کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
 
 

 

رییس سازمان تعزیرات حکومتی طی سخنانی درخصوص راه اندازی سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) در سازمان تعزیرات حکومتی، ابعاد و خدمات این سامانه را تشریح کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان تعزیرات حکومتی، دکتر علیرضا جمشیدی در همایش  مدیران کل سراسر کشور سازمان تعزیرات حکومتی که با حضور حجت الاسلام و المسلمین پورمحمدی، وزیر دادگستری، معاونین و مشاورین وزیر دادگستری، تنی چند از مسئولین نیروی انتظامی، اصناف و مدیران کل ستادی و اجرایی سازمان تعزیرات حکومتی برگزار شد،  اظهار داشت: سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) در حقیقت سیستم دادرسی الکترونیکی می باشد و از ابتدایی ترین مرحله شکل گیری پرونده تا صدور، ابلاغ و اجرای حکم را ثبت کرده و تحت پوشش قرار می دهد.

رییس سازمان تعزیرات حکومتی افزود: برای راه اندازی و ایجاد سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) از بهترین تیم طراحی سیستم که پیشتر سیستمی مشابه را در قوه قضاییه راه اندازی کرده بود استفاده شد و نکته جالب توجه این است که این سامانه قابلیت کپی و یا شبیه سازی را از سایر کشور ها ندارد چرا که هر کشوری صرفا امکان طراحی این سیستم را در چارچوب نظام حقوقی خود دارد.

وی با اشاره به آغاز به کار نسخه اولیه سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) در چند استان اظهار داشت: نرم افزار سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) به گونه ای طراحی شده است که باعث جلوگیری از هرگونه اطاله دادرسی، مشکلات فرآیند دادرسی و سایر مشکلات احتمالی در این مسیر می شود.

دکتر جمشیدی با تاکید بر ضریب امنیتی این سامانه، تصریح کرد: با استفاده از سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) امکان اطلاع رسانی به شهروندان در خصوص خدمات الکترونیکی، ابلاغ الکترونیکی، احضار، صدور رای و ... فراهم می شود.

وی امکان گزارش های مربوط به پیشگیری از تخلف را از دیگر مزایای سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) عنوان کرد و یادآور شد: سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms)، سیستمی کاملا انعطاف پذیر است و امکان اتصال کاربران به مراکز خدمات الکترونیکی سایر سازمانها مانند قوه قضاییه، سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان، گمرک و سازمان ثبت اسناد و املاک را فراهم می کند.

دکتر جمشیدی ساماندهی پایگاه داده های متخلفین و همچین هوشمند سازی و نظارت پذیری را از دیگر مزایای سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) عنوان کرد و خاطر نشان کرد: سامانه مدیریت پرونده های قضایی (cms) دارای امکان احراز صلاحیت وکلا می باشد، بطوری که این سیستم به سامانه وکلا متصل می باشد و در زمان درج نام وکیل، چنانچه فرد به هر دلیل فاقد صلاحیت وکالت باشد، سیستم این مهم را اعلام می کند.

رییس سازمان تعزیرات حکومتی در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به تلاشهای انجام شده در این سازمان طی یازده ماه اخیر تاکید کرد: محوری ترین تلاشهای ما در سازمان تعزیرات حکومتی ارتقاء شایسته سلامت اداری، نوآوری در بحث پیشگیری و کارآمدی هرچه بیشتر در همه بخشها و سطوح می باشد.

وی با اشاره به اقدامات صورت گرفته برای تثبیت نیروی نظامی در سازمان تعزیرات حکومتی در راستای مبارزه با قاچاق کالا و ارز، افزود: در طول یازده ماه از حضور اینجانب در سازمان تعزیرات حکومتی، بیشتر تمرکز بر سطوح زیربنایی و ستادی سازمان بوده است و در سال آینده محور فعالیت ما کارآمدی استانها و ادارات کل اجرایی می باشد.

رییس سازمان تعزیرات حکومتی با اشاره به رشد 112 درصدی بودجه  سازمان در سال 95 گفت: این افزایش بودجه با حمایت های وزیر محترم دادگستری محقق شد و این امر باعث کاهش وابستگی سازمان به میزان جرائم و گامی موثر در راستای تحقق عدالت می باشد.

دکتر جمشیدی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره صدور ابلاغ حدود 40 تا 50 نفر از روسای شعب سازمان که دارای شرایط قضاوت هستند، اظهار داشت: صدور این ابلاغها که با انجام بررسی علمی و اخلاقی این افراد صورت گرفت دارای دو مزیت می باشد ، اول اینکه این اقدام گام موثری در مبارزه با قاچاق کالا و ارز به شمار می آید چرا که احکام صادره توسط این افراد قاطع تر خواهد بود و مزیت دیگر این است که این امر یک تحول مالی برای این قضات خواهد داشت.

رییس سازمان تعزیرات حکومتی خاطر نشان کرد: یکی دیگر از اقدامات ما در طول یازده ماه اخیر این بود که در قانون برنامه ششم چند حکم مهم برای سازمان تعزیرات حکومتی در نظر گرفته شد که در صورت تصویب در مجلس شورای اسلامی این احکام می توانند سازمان را متحول کنند و یک پنجم بار رسیدگی ها را کاهش دهند.  

دکتر جمشیدی با اشاره به اقدامات صورت گرفته برای تدوین برنامه پنج ساله سازمان تعزیرات حکومتی گفت: وی افزود: برای انجام فعالیتهای شایسته و موفق در سازمان تعزیرات حکومتی نیازمند حضور نیروهای توانمند هستیم و به همین دلیل با ایجاد هم افزایی از شماری نیروهای توانمند و کارآمد در بخشهای مختلف سازمان دعوت به عمل آورده ایم و امید است تا حداکثر سه ماه آینده این برنامه نهایی سازی شود.

وی افزود: این برنامه از هفت محور اساسی تشکیل می شود و امید است در قالب 23 پروژه در سال آینده به نحو شایسته اجرا شود.

 
 
    گروه خبري   :   تعزیرات
تاریخ    :   1394/12/20
 
ساعت    :   10:44:20

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
سرمقاله حسین شریعتمداری درمورد شهادت حضرت زهرا(س):

آن شب غم گرفته...چرا فاطمه را شبانه به خاک می‌سپارند؟

 
آن شب غم گرفته...چرا فاطمه را شبانه به خاک می‌سپارند؟
 
چرا فاطمه را شبانه به خاک می‌سپارند؟ چرا آثار و نشانه‌های ظاهری قبر او را از میان برمی‌دارند؟ و چرا علی(ع) بر بی‌نشانی تربت زهرای مرضیه(س) که سفارش خود او بود اصرار می‌ورزد و در نجوای غمزده خویش با رسول خدا(ص) از این بی‌نشانی خبر می‌دهد؟... در این ماجرا، «پرسش و پاسخ» به هم آمیخته و «جواب‌ها» در متن «سؤال‌ها» جای گرفته‌اند... و بی‌نشانی قبر فاطمه(س) یک «نشانه» است....
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان نوشت:

نگارنده بر سر آن بود که «گر ز دست برآید» و زهرای مرضیه(س) عنایتی فرماید، یادداشت روز کیهان در آستانه سالروز شهادت ایشان را به سخنی درباره آن برترین زنان عالم از «ازل تا به ‌ابد» اختصاص دهد... ولی وقتی بیماری غیرمنتظره از راه رسید، راه بر این آرزو بسته به نظر می‌رسید، اما به لطف و عنایت حضرتش، بیماری به درازا نکشید و دوران نقاهت فرصتی بود تا نگارنده به مصداق «که مور ران‌ملخ می‌برد سلیمان را» با بضاعت اندک خویش و فقط به فقط برای ابراز ارادت - که هیچگاه نیازی به تجدید نداشته است- کلامی در این عرصه بر قلم براند.
آنچه در پی می‌آید، بخشی از یادداشت 15 سال قبل نگارنده است که تکرار آن را در آغاز این نوشته نه فقط بی‌مناسبت نمی‌دانم بلکه می‌توان به گونه‌ای «وصف‌الحال برخی از خواص در دوران کنونی باشد»؛ بخوانید.
«زهرای ما(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه‌های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارش‌های رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بی‌محابا شکسته بودند را یادآور شده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی‌ داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص، به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سوال‌آفرین آن روزها گم شد.
زهرای ما(س) می‌دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی‌تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می‌شوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می‌دید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را می‌شنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را می‌نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می‌گریست، اشرافیت بر باد رفته را می‌دید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می‌خورد و سر مطهر حسین(ع) را می‌دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می‌رود، یزید را می‌دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او می‌زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می‌خواند! و ... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی‌امیه» و «بنی‌عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می‌گزند و دست حسرت بر پیشانی می‌زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس می‌داشتند تا ولایت حجاج بن یوسف‌ها و منصور دوانقی‌ها که خونریز و انسان‌ستیزند را به زور بر گرده خویش نمی‌داشتند.»
فاطمه(س)، اینهمه را می‌دید که آنهمه دلواپس بود، واقعه‌ای که آن روزها اتفاق افتاده بود انحرافی بزرگ بود و بیراهه‌ای که برخی از خواص به هر علت - و از جمله قدرت‌طلبی، و آلودگی به چرب و شیرین دنیا و مخصوصاً تلاش برای بازگشت به زندگی اشرافی- در آن گام نهاده بودند، زاویه‌ای 180 درجه با صراط مستقیم الهی و نقشه راهی که رسول خدا(ص) به وضوح و با صراحت ترسیم کرده بودند، فاصله داشت... و این دلشوره واقعی زهرای ما- سلام‌الله علیها- بود. غیر از این چه نگرانی دیگری می‌توانست زهرای مظلوم ما را تا آن اندازه به دلشوره اندازد؟
گفته‌اند و هنوز هم می‌گویند که دلشوره فاطمه از غصب فدک بود! و ما در این که فدک غصب شده بود سخنی نداریم ولی بدون کمترین تردیدی می‌توان گفت نسبت دادن دلشوره و نگرانی فاطمه زهرا(س) به غصب فدک، نمی‌تواند ریشه و علت نگرانی دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه فضیلت بی‌نظیر و جایگاه برجسته آن حضرت باشد. در خبری موثق آمده است که هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، یکی از نزدیکان خود را نزد امام موسی کاظم علیه‌السلام فرستاد و از ایشان خواست محدوده «فدک» را مشخص کند تا آن را به فرزندان فاطمه سلام‌الله علیها بازگرداند و ماجرای نارضایتی دختر پیامبر خدا(ص) از حاکمان آن روز خاتمه یابد، آن امام بزرگوار در پاسخ خلیفه عباسی، حدود و مرزهای کشور اسلامی در آن روز را به عنوان حدود و مرزهای فدک یاد کرد.
تاریخ‌نویسان و وقایع‌نگاران در صدر اسلام برخی از کوچکترین و کم‌اهمیت‌ترین رخدادهای آن روزها را با دقت و شرح جزئیات آن ثبت کرده‌اند که امروزه در دست و قابل مراجعه است. مثلاً این که خانه فلان سردار اسلام در کدام نقطه قرار داشت و فلان شخصیت صدر اسلام در کدام جنگ و حتی در کدام نقطه از میدان جنگ کشته شد و یا به شهادت رسید و یا فلان شخص با نیزه حمله می‌کرد یا با شمشیر و...
بنابراین آیا تعجب‌آور نیست که تربت پاک دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه نقش برجسته‌ای که در اسلام داشته است و آنهمه فضیلت و شأن والایی که از قول رسول خدا(ص) درباره آن حضرت نقل شده است «بی‌نشان» باقی بماند؟!
حالا به بخشی از زمزمه امیرالمؤمنین(ع) به هنگام دفن شبانه فاطمه زهرا(س) مراجعه می‌کنیم و در آن به وضوح می‌توانیم راز تربت بی‌نشان یا به بیان دیگر راز بی‌نشان ماندن تربت زهرای اطهر(س) را دریابیم؛
«ای رسول خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت می‌نماید و اندوه دلم، هرگز نمی‌گشاید...
رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصه‌ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا می‌برم و دخترت را به تو می‌سپارم زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستم‌ها بر او روا داشتند... آنچه می‌خواهی از او بجوی و هر چه خواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید...
ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک می‌رود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبان‌ها نیافتاده است...
ای فاطمه!... اگر بیم آن نبود که ستمگران چیره شوند، برای همیشه در کنار مزارت می‌ماندم و در این ماتم بزرگ جوی اشک از دیده می‌راندم و...»
چرا فاطمه را شبانه به خاک می‌سپارند؟ چرا آثار و نشانه‌های ظاهری قبر او را از میان برمی‌دارند؟ و چرا علی(ع) بر بی‌نشانی تربت زهرای مرضیه(س) که سفارش خود او بود اصرار می‌ورزد و در نجوای غمزده خویش با رسول خدا(ص) از این بی‌نشانی خبر می‌دهد؟... در این ماجرا، «پرسش و پاسخ» به هم آمیخته و «جواب‌ها» در متن «سؤال‌ها» جای گرفته‌اند... و بی‌نشانی قبر فاطمه(س) یک «نشانه» است. زهرا(س) که پیامبر خدا(ص)، خشنودی او را خشنودی خدا دانسته بود، در بی‌نشانی مدفن خود، از اعتراض به آنچه که آن روزها بعد از رحلت رسول خدا(ص) در مدینه، مرکز حکومت اسلامی در جریان بود، خبر می‌دهد. اعتراض فاطمه(س) چه بود؟...
چند ده سال بعد، آنچه فاطمه(س) در آن روز دیده بود، برخی دیگر و شاید همگان نیز به وضوح دیده و شاهد وقوع آن بودند ولی آن روز خیلی دیر شده بود. اما، امروز، فاطمه عزیز! دیگر مانند آن روزها تنها نیستی. ملت‌های مسلمان با نشانه‌ای که تو با قبر بی‌نشان خود برجای گذاشته بودی، خوش به نشان آمده‌اند و بر خرمن و خرگاه دشمنان اسلام که تو دلشوره آن را داشتی آتشی خانمانسوز افکنده‌اند.
زهرای عزیز، آیا خیل عظیم مردان و زنان دلباخته‌ات را نمی‌بینی که در سوگ تو لباس عزا بر تن دارند و آیا همین مردم این دوره نبودند که با نام یا زهرا(س) بر دشمنان تاختند؟ به یقین امروز به وضوح می‌بینی که جوانان این مرز و بوم و همه جهان اسلام با شعار «کلنا عباسک یازینب(س)» بی‌آن که در سر سودای سود و در دل غم بود و نبود دنیا را داشته باشند به حمایت از حریم اهل بیت(ع) و حرم زینب کبری سلام‌الله علیها برخاسته‌اند.
زهرای عزیز! امروز از فرزند تو فقط به یک اشاره و از امت به سر دویدن است، مگر نیست؟

م
 
کد مطلب: 327539
مرجع : کیهان

ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

آیت‌الله کاشانی + عکس منتشر نشده

 
آیت‌الله کاشانی + عکس منتشر نشده
 
عالم مجاهد آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی دربیست وسومین روز از اسفندماه 1340 ،پس از عمری مجاهدت و مبارزه با استعمار در عراق و ایران، روی از جهان برگرفت.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی:عالم مجاهد آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی دربیست وسومین روز از اسفندماه 1340 ،پس از عمری مجاهدت و مبارزه با استعمار در عراق و ایران، روی از جهان برگرفت و رهسپار وادی ابدی گشت. در آستانه فرا رسیدن سالروز رحلت این مبارز بزرگ، تصاویری از ادوار گوناگون حیات وی را به شما تقدیم می‌داریم.

1- آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در دوران نهضت ملی ایران

2. آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی درحال عزیمت به محل اقامه نماز عید فطر در تهران ـ 1327

3. آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی درحال اقامه نماز عید فطر در تهران -1327

4. آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی درجمع برخی یاران و نزدیکانش درمنزل شخصی درتهران -1327

5. آیت‌الله سید‌ابوالقاسم کاشانی در جمع برخی نزدیکانش درحال امضای دفتر یادبود یکی از موسسات -1329

6- آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در دوران نهضت ملی ایران

7- آیت‌الله سید‌ابوالقاسم کاشانی در کنار آیت‌الله حاج شیخ محمود خلیلی فرزند آیت‌الله‌العظمی حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی

8- آیت‌الله سید‌ ابوالقاسم کاشانی در کنار آیت‌الله سید رضا فیروز آبادی و برخی علمای تهران

9 - آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در عزیمت برای بازدید از کارخانه منسوجات کازرونی در تهران

10- آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی درحال بازدید از کارخانه منسوجات کازرونی در تهران

11- آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی درحال برزمین زدن کلنگ یکی از موسسات خیریه

12. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در جمع برخی اطرافیان و نزدیکانش- 1331

13. آیت‌الله سید‌ابوالقاسم‌کاشانی در جمع برخی اطرافیان و نزدیکانش -1331

14.شهید استاد خلیل طهماسبی دردیدار با آیت الله کاشانی پس از آزادی از زندان -1331
کد مطلب: 327647
 

ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
رئیس دفتر مقام معظم رهبری در مراسم معارفه تولیت آستان قدس رضوی:
بررسی‌های بسیاری صورت گرفت تا کسی به‌عنوان تولیت آستان قدس رضوی منصوب شود که بتواند راه گذشته را بهتر بپیماید/ حجت‌الاسلام رئیسی در دادستانی و سایر حوزه‌ها نقش مؤثری داشتند اما اهمیت آستان قدس از همه این‌ها بالاتر است/ توصیه می‌کنم نهایت تلاش در مسیر خدمت‌رسانی به مستمندان باشد
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ در ۱۲:۵۱ ب٫ظ
 
 
رئیس دفتر مقام معظم رهبری گفت: بررسی‌های بسیاری صورت گرفت تا کسی به‌عنوان تولیت آستان قدس رضوی منصوب شود که بتواند راه گذشته را بهتر بپیماید.
images

به گزارش صبح توس، حجت‌الاسلام محمد محمدی گلپایگانی پیش از ظهر امروز در مراسم معارفه تولیت آستان قدس رضوی که در تالار آینه حرم مطهر رضوی، اظهار داشت: یکی از القاب حضرت زهرا(س) ام ابیهاست زیرا ایشان ادامه دهنده رسالت پدر بودند.

 

وی ادامه داد: در جوار حضرت رضا(ع) هستیم که سرور و همه چیز ما هستند، در این مکان مقدس در طول سال چقدر اشک ریخته می‌شود، زائری که با پای برهنه در هوای سرد برای گرفتن حاجت به مشهد می‌آید زیرا اینجا کانون ذکر خداست و بیتی است که خدا اجازه داده تا نامش با عزت برده شود.

 

رئیس دفتر مقام معظم رهبری افزود: در طول سالیان متمادی که این آستان برپاست، کانون توجه در جهان اسلام بوده است، در طول حیات و پیدایش این آستان در تمام قرون گذشته به اندازه بعد از انقلاب به زوار حضرت رضا(ع) خدمت نشده است.

 

وی خاطر نشان کرد: پس از انقلاب مرحوم طبسی که سکاندار آستان قدس شدند تمام هم وغمش این بود تا بتواند آستان قدس را در خدمت زوار قرار دهد و انصافاً نام آیت‌الله واعظ طبسی در قرون بعد نیز ثبت است.

 

حجت‌الاسلام گلپایگانی با اشاره به اینکه سالانه بیش از ۲۸ میلیون زار به پابوسی حضرت رضا(ع) می‌آیند، خاطر نشان کرد: این آستان عظیم با این توسعه و وظیفه‌ای که دارد جا داشت که خلاء ایجاد شده به دلیل رحلت آیت‌الله طبسی پر گردد اینجاست که نقش ولی فقیه خود را نشان می‌دهد زیرا ولی فقیه راهگشا در تمامی عرصه‌ها است.

 

وی ادامه داد: نقش رهبری را در برجام دیدیم، ولایت فقیه چشم بیدار مردم است و اختصاص به ایران ندارد. در انتخابات پیش رو دیدیم دشمن تمام توان خود را گذاشت تا مردم را از حضور پای صندوق‌ها مأیوس کند که رهبری در دو جمله نقشه‌ی آنان را نقش بر آب کرد.

رئیس دفتر مقام معظم رهبری گفت: رهبرانقلاب در کمترین زمان خلاء نبود مرحوم طبسی را با انتخاب شایسته پر کردند.

 

وی تشریح کرد: پس از بررسی‌های بسیار زیاد کسی که بتواند راه گذشته را بهتر انجام دهد همین حجت الاسلام رئیسی است که به عنوان تولیت این آستان انتخاب شد.

 

وی افزود: سابقه درخشان و پاکی که ایشان دارد از ارادت به ولایت فقیه و سایر موارد از ویژگی‌های ایشان است، حجت‌الاسلام رئیسی در زمان حضرت امام(ره) هم کارهای مهمی با حکم ایشان انجام می‌دادند.

 

حجت‌‌الاسلام گلپایگانی خاطر نشان کرد: امروز که در دادستانی بودند نقش موثری داشتند اما اهمیت آستان قدس بالاتر از همه اینها است.

 

وی در دو توصیه به کارکنان آستان قدس گفت: اولاً برای رضای خدا بیش از گذشته در خدمت این آستان باشید و ثانیاً هر چه بیشتر به مردم مستمند خدمت رسانی کنید، باید همه کمک کنیم تا ایشان این بار سنگین را به امانت بردارند.

 

رئیس دفتر مقام معظم رهبری در پایان با اشاره به حکم رهبر انقلاب برای نمایندگی ولی فقیه در خراسان رضوی گفت: آیت‌الله علم‌الهدی در طول مدت سکان داری امام جمعه مشهد خوش درخشیدند وعملکرد خوبی داشتند.

 

انتهای پیام/

کد مطلب: 328890

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

آیت‌الله علم‌الهدی در مراسم معارفه تولیت آستان قدس رضوی:

حجت‌الاسلام رئیسی دو بحران عظیمی که در زمان امام بود را به خوبی مدیریت کرده و به سرانجام رساند/ نسبت فامیلی بنده با ایشان باعث افتخار ماست
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ در ۱:۱۶ ب٫ظ
 
 
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی گفت: حجت‌الاسلام رئیسی در زمانی که جوان‌تر بودند دو بحران عظیمی که در زمان مرحوم امام بود را به خوبی مدیریت کرده و به سرانجام رساندند.
علم الهدی

به گزارش صبح توس، آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی پیش از ظهر امروز در مراسم معارفه تولیت آستان قدس رضوی در تالار آینه حرم مطهر رضوی، با بیان اینکه تحمل فقدان آیت‌الله واعظ طبسی یک واقعیت فراموش نشدنی است، اظهار داشت: در جای جای این آستان که قدم می‌گذاریم شاهد اخلاص و فعالیت‌های مرحوم آیت‌الله طبسی هستیم.

 

نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی تصریح کرد: رمز موفقیت مرحوم واعظ طبسی که در بین همه مسئولین نظام از همه بالاتر بوده اخلاص و توان بالای مدیریتی ایشان بود.

 

خطیب جمعه مشهد بیان کرد: روزی که من به امام جمعه ای منصوب شدم مقام معظم رهبری به بنده فرمودند: مدیری در تراز آیت‌الله واعظ طبسی و به تقوای ایشان نداریم. این دو ویژگی رمز موفقیت ایشان در تصدی و توسعه حرم بوده است.

 

وی با بیان اینکه رهبری با درایت خود در انتصاب جدیدشان نیز این ویژگی را در نظر گرفتند، گفت: حجت‌الاسلام رئیسی در زمانی که جوان‌تر بودند دو بحران عظیمی که در زمان مرحوم امام بود را به خوبی مدیریت کرده و به سرانجام رساندند.

 

آیت‌الله علم‌الهدی با تاکید بر اینکه اخلاص نیز همپای مدیریت ایشان است، خاطرنشان کرد: وابستگی و نسبت فامیلی بنده با حجت‌الاسلام رئیسی باعث افتخار ماست.

 

عضو مجلس خبرگان رهبری یادآور شد: بنده از آقایی رهبر برای انتصاب این جانب تقدیر و تشکر می کنم و امیدوارم تا آخر عمر نعمت ملازمت درگاه ولایت مداری امام هشتم از ما گرفته نشود.

 

نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی خاطرنشان کرد: تشییع جنازه با عظمت و بی نظیری که برای مرحوم طبسی انجام شد برگرفته از اخلاص و خدمات ایشان بود.

 

انتهای پیام/

 

کد مطلب: 328890


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:05 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۲۴۸۶
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۸
 
آیت الله العظمی سبحانی تشریح کرد؛

روایت ۱۳ عالم سرشناس سنی از هجوم به منزل حضرت زهرا  

 

جلال الدين عبدالرحمن سيوطى در كتاب «مسند فاطمه» مى گويد: پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامي كه مردم با ابو بكر بيعت مى كردند، على و زبير نزد فاطمه دختر رسول خدا آمدند و در آن باره با وى به مشورت نشستند. وقتى عمر بن خطاب متوجه اين موضوع شد نزد فاطمه آمد و گفت...
عقیق:آیت الله العظمی سبحانی «هجوم خلیفه دوم به منزل حضرت زهرا (س)» از کتب سیزده عالم سرشناس اهل سنت استخراج و مورد بررسی قرار داده است.

1. بلاذرى و «الانساب»

«احمد بن يحيى بن جابر بلاذرى» نويسنده بزرگ و صاحب كتاب تاريخ معروف الانساب اين حادثه دلخراش را در كتاب خود يادآور شده است. وى در خلال گفتار مفصلى پيرامون سقيفه مى گويد: «هنگامى كه مردمان با ابو بكر بيعت كردند، على و زبير از بيعت سر باز زدند.

تا آنجا كه مى گويد: ابوبكر به دنبال على فرستاد تا بيعت نمايد. اما او بيعت نكرد. پس عمر در حالى كه ابزار آتش افروزى به همراه داشت بدانجا آمد. فاطمه او را در كنار درِ خانه ديد و بدو گفت: پسر خطاب! آيا مى خواهى درِ خانه ام را بر روى من آتش بزنى؟ عمر گفت: بلى، و آتش زدن درِ خانه تو براى تقويت رسالت پدرت است». (1)

استدلال به اين روايت در گرو وثاقت مؤلف كتاب (بلاذرى) و راويان آن است. «ذهبى» در كتاب «تذكرة الحفاظ» به نقل از «حاكم» مى گويد:

بلاذرى يگانه دوران خودش در حفظ احاديث بود. ابو على حافظ و ديگر مشايخ و اساتيد ما در مجلس وعظ او حضور مى يافتند و از بيان اسانيد وى لذت مى بردند و من هرگز نديدم كه ايشان پيرامون اسناد وى اشكال يا انتقادى نمايند. (2)

وى همچنين در كتاب «سير اعلام النبلاء» مى گويد: علامه، اديب، مصنف ابو بكر احمد بن يحيى بن جابر بغدادى بلاذرى نويسنده و صاحب «التاريخ الكبير» است. (3)

«ابن كثير» در كتاب «البداية والنهاية» به نقل از ابن عساكر مى گويد: بلاذرى اديبى توانا بود. او كتاب هاى زيبايى را به رشته تحرير درآورده است. (4)

اما بررسى و شرح احوال راويان كه نامشان در سلسله سند اين روايت آمده است: مدائنى ـ مسلمة بن محارب، سليمان بن طرخان و ابن عون.

مدائنى: نامش على بن محمّد، او الحسن مدائنى اخبارى است. او كتاب هاى متعددى را تأليف نموده و راويانى همچون زبير بن بكار، احمد بن زهير، و حارث بن ابى اسامه از او روايت كرده اند. ذهبى از يحيى نقل كرده كه وى گفت: مدائنى ثقه است، ثقه است، ثقه است. او در سال 224 يا 225 از دنيا رفت ـ ميزان الاعتدال: 3 / 153 ـ شماره ترجمه 921.

مسلمة بن محارب: بخارى در تاريخ خود نام او را آورده است ـ تاريخ الكبير: 7 / 387 شماره ترجمه 1685. اهل علم مى دانند كه عدم جرح روايان به وسيله «ابوزرعه»، «ابى حاتم» يا «بخارى» و سكوت ايشان گوياى توثيق آن راوى است. «حافظ ابن حجر» در كتاب «تعجيل المنفعه» اين روش را پياده كرده است. وى در جاهاى متعددى مى گويد: بخارى اين را نقل كرده و متعرض جرح راوى آن نشده است. ر. ك. قواعد فى علوم الحديث 385 و 403 و تعجيل المنفعه 219، 223، 225 و 254.

سليمان بن طرخان تيمى: وى از انس ابن مالك و طاووس و ديگران روايت كرده است. ربيع بن يحيى به نقل از سعيد مى گويد: كسى را راستگوتر از سليمان تيمى نديدم. و عبدالله بن احمد از قول پدرش مى گويد: او ثقه است. ابن معين و نسائى مى گويند: او ثقه است. عجلى مى گويد: ابن طرخان تابعى (نسل اول پس از پيامبر) است. او ثقه و از نيكان اهل بصره است. گفته هاى ديگرى نيز پيرامون توثيق وى وجود دارد. او در سال 97 هـ از دنيا رفت. تهذيب التهذيب، ج 4 / 201 ـ 202 ـ شماره ترجمه 341.

ابن عون: اوعون بن ارطبان مزنى بصرى است. «انس بن مالك» را ديدار كرده بود و در سال 151 هـ از دنيا رفت. نسائى در كتاب «الكنى» مى گويد: او ثقه و امين است. و در جاى ديگرى مى گويد: او ثقه و داراى ثبات است. «ابن حيان» در «الثقات» مى گويد: او در عبادت و فضيلت و پارسايى و پايدارى در سنت و سختگيرى با بدعت گذاران از بزرگان زمانه خويش بود. تهذيب التهذيب: 5 / 346 ـ 348، شماره ترجمه 600.

با بررسى شرح حال مؤلف (در متن) و راويان حديث در سلسله سند آن، روشن شد كه سند اين حديث و نيز اصل روايت صحيح است. تمامى راويان آن مورد وثوق اند و همين امر براى صحت روايت كافى است.

2. ابن قتيبه و «الامامه والسياسه»

تاريخ نگار پر آوازه، عبدالله ابن مسلم بن قتيبه دينورى (276 ـ 213 هـ) از پژوهشگران ادبيات و تاريخ است. او كتاب هاى زيادى را به رشته تحرير درآورده است.

نامبرده در كتاب «الامامه والسياسه» كه به «تاريخ خلفا» شهرت يافته مى گويد:

ابوبكر دريافت، كسانى كه از بيعت با او سرپيچى كرده اند نزد على هستند. پس عمر را به جانب ايشان فرستاد. عمر به آنجا آمد و با فرياد، آنان را كه در خانه على بودند فرا خواند. اما كسى از خانه خارج نشد. هيزم خواست و گفت: سوگند به كسى كه جان عمر در دست اوست از خانه خارج شويد وگرنه خانه را بر سر ساكنانش آتش مى زنم.

به او گفتند: اى ابا حفص، فاطمه در اين خانه است. گفت: باشد...

تا آنجا كه مى گويد:

سپس عمر برخاست و به همراه گروهى به درِ خانه فاطمه آمد. در را كوبيدند، وقتى كه فاطمه صداى آنها را شنيد با صداى بلند فرياد زد:

پدر! اى رسول خدا، پس از تو از دست پسر خطاب و پسر ابوقحافه چه مى كشيم. آن گروه وقتى كه صداى گريه فاطمه را شنيدند با چشمى گريان از آنجا دور شدند. نزديك بود دل هايشان گدازان و جگرهايشان سوزان گردد.

عمر، به همراه عده اى باقى ماندند. على را از خانه بيرون آورده و او را به سوى ابوبكر بردند و به او گفتند: بيعت كن. على گفت: اگر بيعت نكنم چه مى كنيد؟

گفتند: سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست گردنت را مى زنيم. (5)

هر كس كتاب «الامامه والسياسه» را مطالعه كند مى بيند كه اين كتاب مانند ساير كتب تاريخى ديگر، از تاريخ نگارانى چون بلاذرى، طبرى و ديگران است.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، اين كتاب را به دينورى نسبت داده است.

وى مطالب زيادى را از ابن قتيبه نقل مى كند كه آن مطالب در كتاب «الامامۀ و السياسۀ» چاپ مصر كه در دست و مورد استفاده نگارنده است وجود ندارد. و اين، گواه آن است كه اين كتاب دستخوش تحريف شده است.

«الياس سركيس» هم در كتاب «معجم» خود اين كتاب را بدو نسبت داده است. (6)

ناگفته نماند كه صاحب «الاعلام» مى گويد: برخى از علما نسبت به اينكه كتاب فوق از اين نويسنده باشد در ترديدند. اما هيچ يك انتساب آن را به اين نويسنده هرگز انكار نكرده اند. به هر حال اين كتاب هم يك كتاب تاريخى مانند ساير كتب تاريخى ديگر است.

3. طبرى و كتاب «تاريخ»

محمّد بن جرير طبرى (224 ـ 310 هـ) صاحب كتاب تاريخ و تفسير كه اين دو كتاب در ميان دانشمندان معروفيت و شهرت به سزايى دارند و تمام تاريخ نگاران پس از وى، منبع تاريخى خود را از كتاب هاى وى برگرفته اند، ماجراى غمبار سقيفه را يادآور مى شود و با ذكر سلسله سندى مى گويد:

عمر بن خطاب به سوى منزل على آمد. در آن جا طلحه و زبير و گروهى از مهاجران بودند. عمر صدا زد: براى بيعت از خانه بيرون آييد و گرنه به خدا سوگند خانه را بر سرتان آتش مى زنم. زبير شمشير به دست از خانه برون آمد. پايش لغزيد و شمشير از دستش فرو افتاد. بر او هجوم آورده و او را برگرفتند. (7)

اين قسمت از تاريخ اسلام گوياى آن است كه بيعت گرفتن براى خليفه به جبر و زور بوده است. و هركس از بيعت سرپيچى مى نموده با تهديدهاى گوناگون از قبيل آتش زدن و تخريب خانه مواجه مى شده است.

در امامت و وثاقت نويسنده كتاب (طبرى) هيچ ترديدى وجود ندارد.

ذهبى او را با اين تعبيرات معرفى كرده است: «امام والاقدر، مفسر، صاحب تأليفات ژرف، موثق، راستگو». (8)

(رجال واقع در سلسله سند حديث نيز افراد برجسته و مورد وثوق و اعتمادند) (9)

راويان اين حديث عبارتند از: ابن حميد، جرير بن عبدالحميد، مغيرة بن مقسم و زياد بن كليب.

ابن حميد: او محمّد بن حميد، حافظ، ابو عبدالله رازى است. از كسانى همچون يعقوب بن عبدالله قمى، ابراهيم بن مختار، جرير بن عبدالحميد روايت كرده و كسانى همانند ابو داوود، ترمذى، ابن ماجه، احمد بن حنبل، يحيى بن معين و ديگران از او روايت كرده اند. عبدالله بن احمد از پدرش نقل كرده كه: تا محمّد بن حميد زنده است، دانش، پيوسته در شهر رى وجود خواهد داشت. به محمّد بن يحيى زهرى گفتند نظرت درباره محمّد بن حميد چيست؟ گفت: نمى بينى كه من هم اينك از او روايت مى كنم. ابن خيثمه گفت: درباره او از ابن معين پرسيد در پاسخ گفت: او ثقه است. هيچ ايرادى در وى نيست. اهل رى، و مردى زيرك است. ابو العباس بن سعيد مى گويد: از جعفر بن ابو عثمان طيالسى شنيدم كه مى گفت: ابن حميد، ثقه می باشد. «يحيى» از وى كتابت كرده است. او در سال 248 هـ از دنيا رفت. تهذيب التهذيب: 9 / 128 ـ 131، شماره ترجمه 180.

ناگفته نماند كه برخى، او را جرح كرده اند، اما گفتار تعديل كنندگان بر جرح كنندگان ترجيح و تقدم دارد.

جرير بن عبدالحميد: او پسر عبدالحميد بن قرط ضبى، ابو عبداله رازى قاضى است. در يكى از روستاهاى اصفهان زاده شد و در كوفه نشو و نما كرد. در شهر رى ساكن گرديد. إسحاق بن راهويه، پسران ابى شيبه، على بن مدينى و يحيى بن معين و گروه ديگرى از او نقل روايت كرده اند. او ثقه بود و مردمان به نزدش مسافرت مى كردند. ابن عمار موصلى مى گويد: او حجت است و نگاشته هايش صحيح می باشد. تهذيب التهذيب: 2 / 75، شماره ترجمه 116.

مغيرة بن مقسم ضبى: از اهل كوفه و فقيه است. شعبه، ثورى و گروهى ديگر از او روايت كرده اند. ابو بكر بن عياش مى گويد: هيچ كس را فقيه تر از مغيره نيافتم. پس گفته هايش را گردن نهادم. عجلى مى گويد: مغيره، ثقه و داناى در حديث است. نسايى مى گويد: او ثقه می باشد و در سال 136 هـ از دنيا رفته است. «ابن حبّان» او را در «الثقات» نام برده است. تهذيب التهذيب: 10 / 270، شماره 482.

زياد بن كليب: «ذهبى» او را اين گونه معرفى مى كند: او ابو معشر تميمى كوفى است. از ابراهيم و شعبى (ونيز روايت مغيره از شعبى) نقل شده كه او در سن 110 سالگى در سنين فرتوتى از دنيا رفت. نسائى و ديگران او را توثيق كرده اند. ميزان الاعتدال: 2 / 92، شماره 2959. «ابن حجر» از قول «عجلى» مى گويد: او در حديث ثقه بود. و از قول «ابن حبّان» مى گويد: او از حافظان مورد يقين بود. تهذيب التهذيب: 2 / 382، شماره 698.

4. ابن عبد ربّه و «العقد الفريد»

شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربّه اندلسى (م / 463 هـ) مبحثى از كتاب خود را به ماجراهاى سقيفه بنى ساعده اختصاص داده و در ذيل عنوان «آنانكه از بيعت ابو بكر سرپيچى كردند» مى گويد:

(آنان عبارت بودند از) على، عباس، زبير و سعد بن عباده.

اما على و عباس و زبير در خانه فاطمه نشستند تا اينكه ابوبكر، عمر بن خطاب را فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه بيرون بياورد و به او گفت: اگر سرباز زدند با آنان بستيز. عمر با مشعل آتشينى آمد تا خانه را بر آنها آتش بزند. فاطمه پيش آمد به او گفت: پسر خطاب آمده اى تا خانه ما را آتش بزنى. گفت: بله يا اينكه تن به بيعت دهيد. (10)

اين سخن بى پرده از اين تاريخ نگار بزرگ، قوى ترين گواه بر اين است كه خليفه به جهت بيعت گرفتن از على و همراهان دستور سوزاندن درِ خانه را صادر كرد؛ و راستى بيعتى كه با قهر و زور گرفته شود چه ارزشى دارد؟.

5. ابن عبدالبرّ و «الاستيعاب»

ابو عَمرو يوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبرّ (368 ـ 463 هـ) در كتاب ارزشمندش «الاستيعاب فى معرفة الاصحاب» با ذكر سلسله سندى (11) مى گويد:

هنگامى كه مردم با ابو بكر بيعت مى كردند على و زبير به حضور فاطمه آمده و در اين باره با او به شور نشستند، و از انجام بيعت خوددارى نمودند. اين خبر به عمر رسيد و او به آنجا آمد و گفت: اى دخت رسول خدا! هيچ كس نزد ما گرامى تر از پدرت نبود و پس از او هيچ كس گرامى تر از تو در نزد ما نيست. خبر يافته ام كه اين چند تن در خانه تواند. اگر اين خبر راست باشد هر آينه چنين و چنان خواهم كرد. سپس بيرون آمد.

فاطمه به آنها گفت: عمر بدينجا آمده و سوگند خورده كه اگر ديگر بار اينجا گرد آييد چنين و چنان خواهد كرد و سوگند به خدا كه او به سوگندش عمل خواهد نمود. (12)

«ابو عمر و ابن عبدالبر» ديگر در اينجا صراحت سخن عمر را يادآور نشده است. او فقط گفته كه عمر گفت: هر آينه چنين و چنان خواهم كرد. در حالی كه پيش از اين در روايت «بلاذرى» و «طبرى» صراحت كلام عمر را ديديم. (كه او تهديد به آتش زدن درِ خانه نمود)؛ شايد اين مورّخ ديده كه جايى براى نقل گفته عمر وجود ندارد.

6. ابن ابى الحديد معتزلى و «شرح نهج البلاغه»

عبدالحميد بن هبة الله مدائنى معتزلى (م 655 هـ) با نقل روايتى از كتاب «السقيفه» تأليف احمد بن عبدالعزيز جوهرى مى گويد:

آنگاه كه مردمان به بيعت با ابوبكر اقدام نمودند زبير و مقداد در ميان تنى چند از مردم به جانب على، در خانه فاطمه آمدند و با او به شور نشستند و از بيعت خوددارى كردند. پس عمر حركت كرد و نزد فاطمه آمد و گفت: دختر رسول خدا! هيچ كس در نزد ما محبوب تر از پدرت نبود و پس از او هيچكس محبوب تر از تو نيست؛ به خدا اگر اين چند تن در خانه تو باشند اين محبت جلوگيرم نخواهد بود كه اين خانه را بر سر ايشان آتش بزنم. عمر كه از آنجا بيرون رفت. آنان به نزد فاطمه آمدند فاطمه به آنها گفت: عمر بدينجا آمده و سوگند خورده اگر بار ديگر گرد هم آييد هر آينه خانه را بر سرتان آتش مى زند و به خدا قسم او به سوگندش عمل خواهد كرد. (13)

7. ابوالفداء و «المختصر فى اخبار البشر»

اسماعيل بن على معروف به ابوالفداء (م 732 هـ) كتابى را با نام «المختصر فى اخبار البشر» تأليف كرده و تقريباً همان نگاشته هاى ابن عبدربّه در «العقد الفريد» را يادآور شده است. وى مى گويد: آنگاه ابو بكر، عمر را به سوى على و همراهان فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون كشد و گفت: اگر سرباز زدند با آنها بستيز، عمر آتش به دست به آنجا آمد تا خانه را آتش بزند. فاطمه او را ديد و گفت: پسر خطاب كجا؟ آمده اى تا خانه مان را آتش بزنى، گفت: بلى، يا اينكه بدانچه امت بر آن وارد شده اند وارد شويد. (14)

8. نويرى و «نهاية الارب فى فنون الادب»

احمد بن عبدالوهاب نويرى (677 ـ 733 هـ) يكى از اديبان نامدار است. وى در تاريخ، اطلاعات فراوانى دارد. زركلى در «الاعلام» درباره وى مى گويد: دانشمند، پژوهشگر، داراى آگاهى زياد. همچنين كتاب «نهاية الارب فى فنون الادب» وى را اينگونه توصيف نموده است: نهاية الارب عليرغم اينكه در دوره جديد نگاشته شده اما دربردارنده اخبار مهمى است كه مؤلف آن، اخبار را از تاريخ نگاران كهن مانند «ابن رقيق» و «ابن رشيق» و «ابن شداد» و ديگران كه كتاب هاى تاريخى ايشان به دست ما نرسيده نقل كرده است. (15) «نويرى» در اين كتاب مى گويد: ابن عمر بن عبدالبرّ با سند خود از زيد بن اسلم و او از پدرش روايت كرده كه:

به هنگام بيعت مردمان با ابوبكر، على و زبير نزد فاطمه آمده و پيرامون آن موضوع با وى به مشورت نشستند. عمر اين جريان را دريافت.بدانجا رفت و گفت: اى دخت رسول خدا هيچ كس در نزد ما محبوب تر از پدرت نبود و پس از او هيچ كس محبوب تر از تو نيست. خبر يافته ام كه اين افراد در خانه تو هستند اگر اين خبر راست باشد چنين و چنان خواهم كرد. سپس از آنجا بيرون رفت. آنان نزد فاطمه آمدند. فاطمه به ايشان گفت: عمر به اينجا آمده و سوگند خورده كه اگر بار ديگر اجتماع كنيد چنين و چنان خواهد كرد و به خدا سوگند او به سوگندش عمل خواهد نمود. (16)

9. سيوطى و «مسند فاطمه»

جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (848 ـ 911 هـ) آن پژوهشگر بزرگ و تاريخ نگار سترگ، در كتاب «مسند فاطمه» همان روايتى كه تاريخ نگاران از زيد بن اسلم و از اسلم نقل كرده اند، يادآور گرديده است. وى با ذكر آن روايت مى گويد:

پس از وفات رسول خدا هنگامي كه مردمان با ابو بكر بيعت مى كردند على و زبير نزد فاطمه دختر رسول خدا آمدند و در آن باره با وى به مشورت نشستند. وقتى عمر بن خطاب متوجه اين موضوع شد به نزد فاطمه آمد و گفت اى دختر رسول خدا! به خدا سوگند! اگر اينان در نزد تو باشند اين محبت نمى تواند جلوگيرم باشد كه اين در را بر آنان آتش بزنم. وقتى عمر از آنجا رفت، آنان به نزد فاطمه آمدند. فاطمه گفت: بدانيد كه عمر بدينجا آمده و سوگند خورده كه اگر بار ديگر در اينجا گرد هم آييد اين در را بر شما مى سوزاند؛ و به خدا سوگند او طبق قسمش عمل خواهد كرد. (17)

10. متّقى هندى و «كنز العمّال»

على بن حسام الدين معروف به متقى هندى (م 975 هـ) در كتاب ارزشمند «كنز العمال» ماجراى خانه فاطمه زهرا را به گونه اى كه در كتاب «المصنف» تأليف ابن ابى شيبه نگاشته شده يادآور گرديده است. وى مى گويد:

از «اسلم» روايت است كه پس از رحت رسول خدا و به هنگام بيعت با ابوبكر، على و زبير به نزد فاطمه دختر رسول خدا آمدند و درباره بيعت كردن با وى به شور نشستند. چون عمر بن خطاب اين موضوع را دريافت حركت كرد و به نزد فاطمه آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! در نزد ما هيچكس دوست داشتنى تر از پدر تو نبود و پس از پدرت هيچكس محبوب تر از تو نيست. به خداى سوگند! اگر اين چند تن در نزد تو گرد آمده باشند محبوبيتت نمى تواند جلويم را بگيرد كه دستور سوزاندن در خانه را بر آنها بدهم. (18) إلى آخر.

11. دهلوى و «ازالة الخفا»

ولى الله بن مولوى عبدالرحيم العمرى دهلوى هندى حنفى (1114 ـ 1176 هـ) در كتاب «ازالة الخفاء» ماجراى سقيفه بنى ساعده را بيان داشته است. وى در آنجا مى گويد: از طريق «اسلم» با اسنادى كه در ديدگاه شيخين (مسلم و بخارى) صحيح است روايت شده كه: پس از رسول خدا به هنگام بيعت با ابوبكر، على و زبير

نزد فاطمه دختر رسول خدا آمدند... (19) تا آخر روايت (عيناً همانچه كه در كتاب فوق، «كنز العمال» روايت شد را ياد آور مى شود) وى در كتاب ديگرى با نام «قرّة العينين» روايتى داراى مضمونى نزديك به همين روايت نقل كرده است. (20)

12. محمّد حافظ بن ابراهيم و «قصيده عمريه»

محمّد حافظ بن ابراهيم فهمى مهندس معروف به حافظ ابراهيم (1287 ـ 1351 هـ) شاعر مصرى است كه ديوان اشعار وى در دو جلد به چاپ رسيده است. يكى از اشعار وى «قصيدهّ عمريه» نام دارد كه مورد توجه بسيار اديبان مصر قرار گرفته است.

از جمله ابيات قصيده فوق اين چند بيت است:

وقولة لِعليٍّ قالَها عُمرُ             أكرمْ بسامِعِها أَعْظِمْ بِمُلْقيها

حرّقت دارك لا أُبقي عَليكَ بِها     اِنْ لَمْ تُبايِعْ وبنتُ المُصطفى فيها

ما كان غير ابي حفص يَفوهُ بِها     أمام فارِسِ عَدنان وَحامِيها (21)

ـ و گفتار عمر، كه على را مخاطب ساخت، شنونده اش را گرامى دار و گوينده اش را بزرگ شمار.

ـ اگر بيعت نكنى خانه ات را آتش مى زنم و در آن كسى بر جاى

نمى گذارم. هر چند دختر پيامبر خدا در آن باشد.

ـ چه كسى جز ابو حفص (عمر) مى تواند اين سخن را روبروى شهسوار و حمايتگر قبيله عدنان بر زبان راند.

جاى بسى شگفتى است كه شاعر نيل، آنچه را كه موجب هلاك مى شود را موجب نجات و گناهان را حسنات به حساب آورده است. و اين جز براى آن است كه «دوستى»، آدمى را كور و كر مى كند؟.

معناى اين سخن آن است كه عمر هيچ احترامى براى دختر پيامبر قائل نبود زيرا براى خليفه شدن ابوبكر حاضر شد خانه فاطمه را با ساكنانش آتش بزند.

«علامه امينى» پس از نقل اين سه بيت از اشعار «شاعر نيل» مطلبى را با اين مضمون بيان مى دارد:

من چه بگويم پس از اينكه در اوائل سال 1918 م. مصريان، قصيده عمريه كه اين چند بيت در آن قرار دارد را مورد توجه خاص خود قرار داده و در محافل عمومى به سرايش آن همت گماشتند و روزنامه ها و نشريات، آن را در سراسر جهان منتشر كردند و رجال نامى مصر مانند احمد امين، احمد الزين، ابراهيم الابيارى، على جارم، على امين، خليل مطران، مصطفى دمياطى بيگ و ديگران، نسبت به چاپ و نشر «ديوانى» كه «شعرش» اين نمونه است و تقدير از «شاعرى» كه «شعورش» اين گونه است، اهتمام ورزيدند و احساسات را در اين عصر و روزگار سخت

جريحه دار نمودند و به جاى صلح و صفا در جامعه اسلامى اين نعره هاى فرقه اى را در بوق كرده و موجب جدايى در ميان فِرق مسلمانان مى شوند و مى پندارند كه كار نيكو انجام مى دهند... تا آنجا كه مى گويد:

اين افراد تا آن اندازه در ثنا و ستايش اين مرد و قصيده اش مبالغه و زياده روى نموده اند كه گويى دانش فراگير يا ديدگاه نيكوى نو و تازه اى براى مردم يا فضيلت و ويژگى والا و منحصر به فردى براى «عمر» آورده كه موجب شادمانى امت اسلام و پيامبر والا مقام گرديده است.

پس بايد به پيامبر، بسى مژده داد كه نه پاره تن او فاطمه در نزد گوينده اين گونه سخنان، ارزش و حرمتى دارد، و نه خانه فاطمه، مكانى است كه خداوند ساكنانش را پاك فرموده و از دست او (شاعر نيل) و از سوزاندن آن خانه بر سر ساكنانش مصونيت بخشيده است. پس آفرين بر انتخابى كه چنين شأن و مقامى دارد و مرحبا به بيعتى كه با اين تهديدها، فرجام و با آن رسوايى ها انجام پذيرفت.. . (22)

13. عمر رضا كحاله و «اعلام النساء»

عمر رضا كحاله از نويسندگان معاصر است كه به وسيله نگارش كتاب «اعلام النساء» كه در آن به شرح زندگانى دختر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فاطمه زهرا (عليها السلام)پرداخته، شهرت و معروفيت به سزايى يافته است. از جمله مطالبى كه وى در ترجمه (23) حضرت زهرا مى گويد اين است:

ابوبكر دريافت كسانى كه از بيعت با او سر باز زده اند مانند عباس و زبير و سعد بن عباده، در نزد على بن ابيطالب و در خانه فاطمه (عليها السلام)جمع شده اند. لذا عمر را به سوى آنان فرستاد.

عمر به آنجا آمد و آنان را صدا زد. اما ايشان از منزل خارج نشدند. عمر هيزم طلبيد و گفت سوگند به كسى كه جان عمر در دست اوست بايد از خانه بيرون بياييد وگرنه خانه را بر سر ساكنانش آتش مى زنم. به او گفتند: ابا حفص، فاطمه آنجاست. گفت: باشد...

آنگه فاطمه (عليها السلام) بر درِ خانه ايستاده و گفت: اى مردم! من قومى نكوهيده تر از شماها نديده ام كه جنازه

پيامبر را در ميان باز گذاشتيد و به جانب دنيا شتافتيد و از فرمان خداى، روى بر تافتيد و حق ما را نا ديده انگاشتيد.. . (24)

***

قابل ذكر است كه در بيشتر اين منابع تاريخى به تفصيل حوادث پرداخته نشده و از وقايع تلخ و جان سوز بعدى اشارتى نرفته است. اما گروه ديگرى از مورخين هستند كه در بيان حقيقت، از خويش شجاعت نشان داده و به حوادث غمبارى كه بر خانه بنى هاشم گذشت، اشارت نموده اند.

 

پی نوشت:

(1)- انساب الاشراف: 1 / 586، چاپ دار المعارف قاهره.

(2)- تذكرة الحفاظ: 3 / 892 شماره 860.

(3)- سير اعلام النبلاء: 13 / 163 شماره 96.

(4)- البداية والنهايه: 11 / 96، حوادث سال 279.

(5)- الامامة و السياسة: 12 ـ 13، چاپ مكتبة التجارية الكبرى ـ مصر.

(6)- معجم المطبوعات العربية: 1 / 212.

(7)- تاريخ طبرى: 2 / 443 ـ چاپ بيروت.

(8)- ميزان اعتدال: 4 / 498، شماره 7306.

(9)- از آنجا كه طبرى اين جريان را با ذكر سند نقل كرده، لازم است (همچنانكه به بررسى سلسله سند روايت بلاذرى پرداختيم) اسناد اين روايت را نيز مورد بررسى قرار دهيم تا اين روايات به كمك يكديگر ترديد كسانى كه نسبت به اين موضوع مشكوكند را بر طرف نمايند.

(10)- عقد الفريد: 4 / 87، تحقيق خليل شرف الدين.

(11)- سلسله سند آن بدين ترتيب است: حدثنا محمّد بن احمد حدثنا محمّد بن ايوب حدثنا احمد بن عمرو بزّاز حدثنا احمد بن يحيى حدثنا محمّد بن نسير حدثنا عبدالله بن عمر عن زيد بن اسلم عن أبيه.

(12)- استيعاب: 3 / 975، تحقيق على محمّد بجاوى، چاپ قاهره.

(13)- شرح نهج البلاغه: 2 / 45، تحقيق محمّد ابو الفضل ابراهيم.

(14)- المختصر فى تاريخ البشر: 1 / 156، چاپ دار المعرفه بيروت.

(15)- الاعلام: 1 / 165.

(16)- نهاية الارب فى فنون الادب: 19 / 40، چاپ قاهره 1395 هـ.

(17)- مسند فاطمه، سيوطى: 36، چاپ مؤسسه الكتب الثقافيه بيروت.

(18)- كنزالعمال: 5 / 651، شماره 14138.

(19)- ازالة الخفاء: 2 / 178.

(20)- قرة العينين: 78.

(21)- ديوان حافظ ابراهيم: 1 / 82.

(22)- الغدير: 7 / 86 ـ 87.

(23)- تراجم دانشى است كه شخصيت ها (دانشمند، راوى يا غير اينها) را معرفى كرده و به شرح حال آنها مى پردازد. (نك علم الرجال / استاد سبحانى / 13).

(24)- اعلام النساء: 4 / 114.

کتاب «یاس در آتش» ص، 61-41، آیت الله العظمی سبحانی.

منبع:حوزه

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۲۴۸۸
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۹
 
آیت الله جوادی آملی تبیین کردند:

خطبه فدکیه بزرگترین درس ها را به تاریخ داد  

آیت الله جوادی آملی گفتند: یک عالم از منظر حضرت زهرا(س)، زمانی عالم واقعی است که از خوف من النار و شوق الی الجنه بگذرد، زیرا اگر چنین نباشد یک فرد عادی است
عقیق: آیت الله  جوادی آملی، ظهر امروز در درس اخلاق خود در موسسه اسرا با اشاره به خطبه حضرت زهرا(س) گفتند: حضرت زهرا(س) در این خطبه تاریخی به ارکان مختلف اعتقادی و کلامی و سیاسی و... دین اشاره فرمودند.

ایشان افزودند: یکی از مباحثی که حضرت زهرا(س) در این خطبه به آن پرداختند مساله توحید است؛ ایشان در این خطبه بیان فرمودند، آفرینش ماده بدیع و نوظهور است و در ادامه به یک شبهه دیگر پاسخ دادند که همان شبهه شکل و الگوی شکلی بود.

این مرجع تقلید بیان کردند: حضرت زهرا(س) بیان کردند که خداوند شکل مواد را نیز از جایی الگو برداری نکردند و همه چیز در این دنیا بدیع و نوظهور است.

حضرت آیت الله  جوادی آملی گفتند: حضرت در ادامه به تشریع ویژگی ها ناب قرآن کریم اشاره کردند وتفاوت قرآن با سایر کتاب ها را نیز مشخص کردند و فرمودند، قرآن بر خلاف سایر کتب علمی که تنها به ماده و ترکیبات آن می پردازند، از این مساله سخن می گوید که این مواد را چه کسی ساخته و چگونه ساخته است.

ایشان اظهار کردند: نکته ای که حضرت زهرا(س) در این زمینه بیان فرمودند، بیان اضلاع مثلث آفریدگاری، یعنی این که چه کسی این ماده را چرا، چگونه و با چه ترکیبی ساخته است، بود.

این مرجع تقلید با اشاره به این نکته که خداوند بیان میکند که انسان را با سلامت و نظام هستی را با حق خلق کرده ایم، گفتند: انسان جزیی از این نظام هستی است با حق آفریده شده  و نظام آفرینش نیز به حق است و باطل نیست؛ خداوند بدن انسان رابه حق یعنی به سلامت خلق کرد.

ایشان خاطرنشان کردند: در حقیقت چنانکه دستگاه گوارش همچون ظرفی نیست که هر چه به او بدهید بپذیرد، فطرت نیز به همین شکل است، یعنی اگر کسی به ما راست بگوید می‏پذیریم، ولی اگر طرف مقابل با دروغ و فریب با انسان رفتار کند انسان او را بپذیرد زیرا فطرت و طبیعت انسان نیز به حق خلق شده است.

این مرجع تقلید با ذکر این مطلب که در نظام آفرینش، ظلم و حیله و مکر جایی ندارد، اظهارکردند: کسی که با این ساختار حرکت کند در امان می ماند و کسی که بر خلاف ساختار خلقت حرکت کند، به دلیل این که سالم نیست پس زده می شود؛ نظام آفرینش باطل و ستم را نمی پذیرد زیرا این دستگاه بر معیار حق بنا شده است.

ایشان گفتند: در بخش دیگر این خطبه حضرت زهرا(س) خطاب به مردم حجاز بیان می فرمایند که شما نه بهداشت داشتید و نه حکومت و دولت و سیاست و به نوعی حیات خلوت امپراتوری ها بودید، ولی رسول خدا (ص)و پسرعمویم علی(ع) از جانب خدا به شما دین و عزت و انسانیت و قدرت و شرافت و امنیت دادند.

این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: این سخنان 25 سال بعد در خطبه امام علی(ع)ظهور کرد؛ زمانی که امام فرمودند ای مردم باید متحد باشید و امنیت خود را حفظ کنید از پیشرفت دیگران خوشحال باشید و از افتادن دیگران لذت نبرید زیرا اگر کسی از پیشرفت کسی خوشحال نشود کمال انسانی را از دست داده است.

معظم له بیان کردند: حضرت علی(ع) فرمودند، اگر وحدت اسلامی و دینی رخت بربندند، دشمنان بر شما آنچه بر سر گذشتگان شما آوردند را می آوردند؛ این سرزمین حجاز و محدودهای اطراف آن در اختیار پیامبران و پیامبرزاده ها بود ولی اکساره و اقاصره بر فرزندان پیامبران مسلط کردند و آنها را پراکنده کردند و اگر این وحدت و عزت و اسلام حقیقی را رها کنید همان بلا بر سرشما هم میآید که همچون فرزندان پیامبران، مشغول به چهارپاداری کردند و این همان سرنوشتی خواهد بود که در خارج از فضای امامت و وحدت بر سر شما می آید.

حضرت آیت الله  جوادی آملی با اشاره به بیان حضرت زهرا(س) در خصوص استرداد فدک، خاطرنشان کردند: ایشان به آن جماعت فرمودند که من نباید دلیل و مدرکی بیاورم بلکه شما فدک را از من غصب کردید و به همین دلیل شما باید برای من دلیل بیاورید.

ایشان با اشاره به بیانات حضرت زهرا(س) در این خطبه نسبت به رسالت پیامبر اکرم(ص) و احکام و واجبات دین اظهارکردند: پیامبر اکرم(ص) طیب دوار بودند؛ این جریان تربیتی همچون طب است، زیرا هم جراحی و رگ زنی است و هم مرهم نهادن است؛ در این مدل تربیتی قهر و مهر در جای خود معنی دارند؛ در اینجاست که حضرت زهرا(س) این وظیفه خطیر را به عهده علما گذاشته اند.

معظم له بیان کردند: یک عالم از منظر حضرت زهرا(س)،  زمانی عالم واقعی است که از خوف من النار و شوق الی الجنه بگذرد، زیرا اگر چنین نباشد یک فرد عادی است؛ در معارف ما این گونه بیان شده که خشیت از خوف بالاتر است، زیرا وقتی انسان به حرم وارد می شود، در واقع حریم می گیریم؛ هراس از شکوه همان خشیت است؛ عالمان دین کسانی هستند که به خشیت من الله رسیدند، زیرا همیشه خود را در محضر خداوند می بینند و به همین دلیل همیشه احترام می گذارند  و حریم می گیرند.

 

منبع:حوزه

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 5:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۲۴۲۲
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۸
 

چهار پیامد آرزو کردن+تصویر  

امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثی چهار آفت و پیامد آرزو را برشمردند.
عقیق:متن حدیث را از کتاب تحف العقول ارائه می دهد.

الامام علي (ع): وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْأَمَلَ يُذْهِبُ الْعَقْلَ وَ يُكَذِّبُ الْوَعْدَ وَ يَحُثُّ عَلَى الْغَفْلَةِ وَ يُورِثُ الْحَسْرَةَ.

حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: آرزو، عقل را از بين مى ‏برد، وعده پوچ مى ‏دهد، به بى ‏خبرى ترغيب مى‏ كند و دريغ و حسرت بر جاى مى ‏گذارد.

تحف العقول، ص: 152

 حدیث روز خبرگزاری حوزه آرزو امیرالمومنین(ع) حدیث


منبع:حوزه

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 77277 شنبه، 22 اسفند 1394 - 16:38
 
ویژه شهید محمد شرف الدینی؛
شهیدی که نهایت ایثار دلیل شهادتش شد
 
شهیدی که نهایت ایثار دلیل شهادتش شدشهیدخبر(شهیدنیوز): مهمات ما تمام شده بود، و در محاصره بودیم؛ شهید شرف الدینی تصمیم عجیبی گرفت؛ او به دوستان گفت: مهماتی که دارید، در اختیار من قرار دهید و عقب نشینی کنید؛ بچّه ها قبول نمی‌کردند؛ امّا او دوستان و همرزمان را راضی کرد.
  

شهید بزرگوار «محمّد شرف الدینی» از سلسله مردانی است که تولدش درسال 1342 اتفاق افتاده است؛ خورشید وجود این فرزند چنان در خانه ی حاج علی بمان  طلوع کرده بود که همه ی بستگان را نیز گرمی بخشید. بی بی زهرا، مادر محمّد از سادات جلیله ای بود، که با همه ی وجود، رسم محبّت به فرزند آموخت، و سوخت، تا فرزند را طوری پرورش دهد، که به کار اجدادش بیاید و پاسدار دین و مملکت و خانواده باشد و پدر نیز گرمی وجودش را به محمّد عرضه کرد تا حاصل وجودش گوارای جامعه اسلامی باشد.

 شهید شرف الدینی، با گذر از دوره های ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان، به راحتی به کرسی رشته ی پیراپزشکی دانشگاه تهران دست یافت امّا این ها محمّد را آرام نکرد، او به دنبال گم شده اش به بیرون از دانشگاه قدم نهاد.

پدرش می گوید: من مدام محمّد را در فکر می دیدم. همیشه می گفت؛ وقت برای درس خواندن زیاد است؛ فرصت دیگری پیش آمده است که نمی خواهم  از آن غافل باشم. برای همین یک ترم بیشتر در دانشگاه نماند، به میبد برگشت و به عضویت سپاه درآمد و ….

 محمّد از من و مادرش رضایت گرفت که به جبهه برود. سیمایش این حکایت را داشت، که محمّد وابسته ی به ما نیست. او از اوّل جنگ، دلش در جبهه بود.

مدام از دوستانش که برای دفاع از شرافت و آزادگی، در جبهه حاضر شده بودند؛ با عشق و عطش یاد می کرد؛ تا بالاخره به یاران خود پیوست. محمّد به جبهه رفت.

 بی دردها فکر نکنند، ما به آسانی، از بچّه هایمان دل کندیم؛ خدا می داند که ذرّه، ذرّه آب شدیم؛ امّا این آب شدن می ارزید. امام حسین ( ع ) هم برای اکبرش می سوخت، و حتما، بیشتر از همه هم می سوخت؛ امّا به ما یاد داد؛ که از دین و مملکت و اسلام دفاع کنیم. این فرمانده شایسته و عاشق (جانشین فرمانده  گروهان) در شرق دجله، به شهداء پیوست، و چه زیبا بود این شهادت؛ و چه شکوهی داشت، آن روز که دست ها، دریا شدند، و این چشمه ی جاری خدا را در میان گرفتند، و همه ی درودشان را، بر پیکرش نشاندند و او را بردند، تا در کنار تربت شهیدان جای دهند، و آن روز پیر عاشق ـ حضرت آیت الله اعرافی رضوان الله تعالی علیه) تمام قامت ایستاد، و بر قامت این شهید رشید، نماز گزارد و او را به کربلایی ها سپرد .      

همرزم شهید می گوید: مهمات ما تمام شده بود، و در محاصره بودیم؛ شهید محمد شرف الدینی تصمیم عجیبی گرفت؛ او  به دوستان گفت: مهماتی که دارید، در اختیار من قرار دهید، و عقب نشینی کنید؛  بچّه ها قبول نمی کردند؛ امّا محمّد دوستان و همرزمان را مجبور ویا بهتر بگویم راضی کرد که به عقب بر گردند، این کار نهایت ایثار بود. من یک خشاب داشتم به محمّد دادم، و با خواست جدّی شهید، با عزیزان دیگر، به عقب برگشتیم، کاری که برای همه ی ما سخت بود، امّا باید یکی این کار را می کرد؛ محمّد شایسته تر از همه بود و شهدا او را برای مهمانی پذیرفته بودند.

و بدین گونه، این فرمانده شایسته و عاشق (جانشین فرمانده ی گروهان) به شهداء پیوست و وجودش به آسمانیان هدیه شد./ب

دفاع پرس

   

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:58 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 77287 شنبه، 22 اسفند 1394 - 16:53
 
سردار شهید حسین رحمانی؛
امیدوارم ریختن خون سرخم برای اسلام سودمند باشد
 
امیدوارم ریختن خون سرخم برای اسلام سودمند باشدشهیدخبر(شهیدنیوز): من خجالت می‌کشم که در دوران عمرم سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی نداشته‌ام. امیدوارم که ریختن خون سرخ و پر از گناهم سودی برای اسلام داشته باشد.
  

سردار شهید حسین رحمانی علی آبادی، فرزند فرج ا...، تحصیلات دورة ابتدایی را در دبستان ادب به پایان رساند. سپس در مدرسه راهنمایی عباس فتاحی به تحصیل مشغول شد و تحصیلات را تا سال سوّم در هنرستان شهید رجایی ادامه داد.

در دوران انقلاب به فعالیّت های سیاسی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 1 خرداد 1360 ش به عضویّت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. وی در عملیّات های مختلف و متعددی شرکت کرد و در 2 آبان 1361 ش در عملیّات والفجر 4 دچار موج گرفتگی و مجروح شد.

رحمانی در قصر شیرین، نیروی مقاومت بسیج یزد، تیپ عاشورا، تیپ عاشورا، تیپ نجف اشرف و تیپ 18 الغدیر در مسؤولیت های مختلف رده گردان پیاده و مربی آموزش نظامی انجام وظیفه کرد و سرانجام در عملیّات بدر بر اثر اصابت ترکش به پا به شهادت رسید و در گلزار شهدای خلد برین به خاک سپرده شد. از او فرزندی به نام محمد حسین به یادگار مانده است.

او در گزیده ای از وصیت نامه اش آورده است: من خجالت می کشم که در دوران عمرم سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی نداشته ام . امیدوارم که ریختن خون سرخ و پر از گناهم سودی برای اسلام داشته باشد . بارخدایا من از تو عاجزانه می خواهم که عمر امام عزیز ، این یاور بی پناهان را تا ظهور مهدی موعود (عج) طولانی برگردانی . خدایا من از زمانی که خود را شناختم سعی کردم که برای رضای تو قدم بردارم ولی چه کنم که شیطان نفس نگذاشت که بتوانم بنده ای خوب و شایسته برای تو باشم ، خدایا تو را به عزّت و جلالت ، به آخرین پیام رسانت قسم می دهم که دل خانواده های شهدا و بی پناهان را با ظهور ولی عصر (عج) شاد و خوشحال بگردانی .

من از تمام دوستان و رفقای خود می خواهم که سلاح بر زمین افتاده ام را بردارند و لاله ای بر جای آ‹ بکارند و من از تمام افراد و جوانان این امّت می خواهم برای یک بار هم که شده از این دانشگاه نور دیدار نمایند . ای امّت قهرمان ، با شهدای خود پیمان فداکاری ببندید ، امیدوارم که دیگر این ملّت شهیدی را بر روی دست خود تشییع نکند ، زیرا که بوی پیروزی را احساس می کنم. 

وصیت‌نامه
بسم‌الله الرحمن الرحیم
السلام على یااباعبدا...
السلام علیک یا صاحب الزمان السلام
علیک یا انصاردین‌ا....

من کلام على (ع): ان‌الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه‌ا... لخاصه اولیاء     حضرت على(ع) مى‌فرماید:
جهاد درى است از درهاى بهشت که خداوند بر روى بندگان خاصش گشوده است.

از وظایف هرمسلمان است که در مقابل تجاوزات دشمنان اسلام از ناموس,دین,وطن و حیثیت خود دفاع کند ,ایستادگى نماید و تا آخرین نیرو آنان را نابود کند و براى به وجود آوردن شرایط اقامه دین و نماز و صلح و امنیت در جهان با اراده ای راسخ و توکل به خدا جهاد کند.

اکنون جبهه‌هاى جنگ کعبه مشتاقان الله و وعده‌گاه راهیان حسین است و آنجا مدرسه عشق و مکتب عرفان و تجلیگاه ایمان و ایثار است.

جبهه‌ها نزدیک‌ترین مقام به پیامبر (ص)و على(ع) و حسین (ع)و امام زمان(عج) است. آنجا تجلیگاه ایمان و اخلاص و عبودیت خداست, آنجا هر چه هست خدا است و عشق به خدا.

درآنجا بهترین بندگان شایسته خدا و مقربان درگاه حق دل از همه تعلقات مادى شسته و در محضر خداوند به عبادت و مناجات و نیایش مشغولند, و دلهایشان در انتظار لقاء الله مى‌تپد.

ایکاش خفتگان و اسیران هواى نفس توفیق مى‌یافتند تا از نزدیک با فضاى ملکوتى جبهه‌ها و نور معنویت رزمندگان اسلام آشنا شوند که درآنجا دل سنگ آب می شود و آنان هر چقدر هم آلوده باشند, منقلب می شوند و درعالم دیگر پاى میگذارند.

نیروى شگفت‌انگیز این رزمندگان‌خداجوى وشهادت طلب است که عزم جزمشان بر جنگ تا پیروزى نهایى و آمادگیشان براى عملیات است.

اکنون زمانى فرارسیده که با یورش به متجاوزین نشان‌دهیم که قدرت خدا تا چه حد است .

با عملیات سرنوشت‌ساز آینده لرزه بر اندام جهانخواران شرق و غرب اندازیم و تا آنجا که امروزآمریکا و شوروى و اسرائیل با اضطراب و نگرانى از سرنوشت جنگ سخن‌مى‌گویند و پرده از و حشت روز افزونشان در مورد به خطر افتادن منافع حیاتیشان با ادامه روال موجود جنگ برمى‌دارند. 

امروزتمام ملتهاى مسلمان به خوبى دریافته‌اند که همه مشکلات و مصیبتهاى کشورهاى اسلامى درکازابلانکا یا پایتختهای دیگر اسلامی وعربی وبا حضور سران بی خاصیت وسرسپرده کشورهای اسلامی حل نمى‌شود بلکه می دانند آنها آنجا جمع شدند و همگى عامل فراهم کننده همه سلطه ی بیشتر جهانخواران بر ملتهای اسلامی هستند.

مردم مسلمان با الهام ازامام خمینى دریافته‌اند که تنها راه نجاتشان اسلام و انقلاب اسلامى است و بزرگترین امید و پشتوانه خود را جمهورى اسلامى ایران دانسته و چشم امید و پیروزى لشکریان اسلام در عملیات گسترده آینده دوخته‌اند.

امیدواریم این بار مسئله جنگ را با نابودى صدام ,راه براى رسیدن به قدس هموار و دست ابرقدرتها از منطقه و مردم مستضعف کوتاه شود.

بیش از چهل ماه جنگ خداوند بر ما منت گذاشته که ما در جبهه حق می جنگیم و این خود شکر بی نهایت می خواهد که ما بندگان هرگز قادر نیستیم که شکرنعمتهاى بی کران خدا را در جنگ به جاآوریم.

امید به اینکه تمام ما بندگان خداوند در پى آن باشیم که اسلام را شناخته و به آن عمل کنیم که در این صورت رضایت خدا را فراهم‌کرده‌ایم .

حال‌که آمده‌ایم تا در راه خدا جهاد کنیم سلاح شهادت خودرا به همراه داریم و تا زمانى که این سلاح در اختیارماست پیروزى و فتح ما بدون شک حتمى‌خواهد بود. واى کاش هزاران جان داشتیم و فداى اسلام و امام مى‌کردیم ,مگر مى‌شود بگذاریم که این کافران صدامى برمسلمانان چیره شوند.

اى امت حزب‌الله واى رسالتمداران خون شهدا ,خود را مهیا کنیدو استوار و ثابت قدم با توکل به خدا با رشادت و مردانگى راه شهدا که فتح یا شهادت است را ادامه دهید.

با کفار و استکبار جهانى مبارزه کنید و بدانید با توکل برخدا و اخلاص و پشتیبانى ولایت فقیه و ادامه راه شهدا و به وظیفه خود عمل کردن و سازش نکردن پیروزى میسر است و غیر از آن ذلت و خوارى و دورى از عنایات خداوند وسقوط به اسفل السافلین می باشد.

اللهم‌ اجعل مماتى ممات محمدوآل محمد

خداوندا خود اعتراف دارم خطا کارم و آنچه گفتم عمل نکردم و وظیفه خود را انجام نداده‌ام ولى از تو مى‌خواهم به من عنایت و لطف وکرامت کنى که پس از گذشت دو سال افتخار سربازی کوچک برای امام زمان(عج) بودن ,در راه اقامه دین تو مرا هدایت فرمائى و مرا قبول فرمائى و اراده و عزمم که به خاطر تو و به یاد تو و براى رضاى توست و ارمغانم که شهادت است به من عطا فرمایى و شهادتم که در راه اسلام و قرآن است را پذیرا باشى.

چند کلمه‌اى به تو اى پدر و مادر عزیزم و اى چهره‌هاى رئوف و مهربانم که رنجهاى زندگى را تحمل کردید. امیدوارم که مرا ببخشید و از اینکه قرار بود بعد ازمأموریتم به یزد بیایم و نیامدم چون که بنا به وضعیت منطقه و موقعیت حساس جنگ از همه مهمتر وظیفه شرعى بر خود دانستم در جبهه‌هاى جنوب بمانم و دین خود را ادا کنم.
اگر خطائى ازمن سر زده مرا عفو و دعا کنید.

والدین گرامیم اگر مى‌خواهید در آخرت در نزد حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) و زینب کبرى رو سفید باشید و در زمره آنها باشید, باید درمرگ من صبر کنید . همانطوری که تاکنون زینب گونه بوده‌اید و مفتخر بوده‌اید که چنین فرزندى را براى اسلام تربیت کرده‌اید.

خداوند شما را با شهادت من امتحان می کند . مبادا با شهادت من خللى در اراده آهنین شما وارد شود ,همچنان باشید که براى همه الگو و براى پدر ومادران دیگر شهدا نمونه.

اى مادرو پدرگ و خواهر و برادرم و تمام دوستان و آشنایان مبادا شهادت من باعث آن شوداز انقلاب و امام و ولایت‌فقیه طلبکار باشید.

امیدوارم شهادت این سرباز کوچک باعث شود با عزمی راسخ تر وتوفنده تر از گذشته انقلاب را به رهبرى امام خمینى یارى نمائید و آن را به انقلاب حضرت مهدى(عج) متصل نمائید./ب

والسلام علیکم و رحمه‌الله وبرکاته

دفاع پرس

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 77210 شنبه، 22 اسفند 1394 - 13:32
 
 
قبر مخفی زهرا(س)، التیام دل مادران شهدای مفقودالاثر
 
قبر مخفی زهرا(س)، التیام دل مادران شهدای مفقودالاثرشهیدخبر(شهیدنیوز): اگر بر قبر شریف فاطمه زهرا(س) بارگاه و نشانه‏‌اى نیست، در عوض سوره کوثر همه جا هست. صحن و سرا اثرى جمادى است، ولى از ذریه و فرزندان فاطمه(س) آثار معنوى و انسانى و مکتبى به جاى مانده و قبر مخفی زهرا(س)، التیام دل مادران شهدای مفقود‌الاثر است.
  

حجت‌الاسلام محسن قرائتی استاد و مفسر قرآن کریم در ایام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س) در یادداشتی برای خبرگزاری فارس به بیان اوصاف آن حضرت پرداخت.

نام‌­هایی که نشان‌دهنده ویژگی‌‌های حضرت هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق(ع) می‌­فرمایند:‌ فاطمه(س) نزد خداوند نُه نام دارد: فاطمه، صدیقه، (بسیار راستگو)، مبارکه (پربرکت)، طاهره (پاکیزه)، زکیه (وارسته)، راضیه (خرسند)، مرضیه (پسندیده)، مُحدَُثه (آن که با او سخن گفته شد)، زهرا (درخشنده). آنگاه به راوی فرمودند: فاطمه یعنی بریده شده از شرور. خداوند او و دوست‌‌دارانش را از آتش دوزخ دور ساخته است. (بحار، ج43،ص12)

دختری که پدر او را مادر خطاب می‌کرد

بانوی یگانه عالم از چنان مرتبه والایی برخودار است که پدر بزرگوارش رسول خدا بارها فرمود: «فداها ابوها» (پدرش به فدایش باد.) اگر در قرآن سخن از احسان به والدین است، او به قدرى به پدر احسان مى‌‏کند که پیامبر درباره او مى‏‌فرماید: «ام�' ابیها»: تو مادر پدرت هستى.

پیامبری که اسوه بندگی و قرب الهی است، هرگاه مشتاق بوی بهشت می‌‌شد او را می‌‌بوئید و می‌‌بوسید.

ایشان کسی است که در روز مباهله، همراه با فرزندان و همسرش در کنار پیامبر بودند.

در بخشش و کرامت

در شب عروسى، زمانی که فقیرى پیراهن کهنه‌‏اى درخواست کرد، به یاد آیه‏ «لَن�' تَنالُوا ال�'بِر�'َ ...» پیراهن عروسیش را به او بخشید.

در عفت

برای سخن گفتن با نابینا،‌ محجبه رفت و در پاسخ به سئوال پدرش راجع به این موضوع فرمود: گرچه ما را نمی‌بیند، لیک من او را می‌‌بینم.

در صداقت

عایشه می‌‌گوید: پس از پدرش هیچکس را راستگوتر از فاطمه نیافتم و در روایات، بهترین نمونه‏‌ صد�'یقه، فاطمه‏‌ زهرا(س) معر�'فى شده است.

در دانش

در خطبه فدکیه اصول و فروع دین در بین کلماتش چون جواهر می‌‌درخشد و کتابى به نام مصحف دارد که امامان معصوم(ع) گاهى براى کسب اطلاع از آینده به آن کتاب مراجعه مى‏‌کردند.

در شجاعت و حمایت از امام زمانش

کدام زنی را سراغ دارید که برای دفاع از شوهر ‌و بهتر بگوییم امامش تا سر حد جان،‌ مایه بگذارد و باز خود را مقصر دانسته و از کوتاهی خود شرمسار باشد. همان کسی که پس از وفات پیامبر(ص)، به در خانه‏‌هاى مردم مى‏‌رفت و مى‏‌گفت: مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟ «مَن کنتُ مولاه فهذا فعلى�' مولاه» هر که من مولاى اویم، على�' مولاى اوست.

در مقامش

همین بس که عطیه خدا به پیامبر است: «إِن�'َا اعطیناک الکوثر» کوثری است که نسل کثیر پیامبر از طریق اوست.

در میان چهارده معصوم، وجود یک زن لازم بود. وجود حضرت زهرا(س) الگویى بود که به زنان ثابت شود آنچه اسلام مى‏‌گوید قابل عمل است. نه تنها زهرا(س)، بلکه دخترش حضرت زینب(س) نیز الگوى زنان تاریخ است.

پیامبر اکرم(ص) براى بعد از خود علامت‏‌هایى قرار داد که هرگاه مردم دچار حیرت و سرگردانى شدند به آنها نظر کنند و حق�' را بشناسند؛ او�'لین آنها حضرت زهرا(س) است که درباره‏‌اش فرمود: رضاى او رضاى من و غضب او غضب من است.

حضرت مهدى(عج)مى‏‌فرماید: «و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة» (بحار، ج 53، ص 180) دختر رسول خدا، الگوى نیکوى من است.

خانه‌ زهرا(س) منزلگاه اهل بیت(ع)

خانه‌ زهرا(س) منزلگاه اهل بیت(ع) است. پس از نزول آیه «وَ أ�'مُر�' أَه�'لَکَ بِالص�'َلاةِ»(طه، 132) تا چند ماه رسول خدا(ص) هنگام صبح در خانه فاطمه زهرا مى‏‌آمد و مى‏‌فرمود: «الصلاة الصلاة» تا به مردم اعلام کند اهل بیت من همان کسانى هستند که در خانه على و فاطمه هستند.

«ال�'جار ثُم�'َ الد�'َار» پیامی از حضرت زهرا(س)

در قنوت فقط به فکر خود و حاجات خود نباشیم. حضرت زهرا(س) مى‏‌فرمود: «ال�'جار ثُم�'َ الد�'َار» ابتدا به فکر همسایه‏‌ات باش آنگاه خانواده خود. زیرا خداوند وعده فرموده است کسى که براى دیگران دعا کند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مى‏‌سازد.

مگر نه اینکه درباره‌ او و شوهر و فرزندانش نازل شد: «وَیُؤ�'ثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِم�' وَلَو�' کَانَ بِهِم�' خَصَاصَةٌ» (حشر/9) ما هم باید چنین باشیم. با وجود گرسنگی خود و فرزندانشان هر آنچه داشتند، ایثار کردند. نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز!

در عبادت خدا همین بس که آن‌قدر در محراب عبادت ‌ایستاد که پاهایش ورم ‌کرد: «حت�'ی تور�'م قدماها»

اگر نتوان به مقام فاطمه زهرا(س) رسید، ولى به مقام دختر کنیز او فضه که مى‏‌توان رسید، در تاریخ مى‏‌خوانیم: این بانوى گرامى بیست سال تمام گفت‌وگوهایش را در قالب آیات قرآن بیان مى‏‌کرد.

حضرت زهرا(س) در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دلیل نماز پاک شدن روح از تکبر است. در نماز بلندترین نقطه بدن که پیشانى است، روزى سى‌وچهار بار بر زمین ساییده مى‏‌شود تا در انسان تکب�'رى باقى نماند.

شهری که بنیان حکومت اسلامی بود اما در آن به اهل بیت جفا شد

مدینه شهرى که در غربت پیامبر(ص) حضرت را با آغوش باز پذیرفتند. هنگام ورودش سرود خواندند، از آن بزرگوار استقبال شایانى کردند. حضرت را یارى کردند، خانه‏‌هاى خود را در اختیار مهاجران گذاشتند، رسول خدا(ص) را در جبهه‏‌ها و جنگ‏‌ها یارى دادند. پیام حضرتش را به اطراف رساندند.

شهرى که بنیان حکومت اسلامى در آن ریخته شد. ولى در همین شهر امامان ما شهید شدند. جنازه‏ مبارک امام حسن مجتبى(ع) تیرباران شد، فاطمه زهرا(س) در آن کتک خورد و اشک‌ها ریخت و خطبه‏‌ها خواند.

در این شهر، زیارتنامه فاطمه زهرا(س) را هم در مسجد پیامبر مى‏‌خوانیم و هم در قبرستان بقیع. چون قبر فاطمه زهرا(س)  مفقودالاثر است! گویا خداوند براى تسلیت قلب کسانى که عزیزان خود را در جبهه‏‌هاى جنگ از دست مى‏‌دهند و حتى از جنازه‏ فرزندشان خبرى ندارند، چنین مقرر داشته که از قبر دختر پیامبر(ص) نیز خبرى نباشد!

اگر از حضرت بارگاه و نشانی نیست سوره کوثر همه جا هست

اگر بر قبر شریف فاطمه زهرا(س) بارگاه و نشانه‏‌اى نیست، در عوض سوره کوثر همه جا هست. صحن و سرا اثرى جمادى است، ولى از ذریه و فرزندان فاطمه(س) آثار معنوى و انسانى و مکتبى به جاى مانده است.

از قبر ام�' الائمه(ع) خبرى در دست نیست ولى از ناله‏‌هاى آن بانو و خطبه‏‌ها و کلمات و فرزندانش، صدها خبر در دست است. از شخص فاطمه زهرا(س) بى‌خبریم، ولى از شخصی�'ت حضرتش خیر.

سؤالاتی که باید تاریخ پاسخگو باشد

حضرت زهرا(س) وصیت مى‏‌کند که شب مرا غسل دهید و به خاک بسپارید! او مى‏‌خواهد با دنیا حرف بزند و بگوید: مگر من دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت نبودم!؟ چرا باید قبرم مخفى باشد؟

مگر من تنها یادگار محمد(ص) که وارث ابراهیم و نوح و موسى و عیسى(ع) است، نیستم؟

مگر من مصداق آیه‏ تطهیر و سوره‏ کوثر و سیدة نساء العالمین نبودم؟

مگر پدرم رسول خدا (س) نفرمود: فاطمه پاره‏ تن من است، هر که او را آزار دهد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را به غضب آورده است؟! (الغدیر، ج7، ص232)

مگر پدرم هنگام بازگشت از سفر، اول به دیدن من نمى‏‌آمد؟ (بحارالانوار، ج43، ص30)

مگر وقتى وارد مى‏‌شدم پدرم به احترام من نمى‏‌ایستاد؟ (اعلام الورى، ص157)

مگر فرزندم حسین، روز عاشورا دلیل زیر بار زور نرفتن خود را تربیت در دامن من ندانست؟

«هیهات من الذل�'ة ... حجور طابت و طهرت»

مگر براى سیر کردن محرومان و گرسنگان گردنبندم را نفروختم؟ (بحارالانوار، ج43، ص56)

مگر همه‏ امامان از فرزندان من نیستند؟

مگر پدرم این همه سفارش مرا نکرد؟

مگر باردار نبودم و فرزندم را سقط کردند؟

مگر داغدار نبودم؟ و مگر جوان نبودم؟

پس چرا باید وصیت کنم قبرم مخفى باشد؟ و کسى براى تشییع جنازه‏‌ام نیاید؟

منتظریم، تاریخ جواب بدهد!

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:52 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 134857
تاریخ انتشار: 06:55 - 25 بهمن 1394 -
 
 
بازخوانی/

  انتقاد شدید رهبر انقلاب به بعضی از تبلیغات انتخاباتی/ عدّه‌ای خیال می کنند امروز مردم دنبال دین و آخوند نیستند 

 

خبرگزاری میزان- من در بعضی تبلیغات انتخاباتی، در بعضی جاها مشاهده کردم که فلان نامزد

انتخاباتی، حتّی این قدر به خودش زحمت نداده است که عکسی را برای تبلیغات منتشر کند که اقلاًّ در آن عکس، ظواهر مذهبی را رعایت کرده باشد! خوب؛ چنین مواردی انسان را متنبّه به خطر میکند.

 
بیانات در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش‌/۱۳۷۵/۰۱/۲۸
خبرگزاری میزان-گروه سیاسی:
رهبر معظم انقلاب در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش‌ در تاریخ 28 فروردین سال 75 بیان کردند:

« من در بعضی تبلیغات انتخاباتی، در بعضی جاها مشاهده کردم که فلان نامزد انتخاباتی، حتّی این قدر به خودش زحمت نداده است که عکسی را برای تبلیغات منتشر کند که اقلاًّ در آن عکس، ظواهر مذهبی را رعایت کرده باشد! خوب؛ چنین مواردی انسان را متنبّه به خطر میکند.

این‌که عدّه‌ای خیال کنند دیگر وقت این حرفها گذشت و امروز مردم دنبال دین و آخوند و ریش و از این قبیل نیستند، اشتباه است. امروز هم اعتماد مردم به افراد متدیّن، نمایندگان متدیّن و علمای دین است.

 مردم به اینها اعتماد و اطمینان دارند. سزاوار هم هست که به اینها اطمینان داشته باشند. زیرا دین مانع وابستگی میشود. وقتی دینداری نبود، وابستگی آسان میشود. آیا کسی که در تبلیغات انتخاباتیاش شعارهایی مطرح میکند که نه فقط رنگ و بوی دینی و انقلابی ندارد، بلکه ضدّ مسائل دینی، ملی و انقلابی است، خطرناک نیست که به مجلس برود؟

البته ما به هشیاری مردممان خیلی مطمئنّیم. بنده به هشیاری مردم کاملاً مطمئنّم. مردم ما هشیارند؛ اما معنایش این نیست که آدم دغلی نخواهد توانست با پشت هم اندازی و تبلیغات گوناگون، فضا را غبار آلود کند و از آب گل آلود ماهی بگیرد. با وجود این‌که مردم هشیارند، باز هم ممکن است کسانی با یک نوع پشت هم اندازی و با یک نوع تبلیغات، فضا را غبارآلود کنند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرند.

 خارجیها هم که به این مسائل دامن میزنند و به دروغ، مردم ایران را تقسیم میکنند. تقسیماتی که خارجیها از مردم میکنند، اغلب خلاف واقع و دروغ است. عدّه‌ای «راست»، عدّه‌ای «چپ»، عدّه‌ای «سنتی»، عدّه‌ای «مدرن»... اینها همه‌اش حرفهای بیربط و مزخرفی است که خارجیها القا میکنند. البته یک عدّه آدمهای ساده هم در داخل، بدشان نمی‌آید که بگویند ما جزو فلان دسته هستیم! خیال میکنند که این یک افتخار است. نه آقا! جزو ملت ایران باشید. جزو توده انقلابی مردم باشید.

جزو این جماعت و ملت دین‌باور باشید. اسمهای چپ و راست و قدیم و جدید و امثال اینها، افسانه است. اینها واقعیت ندارد. به دلیل این‌که هیچ کدام از این گروههایی هم که آنها ذکر میکنند، هیچ تفکّر مدوّنی ارائه نکرده‌اند. دسته بندی گروهها با ارائه تفکّرِ مدوّن امکان‌پذیر میشود. در شرایط فعلی، گروههای موجود چه تفکّر مدوّنی دارند که ادّعا شود این با آن، این تفاوت را دارد! که این مدرن است، این نمیدانم چپ است، این راست است! اینها حرفهای بیمعنی است.

حرفهای بیربطی است که خارجیها و تبلیغات بیگانه، عنوان میکنند. بله؛ یک جریان ضدّ انقلابی و ضدّدینی وجود دارد. یک لیبرالیسم ادّعایی و وابسته در کشور ما هست. نه این‌که نباشد. کسانی هستند که در دوران تسلّط رژیم فاسد و ستمگر گذشته، به ساز آن رژیم رقصیدند، با آن همکاری کردند، دست اطاعت و غلامی به آن دادند و آن اوضاع را تحمّل کردند و دم نزدند. (حالا نویسنده بودند، شاعر بودند، هنرمند بودند، مطبوعاتچی بودند... هر چه بودند!) بعد که نظام جمهوری اسلامی بر سرِ کار آمد و آزادی معقولی به همه داده شد و مردم توانستند آزادانه افکارشان را بگویند و حرفهایشان را به زبان بیاورند و بنویسند، اینها برای جمهوری اسلامی شیر شدند! حالا هم در مطبوعات وابسته‌ای که پولهایش از آن طرف مرز می‌آید و خط کلّیاش هم به احتمال زیاد از آن طرف مرز داده میشود، جمهوری اسلامی را متّهم میکنند و به بعضی از اختلافات جزئىِ سلیقه‌ای دامن میزنند و به شعار دادن پوچ میپردازند. اینها هستند. از اینها بایستی به شدّت پرهیز کرد. اما متنِ ملت، متنِ خوبی است.

متنِ ملت، متنِ متدیّنی است. امیدواریم خدای متعال تفضّل فرماید، این جا هم مردم هدایت شوند - همچنان که تاکنون هدایت شده‌اند - و آنچه را که وظیفه آنهاست متوجّه شوند.
»

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۴۶۶۵۹
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۹
 
 
آیا خطبه فدکیه می‌تواند به عنوان منشور سیاست مطرح شود
 
ایراد خطبه فدکیه نیز خلیفه را به تغییر مشی وا نداشت و تحول اساسی فوری در روند انحرافی جامعه آن روزگار پدید نیاورد. با این حال، نباید از‌ آثار بلند‌مدت این سخنرانی در ساختار اندیشه دینی و نگرش سیاسی و اجتماعی در جامعه اسلامی غفلت کرد.
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ حضرت زهرا(س) در نزد مسلمانان برترین و والامقام‌ترین بانوی
جهان در تمام قرون و اعصار است. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این دسته از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما مضمونی واحد دارند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «فاطمه سرور زنان جهانیان است».

اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی شده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی بوده و از زنان برتر جهان معرفی شده است، اما ایشان برگزیده‌ زنان عصر خویش بوده است در حالی که علوّ مقام حضرت زهرا (س) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نیست و در تمامی اعصار جریان دارد.

آنچه در ادامه می‌خوانیم به بررسی و تبیین فرموده حضرت رسول(ص) مبنی بر «سیدة النساء العالمین» می‌پردازد که از کتاب «دانشنامه فاطمی» تحت نظر آیت‌الله علی‌اکبر رشاد انتخاب شده است.

پس از آنکه دستگاه خلافت،‌ فدک را مصادره کرد، برای رویارویی جدی آن حضرت با نظام حاکم، زمینه مناسب فراهم شد. به تصریح منابع تاریخی، به ویژه منابع اهل سنت فدک در زمان حیات پیامبر (ص) و بر اساس دستور الهی به اعطای حقوق نزدیکان (ذی‌القربی) به فاطمه (س) واگذار، و ملک مسلم او شد. ولی دستگاه خلافت، به بهانه نفی ارث‌گذاری انبیا آن را مصادره کرد و با وجود دلایل منطقی و روشن آن حضرت از بازگرداندن آن خودداری ورزید. حضرت فاطمه (س) اعتراض کرد و در مسجد به ایراد خطبه و روشنگری سیاسی پرداخت و تا پایان عمر کوتاهش با خلیفه سازش نکرد.

ویژگی‌های خطبه، این خطبه، که به خطبه فدکیه مشهور شده است، با توجه به اوضاع آن زمان و عملکرد حضرت از جهات گوناگون اهمیت دارد، از جمله:

شهامت و اقتدار روحی: آن حضرت هنگامی در مسجد سخنرانی کرد که مسأله حکومت از نظر بسیاری از افراد تمام شده بود. سرکوب جدی مخالفان اولیه، جرأت مخالفت را از دیگران گرفته و همین، عامل بسیار مهمی بود برای حمایت نکردن مردم از علی (ع). بنابر این، سخنان بسیار صریح و بی‌باکانه حضرت فاطمه (س) که با وجود تألمات روحی ناشی از رحلت رسول اکرم (ص) در نهایت صلابت ایراد شد نشان‌دهنده اقتدار روحی ایشان و شهامت در برابر خطر انحراف در حکومت اسلامی است.

دانش و بصیرت: توجه به مسائل بنیادین درباره توحید، نبوت، امامت و فلسفه احکام، بیانگر قدرت علمی آن حضرت است. شیوه سخن گفتن آن حضرت و مطرح ساختن مسائل تاریخی و اجتماعی نیز گویای بصیرت ایشان در شناخت مخاطب، اشراف بر فراز و نشیب‌های تاریخی و سیاسی در آستانه بعثت و پس از آن، شناخت گروه‌های اجتماعی است. از این رو، در هر بند از خطبه، با مخاطب قرار دادن برخی از این گروه‌ها و اتخاذ روشی متناسب و لحنی خاص، بیشترین تأثیر را بر مخاطب خود گذاشته است.

توجه به مسائل بنیادین: مهمترین بخش خطبه حضرت تبیین جایگاه امامت و آگاه کردن مردم از آن بود. آن حضرت در دفاع از علی (ع) هر چند شخصیت و جایگاه ایشان را به زیبایی ترسیم کرده و تلویحاً مقایسه دیگران را با او بی‌معنا دانسته است؛‌ اما در این راه، به جای نگرش فردی و شخصی که ممکن بود حمایت زنی از همسرش تلقی شود، تعابیر عام‌تری به کار برده و اصل امامت اهل بیت (ع) و لزوم اطاعت از آنان را مطرح کرده و فرموده است: «اطاعت از ما موجب انتظام جامعه می‌شود و امامت ما موجب مصونیت از پراکندگی است» به این ترتیب، ایشان امامت را نه تلاشی برای رقابت و دستیابی به قدرت، که به عنوان مهم‌ترین نیاز بشر، پس از خاتمیت، مطرح نمود. خلیفه در همان مجلس، در پاسخ به حضرت فاطمه (س) همه سخنان و دعاوی اصلی ایشان را، که درباره امامت و خلافت بود، نشنیده گرفت و کوشید قضیه را شخصی وانمود کند و توجه مردم را از خلافت، به مسأله فدک معطوف سازد.

وی در پایان مجلس، به نوعی، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) را تهدید و به ایشان اهانت کرد و کوشید مجلس و مخاطبانش را مدیریت کند، اما موفق نشد.

واکنش‌ها در برابر خطبه و تأثیرات آن

خلیفه مصمم بود از همه معارضان، به هر نحو ممکن، بیعت بگیرد و موقعیت خویش را تثبیت کند و در این راه حتی از هجوم به خانه فاطمه (س) و تهدید اهل خانه او نیز ابا نداشت بنابر این، از هر اقدامی که در تأئید حق اهل بیت (ع) مؤثر بود اجتناب می‌کرد و به قول ابن‌فارقی (مدرس مدرسه بغداد)، دقیقاً‌ متوجه بود که مسأله فدک نه دعوای شخصی و حقوقی، که نماد و زمینه طرح یک مسأله سیاسی بسیار مهم، یعنی ولایت و امامت، بود. از این رو از واگذاری فدک به حضرت خودداری کرد تا مبادا تایید صحت این ادعای حضرت فاطمه (س) زمینه را برای طرح ادعای بزرگ‌تر وی فراهم آورد.

ایراد این خطبه نیز خلیفه را به تغییر مشی وا نداشت و تحول اساسی فوری در روند انحرافی جامعه آن روزگار پدید نیاورد. با این حال، نباید از‌ آثار بلند‌مدت این سخنرانی در ساختار اندیشه دینی و نگرش سیاسی و اجتماعی در جامعه اسلامی غفلت نمود. اهمیت آن، هنگامی آشکارتر می‌شود که بسیاری از عالمان اهل سنت که متوجه بحران مشروعیت و خلافت در تقابل با حضرت فاطمه (س) و اندیشه‌های ایشان بودند بسیار کوشیده‌اند از یک سو در ثبت و ضبط رویدادهای تاریخی، این تنش‌ها را بسیار کوچک و جزئی نشان دهند؛‌ از این رو، بسیاری به نقل دقیق حوادثی چون ماجرای فدک، حمله به خانه حضرت فاطمه‌ (س) و آسیب‌رساندن به ایشان و قهر بانوی اسلام با خلیفه، و ماجرای شهادت و دفن شبانه او نپرداختند و از سوی دیگر با انکار عصمت حضرت فاطمه (س)‌و به طور کلی با نهادینه کردن نظریه عصمت جماعت به جای عصمت فرد سعی کردند برای خلافت، اعتبار و مشروعیت جعل کنند.

مبارزه منفی

حرکت بعدی حضرت فاطمه (س) در برابر جریان انحرافی خلافت، آشکار کردن ماتم و سوگ و اشک، برای بیان نارضایی و خشم بود ایشان از رحلت پیامبر اکرم (ص) عزادار بود و حوادث بعدی نیز بر اندوهشان افزود؛‌ حوادثی چون هجوم به خانه حضرت برای بیعت اجباری گرفتن از حضرت علی (ع) و گشودن اجباری در خانه و جراحت حضرت فاطمه (س) و سقط فرزندش در پی این رخدادها، گریه‌ها و شکوه‌های ایشان به طور معناداری شدت یافت. در لابه‌لای این شِکوه‌ها، جملاتی از ایشان نقل شده که حاکی از نارضایی آن حضرت که نارضایی‌اش معادل نارضایی و خشم پیامبر و خدا بود. از این رویدادهای آن روز جامعه و خطر از دست رفتن دستاوردهای پیامبر اکرم (ص) و نادیده گرفتن وصایای ایشان است این ناله‌ها به حدی بود که نگرانی دستگاه حاکم و اعتراض برخی از مردم را در پی داشت و حضرت را ناگزیر کرد روزها از شهر خارج شود و بیرون از مدینه، از جمله کنار مزار شهدای احد، به ابراز اندوه و شکوه بپردازد. واکنش جامعه آن روز به این گریه‌ها، روشن می‌سازد که مردم به خوبی متوجه معنای روشن اقدام آن حضرت شدند.

آخرین تلاش

حضرت فاطمه (س) پس از گذران دوران محنت و جراحت در بستر بیماری افتاد، اما از اعتراض دست برنداشت. لذا، هنگام عیادت زنان مدینه از حضرت به شِکوه از شوهران آنان پرداخت و آن مردان را نکوهش کرد و همچنین تقاضای ملاقات خلیفه و همراه او را، که برای دلجویی آمده بودند، رد کرد و فقط با خواست حضرت علی (ع) آن دو را به حضور پذیرفت و نارضایتی خود را بیان داشت. آخرین تلاش هدفمند فاطمه (س) وصیتش به حضرت علی (ع) بود. او وصیت کرد که شب هنگام دفن شود و مدفنش پنهان بماند. منابع روایی و تاریخی به دفن شبانه حضرت فاطمه (س) و نبودن خلیفه در این مراسم تصریح کرده‌اند این حرکت، واکنش‌هایی میان مردم آن زمان و حتی در دوره‌های بعد در پی داشت. به گونه‌ای که برخی علت آن را از امامان جویا می‌شدند تردید در محل قبر حضرت فاطمه (س) عامل القای سؤالی بزرگ درباره چرایی این وصیت است و کسانی که در پی پاسخ‌اند، در می‌یابند که حضرت نمی‌خواست کسانی که در زمان حیاتش به ایشان ستم کردند و اسباب خشم و قهرش را که برابر خشم و قهر خدا و پیامبرش بود فراهم آوردند، بر جنازه‌اش حاضر شوند. آنها می‌خواستند با حضور بر جنازه حضرت زهرا(س) به آنچه روی داده بود، فیصله دهند.

اهمیت این موضوع وقتی آشکارتر می‌شود که برخی از تاریخ نویسان برخلاف حقایق مسلم تاریخی، مدعی شده‌اند حضرت علی(ع) چنین کاری را نه به دلیل وصیت فاطمه زهرا(س) که بنا بر نظر شخصی خود انجام داده است یا حتی ادعا کرده‌اند خلیفه شخصاً بر پیکر حضرت فاطمه(س) نماز گزارد. برخی از علمای اهل سنت نیز در دوره‌های بعد برای معتبر نمایاندن این نقل نادرست، در احکام فقهی به همین قول نادرست استناد کرده‌اند که البته دانشمندان شیعه به آن پاسخ داده‌اند.
منبع:فارس
 
 

ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:44 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۴۶۸۰۴
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۳

تحریم یک حزب سیاسی توسط امام خمینی

 

 
مردم مسلمان ایران مجبورند در برابر شاهی سر تسلیم فرود آورند که دستش تا مرفق به خون علمای اسلام و مردم مسلمان آغشته است.
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 21 اسفند 1353  امام خميني شركت در حزب رستاخيز را
حرام و كمك به استيصال مسلمين داشتند. ايشان طرح حزب رستاخيز را نشانه شكست انقلاب سفيد شاه تلقي كردند. متن پیام امام به شرح زیر است:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم -  نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن‏ترین موارد نهی از منکر است. و چون این نغمۀ تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقان‏زده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند باز نمایند، و قوۀ مقاومت را بکلی از ملت سلب نموده و نفس را در سینه‏ها حبس سازند. لهذا لازم است ـ حَسَب وظیفه ـ تذکراتی بدهم؛ باشد که ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بیش از پیش و همه جانبه جلو این نقشه‏های خطرناک را بگیرند.

قبلاً باید گفت شاه در این پیشنهاد غیرمشروع، به شکست فاحش طرح استعماری ـ به اصطلاح ـ «انقلاب ششم بهمن» و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده است. کسی که بیش از ده سال است فریاد می‏زند که ملت ایران موافق با این «انقلاب» است و اسم آن را «انقلاب شاه و ملت» گذاشته، امروز مردم را به صف های مختلف تقسیم کرده و می‏خواهد با زور سرنیزه برای خود موافق درست کند. اگر این ـ به اصطلاح ـ «انقلاب» از شاه و ملت می‏باشد، دیگر چه احتیاجی به حزب تحمیلی است؟!

دربارۀ این حزب ـ به اصطلاح ـ «رستاخیز ملی ایران» باید گفت این عمل ـ با این شکل تحمیلی ـ مخالف قانون اساسی و موازین بین‏المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد. ایران تنها کشوری است که حزبی به امر «ملوکانه» تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است. مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند؛ نظام پوسیده‏ای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامی که هر روز ضربۀ تازه‏ای بر پیکر اسلام وارد می‏آورد، و اگر خدای نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را برمی‏‌چیند؛ نظامی که هستی ملت را به باد فنا داده و تمام آزادی‌ها را از او سلب کرده است؛ نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاه‌ها از هستی ساقط نموده و باز می‏خواهد با این حزب بازی اجباری، بر قربانیها و زندانیهای خود بیفزاید.

مردم مسلمان ایران مجبورند در برابر شاهی سر تسلیم فرود آورند که دستش تا مرفق به خون علمای اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهی که می‏خواهد تا قطرۀ آخر نفت این کشور را بفروشد و پولش را ـ به عناوین مختلف ـ به سرمایه‏داران و چپاولگران تقدیم نماید و به آن افتخار کند.

استعمار امریکا از ذخایر هنگفت نفت خود استفاده نمی‏کند، و از دیگران می‏خرد که برای مصالح کشورش محفوظ باشد؛ ولی شاه ایران این طلای سیاه را می‏فروشد و خزانۀ ایران و ملت را تهی می‏کند، و درآمد آن را به جای اینکه صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید، به اربابان استعمارگرش وام می‏دهد؛ و یا اسلحه‏های خانمانسوز و مخرب می‏خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ایران و منطقه نگهبانی کند، و به خونریزی و سرکوبی جنبشهای ضد استعماری ادامه دهد.

او تا دیروز با اخذ وامهای کمرشکن از خارج، اقتصاد ایران را به ورشکستگی می‏کشانید و امروز با دادن وامها و خرید اسلحه، ملت را به افلاس کشانیده و از رشد باز
می‏دارد. معاملات اسارتبار و بخصوص معاملۀ 15 میلیارد دلاری اخیر با استعمار امریکا، ضربۀ نابودکنندۀ دیگری است که شاه به اقتصاد ایران وارد ساخته و چوب حراج تازه‏ای است که بر ثروت و ذخایر ملت محروم ایران می‏زند.

ملت ایران مجبور است به کسی رأی موافق بدهد که وضع کشاورزی و دامپروری ایران را چنان به عقب رانده که اکنون باید گندم، برنج، گوشت، روغن و سایر ارزاق را با قیمتهای هنگفت وارد کند. شاه که در آغاز طرح ـ به اصطلاح ـ «انقلاب سفید» به دهقانان نوید می‏داد که در سایۀ اصلاحات ارضی، غلۀ مورد نیاز کشور در داخل تأمین می ‏شود، اکنون به جای خجلت‏زدگی افتخار می‏کند که دو میلیون و نیم تن گندم و چهارصد هزار تن برنج در سال جاری وارد کرده است! در صورتی که مطلعین می‏دانند که یک استان ایران، مثل خراسان، قدرت تهیۀ گندم برای تمام کشور را داشت و این قدرت را «انقلاب سفید شاه» سلب کرد.

شاه بیش از ده سال است که فریاد از پیشرفت کشور می‏زند، در حالی که اکثریت ملت را در فقر و فاقه غوطه‏ ور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت برای عمال خود عمارات چند طبقه بنا می‌‏کند ولی در دهات و قصبات ـ که قسمت عمدۀ جمعیت ایران را تشکیل می‏دهند ـ از مواهب اولیۀ زندگی خبری نیست، و اکنون وعدۀ 25 ساله به مردم می‏دهد. ولی مردم آگاه ایران توجه دارند که این وعده‏ های او پوچ و عاری از حقیقت است. قدرت کشاورزی از کشور سلب گردیده، وضع کشاورزان و کارگران روز به روز وخیمتر شده و از صنعتی شدن مستقل و غیروابسته جز اسمی نیست و نخواهد بود مگر اینکه به خواست خدای قادر این رژیم پوسیده تغییر کند.

با تمام شدن ذخیرۀ نفت به دست این رژیم، آنچنان فقری به ملت روی می‏ آورد که جز تن به اسارت دادن راهی ندارد. ملت شریف ایران، که نه زراعت دارد و نه صنعت، باید با فقر و فلاکت دست به گریبان باشد و یابه عملگی برای سرمایه‏ داران تن در دهد.

شاه از مشروطه و قانون اساسی دم می‏زند، در صورتی که خود او در رأس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است؛ که نمونۀ بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است: اجبار ملت به ورود در حزب نقض قانون اساسی است؛ اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پایکوبی و جنجال در امری که مخالف خواستۀ آنهاست نقض قانون اساسی است؛ سلب آزادی مطبوعات و دستگاه های تبلیغاتی و اجبار آنها به تبلیغ برخلاف مصالح کشور نقض قانون اساسی است؛ تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی نقض قانون اساسی است؛ انتخابات قلابی و تشکیل مجلس فرمایشی محو مشروطیت و نقض قانون اساسی است؛ ایجاد پایگاههای نظامی و مخابراتی و جاسوسی برای اجانب مخالفت با مشروطیت است؛ مسلط نمودن اجانب و عمال کثیف آنها از قبیل اسرائیل بر بهترین اراضی مملکت و کوتاه کردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسی و خیانت به کشور است؛ اجازۀ سرمایه‏گذاری به اجانب و مسلط کردن آنها بر تمام شئون مملکت و غارت ذخایر نفتی به اسم «حاکمیت ملی» و کوتاه کردن دست ملت از فعالیتهای اقتصادی خیانت به ملت و نقض قانون اساسی است؛ مصونیت دادن به اجانبو عمال آنها مخالفت با مشروطه و قانون اساسی است؛ و اصولاً دخالت شاه (که به حسب نص قانون اساسی مقام غیر مسئولی است) در امور کشور و قوای مملکت بازگشت به دوران سیاه استبداد و نقض قانون اساسی است.

این شخص باز از انقلاب سفید دم می‏زند؛ انقلابی که موجب سیه بختی ملت شده و می‏باشد. انقلابی که جز فلج کردن قوای فعالۀ ملت اثری نداشت. انقلابی که پس از ده سال، خود «شاه» هم قلابی بودن آن را فاش کرد. انقلابی که می‏خواهد فرهنگ استعماری را تا دورترین قرا و قصبات کشانده، و جوانان کشور را آلوده کند. باید مخالف این ـ به اصطلاح ـ «انقلاب» به شکنجه ‏گاه برود و از حقوق اجتماعی محروم شود. علمای اسلام و محصلین و رجال دین و طبقۀ دانشگاهی که با این نظام پوسیده و دستگاه ظلم و جور و با این انقلاب رسوا مخالفند، یا «بی ‏وطن» هستند و باید به شکنجه ‏گاه بروند و یا از حقوق اجتماعی محروم می ‏باشند. طبقات بازرگان، زارع و کارگر که در این ده سال جز وعده‏های پوچ ندیده‌‏اند و از این پس باز وعدۀ بیشتری می‏ شنوند و با این انقلاب سیاه لعنتی مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.

علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمۀ بدبختی های بسیاری است که اثراتش بتدریج ظاهر می‌‏شود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود. بر سایر طبقات خصوصاً خطبای محترم و محصلین و طبقۀ جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه‏ جانبه و مقاومت منفی خود، اساس این حزب را ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم در حال فرو ریختن است و پیروزی با آنهاست. باید ملت از تبلیغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اینها در عین حال که مخالفت خود را با اسلام و احکام آن روزافزون می‏کنند، برای اغفال ساده‏لوحان، در دستگاه تبلیغاتی مراسم خواندن دعای کمیل و سینه ‏زنی و زنجیرزنی پخش می‏کنند، احکام قرآن کریم را نقض وخود آن را چاپ و منتشر می‏کنند.

اینجانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج می‏برم، و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ایران، از نزدیک با آنان همکاری می‏کردم. از خداوند تعالی قطع ایادی اجانب و عمال آنان را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته. 28 صفر 1395 –  روح‏ اللّه‏ الموسوی الخمینی

صحیفه امام ج 3 ص 71 تا 75

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۴۶۸۲۱
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۱
 
 

 10کودتای تکان‌دهنده دنیا+عکس  

در این گزارش نگاهی داریم به برخی کودتاهای جهان که شاید کسی متوجه اتفاق افتادنشان نشده، ولی توانسته‌اند موثر واقع شوند.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ کودتا برای اکثر ما یادآور خاطرات «کودتای ۲۸ مرداد» است؛

کودتا در تعریف ذهنی ما رویدادی است که گروه‌های نظامی و سیاسی برای براندازی حکومت وقت انجام می‌دهند. البته در علوم سیاسی از کودتا اینچنین یاد می شود: «شگردی سیاسی که ائتلاف سیاسی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود از طریق خشونت یا تهدید انجام می‌شود.»

بیشتر کودتاهای جهان با خشونت همراه بوده‌اند و معمولا برنامه‌ریزی آن‌ها به شکلی بوده است تا در نهایت شخصیت‌های سیاسی را اعدام کنند؛ کودتا با اینکه در یک روز اتفاق می‌افتد، اما به ماه‌ها و گاهی سال‌ها برنامه‌ریزی نیاز دارد.

کودتاهای موفق آن‌هایی بوده‌اند که با عملیات‌های چند جانبه مخفی و با استفاده از تبلیغات رسانه‌ای و روانی توانسته‌اند تغییر رژیم داشته باشند و ارتش را به خدمت خود در بیاورند.

در این گزارش نگاهی داریم به ۱۰ کودتای تاریخ که تاثیر شگرفی در شرایط جامعه‌ها داشته‌اند.

 کودتای استوار

در سال ۱۹۸۰مردم کشور کوچک سورینام در امریکای جنوبی متوجه شدند که حکومت‌شان در یک کودتای نظامی سرنگون شده است. «دِسی بوترز» رهبری این کودتا را برعهده داشت و توانست این کار را با تنها ۱۶ مرد دیگر انجام دهد که از همین رو به کودتای استوار معروف شدند.

در روز کودتا این مردان به ایستگاه پلیس سوینام حمله کردند و نخست وزیر را به زندان انداختند، بعد از آن به سرعت حکومت نظامی اعلام شد و تغییر رژیم هم اتفاق افتاد.

در سال ۱۹۸۲ بوترز در مراسم اعدام کسانی‌که با حکومت نظامی مخالف بودند، شرکت کرد. در این مراسم که به عنوان قتل دسامبر از آن یاد می‌شود، ۱۵ نفر شامل خبرنگاران و وکلا اعدام شدند. موضوع تکان‌دهنده بیشتر از این جهت بود که بوترز با وجود اینکه متهم به قتل بود، در سال ۲۰۱۰ توانست رئیس جمهور شود و برای اینکه از محاکمه خودش در دادگاه جلوگیری کند، قانون تازه‌ای را به قانون کشور اضافه کرد تا خودش را تبرئه کند. بوترز همچنان بر سورینام حکومت می‌کند.
 

 ۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا

کودتای بدون خون‌ریزی برمه

با اینکه بسیاری از کودتاهای دنیا به افراد سیاسی برمی‌گردد و این کار را هم با استفاده از راه‌های نظامی انجام می‌دهند، اما در تاریخ کودتاهای نظامی را هم می‌توان یافت که بدون خون‌ریزی بوده‌اند. کودتای سال ۱۹۶۲ در برمه یکی از این کودتاهای بدون خون‌ریزی بوده که اجرای آن را تنها پسر ژنرال سائو عهده داشته است.

صبح روز دوم مارس ۱۹۶۲ ژنرال نِویین توانست کودتایی را رهبری کند که طی آن دولت ضد فاشیستی برمه کنار گذاشته شود و البته این اتفاق با کمترین میزان خشونت رخ می‌دهد. در این‌باره روایت‌های مختلفی هم وجود دارد؛ برخی می‌گویند این کودتا با هماهنگی نظامی‌ها و در دست داشتن قدرت فرماندهان و ژنرال‌ها اتفاق افتاده، روایت دیگر می‌گوید نِویین توانسته بدون هیچ فشاری قدرت را در دست بگیرد. در نهایت نتیجه این بوده که دولت نظامی برمه در مقابل چشمان مردم از ثبات سیاسی می‌افتد. البته در این میان برخی می‌گویند این کودتا با اینکه حکومت فاسدی را برکنار کرده، اما باعث روی کار آمدن شبه‌نظامیان فاسد شده ولی این موضوع باعث نمی‌شود موفقیت کودتا را نادیده بگیریم.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
کودتای بکر صدقی

۲۹ اکتبر ۱۹۳۶علاوه بر اینکه نخستین کودتای عراق شکل گرفت، بلکه در میان کشورهای عربی نیز اولین بود. این کودتا به رهبری ژنرال بکر صدقی بود که باعث سرنگونی نخست وزیر وقت-یاسین ال‌هاشمی شد و حکومت حکمت سلیمان جای آن را گرفت. مهم‌ترین نکته در این کودتا این بود که صدقی خودش قدرت را در دست گرفت و به عنوان فرمانده نیروهای مسلح مشغول به فعالیت شد.

در زمان کودتا یاسین ال‌هاشمی خارج از شهر بود و بکر صدقی با در دست گرفتن کنترل ارتش توانست به راحتی و با مقاومت کم کودتا را پیش ببرد. داستان از جایی شروع شد که ۱۱ هواپیماهی نظامی کاغذهای سیاسی کشوری را در بغداد روی سر مردم ریختند. کاغذهایی که اطلاعاتی درباره نخست وزیر و نامه استعفای او را که خود صدقی آن‌‌ها را امضا کرده بود، داشتند. وزیر دفاع برای مقابله با این موضوع به بغداد برمی‌گشت که صدقی دو مرد را برای ترور او و هاشمی فرستاد. صدقی در بغداد و همراهی ارتش توانست زمام امور را در دست بگیرد. با این حال این کودتای موفق تنها یک سال دوام داشت و سال ۱۹۳۷ صدقی ترور شد.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا

جنبش افسران آزاد

جنبشی که منجر به انقلاب سال ۱۹۵۲ در مصر و میان ناآرامی‌های سیاسی شد. از سال ۱۸۸۲ که انگلستان، مصر را اشغال کرده بود، اصلا جای تعجب نیست که گروه‌های مخالف با این نیروهای حاکم رشد داشته باشند.

در اواخر سال ۱۹۵۱ گروه مقاومت مصر برنامه‌هایی مبنی بر حمله به مراکز حمل و نقل و ادارات انگلیسی ریخت. پلیس مصر به جای دستگیری این شورشیان از آن‌ها حمایت می‌کند و در جواب هم این بریتانیایی‌ها بودند که به ایستگاه‌های پلیس حمله مصر حمله کردند، این اتفاق‌ها سرآغاز شورشی عظیم بود که نشان می‌داد مصر برای تغییر آماده شده است.

گروهی که نام خودشان را افسران آزاد گذاشته بودند و رهبری‌شان بر عهده محمد نجیب و هابیل ناصر بود، با حمایت اخوان المسلمین و جنبش دموکراتیک کمونیستی برای کودتا طرح‌ریزی کردند و برنامه از جایی آغاز می‌شود که افسران آزاد کودتا را با دستگیری مردانی از ملک فاروق شروع و بعد به سمت پایتخت پرواز می‌کنند. صبح روز بعد در رادیو اعلام می‌کنند که انقلاب شده و این موضوع باعث کناره گیری ملک فاروق می‌شود و پس از این اتفاق محمد نجیب به عنوان اولین رئیس جمهور مصر رسما برگزیده می‌شود.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
انقلاب آزادی‌خواهی

بر خلاف بسیاری از کودتاهای نظامی که در مدت چند روز به نتیجه می‌رسیدند، این کودتا در آرژانتین یک ماهی طول می‌کشد. اگر خوان پرون در سال ۱۹۵۲ به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد، به دلیل این بود که حمایت‌های زیادی را در سراسر کشور و زمان مشکلات اقتصادی به دست آورده بود.

انقلابیون در ۱۶ ژوئن ۱۹۵۵ سی هواپیما از ارتش و نیروی دریایی را بمباران کردند، در آن شب حامیان پرون چندین کلیسا را به آتش کشیدند و حکومت در همان شب و میان آشوب بسیار سقوط کرد.

در ۱۹ سپتامبر شهرستان مادرل پلاتا نیز بمباران شد و رئیس جمهور پرون از ترس جنگ همه جانبه داخلی از کشور فرار می‌کند و لوناردو که رهبری کودتا را بر عهده دارد خودش را به عنوان رئیس دولت معرفی می‌کند، اما این موضوع خیلی طول نمی‌کشد و پدرو آرامبورا به شکل رسمی رئیس جمهور آرژانتین می‌شود.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
قیام ووچانگ

به دام انداختن دشمن در زمین خودشان بهترین کلید هر کودتای موفقی است، اما چه اتفاقی می‌افتد که حتی خود انقلابیون نیز غافلگیر شوند؟ در ۱۰ اکتبر ۱۹۱۱ دقیقا چنین اتفاقی برای گروهی از انقلابیون در چین افتاد، منفجر شدن بمبی به شکل تصادفی باعث شد آن‌ها کودتا را در همان روز آغاز کنند.

با کمک ارتش چین جدید، توانستند شهر ووچانگ را در کمتر از یک روز بگیرند. در کمال تعجب سلسله چینگ واکنش زیادی به این شورش نشان نداد و در نتیجه این انقلابیون بودند که توانستند همه چیز را در دست بگیرند. ۱۵ منطقه دیگر نیز به طور مستقل با انقلابیون دیدار کردند و پایه تازه‌ای از چین را بنا گذاشتند که در آن توانستند به دو هزار سال حکومت شاهنشاهی در سراسر کشور پایان دهند.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا

انقلاب ثور

افغانستان در طول دهه ۱۹۷۰ کشوری با مشکلات زیاد سیاسی بود. در سال ۱۹۷۳ محمد داود خان رهبری کودتای علیه شاه را بر عهده داشت و خودش اولین رئیس جمهور افغانستان شد. پس از سرنگونی سلطنت، با اینکه فعالیت‌های داود زیاد بود، اما حزب دموکراتیک خلق نیز ایده‌هایی را برای کشور داشت و در این میان داود به دلیل اینکه از جانب این حزب احساس خطر می‌کرد، برخی از رهبران آن‌ها را دستگیر کرد، اما انقلاب ثور از جایی به وجود آمد که حفیظ‌الله امین، یکی از همین رهبران در بازداشت خانگی ماند و با برنامه‌ریزی‌ها و رساندن دستوراتی به مقامات نظامی از طریق خانواده‌اش توانست توجه ارتش و نیروی هوایی را جلب کند.

در ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ اتحاد جماهیر شوروی با جنگنده‌های خود به کاخ ملی حمله کرد و این حملات را تا شب ادامه داد، صبح روز بعد سربازان کاخ را محاصره کردند و داود هم دستور تسلیم داد. با این حال داود را به ضرب گلوله از پای در آوردند و سال ۲۰۰۸ بود که جسد او ۲۷ نفر از اعضای خانواده‌اش که شامل همسر و فرزندانش می‌شد را در یک گور دسته جمعی پیدا کردند.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا

شب چاقوهای بلند

در سال ۱۹۳۴ آدولف هیتلر کودتای موفقیت آمیزی را علیه مردم خودش به راه انداخت که از آن به عنوان «عملیات پاکسازی خون» نام می‌برد. با این حال در تاریخ از آن با نام «شب چاقوهای بلند» یاد می‌کنند و آن را یکی از فریبنده‌ترین کودتاهای دنیا می‌دانند.

بعد از اینکه در سال ۱۹۳۳ هیتلر در آلمان به قدرت می‌رسد،نیروی پلیس نازی که تا مدت‌ها به این نام خوانده می‌شدند، علاقه داشتند به عنوان ارتش ملی آلمان شناخته شوند، اما هیتلر برنامه‌های دیگری داشت و در یکی از سخنرانی‌های خود، آن‌ها را درمانی برای دیپلمات‌های خارجی خودش دانست.

۶ صبح روز ۳۰ ژوئن ۱۹۳۴ هیتلر با چند مرد به هالی در مونیخ می‌رود و با دستگیری افسران رده بالای پلیس نازی این گروه را از بین می‌برد. تا ساعت ۱۰ همان روز بسیاری از افراد این سازمان جمع شده بودند و به زندان برده شدند. تا سه روز بعد بیشتر این افراد در سلول‌های خودشان با هفت‌تیر خود کشی کردند و تمامی شواهد نیز از بین برده شد. همچنین اعلام مرگ این افراد ممنوع اعلام گردید، از همین رو تعداد دقیقی از کشته‌شدگان آن شب در دست نیست و برخی معتقدند تا ۱۰۰۰ نفر به قتل رسیدند.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
۱۱ سپتامبر دیگر

در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ فرمانده ارتش شیلی، ژنرال آگوستو پینوشه، کودتای خود علیه رئیس جمهور مارکسیسیتی سالوادور آلنده را آغاز کرد. همه چیز ار صبحی شروع شد که پینوشه در رادیو اعلام کرد که آلنده باید تمامی اختیارات پلیس را به ارتش منتقل کند. آلنده به جای این کار سخنرانی درباره‌ازادی شیلی سر داد و همراه با خانواده‌اش در کاخ ریاست جمهوری برای حملات احتمالی آماده شد. در کاخ، آلنده خود را با مسلسل‌هایی که از فیدل کاسترو هدیه گرفته بود، آماده کرد و منظر ماند، ساعت ۹:۳۰ صبح جنگ با ورود تانک‌ها در گرفت.

رئیس جمهور به همراه جمعی از مردانی که هنوز به او وفادار بودند، به تانک‌ها شلیک می‌کردند و برای اینکه بتوانند تانک‌ها را سردرگم کنند، از پنجره‌ای به پنجره دیگر می‌رفتند. ژنرال پینوشه، آلنده را تهدید کرد که به کاخ حمله می‌کند، اما آلنده همچنان مقاومت می‌کرد و در عوض از زنان و کودکان خواست که کاخ را تا زمانی‌که او و مردان تا دم مرگ ایستادگی می‌کنند، ترک کنند. در همین شرایط ۱۸ راکت به سمت کاخ شلیک شد و آلنده مسلسل را به سمت خودش گرفت تا نتوانند او را دستگیر کنند. بعد از ظهر همان روز همه‌چیز در شیلی تحت سلطه ژنرال پینوشه بود.

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
عملیات PBSUCCESS

از کودتای ۱۹۵۴ در گواتمالا تنها یک عملیات مخفی توسط سیا تایید شده که آن را رئیس جمهور آیزنهاور رهبری کرده بود و هدف از انجام آن سرنگونی رهبر منتخب جیکوب آربنز بوده است.

یک سال پیش از این آربنز هزاران هکتار زمین که متعلق به شرکت‌های میوه امریکایی بود را مصادره کرده و این کار خشم امرکیایی را برانگیخته بود. در ماه آگوست ۱۹۵۳ سازمان سیا برنامه‌ریزی‌های برای کودتا و بی‌ثبات کردن کشور را آغاز کرد، عملیاتی که از آن با نام PBSUCCESS یاد می‌کنند. برنامه از این قرار بود که امریکا از شورشیان در گواتمالا حمایت کند، بدون اینکه کسی متوجه حضور آن‌ها شود.

نیروهای شورشی در گواتمالا تحت رهبری کارلوس کاستیلو بودند و توسط یک افسر سیا آموزش دیده بود. جنگ روانی سیا و استفاده از برنامه‌های تلویزیون و رادیو از دیگر راه‌هایی بود که آن‌ها برای براندازی حکومت در پیش گرفتند.

در روز حمله با اینکه عملا کودتا شکست خورده به نظر می‌رسید، اما شورشیان خود را پیروز میدان معرفی کردند، در این میان امریکا دو بمب دودزای بی‌خطر را به گواتمالا فرستاد و آن‌ها هم این بمب‌ها را منفجر کردند و این اتفاق توهم پیروزی شورشیان را بیش از پیش کرد. به همین دلیل آربنز استعفا داد و ۱۰ روز بعد کارولس کاسیلو آرماس سوگند تازه‌ای برای ریاست جمهوری خورد و پس از آن بود که سازمان سیا از عنوان PBSUCCESS برای تغییراتی که می‌خواست در رژیم‌ها داشته باشد را به کار برد. 

۱۰ کودتای تکان‌دهنده دنیا
منبع: مهر

 


ادامه مطلب



[ شنبه 22 اسفند 1394  ] [ 4:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 59 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4061534 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب