو و نسترن

حبّذا مولود مسعودی که چون قرآن ورا

حضرت هادی شده از پای تا سر بوسه زن

سرو قد، طوبی، دهان گنجینۀ سرّ خدا

دل، بهشت قرب حق، رخسار، باغ یاسمن

وصف مدح او نشاید گر چه چون ریگ روان

ریزد از لعل لب روح القدس درّ عدن

هم ابوالمهدیش می خوانند هم ابن الرّضا

هم ولی الله هم نجل امام ممتحن

کنیۀ او عسکری و عسکرش جن و ملک

حکمران آسمان، میر زمین، پیر زمن

صلب پاک او به درّ سیزده دریا صدف

قامت او چارده معصوم را سرو چمن

می کند سیراب از شهد لبش خورشید را

طفل نوزادی که نوشد با ولای او لبن

می شود با تیغ غیب مهدی اش از تن جدا

هر کجا بیرون شود از آستین دست فتن

بغض او سوزان تر است از آتش سوزان دل

مهر او شیرین تر است از جان شیرین در بدن

خود امام بن امام بن امام و نجل او

مصلح کل جهان مهدی، امام بت شکن

گر بپرسی کیست خاک راه سامرّای او

بر فراز آسمان خورشید می خندد که من

نی عجب در صحن او، کز طور سینا برتر است

گردو صد موسی فتد مدهوش از آوای لن

خود حسن، بابش علی، جدّش جواد ابن رضا

بلکه اجدادش امامان، تا رسول ممتحن

خیل آبائش زآدم تا گرامی شخص وی

اتقیای روزگار، اولیای ذوالمنن

گر برد در مصر بوی تربت او را نسیم

می درد از شوق او با خنده یوسف پیرهن

عیسی گردون نشین با مهدی اش آرد نماز

موسی آرد التجا بر او در امواج محن

چشم بد دور، الله الله زین همه حسن و جمال

هم جمال اندر جمال و هم حُسن اندر حَسن

مدح او گویم که در وصفش به هر صبح و مسا

می دمد مضمون نو از دامن چرخ کهن

بنگرد بی پرده حسنی را که در پثرب ندید

گر اویس آید به سامرا زصحرای قرن

من نمی خوانم خدایش، لیک گویم در جلال

خالق و مخلوق را چون او ندیدم مقترن

گر به دوزخ پا گذارد می شود دارالسّرور

ور زجنت دست شوید بیت الحزن

ای وجودت آخرین درّ الهی را صدف

وی به خاکت برترین پاکان عالم را وطن

نیست قابل در مدیحت نیست لایق در ثنات

گر زلب یاقوت، یا گوهر فشانم از دهن

تو امام عسکری من عبد سر تا پا گناه

من سیاهی در سیاهی تو چراغ انجمن

بس که شیرین وصف و مدح تو در کام جان

می سزد گردند عالم کوه کن در کوهکن

من نه وصفت را از آن گفتم که می دانم که ای

بلکه مدح توست همچون جان شیرینم به تن

هر که هستم (میثم) دار غم عشق توام

گر چه ناید از من بی دست و پا میثم شدن

 

غلامرضا سازگار:

امروز میلاد کریم ابن کریم است

امروز ری را فیض جنّات النّعیم است

امروز شادی در دل یاران مقیم است

امروز عید حضرت عبدالعظیم است

زیبد همه خوانیم آیات تبارک

میلاد مسعود ابوالقاسم مبارک

ریزید در ری لاله دامن دامن امشب

زیرا دمیده جان تازه در تن امشب

چون شهر ری گردیده عالم گلشن امشب

چشم امام مجتبی شد روشن امشب

بوی بهشت آید بسی از گلشن ری

ای آسمان اختر فشان در دامن ری

این برترین نجل حسن فرزند زهراست

این شمع جمع آل یاسین نسل طاهاست

این شهر ری را آفتاب عالم آراست

این کعبه ی دل قلبه ی اهل تولاّست

ری حلقه ی انگشتر است و این نگینش

حسن حسن دارد جمال نازنینش

ای شهر ری از مقدمت شهر کرامت

از شهر ری در هر دلی کرده اقامت

همچون امامان شافع روز قیامت

بعد از ائمّه بر همه خلقت امامت

بدر الشّرف باب الکرم عبدالعظیمی

یعنی کریم ابن کریم ابن کریمی

ری با وجود تو بقیع دیگر ماست

خود آفتاب و سایه ات روی سر ماست

اینجا مزار زاده ی پیغمبر ماست

اینجا حریم ذات پاک داور ماست

نور خدا زین خاک بر افلاک خیزد

بوی حسن از این مزار پاک خیزد

گلدسته های تو چراغ آسمانند

خدّام تو زوّار را آرام جانند

زوّار تو خوبان خوبان جهانند

دل ها به کویت کاروان در کاروانند

تا گنبد زرّین تو در ری درخشید

بر خشت خشتشش خنده زدهر صبح خورشید

بر حفظ دین پیوسته جانت در خطر بود

اندوه و درد و رنج با تو هم سفر بود

خون بر دلت از دشمن بیدادگر بود

وز تو هماره خاندانت بی خبر بود

با این همه نورت به چشم دل عیان بود

در ارض ری رویت چراغ آسمان بود

ای ثبت گشته علم آل الله به نامت

جوشد علوم آل عصمت از کلامت

تایید کرده خط و مشیت را امامت

هم از خدا هم از امامانت سلامت

ری آسمان، خورشید تابانش تویی تو

ایران اسلامی تن و جانش تویی تو

معصوم در اوصاف تو گوهر فشاند

مرد و زن از کوی تو حاجت می ستاند

وصف تو را غیر از امام تو که خواند

از بس که در خلق تو آثار حسین است

فرمود زوّار تو زوّار حسین است

چون دل به یاد کربلا گیرد بهانه

در بارگاه قدس تو گردم روانه

می گیرم از قبر حسین اینجا نشانه

ای مرغ دل را در حریمت آشیانه

من سائل تو، تو کریم بن کریمی

من کوچک و تو حضرت عبدالعظیمی

عبّاسیان چون نامشان گشتند فانی

جز ننگ و ذلّت نیست از آنان نشانی

نام شما تا صبح محشر جاودانی

مانند آیات کتابِ آسمانی

قرآن و عترت تا قیامت جاودانند

تابنده چون شمس و قمر در آسمانند

قرآن و عترت چون دو خورشید ولایت

دو مشعل پیوسته در خط هدایت

دو نور تا صبح قیامت بی نهایت

این دو امانت شد زحق بر ما عنایت

تا مهر و ماه و اختران تابند با هم

باشد کتاب الله و عترت دین «میثم» 

 

علی اکبرلطیفیان :
 

 

آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند

خاک شما شدند و هوادارتان شدند

 

زیباترین اهالی دنیای عشق هم

یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند

 

لطف شماست اینکه تمامی انبیا

بالاتفاق سائل دربارتان شدند

 

آنها که پای منت چشم کریمتان

بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند

 

این بالهایی که زیر بت عشق سوختند

خاک تبرک در و دیوارتان شدند

 

نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت

یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت

 

ای جلوه خدایی بی انتها حسن

خورشید روشن سحر سامرا حسن

 

بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است

نور خدا مکمل توحید ما حسن

 

امشب عروج زخمی بال مرا ببر

تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن

 

در بین خانواده زهرای مرضیه

باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن

 

زنجیره ی محبت زهراست دین من

با یک حسین و چار علی و دوتا حسن

 

سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت

روی زمین اگر حسن عسگری نداشت

 

آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی

یک التماس پشت درم میکند تویی

 

آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها

با یک سلام معتبرم میکند تویی

 

آنکه برای پر زدن سامرایی ام

هرشب دعا برای پرم میکند تویی

 

آنکه مرا برای خودش خانه خودش

با یک نگاه ، در به درم میکند تویی

 

آنکه تو را همیشه صدا میکند منم

آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی

 

شکرخدا گدای امام حسن شدم

خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم

 

تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد

دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد

 

تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت

مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد

 

تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست

ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد

 

اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع

فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد

 

تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد

بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد

 

امشب دعا کنید ظهوری کند مرا

تا اینکه میهمان حضوری کند مرا

 

امشب دعا کنید بیاید نگار ما

آیات روشنایی شبهای تار ما

 

امشب دعا کنید بیاید در این خزان

فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما

 

امشب دعا کنید بیاید گل خدا

تا اینکه این بهار بیاید به کار ما

 

امشب دعا کنید بیاید ز راه دور

مرکب سوار آل علی تک سوار ما

 

آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود

حتی نبود سجده ی سجاده یار ما

 

زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا

زهرا کند دعا که بیایی کنار ما

 

 

منبع : حسینیه ، شعر شاعر

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:27 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

توصیه هایی مفید و خواندنی از طب رضوی  

یکی از ویژگی های ممتاز حضرت رضا (ع) بیان تعلیماتی طبی می باشد که در تمامی اعصار از جنبه کاربردی برخوردار است.
عقیق:در بسیار از کتب روایی، به تعالیم حضرت رضا(ع) در حوزه مسائل طبی و پیشگیرنده و مداوا کننده امراض گوناگون اشاره شده است، از این رو در ادامه به ذکر تعدادی از آنها که پرداخته می شود:
هنگام غذا خوردن بايد ابتدا از غذاي سبك و رقيق بخوريد و آنگاه از غذاهاي سنگين هضم.
شب‌ها زود بخوابيد بلكه بهتر است دو ساعت پس از صرف شام به بستر برويد.
دندان‌ها را زياد مسواك نماييد تا لثه‌ها چرك نگيرد و براي سفيدي دندان از نمك استفاده كنيد.
خوردن انار موجب تقويت خون و بدن است.
با معده‌ي پر به حمام نرويد زيرا موجب مرض قلبي خواهد بود.
آب سرد، پس از غذاي گرم نخوريد زيرا موجب ضعف دندان مي‌شود.
ادرار خود را نگاه نداريد تا مبتلا به سنگ مثانه نشويد.
روي غذا آب ننوشيد تا معده فاسد نگردد.
عسل را با زنجبيل بخوريد تا حافظه قوي گردد.
در تابستان در آفتاب ننشينيد زيرا مبتلا به زكام خواهيد شد.
مبتلايان به سردرد در تابستان ماهي تازه بخورند، نافع است.
خوردن شير و ماست در هر هفته موجب تعديل حرارت بدن مي‌شود.
در فصل بهار، گوشت‌هاي لطيف و تخم مرغ نيم پخته بخوريد و از خوردن پياز و ترشي پرهيز كنيد.
در فصل تابستان از سبزيجات و ميوه‌هاي تازه و گوشت گوسفند و ماهي تازۀ بي‌نمك و گوشت مرغ تيهو و دراج و از شير بيشتر استفاده كنيد.
در اوائل پائيز خيار و خربزه بخوريد و در اواخر آن از كرفس و نعنا و تره پرهيز كنيد.
در فصل زمستان هر بامداد استحمام كنيد و ماهي تازه و شير بخوريد و ورزش بسيار كنيد.

پی نوشت ها:
1-عمادزاده، چهارده معصوم: 419.
2-حسيني قمي، كرامات و مقامات عرفاني امام رضا(ع): 45-47.
منبع:قدس
211008
 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۹۹۹۹
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۹
 

چطور باید از غم بدی دیگران خلاص شد؟  

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: عفو و غفران، انسان را خیلی بزرگ می‌کند. اگر همسرت بوده، پدرت بوده، خواهر و برادرت بوده‌اند و اذیت کرده‌اند گذشت کن. این صفت خدایی است. خداوند صاحب عفو و گذشت را خیلی دوست دارد.

عقیق: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: عفو و غفران، انسان را خیلی بزرگ می‌کند. اگر همسرت بوده، پدرت بوده، خواهر و برادرت بوده‌اند و اذیت کرده‌اند گذشت کن. این صفت خدایی است. خداوند صاحب عفو و گذشت را خیلی دوست دارد. چون صفت خدایی است. خداوند است که خلق را می‌آمرزد، شما هم اگر گناهکاری را که تو را اذیت و آزار رسانده است یا مالت را خورده است، عفوش کنی، این کار، کار خدایی است. شبیه کار خداوند است. خدا هم صفت و فعل خودش را خیلی دوست دارد.

دیدی که ائمه(ع) ما همه عزیز و با ایثار و گذشت بودند و چقدر مورد محبت خدا. ما هم اگر با گذشت بودیم مورد محبت ائمه(ع) واقع می‌شویم. عفو کنید، گذشت کنید، شب که می‌خوابید استغفار کنید! هر روز هفتاد مرتبه برای خودتان یا کسانی که شما را اذیت کرده‌اند استغفار کنید. کسی که برای اذیت کنندگانش استغفار کند قلبش راحت و بزرگ می‌شود.
چگونه می شود انسان برای کسی که اذیتش کرده است استغفار کند و قلبش بزرگ شود؟ این استغفار چگونه این خاصیت را دارد؟ سِرّش این است که وقتی کسی انسان را اذیت می‌کند انسان دلتنگ می‌شود. ناراحت می‌شود که فلانی مرا اذیت کرده است. قلبش تنگ می‌شود. وقتی برای او استغفار می‌کند قلبش راحت می‌شود، بزرگ می‌شود، خنک می‌شود. دل او باز می‌شود. می‌گفت: اذیتم کرده بود از دستش پکر بودم. دلم تنگ شده بود، ناراحت بودم. برای او استغفار کردم راحت شدم.
هر وقت کسی شما را اذیت کرد و ناراحت شدید، نمی‌خواهد به کسی بگویید، بلکه استغفار کنید؛ هم برای خودتان و هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. بگو: بیچاره کار بدی کرده است. اگر فهم دشات نمی‌کرد. وقتی استغفار می‌کنی خداوند دوست دارد. خودت باز می‌شوی. اصلا قلبت باز می‌شود.
این قلب یک جوری است که اگر کسی به او خوبی کند و از او تشکر نکند ناراحت می‌شود. اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می‌شود. در این جا باید استغفار کرد تا قلب انسان باز شود. آن وقت می‌بینی که چقدر بزرگ شده‌ای. اگر دو مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمی‌تواند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی.


پی نوشت:
کتاب طوبی محبت – ص 53
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی
منبع:تسنیم
211008


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 4:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۹۹۲۸
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۹
 


دو فایده دعا کردن برای دیگران

امام صادق علیه السلام در حدیثی دو فایده دعا کردن برای برادران دینی را بیان کردند.

عقیق:متن حدیث را از کتاب امالی صدوق منتشر می کند.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ دُعَاءُ الرَّجُلِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ

امام صادق (ع) فرمود: دعا كردن براى برادر دينى در پشت سر او روزى را فراوان و بدى را دفع می کند.

أمالي الصدوق، ص: 455

 حدیث روز دعا برای دیگران امام صادق(ع) برادران دینی

 

منبع:حوزه

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 6:01 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۹۹۸۵
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۹
 

نماز پر تنوّع ترين عبادت است

 

ارتباط دائمى با قدرت بى نهايت ، به انسان قدرت مى دهد، روحيّه توكّل را بالا برده و از انسان موجودى شكست ناپذير مى سازد.

عقیق: نماز و جایگاه آن در زندگی بشر و تاثیر آن در رشد و تعالی روح را منتشر می کند.
* نماز و اقتصاد سالم
در نماز بايد لباس ومكان وآبى كه براى غسل و وضو استفاده مى شود حلال و طبق دستور اسلام باشد واگر دگمه يا نخى از لباس يا قطره اى از آبى كه براى نماز مصرف مى شود از طريق نامشروع تهيه شده باشد نماز باطل است .
جالب اينكه اگر بخواهيم نماز و دعاى ما قبول واقع شود بايد لقمه اى را كه مصرف مى كنيم نيز حلال باشد.
آرى همانگونه كه هواپيما براى پرواز، بنزين مخصوص مى خواهد، پرواز معنوى انسان نيز لقمه حلال لازم دارد.

*نماز پر تنوّع ترين عبادت است
اگر جهاد وحج چند نوع است ، ولى نماز صدها نوع است .
با يك نگاه ساده به كتاب مفاتيح الجنان علاّمه محدّث حاج شيخ عباس قمى ، مى توان انواع نمازهاى مستحبّى را كه براى مكان و زمان هاى خاص وارد شده است ، مرور نمود كه البتّه در يك كتاب مستقل به نام ((نمازهاى مستحبّى )) جمع آورى و عرضه گرديده است .

*توجّه به نماز فرزندان و ذرّيه
قرآن ، دعاهاى بسيارى را از حضرت ابراهيم نقل نموده است . امّا تنها در دو مورد، آن حضرت براى نسل و ذرّيه اش دعا نموده است ، يكى رهبرى امّت و ديگرى اقامه نماز، كه مى فرمايد: (( ربّ اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريّتى ))
پروردگارا! من و ذريّه ام را از به پا دارندگان نماز قرار ده .
جالب اين است كه حضرت تنها به دعا قناعت نكرد و براى رسيدن به اين آرزو قيام و هجرت كرد، آوارگى هائى را به جان خريد تا نماز را به پا داشت .

*نماز تعطيلى ندارد
هر يك از دستورات اسلامى ممكن است به دليلى تعطيل شود. مثلا جهاد براى بيمار و نابينا واجب نيست ، روزه بر مريض واجب نيست ، خمس و زكات و حج ، بر طبقه محروم واجب نيست ، امّا تنها عبادتى كه بر همه افراد و اقشار جامعه از مرد و زن ، فقير و غنى ، سالم و بيمار واجب است ، نماز است كه تا لحظه مرگ حتّى يك روز قابل تعطيل شدن نيست . (گرچه براى زن ها در هر ماه برنامه خاصّى وجود دارد)

*توجّه به نماز در خانواده
اوّلين مسئوليّت انسان بعد از خودش ، خانواده اوست ، ولى از آنجا كه همسر وفرزند انسان گاهى سرسختى نشان مى دهند، انسان بايد استقامت كند وبه شيوه هاى مختلف آنان را به سوى دين و نماز دعوت كند، نه آنكه اگر چند بار گفت و اثر نكرد آنان را رها كند.

*بانى ، معمار ومهندس مسجد بايد اهل نمازباشند
در آيه هيجده سوره توبه مى خوانيم : ((انّما يعمر مساجد اللّه من آمن باللّه و اليوم الاخر و اقام الصلوة )) فقط كسانى حقّ تعمير و آباد كردن مساجد را دارند كه علاوه بر داشتن ايمان به خدا و روز جزا، اهل اقامه نماز باشند.
نااهلان حقّ تعمير مساجد را ندارند، زيرا تعمير مسجد يك عنوان مقدّس است .
در حديث مى خوانيم : اگر ظالمى مسجد مى سازد شما به او كمك نكنيد.

*نماز و صداقت
كسى كه ديگرى را دوست دارد سخن گفتن با او را هم دوست دارد. آنها كه با زبان ، مدّعى خداخواهى و خدادوستى اند، ولى علاقه اى به نماز ندارند در ادّعاى خود صداقت ندارند. نماز ملاك و ميزان مقدار تعهّدى است كه انسان در اظهارات خود دارد. به همين دليل نماز منافق همچون ساير اعمالش همراه با صداقت نيست .

*نماز و طبيعت
نماز تنها يك توجّه قلبى نيست ، بلكه عملى است همراه با مردم و با بهره گيرى از طبيعت . بايد به آسمان نگاه كرد تا وقت نماز را شناخت ، به ستارگان نگريست تا قبله را شناخت ، به آب توجّه كرد تا پاك و مطلق و حلال و تميز باشد، به خاك دقّت كرد تا براى سجده و تيمم شرائط لازم را داشته باشد.
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله سحرها به آسمان و ستارگان نگاه مى كرد و فكر مى كرد و مى گفت : ((ربّنا ما خلقت هذا باطلا))
پروردگارا! اينها را بيهوده خلق نكردى . آنگاه به نمازشب مى ايستاد.
فكر در طبيعت يكى از راه هاى خداشناسى است .
البتّه توجّه به طبيعت صحيح است نه غرق شدن در طبيعت . طبيعت ، آيه و علامت و فلش براى عبور است نه توقفگاه و غرقاب ، آب دريا براى آن است كه كشتى روى آن برود، نه آنكه آب توى كشتى وارد شود و همه را غرق كند. خورشيد براى آن است كه انسان از نورش بهره گيرد نه آنكه به نورش خيره گردد و كور شود.

*نماز، روح انسان را بيمه مى كند
در سوره معارج مى خوانيم : ((اذا مسّه الشّر جزوعا و اذا مسّه الخير مَنوعا الاّ المصلّين الّذينهم على صلواتهم دائمون ))(69)
انسان در برابر تلخى ها و شرور بى صبر است و در برابر لذّت ها و خوبى ها تنگ نظر و بخيل ، مگر نمازگزارانى كه نسبت به انجام آن هميشه مراقبند.
آرى ارتباط دائمى با قدرت بى نهايت ، به انسان قدرت مى دهد، روحيّه توكّل را بالا برده و انسان را موجودى شكست ناپذير مى سازد.
ناگفته پيداست كه اين آثار براى نماز پيوسته و همراه با توجّه است ، نه نمازهاى غافلانه و موسمى .

*نماز و شهرسازى
قرآن مى فرمايد: ((اجعلوا بيوتكم قبلة واقيموا الصلوة )) یونس 87
به موسى وهارون گفتيم مشكل مسكن بنى اسرائيل را حل كنيد و براى قوم خود خانه قرار دهيد. آنها را از پراكندگى و زندگى طفيلى نجات دهيد تا با خانه دار شدن احساس دفاع از وطن هم در آنها زنده شود، لكن در نقشه شهرسازى ، خانه هايتان را مقابل یکدیگر قرار دهيد تا بتوانيد اقامه نماز كنيد.
در ايران بعضى از شهرهايى كه مهندس آن شيخ ‌بهايى بوده كوچه ها و خيابان ها طورى است كه قبله ها مستقيم و بدون انحراف قرار گرفته است .
(البتّه معناى ديگرى هم براى قبله در اين آيه شده ، ولى با توجّه به جمله ((اقيموا الصلوة )) همين معنا بهتر است ).

*نماز همتاى رهبرى است
در قرآن دوبار كلمه ((و من ذرّيتى )) بكار رفته است كه هر دوبار از زبان مبارك حضرت ابراهيم است .
يك بار زمانى كه بعد از آزمايشات بسيار سنگين از طرف خداوند به مقام رهبرى رسيد، فورا از خدا خواست كه ذريّه من هم رهبر شوند. ولى در جواب شنيد ظالم رهبر نمى شود (اگر از ذريه تو ظلمى سر زند رهبر نخواهد شد) بار ديگر در دعائى كه براى اقامه نماز داشت فرمود: ((و من ذريّتى )) يعنى خداوندا ذريّه و نسل مرا نيز از بر پا كننده گان نماز قرار بده . بنابراين مقام نماز در نزد ابراهيم مثل مقام رهبرى و همتاى آن است .

*نماز و سياست
در روايات مى خوانيم : اگر انسان تمام عمرش را به نماز مشغول باشد، آن هم در كنار كعبه در شهر مقدّس مكّه ، ولى رهبرى الهى را نپذيرد نمازش قبول نيست .
مشكل امروز مسلمانان آن است كه نماز مى خوانند ولى رهبرانشان افراد ترسو و وابسته و دست نشانده و بدون ملاك هاى الهى اند. با زبان از خداوند راه مستقيم مى خواهند، ولى در عمل بيراهه مى روند.


پی نوشت:
كتاب ((يكصد و چهارده نكته درباره نماز))
منبع:حوزه
211008

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 6:01 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

کد خبر: ۷۰۰۲۷
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۷
 
سرچشمه های آرامش کجاست - سوم

عبادتی کم زحمت اما پرارزش!

 

حضرت علی علیه السلام فرمود: در میان عبادات و طاعاتی که از اعضا و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد.

عقیق:حضرت علی علیه السلام فرمود: در میان عبادات و طاعاتی که از اعضا و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و کم مؤونه تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد. البته در صورتی که برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت وگسترش نعمت های او باشد زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنان که میان پیامبران و مردم نیز وسیله ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد. از این جا روشن می شود که سخن بهترین وسیله و ظریف ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین تر و به کیفر نزدیک تر و پیش مردم نکوهیده تر و ناراحت کننده تر و ناراحت کننده تر از سخن نیست.

از مهم ترین سرچشمه های آرامش و رسیدن به شادی عمیق و پایدار در زندگی، مدیریت و کنترل زبان است. بسیاری از علمای اخلاق و سالکان الی الله بر این باورند که طی منازل سلوک و رسیدن به آرامش و صلح درون بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود.

در طول روز و در زندگی روزمره هر کدام از ما در عکس العمل به رویدادها و اتفاقات تلخ و شیرین، سخنانی را بر زبان می آوریم. این سخنان نه تنها مسیر اتفاقات بعدی را تعیین می کنند - مثلا کسی که در یک صحنه تصادف سخنی بر زبان می آورد که به درگیری و نزاع و کشمکش می انجامد در حالی که اگر آن سخن بر زبان او نمی آمد آن نزاع و تبعات بعد از آن شکل نمی گرفت - بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها بر زندگی ما بر جای می گذارند. چندی پیش نگارنده از زبان آیت الله قرهی، اندیشمند دینی این نکته بسیار مهم را شنید که اگر کسی می خواهد به مراتب عالی سوک و عرفان برسد راهی ندارد جز این که یک مثلث را که در وجود او قرار دارد مدیریت کند و بر آن مهار بزند. اما اضلاع این مثلث عبارتند از دهان، چشم و گوش. یعنی مصدرهای وجود انسان، جایی که ما به واسطه آن داده ها را می گیریم و به وسیله آن موضعی را اتخاذ می کنیم که ممکن است قلبی را بشکند و اندوهی را بر فردی مستولی کند. اما آنچه در ادامه این بحث می آید ملهم از مباحث کتاب "اخلاق عملی" آیت الله مهدوی کنی است.

هیچ گناهی بالاتر از سخن باطل نیست

از جمله مباحث مهم و قابل توجه بحث جرایم و آفات زبان است، زیرا بیش از آن اندازه که نعمت بیان و زبان مفید و ارزشمند است، جرایم و آفات آن زیانبار و ناپسند است و همان گونه که هیچ عبادتی نزد خدواند برتر از سخن حق نیست، هیچ گناهی نیز بالاتر از سخن حق باطل نمی باشد. در تعالیم آسمانی و کلمات حکیمان درباره آفات زبان مطالب بسیار ارزنده است.

گرچه فلاسفه، نطق را در انسان مظهر تعقل و تفکر می دانند و به این لحاظ آن را فصل ممیز انسان می شمارند اما بهتر است ما از مکتب وحی بیاموزیم و بیان را به جای نطق انتخاب کنیم، زیرا در واژه بیان نکته ای وجود دارد که در نطق نیست. بیان یعنی آشکار کردن و به سخن انسان از آن جهت بیان گفته می شود که آنچه در ضمیر و باطن انسان است، به وسیله سخن آشکار می شود. اگر قوه تعقل و تفکر نبود انسان نمی توانست تمام خواست ها و نیازهای خود را ابراز دارد و قادر نبود احساسات و تجربیات خود را جمع بندی کند و به صورت مطالب منظم و قابل درک برای دیگران اظهار نماید. پس اساس و مبنای نطق و بیان در انسان قوه عاقله اوست و این ارتباط و وابستگی به قدری شدید است که اندک اختلال در دستگاه قوه عاقله یعنی مغز انسان در قوه نطق و بیان او اثر می گذارد. هرچه قوه تفکر منسجم تر باشد، قدرت بیان بیشتر و کیفیت آن منظم تر خواهد بود. پس بیان از دو جهت اهمیت دارد: بیان، مظهر ما فی الضمیر است و انسان آنچه در درون دارد به وسیله بیان و زبان ابراز می کند و حیوانات قطعا فاقد چنین قدرتی هستند. دوم این که قوه بیان مبین قوه تفکر و تعقل در انسان است و بی جهت نیست که خداوند متعال پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان، تعلیم بیان را گوشزد می کند و می فرماید : الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ / خداوند رحمان قرآن را آموخت، انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم داد.

عنان سخن در دستان اهل بیت (ع) است

از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: بدانید زبان پاره ای از آدمی است. هرگاه آدمی از گفتار سرباز زند زبان یارای سخن گفتن ندارد و هرگاه انسان مایه گفتار داشته باشد، زبان او را مهلت ندهد. به راستی ما -اهل بیت پیامبر- امیران سخنیم. عنان سخن در دست ماست. درخت کلام در ما ریشه دوانیده و شاخه های آن بر ما آویخته است. بدانید - خدا رحمت تان کند- شما در زمانی به سر می برید که گوینده حق کمیاب و زبان از راست گفتن کند و انسان حق جو و حق طلب خوار و ذلیل است.

پس معلوم می شود که نعمت بیان پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان بالاترین نعمت ها است. از این رو انسان باید قدر این نعمت را بداند و خدا را بر آن سپاس گوید. هرچند که نمی توان نعمت های خدا را شکرگذاری کرد، زیرا خداوند متعال، نعمت های زیادی به بندگان خود عطا فرموده که انسان از برشمردن آن عاجز است، چنان که قرآن می فرماید: "وَ اِن تعدّوا نعمه الله لا تحصوها .. / اگر نعمت های خدا را بشمارید هرگز حساب آن نتوانید کرد."

دو روی سکه سخن را بشناسید

نعمت زبان و بیان از ویژگی خاصی برخوردار است لکن از این نکته نیز نباید غفلت کرد که زبان دارای دو بعد مثبت و منفی است و نمی توان گفت چون زبان نعمت عظمای الهی است پس باید هرچه بیشتر آن را به کار انداخت و بدون حساب هر سخنی را بر زبان اورد بلکه باید در موارد ضروری و مفید از آن بهره برداری کرد.

حضرت علی علیه السلام فرمود: در میان عبادات و طاعاتی که از اعضا و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و کم مؤونه تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد. البته در صورتی که برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت وگسترش نعمت های او باشد زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنان که میان پیامبران و مردم نیز وسیله ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد. از این جا روشن می شود که سخن بهترین وسیله و ظریف ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین تر و به کیفر نزدیک تر و پیش مردم نکوهیده تر و ناراحت کننده تر و ناراحت کننده تر از سخن نیست.

 

منبع:شبستان


ادامه مطلب



[ دوشنبه 28 دی 1394  ] [ 6:00 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 51 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4050292 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب