کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
روایت یک ثانیه از اضطراب غواص‌های شجاع حاج قاسم
تاریخ انتشار : سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۲۹
 
 
احمد یوسف‌زاده پس از بازگشت از مناطق عملیاتی جنوب نوشت: از من و قلمم بر نمی‌آید تا قصه سال‌های خون و خاطره را روایت کنم. چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می‌زند. من چگونه می‌توانم یک ثانیه از اضطراب حاج غواص‌های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی ...
روایت یک ثانیه از اضطراب غواص‌های شجاع حاج قاسم
به گزارش جهان به نقل از خبرگزاری دانشجو، احمد یوسف‌زاده، نویسنده‌ کتاب آن بیست و سه نفر و مدیر امور فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کرمان که به تازگی از مناطق عملیاتی جنوب بازگشته است، در دست نوشته‌ای آورده است: از من و قلمم بر نمی‌آید تا قصه سال های خون و خاطره را روایت کنم. چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می‌زند. من چگونه می‌توانم یک ثانیه از اضطراب حاج غواص‌های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی دل به دریای خروشان اروند می‌زدند، در «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل!»
 
متن کامل این نوشته به شرح زیر است:

شب تاریک و بیم موج

به دعوت بسیج دانشجویی استان کرمان و به اتفاق رؤسا و معاونین دانشگاه‌های استان، سفری به مناطق جنگی داشتیم. نوشتن از همه آنچه در این سفر سه روزه دیدم و شنیدم برایم سخت است. همین قدر را هم با اشک و اندوه نوشته‌ام پیشکش به روح بلند شهید حسن یزدانی، طلبه جوان اطلاعات و عملیات لشکر ثارالله که برای انجام موفق عملیات والفجر هشت، ۳۰ بار عرض یک کیلومتری اروند را در زمستان سرد سال ۶۴ برای شناسایی، رفت و برگشت.

از من و قلمم بر نمی‌آید تا قصه سالهای خون و خاطره را روایت کنم. چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می‌زند. من چگونه می‌توانم یک ثانیه از اضطراب حاج غواص‌های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی دل به دریای خروشان اروند می‌زدند، در «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل!»

شبی که طبق پیش بینی‌ها بنا بود، باد نباشد، باران نباشد؛ اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، ابری ناخوانده از افق قد می‌کشد و پخش می‌شود توی آسمان و حالا هم باد هست هم باران!

 ژنرال‌های کارکشته دنیا به صدام، گفته‌اند ایران از هر نقطه ممکن است به خاک شما یورش بیاورد، الّا از منطقه فاو.

ژنرال‌ها گفته‌اند هیچکس نمی‌تواند از دریای موج خیز اروند بگذرد. گفته‌اند پای گذاشتن غواص در اروند‌‌ همان و پیدا شدن جنازه‌اش در شکم نهنگان خلیج فارس همان. گفته‌اند اروند نابکار است، در اثر جذر و مدّ مسیر حرکتش را تغییر می‌دهد. گفته‌اند اروند ریاکار است، سطح آبش آرام، امّا لایه‌های زیرینش پر شتاب می‌گذرد. گفته‌اند اروند مواج که بشود هیچ کس جلودارش نیست و گفته‌اند گرداب‌هایی دارد که با سرعت ۳۰۰ کیلومتر طعمه‌اش را به غرقاب نابودی می‌کشاند و می‌بلعد.

ژنرال های دنیا همه این‌ها را به صدام گفته‌اند؛ اما در ساحل شرقی نهر علی شیر، حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد امینی تصمیم خودشان را گرفته‌اند.

در ساحل غربی هم توی خانه‌های کوچک جا مانده از ساکنین عرب روستا، شهید یوسف الهی و شهید آتش افروز و همرزمانشان مشغول مناجات‌اند.

غواص‌های لشکر ثارالله تصمیم گرفته‌اند در همین هوای منقلب خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. حاج قاسم باید غواص‌هایش را با تاریک شدن هوا آرام و بی‌صدا از رود عبور دهد تا خط دشمن را تصرف کنند و محسن رضایی رمز یا فاطمه الزهرا(س) را به همه نیروهای عملیات اعلام کند و ناگهان صد‌ها قایق تیزرو با مردانی مصمم مثل گلوله به سمت شبه جزیره فاو عراق حرکت کنند و با رخنه در لشکر صدام، خبری دنیا را تکان بدهد که «مردان قورباغه‌ای ایران از اروند گذشتند، فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا‌ام القصر و بصره در تیر راسشان باشد و راه عراق را به دریای آزاد قطع کنند.

فردا باید این خبر سرتی‌تر همه روزنامه‌های منطقه و جهان باشد، فردا باید صدام از این شکست تلخ دیوانه بشود و فرماندهانش را اعدام صحرایی کند؛ اما با آن ابر سمج و باد بی‌موقع حاج قاسم چه می‌توانست بکند جز اینکه غواص‌های لشکر را جمع کند دور خودش، بغضش را فرو بدهد و با صدایی آرام و چشمی اشک آلود بگوید: برادرا! آنچه نباید می‌شد، حالا شده. طبق پیش‌بینی الان باید آسمان صاف و اروند آرام باشد؛ اما نیست. حالا برای عبور از موج‌های سرکش اروند فقط یک راه مانده است، آب را به پهلوی شکسته زهرا (س) قسم بدهید!

نام حضرت زهرا (س) در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دل‌ها قوت گرفت. سپاه به حرکت درآمد. پیاده و سواره به سمت اروند. غواص‌ها از زمین باتلاقی حاشیه رود می‌گذرند و در کناره آن آرایش می‌گیرند. به دستور، تن به آب سرد می‌زنند، سرعت آب و تلاطم رود طوفان‌زده در قدم اول می‌خواهد همه را نا‌امید کند، غواص‌ها یک متر جلو می‌روند، آب دو متر آن‌ها را عقب می‌نشاند. آن‌ها با رشته‌ای طناب به هم وصل هستند. باید در آب عصبانی هی فین بزنی و هی جلو نروی!، با موج زورآزمایی کنی و کم کم نفس‌هایت به شماره بیفتد و دستانت از سوز سرما کرخت بشوند و طناب از دستت‌‌ رها بشود و آب با شتاب از جمع جدایت بکند و هیچکس در آن شب تاریک و وهمناک متوجه غرق شدنت نشود.

نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یا زهرا بر لب دارند و رودخانه‌ای که راه نمی‌دهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم می‌کنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید. ناگهان پای نفر اول به زمین سفت می‌رسد.

یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون می‌آیند. بی‌صدا در ساحل آرایش می‌گیرند. تازه اول کار است. باید با هجومی تند، خط دشمن را فتح کنند. می‌کنند. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی می‌ایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بی‌سیم می‌گوید:

یا فاطمه الزهرا. یا فاطمه الزهرا. حاجی حاجی، مأموریت انجام شد. حالا نوبت شماست.

آن‌طرف، کنار نهر علی‌شیر. مروارید اشک، زنجیر پلاک حاج قاسم را می‌گیرد و پایین می‌آید. حاجی بی‌تاب و اشکبار فریاد می‌زند: زهرا جان ممنون. بی‌بی جان متشکر
کد مطلب: 470185
 
 

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 4:36 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
استدلال‌جالب‌قرائتی برای‌رونمایی نکردن از یک تمبر تبلیغاتی!
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۴
 
 
رئیس ستاد اقامه نماز درباره علت رونمایی نکردن از تمبر یادبود بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز گفت: بیش از ۲۰۰ میلیون ریال برای طراحی و ساخت تمبر هزینه شده در حالی که این تمبر هیچ تاثیری در ترویج فرهنگ نماز و نماز‌خوانی ندارد.
استدلال‌جالب‌قرائتی برای‌رونمایی نکردن از یک تمبر تبلیغاتی!
رئیس ستاد اقامه نماز درباره علت رونمایی نکردن از تمبر یادبود بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز گفت: بیش از ۲۰۰ میلیون ریال برای طراحی و ساخت تمبر هزینه شده در حالی که این تمبر هیچ تاثیری در ترویج فرهنگ نماز و نماز‌خوانی ندارد.

به گزارش جهان به نقل از نسیم، مراسم رونمایی از تمبر یادبود بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز با حضور جمعی از مسئولان کشوری و استانی در حالی در قزوین برگزار شد که حجت‌الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز از رونمایی تمبر یادبود این مراسم سر باز زده و از تمبر یادبود بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز رونمایی نکرد.

حجت‌الاسلام محسن قرائتی درباره علت رونمایی نکردن از تمبر یادبود بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز اظهار داشت: بیش از 200 میلیون ریال برای طراحی و ساخت تمبر بیست‌ و چهارمین اجلاس سراسری نماز هزینه شده است در حالی که این تمبر هیچ تاثیری در ترویج فرهنگ نماز و نماز‌خوانی ندارد.

رئیس ستاد اقامه نماز گفت: شما بگویید ساخت و رونمایی از این تمبر چه تاثیری در ترویج فرهنگ نمازخوانی در جامعه خواهد داشت تا من از این تمبر رونمایی کنم.
کد مطلب: 470311
 
 

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 4:32 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62267 چهارشنبه، 7 بهمن 1394 - 22:09
 
شهیدی که مادرش را هرهفته سرِ قبر صدا می‌زند
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): تلنگر ، مادر شهید می گوید:نیمه شعبان متولد شد، او را به همین مناسبت "سیدمهدی" نامیدیم. بسیاری از افراد محل اگر حاجتی داشتند و یا اگر گره ای به کارشان بود، جدّ سیدمهدی را نذر می کردند و حاجت روا می شدند.
  

به گزارش باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :: شهید سیدمهدی غزالی از شهدای لشکر 25 کربلا در عملیات والفجر شش می باشد، مستجاب الدعوه بود و بسیاری از مردم، متوسل به جدش می شدند و حاجت روا می گشتند، مطالب زیر روایاتی از سیره عملی این شهید بزرگوار می باشد که تقدیم مخاطبان می کنیم:
***

مادر شهید می گوید:
نیمه شعبان متولد شد، او را به همین مناسبت "سیدمهدی" نامیدیم.
 
بسیاری از افراد محل اگر حاجتی داشتند و یا اگر گره ای به کارشان بود، جدّ سیدمهدی را نذر می کردند و حاجت روا می شدند.
روزی حسابدار کارخانه نساجی به بیماری سختی دچار شده بود، از آنجائی که شنیده احوال سیدمهدی را شنیده بود، متوسل به جد سیدمهدی شد و نذر کرد که اگر شفا پیدا کند، سیدمهدی را در کارخانه استخدام نماید. او شفا گرفت و سیدمهدی چندین سال کارگر کارخانه نساجی شد.
در تمامی مراسمات مذهبی و روضه خوانی ها سیدمهدی را با خودم می بردم. بسیار به این مراسمات و روضه خوانی ها علاقه مند بود. روزی به من گفت:
-
مادرجان! خواب دیدم که دارم به سوی خدا پرواز می کنم.
آن زمان سیدمهدی کوچک بود و من زیاد حرفش را جدی نگرفته بودم.

علاقه زیادی به امام (ره) داشت، حتی یکبار هم موفق شد به دیدار امام (ره) برود، بعد از آن دیدار بسیار متحول شده بود و بدجوری عاشق امام (ره) و روحانیت شده بود تا جایی که عکس های امام (ره) را به صورت کلیشه درست می کرد و با اسپری در و دیوار شهر و همچنین دیوار کارخانه را پر از عکس امام (ره) کرده بود.
عاشق و شیفته روحانیت بود، زمانی که شهید دستغیب به شهادت رسید خیلی گریه می کرد و می گفت:
-
ای کاش من بجای او تکه تکه می شدم و فدایش می گشتم.
 
روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت:
-
مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و آقا اباالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.

 
هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید:
-
مامان!
سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.
 

سید احمد غزالی (برادر شهید) می گوید:
آخرین باری که می خواست اعزام شود. با همه خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت:

-
داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن.
خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم.
شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم.

 

شهیدی که مادرش را هرهفته سرِ قبر صدا می‌زند

فرهاد کشمیری (داماد شهید) می گوید:
در آخرین وداع، همسرش در بیمارستان بود و فرزندش، زودتر از 9 ماه، یعنی هفت ماهه به دنیا آمده بود. هر چه به سیدمهدی گفتم: یک سَری به بیمارستان بزن و همسر و فرزندت را ببین، تا همسرت روحیه بگیرد ولی قبول نکرد و خیلی خونسرد و آرام بود، چون می دانست که اگر آنها را ببیند، به آنها دل می بندد. نمی خواست با دیدن همسر و فرزندش سیم شهادتش قطع شود.
«سرانجام سیدمهدی در تاریخ 1362/12/5 در عملیات والفجر 6، در منطقه چیلات به شهادت رسید و بعد از 10 سال چشم انتظاری، چند تکه استخوان از سید مهدی به خانه بازگشت.»

 

 

 

 

انتهای پیام/ مجتبی غلامی

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 4:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62569 چهارشنبه، 7 بهمن 1394 - 21:38
 
 
سه فرمانده شهید در یک قاب+ عکس
 
سه فرمانده شهید در یک قاب+ عکسشهیدخبر(شهیدنیوز): بیشتر شبیه تصادف است اینکه سه فرمانده از یک گردان در یک قاب پهلوی هم قرار بگیرند و سرنوشت هر سه تن آن‌ها نیز در یک عبارت خلاصه شود؛ «شهید».
  
 

تصویری که مشاهده می‌کنید سه فرمانده شهید «گردان حضرت علی اصغر (ع)» از لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) را در حالی که لبخندبه لب دارند در یک قاب نشان می‌دهد. شهیدان «داود آجرلو»، «رمضان ناظریان» و «حاج حسین اسکندرلو» این سه فرمانده شهید هستند.

سه فرمانده شهید در یک قاب+ عکس

به ترتیب از راست تصویر، شهیدان آجرلو، ناظریان و اسکندرلو

شهادت پس از سه مرتبه جانبازی

داود در سال ۱۳۴۲ متولد شد. او تحصیلاتش را تا سال ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن رفت سراغ کار. با آغاز جنگ‌تحمیلی به ادامه تحصیل پرداخت و در کنار دفاع از میهن اسلامی، موفق به اخذ دیپلم شد و سپس به دانشگاه امام حسین(ع) راه یافت. پس از چندی به جبهه رفت و مسئولیت‌های مختلفی چون فرماندهی گردان حضرت علی اصغر (ع) در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) و یکی از گردان‌های ۲۷ محمد رسول الله (ص) را عهده‌دار بود و پس از سه بار مجروحیت به درجه جانبازی   رسید.

در شب دوم عملیات «کربلای۵»، گردان علی‌اصغر که داود فرمانده آن بود، وارد صحنه نبرد شد. فرماندهی لشکر ابلاغ کرده بود که آمادگی کامل داشته باشید، احتمالا نیمه‌شب گردان راهی منطقه خواهد شد. ساعت‌ها گذشت و داوود بی‌صبرانه انتظار می‌کشید و مرتب با ستاد تماس می‌گرفت. هنگامی‌که بعد از ساعتها انتظار بالاخره دستور حرکت صادر شد، همراه نیروهایش با قایق به سمت دژ شلمچه به راه افتاد. پس از ادای نماز ظهر به خط مقدم رفتند و در یک کانال مستقر شدند.داود با بی‌سیم مشغول هدایت و راهنمایی گردان بود که ناگهان گلوله خمپاره‌ای در کانال منفجر شد و ترکش به سر او اصابت کرد و در سن ۲۳ سالگی به شهادت رسید. مزار این فرمانده شهید در قطعه ۲۶، ردیف ۴، شماره ۸۴ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قرار دارد.

۳۰ سال گمنامی

رمضان روز هجدهم ادیبهشت ماه سال ۱۳۳۳ متولد شد. از آنجایی که در ماه رمضان دیده به جهان گشوده بود والدینش نام «رمضان» را بر او نهادند. او در همان دوران کودکی از نعمت مادر محروم شد و چیزی نگذشت که در سن ۱۰ سالگی پدرش نیز از دنیا رفت. هنوز در غم از دست دادن آن دو عزادار بود که برادرش هم درگذشت.

رمضان به منزل دایی‌اش رفت و با آنها زندگی را ادامه داد. تحصیلات خود را در منزل دایی‌اش تا کلاس ششم ابتدایی ادامه داد. سپس برای تأمین هزینه‌های زندگی مشغول به کار شد. در اوایل دوران نوجوانی، رمضان با مبارزین ضدرژیم طاغوت همراه شد و با شناخت آگاهانه‌ای که نسبت به امام (ره) کسب کرده بود، ایشان را به عنوان مرجع تقلید خود برگزید و در صحنه‌های مبارزات علیه حاضر شد.

ناظریان پس از پیروزی انقلاب برای حفظ دستاوردهای انقلاب و ادامه راه شهیدان به عضویت سپاه درآمد. در سال ۱۳۶۰ با کلام آسمانی امام (ره) خطبه عقد او و همسرش جاری شد.

اولین مسئولیت او در سپاه مسئولیت یک گروه ۹ نفره از گروهان ۳ گردان هفت سپاه بود و پس از گذشت مدت زمانی کوتاه به علت شایستگی‌ها و توانایی‌هایش مسئولان، فرماندهی گردان حضرت علی اصغر (ع) از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را در عملیات «والفجر۸» به او سپردند و او نیز با جان و دل پذیرفت. سرانجام فرمانده دلاور این گردان از لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) در اولین روز از اسفندماه سال ۶۴ جزیره فاو به شهادت رسید و پیکرش در آن‌جا باقی ماند.

شهادت در روز تولد

حسین روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران به دنیا آمد.در دوره مبارزات مردمی ضدشاه و استعمارگران وارد صحن شد و در روز ۲۲ بهمن سال۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی تهران، به مردم کمک کرد.

پس از پیروزی انقلاب،مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمان‌های مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی سپاه در «گردان ۷» پادگان امام حسین (ع) درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌ها شد و در سمت‌هایی چون معاونت گردان «حُنین»، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پل‌ذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب و فرمانده گردان‌های سلمان، زهیر و علی‌اصغر (ع) به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ درعملیات «سیدالشهدا (ع)»( منطقه فکه) بر اثر اصابت گلوله مستقیم به گردنش در روز تولدش به شهادت رسید./ایسنا

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 4:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۱
کد خبر: 23999

غسال شهدا …

به گزارشفرهنگ ما ،  بعد از عبور از بهشت زهرای تهران وارد شهر قدیمی کهریزک می شوم. کهریزک را که می شناسید؟ مثلا ایستگاه مترو کهریزک، آسایشگاه سالمندان کهریزک، بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک (که بسته شد)؛ دفن زباله های تهران در کهریزک و… (به قول اعضای شورای شهر کهریزک تهرانی ها حق مطلب را ادا کردند و [&hellip

غسال شهدا …

  به گزارشفرهنگ ما  ،  بعد از عبور از بهشت زهرای تهران وارد شهر قدیمی کهریزک می شوم. کهریزک را که می شناسید؟ مثلا ایستگاه مترو کهریزک، آسایشگاه سالمندان کهریزک، بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک (که بسته شد)؛ دفن زباله های تهران در کهریزک و…

(به قول اعضای شورای شهر کهریزک تهرانی ها حق مطلب را ادا کردند و هرچه نام نیک بود به این شهر تاریخی برچسب زدند) اما کهریزک را می توان با نخستین کارخانه قند خاورمیانه؛ خانه فخرالدوله و زمین حاصلخیزش هم شناخت.

در این گزارش، روایت ما از جذابیت های باستان شناسی کهریزک سخنی نمی گوییم بلکه گفتگویی داریم با یک غسال قدیمی بهشت زهرا (س). البته ناگفته نماند که به دلیل نزدیکی این شهر به گورستان پایتخت بسیاری از کارکنان بهشت زهرای تهران در کهریزک و شهرهای اطراف مانند حسن آباد و شهرری و باقرشهر ساکن اند.

آدرس منزل غسال سرراست بود. به محل مورد نظر که رسیدم زنگ خانه آقا صفر را زدم. بگذارید کمی در مورد آقا صفر برایتان بگویم. نامش صفر آزادی نژاد است؛ متولد ۱۳۱۸ از شهر یزد که به قول مردهای سخت‌کوش قدیمی از ساعت ۷ صبح از همه زودتر سرکارش حاضر شده و هیچ وقت هم تاخیر نداشته است. آقا صفر داستان ما ۱۴ ساله بود که به تهران آمد و در منطقه کهریزک در یک گاوداری مشغول به کار شد.

غسال رجایی و بهشتی بودم/ماجرای ۳۱سال غسالی آقاصفر

بعد هم در سن ۲۴ سالگی با دختری به نام فاطمه آشنا شده و با مهریه ۲ هزار تومان تشکیل خانواده داد و الان هم ۲ پسر و یک دختر و ۸ نوه دارد. آقا صفر که این روزها به قول پسرش محسن بیشتر می خوابد سال ۱۳۵۳ به عنوان کارگر غسالخانه وارد بزرگترین گورستان پایتخت می شود.

بهشت زهرا (س) آن سالها ما را به نهضت سوادآموزی فرستاد

شاید تعجب کنید که چرا کارگر گاوداری وارد بهشت زهرا و آن هم غسال خانه شد؟ می گوید: مرد معتقدی هستم و نمازم ترک نشده و به من آموختند که یک مسلمان مستحب است که ۷ جنازه را به نحو احسن غسل دهد و این کار ۷۰ حسنه دارد.

اولش برای ثواب و بعد خواستم غسال بمانم. سواد درست و حسابی نداشتم و بهشت زهرا (س) بعد از انقلاب ما را به کلاس های نهضت سوادآموزی فرستاد و سواددار شدیم.

خلاصه اینکه کار آقا صفر حسابی گرفت و سخت مشغول کار شد و به قول معروف رکورددار هم شد. می گوید در دوران انقلاب تا روزی ۳۰ جنازه هم غسل دادم. آقا صفر می گفت: یک غسال خوب باید اول نیت خالص داشته باشد. دوم اینکه اصلا و به هیچ وجه نباید از کارش بزند و باید طبق اصول شرعی میت را غسل دهد.

آن زمان مردان میانسالی برای غسالی می آمدند و با عشق کار می کردیم اما الان که بهشت زهرا (س) می روم جوان ۱۷ ساله دارد غسل می دهد! حالا اینکه اصول را رعایت می کند یا نه نمی دانم. بعدش هم شنیدم قرار است دستگاه مرده شور وارد کنند!؟ والله اینطورش را نشنیده بودیم… مگر می شود مرده را دستگاه غسل دهد؟

مگر دستگاه می داند کجای میت چسب زخم دارد؟ کجای میت خوب تمیز نشده؟ کجای میت زخم است؟ من که اصلا قبول ندارم… و به عنوان یک فردی که ۳۱ سال غسال بودم می گویم که کار یک غسال شاید از خیلی افراد سخت تر است.

بعد از اینکه ۲ استکان چای آورد کمی سکوت کرد و من هم سوالی نکردم، بعد گفت: یادش بخیر قدیم در روستاها وقتی فردی می مرد همسایه ها یکی آب گرم درست می کرد. یکی دیگ می آورد و دیگری به دنبال غسال بود. یعنی گروهی دست به دست هم داده تا این مراسم به نحو احسن برگزار شود. حالا زمزمه مرده شوری مکانیزه دارند… جلل الخالق… به حق چیزهای نشنیده و ندیده!

ماجرای نامه آیت الله غیوری و توصیه به مدیر بهشت زهرا(س)

آقا صفر می گفت: شماره شناسنامه من یک است. اولین نفری بودم که صبح کارت می زدم. وقتی هم بانک می روم دستگاه می گوید شماره یک به باجه یک و آن من هستم! یعنی می خواستم همیشه در کارهایم یک یک باشم.

بعد با بیان یک خاطره وارد غسالخانه آقا صفر در ۳۵ سال قبل شدیم. گفت: یک بار یکی از نزدیکان آیت الله غیوری نماینده ولی فقیه به رحمت خدا رفت و میت را برای غسل روی سنگ خواباندند.

خود مرحوم آیت الله غیوری کنارم ایستاده بود و من هم بدون توجه کارم را انجام دادم. وقتی تمام شد، گفتم: دقیق انجام شد؟ آقای غیوری من را بوسیدند و گفتند: عالی بود… و بعد خواست به عنوان انعام به من مبلغی دهد که قبول نکردم.

بعد از چند روز آقای غیوری نامه ای به دفتر ریاست بهشت زهرای تهران نوشت که در آن آمده بود، آقای صفر آزادی نژاد به دلیل ویژگیها و دقت و سلامتی که دارد بهتر است به عنوان مسئول و ناظر غسالخانه فعالیت داشته باشد و من به مدت ۱۳ سال مسئول شدم.

غسال رجایی و بهشتی بودم/ماجرای ۳۱سال غسالی آقاصفر

سر در بهشت زهرا(س) نوشته بودند: موتوری ها خوش آمدید!

آقاصفر درست در دورانی غسال بهشت زهرای تهران بود که شهدای زیادی از تظاهرات های انقلابی (پیش از انقلاب) و بعد از آن شهدای دفاع مقدس به غسالخانه منتقل می شدند.

می گفت: در فاجعه خونین ۱۷ شهریور آنقدر شهید آوردند که ۲۴ ساعت اصلا خانه نرفتم و شبانه روزی غسل و کفن می کردیم. وقتی هم حکومت نظامی می شد کشته ها را بهشت زهرا(س) می آوردند. آن زمان ۳ نفر بودیم و ۴ سنگ ویژه شستشوی میت داشتیم.

تقریبا روزی ۵۰ تا ۶۰ مورد غسل می دادیم. البته تمام میت ها شهدا نبودند و بعد از انقلاب هم کمی تعداد مرده ها بیشتر شد به نحوی که مردم در سر در بهشت زهرا (س) نوشته بودند موتوری ها خوش آمدید! یعنی خیلی مرگ موتورسوارها زیاد بود.

وقتی که رئیس جمهور وقت و رئیس وقت قوه قضائیه را غسل دادم

همراه با خاطرات آقا صفر به دوران اول انقلاب و دفاع مقدس رفتیم. سالهایی که غسالخانه بهشت زهرای تهران پذیرای ده ها هزار شهید بود. می گفت: چون مسئول غسالخانه بودم ترجیح می دادم برخی شهدای بزرگ را خودم غسل دهم. مثلا شهید بهشتی، شهید صیاد شیرازی، شهید کلاهدوز، شهید رجایی، شهید پلارک، شهید چمران و خیلی های دیگر که یادم رفته است.

این خاطرات و روایات آقا صفر نام غسال شهدا را در ذهن تمام ایرانیان ثبت می کند و برای هر شهیدی به پیوست خاطره ای دارد. از تیمم پیکر سوخته شهید رجایی رئیس جمهور وقت ایران تا غسل سخت شهید صیاد شیرازی ….

با او مرور می کنیم که چه شهدایی غسل و کفن دارند و چه شهدایی ندارند و او می گوید طبق فتواها شهدایی که در معرکه جنگ کشته شوند غسل ندارند ولی آن‏ها که خارج از میدان جنگ شهيد شوند گرچه واقعا شهيدند اما بايد آن‏ها را غسل و کفن کرد و کسانی که معلوم نيست که قبلا جان داده‏ اند يا بعد از رسيدن به بالينشان از دنيا رفته‏ اند بايد آن‏ها را غسل و کفن داد.

شهردار وقت تهران را غسل دادم

نکته دیگر در خاطرات آقا صفر این بود که شهردار سابق تهران «نیک پی» را هم غسل داده بود و همچنین از غسل آقای توسلی مدیر اسبق بهشت زهرا (س) هم صحبت کرد و گفت: خود آقای مدیر وصیت کرده بود من او را غسل دهم.

غسالها افسرده نیستند

از او سوال کردم این موضوع صحت داره که می گویند اغلب غسال ها آدم های افسرده یا کمی مضطرب هستند که در پاسخ گفت: اصلا چنین چیزی درست نیست. آدم مرده مثل انسان زنده ای است که خوابیده است.

غسال رجایی و بهشتی بودم/ماجرای ۳۱سال غسالی آقاصفر

۱.۵ میلیون حقوق بازنشستگی می گیرم

از او با شوخی سوال کردم حقوق ثابت می گرفتید یا نفری حساب می کردند که با خنده پاسخ داد: بعد از ۳۱ سال و ۲۶ روز خدمت با حقوق ۷۰۰ هزار تومان بازنشسته شدم و با همین حقوق بازنشستگی گذران عمر کردم. الان هم حقوقم به ۱.۵ میلیون تومان رسیده و غیر از آن درآمد دیگری ندارم.

مدیر بهشت زهرا (س) گاهی برخی مهمانان خود را برای قدیمی ترین کارمند و غسالش راهی خانه ما می کند و من هم پذیرا هستم اما برای فرزندانم کاری انجام ندادند. خودم هم از بیکاری یا در خانه خواب هستم و یا در پارک قدم می زنم. دلم هم که برای بهشت زهرا تنگ می شود به غسالخانه سر می زنم.

غسال شهدا می گوید: در این زمانه ناجوانمرد تنها دعایتان این باشد که دستتان را جلوی نامردان دراز نکنید. من در این ۳۱ سال خدمت با وجود اینکه حقوقم کم بود اما دستم را جلوی فردی دراز نکرده و شیرینی هم نگرفتم.

بزرگترین آرزویم هم این است که قرض نداشته باشم و بعد غزل خداحافظی را از این دنیای فانی بخوانم. وصیت کردم یکی از رفقای قدیمی ام به نام حسین کولیوند مرا غسل و کفن کند.

واکنش غسال شهدا به ۲ گزارش

داستان گزارش هایی که گرفته بودم را برای آقا صفر تعریف کردم. هم در مورد مردگان فشن در بهشت زهرای تهران و هم بازار کفن فروشی و وقتی عکس ها را دید گفت: عکس زن اصلا نباید روی سنگ قبر حکاکی شود. این کارها دیگر چیست که مد شده به خدا گناه دارد. بعد هم در مورد کفن گفت: ۶ تیکه و هفت تیکه دیگر چه صیغه است؟ میت ۳ تیکه کفن دارد.

سراسری و پیراهن و لنگ و برای زنان هم یک پارچه برای پیشانی و سر؛ عقیق هم اگر خانواده میت می دادند زیر زبان می گذاشتیم. برخی هم آب زمزم می دادند که روی صورت میت می ریختیم و خودم هم آب زمزم دارم. گاهی هم خانواده میت می خواستند با تربت امام حسین(ع) روی سینه میت بنویسیم که این کار را می کردیم.

غسال رجایی و بهشتی بودم/ماجرای ۳۱سال غسالی آقاصفر

پی نوشت یک مصاحبه

هیچ وقت مستقیم به دوربین تلفن همراهم خیره نشد… سرش در طول مصاحبه بیشتر پایین بود و زمین را نگاه می کرد… . مهمان نواز بود و نام تمام خبرنگارهایی که در طول ۳۶ سال با او مصاحبه کرده بودند یادش بود. به من گفت: سلام من را به آقای متقیان، آقای ایمانی، خانم اکرم مظفری و سارا آقارضایی خبرنگارانی که با من مصاحبه داشتند برسانید. شما هم تنها خبرنگاری هستید که برای دومین بار هم را می بینیم.

وقتی مصاحبه تمام می شود اصلا روزنامه و مجله را نشان خودم نمی دهند و من دلخور هستم. نگران بود که چرا غسالخانه قدیمی را خراب کردند چون آنجا می تواند موزه باشد. خیلی افتخار می کرد که در سال ۱۳۸۷ قالیباف او را به عنوان کارگر نمونه انتخاب کرده است و بعد هم وقتی سوال کردم دوست داری به سر کار برگردی، گفت: خیلی دوست دارم…

تاریخ دقیق شروع و پایان کارش را می دانست و می گفت «۵۳.۱.۱ وارد بهشت زهرا (س) شدم و ۸۳.۷.۱ بازنشست شدم». در طول مصاحبه چای ۲ بار سرد شد و دوباره برای من چای ریخت.

 

مهر


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 3:52 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۰
کد خبر: 24023

بازتاب اخطار نیروی دریایی ارتش به رزم‌ناو آمریکایی

نیروی دریایی ایران به رزمناو آمریکایی اخطار داد و از آن خواست آب های دریای عمان را ترک کند

بازتاب اخطار نیروی دریایی ارتش به رزم‌ناو آمریکایی

   به گزارش فرهنگ ما ،ایران به رزمناو آمریکایی هشدار خروج از محدوده برگزاری رزمایش دریایی خود را داد.

پایگاه القبس کویت نیز گزارش داد که نیروهای ایرانی از رزمناو آمریکا خواستند تا دریای عمان را ترک کند.

خبرگزاری “یونایتد نیوز اف ایندیا” نیز نوشت: نیروی دریایی ایران به رزمناو آمریکایی اخطار داد و از آن خواست آب های دریای عمان را ترک کند.

شبکه خبری “العربیه” نوشت: هشدار صریح ایران به رزمناو آمریکایی برای خروج از محدوده برگزاری رزمایش دریایی.

شبکه پرس تی وی نیز گزارش داد: نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به یک جنگنده و یک ناو آمریکایی که به منطقه عمومی رزمایش ولایت ۹۴ نزدیک شده بودند، اخطار داده است.

در جریان برگزاری رزمایش دریایی ولایت ۹۴، رزمناو آمریکایی که در محل محدوده آبهای این رزمایش بود، با اخطار یگان های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مجبور به ترک منطقه شد.

 

میزان

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 3:49 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 24031

دیدار یادگار امام با آیت الله هاشمی درباره ردصلاحیت شدنش

خبر دیدار سیدحسن خمینی و جمعی از رد صلاحیت‌ شده‌ها با هاشمی رفسنجانی از سوی منبع نزدیک به بیت امام تکذیب شد

دیدار یادگار امام با آیت الله هاشمی درباره ردصلاحیت شدنش

    به گزارش فرهنگ ما ،باوجود عدم تایید صلاحیت آیت الله سیدحسن خمینی توسط شورای نگهبان، مخالفان هنوز دست از خبرسازی و تخریب او برنداشته اند.

پس از اعلام عدم احراز صلاحیت سیدحسن خمینی، شایعه ای مبنی بر دیدار یادگار امام یا آیت الله هاشمی درباره ماجرای نتایج صلاحیت ها منتشر شد.
یک منبع نزدیک به بیت امام گفت: خبر دیدار آیت الله سیدحسن خمینی با آیت الله هاشمی همراه با ديگر افراد رد صلاحيت شده با موضوع انتخابات کاملا دروغ است.
به گفته ی این منبع، سیدحسن خمینی روز گذشته در قم به سر می برده و مشغول درس و بحث روزانه خود بوده است.
 پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها، یادگار امام هیچگونه فعالیت و رایزنی در این خصوص نداشته و نخواهد داشت.
متاسفانه بي اخلاقي هاي گسترده و بي سابقه اين ايام توسط همان جماعتي انجام ميشود كه خون به دل امام كردند و اين روزها درصدد گرفتن انتقام از يادگارش، با انتشار چنين دروغ هايي هستند
شفاف.

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 8 بهمن 1394  ] [ 3:48 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62164 سه شنبه، 6 بهمن 1394 - 16:21
 
 
شهید محمود کاوه موقع انقلاب شاگرد ما بود ولی حالا استاد ما شد
 
شهیدخبر(شهیدنیوز) تلنگر: خوب است من از برادر، شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم که من او را از بچگی اش می شناختم . پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن(ع) بود که بنده آنجا نماز می خواندم و سخنرانی می کردم؛ دست این بچه را هم می گرفت و با خودش می آورد .
  

شهید محمود کاوه موقع انقلاب شاگرد ما بود ولی حالا استاد ما شد

 

باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :خوب است من از برادر، شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم که من او را از بچگی اش می شناختم . پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن(ع) بود که بنده آنجا نماز می خواندم و سخنرانی می کردم؛ دست این بچه را هم می گرفت و با خودش می آورد .

من می دانستم که همین یک پسر را دارد. پدرش را هم قاعدتا برادرهای مشهدی می شناسند، از همان وقتها همین جوری بود پرشور و بی محابا در برخورد ، گاهی حرفهای تندی هم می زد که در دوران اختناق، آنجور حرفی را کسی نمی زد. این بچه آن جوری توی این محیط خانوادگی پرشور و پرهیجان تربیت شد .خوراک فکری او از دوران نوجوانی اش که شاید آن سالهائی که من می گویم ، ایشان مثلا دوزاده و سیزده سال شاید هم چهارده سال بیشتر نداشت ـ عرابت بود. از مطالب مسجد امام حسن (ع) که اگر از شما ها برادرهای آنوقت بودند می دانند که چه سنخ مطالبی بود و می شود فهمید دیگر از نوارها و از آثار آن مسجد که چه جور مطالبی بود . در یک چنین محیط فکری این جوان تربیت شد و جزو عناصر کم نظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم . حقیقتا اهل خودسازی بود . هم خود سازی معنوی ،اخلاقی و تقوائی و هم خود سازی رزمی. در یکی از عملیاتهای اخیر دستش مجروح شده بود که آمد مشهد؛ مدتی هم که اینجا در بیمارستان بود، مدت کوتاهی است، ظاهرا بعد برگشت مجددا جبهه. تهران ،‌آمد سراغ من ، من دیدم دستش متورم شده است؛ بنده نسبت به کسانی که دستشان آسیب دیده حساسیت دارم ، فوری پرسیدم دستت درد می کند؟
گفتش که نه . بعد من اطلاع پیدا کردم که برادرهای مشهدی که آنجا هستند، گفتند که دستش شدید درد می کند؛ او حتی درد را کتمان می کرد و نمی گفت . این مستحب است که انسان حتی المقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید. یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت .
یک فرمانده بسیار خوب بود از لحاظ اداره ی واحد خودش که تیپ ویژه ی شهداـ فکر می کنم حالا لشکر شده ، آنوقت تیپ بود یک واحد خوب بودـ جزو واحدهای کار آمد محسوب می شد و به این عنوان ازش نام برده می شد. خود او هم در عملیاتهای گوناگونی شرکت داشت و کار آزموده ی سمیدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم اداره ی واحد ، مدیریت قوی ،‌دوستی و رفاقت با عناصر لشکر و از لحاظ معنوی ، اخلاقی ، ادب ،‌تربیت و توجه یک انسان جوان ولی برجسته بود . این هم یکی از خصوصیات دوران ماست که برجستگان همیشه از پیران نیستند؛ آدم، جوانها و بچه ها را می بیند که جزء چهره های برجسته می شوند . رهبان الیل و استون النهار غالبا تو همین بچه ها وتوی همین جوانهاست . ما نشسته ایم از دور داریم نگاه می کنیم، حسرت می خوریم و آرزو می کنیم .
 کاش برویم توی محیط آنها ،‌ کمتر وقتی است که بنده همین حالا ها دلم پرواز نکند به سمت محفل سنگر نشینان ، آنجا انسان ساخته می شود و این جوانها خوب ساخته شده اند و شهید کاوه حقیقتا خوب ساخته شد .

البته من در مشهد و در کل سپاه، عناصر برجسته زیاد سراغ دارم، حقا و انصافا چهره هائی را من سراغ دارم که اخلاقیات و خصوصیات اینها را که مشاهده می کند، از نزدیک حالات عرفا و سالک بزرگ برایش تداعی می شود، نه حالت نظامیان بزرگ ، از نظامی گری فراترند اگر چه در نظامیگری هم انصافا چیره دست و نیرومندند

 

 

 

انتهای پیام/مجتبی غلامی

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:57 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62230 سه شنبه، 6 بهمن 1394 - 20:50
 
 
شهدایی که سفارش شده حضرت زهرا سلام الله علیها بودند
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): تلنگر : خیلی وقت بود که توی منطقه عملیات محرم مشغول تفحص شهدا بودم؛ دیگر عشایر منطقه هم من رو می‌شناختند و اگر پیکر شهیدی را می‌دیدند، خبرم می‌کردند؛ یک روز یکی از عشایر چوپان به نام «غلامی» با بنده تماس گرفت.
  

باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) : «حاج‌جعفر نظری» از جستجوگران نور در منطقه شرهانی است که حرف‌های خواندنی بسیاری از تفحص شهدا دارد.یکی از خاطرات این رزمنده را در ادامه می‌خوانیم:

خیلی وقت بود که توی منطقه عملیات محرم مشغول تفحص شهدا بودم؛ دیگر عشایر منطقه هم من رو می‌شناختند و اگر پیکر شهیدی را می‌دیدند، خبرم می‌کردند؛ یک روز یکی از عشایر چوپان به نام «غلامی» با بنده تماس گرفت.

 

شهدایی که سفارش شده حضرت زهرا سلام الله علیها بودند

ـ سه تا شهید پیدا کردم سریع بیا پیکر‌ها را ببر.

ـ باشه میام.

ـ نه الان خودت را برسان؛ با تو کار دارم.

تعجب کردم که چرا این قدر اصرار می‌کند؛ خودم را به جایی که گفته بود رساندم؛ سه شهید را دیدم.

 

 

 

 

 

غلامی می‌گفت: «چند وقت این شهدا را این جا دیدم، هر وقت خواستم به شما زنگ بزنم بیایید، موفق نشدم. تا اینکه شب گذشته در عالم خواب خانمی را دیدم که البته اجازه نگاه کردن به صورتش را نداشتم، ایشان به من فرمودند: چرا تماس نمی‌گیری بیایند بچه‌های من را ببرند. از خواب بیدار شدم، حیران بودم، نمی‌دانستم این خانم که بود. خواب را برای مادرم تعریف کردم؛ مادرم گفت: ایشان خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها)، مادر شهدا بودند. سریع برو و به مأمور تفحص منطقه بگو بیایند و شهدا را ببرند.

 

 

انتهای پیام/ مجتبی غلامی

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62236 چهارشنبه، 7 بهمن 1394 - 09:03
 
 
آب شفا در قمقمه ی شهدا
 
شهیدخبر(شهیدنیوز): تلنگر: یکى از سربازهایى که در تفحص کار مى کرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتى گفت: «مادرم مریض است...»
  

آب شفا در قمقمه ی شهدا

به گزارش باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :یکى از سربازهایى که در تفحص کار مى کرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتى گفت: «مادرم مریض است...» گفتم: «خب برو مرخصى ان شاء الله که زودتر خوب مى شود. برو که ببریش دکتر و درمان...». گفت: «نه! به این حرف ها نیست. مى دونم چطور درمانش کنم و چه دوایى دارد!»

آن روز شهدایى پیدا کردیم که قمقمه اش پر بود از آبى زلال و گوارا. با اینکه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود، قمقمه همچنان آبى شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فکه، زیر خروارها خاک، و حالا کجا. بچه ها هر کدام جرعه اى از آب به نیت تبرّک و تیمّن خوردند و صلوات فرستادند.

آن سرباز، رفت به مرخصى و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره اش فهمیدم که باید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم: «الحمدلله مثل اینکه حال مادرت خوب شده و دوا و درمان موثر واقع شده...». جا خورد. نگاهى انداخت و گفت: «نه آقا سید. دوا و درمان موثر نبود. راه اصلى اش را پیدا کردم.» تعجب کردم. نکند اتفاقى افتاده باشد. گفتم: «پس چى؟» گفت:

- چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم بردم تهران و دادم مادرم خورد، به لطف خدا خیلى زود حالش خوب شد.

اصلا نیتم این بود که براى شفاى او جرعه اى از آب فکه ببرم.

یکى از سربازهایى که در تفحص کار مى کرد، آمد پهلویم و با حالت ناراحتى گفت: «مادرم مریض است...» گفتم: «خب برو مرخصى ان شاء الله که زودتر خوب مى شود. برو که ببریش دکتر و درمان...». گفت: «نه! به این حرف ها نیست. مى دونم چطور درمانش کنم و چه دوایى دارد!»

آن روز شهدایى پیدا کردیم که قمقمه اش پر بود از آبى زلال و گوارا. با اینکه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود، قمقمه همچنان آبى شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فکه، زیر خروارها خاک، و حالا کجا. بچه ها هر کدام جرعه اى از آب به نیت تبرّک و تیمّن خوردند و صلوات فرستادند.

آن سرباز، رفت به مرخصى و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره اش فهمیدم که باید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم: «الحمدلله مثل اینکه حال مادرت خوب شده و دوا و درمان موثر واقع شده...». جا خورد. نگاهى انداخت و گفت: «نه آقا سید. دوا و درمان موثر نبود. راه اصلى اش را پیدا کردم.» تعجب کردم. نکند اتفاقى افتاده باشد. گفتم: «پس چى؟» گفت:

- چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم بردم تهران و دادم مادرم خورد، به لطف خدا خیلى زود حالش خوب شد.

اصلا نیتم این بود که براى شفاى او جرعه اى از آب فکه ببرم.

 

 

 

انتهای پیام/ مجتبی غلامی

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 62488 چهارشنبه، 7 بهمن 1394 - 16:13
 
 
پوستر/ خاطره جالب یک شهید
 
پوستر/ خاطره جالب یک شهیدشهیدخبر(شهیدنیوز): خاطره جالب یک شهید در مورد غیبت نکردن...
  

   
  


اضافه نمودن به: 
 

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
نظر
 
      کد امنیتی:
 
 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۰۵۲۸
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۲
 

مردی که امام می خواست شفاعتش کند  

مجموعه «نیمه پنهان ماه» با حضور همسر شهید شوشتری این هفته از شبکه افق پخش می شود.
عقیق:با وقوع عملیات مرصاد به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت؛ شهید صیاد شیرازی تعریف می کند که فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی كه در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری فرمودند «در این دنیا كه نمی توانم كاری بكنم اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شما را شفاعت خواهم كرد».
سردار سرتیپ پاسدار نور علی شوشتری در سال 1327 در روستای سر ولات نیشابور به دنیا آمد؛ او از فرماندهان پر افتخار و یارگاران نامدار دوران دفاع مقدس بود و افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون باكری و برونسی را در كارنامه خود داشت.
از جمله مسئولیت هایی که بر عهده گرفت می توان به فرماندهی لشگر 5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه اشاره کرد و سرانجام هم در راه انجام وظیفه و خدمت به اسلام و انقلاب، و در سمت فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان، صبح یکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۸ در پی یك حادثه تروریستی و انفجار در همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان که با شرکت عشایر بلوچ در منطقهٔ پیشین جریان داشت، به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شهید شوشتری به کار فرهنگی و سازندگی اعتقاد داشت و برای منطقه سیستان و بلوچستان، راه‌ حل نظامی قائل نبود. حضور وی در کارهای فرهنگی باعث نزدیکی و همدلی عشایر و مردم بلوچستان با او شده بود.
مجموعه «نیمه پنهان ماه» این هفته به گفت وگو با طیبه درری سرولاتی همسر شهید شوشتری اختصاص دارد.
این مجموعه به کارگردانی یاسر انتظامی و تهیه کنندگی امیر بنان، چهارشنبه 7 بهمن ماه ساعت 18.30 از شبکه افق به روی آنتن می رود.
بازپخش این برنامه هم برای ساعت های 8، 13 و 16.30 روز بعد در نظر گرفته شده است.


منبع:تسنیم

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۰۵۲۳
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۱
 
آیت‌الله مکارم شیرازی:

علمامرزبانان اسلام در مقابل شیطان هستند  

مرجع تقلید شیعیان گفت: علما مرزبانان در مقابل شیطان هستند باید مرزهای کشور را قوی بداریم، طلاب باید برای تبلیغ به شهرستان‌ها مهاجرت کنند.

عقیق:آیت‌الله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود با اشاره به حدیثی از امام حسن عسکری (ع) اظهار  داشت: در این حدیث آمده، زمانی که امام زمان (عج) ظهور می‌کنند دستور می‌دهند مناره‌های مساجد و مکان‌هایی در مساجد که امام را از معموم جدا می‌کند، معدوم کنند.

استاد برجسته حوزه علمیه با اشاره به اینکه مناره‌ها در گذشته برای مشخص کردن آدرس‌ها بودند و منور شده بودند تا کسانی که راه گم می‌کردند راه‌شان را پیدا کند افزود: این یک ضرورت بوده اما بعدا به یک زینت تبدیل شده است، امام معصوم در اینجا اصل مناره را مورد نظر خود قرار نداده‌اند بلکه مناره هایی مد نظر است که زرق و برق داشته و حالت تزئینی به خود گرفته است.

مرجع تقلید شیعیان تصریح کرد: آنچه زرق و برق دارد امام معصوم مورد نظر قرار داده و آن‌ها را تخریب می‌کنند. مناره‌های پرزرق و برق و اصراف مربوط به مساجد را نابود می‌کنند، از طرف دیگر اتاق هایی که در مساجد برای محافظت جان امام در زمان جنگ ساخته شده و در آن نماز خوانده می‌شد را نیز تخریب می‌کنند، زیرا امام باید مردمی باشد و با آنها ارتباط داشته باشد.

وی با بیان اینکه در مسجد هر چیزی که سبب شود ذهن و فکر مردم را منحرف کند، حتی اگر عکس شهدا باشد، نباید وجود داشته باشد، خاطرنشان کرد: حتی چنین تاکید شده که در مقابل دری که باز است نماز نخوانید چون حواس را پرت می‌کند در نماز مهم‌ترین مسئله حضور قلب است و مسجد جای بیداری و حضور قلب و فکر و ذکر است هرچه فکر انسان را پرت کند و به خود مشغول کند نادرست است. باید سعی کنیم مساجد ساده‌تر و جذاب‌تر برای نمازگزاران باشد.

آیت الله مکارم شیرازی افزود: این حدیث مسلمانان را به ساده زیستی دعوت می‌کند. هرچه ساده زیست‌تر باشیم به خدا نزدیک تریم و در غیر این صورت به شیطان نزدیک می‌شویم. زندگی پر زرق و برق قابل اداره نیست. برخی برای برگزاری مراسم ازدواج هزینه های بسیاری برای تالارها و مهمان‌ها می‌کنند که اداره این مراسم را سخت کرده است، باید به سمتی برویم که از این اقدامات کاسته شود.

استاد برجسته حوزه علمیه در بخش دیگری از سخنان خود به یکی از مسائل مربوط به حوزه های علمیه اشاره کرد و گفت: یکی از مشکلات این است که آقایان در حوزه می‌آیند و می‌مانند در حالی که نه محدث هستند و نه مدرس و مولف، باید کاری کرد که شهرستان‌ها خالی از روحانی نباشد.

مرجع تقلید شیعیان خاطرنشان کرد: در قم تراکم طلبه‌ها را داریم. از صدر اسلام این کار مسلمانان بوده که علم بیاموزند و به دیگران علم خود را نشر دهند. 

وی افزود: بنشینید حساب کنید که در این حوزه چه کاری می‌خواهید انجام دهید. وظیفه خود را روشن کنید و ببینید اگر کاری در حوزه‌ها نمی‌توانید انجام دهید در شهرستان‌ها نیروی خودتان را به کار بگیرید زیرا آنجا موفق‌تر هستید.

آیت الله مکارم شیرازی گفت: علما مرزبانان در مقابل شیطان هستند باید مرزهای کشور را قوی بداریم. طلاب باید برای تبلیغ به شهرستان‌ها مهاجرت کنند.

 

منبع:تسنیم


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:44 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

حجت الاسلام و المسلمین عالی

 

قبض روح چیست و در آن چه اتفاقی می افتد؟
در قرآن یک تعبیر دقیق تری داریم به نام توفی که کلمه ی وفات نیز از همین گرفته شده است . توفی یا وفات یعنی تحویل گرفتن . اینکه ما به قبض روح می گوییم توفی و در قرآن نیز آمده است یعنی فرشته ی مرگ روح را تحویل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع می کند
 قبض روح چیست و در آن چه اتفاقی می افتد؟

بحث قبض روح همان چیزی است که ما از آن تعبیر مرگ و جان دادن می کنیم . در قرآن با این لفظ نیامده و ما در قرآن اصلاً تعبیر قبض روح نداریم . البته در روایات داریم . در قرآن یک تعبیر دقیق تری داریم به نام توفی که کلمه ی وفات نیز از همین گرفته شده است . توفی یا وفات یعنی تحویل گرفتن . اینکه ما به قبض روح می گوییم توفی و در قرآن نیز آمده است یعنی فرشته ی مرگ روح را تحویل گرفته و تعلق آن را از بدن قطع می کند . روح موجود مجرد است و بدن مادی است . مانند آبی نیست که از کوزه بیرون بیاید بلکه تعلق و رابطه ی آن قطع می شود . گاهی اوقات ما به غلط به مرگ فوت می گوییم . فوت به معنای تمام شدن و از بین رفتن است . در واقع از بین نمی رود بلکه وفات می کند . وفات یعنی تحویل گرفته شد و از این عالم به یک عالم دیگری رفت . در قرآن برای دو مورد تعبیر توفی و وفات بکار گرفته شده است : یکی در رابطه با موقع خواب و خوابیدن و یکی در رابطه با مرگ . در خواب نیز ما وفات پیدا می کنیم و مکرر در چند آیه قرآن این مسئله را بیان کرده است . قرآن می فرماید: خداوند متعال آن کسی است که هنگام مرگ جان ها را توفی کرده و تحویل می گیرد و آن کسی که زمان مرگ او نرسیده هنگام خواب این توفی برای او صورت می گیرد . یعنی تشابه خواب و مرگ همین است . درست است که در هردو توفی و وفات و تحویل گرفتن روح از این جسم به یک عالم دیگر صورت می گیرد که همه ی ما در خواب آن را تجربه کرده ایم . یعنی به نوعی همه ی ما وفات های متعدد داشته ایم و تجربه کرده ایم ولی فرق آن این است که در مرگ تعلق روح به بدن به طور کلی قطع می شود و دیگر مدیریت بدن را روح نخواهد داشت . ولی در هنگام خواب تعلق ورابطه ی روح با بدن ضعیف می شود . لذا ضربان قلب و نبض کاهش پیدا می کند وحرارت بدن پایین می آید بنابراین شبه مرگ است . وقتی از امام باقر (ع) سوال کردند که مرگ چیست فرمود: همان خوابی است که شما هر شب دارید ولی دراز مدت است . یعنی مرگ یک خواب طولانی است و خواب یک مرگ سبک است . لذا پیامبر اکرم (ص) هر موقع می خوابیدند یک آداب زیبایی را انجام می دادند . مرحوم محدث قومی نقل کرده که پیامبر(ص) هر موقع می خوابیدند اینگونه دعا می کردند : خدایا به نام تو که می خواهم بمیرم و زنده شوم و زمانی که از خواب بیدار می شد شکر می کرد که خدارا شکر که ما را بعد از مرگ زنده کرد . این تعابیر را فارسی نیز بگوییم اشکالی ندارد بلکه مهم نوع برخورد با خدا و مرگ است . که اینقدر دم دست و جلوی چشم باشد و انسان با آن مأنوس باشد . چقدر انسان آرزو می کند در آن لحظات آخری که از دنیا می رود و مرگ حتمی او فرارسیده که خدایا یک لحظه ی دیگر به من فرصت بده . اما الان خدا را شکر می کنیم که ما را بعد از آنکه مرده بودیم بازگرداند . در معارف و فقه ما است که اگر فرد در حال جنابت است نخوابد و اگر خواست در این حالت بخوابد مستحب است که وضو بگیرد . آن چیزی که توصیه شده این است که شخص جنب وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند و بخوابد . در روایتی از امیرالمومنین (ع) است که شخص طاهر باشد و اگر جنب بود وضو بگیرد و یا حداقل تیمم کند به این خاطر که روح را در هنگام خواب عروج می دهند و به سمت خدا می برند . واگر مرگ شخص در آن حالت برسد دیگر او را باز نمی گردانند وگرنه او را باز می گردانند تا زمان مرگ او . بنابراین چون یک چنین اتفاقی می خواهد رخ دهد که روح در محضر الهی حاضر شده و در عالم بالاتری برود گفته اند که در حالت جنابت مکروه است .

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

گزارش/

 

2 تصویر از فرماندهان توپخانه‌ی سپاه
سردار "یعقوب زهدی" فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس، 2 تصویر از حاشیه مراسم تشییع شهید "ابوالحسن آل اسحاق" جهت انتشار در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد.
2 تصویر از فرماندهان توپخانه‌ی سپاه

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، سردار "یعقوب زهدی" فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس و از دوستان سرداران شهید "حسن شفیع زاده" بنیانگذار توپخانه سپاه و "حسن تهرانی مقدم"، 2 تصویر از حاشیه مراسم تشییع شهید "ابوالحسن آل اسحاق" اولین فرمانده سپاه تبریز در سال 63 جهت انتشار در اختیار ما قرار داد که در ادامه می‌بینید:


از سمت چپ: نفراول: سردار زهدی - نفر سوم: سردار مهدی کیانی و نفر چهارم: سردار شهید شفیع زاده


از سمت راست: نفراول: سردار زهدی - نفر دوم: سردار مهدی کیانی

 

منبع/دفاع پرس

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 7 بهمن 1394  ] [ 5:42 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 65 :: 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4182398 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب