چشمه سلطان ولی کریز
| ||
|
السلام و علیک یا اباعبدالله الحسین سلام میدهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است.... سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست........ السلام و علیک یا اباعبدالله الحسین
ادامه مطلب
☆ شعر کاروان کربلا از شهریار ☆
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
منبع:راسخون
barrud.mizbanblog.com "چشمه سلطان ولی کریز"
ادامه مطلب اين نمكدان حسين جنس عجيبي دارد* هرچقدر ميشكنم باز نمك ميپاشد* توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم * تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم * توبه کردیم که تا سایه ي هیأت باقیست * لحظه ای حسرت آن جنت اعلا نخوریم * ما حیات دلمان بسته به اشک است *و حسین* نان هر سفره بجز سفره زهرا نخوریم..* . حلول ماه محرم الحرام تسلیت باد ادامه مطلب بوی محرم میاد ....* لباس نوکری اش را دوباره می پوشد * سماوری که برای حسین می جوشد * مگیر خرده که رنگ سیاه مکروه است * بهشت هم به گمانم سیاه می پوشد * نگاه داشته حرمت کسی که در این ماه * به یاد تشنه لبی کمتر آب می نوشد* همیشه بی حد و اندازه مزد می گیرد* همان که یک سرسوزن برای او کوشد* شدم غلام حسین و خیالم آسوده است * غلام می خرد اما غلام نفروشد... ادامه مطلب ✒📜بسیاز زیباست💘💘💘 سـلام مـن بـه مـحـرم * بـه حـال خــستـه 🌹زیــنــب🌹 * بـــه بــی نــهــایــت داغ دل شـکــستــه 🌹زیـــنــب🌹* سلام مــن بـه محـرم به دست ومشک 🌹ابوالفضل🌹* بـه نــا امـیـدی سـقـا بــه ســـوز اشـک 🌹ابوالفضل🌹 * سـلام مـن بـه مــحـرم بـــه قــد و قـا مـت 🌹اکــبـر🌹 * بـــه کــام خـشک اذان گـوی زیـر نــیـزه و خـنـجـر * سلام مــن بــه محرم به دسـت و بـا زوی 🌹قـاسم🌹* به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی 🌹قـاسم🌹* سـلام مــن بـــه مــحـرم بــه گــاهـواره ی 🌹اصـغـر🌹* بــه اشــک خـجـلت شاه و گـلـوی پـاره 🌹اصـغـر🌹 * سـلام مــن بـــه مــحــرم به اضــطـراب 🌹سـکـیـنـه🌹 * بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویـش نـدیـده چـشـم مدینه * سـلام مـن بــه مــحــرم بــه عـاشـقـی 🌹زهـیـرش🌹* بـه بـاز گـشـتـن 🌹حُــر🌹 و عـروج خـــتــم بـه خـیرش * سلام من بــه محرم بــه 🌹مـسـلــم 🌹و به 🌹حـبـیـبش🌹* به رو سـپیدی جـوُن و بـه بــوی عــطــر عـجیـبـش * سلام مــن بـــه مـحـرم بـه زنــگ مــحـمـل 🌹زیـنـب🌹* بــه پـاره پـاره تــن بـــی ســر مــقـــابـــل 🌹زیــنــب🌹* سلام من به مــحـرم بـه شــور و حــال عـیـانـش * سلام مـن به 🌹حـسـیـن🌹 و به اشـک سینه زنـانش ادامه مطلب بیتوته*40 حديث نوراني درباره امام حسين (ع)
پیامبراسلام (ص) فرمود: كربلا پاكترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگترين بقعهها است و الحق كه كربلا از بساطهاى بهشت است.
شخصيت، قيام و نهضت امام حسين (ع) هميشه در كلام معصومين (ع) وجود داشته است و عجب آنكه حتي معصومين پيش از امام حسين (ع) نيز اشاراتي به اين واقعه و سرزميني كه در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشتهاند. در اين نوشتار 40 حديث در باره امام حسين (ع) كه در سايت آيتالله محمدتقي بهجت آمده، منتشر ميشود.
1- حريم پاك
2- سرزمين نجات
3- مسلخ عشق
4- عطر عشق
5- ستاره سرخ محشر
6- كربلا وبيت المقدس
7- فرات و كربلا
8- كربلا كعبه انبياء
9- كربلا، مطاف فرشتگان
10- راه بهشت
11- كربلا حرم امن
12- زيارت مداوم
13- بارگاه مبارك
14- شوق زيارت
15- حج مقبول و ممتاز
16- تولدى تازه
17- زيارت مظلوم
18- شهادت و زيارت
19- زيارت، بهترين كار
20- سفرههاى نور
21- شرط شرافت
22- زيارت، فريضه الهى
23- كربلا كعبه كمال
24- از زيارت تا شهادت
25- حديث محبت
26- نشان شيعه بودن
27- سكوى معراج
28- مكتب معرفت
29- همچون زيارت خدا
30- زيارت عاشورا
31- بالاتر از روسپيدى
32- نشانههاى ايمان
33- رواق منظر يار
34- تربت و تربيت
35- بزرگترين دارو
36- تربت و هفت حجاب
37- سجده بر تربت عشق
38- تسبيح تربت
39- تربت شفا بخش
40- يكى از چهار نياز
------------------------------------------------------------
ادامه مطلب احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)
بیتوته
احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
ان الحسین باب من ابواب الجنة . **************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************
من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة. *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
ان الحسین بن على فى السماء اکبر منه فى الارض. ***********احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
حسین منى و أنا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط . ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
حریم پاک : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************
شوق زیارت : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
ستاره سرخ محشر : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
زیارت مداوم : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
کربلا حرم امن : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
سفره هاى نور : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
از زیارت تا شهادت : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
نشان شیعه بودن : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************
حدیث محبت : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
زیارت عاشورا : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************
تربت شفا بخش : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************
احادیث دیگر : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
حضرت زهرا علیها السلام فرمودند : ***************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)****************
حضرت صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
حضرت صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
امام رضا علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
امام رضا علیه السلام فرمودند : **************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)************
امام رضا علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************
امام باقر علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)*************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : **************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
شیخ دیلمى مى فرماید : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین ( ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************ احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************
امام صادق علیه السلام فرمودند : *************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************
امام صادق علیه السلام فرمودند : ************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)***********
امام رضا علیه السلام فرمودند :
ادامه مطلب آقا سلام ماه محرم شروع شدشب اول محرم
آقا سلام ماه محرم شروع شد بازاین چه شورش است وچه ماتم شروع شد آقا سلام کاسه اشکی به من دهید ماه گدایی من و چشمم شروع شد یادم نرفته است نگاه شما به ما از گریه های ماه محرم شروع شد هاجر به پای روضه اصغر نشسته بود تا اینکه جوشش دل زمزم شروع شد آقا سلام نیت گریه نموده ایم شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد ادامه مطلب واحد دین واندیشه تبیان زنجان-سخنان امام حسین علیه السلام به حـر بن یزید ریاحـى
انت كما سمتك امك الحر، حر فی الدنیا و سعید فی الاخرة. بـعـد از حركت كاروان كربلا از بطن العقبه، حضرت شب را در "شراف"(1) گذراندند صـبـح، مـوقـع حـركت، امام علیه السلام به اصحاب خود تاكید كردند كه هر چه مى توانید همراه خود آب بردارید، ولى آنان علت تاكید حضرت را نمى دانستند بعد از پر كردن مشك ها و ظرف ها تا نزدیك ظهر به راه ادامه دادند كه صداى تكبیر یكى از اصحاب، توجه همه را به خود جلب كرد: فقال الحسین علیه السلام: لم كبرت؟ حضرت فرمود: چرا تكبیر گفتى؟ قال: رایت النخل. گفت: نخلستان را دیدم. بـعـضى كه آشناى به محل بودند گفتند اینجا درخت خرمایى وجود ندارد: بلكه اینها نیزه ها و گوش هاى اسبان است. امام علیه السلام فرمود: من هم همین را مى بینم. بـعـد سؤال فرمود آیا پناهگاهى را سراغ دارید كه اگر بخواهند با ما جنگ كنند از خود دفاع كنیم؟ كـوه "ذوحسم" كه محل شكار نعمان بن منذر بوده و در سمت چپ قرار داشت را به حضرت معرفى كردند، حضرت به آنجا رفتند و خیمه ها را برافراشتند. مـدتـى نـگـذشـت كـه حر بن یزید ریاحى با هزار نفر سرباز مقابل حضرت حاضر شدند، وقتى امام علیه السلام متوجه شد كه سربازان حر، تشنه هستند، فرمود: سربازان و اسبان آنان را سیراب كنید. اینجا بود كه اصحاب متوجه شدند به چه علت حضرت بر پر كردن مشك ها اصرار مى ورزید. عـلـى بن طعان آخرین نفر از سربازان حر بود كه با حالت تشنگى از راه رسید، حضرت فرمود: "انـخ الـراویـه"، "راویـه" در لـغـت عراقى به مشك آب گفته مى شود، اما او مقصود حضرت را نـفـهمید، مجددا امام علیه السلام فرمود: شتر را بخوابان. على بن طعان مى گوید: شتر را خـوابـاندم و آب نوشیدم ولى آب از اطراف مشك مى ریخت، حضرت فرمود: او از كـثـرت تـشـنـگـى نمى داند چه كند. حضرت تشریف آورد و دهانه مشك او را برگرداند تا خود و اسبش سیراب شدند آنگاه امام علیه السلام به حمد و ثناى الهى پرداخت و فرمود: حضرت شروع به سخنرانى فرمود:مـا خـانـدان پـیـامبر صلی الله علیه و آله به ولایت و تصدى حكومت سزاوارتر هستیم از كسانى كه هیچ اساس و ریـشه اى ندارند و در میان شما ظلم و ستم مى كنند و اگر از آنچه در نامه هایتان نوشته اید، تغییر عقیده داده اید، من برمى گردم. حـر گـفـت: سوگند به خدا! من از این نامه هایى كه مى گویى اطلاعى ندارم. ایـنـجـا بـود كه حضرت به عقبة بن سمعان دستور داد دو خرجین كه مملو از نامه هاى مردم كـوفـه بـود، بیرون آورد و جلو حر ریخت حر با دیدن این نامه ها گفت: من براى شما نامه ننوشتم و مامور هستم شما را رها نكنم تا شما را به ابن زیاد تحویل دهم!! مـن نـیـامده ام مگر آن كه نامه ها و قاصدان شما آمدند و مرا دعوت كردند كه ما امام و رهبر نداریم و خـداونـد بـه وسـیـلـه مـا، شـما را هدایت نماید، اكنون اگر بر همان دعوت پایدار هستید، پیمان و مـیـثاقى را به من بدهید كه از شما مطمئن شوم و اگر از آمدن من ناراحت هستید، برمى گردم، اینجا همگى سكوت كردند چون نه مى توانستند نامه ها را منكر شوند و نه مى توانستند به حسین بن على علیه السلام بگویند برگرد. وقـت نـماز فرا رسید، حجاج بن مسروق جعفى كه نامش در زمره شهداى كربلا جاودانه شده، اذان گـفت حضرت خطاب به حر فرمود: آیا تو هم با اصحاب و یارانت نماز مى خوانى عرض كـرد: همگى در نماز به شما اقتدا مى كنیم. بعد از نماز، حضرت شروع به سخنرانى فرمود: مـا خـانـدان پـیـامبر صلی الله علیه و آله به ولایت و تصدى حكومت سزاوارتر هستیم از كسانى كه هیچ اساس و ریـشه اى ندارند و در میان شما ظلم و ستم مى كنند و اگر از آنچه در نامه هایتان نوشته اید، تغییر عقیده داده اید، من برمى گردم. حـر گـفـت: سوگند به خدا! من از این نامه هایى كه مى گویى اطلاعى ندارم. ایـنـجـا بـود كه حضرت به عقبة بن سمعان دستور داد دو خرجین كه مملو از نامه هاى مردم كـوفـه بـود، بیرون آورد و جلو حر ریخت حر با دیدن این نامه ها گفت: من براى شما نامه ننوشتم و مامور هستم شما را رها نكنم تا شما را به ابن زیاد تحویل دهم!! حـضرت فرمود: مرگ براى من از این آسان تر است كه به نزد عبیداللّه بیایم. آنگاه بلافاصله به اصحاب و زن ها دستور حركت داد ولى حر ممانعت كرد، حضرت فرمود: "ثكلتك امك" ؛ مادرت به عزایت بنشیند. حـر گـفـت: اگـر كسى دیگر از اعراب نام مادرم را مى برد، من هم نام مادرش را مى بردم، ولى درباره مادرت، جز به عظمت نمى توانم سخن بگویم اكنون راه سومى را پیش بگیر كه نه راه مدینه بـاشد و نه كوفه تا من با عبیداللّه مكاتبه كنم و پایان این كار، عاقبت به خیرى براى من باشد و دستم به خون شما آغشته نشود. ایـنجا حضرت سمت چپ جاده از طریق عذیب هجانات و قادسیه را در پیش گرفتند و حر هم مراقب بود تا در منزل "بیضه"، خطبه معروف "من راى سلطانا جائرا" را خواندند. بعد حر گفت: ترا به خدا! به جانت رحم كن كه اگر جنگ كنى، كشته مى شوى. امام علیه السلام فرمود: آیا مرا از مرگ مى ترسانى؟ نمى دانم چه پاسخى به تو بدهم مـگـر هـمـان پاسخ برادر اوسى به پسر عمویش هنگامى كه عازم نصرت پیامبر صلی الله علیه و آله بود، ولى پسر عمویش او را بر حذر مى داشت، به او در غالب شعر گفت: مى روم و مرگ بر جوان عار نیست هنگامى كه نیتش حق و مجاهدتش تسلیم در برابر خدا باشد. پـس اگـر زنـده بـمـانـم پـشیمان نیستم و اگر بمیرم، سرزنش نمى شوم، ولى این ننگ براى تو كافى است كه سرزنش شوى و پشمان گردى. حـضرت فرمود: مرگ براى من از این آسان تر است كه به نزد عبیداللّه بیایم. آنگاه بلافاصله به اصحاب و زن ها دستور حركت داد ولى حر ممانعت كرد، حضرت فرمود: "ثكلتك امك" ؛ مادرت به عزایت بنشیند. حـر گـفـت: اگـر كسى دیگر از اعراب نام مادرم را مى برد، من هم نام مادرش را مى بردم، ولى درباره مادرت، جز به عظمت نمى توانم سخن بگویم اكنون راه سومى را پیش بگیر كه نه راه مدینه بـاشد و نه كوفه تا من با عبیداللّه مكاتبه كنم و پایان این كار، عاقبت به خیرى براى من باشد و دستم به خون شما آغشته نشود. بـا شـنـیـدن ایـن اشعار، حر خود را كنار كشید تا این كه قصر "بنى مقاتل" را پشت سر گذاشتند، ناگهان اسب سوار مسلحى كه از سمت كوفه مى آمد، توجه همه را به خود جلب كرد، چون نزدیك رسـید، به حر سلام كرد ولى به حضرت توجهى ننمود وى "مالك بن نسركندى" ، حامل نامه ابن زیاد به حر بود با این بیان: وقـتـى نامه ام به تو رسید و قاصدم نزد تو آمد، بر حسین سخت بگیر و او را در زمین بى آب و علف و دور از آبـادى فرود آور و به قاصدم دستور داده ام كه ملازم و مراقب تو باشد تا به من خبر دهد كه فرمان مرا اجرا كرده اى یا نه. حـر نـامـه را هـمـراه قـاصـد عـبـیداللّه به خدمت سیدالشهدا علیه السلام آورد و گفت: این شخص جاسوس است و من وظیفه دارم بر شما سخت بگیرم. امام علیه السلام فرمود: اجازه بده در نینوا یا غاضریه و یا شفیه اقامت گزینم. حر گفت: نمى توانم، زیرا این مرد جاسوس است. زهـیـر بـن قـین گفت: اى پسر پیامبر! الان جنگ با اینها آسان تر مى باشد، چون جمیعتشان كم است، اجازه بده با اینان جنگ كنیم. امام علیه السلام فرمود: من آغازگر جنگ نخواهم بود. زهـیر گفت: اكنون كه نمى خواهید جنگ كنید در این نزدیكى قریه اى است در كنار شط فرات، هم پناه گاه است و هم در كنار آب و فقط از یك جهت مى توانند با ما بجنگند. حضرت از نام آن قریه سؤال كرد؟ گفت: عقر فرمود: اللهم انی اعوذ بك من العقر. سـپـس حـضـرت بـه حـر فـرمود: مقدارى دیگر راه برویم، هر دو لشكر مقدارى راه رفتند تا به سـرزمـیـن كـربـلا رسـیدند با شنیدن نام "كربلا"، اشك در چشمان سبط پیامبر، حلقه زد و فرمود: الـلـهم انی اعوذ بك من الكرب والبلا، ههنا محط ركابنا و سفك دمائنا و محل قبورنا بهذا حدثنی جدی رسول اللّه صلی الله علیه و آله؛ خـدایـا! از بـلا و سختى به تو پناه مى برم! آنجا محل پیاده شده و جنگیدن و ریخته شدن خون ما و محل قبور ماست و این قضیه را پیامبر صلی الله علیه و آله به من خبر داده است. صبح عاشورا و توبه حرصـبـح عـاشـورا قـبـل از شـروع جنگ، حر، نزد عمر سعد رفت و گفت: امقاتل انت هذا الرجل؛ آیا تو با حسین خواهى جنگید؟! عمر سعد گفت: ای واللّه! قتالا ایسره ان تسقط الرؤوس و تطیح الایدی؛ آرى جنگى كه كمترین آن این است كه سرها از تن جدا شود و دست ها از بدن قطع گردد. حر گفت: حداقل با یكى از پیشنهادات حسین موافقت كن. عمر سعد گفت: لو كان الامر الی لفعلت ولكن امیرك قد ابى؛ اگر كار به دست من بود، مى پذیرفتم ولى امیر تو راضى نمى شود. حـر خـود را كنار كشید و در محل توقف كرد، بعد رو كرد به قرة بن قیس ریاحى و گفت: آیا اسب خود را آب دادى؟ قرة گفت: خیر. حر گفت: نمى خواهى آب بدى. قـرة بن قیس مى گوید فهمیدم كه مى خواهد دور از نظر من، میدان را ترك كند، لذا به بهانه سیراب كردن اسب، خود را كنار كشیدم، اما اگر مى دانستم چه منظورى دارد، من هم به او ملحق مـى شدم و خود را به خیمه حسین علیه السلام مى رساندم: حر، آهسته آهسته خود را به حسین نزدیك مى كرد. مهاجر بن اوس ریاحى گفت: چه مى كنى؟ آیا مى خواهى حمله كنى؟ حر چیزى نگفت در حالى كه لرزه بدنش را گرفته بود. مـهاجر به او گفت: رفتار تو انسان را به شك مى اندازد هیچگاه مانند اینجا تو را ایـن چنین ندیده بودم، زیرا اگر مى گفتند شجاع ترین مردم كوفه كیست؟ غیر تو كسى را معرفى نمى كردم، این حركت امروز تو ناشى از چیست؟ حـر گـفـت: انـی واللّه! اخـیر نفسی بین الجنة والنار و واللّه لا اختار على الجنة شیئا و لو قطعت و حرقت؛ خودم را بین بهشت و جهنم مى بینم، ولى من بهشت را انتخاب مى كنم هر چند در این راه قطعه قطعه و سوخته شوم. سپس عنان مركبش را به طرف خیمه امام حسین علیه السلام گردانید و گفت من همان كسى هستم كه راه را بر شما بستم: و انـی قد جئتك تائبا مما كان منی الى ربی و مواسیا لك بنفسی حتى اموت بین یدیك افترى لی توبة قال نعم، یتوب اللّه علیك و یغفر لك؛ آمـدم تا توبه كرده و برای شما شما جانم را فدا كنم، آیا توبه من پذیرفته است؟ حضرت علیه السلام فرمود: آرى، خداوند تعالى توبه تو را مى پذیرد و گذشته تو را مى بخشد. قـبـل از شروع به جنگ، مردم را نصیحت كرد ولى به جاى پذیرفتن نصایحش، او را تیرباران كردند و كـسـى را یاراى مقابله با او نبود، تا اسب حر را پى كردند، آنگاه در یك حمله دستجمعى توانستند حر را به شهادت برسانند.(2) منبع: کتاب نامه ها و ملاقات هاى امام حسین علیه السلام، على نظرى منفرد
گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان پی نوشت ها: 1- شراف نام شخصى است كه در آن منطقه چاهى را حفر كرده بود. 2- ابصار، 7 ـ 115 / خوارزمى، 1/230، اعیان الشیعه، 4/612 / تاریخ كامل، 4/47 / ملهوف، 43. ادامه مطلب واحد دین واندیشه تبیان زنجان-نامه سیدالشهدا علیه السلام به مردم کوفه
امـا بـعـد: فـان هـانـیا و سعیدا قدما علی بكتبكم و كانا آخر من قدم علی من رسلكم و قد فهمت ما اقـتـصـصتم من مقالة جلكم انه لیس علینا امام فاقبل لعل اللّه یجمعنا بك على الحق والهدى و انی بـاعث الیكم اخی و ابن عمى و ثقتی من اهل بیتی مسلم بن عقیل فان كتب الی انه قد اجتمع راى مـلـئكـم و ذوى الـحجى والفضل منكم على مثل ما قدمت به رسلكم و قرات فی كتبكم فانی اقدم الـیـكـم و شـیكا ان شاء اللّه، فلعمری ما الا مام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط الدائن بدین الحق الحابس نفسه على ذات اللّه. والسلام (1) اما بعد: هانى و سعید نامه هاى شما را آوردند و اینها آخرین فرستاده هاى شما بودند و از منظور شما آگاه شدم كه مى گویید ما پیشوا نداریم و از من می خواهید به طرف شما بیایم، تا به وسیله ما، شـمـا بـر حق و هدایت قرار گیرید من برادر و پسرعمویم كه مورد اطمینان ما خاندان است، یعنى مـسـلـم بـن عـقـیـل را بـه سـوى شـمـا مى فرستم، پس اگر به من نامه نوشت كه بزرگان و شـرافتمندان شما اتفاق نظر دارند به همان نحوى كه فرستادگان شما گفتند من به سرعت به سوى شما خواهم آمد. به جان خودم سوگند! امامت و رهبرى مردم را كسى نمى تواند عهده دار شود مگر آن كه حكومتش بر اساس كتاب الهى باشد، عدالت را جارى كند، متدین به دین حق باشد، خود را در محدوه شریعت بداند و از مرزهاى الهى خارج نشود. حاكم كوفه عوض مى شودبه دنبال مرگ معاویه، شیعیان در كوفه جمع شدند و نامه هاى مختلفى را براى حضرت نوشتند كه: بـاغ ها سرسبز شده، میوه ها رسیده، گیاهان روییده و برگ درختان سبز شده و لشگرى آماده در خدمت شما هستند. نـامـه هـا را بـه هـمـراهـى سـعـید بن عبداللّه حنفى(2) و هانى بن هانى به مكه به خدمت سیدالشهدا علیه السلام فرستادند. امـام علیه السلام در پـاسـخ نـامه فوق را نوشتند و سعید و هانى را قبل از مسلم بن عقیل به كوفه برگرداندند. بـه دنـبـال ایـن نـامه، مسلم بن عقیل روانه كوفه مى گردد، حاكم شهر، نعمان بن بشیر مى خواهد از راه مسالمت آمیز، مسائل را حل كند ولى خبر به یزید مى رسد چنانچه به حكومت كوفه نـیـاز دارد بـاید فرد دیگرى را تعیین كند. پس از مشاوره، عبیداللّه بن زیاد، تعیین و روانه كوفه مى گردد و از ابتداى ورود با ارعاب و تهدید و قتل و زندان، مردم را از اطراف مسلم پراكنده مى كند تا مسلم تنها مى ماند و سرانجام، به شهادت مى رسد. عـمـده در این نامه، روح نامه سیدالشهدا علیه السلام است كه حضرت، شرایط امام مسلمین را بیان مى كند كه حاكم نباید از جاده مستقیم خارج و از محدوده كتاب و قوانین الهى، بیرون شود و از اینجا تفاوت حكومت هاى علوى و اموى روشن مى گردد. سیاست علوى و اموىاولین شرط حاكم الهى، عمل به قوانین الهى است قرآن كریم خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله مى فرماید: "انا انزلنا الیك الكتاب بالحق لتحكم بین الناس بما اراك اللّه"(3) ؛ ما قرآن را بر تو نازل كردیم تا بین مردم به آنچه خداوند مى خواهد، قضاوت كنى. اگـر حاكمى به جاى كتاب الهى، به هواى نفس خود عمل كرد، خود به خود منعزل است، اگر در فقه شیعه، "عدالت" در امام جماعت، امام جمعه، قاضى، شهود و مجتهد معتبر است، براى آن است كه از محدوده كتاب و سنت، خارج نشود. مولاى متقیان امیرمؤمنان علیه السلام در نامه ای به عثمان بن حنیف مى نویسد: هیهات ان یغلبنی هوای.(4) وقـتى عمر بن الخطاب در بستر مرگ افتاده بود به جمع شش نفرى سفارشاتى نمود تا رسید به امیرالمؤمنین علیه السلام و چنین گفت: اگـر تـو بـه حـكومت رسیدى، بترس از خدا از این كه احدى از بنى هاشم را به گردن مردم سوار كنى بعدا عبدالرحمن بن عوف گفت: یا على! با این شرط با تو بیعت مى كنم. اما حضرت فرمود: از هـر شخص با قدرت و امانتدار براى اداره حكومت، كمك مى گیرم، خواه در بنى هاشم باشد یا غیر بنى هاشم. عبدالرحمن گفت: بیعت نمى كنم تا این شرط را بپذیرى.(5) حضرت فرمود: به خدا قسم! چنین قولى را به تو نمى دهم، لذا عبدالرحمن هم رها كرد. این سیاست علوى است كه چه در موضع ضعف یا قوت باشد، آنچه را قبول ندارد، نمى پذیرد. ولـى در سـیـاسـت امـوى، مهم نیست كه روزى از موضع ضعف، شرطى را بپذیرد و بعدا از موضع قدرت آن را زیر پا نهد، چنانچه معاویه بعد از صلح با امام حسن علیه السلام گفت: هر شرطى را كه پذیرفتم اكنون زیر این دو قدم من مى باشد.(6) در سـیـاست علوى، ترور ممنوع است و مسلم بن عقیل به خاطر یك حدیث نبوى از قتل ابن زیاد خوددارى مى كند، ولى در سیاست اموى، ترور و مسموم كردن مالك اشتر، محمدبن ابى بكر، حجر بن عدى، براى حفظ حكومت، مانعى ندارد. در حـكـومت علوى، سهم فرزندان و فامیل على علیه السلام به اندازه سایر مسلمانان است، ولى در حكومت امـوى، در یـك بـذل و بـخـشـش جـزئى عثمان، چهارصد هزار درهم به عبداللّه بن خالد و صـدهـزار درهـم بـه حـكـم بـن ابى العاص تبعید شده پیامبر صلی الله علیه و آله و دویست هزار درهم به ابوسفیان مى رسد!!(7) در حـكومت علوى، آب به روى سپاهیان و حیوانات دشمن، باز گذاشته مى شود، ولى در حكومت و سیاست اموى، معاویه و یزید، سپاهیان و حتى زن ها و بچه ها را از آشامیدن آب محروم مى كنند. در حكومت علوى، جنازه عمر بن عبدود سالم مى ماند، ولى در سیاست اموى، بدن حمزه سیدالشهدا علیه السلام مثله مى شود و بدن حسین علیه السلام زیر سم اسبان لگدكوب مى گردد. در حـكـومت علوى، خانه ابوسفیان در فتح مكه، مامن مردم مى شود، ولى در سیاست اموى، حرم امن الهى براى فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ناامن و حضرتش آواره شهرها مى گردد. معاویه بعد از قتل عثمان، طى نامه اى به مروان بن حكم چنین مى نویسد: چون نامه مرا خواندى مانند یوزپلنگ باش كه صید نمى كند مگر به طور ناگهانى و نگاه نمى كند مـگـر از روى حـیـله. و مانند روباه باش كه فرار نمى كند مگر به این طرف و آن طرف، و مخفى كن خودت را مانند مخفى كردن جوجه تیغى سرش را هنگامى كه مى خواهند او را بگیرند.(8) بـیـن نـامـه امـام حـسـین علیه السلام و نامه معاویه چقدر تفاوت است، حضرت حاكم مسلمین را محصور و مـحـدود در احـكـام الـهـى مى داند، ولى معاویه چه دستورالعملى به مروان مى دهد و انجام هر عملى را مباح و جایز بلكه لازم و واجب هم مى داند. منبع: کتاب نامه ها و ملاقات هاى امام حسین علیه السلام، على نظرى منفرد
گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان پی نوشت ها: 1- اعیان الشیعه، 1/589/ ابصار، 5 ـ 125/ الامام الحسین و اصحابه، 54. 2- سـعید بن عبداللّه جز شهداى كربلاست، بعد از ظهر عاشورا كه جنگ شدت گرفت و دشمن بـه امـام حـسـیـن علیه السلام نـزدیـك شـد، خـود را سپر بلاى حضرت قرار داده بود و تیرها و نیزه ها را به جـان مـى خـریـد كـه بـه حـضـرت اصـابـت نـكـند، تا آن كه در اثر كثرت جراحات، بر زمین افتاد و مـى گـفت: اللهم العن عاد و ثمود، اللهم ابلغ نبیك عنى السلام و ابلغه ما لقیت من الم الجراح فـانـی اردت ثوابك فی نصرة نبیك ثم التفت الى الحسین فقال: اوفیت یابن رسول اللّه؟ قال: نعم انت امامی فی الجنة. (ابصار، 126، اعیان الشیعه، 7/241) 3- نساء / 105. 4- نهج البلاغه، نامه 45. 5- الامامة والسیاسة، 1/30، 29. 6- الحدید، 16/15. 7- الحدید، 1/198. 8- الحدید، 10/236.
ادامه مطلب
عباس علیست اینکه برخاک افتاد
السلام علیک یاابالفضلل العباس(ع)
عباس علیست اینکه برخاک افتاد یا ماه که با پیکر صدچاک افتاد وقتی افتاد بر زمین از غم او بس ولوله درجمله ی افلاک افتاد ادامه مطلب
معاون اماکن متبرکه و امور زائرین آستان قدس رضوی خبرداد:
در ایام دهه اول محرم روزانه ۱۰ هزار خادم بارگاه منور رضوی در بخشهای مختلف آماده میزبانی از عزاداران حسینی هستند و این آمار در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی سه برابر میشود.
ادامه مطلب
|
|