کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸در مقابل جنایات و ظلم و ستم آل سعود و نیز حوادثی همچون حادثه جانسوز قتل عام حجاج در صحرای منا که نتیجه خودخواهی و بی کفایتی سعودیها بود، خون هر انسان آزاده ای به جوش می آید. 🔸از طرفی، هیچ کاری از دست ما برنمی آید و به هیچ گونه نمیتوانیم با آل سعود خائن الحرمین مقابله کنیم. 🔸آن حادثه اگر چه بسیار تلخ و جانسوز است، اما این حس ناتوانی در مقابله به مثل و انتقام نیز، داغ دیگری است که گلوگیر ما شده است. 🔸اما جالب است بدانید آقا امام جعفر صادق (علیه السلام) در روایت ارزشمندی راه مقابله با این کافران خدانشناس را به ما یاد دادند. 🔸روایت این است: 🔹عَنْ جَعْفَرِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ (علیهما السلام)‏ ... قَالَ لَهُ رَجُلٌ: 🔹يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي عَاجِزٌ بِبَدَنِي‏ عَنْ‏ نُصْرَتِكُمْ وَ لَسْتُ أَمْلِكُ إِلَّا الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ اللَّعْنَ‏ فَكَيْفَ حَالِي؟ 🔹فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ (علیه السلام): حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَنَّهُ قَالَ: 🔹مَنْ ضَعُفَ عَنْ نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلَعَنَ‏ فِي خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا 🔹بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ جَمِيعَ الْأَمْلَاكِ مِنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ 🔹فَكُلَّمَا لَعَنَ هَذَا الرَّجُلُ أَعْدَاءَنَا لَعْناً سَاعَدُوهُ وَ لَعَنُوا مَنْ يَلْعَنُهُ 🔹ثُمَّ ثَنَّوْا فَقَالُوا: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَبْدِكَ هَذَا الَّذِي قَدْ بَذَلَ مَا فِي وُسْعِهِ وَ لَوْ قَدَرَ عَلَى أَكْثَرَ مِنْهُ لَفَعَلَ 🔹فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: قَدْ أَجَبْتُ دُعَاءَكُمْ وَ سَمِعْتُ نِدَاءَكُمْ وَ صَلَّيْتُ عَلَى رُوحِهِ فِي الْأَرْوَاحِ وَ جَعَلْتُهُ عِنْدِي مِنَ‏ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ. ▫شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله! من ناتوانم از اینکه با بدنم شما را کمک کنم (نیرو و توان جهاد ندارم) و نمیتوانم کاری انجام دهم مگر اینکه از دشمنان شما بیزاری بجویم و آنها را لعن کنم. وضعیت من چگونه است؟ ▫امام صادق (علیه السلام) فرمودند: پدرانم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کردند که ایشان فرمودند: هر کس از یاری و کمک ما اهل بیت ناتوان باشد و در خلوت خودش دشمنان ما را لعن کند، خدای متعال صدای (لعن کردن) او را به تمام ملائکه ای که در عالم هستند میرساند. ▫پس هر وقت او دشمنان اهل بیت را لعن کند، ملائکه هم او را کمک نموده و همراه او، آن دشمنان را لعن میکنند. ▫سپس بر این فرد مؤمن (که دشمنان اهل بیت را لعن کرده) درود میفرستند و میگویند: خدایا! درود بفرست بر این بنده ات که هر چه در توان داشت انجام داد و اگر بیش از این برایش ممکن بود، انجام میداد. ▫پس خدای متعال نیز میفرماید: من دعای شما را اجابت کردم و صدای شما را شنیدم و بر روح او در بین ارواح درود فرستادم و او را نزد خودم از نیکان برگزیده قرار دادم. 📚 بحارالانوار جلد 27 صفحه 222 ❗پس بیاید همه با هم و به نیت نابودی آل سعود و وهابیت خبیث، تا میتوانیم آنها را لعن کنیم که به فرمایش امام صادق (علیه السلام)، تمام ملائکه با ما همصدا شده و آنها هم آل سعود را لعن خواهند کرد. 🔻🔻🔻 🔴 به نیت شادی دل امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) و با هدف نابودی آل سعود و وهابیت ملعون، تا میتوانید بگویید: 💥 اللهم العن آل سعود ا🔸🔷🔶🔷

منبع ؛نوربصیرت


ادامه مطلب



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 10:55 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

ايرنا/

رييس جمهوري اسلامي ايران با نيمه تمام گذاشتن سفر نيويورک، براي حضور در مراسم انتقال پيکر حجاج کشورمان که در حادثه اخير منا جان باختند، به تهران باز مي گردد. به گزارش ايرنا، پروز اسماعيلي معاون ارتباطات و اطلاع رساني دفتر رييس جمهوري ضمن اعلام اين خبر افزود: دکتر روحاني از لحظه ورود به نيويورک و اطلاع از حادثه منا، پيگير وضعيت حجاج عزيز جانباخته و مصدوم کشورمان در اين حادثه غم انگيز بود و مرتبا در تماس با معاون اول خود و نيز مسوولان ذيربط، گزارش عملکرد دستگاه هاي مرتبط را پيگيري کردند. وي يادآور شد: رييس جمهوري همچنين در بدو ورود به نيويورک به وزراي امور خارجه، ارشاد، راه و شهر سازي، کشور، بهداشت و بويژه سازمان حج دستور داد تا با تشکيل ستادي هماهنگ، نسبت به انتقال هر چه سريعتر پيکر قربانيان به ميهن اسلامي و مداواي آسيب ديدگان حادثه اقدام کنند. معاون ارتباطات و اطلاع رساني دفتر رييس جمهوري گفت: عليرغم کارشکني ها و تعلل مقامات سعودي، در نتيجه تلاش هاي صورت گرفته، نخستين گروه از پيکرهاي حجاج عزيز کشورمان که در حال انجام مناسک حج ابراهيمي، لباس احرام و در سرزمين منا قرباني شدند؛ روز سه شنبه به کشورمان منتقل خواهد شد و به همين دليل رييس جمهوري با لغو تعدادي از برنامه و ديدارهاي پيش بيني شده خود در سازمان ملل، بعد از ظهر دوشنبه نيويورک را ترک خواهد کرد


ادامه مطلب



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 9:39 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

ﺍﻭّﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﺩﻭّﻡ ﺑﻪ ﺷﻪ ﻧﺠﻒ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﺭُﺧﺴﺎﺭ ﻋﻠﯽ ﺷﯿﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﺯﻫﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺠﺎ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺴﺎء ﺭﺍ🌺 ﺻﻠوات🌺

ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺳﻼﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺩﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻔﺘﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﮔﻔﺘﻢ ﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺳﺠﺎﺩ ﺁﻥ ﭘﺎﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﭘﺲ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍت🌺

ﺻﺎﺩﻕ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﻥ ﺣﻨﺠﺮﮤ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺿﯿﺎ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﺭﻭ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ ﺩﺭ ﻃﻮﺱ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﻟﻐﺮﺑﺎ ﺭﺍ 🌺ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻘﯽِ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺩ ﻫﻢ ﻫﺎﺩﯼ ﻭ ﻋﺴﮑﺮﯼّ ﻣﺎ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

ﺣﺎﻻ ﺑﯿﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻫُﺪﯼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻋﺮﺵ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ🌺 ﺻﻠﻮﺍﺕ🌺

🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم🌺


ادامه مطلب



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 9:33 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

امام علی(ع)-عید غدیر غلامرضا سازگار

امروز روز عیـد خداونـد کبــریاست//

عید فرشتگــان خـدا عیـد انبیاست//

عید محمّد عید علی عید فاطمه//

عید ائمه، عیـد امـم، عید اولیـاست//

عید کمال نعمت و عیـد تمـام دین//

عید حسین عید شهیدان کربلاست//

عید امـامت علـوی، عیـد یاس کفر//

عید هلاک شیطان، عید حیات ماست//

پیغمبران مدیحه بخوانید از علی//

عیدی خویش را بستانید از علی//

عید بزرگ خـالق اکبر مبارک است//

عید بقـای دین پیمبر مبارک است//

عید غدیـر بهــر تمــام غدیریـان//

بر مسلمین ولایت حیدر مبارک است//

عید بزرگ سـاقی کوثـر ولی حـق//

از ذات ذوالجلال به کوثر مبارک است//

چشم یهود چون دل اهل سقیفه کور//

عید غدیـرِ فاتح خیبر مبارک است//

امروز- ای تمام ملل!- حیدری شوید//

سر تـا قدم زبـانِ ثناگستری شوید//

بر گوش جان صدای خداوند اکبر است//

مـداح مـرتضی به زبـان پیمبـر است//

گوید که ای تمـام خلایق، وصی من//

از کوچک و بزرگ بـدانید حیـدر است//

حیدر که ذوالفقار خدا شیر مصطفی است//

حیدر که فاتح احـد و بدر و خیبر است//

حیدر که روز خندق، یک ضرب دست او//

از طاعـت تمـام خـلایق فراتـر است//

باور کنید اینکه علی جان احمد است//

باور کنید مـن علی‌ام او محمّد است//

بـاور کنیـد فاتح خیبر فقـط علی است//

بـاور کنیـد ساقی کوثر فقط علی است//

بـاور کنیـد آن کـه شـب لیلـة الـمبیت//

هر لحظه شد فدای پیمبر فقط علی است//

بـاور کنیـد از طـرف حـق بـرای مـن//

تنها کسی که گشت برادر، فقط علی است//

باور کنید آن که همـه عمر، لحظـه‌ای//

غافل نشد ز حضرت داور فقط علی است//

بـاور کنید هـر که علـی باشـدش امام//

جنت بر اوست واجب و دوزخ بوَد حرام//

این است آن علی که ستوده‌ست داورش//

این است آن علی که خدا خوانده حیدرش//

این است آن علی که برای نجات دین//

آمـد نـود جـراحت سنگین بـه پیکرش//

این است آن علـی که روایات وحی را//

خوانده است جبریل امیـن در برابرش//

این است آن علی که در آیات بی‌شمار//

باشـد خـدای عزّوجـلّ مـدح‌گسترش//

این است آن علی که به ظل هدایتش//

باشـد تمـام دیـن خـدا در ولایـتش//

ای در مکان حقیقتی از لامکان //

علی وی در زمین امام هزار آسمان علی//

ای بنـده‌ای که داده خداییت دست حق//

 بر وسعت جهان و به طول زمان علی//

جویای دشمنان تو از شش جهت جحیم//

مشتاق دوستان تو بـاغ جنان علی//

بـرقع بـزن کنـار ز مــاه جمـال خـود//

آنک بـده جمال خدا را نشان علی//

آغوش کبریا همه بیت‌الحرام توست//

زیباتـرین کلام خـداوند نام توست//

تو نفس احمدی و امامت از آن توست//

تو جان مصطفایی و او نیز جان توست//

گویـی هنـوز یکسـره در بــرکۀ غـدیر//

با صدزبان، رسول خدا مدح‌خوان توست//

سوگند می‌خـورم بـه محمّد که رهبری//

بعـد از رسـول، حقِ تو و خاندان توست//

آن کس که خواست //غصب کند مسند تو را//

کمتـر ز خـاک خادمـۀ آستـان تـوست//

وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار//

آورد جبرییــل بـرای تــو ذوالفقـار//

ای سجده شسته روی خود از خاک کوی تو//

ای سیل‌هـای رحمت حق آب جوی تو//

بی‌آبرویـم، ایــن نبــوَد گـر عقیـده‌ام//

اســلام راسـت آبــرو از آبــروی تـو//

خلـوت کننــد چونکـه خـدا و پیمبرش باشـد کـلام هـر دو فقط گفتگـوی تو//

بالاتــری از اینکــه تمـام بهـشت را//

فردا کننـد هدیـه بـه یک تار موی تو//

در چشم آن که پاک سرشت است یا علی//

دیـدار قنبـر تــو بـهشت اسـت یا علی//

در پیکــر تـو روح و روان محمّــد است//

در کـام تـو همیشـه زبـان محمّـد است//

بگـذار دیگــران ز پـی دیگــران رونــد//

مولای من کسی است که جان محمّد است//

قدر و جـلال و شان محمّد از آن توست//

قدر و جلال و شان تو از آن محمّد است//

دیـدم هــزار مرتبــه گفتـم هـزار بــار//

در تـو تمـام نـام و نشـان محمّـد است//

"میثم" تو را شنـاخت، تـو مرآت احمدی//

نامت خوشت علی است، ولیکن محمّدی//  


ادامه مطلب



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 9:09 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۴۵۲۵۳
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۴ - ۰۱:۴۸
 

  تازه ترين تصميم درباره ميزان

 مجوز تاسيس يک موسسه مالي و اعتباري در ارتباط با اموال، دارايي ها و بدهي هاي موسسه ميزان و نيز به کارگيري کارکنان اين موسسه منحل شده، به سرمايه گذاران بانک صادرات داده شد.نماينده مردم 5 شهرستان استان روز گذشته با اعلام اين خبر در گفت و گو با خبرنگار ما گفت: اين مجوز پيرو جلسه روز گذشته با لاريجاني رئيس مجلس صادر شد.«ثروتي» در اين رابطه بيان کرد: پيرو استيضاح انجام شده وزير اقتصاد و جمع آوري امضا براي استيضاح دوم به منظور اصرار بر استيضاح اول، روز گذشته جلسه اي با رئيس مجلس برگزار و اين مجوز پس از بررسي موضوع در کميته غيرمتشکل پولي و تصويب آن در اين کميته و نيز شوراي پول و اعتبار صادر شد و از اين پس تمامي طلبکاران و کارکنان مؤسسه ميزان با اين بانک طرف خواهند بود.وي خاطرنشان کرد: پيرو مصوبه شوراي عالي امنيت ملي اين مجوز صادر شده است تا طلبکاران ميزان به پول هاي خود برسند و تکليف کارکنان اين موسسه مشخص شود.وي تأکيد کرد: سپرده گذاران و کارکنان موسسه ميزان ديگر نگران مطالبات و وضعيت خود نباشند زيرا حساب و کتاب هايشان پس از اين با بانک صادرات خواهد بود.موسسه ميزان به دليل ورشکستگي منحل شد و تعداد 900هزار نفر در اين موسسه حساب داشتند که 10درصد از آن ها را مردم خراسان شمالي تشکيل مي دهند. پيشتر نيز «قوامي» نماينده مردم اسفراين و عضو شوراي پول و اعتبار در گفت و گو با ايرنا با اعلام موافقت اصولي شوراي پول و اعتبار با وکيل يک موسسه مالي و اعتباري به عنوان جايگزين ميزان گفته بود: سرمايه گذاران اين موسسه جديد که از بخش خصوصي هستند با تضمين آوردن 30 هزار ميليارد تومان سرمايه، خواستار تشکيل آن شدند.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 6:33 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
[ دوشنبه 6 مهر 1394  ] [ 6:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

 

 

 

 

http://barrud.mizbanblog.com/upload/picture/i_118.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
مشاهده پوشه 1_015.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_019.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 8635-1_019.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_030.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_032.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1_085.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1415611165897.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1428770566440.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1428770580860.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 3946-1428770580860.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه dsc00791.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه showobjectpicture.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه pic_0171.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه img_7955.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه pic_0060.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه i_301.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه 1545-1_085.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
مشاهده پوشه i_118.jpg ویرایش مشاهده پوشه حذف
 

تصاويركمترديده شده /حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي


ادامه مطلب



[ یک شنبه 5 مهر 1394  ] [ 7:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

  زندگينامه امام هادي (ع)



 

 

 

امام هادی(ع)

 

 


تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود .

 

در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .

 

به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند .

 

و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است " . اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است .

 

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد .

 

با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .

 

بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .

 

پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه يحيی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدينه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهيم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به يحيی بن هرثمه گفت : ای مرد ، اين امام هادی فرزند پيغمبر خدا (ص ) مي باشد و مي دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پيغمبر (ص ) در روز قيامت از تو بازخواست مي کند . يحيی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نيز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصيف ترکی . ا

 

و نيز به يحيی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همين وصيف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنيدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزيد و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از اين مطالب که از قول يحيی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار مي گردد ، و نيز اين مطالب دليل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعيت امام و موضع خاص او در بين هواخواهان و شيعيان آن حضرت داشته است .

 

باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از يحيی پرسيد : علی بن محمد چگونه در مدينه مي زيست ؟ يحيی گفت : جز حسن سيرت و سلامت نفس و طريقه ورع و پرهيزگاری و بي اعتنايی به دنيا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چيزی نديدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجيد و کتابهای علمی چيزی نيافتم . متوکل از شنيدن اين خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سيدالشهداء (ع ) آب بستند و زيارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زيارت مانع شدند ، و دشمنی يزيد و يزيديان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانيدند ، با اين همه در برابر شکوه و هيبت حضرت هادی (ع ) هميشه بيمناک و خاشع بود .

 

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .

 

چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت . مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .

 

آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود .

 

با اين همه ، متوکل هميشه از اينکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و رياست ظاهری بر وی به سر آيد بيمناک بود . بدخواهان و سخن چينان نيز در اين امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسيار جمع کرده و کاغذهای زياد است که شيعيان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از اين خبر وحشت کرد و به سعيد حاجب که از نزديکان او بود دستور داد تا بي خبر وارد خانه امام شود و به تفتيش بپردازد .

 

اين قبيل مراقبتها پيوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نيز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در ميان بيابان وسيعی ، در موضعی روی هم بريزند . ايشان چنين کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالي " نهادند آنگاه خليفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( عليه السلام ) را نيز به آنجا طلبيد و گفت : شما را اينجا خواستم تا مشاهده کنيد سپاهيان من را . و از پيش امر کرده بود که لشکريان با آرايشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنماياند ، تا مبادا آن حضرت يا يکی از اهل بيت او اراده خروج بر او نمايند " .

 

در اين مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقيم و غير مستقيم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهايی که در اقامتگاه امام (ع ) مي شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سيد محمد - که حرم مطهر وی در نزديکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - ياد شده است . اين نکته نيز مي رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر مي زده اند . "

 

 

اصحاب و ياران امام دهم (ع )
در ميان اصحاب امام دهم ، برمي خوريم به چهره هايی چون " علی بن جعفر ميناوي " که متوکل او را به زندان انداخت و مي خواست بکشد . ديگر اديب معروف ، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد . و علت آن را چنين نوشته اند که دو فرزند متوکل خليفه عباسی در نزد ابن سکيت درس مي خواندند . متوکل از طريق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

 

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 

در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 

نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی برای اين کار مأموريت داشته است .

 

زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .

 

 

صورت و سيرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هايش اندکی برآمده و سرخ و سفيد بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسيار مي کرد . امام آن چنان شکوه و هيبتی داشت که وقتی بر متوکل خليفه جبار عباسی وارد مي شد او و درباريانش بي درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمي خاستند .

 

خلفايی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعين ، معتز ، همه به جهت شيفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنيای فريبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی ديرينه داشتند و کم و بيش دشمنی خود را ظاهر مي کردند ولی همه ، به خصال پسنديده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و اين فضيلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نياکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را ديده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پيوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نياز با معبود مي گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن مي پوشيد و زير پای خود حصيری پهن مي کرد . هر غمگينی که بر وی نظر مي کرد شاد مي شد . همه او را دوست داشتند . هميشه بر لبانش تبسم بود ، با اين حال هيبتش در دلهای مردم بسيار بود .

 

 

شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسيله زهر به شهادت رسيد . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالين او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از اين سال امام حسن عسکری پيشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بيست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 

 

زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) يک زن به نام سوسن يا سليل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن عليه السلام ( امام عسکری (ع ) يازدهمين اختر تابناک ولايت و امامت است ) . 2 - حسين . 3 - سيد محمد که يک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهيزگار که بسياری گمان مي کردند مقام ولايت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شيعيان است در نزديکی سامرا مي باشد . 4 - جعفر . 5 - عايشه ، يا به نقل شادروان شيخ عباس قمي " عليه " .


ادامه مطلب



[ یک شنبه 5 مهر 1394  ] [ 7:34 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگی‌نامه امام موسی كاظم (ع)



 

زندگی‌نامه امام موسی كاظم علیه السلام

 

زندگی‌نامه امام موسی كاظم علیه السلام:

 

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته:امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی كاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

 

نام مادر امام موسی كاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

 

مدت امامت امام موسی كاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

 

تاریخ و علت شهادت امام موسی كاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

 

محل دفن: مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است.

 

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.

 

فرزندان امام موسی كاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

 

الف)   پسران‏  امام موسی كاظم

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.    10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

 

ب) دختران   امام موسی كاظم

1. فاطمه كبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حكیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. كلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب.    11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام كلثوم.

یكى از دختران امام موسی كاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام كه براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اكنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

 

اصحاب ویاران امام موسی كاظم :

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى كاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى كاهلى.

9. مفضّل بن عمر كوفى.

10. هشام بن حكم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

 

امام موسى كاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. 

امام موسی كاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

 

رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.

 

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.

 

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

 

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى كاظم علیه‌السلام.

 

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

 

6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

 

7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.

 

8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

 

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.

 

10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 179 هجرى.

 

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

 

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.

 

13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

 

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

 

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.

 

16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.

 

17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.

 

18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

 

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.

 

منبع: از كتاب "خاندان عصمت علیهم السلام" ، سید تقى واردى.



 


ادامه مطلب



[ یک شنبه 5 مهر 1394  ] [ 7:20 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 67 :: 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4079571 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب