کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
اگر سپاه‌ نباشد و یا ضعیف‌ باشد، امکان‌ ندارد بتوانیم‌ در مقابل‌ تهدیدی‌ دفاع‌ کنیم+عکس
 
 

سابقون*

بازخوانی سخنان رهبر انقلاب در مراسم بیعت‌ فرماندهان‌ ومسؤولان‌ سپاه‌ پاسداران‌ د


اگر سپاه‌ نباشد و یا ضعیف‌ باشد، امکان‌ ندارد بتوانیم‌ در مقابل‌ تهدیدی‌ دفاع‌ کنیم+عکس

رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با مسئولین سپاه در سال 68، گفتند: اعتقادم‌ این‌ است‌ که‌ اگر سپاه‌ نباشد و یا ضعیف‌ باشد، امکان‌ نداردبتوانیم‌ در مقابل‌ تهدیدی‌ که‌ وجودش‌ را مسلم‌ می‌دانیم‌، دفاع‌ کنیم‌.
اگر سپاه‌ نباشد و یا ضعیف‌ باشد، امکان‌ ندارد بتوانیم‌ در مقابل‌ تهدیدی‌ دفاع‌ کنیم+عکس

 

به گزارش گروه اخبار داخلی " دفاع پرس "، پس از ارتحال حضرت امام (ره) و انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر معظم انقلاب در تاریخ 19 تیرماه سال 1368 فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دیدار با رهبر انقلاب با ایشان بیعت کردند.
در این دیدار مقام معظم رهبری تاکیدات ویژه ای را برای حفظ و تقویت سپاه داشتند که بازخوانی این سخنان خالی از سود نبوده و نشان از عمق ژرف نگری ایشان در زمینه تهدیدات موجود در پیرامون انقلاب دارد.
متن زیر مشروح سخنان رهبری در این دیدار است.
 
بسم الله الرحم الرحیم

من‌ هم‌ به‌ همه‌ی‌ برادران‌ عزیزصمیمانه‌ تسلیت‌ عرض‌ می‌کنم‌. در دیدارهایی‌ که‌ با شما برادران‌ در طول‌ سالهای‌گذشته‌ ـ چه‌ قبل‌ از شروع‌ جنگ‌ و چه‌ در دوران‌ جنگ‌ ـ داشتم‌، همیشه‌ افتخارم‌این‌ بود که‌ از طرف‌ امام‌(ره‌) و به‌ نمایندگی‌ او با شما حرف‌ می‌زنم‌، وهیچگاه‌ فکر نمی‌کردم‌ که‌ روزی‌ امام‌ نباشد و باز من‌ با شما به‌ عنوان‌ همکار ومسؤول‌ بخواهم‌ صحبت‌ کنم‌.

به‌ هر حال‌، مصیبت‌ سنگین‌ و بزرگی‌ برای‌ عالم‌اسلام‌ بود و خلا عظیمی‌ ایجاد شد، و اگر کسانی‌ می‌باید تلاش‌ کنند تا این‌ خلا رابه‌ نحوی‌ جبران‌ و پر کنند، آنهایی‌ هستند که‌ به‌ امام‌ ارادت‌ بیشتری‌ داشتند ونزدیکی‌ بیشتر و رابطه‌ی‌ مستحکمتری‌ بین‌ خودشان‌ و امام‌ احساس‌ می‌کردند، و شکی‌نیست‌ که‌ شما برادران‌ عزیز سپاهی‌، از جمله‌ی‌ پیشقدم‌ترین‌ و برترین‌ افراد دراین‌ زمینه‌ هستید.

تکلیف‌ امروز شما در مقایسه‌ با گذشته‌ و نسبت‌ به‌ دیگران‌،بیشتر است‌. خوب‌ است‌ که‌ بر غمهای‌ خود چیره‌ شویم‌ و از احساسمان‌ نسبت‌ به‌امام‌ عزیز نردبانی‌ درست‌ کنیم‌، تا به‌ قله‌ی‌ آرمانهایی‌ که‌ او به‌ ما نشان‌داده‌ بود و همیشه‌ ما را در پیمودن‌ راه‌ به‌ سمت‌ آن‌ آرمانها تشجیع‌ کرده‌ بود،برسیم‌.
 

او به‌ ما تعلیم‌ داده‌ بود که‌ می‌توانیم‌ هر کاری‌ را انجام‌ دهیم‌، واز این‌که‌ بترسیم‌ و تردید کنیم‌، ما را برحذر داشته‌ بود. سعی‌ کنیم‌ ان‌شاءالله‌همتها و دلها را یکی‌ کنیم‌، راه‌ را بپیماییم‌ و به‌ مقصد اعلایی‌ که‌ آن‌ بزرگواربه‌ ما نشان‌ داده‌ و ما را به‌ سمت‌ آن‌ هدایت‌ کرده‌ بود، برسیم‌.

ما حقیقتامرده‌ بودیم‌; امام‌(ره‌) ما را زنده‌ کرد. ما گمراه‌ بودیم‌; او ما را هدایت‌ کرد. ما از وظایف‌ بزرگ‌ انسان‌ و مسلمان‌ غافل‌ بودیم‌; او ما را بیدار کرد و راه‌ رابه‌ ما نشان‌ داد و دست‌ ما را گرفت‌ و ما را تشجیع‌ نمود و خودش‌ هم‌ جلوتر ازهمه‌ حرکت‌ کرد. خدا را شکر می‌کنیم‌ که‌ با همه‌ی‌ وجودمان‌ سخن‌ او را باورکردیم‌ و پشت‌ سر او حرکت‌ کردیم‌ و متوقف‌ نشدیم‌ و در نیمه‌ی‌ راه‌ او را رهانکردیم‌.

بحمدالله‌ شما امتحان‌ سخت‌ و بزرگی‌ را دادید. این‌ جنگ‌ برای‌ شمانعمت‌ بسیار بزرگی‌ بود; شما را باصفا، و جوهرهای‌ وجودتان‌ را آشکار کرد. اگر جنگ‌اتفاق‌ نمی‌افتاد، معلوم‌ نبود که‌ ما چگونه‌ باشیم‌ و در چه‌ وضعیتی‌ بسرببریم‌.
مایلم‌ چند نکته‌ی‌ کلی‌ را در جمع‌ شما مطرح‌ کنم‌:

نکته‌ی‌ اول‌این‌ است‌، تا مادامی‌ که‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ با انقلاب‌ همراه‌ است‌، نبایدلحظه‌یی‌ تصور شود که‌ تهدیدی‌ متوجه‌ او نیست‌. خدا نکند آن‌ روزی‌ بیاید که‌جامعه‌ و انقلاب‌ ما، مثل‌ بعضی‌ از کشورهای‌ به‌ اصطلاح‌ انقلابی‌ که‌ صرفااسمشان‌ انقلابی‌ است‌، اما در میدان‌ سیاست‌ هیچ‌ مسأله‌ و مشکل‌ انقلابی‌یی‌برایشان‌ مطرح‌ نیست‌ و مثل‌ کشورهای‌ دیگر با همه‌ رابطه‌ و همخوانی‌ دارند وچیزی‌ به‌ نام‌ آرمان‌ در نظر آنها مطرح‌ نیست‌، باشد. خدا نکند که‌ ما سرنوشتمان‌به‌ آن‌جا برسد و جمهوری‌ اسلامی‌ از انقلاب‌ جدا شود و با او نباشد.

اگر فرض‌ما این‌ است‌ که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را توأم‌ و آمیخته‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ فهمیدیم‌و قبول‌ کردیم‌، پس‌ بایستی‌ فرض‌ ما بر این‌ باشد که‌ دشمنی‌ و تهدید برای‌ این‌انقلاب‌ ـ که‌ مثل‌ روحی‌ در کالبد این‌ جمهوری‌ وجود خواهد داشت‌ ـ همواره‌ متصورخواهد بود و نیرویی‌ که‌ از انقلاب‌ باید دفاع‌ کند، همیشه‌ لازم‌ است‌.
 

البته‌آن‌ نیرو، همه‌ی‌ ملتند; اما همه‌ی‌ ملت‌ که‌ مسلح‌ نیستند. آن‌ سازمان‌ مسلحی‌ که‌باید بر خود حتم‌ کند که‌ از انقلابی‌ که‌ همچون‌ روحی‌ در کالبد این‌ جمهوری‌است‌، دفاع‌ کند، کدام‌ است‌؟ بنابراین‌، باید با چنین‌ تصور و احساس‌ لزوم‌ حضور ودفاع‌ دایمی‌ و احساس‌ همیشگی‌ در سنگر بودن‌، مسایل‌ نیروهای‌ مسلح‌ و سپاه‌ وکشور را مورد بررسی‌ قرار دهیم‌. هر پایه‌ی‌ دیگری‌ برای‌ تحلیل‌، غلط وغیرواقع‌بینانه‌ است‌.

ما باید فرض‌ کنیم‌ که‌ همواره‌ دشمن‌ داریم‌ و انقلاب‌تهدید می‌شود. نمی‌خواهم‌ بگویم‌ حتما جنگی‌ علیه‌ ما به‌ راه‌ خواهد افتاد; شکل‌خاصی‌ از تهدید مورد نظرم‌ نیست‌; اما آنچه‌ که‌ می‌توانم‌ در قلبم‌ به‌ آن‌ معتقدباشم‌، این‌ است‌ که‌ تهدید علیه‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ که‌ انقلاب‌ را با خوددارد و از او جدا نشده‌ است‌، همیشگی‌ است‌. فقط یک‌ شق‌ دیگر وجود دارد که‌ ما آن‌شقه‌ را رد کردیم‌ و آن‌، این‌ است‌ که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ برقرار باشد، اما دیگرانقلاب‌ نباشد; در آن‌ صورت‌ فرض‌ می‌شود که‌ ما دشمنی‌ هم‌ نداشته‌باشیم‌!

این‌ امر اصلا قابل‌ تصور نیست‌. ما برای‌ جمهوری‌ اسلامی‌ تعریفی‌نداریم‌ که‌ با نبودن‌ انقلاب‌ و یا جدایی‌ از آن‌ منطبق‌ باشد و بسازد. بایدهمه‌ی‌ تصمیم‌ گیریها برای‌ آینده‌ را بر اساس‌ این‌ تحلیل‌ و مبنا قراربدهیم‌.

اعتقادم‌ این‌ است‌ که‌ اگر سپاه‌ نباشد و یا ضعیف‌ باشد، امکان‌ نداردبتوانیم‌ در مقابل‌ تهدیدی‌ که‌ وجودش‌ را مسلم‌ می‌دانیم‌، دفاع‌ کنیم‌.
 
 
شما به‌نظرات‌ من‌ در مورد نیروهای‌ مسلح‌ آشنا هستید. شاید تاکنون‌ با خیلی‌ از شما درجمعهای‌ کوچک‌، دوبه‌دو و سه‌به‌سه‌ نشسته‌ام‌ و صحبت‌ کرده‌ام‌. شما نظرات‌ من‌ رامی‌دانید. همان‌طور که‌ حضرت‌ امام‌(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه‌) معتقد بودند و تا آخرهم‌ اعتقادشان‌ همین‌ بود که‌ سپاه‌ و ارتش‌ نبایستی‌ به‌ نفع‌ دیگری‌ هضم‌ بشوند واز بین‌ بروند، بلکه‌ هر دو باید بمانند، من‌ هم‌ همین‌ نظر را دارم‌ و بارها آن‌را با شما در میان‌ گذاشته‌ام‌. اگر من‌ چنین‌ نظری‌ هم‌ نمی‌داشتم‌، لازمه‌ی‌تبعیت‌ از امام‌(ره‌) همین‌ بود که‌ مطرح‌ کردم‌.

ارتش‌ هم‌ مانند سپاه‌می‌ماند; اما عقیده‌ی‌ من‌ بر این‌ است‌ که‌ تنها نیرویی‌ که‌ قادر است‌ از انقلاب‌و نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌، انقلابی‌ دفاع‌ کند، فقط سپاه‌ است‌. اگر ما سپاه‌ رانداشته‌ باشیم‌ و یا ضعیفش‌ را داشته‌ باشیم‌، قادر نخواهیم‌ بود از انقلاب‌ دفاع‌کنیم‌. البته‌ این‌ عقیده‌ی‌ جدیدی‌ هم‌ نیست‌. از اول‌ که‌ سپاه‌ شکل‌ گرفت‌، من‌این‌ عقیده‌ را داشتم‌ و در طول‌ جریانات‌ جنگ‌ هم‌ این‌ عقیده‌ برای‌ ما روزبه‌روزروشنتر شد.

اگرچه‌ الان‌ علی‌الظاهر در دوران‌ جنگ‌ نیستیم‌ و شرایط صلح‌ هم‌فراهم‌ نشده‌ است‌، لیکن‌ تا سالهای‌ متمادی‌ این‌ دید نسبت‌ به‌ سپاه‌ وجود خواهدداشت‌. ما برای‌ هیچ‌ مسأله‌یی‌ تا دویست‌ سال‌ و یا صد سال‌ دیگر پیش‌بینی‌نمی‌کنیم‌ و در مورد آن‌ نظر نمی‌دهیم‌; اما در همان‌ برد دیدی‌ که‌ معمولا انسان‌می‌تواند مسایل‌ را پیش‌بینی‌ کند ـ یعنی‌ لااقل‌ تا ده‌، بیست‌، سی‌ سال‌ دیگرـمی‌گوییم‌ وضعیت‌ همین‌گونه‌ است‌. بعد از سی‌ سال‌ دیگر هم‌ هر کس‌ بود، مانمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ خواهد شد و چه‌ تصمیمی‌ خواهد گرفت‌. فعلا در حال‌ حاضر آنچه‌که‌ ما فکر می‌کنیم‌ و برد نگاه‌ و تحلیل‌ ما ایجاب‌ می‌کند، همین‌ است‌ که‌ با شمادر میان‌ گذاشتم‌.
 

باید به‌ معنای‌ حقیقی‌ کلمه‌، سپاه‌ را تقویت‌ کرد. این‌تکلیفی‌ است‌ که‌ هم‌ بر گردن‌ شما و هم‌ برعهده‌ی‌ من‌ است‌. به‌ بعد معنوی‌،یعنی‌ روحیه‌ و فکر و اعتقاد و اخلاص‌ و همان‌ چیزهایی‌ که‌ سپاه‌ را از بقیه‌ی‌نیروهای‌ مسلح‌ متمایز می‌کند و اگر آنها را از او بگیریم‌، معنایش‌ این‌ است‌ که‌سپاه‌ را نداریم‌، باید توجه‌ کرد. همچنین‌ سازماندهی‌ اداری‌ و نظامی‌ و سلسله‌مراتب‌ فرماندهی‌ و استحکام‌ مدیریت‌ و تواناییهای‌ علمی‌ و رزمی‌ و ابزار و سایرچیزهایی‌ را که‌ لازم‌ است‌، باید جدی‌ گرفت‌. این‌ دو بعد را باید مبنای‌ کار قراردهیم‌.

اشتباهاتی‌ در فهم‌ این‌ قضیه‌ و چگونگی‌ تقویت‌ سپاه‌ و عناصر آن‌همواره‌ وجود داشته‌ است‌. اختلاف‌ نظرها هم‌ غالبا از همین‌جا ناشی‌ می‌شده‌ است‌.یک‌ نفر تقویت‌ را در چیزی‌ فهمیده‌ است‌، و نفر دیگر در چیز دیگر; یکی‌ جامعترفهمیده‌، و دیگری‌ ناقصتر متوجه‌ است‌. ما چنین‌ اشتباهاتی‌ را نباید بکنیم‌. بایستی‌ سپاه‌ را به‌ عنوان‌ نیروی‌ مطمئن‌ و قابل‌ اعتماد و کارساز از همه‌ جهت‌،در وسط صحنه‌ی‌ انقلاب‌ و کشور داشته‌ باشیم‌. این‌، هدف‌ ماست‌ و بایستی‌ هر طرحی‌بر مبنای‌ این‌ هدف‌ شکل‌ بگیرد.

امروز در داخل‌ سپاه‌ آن‌قدر نیروی‌ مؤمن‌ وجوددارد که‌ اگر از یکی‌ دو نهاد انقلابی‌ بگذریم‌، شاید در هیچ‌ مجموعه‌یی‌ ازمجموعه‌های‌ فراوان‌ و متعدد کشور نتوان‌ این‌همه‌ نیروی‌ خوب‌ و بااخلاص‌ را یکجامشاهده‌ کرد; نیروهایی‌ که‌ علم‌ و ابتکار و تجربه‌ و اخلاص‌ و شوق‌ و نشاط و امیددارند. این‌، سرمایه‌ی‌ عظیمی‌ است‌. اگر ما توانستیم‌ از این‌ سرمایه‌ خوب‌استفاده‌ کنیم‌، پیش‌ خدای‌ متعال‌ سربلند خواهیم‌ بود; والا هیچ‌ عذری‌ نزد اونخواهیم‌ داشت‌.

نکته‌یی‌ که‌ علی‌العجاله‌ می‌خواهم‌ به‌ شما بگویم‌، این‌ است‌که‌ کوشش‌ کنید در کادرهای‌ سپاه‌ یأس‌ و تردید راه‌ پیدا نکند; با این‌ امر بشدت‌مبارزه‌ کنید. در سال‌ گذشته‌ که‌ قطعنامه‌ی‌ پایان‌ جنگ‌ مطرح‌ بود، به‌ هرنقطه‌یی‌ از سپاه‌ که‌ سر می‌زدم‌، می‌دیدم‌ که‌ این‌ تردید وجود دارد. اول‌ درکادرهای‌ پایین‌ آن‌ را دیدم‌ و سپس‌ در کادرهای‌ بالاتر هم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. این‌ تردیدها نابودکننده‌ است‌.

کاری‌ که‌ در آن‌ وقت‌ می‌توانستم‌ بکنم‌، این‌بود که‌ به‌ برادرها بگویم‌ جای‌ تردید نیست‌، و الان‌ می‌توانیم‌ عملا نشان‌ دهیم‌که‌ این‌ تردید بیجاست‌; منتها فرصتی‌ لازم‌ است‌ که‌ بتوانیم‌ آن‌ را به‌ صورت‌عملی‌ و قطعی‌ و تردیدناپذیر در فضای‌ کشور تحقق‌ ببخشیم‌. شما کمک‌ کنید که‌ دراین‌ فواصل‌ ـ بخصوص‌ با حادثه‌ی‌ تکان‌دهنده‌ی‌ فقدان‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) ـ این‌تردید در دلها جا نکند.
 

گاهی‌ اوقات‌ مواردی‌ در مراکز قانونگذاری‌ یا امثال‌آن‌ مشاهده‌ می‌شود که‌ ممکن‌ است‌ مایه‌ی‌ تردید و نگرانی‌ شود. نباید هیچ‌پدیده‌یی‌ مایه‌ی‌ تردید و نگرانی‌ بشود. برای‌ یک‌ فرد سپاهی‌، قاعدتا بیش‌ ازاین‌ چیزی‌ که‌ من‌ گفتم‌، مطلوب‌ نیست‌; یعنی‌ داشتن‌ یک‌ سپاه‌ قوی‌ و مقتدر وکارآمد و با مسؤولیت‌ عظیم‌. به‌ نظر من‌، این‌ بالاترین‌ خواست‌ یک‌ فرد سپاهی‌علاقه‌مند به‌ سپاه‌ است‌. تصمیم‌ گیری‌ در مورد این‌ کار با ماست‌. این‌طور نیست‌که‌ یک‌ قانون‌ یا یک‌ تصمیم‌گیری‌ یا حتی‌ حرف‌ و زمزمه‌یی‌ در مراکز گوناگون‌موجب‌ شود کسی‌ به‌ تردید افتد که‌ آیا سپاه‌ با همان‌ قدرت‌ مورد نظر و توانایی‌دوام‌ خواهد داشت‌ یا خیر. بایستی‌ با این‌ تردید در ذهنها بشدت‌ مبارزه‌ و مقابله‌شود.

نکته‌ی‌ دیگر ـ که‌ البته‌ به‌ این‌ اندازه‌ اصولی‌ نیست‌، اما مهم‌می‌باشد ـ این‌ است‌ که‌ حضور در جبهه‌ و خطوط دفاعی‌، باید حضور قوی‌یی‌ باشد. آن‌طور که‌ من‌ شنیدم‌، برادران‌ بسیجی‌ کمتر از برادران‌ وظیفه‌ در آن‌جا مشغول‌هستند. شاید آن‌ استحکام‌ و اقتداری‌ که‌ در خطوط دفاعی‌ متوقع‌ است‌، در بعضی‌ ازنقاط به‌ آن‌ اندازه‌ نباشد. بایستی‌ استحکام‌ خطوط دفاعی‌ ـ بخصوص‌ در این‌ دوران‌ـ در حد اعلی‌ باشد. خود این‌ مسأله‌، در روحیه‌ی‌ افراد سپاهی‌ و مراودین‌ با این‌نهاد منعکس‌ خواهد شد. یعنی‌ اگر به‌ کسی‌ مأموریتی‌ می‌دهید تا در منطقه‌ حضورپیدا کند، چنانچه‌ در آن‌جا حالت‌ اختلال‌ و تزلزلی‌ مشاهده‌ کند، اگر این‌ فردامیدوار هم‌ باشد، با مشاهده‌ی‌ آن‌ اختلال‌، امیدش‌ دچار تردید و تزلزل‌ خواهد شد. هرکاری‌ که‌ ممکن‌ است‌، باید برای‌ استحکام‌ خطوط مقدم‌ کرد.
نکته‌ی‌ آخر این‌است‌ که‌ تا آن‌جا که‌ می‌توانید، سعی‌ کنید حالت‌ عدم‌ تفاهم‌ و روحیه‌ی‌ تنافری‌که‌ بین‌ این‌ دو سازمان‌ نظامی‌ ـ ارتش‌ و سپاه‌ ـ هست‌، از بین‌ ببرید. شما دیدیدکه‌ چه‌قدر امام‌(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه‌) روی‌ این‌ مسأله‌ تکیه‌ می‌کردند. ایشان‌روی‌ وحدت‌ و تفاهم‌ و محبت‌ ـ بخصوص‌ بین‌ سپاه‌ و ارتش‌ ـ بسیار تأکید می‌کردند،و من‌ خیال‌ می‌کنم‌ که‌ لازمه‌ی‌ وفاداری‌ به‌ آن‌ بزرگوار این‌ است‌ که‌ سعی‌کنید این‌ روحیه‌ی‌ تنافر را یکجانبه‌ از طرف‌ خود مرتفع‌ کنید و آن‌ را به‌روحیه‌ی‌ محبت‌ تبدیل‌ سازید. چنانچه‌ محبت‌ باشد، کارایی‌ به‌ حد کمال‌ خواهدرسید; و اگر محبت‌ نباشد و تنافر جای‌ آن‌ را بگیرد، کارایی‌ وجود نخواهدداشت‌.

شما در سطوح‌ بالا هستید و حرفتان‌ در جمع‌ کثیری‌ از برادران‌ سپاه‌نفوذ دارد. خدای‌ متعال‌ به‌ شما کمک‌ خواهد کرد; چون‌ برادران‌ خوبی‌ هستید و حقاو انصافا مظهر فداکاری‌ و صفا و صدق‌ برای‌ انقلابید و این‌ را در سخت‌ترین‌ جاها ومراکز نشان‌ دادید وبه‌ منصه‌ی‌ ظهور درآوردید. حقیقتا میدان‌ امتحانی‌ به‌ این‌عظمت‌، کمتر وجود داشته‌است‌.

یک‌ جمله‌ را هم‌ با برادران‌ عزیز روحانی‌ درمیان‌ می‌گذارم‌. اگرچه‌ حق‌ این‌ عزیزان‌ بیش‌ از یک‌ جمله‌ است‌، منتها چون‌ذهنم‌ بکلی‌ به‌ این‌ مسأله‌ مصروف‌ شده‌ است‌، به‌ عنوان‌ اظهار علاقه‌ و ارادت‌به‌ آقایان‌ می‌گویم‌. برادران‌ عزیز روحانی‌ که‌ در سرتاسر سپاه‌ حضور دارند،بایستی‌ این‌ نقش‌ حساس‌ و مهم‌ را خیلی‌ گرامی‌ و عزیز بشمارند; زیرا حقیقتا نقش‌تعیین‌کننده‌یی‌ است‌ و همان‌طور که‌ گفتم‌، قوام‌ و شخصیت‌ سپاه‌ به‌ معنویتش‌است‌، و این‌ معنویت‌ از طریق‌ شما آقایان‌ و علمای‌ محترم‌ که‌ معلمان‌ اخلاق‌ ومعنویت‌ و تزکیه‌ هستید، قابل‌ تأمین‌ است‌.

هم‌ برادران‌ بایستی‌ قدر شماآقایان‌ را بدانند، و هم‌ شما بایستی‌ این‌ صفحه‌ی‌ قلوب‌ منور برادران‌ مؤمن‌سپاه‌ را برای‌ منقش‌ کردن‌ بهترین‌ معارف‌ و بهترین‌ خصوصیات‌ مغتنم‌ بشمارید. ان‌شاءالله‌ این‌ مجموعه‌، مجموعه‌ی‌ کاملی‌ است‌ و امیدواریم‌ که‌ خدای‌ متعال‌،هم‌ به‌ شما برادران‌ که‌ به‌ کار تعلیم‌ و تربیت‌ مشغول‌ هستید، و هم‌ به‌ شما که‌به‌ کار سازماندهی‌ و اداره‌ سرگرمید، کمک‌ کند، تا بتوانید این‌ نهاد عزیز را به‌سطح‌ مطلوب‌ خود و جایگاهی‌ که‌ شایسته‌ی‌ آن‌ است‌ و انقلاب‌ به‌ آن‌ نیاز دارد،برسانید.

از آقایان‌ محترم‌ که‌ این‌ دیدار خوب‌ را ترتیب‌ دادند، تشکر می‌کنم‌و از این‌که‌ شما را بعد از مدتها مجددا زیارت‌ کردم‌، خوشحالم‌. خداوندان‌شاءالله‌ شما را حفظ و تأیید کند. دست‌ پروردگار همیشه‌ یار و مدد کارتان‌باشد.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمة‌الله‌ و برکاته‌



نظر شما

 


نام:
ایمیل:
وب سایت:
نظر*:
   
   

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:26 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

جزئیات مراحل 4گانه عملیات«بیت المقدس»برای آزادسازی خرمشهر

 

جزئیات مراحل 4گانه عملیات«بیت المقدس»برای آزادسازی خرمشهر

 

به گزارش تسنیم، عملیات بیت المقدس یکی از بزرگترین و استراتژیک ترین عملیات های هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال 61 آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. لذت بخش ترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند.

منطقه عمومی عملیات بیت المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور است، که از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هور الهویزه منتهی می‌شود. منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز –خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند است. همین امر موجب شد تا زمین منطقه به دلیل مسطح بودن برای مانور زرهی مناسب، و برای حرکت نیروهای پیاده به دلیل در دید و تیر قرار داشتن نامناسب باشد. نقاط حساس و استراتژیک منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه‌های کارون، کرخه کور و اروند بود.

در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه کارون و پیشروی به سوی مرز بین المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال می شود که حمله به جناح دشمن، که عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است. هم چنین، شکستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب کارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیشروی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.

مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در نهایت منجر به فتح خرمشهر شد. این عملیات با رمز «یا علی ابن ابی‌طالب» در محور اهواز - خرمشهر - دشت آزادگان به طور گسترده انجام گرفت و نزدیک به یک ماه به طول انجامید.

عملیات بیت المقدس را به چهار دوره زمانی به شرح زیر می‌توان تقسیم کرد که دو مرحله نخست آن با برنامه ریزی‌های زیر اجرا شد.

مرحله اول که از دهم اردیبهشت ماه آغاز شده بود در محور قرارگاه قدس (شمال کرخه کور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحکامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امکان پذیر بود و در این میان تنها تیپ‌های 43 بیت المقدس و 41 ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور کرده و منطقه‌ای در جنوب رودخانه کرخه کور را به عنوان سرپل تصرف کنند. عدم پوشش جناحین این یگان‌ها باعث شده بود که فشار شدید دشمن برآن‌ها وارد شود. در محور قرارگاه فتح، یگان‌های خودی ضمن عبور از رودخانه به سرعت خود را به جاده اهواز– خرمشهر رسانده و به ایجاد استحکامات و جلوگیری از نقل و انتقالات و تحرکات دشمن در جاده مذکور پرداختند. در محور قرارگاه نصر، به دلیل تاخیر در حرکت و وجود با تلاق در کنار جاده اهواز –خرمشهر و هم چنین تمرکز دشمن در شمال خرمشهر، نیروهای این قرارگاه نتوانستند به اهداف مورد نظر دست یافته و با قرارگاه فتح الحاق کنند. الحاق کامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح و هم چنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور کار عملیات شب دوم قرار گرفت که با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد، لیکن برخی رخنه ها همچنان باقی بود تا این که سرانجام پس از 5 روز، جاده اهواز – خرمشهر از کیلومتر 68 تا کیلومتر 103 تثبیت و کلیه رخنه ها ترمیم شد.

مرحله دوم که از 16 اردیبهشت ماه آغاز شد: در این مرحله آزاد سازی خرمشهر از دستور کار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد که قرارگاه‌های فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب کرخه کور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد. عملیات در این مرحله در ساعت 22:30 روز 16/2/1361 آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگان‌های قرارگاه نصر نیز با اندکی تاخیر و تحمل فشارهای دشمن، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق کردند. دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشکرهای 5 و 6 خود را به عقب کشاند. به نظر می رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد: یکی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشکرها، و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر. در پی این عقب نشینی که از ساعات اولیه روز 18/2/1361 آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آن‌ها را که از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتیجه جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقه ای که توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.

در میانه عملیات الی بیت المقدس مواضع تصرف شده بر روی جاده اهواز با مقاومت گردان‌های تیپ 27 محمد رسول الله(ص) به تثبیت قطعی رسید و هفتمین پاتک دشمن توسط همین غیور مردان دفع شد.این روز در واقع آغاز مرحله دوم نبرد الی بیت المقدس با هدف رسیدن به مرز بین المللی و تصرف دژهای مرزی در شمال دشت شلمچه است. در این مرحله از عملیات الی بیت المقدس تصرف دژهای مرزی شلمچه توسط گردان‌های انصار الرسول و مقداد بن اسود و ابوذر غفاری تیپ 27 محمد رسول الله(ص) اتفاق افتاد و رزمندگان اسلام یک قدم به اهدافشان نزدیک‌تر شدند. اهدافی که آزادسازی خرمشهر را در پی داشت.

مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حرکت خود را به سمت خرمشهر آغاز کند. نیروهای عمل کننده که متشکل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز 19/2/1361 عملیات خود را آغاز کردند؛ اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در خطوط پدافندی اش، نیروهای خودی در انجام ماموریت خود توفیق نیافتند. تکرار این عملیات در روز بعد نیز به شکست انجامید. به همین خاطر تصمیم گرفته شد تا برای انجام عملیات نهایی فرصت بیشتری به یگان ها داده شود. هم چنین مقرر شد دو تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) از قرارگاه فجر نیز در حرکت بعدی استفاده شود.

همت: به یاری خدا همه آن‌هایی که داخل خرمشهر هستند اسیر یا کشته می‌شوند

بخشی از سخنرانی حاج محمد ابراهیم همت برای رزمندگان تیپ 27 محمد رسول الله قبل از مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در زیر آمده است:

حاج محمد ابراهیم همت: ...ببینید! برادرها! به علت حساسیتی که در سطح مملکت روی این مرحله از عملیات وجود دارد طرح به این صورت ریخته شد که به یاری خدا در همین مرحله کار تمام شود این شد که قرارگاه فتح را آوردند روی خرمشهر وارد عمل کردند و ما را یک رده جلوتر کشیدند. توجه می‌کنید؟ پاتک‌های دشمن عمدتاً از غرب شلمچه یعنی رو به روی خط ما بر روی نوار مرزی است باید خودمان را برای پاتک‌های سنگین دشمن حداقل برای 48ساعت اول آماده کنیم اگر بشود دفاع کرد به یاری خدا همه آن‌هایی که داخل خرمشهر هستند اسیر یا کشته می‌شوند. اگر بتوانیم در اینجا دوام آوریم در واقع به این معنا است که اصل عملیات را این تیپ- تیپ 27محمد رسول الله(ص) در مقابل دفاع تمامی دشمن دارد انجام می‌دهد تا از سمت مرز شلمچه نیروهای عراقی نتوانند نفوذ کند که بروند نیروهایشان داخل خرمشهر را نجات دهند نتیجه این می‌شود که نیروهای دشمن در داخل خرمشهر همگی به دست برادرهای قرارگاه فتح اسیر یا کشته می‌شوند. (هم پای صاعقه)

برادرها! روی شما حساب کرده‌اند

بخشی از سخنرانی توجیهی حاج احمد متوسلیان برای رزمندگان تیپ 27 محمد رسول الله قبل از مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در زیر آمده است:

حاج احمد متوسلیان: ...منطقه عمل ما تقریبا دو کیلومتر از دژ به سمت چپ است. ما باید خط دشمن در سیل‌بند عرایض را بشکنیم و برگردیم به محموله خودمان؛ خط پدافندی را برقرار کنیم. برادرها! این را باید در نظر داشته باشید که روی شما خیلی حساب کرده‌اند؛ یعنی تمام تیپ‌های دیگر را سبک سنگین کرده‌‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که اینجا را تیپ 27 محمد رسول الله می‌تواند عمل کند. روال به کار گیری گردان‌ها هم فعلاً کما فی السابق است یعنی گردان‌هایی که در نظر گرفته شده بود برای اینکه خط را بکشنند از دو کیلومتر به سمت چپ خاکریز دژ عملیات خودشان را باید انجام دهند نکته دیگری که عزیزان من باید به آن توجه داشته باشد این است که ما باید حداکثر تا ساعت5 بعد از ظهر روز جمعه 31اردیبهشت به قرارگاه اعلام آمادگی کنیم.

برادرها از این فرصت باقی مانده حداکثر استفاده را بکنید و تمام مسئولان گروهان‌ها و دسته‌ها و حتی نیروهای عادی خودتان را ببرید تا از خاکریز جلو منطقه را کاملاً ببینند. همین دیدن منطقه به آن‌ها کمک می‌کند که در روز عملیات راه را گم نکنند. (هم پای صاعقه)

مرحله چهارم بیت المقدس، تلاش برای آزادسازی خرمشهر

مرحله چهارم عملیات از 1 تا 4 خرداد 1361: سرانجام در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 تلاش برای آزادی سازی خرمشهر با رمز «بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ع)» آغاز شد در برابر تک سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت وسرگردانی شدید شدند و نتوانستند واکنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگان های دشمن با یکدیگر قطع شد. فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان های دشمن بود.

در روز دوم خرداد نتیجه پیکار بسیار درخشان بود و قرارگاه کربلا به هدف خود که احاطه کامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از 2830 نفر تجاوز کرد و یگان‌هایی از دشمن که در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند.

به وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یگان‌های رزمنده، در صحنه عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی ها بر روی اروند رود و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزنده‌ای در آزاد سازی خرمشهر ایفا کردند.

نیروهای عراقی واقع در خرمشهر در محاصره کامل رزمندگان اسلام

در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آن‌را از لوث وجود نیروهای عراقی پاک گردانند. و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند. از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریکی شب و قایق اقدام به فرار کردند که تعدادی از این قایق ها توسط تکاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن ها غرق شدند.

نیروهای عراقی از ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد تا نیم بعد از ظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه 3 بار اقدام به پاتک کردند و تلاش نمودند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشکنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی کردند.

در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان کشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرک خرمشهر در کنار اروند اندکی مقاومت کرد که آن هم به سرعت در هم شکسته شد.

وقتی خرمشهر بعد از 19 ماه به طور کامل آزاد شد

در ساعت 12 قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که 24 ساعت در محاصره کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.

در ساعت 2 بعد از ظهر، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.بدین ترتیب این شهر مقاوم که پس از 35 روز پایداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن درآمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید.

رزمندگان اسلام در اولین اقدام خود پس از آزاد سازی شهر، نماز شکر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند. خبر آزاد سازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افکند و ملت ایران اسلامی را که مدت ها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور کرد. مردم به خیابان ها ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. در پایان آن روز امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شکر به جای آورده و با فرا رسیدن شب به یمن پیروزی حق بر باطل بر پشت بام ها ندای الله اکبر سردادند.

 




نظر شما

 


نام:
ایمیل:
وب سایت:
نظر*:
سابقون  
   

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

اتفاق عجیبی که در عملیات «کربلای 4» افتاد

 

جنازه‌های شهدای غواص داخل کانال‌ها و دیگر جاها افتاده بود و در بیرون هم بسیاری از کشته های عراقی و بعضا شهید خودی، اما خبری از حتی یک نفر نیرو (چه خودی و چه دشمن) نبود آمدیم.
اتفاق عجیبی که در عملیات «کربلای 4» افتاد

 

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، عملیات کربلای 4 از جمله عملیات های ناموفق هشت سال جنگ تحمیلی بود که اگر چه رزمندگان اسلام با همه وجود جنگیدند اما اهداف تصرف نشد و شهدای بسیاری را تقدیم اسلام کرد.
در این عملیات بیشترین شهدا از غواص ها بودند. روایتی از این عملیات را که برشی از کتاب اخراجی هاست خواهید خواند. این کتاب مجموعه خاطرات شهید حاج احد محرمی علافی(دایی) از بچه های اطلاعات عملیات لشکر 31 عاشورا بود و سال 89 به دلیل جراحت های شیمیایی به شهادت رسید.
****
مرخصی‌ام بیشتر از بیست روز طول نکشید. احمد گفته بود برو استراحت کن؛ ولی چه استراحتی! من خستگی‌ام در جبهه از تنم در می‌رفت. روزهای مرخصی به خون دل‌خوری از دیدن وضعیت بی‌تفاوت‌های مفت خور و مرفه پشت جبهه (تبریز) می‌گذشت و شب‌هایش به حضور در پایگاه مقاومت محل (مسجد شهید بهشتی- خیابان آبرسان) که بیشترش کنترل نگهبانی بود و گذاشتن «ایست- بازرسی» در خیابان‌ها که دنبال ضد انقلاب‌ها بودیم تا انقلاب را مثل موریانه از درون نپوشانند و جلوگیری از به راه افتادن فسق و فجور که اهلش مترصد بودند تا ماها یک لحظه غافل بشویم تا سوار خر مراد شوند و آن‌وقت برایشان هیچ چیز فرق نمی‌کرد؛ اما برای ماها چرا، که پیام‌آور خون‌هایی بودیم که سنگینی رسالتش هر لحظه روی دوشمان سنگینی می‌کرد و دلمان نمی‌خواست کمر خم کنیم.
احمد گفت: «خوب توی تبریز جا خوش کرده‌ای!»- خب،‌حالا خدمتتان هستم.
- امشب را اینجا باش، صبح کارت دارم.
صبح شد، گفت: «نزدیک مرز اتفاقاتی افتاده. چند نفر را بردار برو ببین جریان چیست.»
این موضوع طوری طرح شد که ناراحت شدم. درآمدم که: «بابا، اینجا غیر از من کسی پیدا نمی‌شود؟ همه کارها را من باید انجام بدهم؟»
کمی فکری شد و بعد به حالت خنده جوابم را اینطوری داد: «هروقت کار من مشخص شد کار تو را هم مشخص می‌کنم.»
قانع نشدن و رفتم پیش عزیز جعفری.
- آقا، خواهش می‌کنم مسئولیت من و احمد سوداگر مشخص کنید.
گفت: احمد مسئول اطلاعات عملیات قرارگاه است و تو هم آچار فرانسه قرارگاه!»
اینجوری‌ها بود که ناراحتی‌ام برطرف شد و با خود گفتم: «ماشاءالله! این را که تا به حال خودم فهمیده‌ام!» سرم را انداختم پایین و چند نفر را برداشتم و راهی طرف‌های دهلران شدم و وقتی رسیدم سروقت نیروهایی که قرار بود منطقه‌شان را بررسی کنیم متوجه شدم که این برادران عزیز ما- با اینکه یک نفرشان که درجه گروهبانی داشت تا آخرین لحظات تحملش و پس از مجروح شدن، یکی از تپه‌ها را ول کرده و آمده عقب- کل محورشان را رها کرده‌اند و آماده‌اند عقب (آدم حالش به هم می‌خورد اگر بخواهد کلمه واقعی «فرار کردن» را که حق مطلب است به کار ببرد) و عراقی‌ها هم که منطقه را خالی دیده‌اند آمده‌اند مستقر شده‌اند.
اول تحویلمان نگرفتند و بعد که یکی از بچه‌ها باز مسئول محور کل منطقه جنوب بودن مرا گوشزد کرد کمی بهتر راه آمدند و گفتند که چطور شد که آن طور شد. (حوصله توصیف کلی اوضاع آنجا را ندارم) حاصل اینکه، از قرارگاه کمک خواستیم و آنها هم تعدادی نیرو از لشگرهای «علی ابن ابیطالب» و «25 کربلا» فرستادند که سه تپه اشغال شده را تنها با یک حرکت آزاد کردن و جلوتر هم رفتند! و برادران عقب نشسته‌مان آمدند سرجای قبلی‌شان مستقر شدند و قضیه تمام شد و برگشتیم آمدیم قرارگاه. از همه جالب‌تر این که «سروان» مسئول توپخانه که خواسته بودم از نیروهای عمل کننده پشتیبانی آتش بکنند- می‌گفت: «باید از عقب دستور بیاید بعد!» و من داد زده بودم که: «من مسئول محور هستم. دستور را من می‌دهم!» و به حالت ناراحت گفته بود: «شما فرمانده بسیجی‌ها هستید. هر غلطی می‌خواهید بکنید. من همه اینها را گزارش می‌کنم. ارتش اصول خودش را دارد آقا!» و آنجا بود که دستم بالا می‌رفت تا سیلی را فرود بیاورم اما به راحتی آب خوردن با همان دست پشت دست گوش بی‌خیال‌ام را خاراندم و بر شیطان لعنت فرستادم.
بچه‌های گردان را گروه گروه پخش منطقه کرده بودم و از «دبستان» گرفته تا «زید» و از آنجا تا جنوبی‌ترین نقاط محور دور و درازمان مستقر شده بودند تا مسایل شناسایی و اطلاعاتی مناطق را رتق و فتق کنند و هر جا را هم که به کار انجام عملیات بیاید آماده کنند. کارگران ما این جوری بود و فعلاً خودمان- خودم و علی فرامرزی و چند نفر دیگر- در «زید» بودیم و داشتیم کانال‌های آب گرفته را چهار دست و پا گز می‌کردیم. یاد «رمضان» به خیر! این کانال‌های یادگار آن روزهاست که در لشگر عاشورا بودم و بچه‌ها با چه عشقی آنها را کنده بودند تا به زیر پای دشمن برسند، اما آب که امد همه چیز را خراب کرد و رفتیم سراغ پمپ‌های لعنتی که آب دریاچه پروش ماهی (بوبیان) را با چه ولعی می‌مکیدند و وارد منطقه می‌کردند. همان روزهایی که آب از دو سو به هم نزدیک می‌شد و اعتراض‌های من به جایی نمی‌رسید و آخر سر هم کلاهمان رفت توی هم و ...
گویا ماها را آنجا کاشته بودند و خبرها جای دیگری بود. شب کم کم از نیمه می‌گذشت که یک دفعه متوجه طرف‌های جنوبی‌مان شدیم. آنجاها آتشباری سنگینی راه افتاد و منورها ویلان آسمان شدند و تانک‌ها و توپخانه‌های طرف عراقی منطقه خرمشهر را گرفتند زیر آنش، حتماً عملیات از آن نقطه شروع شده بود و کسی چیزی به ماها نگفته بو. دوزاده و نیم شب شده بود و دل تو دلم نبود که بالاخره دوام نیاوردم یکی از بچه‌ها را برداشتم و حرکت کردیم به طرف خرمشهر و آنجا فهمیدیم که «کربلای چهار» شروع شده، اما احمد سوداگر از اینکه آنجا بودم تعجب کرده بود.
- تو چرا آمدی اینجا؟!
گفتم: «آنجا خبری نبود!»
- کسی را گذاشتی بالای سر بچه‌ها یا همینجوری ول کردی و آمدی.
- ای بابا! مگر برگ چغندرند که همینجوری ولشان کنم و بیام.
- همینجاها باش؛ شاید کارت داشته باشم.
کناره‌های خرمشهر و طرف‌های «نهر عرایض» داشتم برای خودمان می‌گشتم تا کار احمد در بیاید و محولم کند. توی رؤیای آشکار آتشبازی دشمن که طرف‌های اروند را مدام می‌کوبید غرق بودم. احمد و بقیه فرماندهان عملیات از قرارگاه تاکتیکی که آن سوی پل نو (خرمشهر) مستقر بود عملیات را هدایت می‌کردند...
سرخود تا تقاطع نهر عرایض و اروند رفته بودم. آنجا بود که متوجه منطقه کاری بچه‌ها شدم. «ام الرصاص» روبرویمان بود و نیروهای عمل کننده، خط ساحل‌اش را شکسته بودند و آن سو تر درگیر بودند. این بار به طرف شمال حرکت کردم و به آشناهایی که آنجا بودند گفتم: «من می‌روم داخل قلعه کناری خرمشهر؛ اگر احمد کاری داشت آنجا هستم.» رفتم داخل قلعه و از یکی از سوراخ‌هایش ایستادم به تماشا؛ ... عجب منظره‌ای! شب از نیمه گذشته بود. نخل‌های سواحل دو سوی اروند زیر آتش توپخانه عراق در آتش می‌سوختند و قایق‌هایی که خیلی از آنها پرچم برافراشته‌ای هم داشتند پر از نیروهای عمل کننده لشگرها، در حالی که خیلی‌شان تکبیر سر داده بودند از نهر عرایض خارج می‌شدند و زیر آتش شدیدی که از جناحین ام‌الرصاص - جزیره ماهی- روی اروند متمرکز بود و عراقی‌ها با شیلیکاها و دیگر سلاح‌های نیمه سنگین و سنگینشان قایق‌ها را زیر آتش گرفته بودند، از دهانه نهر دور می‌شدند و از میان آتش و دود که زمین و آسمان را پرکرده بود می‌گذشتند و پیش می‌رفتند. صحنه بیشتر خیالی می‌نمود اما نبود. واقعیت آن صحنه‌ها را بشنود چیزی عایدش نمی‌شود؛ باید بود و دید! هرکس نباشد و نبیند مجبور است نوع مصنوعی‌اش را در سینمای ساختگی جنگ به تماشا بنشیند.
اژدر - یکی از نیروهای «طرح عملیات» قرارگاهمان - آمد پیشم و خبر آورد که نیروهای لشگرهای امام حسین و نجف قرار است از اروند بگذرند و ام‌الرصاص را آزاد کنند.
- مسأله‌ای نیست، ما هم می‌رویم آن طرف.
عراق متوجه تمامی عملیات شده بود و از همان روبروی نهر عرایض- با دیده‌بانی از طریق رازیت- تمامی نقل و انتقالات را زیر نظر داشت و شاید انتظارش را داشت که بالاخره نوبت به خود ام‌الرصاص هم خواهد رسید.
سوار یکی از قایق‌ها شدیم و کمی بعد از اینکه غواص‌ها خط ساحلی جزیره را شکستند، من و اژدر در آن سو، بی هیچ سلاحی پیاده شدیم! من فقط یک دوربین همراهم بود. گفتم اژدر! اینجا دیگر بزن بزنه، تو این شیر تو شیری بپا یکی یک اسلحه برداریم. رفتیم سراغ شهدای غواص که هم زمان با زدن به خط دشمن شهید شده بودند و جنازه‌هایشان جا به جا کنار خورشیدی ها و کمی این سو تر افتاده بود. هر کدام یک اسلحه، مال شهدا، برداشتیم و راه افتادیم نیروهای نجف به طرف جنوب جزیره باز شدند و بچه‌های امام حسین هم به طرف شمال، که قرار بود تا صبح تا جزیره ماهی پیش بروند و آنجا را تسخیر کنند (اگر اینکار نمی‌شد می‌گفتند کل عملیات بر باد خواهد رفت و باید از همه مناطق عقب نشینی کرد.) ما با این نیروها همراه شدیم تا برویم ببینیم این ماهی چگونه ماهی‌یی است که سقوط نمی‌کند!
پاکسازی شروع شد. عراقی‌ها داخل نیزارها که هیچ جایش دیده نمی‌شد مخفی شده بودند و هر از گاهی بلند می‌شدند، رگباری خالی می کردند و باز گم و گور می‌شدند فرماندهان گفته بودند هیچ کس داخل نیزارها نشود و کار پاکسازی منطقه را فقط از طریق جاده‌های اطراف دنبال کنند. همین طوری تا نوک شمالی جزیره رفتیم. از آن نقطه بهتر می‌شد دید که از بالای سنگ چین سد مانند سواحل جزیره ماهی دشمن چه ‌آتش مهلکی بر روی قایق‌هایی که از اروند رد می شدند می‌ریزد. از شدت گلوله‌های خمپاره و توپ و شلیکهای سر پایین آورده که سطح آب را می‌زدند خیلی از نیزارها در دو سو شعله ور شده بود و دودش همه جا را گرفته بود و با انفجارهای پی در پی صحنه‌های عجیبی از جنگ و گریز را به نمایش می‌گذاشت.
از موقعیت استراتژیکی که جزیره‌ ماهی و قسمت روبروی ما داشت، هم ایران مطلع بود و هم عراق، به همین خاطر با اینکه در قسمت پشت جزیره ماهی، بوارین آزاده شده بود و حتی قسمت‌هایی از‌آن سوی ماهی هم به تصرف درآمده بود اما قسمت‌های مشرف به ام الرصاص مقاومت می‌کرد و نیروهای مستقر در آنجا بی هیچ دغدغه‌ای کار عبور از اروند را دشوار، خونین و بسیار غم انگیز کرده بودند.
صبح شد، بمباران وسیع منطقه شدت گرفته بود هواپیماها از راست و از چپ می‌آمدند و بمب‌هایشان را در خرمشهر و شلمچه داخل آب، این طرف و همه جا خالی می‌کردند و می‌رفتند. از شدت شلیک‌های زمینی کم شده بود و فقط هر قایقی که قصد عبور از اروند را داشت از سوی جزیره ماهی مورد هجوم واقع می شد.
-اژدر، ماهی سقوط نکرده، فکر می‌کنم اگر قرار بشود گاومان بزاید از همین طرف خواهد زایید.
این را گفتم و افتادیم به صرافت پایین سر و معلوم شد که نیروهای لشگر نجف تا پل‌های ارتباطی‌ ام الرصاص به طرف عقبه عراق پیش رفته‌اند و پل‌ها را چهار دستی چسبیده‌اند تا عراق نفوذ نکند (درگیری برای کنترل کامل پل جنوبی ادامه داشت اما اصرار عراق به جایی نرسید!) گاهی سکوت همه منطقه را فرا می‌گرفت اما خیلی طول نمی کشید که از داخل نخلستان و از آن سو ماهی رگبار وحشت باری خالی می‌شد و در فضا طنین می‌انداخت و دل آدم را می‌ریخت هنوز هیچ کس نمی‌توانست وارد نخلستان و نیزارها بشود. نیروهای دشمن آنجاها بودند و گاهی بیرون می‌آمدند، تلفات می‌گرفتند و در یک کلام حوصله آدم را سر می‌بردند.
-اژدر راهی نیست، باید نیزارها را آتش بزنیم.
چند نفر از بچه‌های امام حسین کمک کردند، از سنگرهای پاکسازی شده و دیگر جاها نفت و گازوئیل گیر آوردند و اول محدوده جاده کناری و جاده اول میانی (از طرف شمال) را آتش زدیم. هواپیماهای خودشان هم به کمک آمدند و بمب‌هایشان را که ریختند آتش شعله ور تر شد و عراقی‌های مخفی شده وضعیت را خیط دیدند و گذاشتند به فرار که با رگبار بچه‌های امام حسین خیلی‌هایشان افتادند و مردند و بعضی‌هاشان هم که توانسته بودند خودشان را به داخل نیزارهای سوخته برسانند دیگر جرات تیراندازی نیافتند و خاموش ماندند، اوضاع تقریبا آرام شده بود و نیروهای لشگر امام حسین در سمت نوک جزیره و دیگر جاها داخل سنگرها مستقر بودند و نگهبان‌هاشان فقط مراقب آب بودند که غواص‌های دشمن نفوذ نکنند، همه آن مناطق (شمال جزیره) را گشتیم و بعد از هر فکری که کردیم راهی قسمت جنوبی شدیم تا سروگوشی آب بدهیم و برگردیم.
تا قسمت‌هایی از جنوب که درگیری نیروهای نجف با دشمن به راه بود پیش رفتیم و موقع برگشتن اتفاق عجیبی افتاده بود. یک ساعت طول نکشید که رفتیم و برگشتیم، اما نیروهای امام حسین نبودند! سنگرها خالی و هم ساحل رها و قسمت شمالی جزیره خالی خالی شده بود.
-اژدر، چی شده، نکند این دو سه گردان نیرو را عراقی‌ها اسیر گرفتند.
-اِ ..، یعنی تو این یک ساعت چه اتفاقی ممکن است افتاده باشد!
طبق معمول افتادیم به سرخاراندن و اینکه سر خود آمدن این جور چیزها را هم دارد، که اژدر گفت: سر خود که نیامده‌ایم، احمد گفته بود اگر توانستید یک سری بزنید و خبر بیاورید.
-سرکه زدیم، اما کاش به بقیه نیروها هم گفته بودیم که اگر اتفاقی افتاد ما ها را هم خبر کنند.
چاره‌ای نبود این بار ما که اطلاعاتی بودیم بی خبرتر بودیم و حالا ساعت ده و نیم صبح بود و داشتیم برای خودمان کانال‌ها و جاهایی را که موقع شب از اسکله تا آنجا آمده بودیم می‌گشتیم جنازه‌های شهدای غواص داخل کانال‌ها و دیگر جاها افتاده بود و در بیرون هم بسیاری از کشته های عراقی و بعضا شهید خودی، اما خبری از حتی یک نفر نیرو (چه خودی و چه دشمن) نبود آمدیم رسیدیم به ساحل روبروی نهر عرایض و همان اسکله، روز روشن تیراندازی قطع، خدایا آن همه آتشبازی و تیراندازی‌های وحشتناک، چه شد که یک دفعه همه‌اش خاموش شد! قایق‌های ایرانی که حین عملیات و در تاریکی شب با سرعت به خورشیدی‌های کناری زده بودند سوراخ و تکه پاره در گوشه وکنارآب رها شده بودند و آب در کار نوازش بدن‌های خیس غواص‌های شهیدی که در لحظات اولیه ورود به جزیره جان داده بودند و ما دو نفر، که مات و مبهوت مانده بودیم.
دوباره برگشتیم و این دفعه برای اینکه بتوانیم از چند و چون ماجرا سر در بیاوریم راهی قسمت جنوبی جزیره شدیم و زود متوجه شدیم که به جز نیروهای کمکی که از لشگر نجف در کنار پل‌های مرتبط با عراقی‌ها مقاومت می‌کنند و به عبارت بهتر سر دشمن را گرم نگه داشته‌اند بقیه نیروهای آن لشگر هم پیدایشان نیست.
-اژدر، به نظر تو جریان چیه؟
گفت: والله احد آقا من فکر می‌کنم چون نشده که جزیره ماهی کلا تصرف بشود به احتمال زیاد به همه نیروها عقب نشینی داده‌اند و آنها هم که درگیر هستند به خاطر سرگرم شدن عراقی‌هاست تا نیروهای خودی جزیره را ترک کنند.
-من هم اینطوری فکر می‌کنم.
کمی هم گشتیم و بالاخره آن شست اطلاعاتی مان خبردار شد که قضیه همان است که فکرش را کرده بودیم.
-پسر، باید فورا در برویم وگرنه از لای همین نیزارها عراقی‌ها بیرون می‌آیند و آن وقت اگر خیلی لطف کنید اسیر می‌شویم‌ها!
این حرفم برای اژدر بوی ناامیدی داد که درآمد کجا، کجا می‌توانیم برویم. گفتم: هر جا رفتیم آخر سر باید به همان اسکله‌ای برگردیم که شب قبل آنجا از قایق پیاده شدیم.
هول برمان داشته بود، اما دیگر نمی‌ترسیدیم از اینکه بالای دکل مخزن آب سوراخ سوراخی که تقریبا وسط‌های جزیره بود بروم و اطراف را دید بزنم. دود سیاهی تمام اروند را در بر گرفته بود و طرف ایران دیده نمی شد تا علامت دادن و دست تکان دادن کسی را ببینم و فکرم به جایی قد بدهد. آدم پایین.
اژدر، طرف خودمان چیزی دیده نمی‌شود، اما این طرف‌ها بچه‌های نجف هنوز درگیرند.
گفت: این یکی هم از مسلمات است کل نیرو را که عقب می‌نشانند عده‌ای را وا می‌دارند تا جلوی نیروهای دشمن را بگیرند قضیه اینطوری است ما باید فوری برگردیم.
ته و توی قضیه را در بیاوریم. بعد هر وقت هم لازم شد می‌پریم توی آب و می‌رویم طرف خودمان اینکه دیگر فکر کردن و بیچاره‌شدن نمی‌خواهد.
-حالا چی کار باید بکنیم؟
-یک سر به کانال‌های نزدیک جزیره ماهی بزنیم.
حرکت کردیم و افتادیم داخل کانال‌ها و پیش رفتیم به طرف شمال جزیره، خیلی دور نشده بودیم که سیاهی دنباله‌داری در فاصله تقریبا دور چشمم را گرفت.
-اژدر این دوربین را بگیر، یک نگاهی بکن ببین چشم‌های من دودی شده پرپر می‌کند یا تو هم ستون نیرو را می‌بینی؟
اژدر با هیکل درشتش داخل کانال سرپا شد و با دوربین نگاهی کرد و حرفم را تائید کرد. عراقی‌ها بودند و به دنبال عقب نشینی نیروهای ایرانی از ام الرصاص، داشتند از سوی جزیره ماهی که طرف جنوبی‌اش در آن عملیات هرگز به تصرف نیروهای ما در نیامد وارد منطقه می‌شدند.راستش من هنوز نمی‌توانستم، شاید هم نمی‌خواستم، باور کنم که آن‌ها عراقی باشند. گفتم بیا کمی هم جلوتر برویم.
-هیچ معلوم است تو چی داری می‌گویی ! اگر بگیرندمان؟!
حرفش را قبول داشتم اما با همه اینها کمی هم جلوتر رفتیم و من از داخل کانال در آمدم و رفتم پشت بام یکی از سنگرها و اژدر هم پشت سرم آمد بالا و دیدیم که ستوان نیروی که دیده بودیم از پل نفر رو بین دو جزیره عبور می‌کنند و وارد ام الرصاص می‌شوند گفتم: اینها عراقی اند اژدر!
-از کجا فهمیدی؟
-پایین دست جزیره ماهی دست بچه‌های ما نبود که ..
حوادث آن قدر پشت سر هم و به سرعت اتفاق می‌افتاد که اژدر نمی‌خواست باور کند، اما عراقی‌ها همچنان پیش می‌آمدند و کلاه‌های آهنی‌شان برق می‌زد و این ذهنیت را به آدم می‌داد که عجب، تازه نفس هم که هستند!
حالا دیگر از داخل نیزارها صدایی در نمی‌آمد. جزیره خلوت شده بود و بمباران دشمن از سرگرفته شده بود و همه همراه توپخانه سنگینشان ام الرصاص و داخل اروند را زیر و رو می‌کردند و از طرف شمال هم نیروهایشان از روی پل، با بلم و قایق و هر وسیله دیگری وارد می‌شدند.
بعضی‌ وقت‌ها آدم را در جاهایی گیر می‌افتد و بین تصمیم و اقدام کردنش فاصله ایجاد می‌شود و بعدها که فکرش را می‌کند می‌بیند علت مشخصی برای مکث بیشتر وجود نداشته، ما هم با اینکه تمام حوادث پیش چشممان بود اما باز همانطوری بالای سنگر بودیم پایین هم نمی‌آمدیم و با دوربین خیره اطراف بودیم.




نظر شما

 


نام:
ایمیل:
وب سایت:
نظر*:
   
سابقون*  

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:23 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

محل زندگی امام زمان (عج) کجاست؟

ناسه خبر: 882820 سرویس: رسانه ها

امام زمان (عج)

یکی از پرسش‌هاى مطرح شده در زمینه‌ی امام مهدى علیه‌السلام و غیبت ایشان این است که حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (عج) در کجا زندگی می کنند.

     به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،از       پرسش های متداول در حوزه مهدویت، محل زندگانی امام عصر (عج) در عصر غیبت است اما پیش از پاسخ به این سؤال، لازم است این پرسش مطرح شود که خضر علیه‌السلام و سایر بزرگانى که مسلمانان بر اساس روایات، به تداوم حیات آنان ایمان دارند، در کجا زندگى مى‌کنند؟

 

ادعاى واهى ابن تیمیه و ابن خلدون

در کلامى که از ابن تیمیه نقل شده، لوده گویى‌ها و اهانت‌هاى وى پیرامون این محور مى‌چرخید که شیعیان معتقدند امام زمان علیه‌السلام در سردابى واقع در شهر سامرّا از دیدگان، پنهان شده است. او می‌نویسد:

از دیگر حماقت‌هاى شیعه این که آنان براى مهدى منتظَر، جایگاه‌ها و اماکنى چند را قرار داده و در آن‌ها به انتظار او مى‌نشینند. سرداب سامرا که به زعم شیعیان، محل غیبت مهدى منتظَر است از جمله این اماکن به شمار مى‌رود. آنان گاهى چارپایى هم چون قاطر، اسب و… را در محوطه‌ی این سرداب مى‌گذارند تا منتظَر به هنگام ظهور بر آن سوار شود. در آغاز و پایان روز و دیگر اوقات، شخصى را مأمور مى‌کنند که در مقابل سرداب بایستد و از مهدى منتظَر، چنین درخواست ظهور کند: اى مولاى ما! ظهور کن، اى مولاى ما! ظهور کن. شیعیان در این اماکن سلاح برمى‌کشند، در حالى‌که کسى در آن‌جا نیست تا با آنان بجنگند.

ابن خلدون مغربى نیز همین حرف‌ها را تکرار مى‌کند و مى‌نویسد:

شیعیان خیال مى‌کنند که دوازدهمین امام آن‌ها ـ یعنى محمّد بن حسن عسکرى که او را مهدى لقب داده‌اند ـ پس از آن که همراه مادرش بازداشت شد وارد سردابى واقع در خانه‌ی پدرى خود در حلّه شده و در آن‌جا رخ در نقاب غیبت کشیده است. او همان فردى است که در آخرالزمان ظهور مى‌کند و زمین را آکنده از عدل و داد مى‌سازد. این باور شیعیان به حدیثى اشاره دارد که در کتاب ترمذى پیرامون مهدى آمده است. آنان تا همین لحظه، در انتظار ظهور مهدى هستند و از همین جهت او را منتظَر نام نهاده‌اند. شیعیان هر شب پس از نماز مغرب کنارِ درِ این سرداب مى‌ایستند، مَرکبى را آماده مى‌کنند، نام مهدى را فریاد مى‌زنند و از او مى‌خواهند ظهور نماید، آنان با گسترش تاریکى هوا، متفرق شده و همین کار را به صورت پیوسته در شب‌هاى بعد نیز انجام مى‌دهند تا به عهد خود مبنى بر انتظار مهدى عمل کنند… (1)

این دست سخنان، از جمله دروغ‌ها و افتراهایى است که علیه شیعه‌ی مظلوم، به کار گرفته مى‌شود تا جایى که یکى از دشمنان اهل بیت، قصیده‌اى را در همین زمینه، ساخته و پرداخته و آن‌را چنین آغاز کرده است:

أما آن للسّرداب أن یلد الّذی…؛ آیا گاه آن نرسیده است که سرداب، کسى را بزاید که .

 

پاسخ عالمان شیعى

اى کاش این افراد لااقل به یک حدیث یا یک سخن از علماى شیعه استناد مى‌کردند و به وسیله‌ی آن، برخى ادّعاها و تهمت‌هاى خود را به اثبات مى‌رساندند.

بزرگان متأخّر و متقدّم شیعه با قاطعیت تمام، این تهمت‌ها را رد کرده‌اند که در ذیل به برخى سخنان آن‌ها اشاره مى‌رود:

شیخ اربلى رحمه الله مى‌نویسد:

کسانى که به وجود امام عصر علیه‌السلام اعتقاد دارند ادّعا نمى‌کنند که ایشان در درون سرداب، زندگى مى‌کند، بلکه بر این باورند که امام عصر علیه‌السلام زنده است و به اقامت و جابه‌جایى در مناطق مختلف زمین، مى‌پردازد… (2)

شیخ نورى طبرسى رحمه الله مى‌نویسد:

ما هر چقدر تحقیق و تفحص کردیم، اثرى از صدق ادّعاهاى اینان نیافتیم و بالاتر این که در احادیث نیز هیچ نامى از سرداب به میان نیامده است. (3)

سید صدر رحمه الله مى‌نویسد:

برخى گفته‌هاى تعدادى از عوام شیعه که بسیارى از خواص اهل سنت، آن را به ما نسبت مى‌دهند، من هیچ سند و مدرکى دالّ بر اثبات این گفته‌ها پیدا نکردم. (4)

علامه شیخ عبدالحسین امینى رحمه الله در این‌باره مى‌نویسد:

تهمت سرداب از همه‌ی تهمت‌هاى دیگر، اهانت‌بارتر است و هرچند پیش از او، برخى دیگر از علماى اهل سنّت نیز این تهمت را مطرح کرده‌اند، اما او بر شدّت تهمت افزوده و خران را نیز به اسبان اضافه نموده است.

وى ادّعا مى‌کند که شیعیان همه شب، این مراسم را انجام مى‌دهند و بیش از هزار سال است که بر آن پاى مى‌فشرند؛ در حالى‌که شیعیان به غایب بودن امام در سرداب، اعتقادى ندارند، نه خود، ایشان را در سرداب، مخفى کرده‌اند و نه خود حضرت از آن‌جا ظهور مى‌کند، بلکه اعتقاد برآمده از روایات شیعى این است که حضرت امام مهدى علیه‌السلام در مکه مکرمه و در برابر خانه‌ی خدا ظهور خواهند کرد.

هیچ‌کس مدّعى نیست که سرداب، محل غایب بودن آن نور الهى به شمار مى‌رود، بلکه سرداب مذکور، همان زیرزمین خانه‌ی ائمه در سامرّاست که به رسم آن روزگار براى در امان ماندن از گرماى شدید هوا، ساخته شده است. سرداب مذکور تنها از آن جهت این همه ارج و منزلت یافته که به پیشوایان دین، تعلّق دارد و همانند سایر اتاق‌هاى این خانه‌ی مبارک، محل سکونت سه تن از ائمه‌ی شیعه بوده است. دیگر خانه‌ها نیز که متعلق به این پیشوایان و در صدر آنان متعلق به رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله باشد، در هر نقطه‌اى که باشد، مورد احترام شیعیان مى‌باشند. زیرا خداوند چنین اجازه داده و فرموده است:

فی بُیوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ (5) در خانه‌هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آن‌ها رفعت یابد و نامش در آن‌ها یاد شود.

اى کاش این دروغ بافان به نتیجه‌ی واحدى در مورد دروغ سرداب، دست مى‌یافتند تا نشانه‌هاى جعل و افترا در کلامشان ظاهر نمى‌شد و در دام رسوایى گرفتار نمى‌آمدند.

براى مثال ابن بطوطه در سفرنامه‌ی خود مى‌نویسد: سردابى که بدان اشاره رفت در حلّه قرار دارد. (6)

قرمانى در أخبار الدول مى‌نویسد: این سرداب در بغداد قرار دارد. برخى دیگر نوشته اند: این سرداب در سامرّا قرار دارد. قمیصى نیز که در دوران پس از افراد مذکور مى‌زیست از محل قرار گرفتن سرداب، چیزى نمى‌دانست و تنها براى پوشاندن عیب خود، از واژه‌ی سرداب، استفاده مى‌کرد .

بنابراین، مشخص مى‌شود که سویدى و دیگران براى اثبات ادّعاى خود نتوانسته‌اند از اخبار و روایات و یا سخنان حتى یکى از علما، سندى براى گفته‌هاى خود بیابند، همان‌گونه که بزرگان حدیث شناس اهل سنّت و افرادى که به روایات و منابع روایى احاطه کامل دارند، نتوانسته‌اند سندى بیابند. (7)

 

سرداب سامرا، بقعه‌ی مبارک

به نظر ما بلکه به عکس، بسیارى از علماى اهل سنّت همانند قاضى القضاه ابن خلّکان (8) و حافظ گنجى این مسأله را مسلّم دانسته‌اند، و از آن دفاع نموده و با ذکر برخى شواهد، صحّت آن را مورد تأکید قرار داده‌اند. (9)

خاطر نشان مى‌شود که سخنان علماى شیعه ـ که بدان اشاره رفت ـ با تکریم سرداب شهر سامرّا واقع در جوار مرقد امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسکرى علیه‌السلام هیچ تعارضى ندارد. چرا که این سرداب، بقعه‌ی مبارکى است که منزل اهل بیت پاک بوده و از همین روست که مؤمنان به زیارت آن مى‌شتابند.

پی‌نوشت‌ها:

1-مقدمه ابن خلدون: 352٫

2-کشف الغمه فى معرفه الأئمه: 3 / 283٫

3-کشف الأستار عن وجه الإمام الغائب عن الأبصار: 212٫

4-المهدى علیه‌السلام: 155٫

5-سوره‌ی نور: آیه‌ی 36٫

6-سفرنامه‌ی ابن بطوطه: 2 / 198٫

7-الغدیر فى الکتاب والسنه والأدب: 3 / 308٫

8-وفیات الأعیان: 1 / 372٫

9-البیان فى أخبار صاحب الزمان: (چاپ شده به همراه کفایه الطالب).

منبع: موعود آسمانی (پژوهشی در امامت حضرت امام مهدی (ع) از دیدگاه مسلمانان)، قم: الحقایق

خبرگزاری شبستان

انتهای پیام/


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:20 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
کد خبر: 81791370 (4918315) | تاریخ خبر: 17/07/1394 | ساعت: 0:1|
 

استاندار خراسان رضوی:

خون شهید شوشتری و شهدای وحدت ماهیت ترفندهای دشمنان را رسوا کرد

مشهد-ایرنا- استاندار خراسان رضوی گفت: خون سردار شهید شوشتری و سایر شهدای وحدت ماهیت ترفندهای تفرقه افکنانه دشمنان را بیش از پیش رسوا کرد و موجب تحکیم اتحاد و همدلی شیعه و سنی شد.

 

به گزارش ایرنا علیرضا رشیدیان پنجشنبه شب در مراسم ششمین سالگرد شهادت سرداران شهید شوشتری و محمد زاده در مسجد امام علی (ع) مشهد افزود: شهید شوشتری در دفاع مقدس و بعد از آن یک عامل مهم وحدت بخش بین نیروهای مسلح بود و بعد از آن هم همواره بر تحکیم وحدت بین آحاد مردم به عنوان یک عنصر مهم مقابله کننده با ترفندهای دشمنان تاکید می ورزید.
وی تاکید کرد: شهید شوشتری با بهره گیری از خلق و خوی اسلامی و رضوی همواره بر روی نقاط محوری و اصولی در زمینه های مختلف تاکید می ورزید و تعامل وی با ادارات و بخشهای گوناگون وحدت بخش بود.
استاندار خراسان رضوی گفت: باید از فرصت مغتنم سالگرد شهادت این شهدا برای پیاده سازی و ترویج و تبیین فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه بهره لازم گرفت.
وی گفت: عزت و اقتدار و امنیت و استقلال نظام جمهوری اسلامی در سطوح ملی و بین المللی مدیون رشادتهای شهیدان و ایثارگران و این فرهنگ است.
رشیدیان گفت: فرهنگ ایثار و شهادت توسط امام خمینی (ره) و با الگو گرفتن از تعالیم اسلامی در کشورمان ایجاد شد و رهبر معظم انقلاب هم آن را گسترش دادند و این فرهنگ کشوررا در دفاع مقدس در مقابل دشمنان متجاوز بعثی حفظ کرد و به عامل بصیرت افزایی مسلمانان در مقابل دشمنان در کشورهای فلسطین، یمن، بوسنی و هرزگوین، لبنان و غیره تبدیل شد.
وی تصریح کرد: برای زنده نگهداشتن فرهنگ ایثار و شهادت باید شهدا و شهیدان شوشتری و محمد زاده و مانند آنان را شناخت و به جامعه شناساند.
وی به کشتار مسلمانان در مکه اشاره کرد و گفت: پادشاه عربستان ابتدا عنوان کرده بود که مانع از انتقال اجساد حاجیان کشته شده در فاجعه منا به کشورهایشان می شود ولی تذکر جدی مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه اگر حرمت زائران ایرانی شکسته شود و در انتقال اجساد حاجیان کوتاهی صورت بگیرد با موضع اقتدار ایران روبرو می شوند، باعث شد که مسوولان عربستان از این حرف خود کوتاه بیایند.
امام جمعه اهل سنت شهر نصرت آباد سیستان و بلوچستان هم گفت: شهید شوشتری در تحکیم وحدت بین شیعه و سنی بسیار نقش آفرین بود و طرح آن شهید مبنی بر استفاده از مشارکت مردم بومی در تامین امنیت این استان باید با قوت ادامه یابد.
مولوی جانداد نارویی گفت: هیچ مشکل ناامنی در استان سیستان و بلوچستان وجود ندارد و این استان در امنیت کامل قرار دارد.
وی گفت: به رغم وجود ناامنی و اقدامهای تروریستی در کشورهای منطقه نظیر افغانستان، پاکستان ، سوریه و عراق، ولی به برکت نظام جمهوری اسلامی و رهبری های داهیانه مقام عظمای ولایت در کشور امنیت کامل وجود دارد.
وی همچنین فاجعه منا را ناشی از ضعف مدیریت آل سعود دانست و گفت: کشته شدن تعداد زیادی از حاجیان در مناسک حج امسال ملت ما را عزادار کرد.
وی از مسوولان نظام جمهوری اسلامی و دولت خواست که باایجاد یک کمیته متشکل از کشورهای اسلامی فاجعه منا را به صورت ویژه بررسی کنند و ابعاد آن را بیش از پیش روشن کنند.
سرپرست دفتر نظارت و بازرسی شورای نگهبان در استان خراسان رضوی نیز گفت: باید خصوصیات شخصیتی سردار شهید شوشتری با استفاده از ابزار فرهنگی نظیر کتاب و غیره به قشرهای مختلف مردم و جوانان معرفی شود.
حجت الاسلام محمد حسین محرابی گفت: سردار شهید شوشتری دلباخته امام راحل و رهبر معظم انقلاب بود و ولایت مداری در خصوصیتهای شخصیتی آن شهید عجین شده بود.
وی احساس مسوولیت و عمل به تکلیف در راستای دفاع از آرمانها و اهداف نظام جمهوری اسلامی دیگر ویژگی های مهم آن شهید بود.
شهردار مشهد نیز ولایت مداری ، تواضع و مردم داری را از خصوصیات مهم شخصیتی شهید شوشتری ذکر کرد.
سید صولت مرتضوی خطاب به افرادی که دل در گرو بیگانگان دارند، گفت: اگر کشور ما ذره ای از خط ولایت و رهبر معظم انقلاب منحرف شود به سرنوشت کشورهایی نظیر مصر و عربستان دچار می شود.
در مراسم ششمین سالگرد شهادت شهید شوشتری و شهدای وحدت، استاندار و جمعی از مسوولان فرماندهان و پرسنل نظامی و انتظامی خراسان رضوی و مردم شهید پرور و جمعی از سران طوایف و ریش سفیدان و معتمدین استان سیستان و بلوچستان هم حضور داشتند.
بر اثر انفجار تروریستی در منطقه پیشین شهرستان سرباز سیستان و بلوچستان در 26 مهرماه 1388 سرلشگر شهید شوشتری جانشین فرمانده وقت نیروی زمینی و فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب شرق کشور، سرتیپ محمد زاده فرمانده وقت سپاه سیستان و بلوچستان و بیش از 40 نفر از فرماندهان سپاه و سران طوایف اهل سنت و جمعی از مردم این استان به شهادت رسیدند.ک/2
2095/

 

 

انتهای پیام /*

خبرگزاری جمهوری اسلامی*

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:16 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

عکس‌العمل ما خشن و سخت خواهد بود.‬‌

http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/d3IqAZ0otKdeM-NfluRwoDKtIFzwP89HIxVzwlopVzGt3pYit5SlBQ/s/w535/

بسم الله الرحمن الرحیم
امام خامنه ای در دیدار امروز در مراسم دانش‌آموختگی دانشگاه‌های افسری ارتش :
مسئولان عربستان به وظایف خودشان عمل نمی‌کنند و در مواردی عکس آن عمل می‌کنند و موذی‌گری می‌کنند. ایراناگر بخواهد عکس‌العمل نشان دهد اوضاع آنها خوب نخواهد بود.
اگر قرار شد عکس‌العملی نشان دهیم عکس‌العمل ما خشن و سخت خواهد بود.‬‌

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
1394/7/15 تاریخ ایجاد: 05:55
مباهله؛ جلوه ای از حضور حضرت زهرا (س) در عرصه سیاست
تصویر خبر

" نجران" بخش با صفایی با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود.

پیامبراسلام(ص) در سال های اول رسالت خود، با سران كشورهای جهان مكاتبه كرد و بدین وسیله آنها را به دین مبین اسلام دعوت نمود. در این بین نامه ای نیز به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود.

 

mobahele,مباهله,روز مباهله,ذی الحجه,24 ذی الحجه,آیه مباهله,تفسیر آیه مباهله,ماجرا مباهله,ویژه نامه,ویژه نامه مباهله

« به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب. این نامه ای است از محمد پیامبرخدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدا دعوت می نمایم. شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، اگر دعوت مرا نپذیرفتید(لااقل) باید به حكومت اسلامی مالیات(جزیه) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»

نمایندگان پیامبراكرم، نامه ایشان را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. وی پس از خواندن نامه، شورایی مركب از شخصیت های مذهبی و غیرمذهبی تشكیل داد كه وارد مدینه شوند و از نزدیك با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار كنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.

 

 

دیدار نمایندگان نجران با پیامبراكرم(ص)

نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با ایشان به مباحثه و تبادل نظرات و افكار پرداختند و در مورد حضرت مسیح و حضرت مریم و خدا به گفتگو نشستند، كه در نهایت آنان به پیامبر(ص) گفتند: گفتگوهای شما ما را قانع نمی كند. در این هنگام حضرت جبرئیل نازل گردید، و آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور كرد تا با كسانی كه با او مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد.

فرمان الهی از این قرار بود:" فمن حاجك فیه من بعد ما جاء ك من العلم فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء كم و نساء نا و نساء كم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الكاذبین."( آل عمران/61)

هرگاه بعد از علم و دانشی كه(درباره مسیح) به تو رسیده،(باز) كسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:« بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند.

 

رسول اكرم با چه كسانی به مباهله می رود؟

وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و نمایندگان نجران، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.

اسقف مسیحی به نمایندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه كنید، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد با او مباهله كنید، زیرا چیزی در بساط ندارد. پیامبراكرم(ص) به همراه حضرت علی، امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه علیهم السلام به سمت صحرا رفت.

 

از آن سو نمایندگان نجران در حالی كه اسقف آنها پیشاپیش حركت می كرد به محل رسیدند. وقتی پیامبر را دید، از همراهان ایشان پرسید، كه به او گفتند: این پسرعمو و داماد او و محبوبترین خلق خدا نزد او است و این دو پسر، فرزندان دختر او از علی علیه السلام هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه علیها السلام است كه عزیزترین مردم نزد او، و نزدیك ترین افراد به قلب او است. به اسقف گفته شد كه برای مباهله قدم پیش گذار.

اسقف گفت: نه، من مردی را می بینم كه نسبت به مباهله با كمال جرأت اقدام می كند و می ترسم راستگو باشد.

 

mobahele,مباهله,روز مباهله,ذی الحجه,24 ذی الحجه,آیه مباهله,تفسیر آیه مباهله,ماجرا مباهله,ویژه نامه,ویژه نامه مباهله

من چهره هایی را می بینم كه هرگاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بركند، فوراً اینطور خواهد شد. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد مباهله نماییم. زیرا بعید نیست كه همه ما نابود شویم، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پیدا كند، و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یك مسیحی باقی نماند.

نمایندگان نجران وقتی كه دیدند پیامبراكرم(ص) نزدیكان و عزیزان خود را برای مباهله به همراه آورده است، دریافتند كه رسول الله(ص) به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد، والا یك فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.

 

انصراف از مباهله

هیات نمایندگی نجران با دیدن وضع یاد شده، وارد شور شده و به اتفاق آراء تصویب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغی به عنوان "جزیه" ( مالیات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حكومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع كند. پیامبراكرم(ص) نیز رضایت خود را اعلام نمود و قضیه مباهله به اتمام رسید.

سپس پیامبراكرم(ص) فرمود: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از در ملاعنه و مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده، و در آتشی كه در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران نیز كشیده می شد.

 

عظمت حضرت زهرا علیهاالسلام

درعربستان پیش از اسلام، زن هیچ جایگاهی نداشت. زن به عنوان كنیزی كه در خدمت مرد قرار می گرفت تا كارهای خانه اش را انجام دهد، ایفای وظیفه می نمود.

او در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره حق دخالت و اظهارنظر نداشت. در چنین شرایطی بود كه اسلام ظهور نمود، دیگر به جنس انسان اهمیتی نمی داد بلكه انسانیت وی حائز اهمیت بود. زنان صاحب حق و حقوقی شدند و دیگر كمتر مورد ظلم قرار می گرفتند. در چنین شرایطی كه دختران زنده به گور می شدند و برای زنان در جامعه هیچ شخصیتی قائل نبودند. حضرت زهرا علیهاالسلام پا به عرصه هستی نهاد و همگان از كارهای پیامبر(ص) نسبت به ایشان تعجب می نمودند. پیامبراكرم با آن مقام مادی و معنوی، خم شده و دستان دختر خود را می بوسید و به او احترام ویژه می گذاشت. البته خیلی ها به اشتباه تصور می كنند كه ارزش حضرت به خاطر این بوده است كه ایشان دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت بوده اند. حال آنكه باید در نظر داشت كه ایشان شایستگی و ارزش آن را داشته كه در این مسندها جای گرفته است.

با بررسی تاریخ روز مباهله پی می بریم كه خود حضرت زهرا(س) آن قابلیت را داشته و از مقام والای معنوی برخوردار بودند كه به همراه پیامبر(ص) به مباهله می روند. چرا كه در درگاه الهی قرب داشته و دعا یا نفرین ایشان به استجابت می رسید.

مباهله با مسیحیان نجران كار ساده ای نبود كه با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد بلكه افراد شركت كننده در مباهله باید به درجه ای از حق و یقین رسیده باشند كه خدای متعادل درخواست آنان را پاسخ گوید.

این كه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام در مراسم مباهله شركت داشته، حاكی از عظمت شخصیت ایشان می باشد.

 

سند آیه مباهله

غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح كرده اند كه آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و پیامبر تنها كسانی را كه همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و علی علیهم السلام بودند.

برخی از مفسران اهل تسنن كه در اقلیت هستند، كوشیده اند كه ورود احادیث واقعه ی روز مباهله را در این زمینه كه در عظمت اهل بیت علیهم السلام بوده است، انكار نمایند. ولی با مراجعه به مسانید و منابع اهل تسنن دیده می شود كه بسیاری از آنان احادیثی ذكر نموده اند بنابر این نظر كه قضیه تاریخی مباهله مربوط به پیامبراكرم، حضرت علی، حسنین و حضرت زهرا علیهم السلام می باشد.

برای اثبات این حرف، برخی از روایات آنان را در این باب با ذكر مدارك ذكر می نماییم.

" قاضی نورالله شوشتری" در جلد سوم از كتاب نفیس" احقاق الحق" طبع جدید صحفه 46 چنین می گوید: " مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند كه " ابناء نا" در آیه فوق اشاره به حسن و حسین علیهماالسلام و " نساء نا" اشاره به فاطمه علیهاالسلام و" انفسنا" اشاره به علی علیه السلام است.

سپس- در پاورقی كتاب مزبور- در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شده اند كه تصریح نموده اند آیه مباهله درباره اهل بیت علیهم السلام نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است.

از جمله شخصیتهای سرشناسی كه این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:

1. " مسلم بن حجاج نیشابوری" صاحب " صحیح" معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است. در جلد 7 صفحه 120.

2. " احمد بن حنبل" در كتاب " مسند" جلد1، صفحه 185.

3. " طبری" در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه، جلد سوم، صفحه 192.

4. " حاكم" در كتاب " مستدرك" جلد سوم، صفحه 150.

5. " حافظ ابونعیم اصفهانی" در كتاب " دلائل النبوة" صفحه 297.

6. " واحدی نیشابوری" در كتاب" اسباب النزول"، صفحه 74.

7. " فخر رازی" در تفسیر معروفش، جلد8، صفحه85.

8. " ابن اثیر" در كتاب " جامع الاصول"، جلد 9، صفحه 470.

9. " ابن جوزی" در " تذكرة الخواص" صفحه 17.

10. " طنطاوی" مفسر معروف در تفسیر" الجواهر" جلد دوم، صفحه 120.

11. " زمخشری" در تفسیر" كشاف" جلد1، صفحه 193.

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:11 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
غدیر در كلام حضرت زهراعلیهاالسلام و سیره اهل بیت علیهم السلام

تصویر خبر

مقدمه

هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود كه رسول مكرم اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم دیده از جهان خاكى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملكوت عروج كرد. ارتحال پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد كرد. بار مصیبت چنان سنگین شد كه بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بی خود گشتند و از تصمیم‏گیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز كه از قبل خود را آماده چنین روزى كرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى كه در غدیر خم طلوع كرده و آرام‏بخش دل‏هاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان كم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شب‏پره‏ها به تكاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانه‏اى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز كردند؛ غافل از آن كه نور خدا با آن دسیسه‏ها خاموش شدنى نیست.

گر چه در این حمله و هجوم، آتش به كاشانه تنها یادگار رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ افتاد، و گل محمّدى صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله ‏و سلم مظلومانه در پشت در، پرپر گشت، سینه دریایى‏اش شكافت و پهلویش بشكست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسك به حبل الله المتین و با صلابت و شهامتى بى‏نظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیه‏السلام سخن‏ها گفت، و از غربت او نشان‏ها داد.

 

زهراى اطهرعلیهاالسلام دفاع جانانه‏اى از ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر كشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت كرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هاله‏اى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه كه سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.

به رغم عمر بسیار كوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پر تنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام است. جدیت ایشان در این راه، كه منجر به شهادت مظلومانه‏اش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.

از جمله محورهایى كه در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلب توجه مى‏كند، نقل «حدیث غدیر» است كه موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حد امكان از منابع كهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مى‏رسد:

1.چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟

2.چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟

 

چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟

چه ویژگى‏هایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست كه موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟

دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:

1.حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیك‏ترین نسبت را با رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم بود كه نسل پاك نبوى از طریق او ادامه مى‏یافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ و سلم نسبت به این دختر، حاكى از شخصیت ممتاز او بود و سفارش‏هاى مكرر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله ‏و سلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مى‏كرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده كامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.

2.قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف كرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاك و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسكین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداش‏هاى الهى در حق آنان یاد شده است. و در كوچك‏ترین سوره قرآن یكى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله، وجود نازنین زهراى اطهر، كه حقیقت كوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به شمار آمده است.

همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و كمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاص هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مى‏نماید.

3.فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان كودكى، در كانون اصلى مبارزه، با طعم سختى‏ها و مشكلات آشنا شد. هیچ كس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلوات الله علیه نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان كوچك او از رخسار مبارك رسول خدا صلى ‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ پاك مى‏شد و در خلوت‏هاى پیامبر، او بود كه درد دل‏هاى پدر را به گوش جان مى‏شنید و با نثار محبت‏هاى خود او را غرق در سرور مى‏كرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مى‏گرفت و آرام بخش دلش مى‏گشت؛ تا آنجا كه از پدر لقب «امّ ‏ابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمى‏توانست بعد از ارتحال رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، كه با آن همه زحمات رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ از زمین سر برآورده و با خون دل‏هاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مى‏توانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟

4.حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیه‏السلام را بر عهده ‏داشت كه دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلكه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلكه بنا به تصریح رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ این ازدواج یك « پیوند آسمانى» بود و اگر على علیه‏السلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمى‏شد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیه‏السلام عمیق‏ترین شناخت‏ها بود. آنچه را كه دیگران فقط شعاعى از على علیه‏السلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس كرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیرخواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگى‏هاى فراوان على علیه‏السلام و شهادت‏طلبى‏هاى او را هماره تجربه كرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیكر پر جراحت على علیه‏السلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخم‏هاى گذشته التیام نیافته، زخم‏هاى جدیدى بر همان جا مى‏نشیند؛ اما على علیه‏السلام خم به ابرو نمى‏آورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.

5.حضرت‏ زهرا علیهاالسلام در بیت نبوت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حكومت اسلامى در كانون اصلى حوادث مهم سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق‌العاده خود، تمامى جریانات آشكار و پنهان را مى‏شناخت و از ویژگى‏هاى افراد مؤثر نیز آگاهى كامل داشت. او از یك سو، رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ را دیده بود كه براى تداوم صحیح حكومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مى‏اندیشید و زمینه سازى‏هاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام فراهم مى‏آورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانى‏هاى رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ و یاران نزدیك وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود كه در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حكومت اسلامى را تغییر دهند.

با وفات رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ نگرانى‏ها جدى‏تر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیش‏ترین استفاده را كرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى كامل از تدابیر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ جهت امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام و با شناختى كه از شخصیت على علیه‏السلام داشت، كه یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى كه با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مى‏دانست كه از حق الهى امیرمؤمنان علیه‏السلام دفاع نماید و در این راه، هیچ كوتاه نیاید. به همین دلیل بیش‏ترین حمله نیز به ایشان شد و خشن‏ترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با كمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.

 

6.همان گونه كه با آغاز رسالت پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ شخصیت ممتازى چون خدیجه در كنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز، شخصیت بى‏نظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایه‏هاى خود را در دفاع از مولاى متقیان نثار كرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیه‏السلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اولین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى كسى كه در آن فضاى پر شبهه، و آكنده از فتنه‏هاى گوناگون كه در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار كرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظه‏اى در تشخیص حق خطا نكند و در دفاع از حق كم‏ترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مى‏رفت و بس. الحق كه ایشان این رسالت را به نحو احسن و اكمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با كلام و عمل خود نشان داد كه «ولایت»، قلب تپنده مكتب و روح دین است و بر كسانى كه دغدغه حفظ مكتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلقات براى پاسدارى از امامت، مهم‏ترین وظیفه است. به همین دلیل است كه تك تك كلمات ایشان سندى زنده و گویا و در كمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى كه با خون پاك حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدم‏هاى استوار و پر صلابت بپیمایند.

 

چرا غدیر؟

با این كه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست كه محور اصلى بحث گشته است؟

در جواب باید گفت: گر چه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگى‏ها و امتیازاتى برخوردار است كه آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخص‏تر كرده است؛ از جمله:

الف- علاوه بر محدثان شیعه كه همگى حدیث غدیر را نقل كرده‏اند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحت آن را تأیید نموده‏اند؛ تا آنجا كه اگر كسى در صحت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.

ب- گرچه رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ در فرصت‏هاى مختلف و موقعیت‏هاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیه‏السلام تصریح كرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به این كه این اعلام بعد از«حجة ‏الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیك شدن حادثه رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مى‏بردند؛ رسمیت بیشترى به روز غدیر داده بود.

ج- اجتماع عظیم مردم نیز در غدیر خم، كم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیك رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و‏آله‏ را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهم‏ترین خبر حج آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت‏ساز آگاه سازند. با توجه به این نكته كه حج آن سال نیز آخرین حجى بود كه مسلمانان به همراهى رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ برگزار كرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسیت حدیث غدیر بیشتر آشكار مى‏شود.

د- آماده كردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ این اجتماع را در محلى تشكیل داد كه در آنجا راه‏هاى مختلف از هم جدا مى‏شد. بنابراین به جمعى كه از آن محل گذشته بودند، خبر دادند كه جهت استماع سخنان رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر كنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم كردند و رسول خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.

مقدمه چینى‏هاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى كه از مردم كردند و سپس صراحت كلام حضرت در معرفى امیرمؤمنان علیه‏السلام و بلند كردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیر خم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.

ه- آیه‏اى كه قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام نازل شد، بیانگر اهمیت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانى‏هاى رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ در این زمینه هست:

«یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمك من الناس انّ الله لایهدى القوم الكافرین»1؛ اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این كار را) نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعیت كافران را هدایت نمى‏كند.

در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیه‏السلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرفى مى‏نماید و در مقابل نگرانى‏هایى كه رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى‏شود.

اما آیه‏اى كه بعد از اعلام ولایت على علیه‏السلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دل‏هاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:

«الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم‏الاسلام دیناً»2؛ امروز كافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آن‏ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .

و- فرمان رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز حادثه مهمى بود كه در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیه‏السلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى كنند. به همین منظور، خیمه‏اى فراهم شد و على علیه‏السلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یكایك با ایشان بیعت كردند و حتى روش خاصى براى بیعت زنان با حضرت تدارك دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ بیعت نمایند.

به رغم صراحت سخنان رسول اكرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشكلات عدیده‏اى بروز كرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود كه حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصى كه در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیه‏السلام برخاست و با استدلال‏هاى قوى و منطق متین، از حق الهى على علیه‏السلام دفاع نمود و با تأكید بر جریان غدیر خم و كلمات صریح رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى كه در غدیرخم با امیرمؤمنان علیه‏السلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.

لازم به ذكر است كه شیعیان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نیز در طول تاریخ بیش‏ترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آورده‏اند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نموده‏اند. خداوند را سپاسگزاریم كه بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارك احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ مى‏درخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مى‏تواند مهم‏ترین عامل «وحدت» بین تمام گروه‏هاى مسلمان باشد.

امید است كلماتى كه از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مى‏گردد، در روشن‏تر شدن راه حقیقت جویان، مفید و كارگشا باشد. ان‏شاءالله!

 

**هركس را كه من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست

ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در كتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابى‏طالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مى‏كند:

فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیه‏السلام از عمه‏هایش فاطمه، زینب و ام كلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیه‏السلام نقل مى‏كند كه آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیه‏السلام از عمه‏اش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیه‏السلام و او از عمه‏اش فاطمه دختر امام زین العابدین علیه‏السلام نقل مى‏كند كه فاطمه و سكینه دختران امام حسین علیه‏السلام از عمه‏شان ام‏كلثوم دختر امیرمؤمنان علیه‏السلام نقل مى‏كند كه مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مكرم رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله خطاب به مردم فرمود:

«أنسیتم قول رسول الله صلى‏ الله ‏علیه‏و‏آله‏ یوم غدیرخم: من كنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏: أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آیا كلام رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ را فراموش كردید كه در روز غدیر خم فرمود:«هركس را كه من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»و كلام دیگر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ كه فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیه‏السلام مى‏باشد.»

نكته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهم‏السلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه‏اى كه پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمر حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یك سیره دائمى شده بود و سعى و كوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى كه رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ در غدیر خم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدى و قابل تأمل است.

در حقیقت، این اهتمام و جدیت، میراثى بود كه از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود كه از مكتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربى دفاع از ولایت بود كه با منطق بسیار مستحكم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل‏بیت علیهم‏السلام و خاندان پر بركتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت‏هاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسل‏هاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.

نكته مهم دیگر حدیث، این است كه امامان معصوم علیهم‏السلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمى‏گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مى‏ساختند و بار مسؤولیت حفظ امانت‏هاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مى‏گذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانت‏ها را به نسل‏هاى بعدى انتقال مى‏دادند. این حدیث، نمونه‏اى از احادیث «فاطمیات» است و نمونه‏هاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.

به راستى خاندان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام خاندان علم و دانش و حكمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.

 

**به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیه‏السلام است

پس از رحلت رسول مكرم اسلام صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنى‏ساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاكرات و مشاجرات طولانى كه بین آنان به وقوع پیوست، در كتاب‏هاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبكر بیعت كردند و سپس او را به مسجدالنبى صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.

جمعى از اصحاب رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ از بیعت با ابوبكر امتناع ورزیدند و در عهدى كه با رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در روز «غدیر خم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیه‏السلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.

على علیه‏السلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبكر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏، با شتاب فراوان به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى كه او را به مسجد و بیعت با ابوبكر فرا مى‏خواندند، مى‏فرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و جمع‏آورى قرآن هستم.» اما نگرانى‏هاى هیئت حاكمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده كه على علیه‏السلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیه‏السلام امتناع ورزید.

بنابر تصریح ابن قتیبه در كتاب الامامة و السیاسة و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم كنند و قسم یاد كرد كه اگر على علیه‏السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد كشید. عده‏اى به او اعتراض كردند كه در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و آله‏، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مى‏كشى؟ عمر كه اعتراض عمومى را مشاهده كرد، گفت: به راستى گمان كردید كه من چنین كارى را انجام مى‏دهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت كه در بیرون منزل اجتماع كرده بودند، فرمود:

«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منكم تركتم رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ جنازة بین أیدینا و قطعتم أمركم فیما بینكم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً كأنّكم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منكم بذلك منها الرجاء و لكنّكم قطعتم الاسباب بینكم و بین نبیّكم، والله حسیب بیننا و بینكم فى‏الدّنیا و الآخرة(4)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم كه این چنین عهد شكن و بد برخورد باشند! پیكر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ را بر روى دستان ما گذاشته و رها كردید و عهد و پیمانى كه در میان خود داشتید، قطع كردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهل‏بیت را انكار كردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ در روز غدیر خم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیه‏السلام تعیین كرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشته‏هاى پیوند میان خود و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ را پاره كردید. بدانید كه خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد كرد.»

 

**غدیرخم را فراموش كرده‏اید!؟

در دوران غربت بعد از پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏، كه توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى كه مردم مى‏توانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیدالشهدا بود. از جمله كسانى كه در كنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات كرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مى‏گوید:

پس از وفات رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ فاطمه زهرا علیهاالسلام را در كنار قبر حمزه در احد مشاهده كردم، در حالى كه به شدت منقلب بود و اشك مى‏ریخت. صبر كردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است كه مى‏خواهم با شما در میان بگذارم .

فرمود: بپرس!

عرض كردم: آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیه‏السلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:

«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش كرده‏اید؟»

عرضه داشتم: روز غدیر را مى‏دانم (و آن غیر قابل انكار است)، از آن اسرارى كه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ با شما در میان گذاشته، مرا آگاه كنید، فرمود:

«اشهدالله تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیكم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیكون الاختلاف فیكم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مى‏گیرم كه شنیدم رسول خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ فرمود: على بهترین كسى است كه او را جانشین خود در میان شما قرار مى‏دهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاك و نیك هستند. اگر از آنها اطاعت كنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاكم خواهد شد.»

پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیه‏السلام سكوت كرد، و براى گرفتن حق خویش قیام نكرد؟

حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:

«یا اباعمر لقد قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله: مثل الامام مثل الكعبة اذ تؤتى ولا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما والله لو تركوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فى‏الله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لكن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا الله یقول:« و رَبُّكَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماكانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»(5)؟ بل سمعوا ولكنهم كما قال الله سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(6) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبك یا ربّ من الحُور بعد الكَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند كعبه است، كه مردم به سراغ آن مى‏روند، نه آن كه كعبه به سراغ مردم بیاید.

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:

آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مى‏كردند و از عترت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏آله‏ اطاعت مى‏نمودند، دو نفر هم (در حكم خداوند) با یكدیگر اختلاف نمى‏كردند، و امامت همان گونه كه پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ معرفى فرمود، از على علیه‏السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مى‏رسید. اما كسى (ابوبكر) را مقدم داشتند كه خدا او را كنار زده بود، و كسى (على) را كنار زدند كه خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد كه محصول بعثت را انكار كردند و به بدعت‏ها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل كردند، هلاكت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند كلام خدا را كه فرمود:


ادامه مطلب



[ جمعه 17 مهر 1394  ] [ 7:10 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

  سید حسن نصرالله: رفتار عربستان در منا، رفتاری داعشی بود/ اگر اعتراض ایران نبود، حجاج را بی سرو صدا دفن می کردند

 

دبیر کل حزب‌الله لبنان ضمن مقصر دانستن مقامات سعودی برای فاجعه خونین منا، گفت آنچه در مراسم حج رخ داد یک رفتار داعشی بود که به هیچ وجه با انسانیت ارتباط نداشت.
حسن نصرالله: رفتار عربستان در منا، رفتاری داعشی بود
 
به گزارش گروه بین‌الملل باشگاه خبرنگاران جوان به
نقل از پایگاه اینترنتی شبکه العالم، 
سید حسن نصر الله دیشب در سخنانی در جمع مبلغان در آستانه ماه محرم،  تاکید کرد: حکومت سعودی مسؤول قتل و کشتار در منطقه است و (در واقع) این حکومت سعودی است که در جنگ ژوئیه سال 2006 میلادی (مردم) ما را به قتل رساند.
 
وی اعلام کرد کرد: باوجود اینکه خطر موجودیتی در منطقه همان خطر وهابیت است، اما نباید از دشمن خود که همان اسرائیل است، غافل شویم.
 
دبیرکل حزب الله روز سه شنبه در ادامه سخنان خود در گردهمایی سالانه مبلغان و مرثیه سرایان اهل بیت (ع) در آستانه ماه محرم، افزود: نقش حکومت سعودی از زمان تاسیس به همراه اسرائیل خدمت به منافع آمریکا در منطقه است. حکومت سعودی مسؤول هرگونه قتل وکشتار درمنطقه است.
 
وی تأکید کرد: این حکومت سعودی است که هزینه جنگ ها را از زمان جنگ صدام علیه ایران گرفته، و جنگ در افغانستان و پاکستان و عراق را تامین کرده است و سازمان اطلاعاتی سعودی گروههای تکفیری در عراق را از سال 2003 میلادی مدیریت کرده است و مسوول ریخته شدن تمام خون های همه طوایف و مذاهب در این کشور است.
 
دبیرکل حزب الله خاطرنشان کرد: عربستان تلاش کرد که به محور مقاومت از ایران گرفته تا روسیه و ونزوئلا با کاهش قیمت های نفت ضربه بزند.
 
* عربستان، داعش و القاعده را در یمن مدیریت میکند
وی افزود: حکومت سعودی داعش و القاعده را در یمن مدیریت می کند؛ با وجود اینکه این تروریست ها در مرحله بعدی خطری برای آنها خواهند بود.
 
* دولت عربستان مسؤول کشته شدن حجاج است
دبیرکل حزب الله، ریاض را مسؤول کشته شدن حجاج در منا به علت مدیریت شکست خورده و درس نگرفتن از اشتباهات گذشته دانست و گفت: آنچه روی داد، رفتاری داعشی و غیر انسانی بود. آنها از روی عمد به مردم یاری نرساندند و ساعاتها آنها را در شرایط دشواری نگه داشتند، و بدون تمایز قائل شدن بین حجاج جان باخته و حجاجی که زنده بودند، آنها را درون کانینرها ریختند.
 
وی این پرسش را مطرح کرد که چرا آنها یکی از مسیرها را با اینکه می دانستند که حجاج یک کشور خاص از آن استفاده می کند، بستند؟
 
* اگر ایران اعتراض نکرده بود، حجاج را بی سرو صدا دفن می کردند
دبیرکل حزب الله گفت: اگر ایران صدای خود را در ارتباط با این موضوع بلند نکرده بود؛ سعودیها بر موضوع سرپوش گذشته و قربانیان را بی سر صدا دفن می کردند و هر فردی را می خواستند به زندان می افکندند.
 
وی تصریح کرد: تکبر حکومت سعودی باعث شد که ایران صدای خود را بلند کرده و فریاد بزند، آن هم پس از آنکه عادل الجبیر درخواست محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، برای برگزاری نشست و بررسی رویداد را رد کرد.
 
سید حسن نصرالله درباره سوریه گفت: ما در سوریه در برابر فرصتی برای تقویت پیروزیها و درهم شکستن نقشه طراحی شده برای منطقه قرار داریم و برای بهره برداری از آن تلاش خواهیم کرد. خطر موجودیتی همچنان پابرجاست، اما ما برای دور کردن آن تلاش خواهیم کرد. ما با یک فرصت روبرو هستیم و مرحله آینده شاهد پیروزیها خواهد بود.
 
وی افزود: نباید از دشمن ما که همان اسرائیل است غافل شویم . هرچند که نبرد امروز ما با تکفیری ها است اما النصره و القاعده و داعش همگی به صهیونیست‌ها خدمت کرده اند که سرنگونی نظام سوریه به نفع آن است. لذا همواره برای مقابله با دشمن صهیونیست آماده باشیم.
 
انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 16 مهر 1394  ] [ 12:42 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
94/07/16 - 00:19
شماره: 13940715001457
 
شعری برای کشته‌شدگان فاجعه منا
در این میانه «منا» مَقتـَل شهیدان شد

در پی فاجعه منا مجید خوشبخت شعری تقدیم به شهدای مظلوم «مِـنا» سروده است.

خبرگزاری فارس: در این میانه «منا» مَقتـَل شهیدان شد
  •  

    به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس،  در پی فاجعه منا مجید خوشبخت شعری تقدیم به شهدای  مظلوم «مِـنا» سروده است.

مدافـعـان حـرم را بـگــو؛ بـپــا خیــزنـد

و صاحبان کَـرَم را بـگــو؛ بـپــا خیــزنـد

به گوشمالی آل خبیث و شیطان گون

مُلازمـان قـلـم را بـگــو؛ بـپــا خیــزنـد!

به اهل قبله ستم شد به موسم قربان

بَنی اُمـیّه و صهیـون دو یـار و همپیمان

بر این قرار سخیف اند که ریشه کَن سازند

اساس دیـن حنـیـف و مـعـارف قــرآن؛

حدیثِ حادثـه این: دلخراش و بُهت آور

و قـتـل عـام هـزاران شقـایـق پَــرپَــر

و دست و پـا زدن زائـــــران بـیـتُ الله

و روضـه روضـۀ غم باشد و سیه در بَر

چه سوگ تلـخ و غـریـبی بـسی تأسفبار

چه شور و شیون سختی امان ازین کشتار

به راه و خاک «مـِنا» بس جنازه می بینم

مگــر کــه رد شده زیــن جــا قــراول تاتار

ز خیل کُـشتۀ مظلوم و گُمشده فـریاد

تقاص خـون شهـیـدان نمی رَوَد از یاد

ببین که خون جگر از دو دیده ام جاریست

بگو بـه مـردم ایـران فـغـان از این بیـداد

بگو بگو چه سُرایم ز غُصّه ای جان سوز

چـگــونـه دَم بـزنـم از مُـصـیـبـت آنـــروز

عزیز! قصّـۀ داغ است و درد و شال عزا

و جلوه ای ز قیامت که دل شود پُرسوز

بگو به من چه گناهی ز حاجیان سر زد

که مرغ جـان ز بدن های حاجیان پَر زد

در این میانه «مِنا» مَقتـَل شهیدان شد

چرا «رژیم سعودی» به سیم آخر زد؟!

انتهای پیام/و 

 

وبلاگ بررودکریز

barrud.mizbanblog.com


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 16 مهر 1394  ] [ 12:36 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
94/07/15 - 17:57
شماره: 13940715001412
 
اطلاعیه روابط‌عمومی فرهنگستان علوم پزشکی
دیدار مرندی با صدام در راستای دعوت برای شرکت در کنفرانس سران اسلامی صورت گرفته بود

روابط عمومی فرهنگستان علوم پزشکی اعلام کرد که دیدار مرندی با صدام در راستای دعوت ایران از تمامی رؤسای جمهور کشورهای اسلامی برای شرکت در کنفرانس سران کشورهای اسلامی به صلاحدید رئیس‌جمهور وقت صورت گرفته بود.

خبرگزاری فارس: دیدار مرندی با صدام در راستای دعوت برای شرکت در کنفرانس سران اسلامی صورت گرفته بود
  •  

به گزارش حوزه پارلمانی خبرگزاری فارس، در پی انتشار تصاویر دیدار علیرضا مرندی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با صدام رئیس جمهور سابق عراق در فضای مجازی، روابط عمومی فرهنگستان علوم پزشکی اطلاعیه‌ای صادر کرد.

متن این اطلاعیه به شرح ذیل است:

با عنایت به درج خبری در خصوص «تفاوت دیدار مرندی با صدام و ظریف و اباما در چیست؟» و انتشار خاطرات و عکس از ملاقات دکتر مرندی با رئیس جمهور معدوم عراق که این روزها از طریق شبکه‌های مجازی و سایت‌های داخلی و نیز برخی خبرگزاری‌ها متمسکی برای زیر سؤال بردن مأموریت دیپلماتیک آقای دکتر مرندی، نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شده است به اطلاع می‌رساند این دیدار در راستای دعوت ایران از تمامی رؤسای جمهور کشورهای اسلامی برای شرکت در کنفرانس سران کشورهای اسلامی به صلاحدید رئیس‌جمهور وقت جناب آقای هاشمی و هماهنگی با مسئولان عالی‌رتبه نظام صورت گرفته است. آقای دکتر مرندی علی‌رغم میل باطنی و همه مخالفت‌هایی که با این سفر و ملاقات با رئیس‌جمهور عراق داشته است اما در نهایت به اصرار مقامات ارشد نظام مجبور به انجام این سفر و ملاقات با صدام حسین دیکتاتور ملعون و معدوم عراق می‌شود. در اینجا لازم است جهت تنویر افکار عمومی گوشه‌ای از خاطرات آقای دکتر مرندی در مورد این سفر را یک بار دیگر از زبان ایشان بازگو نماییم:

«... دکتر ولایتی به من گفت: قرار است سران کشورهای اسلامی به ایران بیایند. همه سران را من دعوت کردم جز دو نفر یکی شاه اردن و دیگری رئیس جمهور عراق، قرار است نامه شاه اردن را آقای نعمت‌زاده ببرد،‌ نامه عراق را هم قرار است تو ببری. فردای آن روز به دکتر ولایتی گفتم من نمی‌روم. ولایتی گفت این که نمی‌شود، اگر تو نروی مشکل درست می‌شود. گفتم من برای صدام نامه نمی‌برم. آقای هاشمی مدتی بعد مرا صدا کرد و گفت فلانی برو اما من پایم را در یک کفش کردم که نمی‌روم.

چند روز بعد از دفتر حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای (مدظله) با من تماس گرفتند و وقت ملاقات دادند. ایشان به من گفت شنیده‌ام چنین اتفاقی افتاده. گفتم بله ولی من قبول نکردم. چند دقیقه‌ای با من صحبت کردند و در نهایت گفتند:«صلاح این است که شما بروی». چاره‌ای جز اطاعت نداشتم».

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 16 مهر 1394  ] [ 12:22 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۲۲۵۳۲
|
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۵

 

شماره جدید خط حزب‌الله +عکس

دوازدهمین پیش شماره «خط حزب‌الله» با یادداشتی درباره «حق‌الناس، باطل‌السحر نقشه‌ دشمن در انتخابات» منتشر شد.
     چمران نیوز:  گزارش خبری از مطالبه جدی رهبر انقلاب از نیروهای مؤمن و انقلابی در ۵ سخنرانی اخیر ایشان، توصیه حضرت امام(ره) درباره لزوم دفاع از انقلاب، معرفی کتاب «آن بیست و سه نفر» و توصیه‌ای در باب مناجات و استفغار در روز عرفه، از مهمترین بخش‌های پیش‌شماره‌ جدید نشریه‌ی خط حزب‌الله است.

 

ششمین قسمت از سلسله مباحث آزادی از دیدگاه رهبر انقلاب و هم‌چنین بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره شرایط و دلایل آغاز جنگ تحمیلی از دیگر بخش‌های این شماره نشریه است.

 

نسخه‌ PDF نشریه در دو نسخه A۴ جهت مطالعه و A۳ برای چاپ و تکثیر بر روی سایت khamewnei.ir قرار گرفته است.

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 16 مهر 1394  ] [ 12:21 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۹۴۱۵
|
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۶

30 خاطره از شهيد چمران

چمران نیوز:  آنچه مي خوانيد 30 خاطر از دوران زندگي پرافتخار شهيد دکتر مصطفي چمران است که در سالروز شهادتإشان تقديم شما بزرگواران مي گردد. باشد که مورد قبول حضرت حق قرار گيرد. 

1- مدير دبستان با خودش فکر کرد و به اين نتيجه رسيد که حيف است مصطفي در آن جا بماند. خواستش و به‌ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدي نامي، که مدير آن جاست صحبت کند. البرز دبيرستان خوبي بود، ولي شهريه مي گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسيد. بعد يک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفي جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت:  «پسر جان تو قبولي . شهريه هم لازم نيست بدهي.»

2- سال دوم يک استاد داشتيم که گيرداده بود همه بايد کراوات بزنند. سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترين نمره.

3- بورس گرفت. رفت آمريکا. بعد از مدت کمي شروع کرد به کارهاي سياسي- مذهبي. خبر کارهايش به ايران مي رسيد. از ساواک پدر را خواستند و به ش گفتند «ما ترمي چهارصد دلار به پسرت پول نمي دهيم که برود عليه ما مبازه کند.» پدر گفت «مصطفي عاقل و رشيده . من نمي توانم در زندگيش دخالت کنم» بورسيه اش را قطع کردند. فکر مي کردند ديگر نمي تواند درس بخواند، برمي گردد.

4- چند بار رفته بود دنبال نمره اش. استاد نمره نمي داد. دست آخرگفت « شما نمره گرفته اي، ولي اگر بروي، آزمايشگاه نيروي بزرگي از دست مي دهد. » خودش مي خنديد. مي گفت « کارم تمام شده بود. نمره ام را نگه داشته بود پيش خودش که من هم بمانم»

5- چپي ها مي گفتند "جاسوس آمريکاست. براي ناسا کار مي کند." راستي ها مي گفتند "کمونيسته." هر دو براي کشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواک هم يک عده را فرستاده بود ترورش کنند. يک کمي آن طرف تر دنيا، استادي سرکلاس مي گفت "من دانشجويي داشتم که همين اخيراً روي فيزيک پلاسما کار مي کرد."

6-اوايل که آمده بود لبنان ، بعضي کلمه هاي عربي را درست نمي گفت. يک بار سرکلاس کلمه اي را غلط گفته بود . همه ي بچه ها همان جور غلط مي گفتند. مي دانستند و غلط مي گفتند. امام موسي مي گفت «دکتر چمران يک عربي جديدي توي اين مدرسه درست کرد.»

7- بعضي شب ها که کارش کمتر بود، مي رفت به بچه ها سر بزند. معمولا چند دقيقه مي نشست، از درس ها مي پرسيد و بعضي وقت ها با هم چيزي مي خوردند. همه شان فکر مي کردند بچه ي دکترند. هر چهارصدو پنجاه تايشان.

8- چند بار اتفاق افتاده بود که کنار جاده، وقتي از اين ده به ده ديگر مي رفتيم، مي ديد که بچه اي کنار جاده نشسته و دارد گريه مي کند. ماشين را نگه مي داشت، پياده مي شد و مي رفت بچه را بغل مي کرد. صورتش را با دستمال پاک مي کرد و او را مي بوسيد. بعد همراه بچه شروع مي کرد به گريه کردن. ده دقيقه، يک ربع، شايد هم بيش تر.

9- دکتر شعرها را مي خواند و ياد دعاي ائمه مي افتاد. مي خواست نويسنده اش را ببيند. غاده دعا زياد بلد بود. پيغام دادند که دکتر مصطفي مدير مدرسه ي جبل عامل مي خواهد ببيندم، تعجب کردم. رفتم. يک اتاق ساده و يک مرد خوش اخلاق. وقتي که ديگر آشنا شديم، فهميدم دعاهايي که من مي خوانم، در زندگي معمولي او وجود دارد.

10- گفتند "دکتر براي عروس هديه فرستاده" به دو رفتم دم ِ در و بسته را گرفتم. بازش کردم. يک شمع خوش‌گل بود. رفتم اتاقم و چند تا تکه طلا آويزان کردم و برگشتم پيش مهمان ها ؛يعني که اين‌ها را مصطفي فرستاده. چه کسي مي فهميد مصطفي خودش را برايم فرستاده؟

گفتند "دکتر براي عروس هديه فرستاده" به دو رفتم دم ِ در و بسته را گرفتم. بازش کردم. يک شمع خوش‌گل بود. رفتم اتاقم و چند تا تکه طلا آويزان کردم و برگشتم پيش مهمان ها ؛يعني که اين‌ها را مصطفي فرستاده. چه کسي مي فهميد مصطفي خودش را برايم فرستاده؟

11- گفته بود "مصطفي!من از تو هيچ انتظاري ندارم الا اين که خدا را فراموش نکني." بيست و دو سال پيش گفته بود؛ همان وقت که از ايران آمدم. چه قدر دلم مي خواهد به ش بگويم يک لحظه هم خدا را فراموش نکردم.

12- ما سه نفر بوديم ، با دکتر چهار نفر. آن ها تقريبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بدو بي راه گفتن . چند نفر آمدند که دکتر را بزنند. مثلا آمده بوديم دانشگاه سخن راني. از درپشتي سالن آمديم بيرون . دنبالمان مي آمدند. به دکتر گفتيم « اجازه بده ادبشان کنيم . » . گفت « عزيز ، خدا اين ها را زده .» دکتر را که سوار ماشين کرديم ، چند تا از پر سر و صداهاشان را گرفتيم آورديم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهميده بود . آمد توي اتاق . حسابي دعوامان کرد. نرسيده برگشتيم و رسانديمشان دانشگاه ، با سلام و صلوات.

13- وقتي جنگ شروع شد به فکر افتاد برود جبهه. نه توي مجلس بند مي شد نه وزارت خانه. رفت پيش امام. گفت "بايد نامنظم با دشمن بجنگيم تا هم نيروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پيش بيايد." برگشت و همه را جمع کرد. گفت "آماده شويد همين روزها راه مي افتيم". پرسيديم "امام؟" گفت"دعامان کردند."

14- سر سفره، سرهنگ گفت "دکتر! به ميمنت ورود شما يه بره زده ايم زمين." شانس آورديم چيزي نخورده بود و اين همه عصباني شد. اگر يک لقمه خورده بود که ديگر معلوم نبود چه کار کند.

15- کم کم همه بچه ها شده بودند مثل خود دکتر؛ لباس پوشيدنشان، سلاح دست گرفتنشان، حرف زدنشان. بعضي ها هم ريششان را کوتاه نمي کردند تا بيش تر شبيه دکتر بشوند. بعدا که پخش شديم جاهاي مختلف، بچه ها را از روي همين چيز ها مي شد پيدا کرد. يا مثلا از اين که وقتي روي خاک ريز راه مي روند نه دولا مي شوند، نه سرشان را مي دزدند. ته نگاهشان را هم بگيري، يک جايي آن دوردست ها گم مي شود.

شهيد چمران

16- ... دکتر نيست. همه پادگان را گشتيم، نبود. شايعه شد دکتر را دزديده اند. نارنجک و اسلحه برداشتيم رفتيم شهر. سرظهر توي مسجد پيدايش کرديم. تک و تنها وسط صف نماز جماعت سني ها. فرمان ده پادگان از عصبانيت نمي توانست چيزي بگويد. پنج ماه مي شد که ارتش درهاي پادگان را روي خودش قفل کرده بود، براي حفظ امنيت.

17-گفتم "دکتر جان، جلسه رو مي ذاريم همين جا، فقط هواش خيلي گرمه. اين پنکه هم جواب نمي ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داريم، اگه يکيش را بذاريم اين اتاق...".گفت "ببين اگه مي شه براي همه ي سنگرا کولر بذاريد، بسم ا... آخريش هم اتاق من."

18- از اهواز راه افتاديم ؛ دوتا لندرور. قبل از سه راهي ماشين اول را زدند. يک خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ کرد.و آمد تو، ولي به کسي نخورد. همه پريديم پايين، سنگر بگيريم. دکتر آخر از همه آمد. يک گل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت "کنار جاده ديدمش. خوشگله؟"

19- گفتم "دکتر، شما هرچي دستور مي دي، هرچي سفارش مي کني، جلوي شما مي گن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه ي مارو نداده ن. ستاد رفته زير سؤال. مي گن شما سلاح گم کرده ين..." همان قدر که من عصباني بودم، او آرام بود. گفت "عزيز جان، دل خور نباش. زمانه ي نابه سامانيه. مگه نمي گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم کرده. دل خور نشو عزيز."

20- براي نماز که مي ايستاد، شانه هايش را باز مي کرد و سينه ش را مي داد جلو. يک بار به ش گفتم "چرا سر نماز اين طورمي کني؟" گفت "وقتي نماز مي خواني مقابل ارشد ترين ذات ايستاده اي. پس بايد خبردار بايستي و سينه ت صاف باشد."با خودم مي خنديدم که دکتر فکر مي کند خدا هم تيمسار است.

21- ناهار اشرافي داشتيم ؛ ماست. سفره را انداخته و نينداخته، دکتر رسيد. دعوتش کرديم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره.يکي مي پرسيد "اين وزير دفاع که گفتن قراره بياد سرکشي، چي شد پس؟"

گفتم "دکتر جان، جلسه رو مي ذاريم همين جا، فقط هواش خيلي گرمه. اين پنکه هم جواب نمي ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داريم، اگه يکيش را بذاريم اين اتاق...".گفت "ببين اگه مي شه براي همه ي سنگرا کولر بذاريد، بسم ا... آخريش هم اتاق من."

22- دکتر آرپي جي مي خواست، نمي دادند. مي گفتند دستور از بني صدر لازم است. تلفن کرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان کاسه. طرف پاي تلفن نمي ديد دکتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مي شنيد که "من از کجا بني صدر رو گير بيارم مجوز بگيرم؟" رو کرد به من، گفت "برو آن جا آرپي جي بگير. ندادند به زور بگير برو عزيز جان."

23- وقتي دکتر تير خورد، همه ي بچه ها آمدند ديدنش. باور نمي کردند. مي گفتند دکتر رويين تن است. تصرف دارد روي گلوله ها. مسيرشان را عوض مي کند. از اين حرف ها. دکتر وقتي شنيد، خيلي خنديد.

24- مي گفتند "چمران هميشه توي محاصره است." راست مي گفتند. منتها دشمن مارا محاصره نمي کرد. دکتر نقشه اي مي ريخت. مي رفتيم وسط محاصره، محاصره را مي شکستيم و مي آمديم بيرون.

25- مريض شده بود بدجور. گفتم "دکتر چرا نمي ري تهران؟دوايي،دکتري؟" گفت "عزيز جان، نفس اين بچه ها خوبم مي کند."

شهيد چمران

26- با خودش عهد کرده بود تا نيروي دشمن در خاک ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مي رفت، نه شوراي عالي دفاع. يک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود گفت "به دکتر بگو بيا تهران." گفتم "عهد کرده با خودش، نمي آد." گفت "نه، بگو بياد. امام دلش براي دکتر تنگ شده." به ش گفتم. گفت "چشم. همين فردا مي ريم."

27- گفت "رضايت بدهيد، من فردا بروم شهيد بشم." گفتم "من چه طور تحمل کنم؟" آن قدر برايم حرف زد تا رضايت دادم.

28- داشت منطقه را براي مقدم پور، فرمان ده جديد، توضيح مي داد. مثل هميشه راست ايستاده بود روي خاک ريز. حدادي هم همراهشان بود. سه نفر بودند؛ سه تا خمپاره رفت طرفشان. اولي پانزده متري. دومي هفت متري وسومي پشت پاي دکتر، روي خاکريز. ديدم هرسه نفرشان افتادند. پريديم بالاي خاک ريز. ترکش خمپاره خورده بود به سينه ي حدادي، صورت مقدم پور و پشت دکتر.

29- از تهران زنگ زدم اهواز. گفتم "مي خوام برگردم." گفتند "نمي خواد بيايي، همان جا باش." خودم را معرفي کردم. يکي از بچه ها گوشي را گرفت. زد زير گريه. پرسيدم "چي شده؟" گفت "يتيم شديم."

30- بعد از دکتر فکر کردم همه چيز تمام شده، تمام تمام.وصيت نامه اش را که خواندند، احساس کردم هنوز يک چيزهاي کوچکي مانده. يک چيزهاييکه شايد بشود توي جبهه پيدايشان کرد. رفتم وماندگار شدم ؛ به خاطر همان وصيت نامه.


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 16 مهر 1394  ] [ 12:12 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۲۵۲۱۶۸
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۵


رهبر انقلاب: مذاکره با آمریکا ممنوع است

 
حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه فرمودند: اینکه دم از مذاکره و گفتگو می‌زنند برای نفوذ است و عده ای در قضیه مذاکره سهل انگاری و سهل اندیشی می‌کنند و عمق مسائل را نمی‌فهمند. ایشان افزودند: مذاکره با امریکا ممنوع است، بخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلأ ندارد. این فرق دارد با مذاکره با دولتی که نه چنان امکانات و نه چنان انگیزه‌ای دارد.
 

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمعی از خانواده های آنان و همچنین خانواده های شهدای این نیرو، با اشاره به نقش جوانان انقلابی نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب در تأمین امنیت دریا و ایجاد رعب در دشمن، تاکید کردند: دشمنان به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم بویژه جوانان هستند و همه باید هوشیار و بیدار باشند.

حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار با اشاره به اهمیت موضوع امنیت دریا گفتند: آمادگی ها باید همواره به گونه ای باشد که براساس دستور قرآنی، در دشمن ایجاد رعب کند و جرأت تجاوز را از او بگیرد زیرا اگر خاکریزها قابل نفوذ باشند، دشمن نفوذ خواهد کرد.

ایشان خاطر نشان کردند: اکنون به برکت تشکیل جبهه انقلابی در جنوب کشور که متشکل از نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب است، دستور قرآنی ایجاد رعب در دشمن، محقق شده است.

فرمانده کل قوا با تأکید بر اینکه ما هیچگاه شروع کننده جنگ نخواهیم بود، افزودند: اما طبیعت دشمن همواره خوی تجاوز و نفوذ است، بنابراین باید توانایی های علمی و تجهیزاتی در قالب نوآوریها، روز به روز افزایش یابند.

رهبر انقلاب اسلامی، هم افزایی نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش را بسیار ضروری خواندند و با تأکید بر لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطره جوانان با ایمان و انقلابی همچون شهید نادر مهدوی و همراهان وی که شجاعانه در مقابل ناو امریکایی ها ایستادند و به آنها درس فراموش نشدنی دادند، گفتند: با این رشادتها و ایستادگی ها، دشمنان نظام اسلامی متوجه شدند که جمهوری اسلامی ایران، نظامی نیست که هرگونه بخواهند بتوانند با او رفتار کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین از همراهی خانواده ها و بویژه همسران فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی برای حضور در مناطق جنوبی کشور قدردانی کردند.

ایشان در ادامه به برنامه های خطرناک قدرتهای استکباری برای منطقه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه این قدرتها هیچ ابایی در استفاده از تجهیزات بسیار خطرناک و روش های غیر انسانی برای کشتار انسان های بی‌گناه ندارند، افزودند: ادعای آنها مبنی بر حمایت از حقوق بشر و حقوق شهروندی، خلاف واقع و کاملاً پوچ و بیهوده است.

رهبر انقلاب اسلامی حمله به بیمارستان در افغانستان و کشتار مردم در سوریه، عراق، یمن، فلسطین و بحرین را نمونه هایی از فجایع قدرتهای استکباری و بی رحمی و سنگدلی آنها دانستند و خاطرنشان کردند: امروز بزرگترین خطر برای دنیا، نفاق و ریا و دروغگویی مدعیان حقوق بشر است.

حضرت آیت الله خامنه ای به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه اشاره کردند و گفتند: در چنین شرایطی جمهوری اسلامی، به توفیق الهی علاوه بر جلوگیری از نفوذ دشمن در داخل، در بسیاری از موارد مانع از عملی شدن نقشه ها و برنامه های دشمن در منطقه شده است.

ایشان با تأکید بر اینکه ناکامی های دشمن در داخل و در منطقه، به برکت هوشیاری و آمادگی و عزم جوانان انقلابی و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه بوده است، خاطرنشان کردند: بر همین اساس بیشترین تلاش و برنامه ریزی قدرتهای استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است و ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ، است.

رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از عده ای سهل انگار و سهل اندیش در داخل که متوجه ابعاد و عمق این موضوع نیستند، افزودند: در کنار این افراد سهل اندیش، بی خیالان جامعه و افرادی هم هستند که به مصالح و منافع ملی کشور هیچ اهمیت و توجهی ندارند.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به طرح برخی مسائل از جانب افراد سهل اندیش و سهل انگار درخصوص مذاکره با آمریکا، گفتند: این افراد می گویند چگونه است که حضرت علی علیه السلام و حضرت امام حسین علیه السلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت می شود؟

ایشان در پاسخ به این شبهه افزودند: چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت ساده اندیشی است زیرا حضرت علی علیه السلام با زبیر و حضرت امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.

رهبر انقلاب اسلامی گفتند: متأسفانه عده ای برای توجیه مذاکره جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامه ها، سخنرانی ها و فضای مجازی مطرح می کنند، که کاملاً اشتباه است.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه ایران هیچ مخالفتی با اصل مذاکره با کشورها، اعم از اروپایی و غیراروپایی ندارد، خاطرنشان کردند: اما در مورد آمریکا موضوع متفاوت است زیرا آنها تعریفی که از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران کرده اند، به معنای نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل است.

ایشان با اشاره به همراهی و همکاری آمریکا و جریان صهیونیستیِ ضد بشریت، تأکید کردند: مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مذاکرات اخیر هسته ای گفتند: در این مذاکرات، طرف مقابل، تلاش داشت، از هر فرصتی برای نفوذ استفاده کند و حرکتی بر خلاف منافع ملی کشور انجام دهد، البته مذاکره کنندگان ایرانی، حواسشان جمع بود، اما بالاخره آمریکاییها در جاهایی فرصت پیدا کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضررهای بیشماری نیز دارد.

رهبر انقلاب گفتند: شرایط کنونی از لحاظ فعالیت ها و تلاشهای دشمنان جمهوری اسلامی که ما بر آنها احاطه اطلاعاتی نیز داریم، مقطع مهمی است زیرا آنها به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم درخصوص مسائل انقلابی، دینی و مصالح ملی کشور هستند.

ایشان با تأکید بر اینکه در موضوع تغییر افکار مردم، هدف اصلی جوانها هستند، جوانان را به هوشیاری بیش از پیش فراخواندند و افزودند: البته به لطف خداوند جوانان ما در دانشگاهها و همچنین در نیروهای مسلح بیدار و پای کار هستند و من از این جهت هیچ نگرانی ندارم.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سالروز مباهله و ایستادگی پیامبر اسلام (ص) و خاندان مطهر ایشان در مقابل جریان کفر، خطاب به جوانان انقلابی کشور، تأکید کردند: همانگونه که در قضیه مباهله در صدر اسلام، همه ایمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نیز در جمهوری اسلامی ایران، همه ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفای معنوی پیامبر(ص) و خاندان ایشان توانست دشمن را از میدان خارج کند، امروز هم ملت ایران با اقتدار معنوی خود، دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود خاطرنشان کردند: اگر برای یاری دین خدا آماده و پا به رکاب باشیم، قطعاً وعده الهی مبنی بر نصرت یاری کنندگان دین خدا، محقق خواهد شد و بدخواهان نظام اسلامی در طرح ها و برنامه های امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی شکست خواهند خورد.

پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب، دریادار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سخنانی با اشاره به رشادت‌های سپاه در دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: سربازان شما منتظر فرمان هستند تا درس عبرتی تاریخی به شیطان بزرگ و ایادی موذی، میهمان‌کش و کودک‌کش آنها در منطقه بدهند.

سردار فدوی با تأکید بر اینکه در آماده‌ترین شرایط ممکن قرار داریم، گفت: نشان دادن بخشی از توان رزمی و آمادگی‌های نیروی دریایی سپاه موجب شد تا دشمنان از لزوم تغییر استراتژی دریایی خود سخن بگویند در حالی که آنچه آنها از ما می‌دانند نسبت به آنچه نمی‌دانند قابل قیاس نیست.

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 مهر 1394  ] [ 6:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 67 :: 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4285888 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب