اعلام حکومت نظامی
ساعت دوی بعد از ظهر آن روز (بیست ویک بهمن) رادیو اعلام کرد، حکومت نظامی امروز از ساعت چهار بعداز ظهر میباشد و مقررات حکومت نظامی این بود که تجمع بیش از دو نفر ممنوع است و نیروهای مسلح حق تیراندازی به افراد را در ساعات ممنوعه داشتند و کنترل خیلی شدید بود. من و پسر عمو که در تهران جائی نداشتیم آمدیم، به سمت بیت امام (مدرسة رفاه علوی) و چون خبر حکومت نظامی را آن جا هم شنیدیم با هم به سمت منزل یکی از دوستان قدیمی به نام آقای علی زندی که در میدان تجریش فرمانیه، سکونت داشت رفتیم. مقارن با ساعت چهار، زمان پایان مهلت تردد در خیابانها و شروع حکومت نظامی، خودمان را به منزل ایشان رساندیم. پس از اینکه زنگ درب منزل ایشان را زدیم، خانمش آمد. دم درب و اظهار داشت که علی آقا نیستند. لکن با توجه به وضع اضطراری، آشنایی قبلی و رفت و آمد خانوادگی، اجازه ورود خواستیم. پس از اجازه، وارد شدیم و ایشان هم به ما پناه داد و از ما پذیرائی کرد و ما شب را ماندیم؛ لکن از علی آقا خبری نشد.
لغو حکومت نظامی توسط امام
پس از نماز صبح و روشن شدن هوا از خانم آقای زندی معذرتخواهی کرده و منزل ایشان را به طرف بیت امام (مدرسة رفاه علوی) ترک کردیم. وقتی وارد خیابان شدیم، احساس کردیم که همان دیشب، یعنی عصر بیست ویک بهمن و شب بیست و دوی بهمن انقلاب پیروز شده و امام اعلام فرموده بودند که ما دولت را قبول نداریم و اعلام حکومت نظامی از طرف ایشان غیرقانونی است و از مردم خواسته بودند که به خیابانها بریزند و حکومت نظامی را بشکنند؛ لکن من و پسر عموآن شب از این دستور بیخبر بودیم و نوعاً بالای شهر خبرها کمتر بود وآن شب باران رحمتی هم بر مردم بارید که (مطر سوء) برای دشمن بود. سران رژیم شاه یا فرارکردند یا دستگیر شدند و حکومت پهلوی برای همیشه سقوط کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی
22 بهمن 57 روز پیروزی انقلاب اسلامی ایران معرفی شد و دولت بازرگان رسماً کار خود را آغاز کرد.
پس از پیروزی انقلاب چند روزی را با پسر عمو شیخ اسماعیل در تهران ماندیم و با برخی از نیروهای خود جوش انقلاب که برای پاکسازی برخی ساختمانهای مربوط به رژیم پهلوی و تصرف آنها و حراست از اموال آنها اقدام میکردند، همکاری داشتیم. من جمله تصرف بنیاد نیکوکاری فرح پهلوی و یک ساختمان مربوط به یک شرکت مخابراتی خارجی، واقع در تخت طاووس تهران که هنوز هم برای من روشن نیست که آنجا کجا است و چه وسایلی جابجا شد و چرا جابجا شد و آن افراد چه کسانی بودند.
حمله به ایستگاه تلویزیون
یکی دو شب پس از پیروزی انقلاب چپیها (کمونیستها فدائیان خلق و سایر همفکران آنها) به تلویوزیون حمله کردند و قصد تصرف آنجا را داشتند. درگیری خیلی شدید بود. مردم به کمک مأمورین آمدند و حمله دفع شد. لکن در گیریهای مسلحانه بخشهای مختلفی از تهران را فراگرفته بود. من داخل پیکان فردی به نام آقای رضائی بودم، صدای گلولهها امان ما را بریده بود. ایشان پیکان را در نزدیکی های تخت طاووس کنار خیابان پارک کرد و از چهار طرف صدای تیر اندازی میآمد.
من و آقای رضائی به کف ماشین چسبیده بودیم و هر لحظه منتظر بودیم که مورد اصابت گلولهای قرار بگیریم؛ لکن بعد از حدود یک ساعت، تیراندازی فروکش کرد. گفته شد که این در ادامه همان جنگ خیابانی جهت تصرف صدا و سیما بوده است و نیروهای انقلابی پیروز شدهاند و ما جان سالم از معرکه بدر بردیم.
منزل آقای رضایی
شب را منزل همان آقای رضائی رفتیم که از قبل هیچ گونه آشنائی با هم نداشتیم و بعد هم ایشان را ندیدم و آدرسی از ایشان در دستم نیست. لکن چون در جهت اهداف انقلاب فعالیت میکردیم، گویا ما را میشناخت و به منزل دعوت میکرد و پذیرائی مینمود و چند شب در منزل ایشان بودیم. یعنی آخر شب می رفتیم وصبح زود جهت فعالیتهای بیرونی از منزل خارج میشدیم.
منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی
ادامه مطلب