کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

پیامک  میلاد امام رضا (ع)

 

طلوع زيباى شمس الشموس از مشرق كرامت و رأفت مبارك!
امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ميلاد هشتمين امام، هفتمين قبله و دهمين کشتي نجات، آقا امام رضا (علیه السّلام) بر شما مبارکباد.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ولادت باسعادت سلطان، امير و ولي نعمت تمام ايرانيان، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ميلاد عالم آل محمد، هشتمين حجت سرمد، نگين درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک باد.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ميلاد شمس الشموس، خسرو اقليم طوس، شاه انيس النفوس، برشما و خانواده ي گراميتان، تبريک و تهنيت.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ميلاد هشتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت بر عاشقان طريقش مبارك باد.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
سلام بر سلطان خراسان؛ او که غبار قدمگاهش، سرمه دیدگان ماست.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ميلاد على بن موسى الرضا، مأواى دل‏شكستگان و تكيه‏گاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حريمش مبارك باد!

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
اي پسر فاطمه، نور هدي
سبزترين باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها مي شود
پاکتر از آينه ها مي شود
اي گل گلزار خدا، يا رضا
آينه ي قبله نما يا رضا

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
السلام اي حضرت سلطان عشق
يا علي موسي الرضا اي جان عشق
السلام اي بهر عاشق سرنوشت
السلام اي تربتت باغ بهشت

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
از عرش سلام سرمدي آوردند
آيينه ي حُسن سرمدي آوردند
با آمدن رضا (ع) از باغ بهشت
يک دسته گل محمدي آوردند
ميلاد نور مبارک

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
به گوش دل ندا آمد، که يار دلربا آمد
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذيقعده
که آمد بهترين بنده، رضا آمد ، رضا آمد

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
نقاره ها ز اوج مناره وزيده اند
مردم صداي آمدنت را شنيده اند
زيباتر از هميشه شده آستان تو
آقا! چقدر ريسه برايت کشيده اند
ولادت هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت، آقا امام رضا (عليه السلام) مبارکباد.

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
حريمت قبله ي جانم
بود حب تو ايمانم
تو را هر لحظه مي خوانم
رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولاي تو
گدايم من گداي تو
نهادم سر به پاي تو
رضا جانم، رضا جانم
ميلاد نور مبارک

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
شمع جمع شاپرکهايي رضا
اي کليد ساده مشکل گشا
آن گل زيبا گل خوشبو تويي
اي رضا جان، ضامن آهو تويي
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگيرم اوج، خوشحال و رها

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد
، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد
بردامن ما دست توسل بزنيد

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد
گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان می دهد

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
هر کی دلش اسیره سلطان عالمینه
کوی امام هشتم شیش گوشه ی حسینه
گل رنگ و بوی خود را زان بی قرینه دارد
شهر رضا صفای شهر مدینه دارد

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
بیــــا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است آن را مختصر کن
دل من خاک نیشــابوری تـوست
کـــرم فرما و از این دل گـذر کن!

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
من هم یه خطا کارم
اما با اینکه گنه کارم
در روز جزا شادم
از اینکه رضا دارم

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل
سلطان سریر ارتضا ما را بس
فرزند علی مرتضی ما را بس
در روز جزا که مزد اعمال دهند
پاداش غلامی رضا ما را بس

امام رضا,ولادت,اس ام اس,پیامک,ثامن الائمه,علی بن موسی,میلاد امام رضا,غریب الغربا,سلطان,گل

سالها تاریخ شمسی گشت و گشت
شادمان شد تا شنید این سرگذشت
روز میلاد امام هشتم است
هشت هشت جمعه هشتاد و هشت
 

منابع:

ماهنامه اشارات
www.askquran.ir
www.mohebbinoreza.ir
http://www.hawzah.net
http://sms4u.parsiblog.com


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 8:06 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

حجاج : مهمان خاص خداوند: از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

مهمانان خاص خداوند   

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430937240166900_i%20007.JPG
یکی از سنت های حسنه ودستورات دین مبین اسلام احترام به مهمان است ،وکسانی که برای انجام اعمال حج یاعمره،به دعوت عام خداوند تبارک وتعالی ، به سرزمین عربستان ومکه مکرمه مشرف می شوند ،مهمانان خداوند هستند .آنهم مهمانی ویژه ،مهمانی خاص و آبرومند،همانگونه حضرت امام علی( ع) فرمودند : حاجی وعمره گذار، مهمانان خاص خداوند هستند ،وحق است بر خداوند که مهمانان خاص خودش را گرامی داشته وآنهارا درپناه مغفرت خودش قرار دهد.
   وروایت دیگری درجهت معرفی وموقعیت ، مهمانان خداوند از  امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند : حاجی وعمره گذار مهمانان خدا هستند ، اگر از او چیزی بخواهند به آنان عطا می کند ، ( همان طوری  مهمان عادی، اگر از صاحب خانه  چیزی بخواهد میزبان  به او می دهد) واگر دعاکنند اجابت می کند ، واگر شفاعت بطلبند شفاعتشان می کند ، واگر ساکت باشند ، خداوند عطاو کرامت های خودش رانسبت به آنها آغاز می کند ،
منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 8:05 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

فضیلت حج از زبان امام صادق ع) : از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

فضیلت حج از زبان امام صادق (ع )

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430937240166900_i%20007.JPG


روایتی از امام صادق( ع) در مورد فضیلت حج نقل شده است که مشابه فرمایش ، پیامبر گرامی اسلام (ص) در پاسخ به سؤال یکی از انصار است ،   امام صادق( ع) در پاسخ به پرسش ، فردی به نام  مشمعل اسدی که می گوید : سالی به حج مشرف شدم پس از برگشت خدمت امام صادق( ع) رسیدم فرمودند: از کجا می آئی ای مشمعل ؟ عرض کردم فدایتان گردم  : از سفر حج ، فرمودند می دانی برای حاجی چقدر ثواب وجود دارد ، عرض کردم نمی دانم  ، مگر اینکه شما به من تعلیم دهید ، فرمودند :  هرگاه بنده ای (برگرد) این خانه هفت دور طواف کند ،ودو رکعت نماز بخواند وسعی بین صفا ومروه انجام دهد  خداوند برای او شش هزار ثواب می نویسد ، وشش هزار از گناهان اورا عفو   می کند وشش هزار بر درجات او می افزاید ، وشش هزار از حاجت های او بر آوروه می شود . اینها پاداشها ی او در دنیا است ، ودر آخرت نیز برای او، چنین پاداشی در نظر گرفته می شود .عرض کردم  فدایتان گردم :خیلی زیاد است . فرمودند  :آیا می خواهی بیش از این ثواب  برای تو نقل کنم ، عرض کردم ،بلی، فرمودند : قضای حاجت مؤمن، افضل از یک حج ویک حج ویک حج است وآنرا تا ده مرتبه شمردند. 

منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 8:04 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

فضیلت حج وعمره از زبان  پیامبر اکرم( ص)

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430937240166900_i%20007.JPG


درمورد فضیلت حج وعمره از لسان اهل بیت (ع) روایات فراوانی نقل شده است ،دراین گونه موارد نوعا یکی از صحابه خدمت امام (ع) یاپیامبر( ص)  رسیده وسؤالاتی را مطرح می کرد وپاسخ آن را می شنید،درهمین راستا فردی از انصار خدمت نبی گرامی اسلام (ص)  رسیدودرمورد ثواب حج وعمره سؤالی مطرح کرد وپیامبر اسلام (ص ) فرمودند : اما تو ای برادر انصاری ،  آمدی واز حج وعمره خود وثواب آنها سؤال کردی ، پس بدان : هرگاه شما قصد سفر حج کردی وسوار بر مرکبت  شدی ، همینکه مرکبت حرکت کرد ، قدمی  بر  نمیدارد وقدمی  نمی گذارد مگر اینکه خداوند  برای تو ثوابی می نویسد وگناهی را از تو محو می کند .وهرگاه محرم شدی ولبیک گفتی ،خداوند به تعداد هر لبیکی ، ده پاداش برای تو می نویسد وده گناه از تو می آمرزد.وهر گاه هفت دور طواف خانه خدا انجام دادی ،با این عمل پیش خداوند عزوجل عهدی است ویادی است که خداوند بعد از آن حیا می کند از تو به اینکه تورا پس از آن عذاب کند . هرگاه دورکعت نماز خواند ی نزد مقام ابراهیم( ع) خداوند برای تو ثواب دو هزار رکعت نماز قبول شده می نویسد . وهنگامیکه هفت دور سعی بین صفا ومروه بجا آوردی ،با این عمل پیش خداوند همانند پاداش کسی را داری که از شهر خودش پیاده حج انجام داده  ومانند کسی که هفتاد بنده مؤمن آزاد کرده است.وزمانی که در عرفات تاغروب آفتاب وقوف نمودی ، اگر گناهان تو باندازه ریگهای روی هم انباشته وکف دریا باشد خداوند آن گناهان را برای تو می آمرزد .وهرگاه رمی جمرات کردی خداوند به تعداد هر سنگ ریزه ای ده حسنه تاوقتی که زنده هستی می نویسد.وهر زمان گوسفند ،یاشتر خودت راقربانی کردی خداوند به تعداد هر قطره خونی از آنها  تازمانی که عمرت باقی است پاداش می نویسد.وهرگاه هفت دور طواف حج انجام دادی  ودورکعت نماز نزد مقام ابراهیم (ع) خواندی ، ملک کریمی بر شانه های تو   می زند ومی گوید : اما گذشته تو بخشیده شده است ، عمل خودت را در این یکصد وبیست  روز آینده از سر بگیر ، یعنی مواظب اعما ل آینده ات باش.

منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 8:02 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

17 شهريور | تظاهرات مردم در میدان ژاله سرکوب شد

 
17 شهريور  |  تظاهرات مردم در میدان ژاله سرکوب شد

تاریخ ایرانی: در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در پی اعلام ممنوعیت راهپیمایی از سوی دولت شریف‌امامی، تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم معترض به سیاست‌های رژیم پهلوی در میدان ژاله تهران سرکوب شد.

 

برگزاری موفقیت‌آمیز راهپیمایی عید فطر در روز ۱۳ شهریور، مبارزان مسلمان به ویژه روحانیون مبارز را به این فکر انداخت که روند راهپیمایی‌ها را ادامه دهند. شهید محلاتی در این ارتباط می‌گوید: «بعد از راهپیمایی‌ عید فطر به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ این‌ کار باید با نظم‌ و ترتیبی‌ ادامه‌ یابد، جلسه‌ای‌ گرفتیم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ روز پنج‌شنبه‌ ۱۶ شهریور راهپیمایی‌ کنیم‌. آیت‌الله بهشتی‌ نیز در جامعه‌ روحانیت ‌استدلال‌ کرد که‌ بعد از راهپیمایی‌ عید فطر حالا که‌ مردم‌ آمدند نباید در این‌ حرکت ‌مردمی‌ فترت‌ ایجاد شود، ‌ لذا از مردم‌ برای راهپیمایی‌ دعوت‌ شد.»

 

حجت‌الاسلام عمید زنجانی هم درباره فضای حاکم بر تهران در روز‌های منتهی به ۱۷ شهریور و چگونگی فراخوان این مراسم می‌گوید: «راهپیمایی‌ روز ۱۷‌ شهریور توسط‌ جامعه‌ روحانیت‌ اعلام‌ نشده‌ بود، آقای‌ آقاشیخ‌ یحیی‌ نوری‌ که‌ آن‌ زمان‌ خانه‌اش‌ در نزدیک‌ میدان‌‌ ژاله‌، یعنی‌ میدان‌‌ شهدای‌ فعلی‌ بود برای‌ روز جمعه‌ ۱۷‌شهریور راهپیمایی‌ اعلام‌ کرده‌ بود. ایشان‌ نیز در نهضت‌ فعال‌ بود، ولی‌ به‌ صورت‌ انفرادی کار می‌کرد و در شورای‌ جامعه‌ روحانیت‌ حضور نداشت‌؛ یعنی‌ من‌ ایشان‌ را هیچ وقت‌ در جامعه‌ روحانیت‌ ندیدم‌ و وی‌ تنها و مستقل‌ کار می‌کرد. آقا شیخ‌ یحیی‌ نوری‌ برای‌ روز جمعه‌، ۱۷‌ شهریور اعلام‌ راهپیمایی‌ کرده‌ بود و مبدأ راهپیمایی‌ را میدان‌‌ ژاله‌ تعیین‌ کرده‌ بود، در صورتی‌ که‌ جامعه‌ روحانیت‌ هیچ‌وقت‌ از یکجا اعلام‌ حرکت‌ نمی‌کرد، بلکه‌ از چند جا راهپیمایی‌ اعلام‌ می‌کرد، به‌خاطر اینکه جمعیت‌ در تهران‌ از یکجا نمی‌توانستند حرکت‌ کنند؛ مثلاً شمال‌ غربی تهران، شمال‌ شرقی‌ تهران‌، جنوب‌ شرقی‌ و جنوب‌ غربی‌ تهران‌. آن‌ مناطق‌ همه مراکزی‌ بودند برای‌ حرکت‌ که‌ مقصد می‌توانست‌ یکی‌ باشد، ولی‌ مبدأ نمی‌توانست یکی باشد. به‌ هر دلیلی‌ بود که‌ برای‌ ما یک‌ مقدار هم‌ ناشناخته‌ مانده بود که‌ چرا وی بدون هماهنگی‌ با جامعه‌ روحانیت‌ اعلام‌ راهپیمایی‌ کرده‌ بود و مبدأ آن‌ را هم‌ میدان ژاله‌ قرار داده‌ بود؟ چون‌ آن‌ میدان‌‌ نه‌ ظرفیت‌ جمعیت‌ زیاد را داشت‌ و نه‌ از نظر امنیتی قابل‌ اطمینان‌ بود!» با دعوت یحیی نوری، مردم به سوی میدان ژاله روانه شدند، غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران، حکومت نظامی اعلام شده و اجتماع بیش از دو نفر ممنوع شده بود.

 

گفته می‌شود چند روز پس از برگزاری مراسم و راهپیمایی عید فطر، سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیمایی‌های مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که می‌توانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کار‌شناسان ساواک و اداره دوم ارتش، دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهر‌ها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ در تهران و ۱۱ شهر دیگر شامل قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، کازرون، جهرم و کرج اعلام حکومت نظامی کرد. در اعلامیه شماره ۱ فرمانداری نظامی تهران، که به امضای ارتشبد غلامعلی اویسی منتشر شد، آمده بود: «دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷ مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه در بعضی از شهرهای کشور اعلام نمود و اینجانب به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب گردیده‌ام. بنابراین از کلی اهالی محترم تهران و حومه انتظار دارم از انجام هرگونه عملی که مغایر با مقررات و قوانین حکومت نظامی باشد خودداری نمایند. بدیهی است متخلفین از مقررات برابر قانون تحت پیگرد قرار خواهند گرفت.»

 

ساعتی بعد اطلاعیه دیگری نیز منتشر شد که اعلام می‌کرد «تشکیل هرگونه اجتماعی از ۲ نفر به بالا ممنوع است و به مامورین انتظامی دستور اکید داده شده است که با متخلفین به شدت برخورد کنند.» بسیاری اعلام دیرهنگام حکومت نظامی و این ممنوعیت‌ها در ساعت ۶ صبح همان روز را از دلایل شلوغی تظاهرات ۱۷‌ شهریور می‌دانند.

 

اینچنین بود که مردم از اولین ساعات ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران حضور یافتند. از همان‌ دقایق‌ اول‌ معلوم‌ شد که‌ دستگاه‌ امنیتی‌ رژیم‌ اقدام‌ به‌ کنترل کرده و تمام‌ میدان‌‌ را اشغال‌ نموده است، اصلاً در میدان‌‌ افراد عادی‌ حضور نداشتند، بلکه‌ افسرهایی‌ که‌ این‌ نیرو‌ها را هدایت‌ می‌کردند و همچنین‌ هلی‌کوپترهایی که در آسمان‌ آن‌ حوالی‌ مانور می‌دادند کاملاً صحنه‌ را در کنترل‌ داشتند.

 

عمید زنجانی می‌گوید: «بر تعداد جمعیتی‌ که‌ قبلاً اطلاع‌ یافته‌ بودند مرتب‌ افزوده‌ می‌شد، در میدان‌‌ جا نبود و خیابان‌های منتهی‌ به‌ میدان‌‌، بالاخص‌ خیابان‌ مجاهدین‌ فعلی‌ از انبوه‌ جمعیت متراکم‌ شده‌ بودند. می‌دانید آن‌ زمان‌ مردم‌ هم‌ چندان‌ ترس‌ و واهمه‌ای‌ از نیروهای مسلح که‌ وابسته‌ به‌ رژیم‌ مانده‌ بودند نداشتند. اول‌ اخطارهایی‌ صورت‌ گرفت‌، سپس مردم را به‌ گلوله‌ بستند و مردم‌ ناگزیر فراری شدند. در حین‌ فرار بود که‌ تعداد زیادی‌ که‌ راه‌ گریز نداشتند به‌ کوچه‌های‌ بن‌بست‌ پناه‌ بردند، چون‌ قبلاً پیش‌بینی‌ نشده‌ بود.»

 

‌عباس ملکی، عکاس حاضر در صحنه ۱۷ شهریور ۵۷ می‌گوید: «در بی‌سیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم می‌رفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی می‌زدند. مردم وحشت‌زده بودند و هر جا کوچه‌ای یا گذری می‌دیدند فرار می‌کردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند. تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازه‌ها را می‌کشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را‌‌‌ رها و فرار کردند. آمبولانس‌ها اطراف میدان نمی‌آمدند و مردم جنازه یا زخمی‌ها را روی شانه‌ها می‌بردند، زیرا اگر ارتشی‌ها جنازه را می‌بردند، خانواده‌ها را اذیت می‌کردند.... عکس‌ها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک می‌کردند. آقای پرتوی، عکس‌ها را در قطع ۴۰×۳۰ ظاهر کرد. عکس‌ها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه می‌کردند و هیچ کس باور نمی‌کرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم، اما این عکس‌ها جور دیگری بود.»

 

در پی وقوع حادثه ۱۷ شهریور، فرمانداری نظامی‌ در اطلاعیه‌ شماره‌ ۴ خود ضمن‌ متهم کردن مردم‌، اعلام‌ کرد در واقعه‌ ۱۷ شهریور ۵۸ نفر کشته‌ و ۲۰۵ نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ ۹۵ نفر رسید. با این حال بعضی عقیده داشتند باید بررسی کرد که آیا ادعاهای اخیر صحت دارد یا نه. برخی معتقد بودند که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود، مدعی شد که ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند. پارسونز سفیر وقت انگلیس‌ در تهران تعداد کشته‌ها را «‌صد‌ها نفر» ‌ ذکر کرد. سولیوان‌ سفیر آمریکا نیز گزارش‌ می‌کند که‌ در میدان‌‌ ژاله ‌ «‌بیش‌ از دویست‌ نفر از تظاهرکنندگان‌ کشته‌ شده ‌بودند.» ‌جان دی. استمپل از مسوولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران نیز بعد‌ها کتابی منتشر کرد و درباره واقعه ۱۷ شهریور نوشت: «بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته‌شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین ۵۸ نفر بوده‌اند اما در عرض یک هفته این رقم به ۱۲۲ نفر افزایش یافت که به این رقم بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز ۸ سپتامبر (۱۷شهریور۵۷) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، ‌ اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی درمان سرپایی شده‌اند برآوردی منطقی است.»

 

با وجود این روایت‌های مختلف سال‌ها بعد عمادالدین باقی نویسنده و پژوهشگر تاریخ، طی تحقیقی با توجه به دسترسی‌اش به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر، تعداد کشته‌شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر کرده و گفت که از این تعداد ۶۴ نفر آن‌ها در میدان ژاله کشته شده‌اند. بر اساس گزارش‌های‌ ساواک از ۱۷ شهریور ۵۷‌، تظاهرات‌ از میدان‌‌ ژاله‌ به‌ خیابان‌های‌ دیگری‌ در قسمت‌ شرق تهران ‌ کشیده‌ شد، سپس‌ تظاهرات‌ به‌ جنوب‌ تهران‌، خیابان‌های ‌مولوی‌، میدان‌‌ خراسان‌، میدان‌‌ شوش‌ و میدان‌‌ راه‌آهن‌ سرایت‌ کرد و در مدت‌ کوتاهی‌ خیابان‌های‌ فردوسی‌، منوچهری‌، سعدی‌ شمالی‌، نظام‌آباد، ‌فرح‌آباد، منطقه‌‌ نارمک‌، میدان‌‌ سپه‌، خیابان‌ لاله‌زار، به‌ صحنه‌ درگیری‌ تبدیل‌ شد. تظاهرات‌ و درگیری‌ تا نیمه شب‌ ادامه‌ داشت‌. روزنامه‌ها در فردای‌ آن‌ روز بدون‌ پرداختن‌ به‌ چگونگی‌ درگیری‌ اعلام‌ کردند: «‌۱۰۰ آتش‌سوزی‌ در تهران‌ روی‌ داد، شعب‌ چند بانک‌، یک‌ فروشگاه‌ بزرگ‌، یک‌ فروشگاه‌ شهر و روستا در آتش‌ سوخت‌.» ‌

 

واقعه ۱۷ شهریور نقطه عطفی در مبارزات علیه رژیم پهلوی بود. خشونت عریانی که در این روز از سوی حاکمیت نظامی به نمایش گذاشته شد آخرین پیوند‌ها میان برخی منتقدان با حکومت شاه را از بین برده و زمینه‌های سرنگونی رژیم را فراهم کرد، چنان که زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، دربارهٔ این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»

 

 

منابع:

 

روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، شهریور ۱۳۵۷

جمعه‌ سیاه‌ به روایت عمید زنجانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

روایت فرزند انقلاب از انقلاب، روزنامه شرق، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳

۱۷ شهریور ۵۷ در تهران چه گذشت؟، رجانیوز، ۱۶ شهریور ۱۳۸۹
 



منبع: http://ahmadesmaeili.blogfa.com/
منبع : چشمه سلطان ولی کریز
برچسب ها : شهریور ,مردم ,تهران ,نظامی ,میدان‌‌ ,میدان ,میدان ژاله ,حکومت نظامی ,شهریور ۱۳۵۷ ,نیروهای نظامی ,فرمانداری نظامی ,ارتشبد غلامعلی اویسی,

17 شهريور | تظاهرات مردم در میدان ژاله سرکوب شد

شهریور ,مردم ,تهران ,نظامی ,میدان‌‌ ,میدان ,میدان ژاله ,حکومت نظامی ,شهریور ۱۳۵۷ ,نیروهای نظامی ,فرمانداری نظامی ,ارتشبد غلامعلی اویسی

17 شهريور | تظاهرات مردم در میدان ژاله سرکوب شد

 
17 شهريور  |  تظاهرات مردم در میدان ژاله سرکوب شد

تاریخ ایرانی: در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در پی اعلام ممنوعیت راهپیمایی از سوی دولت شریف‌امامی، تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم معترض به سیاست‌های رژیم پهلوی در میدان ژاله تهران سرکوب شد.

 

برگزاری موفقیت‌آمیز راهپیمایی عید فطر در روز ۱۳ شهریور، مبارزان مسلمان به ویژه روحانیون مبارز را به این فکر انداخت که روند راهپیمایی‌ها را ادامه دهند. شهید محلاتی در این ارتباط می‌گوید: «بعد از راهپیمایی‌ عید فطر به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ این‌ کار باید با نظم‌ و ترتیبی‌ ادامه‌ یابد، جلسه‌ای‌ گرفتیم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ روز پنج‌شنبه‌ ۱۶ شهریور راهپیمایی‌ کنیم‌. آیت‌الله بهشتی‌ نیز در جامعه‌ روحانیت ‌استدلال‌ کرد که‌ بعد از راهپیمایی‌ عید فطر حالا که‌ مردم‌ آمدند نباید در این‌ حرکت ‌مردمی‌ فترت‌ ایجاد شود، ‌ لذا از مردم‌ برای راهپیمایی‌ دعوت‌ شد.»

 

حجت‌الاسلام عمید زنجانی هم درباره فضای حاکم بر تهران در روز‌های منتهی به ۱۷ شهریور و چگونگی فراخوان این مراسم می‌گوید: «راهپیمایی‌ روز ۱۷‌ شهریور توسط‌ جامعه‌ روحانیت‌ اعلام‌ نشده‌ بود، آقای‌ آقاشیخ‌ یحیی‌ نوری‌ که‌ آن‌ زمان‌ خانه‌اش‌ در نزدیک‌ میدان‌‌ ژاله‌، یعنی‌ میدان‌‌ شهدای‌ فعلی‌ بود برای‌ روز جمعه‌ ۱۷‌شهریور راهپیمایی‌ اعلام‌ کرده‌ بود. ایشان‌ نیز در نهضت‌ فعال‌ بود، ولی‌ به‌ صورت‌ انفرادی کار می‌کرد و در شورای‌ جامعه‌ روحانیت‌ حضور نداشت‌؛ یعنی‌ من‌ ایشان‌ را هیچ وقت‌ در جامعه‌ روحانیت‌ ندیدم‌ و وی‌ تنها و مستقل‌ کار می‌کرد. آقا شیخ‌ یحیی‌ نوری‌ برای‌ روز جمعه‌، ۱۷‌ شهریور اعلام‌ راهپیمایی‌ کرده‌ بود و مبدأ راهپیمایی‌ را میدان‌‌ ژاله‌ تعیین‌ کرده‌ بود، در صورتی‌ که‌ جامعه‌ روحانیت‌ هیچ‌وقت‌ از یکجا اعلام‌ حرکت‌ نمی‌کرد، بلکه‌ از چند جا راهپیمایی‌ اعلام‌ می‌کرد، به‌خاطر اینکه جمعیت‌ در تهران‌ از یکجا نمی‌توانستند حرکت‌ کنند؛ مثلاً شمال‌ غربی تهران، شمال‌ شرقی‌ تهران‌، جنوب‌ شرقی‌ و جنوب‌ غربی‌ تهران‌. آن‌ مناطق‌ همه مراکزی‌ بودند برای‌ حرکت‌ که‌ مقصد می‌توانست‌ یکی‌ باشد، ولی‌ مبدأ نمی‌توانست یکی باشد. به‌ هر دلیلی‌ بود که‌ برای‌ ما یک‌ مقدار هم‌ ناشناخته‌ مانده بود که‌ چرا وی بدون هماهنگی‌ با جامعه‌ روحانیت‌ اعلام‌ راهپیمایی‌ کرده‌ بود و مبدأ آن‌ را هم‌ میدان ژاله‌ قرار داده‌ بود؟ چون‌ آن‌ میدان‌‌ نه‌ ظرفیت‌ جمعیت‌ زیاد را داشت‌ و نه‌ از نظر امنیتی قابل‌ اطمینان‌ بود!» با دعوت یحیی نوری، مردم به سوی میدان ژاله روانه شدند، غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران، حکومت نظامی اعلام شده و اجتماع بیش از دو نفر ممنوع شده بود.

 

گفته می‌شود چند روز پس از برگزاری مراسم و راهپیمایی عید فطر، سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیمایی‌های مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که می‌توانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کار‌شناسان ساواک و اداره دوم ارتش، دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهر‌ها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ در تهران و ۱۱ شهر دیگر شامل قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، کازرون، جهرم و کرج اعلام حکومت نظامی کرد. در اعلامیه شماره ۱ فرمانداری نظامی تهران، که به امضای ارتشبد غلامعلی اویسی منتشر شد، آمده بود: «دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷ مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه در بعضی از شهرهای کشور اعلام نمود و اینجانب به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب گردیده‌ام. بنابراین از کلی اهالی محترم تهران و حومه انتظار دارم از انجام هرگونه عملی که مغایر با مقررات و قوانین حکومت نظامی باشد خودداری نمایند. بدیهی است متخلفین از مقررات برابر قانون تحت پیگرد قرار خواهند گرفت.»

 

ساعتی بعد اطلاعیه دیگری نیز منتشر شد که اعلام می‌کرد «تشکیل هرگونه اجتماعی از ۲ نفر به بالا ممنوع است و به مامورین انتظامی دستور اکید داده شده است که با متخلفین به شدت برخورد کنند.» بسیاری اعلام دیرهنگام حکومت نظامی و این ممنوعیت‌ها در ساعت ۶ صبح همان روز را از دلایل شلوغی تظاهرات ۱۷‌ شهریور می‌دانند.

 

اینچنین بود که مردم از اولین ساعات ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران حضور یافتند. از همان‌ دقایق‌ اول‌ معلوم‌ شد که‌ دستگاه‌ امنیتی‌ رژیم‌ اقدام‌ به‌ کنترل کرده و تمام‌ میدان‌‌ را اشغال‌ نموده است، اصلاً در میدان‌‌ افراد عادی‌ حضور نداشتند، بلکه‌ افسرهایی‌ که‌ این‌ نیرو‌ها را هدایت‌ می‌کردند و همچنین‌ هلی‌کوپترهایی که در آسمان‌ آن‌ حوالی‌ مانور می‌دادند کاملاً صحنه‌ را در کنترل‌ داشتند.

 

عمید زنجانی می‌گوید: «بر تعداد جمعیتی‌ که‌ قبلاً اطلاع‌ یافته‌ بودند مرتب‌ افزوده‌ می‌شد، در میدان‌‌ جا نبود و خیابان‌های منتهی‌ به‌ میدان‌‌، بالاخص‌ خیابان‌ مجاهدین‌ فعلی‌ از انبوه‌ جمعیت متراکم‌ شده‌ بودند. می‌دانید آن‌ زمان‌ مردم‌ هم‌ چندان‌ ترس‌ و واهمه‌ای‌ از نیروهای مسلح که‌ وابسته‌ به‌ رژیم‌ مانده‌ بودند نداشتند. اول‌ اخطارهایی‌ صورت‌ گرفت‌، سپس مردم را به‌ گلوله‌ بستند و مردم‌ ناگزیر فراری شدند. در حین‌ فرار بود که‌ تعداد زیادی‌ که‌ راه‌ گریز نداشتند به‌ کوچه‌های‌ بن‌بست‌ پناه‌ بردند، چون‌ قبلاً پیش‌بینی‌ نشده‌ بود.»

 

‌عباس ملکی، عکاس حاضر در صحنه ۱۷ شهریور ۵۷ می‌گوید: «در بی‌سیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم می‌رفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی می‌زدند. مردم وحشت‌زده بودند و هر جا کوچه‌ای یا گذری می‌دیدند فرار می‌کردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند. تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازه‌ها را می‌کشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را‌‌‌ رها و فرار کردند. آمبولانس‌ها اطراف میدان نمی‌آمدند و مردم جنازه یا زخمی‌ها را روی شانه‌ها می‌بردند، زیرا اگر ارتشی‌ها جنازه را می‌بردند، خانواده‌ها را اذیت می‌کردند.... عکس‌ها را برای ظهور به همکارانم دادم. من در شرایطی بدی بودم و ترسیده بودم. همکارانم کار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعیت همه کمک می‌کردند. آقای پرتوی، عکس‌ها را در قطع ۴۰×۳۰ ظاهر کرد. عکس‌ها را روی زمین اتاق عکس پخش کردند؛ همه گریه می‌کردند و هیچ کس باور نمی‌کرد در تهران چنین اتفاقی افتاده باشد. عکس از مردم قم، اصفهان، همدان و... گرفته بودیم، اما این عکس‌ها جور دیگری بود.»

 

در پی وقوع حادثه ۱۷ شهریور، فرمانداری نظامی‌ در اطلاعیه‌ شماره‌ ۴ خود ضمن‌ متهم کردن مردم‌، اعلام‌ کرد در واقعه‌ ۱۷ شهریور ۵۸ نفر کشته‌ و ۲۰۵ نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ ۹۵ نفر رسید. با این حال بعضی عقیده داشتند باید بررسی کرد که آیا ادعاهای اخیر صحت دارد یا نه. برخی معتقد بودند که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود، مدعی شد که ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند. پارسونز سفیر وقت انگلیس‌ در تهران تعداد کشته‌ها را «‌صد‌ها نفر» ‌ ذکر کرد. سولیوان‌ سفیر آمریکا نیز گزارش‌ می‌کند که‌ در میدان‌‌ ژاله ‌ «‌بیش‌ از دویست‌ نفر از تظاهرکنندگان‌ کشته‌ شده ‌بودند.» ‌جان دی. استمپل از مسوولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران نیز بعد‌ها کتابی منتشر کرد و درباره واقعه ۱۷ شهریور نوشت: «بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته‌شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین ۵۸ نفر بوده‌اند اما در عرض یک هفته این رقم به ۱۲۲ نفر افزایش یافت که به این رقم بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز ۸ سپتامبر (۱۷شهریور۵۷) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، ‌ اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی درمان سرپایی شده‌اند برآوردی منطقی است.»

 

با وجود این روایت‌های مختلف سال‌ها بعد عمادالدین باقی نویسنده و پژوهشگر تاریخ، طی تحقیقی با توجه به دسترسی‌اش به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر، تعداد کشته‌شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر کرده و گفت که از این تعداد ۶۴ نفر آن‌ها در میدان ژاله کشته شده‌اند. بر اساس گزارش‌های‌ ساواک از ۱۷ شهریور ۵۷‌، تظاهرات‌ از میدان‌‌ ژاله‌ به‌ خیابان‌های‌ دیگری‌ در قسمت‌ شرق تهران ‌ کشیده‌ شد، سپس‌ تظاهرات‌ به‌ جنوب‌ تهران‌، خیابان‌های ‌مولوی‌، میدان‌‌ خراسان‌، میدان‌‌ شوش‌ و میدان‌‌ راه‌آهن‌ سرایت‌ کرد و در مدت‌ کوتاهی‌ خیابان‌های‌ فردوسی‌، منوچهری‌، سعدی‌ شمالی‌، نظام‌آباد، ‌فرح‌آباد، منطقه‌‌ نارمک‌، میدان‌‌ سپه‌، خیابان‌ لاله‌زار، به‌ صحنه‌ درگیری‌ تبدیل‌ شد. تظاهرات‌ و درگیری‌ تا نیمه شب‌ ادامه‌ داشت‌. روزنامه‌ها در فردای‌ آن‌ روز بدون‌ پرداختن‌ به‌ چگونگی‌ درگیری‌ اعلام‌ کردند: «‌۱۰۰ آتش‌سوزی‌ در تهران‌ روی‌ داد، شعب‌ چند بانک‌، یک‌ فروشگاه‌ بزرگ‌، یک‌ فروشگاه‌ شهر و روستا در آتش‌ سوخت‌.» ‌

 

واقعه ۱۷ شهریور نقطه عطفی در مبارزات علیه رژیم پهلوی بود. خشونت عریانی که در این روز از سوی حاکمیت نظامی به نمایش گذاشته شد آخرین پیوند‌ها میان برخی منتقدان با حکومت شاه را از بین برده و زمینه‌های سرنگونی رژیم را فراهم کرد، چنان که زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، دربارهٔ این رویداد گفت: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»

 

 

منابع:

 

روزنامه‌های اطلاعات و کیهان، شهریور ۱۳۵۷

جمعه‌ سیاه‌ به روایت عمید زنجانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

روایت فرزند انقلاب از انقلاب، روزنامه شرق، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳

۱۷ شهریور ۵۷ در تهران چه گذشت؟، رجانیوز، ۱۶ شهریور ۱۳۸۹
 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 8:00 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

قیام خونین 17 شهریور و پیامد های آن

 

 

« آیت الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد    برگزاری اجلاس سران عدم تعهد در تهران نمايش اقتدار، شكوه و عظمت جمهوری اسلامی بود »

 

قیام خونین 17 شهریور و پیامد های آن

قیام خونین 17 شهریور و پیامدهای آن

مقدمه:

شروع نهضت امام خمینی(ره) و مبارزات بی بدیلش در آغاز دهه ی چهل و قیام 15 خرداد،اسلام سیاسی را در سطحی گسترده رویاروی رژیم قرار داد. تلاش های فکری و سیاسی حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت با توجه به گستره وسیع هواداران اسلام انقلابی در میان روشنفکران دینی،سرانجام در میان مجموعه مخالفان سیاسی رژیم،جایگاه استوار و خدشه ناپذیر آن را تثبیت کرد و به عنوان خمیر مایه فکری انقلاب توانست همه جریان های موجود را باخود همراه ساخته یا به حاشیه براند. اما این نهضت به جرقه ای نیاز داشت که در هفده دی 1356 افروخته شد و انقلاب را در شکل تازه ای که عبارت از رویارویی آشکار و مستقیم با رژیم پهلوی بود به حرکت در آورد و فضای نسبتا مساعد سیاسی سال های پس از 1355 نهضت را سرعت و شتاب بیشتری بخشید، که طبیعتا واکنش دولت، سرکوب خونین و قهرآمیز همه خیزش های انقلابی در تمامی مناطق کشور بود.
یکی از مقاطع حساس مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی، قیام 17 شهریور 1357 می باشد که در این نوشتار به بررسی قیام و آثار آن خواهیم پرداخت.
در پی سیاست سرکوب خونین در اواخر بهار تا اواسط تابستان سال 1357 از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت های مخالفان رژیم تا حد زیادی کاسته شد و در تیر ماه همان سال، اوضاع کشور کاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجی و مفسران سیاسی رژیم به این جمع بندی دست یافتند که شاه پس از یک رشته در گیری با شورشیان و سرکوب مخالفان از دی ماه 1356تا خرداد ماه 1357، اکنون ابتکار عمل را به دست گرفته و کاملا بر اوضاع مسلط است و اکنون هیچ خطر جدی رژیم را تهدید نمی کند. شاه در این دوران در یک مصاحبه تشریح کرد که "هیچ قدرتی توان کنار نهادن مرا نخواهد داشت. چه 700 هزار تن نیروی از من پشتیبانی می کنند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم."(1)
اما شهریور ماه سال 1357 که مصادف با ماه رمضان بود. در شب های این ماه مبارک، در اکثر مجالس مذهبی ومساجد از اسارت و خفقان و نبودن آزادی و توهین رژیم به مقدسات ملت ایران صحبت می شد و مردم اعتراض خود را در قالب راه پیمایی نشان می دادند. در شب های هفتم،هشتم و نهم شهریور ماه به هنگام تظاهرات بین مردم و عوامل رژیم درگیری به وجود آمد. این درگیری منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از هم وطنان در میدان ژاله شد. یکی از شاهدان عینی واقعه شب های ماه رمضان در این باره چنین می گوید "مردان و زنان، در میدان ژاله تا انتهای خیابان ژاله جمع شده بودند و آقای علامه نوری سخنرانی می کردند. بعد از گذشت چند شب، گاردی ها از قبل در میدان ژاله خاک اره و بنزین ریخته بودند تا بدین وسیله مانع هرگونه تظاهراتی شودند، بعد از اتمام سخن رانی، در حدود ساعت دوازده ونیم و به هنگام بلند شدن مردم، یکدفعه کبریت کشیدند و خیابان آتش گرفت. در آن شب به طرف مردم تیراندازی شد و مردم در کوچه های اطراف پراکنده شدند."(2)
لذا می توان بیان داشت نطفه ی روز خونین 17شهریور،در شب های ماه رمضان و بعد از روی کار آمدن دولت به اصطلاح آشتی ملی شریف امامی ـ در پنجم شهریور ـ بسته شد. روز سیزدهم شهریور ماه که مصادف با عید فطر بود دولت اجازه داد، مردم در سراسر کشور برای برپایی نماز عید فطر گرد هم آیند. نماز عید در چند نقطه تهران از جمله در میدان ژاله به امامت علامه یحیی نوری خوانده شد و بعد از اتمام نماز،مردم درحالی که پیراهن های خونین شهدای شب های قبل را بر سر چوب زده بودند در مسیر خیابان شهباز به راه پیمایی پرداختند. با برگزاری نماز عید فطر در سایر مناطق تهران، راه پیمایی عظیمی انجام گرفت.
اهمیت تظاهرات و حضور مردم در این راه پیمایی گسترده، از دید مفسران خارجی پنهان نماند. خبر گزاری آسو شیتد پرس درچهارده شهریور در تلکس خبری خود،تفسیری از جورج کرایسکی آورد و نوشت" شاه ایران با یک انقلاب گسترده عمومی که شدیدترین تهدید برای سلطنت وی است، مواجه شده است،بیشتر ناظران معتقدند که شاه 58 ساله،تاج و تخت خود را حفظ خواهد کرد؛ اما به قیمتی گزاف. دوستان و دشمنان شاه همه عقیده دارند که اعتراضات عمومی روز افزون در هفت ماه گذشته، محمدرضا شاه پهلوی را به طرف دیواری رانده است که فقط دو مجرای خروج دارد: تفویض اساسی قدرت به مردم و یا دیکتاتوری شدیدترازآن چه که منتقدانش تا به حال به وی نسبت داده اند.(3)
اما روزهای چهاردهم و پانزدهم نیز تهران شاهد راه پیمایی و تظاهرات مردم علیه رژیم بود. روز پانزدهم دو اقدام مهم از سوی رژیم صورت پذرفت. یکی منع تشکیل اجتماعات و غیرقانونی اعلام شدن راه پیمایی ها از سوی دولت و دیگری، طرح مذهبی جلوه دادن رژیم و ایجاد اختلاف میان روحانیون بود که از سوی ساواک به شاه پیشنهاد شد.(4) لیکن درروز شانزدهم شهریور ماه به رغم تلاش ساواک و ممنوعیت راهییمایی از جانب دولت،مردم تظاهرات باشکوهی برگزار کردند. راه پیمایی و تعطیلی عمومی روز 16 شهریور همان طور که شهید باهنر در خطبه های نماز عید در قیطریه بیان داشته بود به علت گرامی داشت یادشهدای خیابان ژاله ی تهران که در درگیری های شب های ماه رمضان به شهادت رسیده بودند، انجام پذیرفت. در طول مسیر راه پیمایی که از قیطریه شروع و به میدان آزادی ختم شد مردم شعارهایی همچون "مرگ بر این سلطنت پهلوی " ، ما پیرو قرآنیم ، ما شاه نمی خواهیم "،سکوت هر مسلمان ،خیانت است به قرآن " بر زبان ها جاری بود؛ به طوری که ساواک درباره ی تظاهرات 16 شهریور گزارش داده است"قشریون مذهبی و گروه های بر انداز مذهبی، بدون توجه به اعلامیه منع تظاهرات و بدون مجوز از طرف دولت پس از گذشتن از خیابان شاهرضا به طرف میدان شهیادحرکت و با این تظاهرات مقاصد باطنی خود را بیشتر نمایان کردند و شعارها و مطالبی را مطرح ساختند که مغایر با اساس و بنیادهای سیاسی،اجتماعی و نظام موجود در کشور بود. گروه های مذکور، در تظاهرات مذکور با وقاحت هرچه تمام تر، به تمام مقدسات ملی و میهنی حمله کردند."(5)
به دنبال تظاهرات گسترده ی روز پنج شنبه شانزدهم شهریور ماه و دعوت مردم به برگزاری تظاهرات در روز جمعه هفدهم شهریور ماه، انقلاب وارد یکی دیگر از برهه های حساس خود شد. پایداری و استقامت ملت ایران به خصوص در راه پیمایی روز شانزدهم شهریور ماه رژیم را با چالشی جدی مواجه ساخت؛ به طوری که در اولین ساعات روز جمعه هفدهم شهریور ماه ارتشبد غلامعلی اویسی از رادیوی تهران و حومه اعلام حکومت نظامی کرد. به موجب این اعلامیه علاوه بر تهران در یازده شهر دیگر کشور به مدت 6ماه حکومت نظامی اعلام شد. مردم تهران که از حکومت نظامی اطلاعی نداشتند پیش از ساعت 6صبح، سیل اسا روی به خیابان ها آوردند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله بود و طبق برنامه قبلی خود را برای رساندن به میدان ژاله که آن روزها به دلیل شهادت تعداد زیادی از مردم به میدان شهدا تغییر نام داده بود آماده کردند. همین که مردم به خیابان های اطراف میدان رسیدند ناگهان با دیدن تانک ها و زره پوش های نظامی رژیم غافلگیر شدند. سرانجام ماموران رژیم پس از چند بار اخطار به متظاهرین حدود ساعت 9 صبح از زمین و هوا به قتل عام مردم پرداختند. وحشی گری نیروهای نظامی رژیم ساعت ها ادامه داشت و در اطراف میدان پیکر شهیدان و مجروحانی بود که در صحنه نا برابر همچنان باقی مانده و خون هایی که هر گوشه ای از میدان را گلگون کرده بود.
حضرت امام روز هجدهم شهریور ماه با ارسال پیامی به ملت ایران ضمن ابراز همدردی با ملت، کشتار وحشیانه را محکوم نمودند و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیرقانونی اعلام داشتند.(6) اما این واقعه خونین دارای پیامدهایی نیز بود که اینک به آنها خواهیم پرداخت.

1ـ تردید و تزلزل در اراده رژیم در رویارویی با ملت:

به دنبال کشتار 17شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه های موسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود، اجرای طرح حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت برقراری امنیت تلقی می شد، نتیجه عکس بخشید. و لذا شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به اوضاع آشفته و انقلابی کشور با صاحب نظران امور ایران و کارشناسان داخلی ،رایزنی نمود. حاصل این گفت و گوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفاده های کلان مادی نهفته است. اما وضعیت کشور به حدی آشفته بود که رژیم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمریکا با پیام شفاهی برانسکی از طریق اردشیر زاهدی ـ سفیر ایران در آمریکا ـ شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.

2ـ تزلزل ارتش:

حوادث 17شهریورو ادامه حکومت نظامی،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت.استقرار طولانی مدت ارتش در میدان هاومراکز مهم شهر که می بایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند،از کارآمدی ارتش و توان آن کاست.چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود.اما اکنون ارتش می بایست تحت فرمان فرمانداری های نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می یافت. این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می کرد.
امام خمینی (ره) یک روز پس از 17 شهریور در اعلامیه ای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را دستوردهنده ی اعلان حکومت نظامی و مسئول کشتار مردم دانست و به ارتشیان هشدار دادند در کنار مردم قرار گیرند و از همین زمان باتلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.

3ـ گسترش اعتصابات و تضعیف روز افزون دولت:

از مهم ترین پیامدهای 17شهریور توسعه اعتصابات به شکلی فراگیر در سراسر کشور بود که ضربه ای مهلک بر پیکره اقتصادی و نیز حیات رژیم وارد آورد.مهم ترین ویژگی دوره تازه اعتصابات که در اندک زمانی پس ازکشتار 17شهریور آغاز شدماهیت کاملا سیاسی آن بود که با هدف از پا در آمدن رژیم و فلج ساختن آن صورت می پذیرفت. با توسعه ی اعتصابات، آثار ضعف و دوگانگی در مجموعه نظام سیاسی آشکارا چهره نمود و رژیم را در مانده ساخت. زیرا در همان حال صاحبان سرمایه سخت به هراس افتاده بودند و از هرگونه سرمایه گذاری جدید به شدت ترس د اشته و خوداری می کردند. در نتیجه ی بحران بیکاری رو به افزایش نهاد، فرار سرمایه ها و خروج ذخایر ارزی تشدید گردید و رژِیم در سراشیبی سقوط قرار گرفت.

4ـ تحکیم بخشیدن رهبری حضرت امام(ره) :

شریف امامی درآغاز تصدی نخست وزیری و درباره برنامه ها و سیاست های دولت آشتی ملی در مورد بازگشت امام خمینی(ره) اعلام کرده بود که بازگشت ایشان به کشور بلامانع است.(7) و از اعزام هیاتی به منظور مذاکره و بازگشت ایشان به نجف خبر داد. اما حضرت امام در همان روز اول نخست وزیری شریف امامی را "نیرنگ شیطانی شاه" خواند و پیشنهاد آشتی با روحانیون را "وعده ی پوچ و فریبکارانه " دانست و مردم را به مقاومت و مبارزه تشویق کرد. (8) با وقوع حادثه 17شهریور، حضرت امام، مسئول کشتار مستقیم مردم را شاه دانست و خواستار انهدام رژیم پهلوی شد. با شکست دولت آشتی ملی در پیشبرد سیاست های خود و ناکامی در جلب همکاری و مشارکت نیروهای سیاسی و مذهبی مخالف، رژیم را به اخراج حضرت امام از نجف متقاعد ساخت تا ایشان را هر چه بیشتر در انزوا و تنگنا قرار دهد. لذا با تبانی و همکاری دولت های ایران و عراق، ماموران امنیتی حکومت بعث، منزل حضرت امام را به محاصره گرفتند.این فشار که به منظور سکوت اجباری امام صورت گرفت نتیجه معکوس داد. حضرت امام که حاضر به تمکین از سیاست های دولت عراق نشده بود عازم پاریس گردید و این سیاست شاه که تصور می کرد بدین وسیله خطر مبارزه انقلابی حضرت امام (ره) را رفع کرده است در حقیقت یک خطای استراژیک محسوب شد،زیرا با عزیمت امام به پاریس، وی در مواجه مستقیم با محافل خبری و سیاسی جهان قرار گرفت و توانست در سطحی گسترده تر، آرمان ها و مواضع انقلاب را برای تمام جهانیان باز گو کند. این مسائل موجب شد تا تمامی نیروهای ملی و مذهبی چاره ای جز پیوستن به صفوف انقلاب تحت زعامت حضرت امام را نداشته باشند و این معنایی جز رهبری بلا منازغ و بی همتای حضرت امام نبود.

5- تعمیق شکاف بین مردم و حکومت پهلوی :

17شهریور 1357 جدایی میان ملت و حکومت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. همچنین مشی مبارزه مسالمت آمیز در چار چوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه به شدت زیر سوال رفت و روحیه تندروی و افراط گرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فرا گیر شد و تلاش ها برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهر آمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.

6- تشدید سر در گمی آمریکا در برابر مسائل ایران :

هم زمان با بحرانی شدن اوضاع و واقعه 17 شهریور، روسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا روز 19 شهریور با شاه گفت و گو کردند. شاه در گفت و گو با کارتر واقعه 17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سازی کشور بهره مند شده و از آزادی های اعطا شده علیه وی سوءاستفاده کردند. او خواستار ادامه حمایت های آمریکا شد و هشدار داد در غیر این صورت دشمنانش او را غافلگیر ساخته و بر وی پیشی خواهند جست. (9) کارتر نیز در پاسخ به در خواست های شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمایت صریح خود را از اقدامات سرکوب گرانه شاه اعلام کرد.دو روز پس از حادثه 17 شهریور اردشیر زاهدی – سفیر ایران در آمریکا – با وارن کریستوفر – معاون وزارت امور خارجه آمریکا – در واشنگتن دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت آمریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی اعلام کرد، کمونیست های سازمان یافته تظاهرات را ترتیب می دهند و دولت آمریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را ناروا خواند و اظهار داشت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهم ترین عامل بروز و گسترش شورش هاست.(10) به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه 17 شهریور هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند. آنان با اظهار نظرهای سطحی و خوشبینانه درباره توانا یی تردید ناپذیر شاه در کنترل اوضاع کشور و خاورمیانه به حمایت خود ادامه می دادند.(11)
در واقع می توان گفت واقعه 17 شهریور نخستین زنگ خطر را برای زمامداران آمریکا به صدا در آورد. از همین زمان گروهی از سران آمریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند که ماحصل این بررسی ها چیزی جز سردرگمی هر چه بیشتر آمریکا در امور ایران نبود که با توصیه های ضد و نقیض به شاه همراه می شد و در نتیجه مسیر انقلاب را هر چه بیشتر هموار می ساخت.

نتیجه گیری:

بی تردید، قیام 17شهریور را می توان به عنوان یکی از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی دانست. ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر گردند و در این بین رهبری مدبرانه حضرت امام خمینی(ره) نقشی به سزا داشت. حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث گردید تا ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری و دموکراتیک آن ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران هرچه بیشتر نمایان گردد. در مجموع باید گفت قیام خونین 17 شهریور عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود.

منابع
1- غلام رضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنچ سال ایران؛ از کودتا تا انقلاب، تهران،نشر رسا، 1373، جلد چهارم، صفحه 74
2- محمد طحان، تاریخ شفاهی قیام 17شهریور 1357، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386 ، صفحه39
3- روز شمار انقلاب اسلامی، تهران، دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، جلد5، صفحه 64
4- محمد طحان،پیشین، صفحه 57
5- روزشمار انقلاب اسلامی، پیشین، صفحه 57
6- صحیفه نور، جلد 2، صفحه 100- 101
7- غلام رضا نجاتی، پیشین، جلد دوم، صفحه 83
8- صحیفه نور، جلد اول ، صفحه 568-569
9- غلام رضا نجاتی ، پیشین ، صفحه 92-93
10-غلام رضا نجاتی ، پیشین ، صفحه 94-95
11-زبیگنیو ،بروژینسکی،خاطرات برژینسکی صفحه 26-27
محمد مهدی سیفی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

شهادت آیت‌الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی

http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/NewsPhoto/2012/45_Untitled-1.jpg

شهید قدوسی در سال 1306 ه ش در خانواده ای روحانی در شهر نهاوند به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی اش را در زادگاهش به انجام رساند و در سال 1323ه ش وارد حوزه علمیه قم شد و دوره کامل فقه و اصول را در محضر آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی ره به پایان رسانید و به در جه اجتهاد نایل آمد. شهید قدوسی فلسفه را از استاد بزرگوار خویش علامه طباطبایی فراگرفت. قدوسی در میدان مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی از پیشگامان بود و سابقه مبارزاتی وی به سالها پیش از 15 خرداد 1342 بر می گردد. شهید قدوسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی ره به سمت دادستان انقلاب اسلامی برگزیده شد و پس از سی و یک ماه خدمت به دنبال انفجار یک بمب آتش زا در محل دادستانی کل انقلاب اسلامی به فیض عظمای شهادت نایل آمد. همچنین در این روز سرتیپ وحید دستجردی که خدمات شایانی به کشور و انقلاب کرد توسط منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نایل آمد.رییس شهربانی کل کشور( شهید دستجردی) در سال 1360هجری شمسی درحادثه بمب گذاری دفترنخست وزیری به درجه شهادت نایل آمد.
 

منبع : تقویم SunCalender


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:57 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی

 

 

اختصاصی دانش روز:

 

 

http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/NewsPhoto/2012/45_Untitled-1.jpg

 

سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی

 

سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی

 

دانش روز: ۱۴ شهریور ماه سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی نامگذاری شده است

 

به گزارش دانش روز، در دوازدهم مرداد ۱۳۰۶ شمسى، در شهر کوچک نهاوند فرزندى به دنیا آمد که نامش را على نامیدند. پدرش ملااحمد، از علماى بزرگ شهر بود که پس از سالها تحصیل در حوزه علمیه نجف به درجه اجتهاد نایل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت

 

71 .

 

على دوران کودکى و نوجوانى را تحتتربیت درست خانواده سپرى کرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احکام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال( ۱۳۲۱) وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه فیضیه حجره اى تهیه نمود.

 

على در حوزه علمیه قم به تحصیلات خود ادامه داد و در نهایت تنگدستى از تحصیل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آیه الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلمیه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذیب اخلاق ، ساده زیستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهمیت بسیار مى داد. پشتکار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پایان برساند و وارد عالى ترین مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درس خارج آیه الله بروجردى و امام خمینى شرکت کرد و از خرمن دانش آنها، خوشه ها چید. بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسیارى به اهل بیت داشت و هم واره در مجالس سوگوارى شرکت مى کرد. بسیار محتاط بود و از غیبت و دروغ بسیارپرهیز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.

 

گلی در بوستان حوزه

 

علامه طباطبایى با ورود به حوزه علمیه قم فلسفه را در حوزه احیا کرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هیئت و فلسفه را نزداو فراگرفت.اخلاق ، علم و فروتنى علامهطباطبایى همه شاگردانش را شیفته خود ساخته بود. وى پس ‍ از آشنایى با سجایاى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذیب نفس استفاده مى نمود.
شهید قدوسى روز به روز به علامه طباطبایى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده کرد و بدین سان توانست تحت تربیت او، به خود سازى بپردازد.

 

مجاهد پیرو امام

 

آیه الله قدوسى با اندیشه هاى سیاسى امام خمینى بخوبىآشنا بود. او پس ‍ از افشاگیریهاى امام خمینى در سال ۱۳۴۱ که علیه لایحه کاپیتولاسیون و دیگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذیرفت ، هماره همدوشهمفکرانش به پشتیبانى از قیام همت گماشت . او در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امامخمینی (ره)  در۱۳ آبان ۱۳۴۲ همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژیم پهلوى پرداخت .

 

اوج مبارزات آیه الله قدوسى در آن دوران ، همکارى گسترده او با هیاءت مدرسین بود. هیات مدرسین نخستین تشکیلات منسجم روحانیت بود کهدر سال۱۳۳۷  در زمان مرجعیت آیه الله العظمى بروجردى تاءسیس شده بود. این هیات درسالهاى ۱۳۴۱ – ۱۳۴۲ بسیار فعال بود. اعلامیه هاى فراوان از سوى هیاءت مدرسین درسراسر کشور پخش و جنایتهاى رژیم پهلوى برملا شد. هیات مدرسین با انتشار اعلامیه هاوپشتیبانى اساتید حوزه علمیه قم،  نهضت امام خمینى (ره ) را به مردم آشکار ساخت .

 

اینهیات که بعد به گروه یازده نفرى شهرت یافت (و امروزه با نام جامعه مدرسین شناختهمى شود) نخستین هسته مبارزه مخفى علیه رژیم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علمیه قم، به فعالیتهاى سیاسى مى پرداخت . آیه الله قدوسى ازبنیانگزاران این هیات بود. هیات مدرسین در سال ۱۳۴۵ به دست ساواک کشف و افراد آنتحت تعقیب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آیه الله قدوسى در این ماجرا دستگیر شد. اماچون ساواک نتوانسته بود مدارکى علیه او پیدا کند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.

 

آیه الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان ۱۳۴۵ به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و همیشهدر ضمن سخنرانى از امام خمینى(ره )یاد مى کرد. ساواک چند بار به وى تذکر داد که نبایداسمى از امام برده شود اما او نمى پذیرفت . بدین علت سخنرانى او تعطیل شد وآیه الله قدوسى به قم برگشت .

 

 از پایگاه فضیلتتا شهادت

 

ایام پدیدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آیهالله قدوسى است . آیه الله قدوسى با همفکرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلمیه در پى تغییرات بنیادى در ساختار ادارى – آموزشى حوزه علمیه قم برمى آید. بدینخاطر تصمیم مى گیرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمایند تا پس از موفقیت ،در سراسر حوزه هاى علمیه اجرا نمایند. آیه الله العظمى میلانى که با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علمیه اى را در قم به آنها واگذار مى نماید.مدرسهحقانى در سال ۱۳۴۳ با مدیریت آیه الله قدوسى و با همکارى شهید بهشتى ، آیه اللهمصابح یزدى وآیه الله جنتى آغاز به کار مى نماید. آیه الله قدوسى با دعوت ازاساتیدى با تجربه و انقلابى مانند آیه الله مشکینى ، آیه الله جنتى و سایرعلمابنیه علمى مدرسه را تقویت نمود. نظم در حوزه هاى علمیه در جایگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستین مدرسه علمیه قم بود که بسیار منظم بود. آیهالله قدوسى نظم شدیدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعایت مقررات مقید بود.حضور و غیاب در کلاس ، برگزارى امتحانات وپیگیرى مدام رشد علمى – اخلاقى طلاب از امتیازات این مدرسه بود.
اندک اندک آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسیارى از جوانان به این مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواک را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپایگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواک بارها به مدرسه حمله کرد، اما به دلیل مدیریتکارآمد آیه الله قدوسى کارى از پیش نبرد.در آن زمان آموزش زبان انگلیسى در حوزههاى علمیه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنایى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاین مهم اقدام ورزید. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نیز در این مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدریس مى شد.برخى از کتابهاىدرسى حوزه ، کتابهاى آموزشى نبودند. سبک نگارش آنها براى تدریس مناسب نبود و بسیاراز متون درسى براى قرنهاى پیشین تدوین شده بود. مدرسه حقانى نخستین گام را براىتغییر کتب درسى برداشت . کتابصرف ساده ،  بسیار شیوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوین شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدریس ‍ گردید.آیه الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذیب اخلاق سفارش مى کرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سیراب مى ساخت . خطبه همام و برخى دیگر از سخنان روح بخش امام على علیهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدایى لرزان و چشمانى گریان طلاب رابا اوصاف پرهیزگاران آشنا مى ساخت.  قدوسى با تمام توان در راه پیشبرد هدفهاى اصلاحى مدرسه تلاش مى کرد. رهبرانقلاب ، حضرت آیه الله العظمى خامنه اى در این باره فرموده است : ” چند خصوصیت در ایشان وجود داشت . که نه تنها من ، بلکه همه را جذبمى کرد، یکى از آنها صداقت و صفاى این مرد بود… خصوصیت دوم پرکارى و پشتکارىایشان بود… اگر ریاست مدرسه حقانى با کسى غیر از آقاى قدوسى بود من باور نمى کردمکه این مدرسه به این اندازه از ارزش و آثار مى رسید.
مدرسه حقانى از زمانى که آیه الله قدوسى مدیریت آن را بر عهده گرفت ، تا پیروزى انقلاب اسلامى ، یکى ازسنگرهاى مبارزه در برابر رژیم پهلوى بود. طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند. ساواکبارها به مدرسه یورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگیر کرد. بسیارى از اعلامیه هادر این مدرسه تکثیر مى شد.
مدرسه حقانى ، مدرسه علمیه نمونه قم بود. نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقیت رسید که متولیان بسیارى از مدارس علمیه قم و مشهد ازالگوى موفق این مدرسه درس گرفته ،وبه اصلاح نظام ادارى – آموزشى مدارسپرداختند.
بسیارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفکر، متقى و آگاه به مسائل سیاسىاین مدرسه ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در مسؤ ولیتهاى اجرایى ، قضایى و سیاسى ،خدمتهاى شایانى به انقلاب نمودند.این مجاهد نستوه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، از طرف امام خمینی (ره ) به دادستانی کل انقلاب اسلامی ، منصوب شد و در این سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام این عالم ربانی در اثر انفجاری توسط منافقین کوردل به فیض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد . روحش شاد و یادش گرامی باد .

 

 سالگرد شهادت سرتیپ وحید دستجردی, رئیس وقت شهربانی کشور ۱۳۶۰ ش

 

72

 سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی در سال ۱۳۰۴ در اصفهان به دنیا آمد. وی پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدایی و متوسطه، در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهربانی شد و پس از ۳۲ سال خدمت در پست های مختلف باز نشسته شد.   این شهید بزرگوار که از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به شمار می رفت، پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت گردید و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به ریاست شهربانی  کل کشور منصوب شد. سرهنگ وحید دستجردی سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسید. یاد این شهید بزرگوار گرامی و راه مقدسش پر رهرو باد

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

زندگینامه سرتیپ وحید دستجردی

 

 
 
 
 
 
 

 

 

 

 

 

مادی ها وسیستم آبیاری کشاورزان

 

رودخانه زاینده رود دارای نهرهای بزرگی در دو طرف خود می باشد و حدود 700 سال پیش از میلاد احداث گردیده است این نهر ها به دلیل این که در زمان مادها صورت گرفته  به نام (( مادی ))معروف گردیده است . هم اکنون تعداد بسیاری از آنها مورد استفاده قرار می گیرد.

 

شیخ بهایی به لحاظ اهمیت آب در اصفهان و مشکلات توزیع آب اقدام به جمع آوری اسناد و مدارک پیشینیان کرده و رود خانه زاینده رود را از پل کله به پایین به 33 سهم تقسیم و معروف به طومار شیخ بهایی می باشد که حدود 400 سال پیش انجام گردیده که از اسناد تاریخی و افتخار آمیز پیشینیان است . نحوه تقسیم از پل کله به پایین به 9 بلوک تقسیم گردیده که سهم هریک عبارت است از:

 

ایشان 4 سهم – گرکن 2 سهم – النجان 4 سهم – جی و برز رود 6 سهم – کراج 3 سهم – براآن 4 سهم – رودشتین 6 سهم که جمعاً 33 سهم می باشد ، منطقه دستگرد جزو بلوک جی و برزرود می باشد.

 

یاد آوری می گردد که اکثر زمین های کشاورزی دستگرد دارای حقابه (سهم آب) می باشد و در سند آن ها قید گردیده است که حق الشرب از مادی و... می باشد بعضی از زمین ها حقابه ای نداشتند که به آنها بیرون آبه می گفتند و زمانی که آب فراوان بوده به آن زمین ها آب می دادند

 

منابع آبی و تامین کننده آب کشاورزی در منطقه دستگرد خیار:

 

1 – مادی نایج معروف به جوی جلفا : که از نزدیکی کوه قائمیه از رودخانه منشعب شده و تا جلفای اصفهان ادامه داشته و مقداری از زمین های کشاورزی دستگرد از آن آبیاری می گردید که هم اکنون به علت خشکسالی به صورت مخروبه در آمده.

 

2-مادی شایج معروف به مادی دستگرد :که از نزدیکی کوه قائمیه از رودخانه منشعب شده و تا خیابان باغ دریاچه ادامه داشته که برخی از زمین های کشاورزی منطقه دستگرد از آن آبیاری می شده که هم انون به علت خشکسالی مخروبه شده است.

 

3-مادی آسیاب که به آن آب 250 هم می گویند :که از نزدیکی کوه قائمیه از رودخانه منشعب شده و تا محله آب 250 کنونی ادامه داشته و برخی دیگر از زمین های کشاورزی دستگرد از آن آبیاری می گردیده است که متاسفانه این مادی نیز به علت خشکسالی ازبین رفته است.

 

4-چشمه آقا احمد :واقع در درچه که آب این چشمه به رودخانه سازیر و به مقدار آب ریخته شده در رودخانه ، مادی های یاد شده از رودخانه آب برداشت می کرده اند.

 

5- قنات اراضی یا – محمودیه : منبع آبی این قنات از صحراهای روستای افجد به صورت رو باز و حالت زهکش شروع گردیده است و تا گردنه آبنیل و اردوگاه شهید بهشتی واقع در شهر ابریشم ادامه داشته و سپس به علت شیب زمین به صورت قنات در آمده و تا جاده ورودی شهرک امیریه ادامه داشته است و در این مکان به سه قسمت زیر تقسیم گردیده است :

 

الف : قنات اراضی یا ، زمین های بالادست خیابان جانبازان فعلی ((سوارکاران قدیم)) را آبیاری می کرده است.

 

ب : قنات محمودیه : محدوده کلینیک شبانه روزی آتیه فعلی را آبیاری می کرده است.

 

ج :مورد سوم که لَت نام داشت و مقداری از زمین های کشاورزی فعلی  را آبیاری می کرده و هم چنین از زیر اتوبان گذر                 و زمین های زیر دست خیابان قائمیه (کندلیا) را آبیاری می کرده است.

 

**لازم به ذکر است که این قنات اکثراً در تابستان ها خشک می گردیده است ، که در حال حاضر هیچ اثری از آن وجود ندارد.

 

د : مادی هزار جریب یا مادی سرباز خانه که از روستای هورتِمَن نزدیک کرسگان از رودخانه منشعب گردیده و تا دانشگاه علوم پزشکی فعلی ادامه داشته که زمین های پادگان و هزار جریب را آبیاری نموده و هم اکنون مادی به صورت بتنی در آمده و از کانال سمت راست نکو آباد منشعب می گردد و تا سازمان کشاورزی در شهرک امیریه ادامه دارد که هنوز مورد استفاده قرار می گیرد و در شهرک امیریه قابل رویت می باشد ضمناً هیچ منطقه ای از زمین های کشاورزی دستگرد از این مادی آبیاری نمی گردیده است.

 

آبیاری با تلمبه های آبکشی :

 

اولین چاه آب در منطقه دستگرد در حدود 60 سال پیش توسط مرحوم حاج ارباب در صحرای پافان ( پاپون ) نزدیکی صحرای وُن (سر واره دشت ورز مقابل باغ کاهگلی)به صورت دستی حفر و موتور آبکشی روی آن نصب گردید و از آن زمان به بعد مورد استفاده کشاورزان قرار گرفته که هم اکنون نیز در اختیار آقای میرزا حیدر علی صالحیان فرزند مرحوم حاج مانده علی صالحیان می باشد که قدیمی ترین چاه در این منطقه است دومین چاه آب نیز درصحرای پافان توسط حاج محمدصادق دهخدا احداث شد. بنا به نیاز کشاورزان چاه ها یکی پس از دیگری حفر شده اند و مورد استفاده قرار گرفته که متاسفانه در چند سال اخیر به دلیل خشکسالی های پی در پی و خشک شدن رودخانه کلیه چاه ها ی منطقه دچار مشکل شده اند.

 

امید است با دعای شما سروران گرامی و نزول رحمت الهی از این بحران خشکسالی گذر کرده و شاهد جاری شدن آب در رودخانه و مادی های سنتی باشیم.

 

جاده خاکی صحرای پافان(پاپون)به طرف صحرای وُن

 

سمت راست تصویر مادی آسیاب که آب در آن جاری است.(۱۳۷۳)

 

تلمبه مرحوم حاج محمدصادق دهخدا واقع در صحرای پافان(پاپون)سال ۱۳۷۳

 

با تشکر از همکاری جناب آقای غلامرضا رمضانی پور که

 

مطالب وتصاویر را در اختیار ما قرار دادند

 

[ چهارشنبه ۱۱ دی۱۳۹۲ ] [ 16:8 ] [ مدیر ]

 

[

 

منبع: blogfa.com

 

گالري تصاویر

 

ضمن عرض خوش آمد گویی با توجه به کاربر محور بودن انجمن همه مطالب سایت مورد تائید نمی باشد و نام کاربری کارشناسان سایت با رنگ آبی و سبز مشخص شده است.

 

لطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل +1 انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل ارتقاء دهید . تعداد حمایت ها:

 

وبلاگ : 0

 

14شهریور سالروز شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ دستجردی توسط منافقین کوردل1360

 

در دوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر كوچك نهاوندفرزندى به دنيا آمد كه نامش را على ناميدند. پدرش (ملااحمد)، از علماى بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصيل در حوزهعلميه نجف به درجه اجتهاد نايل شد و بهزادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .

 

على دوران كودكى و نوجوانى را تحتتربيت درست خانواده سپرى كرد. با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احكام شرعى آشناشد و در پانزده سالگى سال ( 1321)وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه فيضيه حجره اى تهيه نمود.

 

على در حوزه علميه قم بهتحصيلات خود ادامه داد و در نهايت تنگدستى از تحصيل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى رانزد استادانى فرزانه مانند آية الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزهعلميه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذيب اخلاق ، ساده زيستى ، نظم واستفاده از فرصتها اهميت بسيار مى داد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطححوزه را به پايان برساند و وارد عالى ترين مرحله دروس حوزه شود. على سالها در درسخارج آية الله بروجردى و امام خمينى شركت كرد و از خرمن دانش آنها، خوشه هاچيد.

 

بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسيارى به اهل بيت داشتو همواره در مجالس سوگوارى شركت مى كرد. بسيار محتاط بود و از غيبت و دروغ بسيارپرهيز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد.

 

ویرایش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:28

 

لیست موضوعات جهت اطلاع رسانی

 

لیست موضوعات تصادفی این انجمن :

 

وبلاگ : 0

 

گلىدر بوستان حوزه

 

علامه طباطبايى با ورود به حوزهعلميه قم فلسفه را در حوزه احيا كرد، قدوسى مقدمه اى از دروس هيئت و فلسفه را نزداو فراگرفت. اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبايى همه شاگردانش را شيفته خود ساختهبود. وى پس ‍ از آشنايى با سجاياى عالى عرفانى استاد، از هر فرصتى استفاده مى جست واز رهنمودهاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذيب نفس استفاده مى نمود.

 

شهيدقدوسى روز به روز به علامه طباطبايى علاقه مندتر مى شد. او از رهنمودهاى سازندهاخلاقى استاد بخوبى استفاده كرد و بدين سان توانست تحت تربيت او، به خود سازىبپردازد.

 

ویرایش توسط صلوات : 14/06/1390 در ساعت 23:24

 

وبلاگ : 0

 

مجاهد پيرو امام

 

آية الله قدوسى با انديشه هاى سياسى امام خمينى بخوبىآشنا بود. او پس ‍ از افشاگيريهاى امام خمينى در سال 1341 كه عليه لايحهكاپيتولاسيون و ديگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذيرفت ، هماره همدوش ‍ همفكرانش به پشتيبانى از قيام همت گماشت . او در قيام 15 خرداد 1342 و تبعيد امامخميني (ره) در13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و بهمبارزه با رژيم پهلوى پرداخت .

 

اوج مبارزات آية الله قدوسى در آن دوران ، همكارىگسترده او با هياءت مدرسين بود. هيات مدرسين نخستين تشكيلات منسجم روحانيت بود كهدر سال1337 در زمان مرجعيت آية الله العظمى بروجردى تاءسيس شده بود. اين هيات درسالهاى 1341 - 1342 بسيار فعال بود. اعلاميه هاى فراوان از سوى هياءت مدرسين درسراسر كشور پخش و جنايتهاى رژيم پهلوى برملا شد. هيات مدرسين با انتشار اعلاميه ها وپشتيبانى اساتيد حوزه علميه قم، نهضت امام خمينى (ره ) را به مردم آشكار ساخت .

 

اينهيات كه بعد به گروه يازده نفرى شهرت يافت (و امروزه با نام جامعه مدرسين شناختهمى شود) نخستين هسته مبارزه مخفى عليه رژيم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظامآموزشى حوزه علميه قم ، به فعاليتهاى سياسى مى پرداخت . آية الله قدوسى ازبنيانگزاران اين هيات بود. هيات مدرسين در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آنتحت تعقيب ماموران پهلوى قرار گرفتند. آية الله قدوسى در اين ماجرا دستگير شد. اماچون ساواك نتوانسته بود مداركى عليه او پيدا كند، پس از چند ماه از زندان آزادشد.

 

آية الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و بهاقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و هميشهدر ضمن سخنرانى از امام خمينى (ره ) ياد مى كرد. ساواك چند بار به وى تذكر داد كه نبايداسمى از امام برده شود اما او نمى پذيرفت . بدين علت سخنرانى او تعطيل شد وآية الله قدوسى به قم برگشت .

 

وبلاگ : 0

 

از پايگاه فضيلت تا شهادت

 

ايام پديدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آيةالله قدوسى است . آية الله قدوسى با همفكرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزهعلميه در پى تغييرات بنيادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علميه قم برمى آيد. بدينخاطر تصميم مى گيرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمايند تا پس از موفقيت ،در سراسر حوزه هاى علميه اجرا نمايند. آية الله العظمى ميلانى كه با برنامه هاىاصلاحى آنان موافق بود مدرسه علميه اى را در قم به آنها واگذار مى نمايد.

 

مدرسهحقانى در سال 1343 با مديريت آية الله قدوسى و با همكارى شهيد بهشتى ، آية اللهمصابح يزدى و آية الله جنتى آغاز به كار مى نمايد. آية الله قدوسى با دعوت ازاساتيدى با تجربه و انقلابى مانند آية الله مشكينى ، آية الله جنتى و سايرعلما بنيه علمى مدرسه را تقويت نمود. نظم در حوزه هاى علميه در جايگاهخود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستين مدرسه علميه قم بود كه بسيار منظم بود. آيةالله قدوسى نظم شديدى را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، هماره به رعايت مقررات مقيد بود.

 

حضور و غياب در كلاس ، برگزارى امتحانات وپيگيرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتيازات اين مدرسه بود.

 

اندك اندك آوازهمدرسه حقانى به همه جا پخش شد. بسيارى از جوانان به اين مدرسه روى آوردند و تجمعانبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواك را به هراس انداخت . مدرسه حقانىپايگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دليل مديريتكارآمد آية الله قدوسى كارى از پيش نبرد.

 

در آن زمان آموزش زبان انگليسى در حوزههاى علميه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنايى طلاب با زبانهاى خارجى ، بهاين مهم اقدام ورزيد. برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى واقتصاد نيز در اين مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدريس مى شد.

 

برخى از كتابهاىدرسى حوزه ، كتابهاى آموزشى نبودند. سبك نگارش آنها براى تدريس مناسب نبود و بسياراز متون درسى براى قرنهاى پيشين تدوين شده بود. مدرسه حقانى نخستين گام را براىتغيير كتب درسى برداشت . كتابصرف ساده ، بسيار شيوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوين شد و بهعنوان متن درسى در مدرسه تدريس ‍ گرديد.

 

آية الله قدوسى هماره طلبه ها را بهتهذيب اخلاق سفارش مى كرد. درسهاى اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهاىآسمانى سيراب مى ساخت . خطبه همام و برخى ديگر از سخنان روح بخش امام على عليهالسلام را براى طلبه ها، از حفظ مى خواند و با صدايى لرزان و چشمانى گريان طلاب رابا اوصاف پرهيزگاران آشنا مى ساخت.

منبع: askdin.com

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:55 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

14 شهریور ماه شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی

 

 

 

 

 

 

 شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی
 

چهاردهم شهریور ماه سالروز شهادت آیت الله قدوسی و شهید هوشنگ وحید دستجردی است که به دلیل خدمات ارزنده خود به انقلاب اسلامی توسط دشمنان اسلام به مقام رفیع شهادت دست یافتند . شهید قدوسی در سال 1306 هجری شمسی در خانواده ای روحانی در شهر نهاوند به دنیا آمد و پس از سال‌ها تلاش و دفاع از آرمان‌های اسلام و سی و یک ماه خدمت به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی به دنبال انفجار یک بمب آتش زا در محل دادستانی کل انقلاب اسلامی به فیض شهادت نائل شد . همچنین در چنین روزی سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی  که خدمات ارزنده‌ای را به میهن اسلامی ارایه کرده بود  در سمت رییس شهربانی کل کشور در سال 1360 هجری شمسی و در حادثه بمب گذاری به درجه رفیع شهادت نائل شد .

 

 

آیت الله قدوسیشهید سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی

 

 

 


 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:54 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

شهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ وحید دستجردی

 

 


دردوازدهم مرداد 1306 شمسى ، در شهر کوچک نهاوند فرزندى به دنیا آمد که نامش را على نامیدند . پدرش ( ملااحمد ) ، از علماى بزرگ شهر بود که پس از سالها تحصیل در حوزه علمیه نجف به درجه اجتهاد نایل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت .



على دوران کودکى و نوجوانى را تحت تربیت درست خانواده سپرى کرد . با خواندن ، نوشتن ، قرآن ، نماز و احکام شرعى آشنا شد و در پانزده سالگى سال ( 1321 ) وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه فیضیه حجره اى تهیه نمود .

على در حوزه علمیه قم به تحصیلات خود ادامه داد و در نهایت تنگدستى از تحصیل دست برنداشت . مقدمات علوم اسلامى را نزد استادانى فرزانه مانند آیة الله صدوقى فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزه علمیه قم بهره جست . او از ابتداى طلبگى به تهذیب اخلاق ، ساده زیستى ، نظم و استفاده از فرصت ها اهمیت بسیار مى داد . پشتکار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پایان برساند و وارد عالى ترین مرحله دروس حوزه شود . على سالها در درس خارج آیة الله بروجردى و امام خمینى شرکت کرد و از خرمن دانش آنها ، خوشه ها چید .
بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ بود . علاقه بسیارى به اهل بیت داشت و همواره در مجالس سوگوارى شرکت مى کرد . بسیار محتاط بود و از غیبت و دروغ بسیار پرهیز مى جست و به درس و بحث علاقه وافرى نشان مى داد .

گلى در بوستان حوزه
علامه طباطبایى با ورود به حوزه علمیه قم فلسفه را در حوزه احیا کرد ، قدوسى مقدمه اى از دروس هیئت و فلسفه را نزد او فراگرفت . اخلاق ، علم و فروتنى علامه طباطبایى همه شاگردانش را شیفته خود ساخته بود . وى پس از آشنایى با سجایاى عالى عرفانى استاد ، از هر فرصتى استفاده مى جست و از رهنمود هاى اخلاقى آن عارف وارسته ، براى تهذیب نفس استفاده مى نمود .
شهید قدوسى روز به روز به علامه طباطبایى علاقه مندتر مى شد . او از رهنمود هاى سازنده اخلاقى استاد بخوبى استفاده کرد و بدین سان توانست تحت تربیت او ، به خود سازى بپردازد .

مجاهد پیرو امام
آیة الله قدوسى با اندیشه هاى سیاسى امام خمینى بخوبى آشنا بود . او پس از افشاگیری هاى امام خمینى در سال 1341 که علیه لایحه کاپیتولاسیون و دیگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذیرفت ، هماره همدوش همفکرانش به پشتیبانى از قیام همت گماشت . او در قیام 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی (ره) در 13 آبان 1342 همراه همه طلبه ها ، استادان و مردم انقلابى به صحنه آمد و به مبارزه با رژیم پهلوى پرداخت .

اوج مبارزات آیة الله قدوسى در آن دوران ، همکارى گسترده او با هیات مدرسین بود . هیات مدرسین نخستین تشکیلات منسجم روحانیت بود که در سال 1337 در زمان مرجعیت آیة الله العظمى بروجردى تاسیس شده بود . این هیات در سالهاى 1341 - 1342 بسیار فعال بود . اعلامیه هاى فراوان از سوى هیات مدرسین در سراسر کشور پخش و جنایت هاى رژیم پهلوى برملا شد . هیات مدرسین با انتشار اعلامیه ها و پشتیبانى اساتید حوزه علمیه قم ، نهضت امام خمینى (ره) را به مردم آشکار ساخت .

این هیات که بعد به گروه یازده نفرى شهرت یافت ( و امروزه با نام جامعه مدرسین شناخته مى شود ) نخستین هسته مبارزه مخفى علیه رژیم پهلوى بود و در پوشش اهداف اصلاحى نظام آموزشى حوزه علمیه قم ، به فعالیت هاى سیاسى مى پرداخت . آیة الله قدوسى از بنیانگذاران این هیات بود . هیات مدرسین در سال 1345 به دست ساواک کشف و افراد آن تحت تعقیب ماموران پهلوى قرار گرفتند . آیة الله قدوسى در این ماجرا دستگیر شد . اما چون ساواک نتوانسته بود مدارکى علیه او پیدا کند ، پس از چند ماه از زندان آزاد شد .

آیة الله قدوسى پس از آزادى ، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت . او پس از نماز منبر مى رفت و همیشه در ضمن سخنرانى از امام خمینى (ره ) یاد مى کرد . ساواک چند بار به وى تذکر داد که نباید اسمى از امام برده شود اما او نمى پذیرفت . بدین علت سخنرانى او تعطیل شد و آیة الله قدوسى به قم برگشت .

از پایگاه فضیلت تا شهادت
ایام پدیدارى مدرسه حقانى از فصول درخشان زندگى آیة الله قدوسى است . آیة الله قدوسى با همفکرى برخى از استادان برجسته انقلابى حوزه علمیه در پى تغییرات بنیادى در ساختار ادارى - آموزشى حوزه علمیه قم برمى آید . بدین خاطر تصمیم مى گیرند نقشه خود را ابتدا در مدرسه اى آغاز نمایند تا پس از موفقیت ، در سراسر حوزه هاى علمیه اجرا نمایند . آیة الله العظمى میلانى که با برنامه هاى اصلاحى آنان موافق بود مدرسه علمیه اى را در قم به آنها واگذار مى نماید .

مدرسه حقانى در سال 1343 با مدیریت آیة الله قدوسى و با همکارى شهید بهشتى ، آیة الله مصابح یزدى و آیة الله جنتى آغاز به کار مى نماید . آیة الله قدوسى با دعوت از اساتیدى با تجربه و انقلابى مانند آیة الله مشکینى ، آیة الله جنتى و سایر علما بنیه علمى مدرسه را تقویت نمود . نظم در حوزه هاى علمیه در جایگاه خود قرار نداشت . مدرسه حقانى نخستین مدرسه علمیه قم بود که بسیار منظم بود . آیة الله قدوسى نظم شدیدى را در مدرسه به اجرا درآورد . و در مدت چهارده سال اداره مدرسه ، هماره به رعایت مقررات مقید بود .

حضور و غیاب در کلاس ، برگزارى امتحانات و پیگیرى مدام رشد علمى - اخلاقى طلاب از امتیازات این مدرسه بود .
اندک اندک آوازه مدرسه حقانى به همه جا پخش شد . بسیارى از جوانان به این مدرسه روى آوردند و تجمع انبوه استادان جوان و انقلابى در مدرسه ، ساواک را به هراس انداخت . مدرسه حقانى پایگاه مبارزان شناخته شده بود . ساواک بارها به مدرسه حمله کرد ، اما به دلیل مدیریت کارآمد آیة الله قدوسى کارى از پیش نبرد .

در آن زمان آموزش زبان انگلیسى در حوزه هاى علمیه مطلوب نبود اما در مدرسه حقانى براى آشنایى طلاب با زبان هاى خارجى ، به این مهم اقدام ورزید . برخى از دروس دانشگاهى مانند جامعه شناسى ، روان شناسى و اقتصاد نیز در این مدرسه از سوى استادان دانشگاه تدریس مى شد .

برخى از کتاب هاى درسى حوزه ، کتابهاى آموزشى نبودند . سبک نگارش آنها براى تدریس مناسب نبود و بسیار از متون درسى براى قرن هاى پیشین تدوین شده بود . مدرسه حقانى نخستین گام را براى تغییر کتب درسى برداشت . کتاب صرف ساده ، بسیار شیوا و روان از سوى دو تن از استادان مدرسه تدوین شد و به عنوان متن درسى در مدرسه تدریس ‍ گردید .

آیة الله قدوسى هماره طلبه ها را به تهذیب اخلاق سفارش مى کرد . درسهاى اخلاق او ، هر هفته روح تشنه طلاب را با پند هاى آسمانى سیراب مى ساخت . خطبه همام و برخى دیگر از سخنان روح بخش امام على علیه السلام را براى طلبه ها ، از حفظ مى خواند و با صدایى لرزان و چشمانى گریان طلاب را با اوصاف پرهیزگاران آشنا مى ساخت .

قدوسى با تمام توان در راه پیشبرد هدف هاى اصلاحى مدرسه تلاش مى کرد . رهبر انقلاب ، حضرت آیة الله العظمى خامنه اى در این باره فرموده است :

" چند خصوصیت در ایشان وجود داشت . که نه تنها من ، بلکه همه را جذب مى کرد ، یکى از آنها صداقت و صفاى این مرد بود ... خصوصیت دوم پرکارى و پشتکارى ایشان بود ... اگر ریاست مدرسه حقانى با کسى غیر از آقاى قدوسى بود من باور نمى کردم که این مدرسه به این اندازه از ارزش و آثار مى رسید .
مدرسه حقانى از زمانى که آیة الله قدوسى مدیریت آن را بر عهده گرفت ، تا پیروزى انقلاب اسلامى ، یکى از سنگر هاى مبارزه در برابر رژیم پهلوى بود . طلاب مدرسه همگى مقلد امام بودند . ساواک بارها به مدرسه یورش برد و شمارى از طلبه ها را دستگیر کرد . بسیارى از اعلامیه ها در این مدرسه تکثیر مى شد .
مدرسه حقانى ، مدرسه علمیه نمونه قم بود . نظام آموزشى و ادارى مدرسه چنان به موفقیت رسید که متولیان بسیارى از مدارس علمیه قم و مشهد از الگوى موفق این مدرسه درس گرفته ، و به اصلاح نظام ادارى - آموزشى مدارس پرداختند .
بسیارى از طلاب جوان ، با علم ، خوشفکر ، متقى و آگاه به مسائل سیاسى این مدرسه ، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در مسئولیت هاى اجرایى ، قضایى و سیاسى ، خدمت هاى شایانى به انقلاب نمودند . "

مدرسه حقانی
شهید قدوسی با هم فکری شهید بهشتی و دیگر یاران و هم فکرانش بسیاری از رشته های علمی جدید و مورد نیاز را به حوزه وارد کردند و دروسی را که سال های متمادی تدریس آنها در حوزه های علمیه متروک شده بود ، دوباره احیا کردند ، علاوه بر این در باب اصلاح و تغییر متون آموزشی و تهیّه ی متون جدید قدم های بلند و ارزشمندی را برداشتند . دروسی که در مدرسه ی حقانی تدریس می شد :
اولاً : از حیث کیفیت ؛
ثانیاً : از حیث نوع دروسی که ارایه می شد با دروس مدارس دیگر متفاوت بود .

شهید قدوسی و شهید بهشتی اعتقاد داشتند که در بعضی کتب درسی حوزه ، تطویل زیاد هست و باید این کتاب ها تلخیص شود ، لذا برخی از نسخه های خلاصه شده ی کتاب های حوزه در مدرس ی حقانی تدریس می شد ، از جمله ی این کتاب ها :
- کتاب " رسائل " که در حوزه تدریس می شد ، توسط آیت الله مشکینی تلخیص شد و " رسائل الجدیده " نام گرفت ، بخشی از کتاب " مکاسب " مرحوم شیخ انصاری نیز خلاصه شد .
- در برخی از دروس نیز به جای کتاب هایی که در حوزه تدریس می شد ، کتاب های دیگری برگزیده و تدریس شد . مثلاً به جای " جامع المقدمات " کتاب " صرف ساده " تدریس می شد که این کتاب به سفارش شهید قدوسی و توسط بعضی از اساتید تألیف شد و این کتاب صرف تخصصی بود که الان نیز از دروس رایج در مدارس دینی است .
- به جای " سیوطی " کتاب " بدایع العربیّه " خوانده می شد که هم با زبان ساده تر و هم با مثال ها و تمرین همراه بود که این کتاب نیز به سفارش شهید قدوسی تألیف شد .
- هم چنین کتاب " البلیغ " به جای کتاب " مختصر المعانی " تدریس می شد .
- علاوه بر کتاب های فوق کتاب های " فلسفتنا " و " اقتصادنا " دو اثر ارزشمند آیت الله سید محمّد باقر صدر نیز جزو کتاب های درسی مدرسه ی حقانی بود .
- به سفارش شهید قدوسی مرحوم علامه طباطبایی کتاب های " بدایع الحکمه " و " نهایة الحکمه " را به منظور مقابله با اندیشه های التقاطی و برای استفاده ی طلاب مدرسه ی حقانی تألیف نمود .

با تدبیر شهید قدوسی و شهید بهشتی دروسی که در حوزه از برنامه ی درسی طلاب کنار گذاشته بودند و یا اجباری نبود ، در مدرسه ی حقانی مورد توجه قرار گرفت و جزو دروسی شد که طلبه ها حتماً باید آن ها را می خواندند . دروسی چون تاریخ اسلام ، تفسیر قرآن ، نهج البلاغه ، معارف یا محاوره ی عربی که در مدارس دیگر مورد توجه نبود ، در مدرسه ی حقانی جزو دروس اجباری به شمار می رفت . علاوه بر دروس ذکر شده مورد دیگری که شهید قدوسی تاکید خاصی بر آن داشت و حتی شخصاً آن را تدریس می کرد درس « اخلاق » بود که جزو دروس اختیاری دیگر مدارس دینی به شمار می رفت . در مدرسه ی حقانی دروس جدیدی نیز تدریس می شد که این درس ها از دروس رایج در سیستم آموزشی کلاسیک به شمار می آمدند . دروسی چون : ریاضیات ، جامعه شناسی ، روان شناسی ، اقتصاد ، فلسفه ی غرب ، نویسندگی ، فلسفه ی هگل و زبان انگلیسی را در بر می گرفتند .

شهید قدوسی و آیت الله بهشتی توجه خاصی نسبت به اهتمام طلبه های مدرسه ی حقانی برای یادگیری داشتند ، به نظر آن ها طلاب مدرسه ی حقانی در صورتی می توانستند از عهده ی مسئولیت هایی که در آینده بر عهده می گرفتند برآیند که مجتهدین جامعی از علوم قدیم و جدید باشند . از این رو ، اهتمام خاصی نسبت به یادگیری زبان انگلیسی توسط طلاب داشتند و حتی شهید بهشتی فلسفه ی هگل را به زبان انگلیسی تدریس می کردند و تأکید داشتند ، ترجمه هایی که با توجه به این از کتاب های نویسندگان خارجی انجام شده دارای اشکالات و نواقص زیادی است ؛ پس به منظور درک منظور واقعی نویسنده ، طلاب نسخه ی انگلیسی کتاب را مطالعه کنند . با وجود مخالفت هایی که در سطح حوزه نسبت به استفاده از وسایلی چون رادیو وجود داشت ، شهید قدوسی طلاب را تشویق می کرد به منظور تقویت زبان انگلیسی شان ، از برنامه های انگلیسی رادیو استفاده کنند . حتّی شهید بهشتی برای طلبه هایی که وقت بیشتری را برای یادگیری درس زبان اختصاص می دادند ، مبلغی را برای هر ساعت تعیین کرده بودند که به این گونه افراد پرداخت می شد .

در کنار توجهی که به اصلاح سیستم آموزشی و نیز نوع دروسی که در مدرسه ی حقانی تدریس می شد وجود داشت ، شهید قدوسی در انتخاب اساتید دقّت بسیاری می نمود . این اساتید باید
اولاً : از نظر سیاسی افراد قابل اعتمادی می بودند و ذهن شاگردان مدرسه را به انحراف نمی کشاندند ؛
ثانیاً از توانایی علمی بالایی برخوردار می بودند ؛
ثالثاً به نوآوری هایی که در مدرسه صورت گرفته بود اعتقاد داشته و خودشان را با نظم و ضوابط مدرسه هماهنگ می کردند .

از این رو یکی از مهم ترین جنبه های مدیریتی شهید قدوسی ، انتخاب اساتید واجد شرایط برای مدرسه بود و در سایه ی این تلاش ها مدرسه ی حقانی کادر علمی بسیار قوی ای داشت . تعدادی از اساتیدی که در مدرسه ی حقانی دروس عمومی و مقدماتی را تدریس می کردند ، از اساتید مسلمی بودند که در حوزه ی علمیه دروس عالی را تدریس می کردند ، به طور مثال آیت الله خزعلی که در حوزه در سطوح عالیه تدریس می کرد در مدرسه ی حقانی « مختصر » را تدریس می نمود ، یا آیت الله جنّتی در حالی که در حوزه درس های تخصصی را تدریس می کرد در مدرسه ی حقانی دروسی چون « مغنی » یا « سیوطی » را تدریس می نمود . اساتیدی چون آیت الله مؤمن ، آیت الله جوادی آملی ، آیت الله مصباح یزدی ، آیت الله میانجی ، آیت الله بشیری ، آیت الله صانعی که از اساتید برجسته ی حوزه بودند از جمله اساتید مدرسه ی حقانی بودند و با سیستم مدرسه ی حقانی کاملاً هماهنگ بودند و حتّی اصلاح مطالب برخی از دروس توسط این اساتید انجام شد . اساتیدی نیز که غیر روحانی بودند - از اساتید دانشگاه و یا دبیران آموزش و پرورش - نیز برای تدریس در مدرسه ی حقانی استفاده می شد . چنان که دکتر نمازی درس اقتصاد را تدریس می نمود یا دکتر احمد بهشتی تدریس درس ادبیات را برعهده داشت . مرحوم شهید بهشتی و آیت الله شهید قدوسی شخصاً نیز بعضی دروس را تدریس می نمودند . شهید بهشتی تدریس فلسفه ی غرب ، فلسفه ی هگل و بعضاً تدریس درس زبان را عهده دار بود . شهید قدوسی نیز تدریس درس هایی چون حفظ قرآن ، درس اخلاق و گلستان و نیز دروسی که استاد نداشت را شخصاً به عهده گرفته بود . با وجود این که شهید قدوسی به لحاظ علمی حایز درجه ی اجتهاد بود و می توانست دروس تخصصی تری نیز تدریس کند اما با توجه به تراکم کاری مدیریت مدرسه ، در عمل امکان فعالیت بیشتری در این زمینه وجود نداشت . تدریس این دروس فرصت مناسبی برای شهید قدوسی بود تا ضمن آموزش ، شناخت مناسبی از روحیّات و خصوصیّات فردی شاگردان مدرسه داشته باشد . وقت و انرژی زیادی که شهید قدوسی در تدریس این دروس می گذاشت با استقبال شاگردان مدرسه رو به رو شده بود و با وجود این که استثنائاً در کلاس های درس وی حضور و غیاب صورت نمی گرفت ، اما کسی غیبت نمی کرد .

شیوه ی مدیریت شهید قدوسی در مدرسه ی حقانی
مدیریت شهید قدوسی در مدرسه ی حقانی آمیزه ای از عشق و احساس مسئولیت بود ، برای ایشان طی دوره ی مدیریت شان موارد زیادی پیش آمد که از نیاز ها و منافع شخصی شان صرف نظر نمودند تا امور مدرسه از روندی مناسب برخوردار باشد . حضور ایشان در مدرسه ظرف زمانی خاصی نداشت و چه بسا از صبح زود تا نیمه های شب برای رسیدگی به کارها در مدرسه حضور داشت .

از شهید قدوسی نقل شده که ایشان گفته بودند : « به ندرت اتفاق می افتد که من بچه هایم را زمانی که بیدار هستند ببینم . »
شهید قدوسی معتقد بود که هر کس که داوطلب طلبگی می شود باید از چند شرط اساسی برخوردار باشد : « اولاً در انتخاب طلبگی هدف متعالی داشته باشد ، ثانیاً مسیر صحیحی را برای دست یابی به هدف انتخاب کند و خود را به یادگیری چند کتاب درسی محدود نکند ؛ ثالثاً طلبه باید از پشتکار و استقامت لازم برای دست یابی به هدف برخوردار باشد و در نهایت طلبه باید آمادگی گذشت در راه هدفش را داشته باشد . »

به اعتقاد ایشان کسانی که این شرایط را نداشته باشند و یا به دنبال هدف های خاصی به این سلک درآمده باشند ، راهی به سر منزل مقصود پیدا نمی کنند . شهید قدوسی نسبت به اتلاف وقت طلاب حساسیّت زیادی به خرج می داد و برنامه های مدرسه را طوری برنامه ریزی می کرد که شاگردان مدرسه بیشترین استفاده را از وقت شان بکنند . در این زمینه شهید قدوسی حتی افراط و تندروی سیاسی شاگردان مدرسه را تأیید نمی کرد و رضایت نمی داد تا شاگردان مدرسه بیشترین وقت خود را به فعالیت های سیاسی اختصاص دهند و از این آینده نگری ایشان و اهمیتی که به تربیت شاگردان برای مسئولیت های خطیری که در آینده باید برعهده می گرفتند نشأت می گرفت . بعضی برنامه ها و سخنان ایشان نشان می داد که به تحقق حکومت اسلامی به طور کامل باور دارند .
برای نمونه ، در مواردی ایشان در برخورد با طلبه هایی که در انجام وظایف شان کوتاهی می کردند برای نشان دادن عنوان مسئولیت هایی که در آینده برعهده می گرفتند ، مسئولیت هایی چون مدیریت بیمارستان یا مسئولیت هایی که سنخیّتی با مقام روحانیّت نداشت را به عنوان مشاغل آینده ی آنها بیان می کرد که باعث تعجب شاگردان و اساتید مدرسه می شد .

شهید قدوسی در کنار توجهی که به نظم امور مدرسه داشت ، به شدت مراقب تربیت اسلامی شاگردان مدرسه بود . به نظر وی شخصیت و تربیت اسلامی طلاب مقدم بر یادگیری علم و دانش است و چه بسا ضعف های علمی و درسی شاگردان قابل حل است ، ولی فردی که به لحاظ عقیدتی و اجرای واجبات و مستحبات دچار تردید باشد هرگونه سرمایه گذاری بر روی چنین افرادی اشتباه است . ایشان به اجرای واجبات و مستحبات توسط طلاب حساسیت زیادی داشت و در اخراج طلبه ای که در این زمینه ضعفی داشت تردید نمی کرد .
شهید قدوسی هر از چند گاهی نیمه های شب به مدرسه می رفت و کنترل می نمود که کدام یک از شاگردان نماز شب می خواند . در این زمینه آیت الله صانعی خاطره ای را نقل می کند که شهید قدوسی شخصاً به ایشان گفته بود : « من از یکی از مراجع اجازه گرفته ام که به طور غیر رسمی و به طوری که صاحب حجره متوجه نشود ، گاهی در اتاق ها را باز کنم ببینم آیا آقایان مثلاً اول صبح مشغول تلاوت قرآنند یا خوابند به طوری که آنها متوجه نشوند . من این اجازه را گرفتم چون شبهه می کنم که در اتاق را بدون اجازه باز کنم . من به ایشان گفتم شما به هر حال ناظر امور مدرسه هستید و مجاز هستید . ایشان گفت : نه ، احتیاطاً من از مراجع اجازه گرفتم . گاه می گفت : بعد از نیمه های شب به مدرسه سر می زنم که ببینم آیا طلبه ها در آن موقع برای نماز شب آماده اند یا نیستند ، چه مقدارشان آماده ی نمازند و چه مقدارشان نیستند . »

این مجاهد نستوه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، از طرف امام خمینی (ره) به دادستانی کل انقلاب اسلامی ، منصوب شد و در این سنگر به خدمت پرداخت . سرانجام این عالم ربانی در اثر انفجاری توسط منافقین کوردل به فیض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد .

سالگرد شهادت سرتیپ وحید دستجردی ، رئیس وقت شهربانی کشور (1360 ش)
سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی در سال 1304 در اصفهان به دنیا آمد . وی پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدایی و متوسطه ، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهربانی شد و پس از 32 سال خدمت در پست های مختلف باز نشسته شد .

این شهید بزرگوار که از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به شمار می رفت ، پس از پیروزی انقلاب ، در اسفند 1357 به خدمت دعوت گردید و در 24 اسفند 1359 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد . سرهنگ وحید دستجردی سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360 به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده ، به شهادت رسید .


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:52 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

به انگیزه 14شهریور ماه،سالروز شهادت سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی

شهید وحید دستجردی به روایت کتاب ها/ از هوادری جنبش ملي شدن نفت ايران تا خاطره آیت الله علی دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران

 
تاریخ انتشار : جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۹
 
 
14 شهریورماه برابر با سالروز شهادت سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی، رئیس شهربانی در آخرین سال حکومت پهلوی است. وی سال 1357 درخواست بازنشستگي كرد تا نقشي در تبهكاري‌های محمدرضا پهلوی نداشته باشد. دستجردي در همان سال، با لباس غيرنظامي در راهپيمايي پرشور و انقلابي مردم شركت کرد.
شهید وحید دستجردی به روایت کتاب ها/ از هوادری جنبش ملي شدن نفت ايران تا خاطره آیت الله علی دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران
 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- در جلد نخست پيشتازان شهادت در انقلاب سوم که از سوی دفتر تحقيقات اجتماعي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سال 1360 منتشر شده، آمده است: «شهيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از دوران دبستان و دبيرستان، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد. در دوران حضور در شهرباني، دوره‌هاي تخصصي انتظامي، دوره ستاد و دوره عالي را پشت سر نهاد. وحيد دستجردي، از هواداران جنبش ملي شدن نفت ايران بود. شهيد دستجردي پس ‌از سي‌ودو سال خدمت در رده‌هاي گوناگون شهرباني، بازنشسته شد.

نگرش و كاركردش در دوران خدمت، چندبار حكومت محمدرضا شاه پهلوي را به بيرون كردن وي از شهرباني واداشت، گرچه اين كار انجام نشد. شهيد دستجردي از مقلدان امام(ره) به شمار مي‌رفت و در انجام دستورهاي ديني بسيار پايبند بود. او همواره كوچكترين وظايف شرعي را هم رعايت مي‌كرد. در سال‌هاي 1356 تا 1357 حكومت دست‌نشانده پهلوي، به دستور استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و صهيونيسم بين‌الملل، بر آن بود كه به كشتار مردم در شهرهاي گوناگون ايران بپردازد، تا مگر بتواند جلو پيشروي انقلاب اسلامي را در ايران بگيرد. از اين‌رو، سرتيپ هوشنگ دستجردي ناگزير شد در 1357 درخواست بازنشستگي كند تا نقشي در تبهكاري‌هاي آنها نداشته باشد. دستجردي در همان سال، با لباس غيرنظامي در راهپيمايي پرشور و انقلابي مردم شركت مي‌كرد.» (صص192-191) 

شهيد دستجردی پس از انقلاب اسلامي

در ادامه این کتاب درباره شهید دستجردی می‌خوانیم: «سرانجام، در 22 بهمن 1357 نظام 2500 ساله شاهنشاهي در ايران، سرنگون و به زباله‌دان تاريخ سپرده شد، سفارت اسراييل در تهران تعطيل گرديد، پنجاه­هزار مستشار نظامي آمريكايي كه بر تاروپود كشور چنگ انداخته بودند، اخراج شدند، جلو تاراج نفت و ديگر دارايي‌هاي كشور گرفته شد و با رهبري امام خميني(ره) نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پايه‌گذاري گرديد؛ نظامي كه مهم‌ترين شعارش، رد هر گونه استعمار و بيگانه‌دوستي و اجراي سياست «نه شرقي و نه غربي» بود.پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد دستجردي كه بازنشسته بود، بار ديگر به خدمت فراخوانده شد و مسووليت­هاي چندي؛ چون رييس شهرباني اصفهان، سرپرست اداره بازرسي و معاون انتظامي را در دست داشت. شهيد دستجردي، در 24 اسفند 1359 به سمت رياست شهرباني كل كشور رسيد.

علی دواني در جلد 10 نهضت روحانيون ايران(ملحقات)، که از سوی مركز اسناد انقلاب اسلامي در سال 1377 منتشر شده، می‌نویسد: «پس از به بار نشستن انقلاب پرشكوه اسلامي در ايران، گروهك مجاهدين خلق كه خود را در رسيدن به اهدافش ناكام مي­ديد، ترور مسوولان رده بالاي جمهوري اسلامي ايران را در صدر كارهايش قرار داد. گروهك منافقين از انجام ترورها، سرنگون كردن نظام نوپاي جمهوري اسلامي را در سر داشت. آن گروهك پس از منفجر كردن ساختمان مركزي حزب جمهوري اسلامي در ميدان سرچشمه تهران در هفت تير 1360 و به شهادت رساندن 72 تن از برجستگان رده‌ بالاي نظام اسلامي، در هشتم شهريور 1360 به انفجار ديگري در ساختمان نخست‌وزيري آن شهر دست يازيد.

مسعود كشميري، عضو گروهك مجاهدين خلق، پيشتر به شيوه منافقانه‌اي در شوراي امنيت كشور رخنه كرده بود. وي در آن روز با بمب جاسازي شده در كيفش، بي‌آنكه بازرسي شود، وارد ساختمان نخست‌وزيري گرديد. او چون دبير نشست شوراي امنيت ملي كشور هم بود، درست نزديك به شهيد محمدعلي رجايي و شهيد حجت‌الاسلام دكتر محمدجواد باهنر نشست. كشميري پس از خواندن قرآن و به كار انداختن بمب ساعتي، از اتاق بيرون مي‌رود. ناگهان بمب منفجر مي‌گردد و رييس جمهور و نخست‌وزير شهيد مي‌شوند.
وحيد دستجردي هم كه در آن نشست حضور داشت، به سختي زخمي مي‌گردد، ولي خود را به مهتابي ساختمان مي‌رساند و به پايين‌مي‌پرد. شش روز پس از آن، در چهاردهم شهريور 1360 در اثر سوختگي شهيد به شهادت مي‌رسد.» 

محمدمهدي كتيبه، شاهد آن رويداد، مي‌گويد: «تيمسار وحيد دستجردي در اين حادثه كنار دست آقاي باهنر نشسته بود ... آقاي دستجردي در اين حادثه سوختگي زيادي داشت ... در همان روز شهادت دستجردي، منافقين با انفجار ديگري نيز آيت‌الله شيخ علي قدوسي، دادستان كل انقلاب، را شهيد مي‌كنند.» 

شهيد در نگاه بزرگان و نهادها

حضرت امام(ره) به مناسبت شهادت شهيد دستجردي و شهيد آيت‌الله شيخ‌علي قدوسي، پيامي فرستادند كه بدين شرح است: «اينجانب، شهادت دادستان كل انقلاب(شهيد قدوسي) و سرهنگ وحيد دستجردي كه در راس شهرباني و قواي انتظامي در حال انجام وظيفه بودند و به اين تحفه الهي نايل شدند، را به ملت ايران، به حوزه علميه قم و قواي مسلح تبريك و تسليت عرض مي­كنم و از خداي متعال، رحمت براي آنان و صبر و شكيبايي براي خانواده محترمشان خواستارم.»(صحيفه امام، ج15، ص173)

بنياد شهيد و امور ايثارگران در سالگرد آن شهيد و طي بيانيه‌اي يادآور مي‌شود: «شهيد معزز سرتيپ وحيد دستجردي، از جمله افراد مؤمن، متعهد و انقلابي بود كه به آرمان‌هاي مقدس انقلاب اسلامي عشق مي‌ورزيد. شهيد دستجردي در فاجعه بمب‌گذاري نخست‌وزيري در هشتم شهريور 1360 مجروح شد و در چهاردهم شهريور همان سال بر اثر جراحات وارده به درجه رفيع شهادت نايل آمد.»

منبع:www.ibna.ir


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:50 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگینامه شهید آیت الله علی قدوسی

زندگینامه شهید آیت الله علی قدوسی

 

منبع: www.basij.ir

 

آیت الله شهید علی قدوسی در پنجم رجب سال 1306 خورشیدی در شهرستان نهاوند در یک خانواده روحانی تولد یافت پدر وی مرحوم آیت الله ملا احمد قدوسی بود که از علمای معروف زمان خود و به علم و تقوی شهرت خاصی داشت و تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانیده بود و پس از آخرین استقاصه از محضر مرحوم آیت الله میرزا محمد حسین شیرازی و مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله رشتی و مرحوم آیت الله آخوند ملا کاظم خراسانی با مقام اجتهاد به نهاوند مراجعت و مرجعیت عام داشتند مرحوم شهید قدوسی آخرین فرزند این خانواده بود که از همان کودکی نبوغ و استعداد وی مشهود بود و دوران تحصیلات ابتدایی و دوران متوسطه را در نهاوند می گذراند وچون در نهاوند در آن موقع مدارس بالاتری نبود از پدرش می خواهد که برای ادامه تحصیلات به سایر شهرستانها برود در آن موقع وضع دبیرستانها چندان رضایت بخش نبود و احتمال انحراف نوجوانها زیاد بود با مخالفت پدرش روبرو میشود و پیشنهاد می شود که برای ادامه تحصیل قم آمده به فرا گرفتن دروس اسلامی بپردازد مرحوم شهید قدوسی به این پیشنهاد چندان تمایلی نداشت ولی جریان دفعتاً پیش می آید که مرحوم شهید قدوسی را عوض می کند و راهی قم می نماید خلاصه جریان این است :

 

 یکی از مبلغین که برای تبلیغ به نهاوند آمده بود و مردی مبارز و متدین بود و سالها در زندان رضا خان پدر شاه مخلوع شکنجه و آزار دیده و تازه آزاد شده بود و شناخت چندانی به خانواده آیت الله قدوسی پدر مرحوم شهید قدوسی نداشت پس از اقامه نماز هر روز منبر می رود و یک روز در ضمن صحبت اظهار می دارد دیشب خواب دیدم پیغمبر اکرم (ص) را که به دست مبارک خود عمامه بر سر پسر کوچک حضرت آقا ( اشاره به پدر مرحوم شهید قدوسی ) گذاشت اگر چنین پسری ایشان دارد و در مسجد می باشد او را به من نشان دهید ، که از طرف حاضرین در مسجد مرحوم شهید قدوسی به او معرفی می گردد و او پس از ختم و پایین آمدن او را بغل کرد و مصافحه می کند و می گوید بگو که مقامی عالی در انتظار توست و مردم مسجد همه به او تبریک می گویند از آن شب دفعتاً تحول عجیبی در مرحوم شهید قدوسی پیدا می شود و بلافاصله از پدرش می خواهد که او را برای تحصیل قم بفرستد .

 

مقدمات حرکت او به قم فراهم می شود و در سال 1321 که مرحوم شهید قدوسی بیش از پانزده سال نداشت قم آمده و ابتدا مورد توجه مرحوم آیت الله صدر که یکی از گردانندگان حوزه علمیه قم بود و شناختی از پدر مرحوم شهید قدوسی داشتند قرار می گیرد ولی چون امکان حجره و محل سکونت طلاب در آن موقع خیلی کم بود در ابتدای دوران تحصیل با سختی و مشکلات زیادی روبرو می گردد ولی با کوششی خستگی ناپذیر به تحصیل مشغول می شود و دروس مقدماتی را طی چندین سال تمام و وارد درس خارج می شود .

 

 

ایشان در امور سیاسی نیز کاملاً مداخله داشت و در جریان نهضت دکتر مصدق و فداییان اسلام با نواب صفوی همکاری می نمود و با او همفکری داشت و همچنین در مخالفت با حزب توده که در آن موقع اوج گرفته بود فعالیتهای زیادی داشت بعد از کودتای 28 مرداد وی به تحصیل خود ادامه می دهد و درس خارج را در محضر آیت الله بروجردی و امام خمینی و سایر علمای حاضر در حوزه فرا می گیرد و همچنین درس فلسفه و تفسیر را نزد علامه طباطبایی ادامه می دهد و از جمله شاگردان ممتاز استاد علامه بود و از هم حوزه های مرحوم شهید دکتر بهشتی و مطهری می باشد شهید قدوسی بعد از سالها تلمذ نزد علامه طباطبایی چنان مورد توجه ایشان قرار گرفت که استاد او را به دامادی خود پذیرفت .

 

شهید قدوسی قبل از خرداد 1341 به درجه اجتهاد نائل و از آن سال به بعد همراه دیگر روحانیون متعهد حوزه به مبارزه می پردازد و از جمله کسانی بود که اعتقاد به تحرک حوزه داشتند و معتقد بود که از لحاظ حرکت اجتماعی و نوع تشکیلات و دروس و مسائل مطرح شده باید حوزه تحرک جدیدی داشته باشد وکلاً در آن زمان نهضتی شروع شده بود که بتواند هرچه بیشتر حوزه را برای دنیای امروز و رهبری یک جامعه در این زمان آماده نماید .

 

 

شهید قدوسی و عده دیگر از روحانیون حوزه مخصوصاً آیت الله منتظری مخفی در فکر تشکیل جمعیتی بودند که هدف آنها همان تحرک و نهضت و اصلاح هرچه بیشتر حوزه علمیه بود و جالب که در آن زمان حتی روشنفکران مسلمان آشنایی کمی با حرکتهای تشکیلاتی و سازمان مبارزاتی داشتند . این جمعیت دارای شاخه های تشکیلات کاملاً جدید و بی سابقه در بین روحانیون بود و ایشان در این کار سهم بسزایی داشتند . مدتی بعد و در حدود سال 1344 این جمعیت توسط ساواک شناسایی شد و تمام روحانیونی که در آن شرکت داشتند از جمله خود شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند بعد از مدتی وی از زندان آزاد گردید و باز به طور بسیار مخفیانه به کارهای قبلی خود ادامه می داد شهید قدوسی از جمله کسانی بود که اهمیت زیادی برای روشنفکران مسلمان قائل بود و ارتباط فکری و تماس زیادی با دانشگاهیان مبارز داشت و نیز برخوردهای فکری بسیاری با بعضی از جوانانی که بعداً جزء موسسین سازمانهای مبارزه مسلحانه شدند داشت و سعی بسیار در ایجاد ارتباط و تماس ایدئولوژیکی بین این روشنفکران و روحانیت مبارز نمود و اهداف خود را در مورد اصلاح حوزه علمیه دنبال نمود و مدیریت مدرسه حقانی را پذیرفت .

 

شهید قدوسی مردی متواضع و متین و پرکار و خلیق بود و در عین حال در کارها قاطعیت بسیار داشت و با بی نظمی بسیار مخالف بود و برای اولین بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود وی بسیار سعی نمود که طلاب علاوه بر خواندن دروس اسلامی از دروس جدید مثل ریاضیات و طبیعی و زبان خارج کاملاً استفاده نمایند و در تمام سطوح ، دروس کلاسیک دبیرستانی را جزء دروس اسلامی قرار می داد و همچنین دروس اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی که در آن زمان در حوزه معمول نبود جزء برنامه طلاب مدرسه حقانی قرار داد و برنامه های مدرسه مذکور با همفکری شهید مظلوم آیت الله بهشتی و عده ای دیگر از دوستان ایشان انجام می شد در طول این مدت مدرسه حقانی به عنوان مرکزی برای مبارزه با رژیم نبود و بسیار از شاگردان وی به زندان افتاده و یا فراری و در تبعید بودند و ساواک به طور مرتب برای دستگیری مبارزین به این مدرسه حمله می نمود و در این مدت مرحوم شهید قدوسی کاملاً تحت نظر ساواک و چند بار بازداشت گردید و گاه و بیگاه به منزل ایشان می ریختند و مزاحمت ایجاد می کردند و به تعبیر ساواکیها مدرسه حقانی را یک پایگاه مبارزاتی با رژیم می دانستند ، از جمله برنامه های دیگر شهید قدوسی ایجاد مدرسه طلبگی برای خواهران بود و قبل از ایجاد این مدرسه تقریباً هیچ گونه محلی برای این که خواهران مانند برادران بتوانند دروس اسلامی را فراگیرند وجود نداشت و ایشان برای این کار مکتب توحید را ایجاد کردند که با استقبال بی نظیر روبرو شد و بسیاری از خواهران که مایل بودند بتوانند ایدئولوژی اسلامی را فراگیرند به این محل روی آوردند و بعداز مدتی بسیاری دیگر از این نوع مدارس به وسیله افراد دیگر تأسیس گردید از جمله درس شهید قدوسی درس اخلاق ایشان بود که بسیار جالب و درخور خواستار بسیار داشت و در سالهای آخر قبل از انقلاب شهید قدوسی برای ایجاد ارتباط و اتحاد بیشتر طلاب و دانشجویان کلاسهای مرتبی برای دانشجویان ایجاد کرد که بسیاری از دانشجویان برای یادگیری دروس اسلامی به این کلاسها آمدند و باعث ایجاد ارتباط بیشتر طلاب و دانشجویان گردید . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا ایشان برای پیاده کردن برنامه هایی که هیئت مدرسین در مورد حوزه و مسائل دیگر داشتند در قم فعالیت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسئولیت دادستانی کل انقلاب را پذیرفت بعد از پذیرفتن این مسئولیت بسیاری از شاگردان ایشان در دادگاههای انقلاب مسئولیتهای مختلف را عهده دار شدند و سهم مهمی در گرداندن و نظم دادن دادگاهها داشتند شهید قدوسی با این که مریض و از ناراحتی کبدی فوق العاده زجر میبرد ولی هیچ گاه از کار کوتاه نیامده و می توان گفت کار ایشان شبانه روزی بود .

 

 

حاصل زندگی شهید قدوسی شش فرزند بود که پسر بزرگ ایشان دانشجوی دانشگاه مشهد و از دانشجویان پیرو خط امام بود و فعالیتهای زیاد قبل و بعد از انقلاب داشت و یکبار هم به زندان افتاد ودر روز 17 شهریور 57 در جریان یک درگیری مسلحانه در مشهد زخمی شد ولی موفق به فرار گردید و بعد از انقلاب از مسئولین انجمن اسلامی دانشگاه مشهد بود و سپس در قسمت تحقیقات دفتر تحکیم وحدت فعالیت می کرد و بعد از شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه رفت و در روز 28 صفر در هویزه با 160 نفر دیگر از همرزمان در محاصره قوای بعثی قرار گرفت و تماماً شهید می گردند . شهید قدوسی در شهادت این فرزند لایق و ممتاز آنچنان استقامت و بردباری و صبر نمود که از حد توصیف خارج است سرانجام خود نیز در روز شنبه 14 شهریور 1360 در جریان توطئه یک بمب گذاری در دادستانی شربت شهادت نوشید جالب این که یکی از دوستانش می گفت که همواره ایشان نگران بود و گریه می کرد که نکند مرا کسالت و مرض از پا درآورد و شهادت نصیبم نشود خداوند منان انشاالله درجات عالیش را متعالی گرداند و به بازماندگانش صبر و استقامات عطا فرماید .

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:49 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

بیمه خدائی : از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

بیمه خدائی

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg


 دردنیای امروز مرسوم است،جهت تضمین ، امنیت اجتماعی،نسبت به مشاغل مختلف ،وفعالیت های گوناگون از قبیل رابطه بین کارگر وکارفرما، کارمند ودولت ،وسایرامور،مانند مسافرین داخلی وخارجی ،زائرین عتبات عالیات ،ومکه مکرمه ،از بیمه استفاده می شود ، لکن علاوه بر این اقدامات مادی نوع دیگری بیمه خاص ، یاتضمین امنیت اجتماعی برای حجاج بیت الله الحرام از طرف خداوند تبارک وتعالی وجود دارد،که سرآمد همه تضمین ها است، از امام صادق( ع) روایت شده است که فرمودند : ضمان حاجی مؤمن بر خداوند است ، اگر حاجی در سفر فوت کند ، خدا ، اورا داخل بهشت می کند واگر اورا به خانواده اش برگرداند  ، بعد از رسیدن به منزل به مدت هفتاد شب برای او گناه نمی نویسد . 
منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:47 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

استقبال از حجاج : از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعلی کریزی

استقبال از حجاج

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg


یکی از سنت های بسیارخوب، احترام و استقبال از،زائرین عتبات عالیات،حرم نبوی( ص) وحجاج بیت الله الحرام است  امیر المؤمنین (ع) فرمودند: هر گاه برادر دینی تو از مکه آمد ، پس ببوس ، بین دو چشم او را ودهان اوراکه حجر الاسود را بوسیده که آن حجر توسط پیامبر گرامی اسلام( ص) بوسیده شده است ،وچشمی که با آن چشم به کعبه نگاه کرده است ، وموضع سجود وصورت اورا نیز ببوس وهنگام   تبریک گفتن  بگوئید :خداوند عبادات شماراقبول کند ، وسعی  شمارا مورد رحمت خودش قرار دهد ، وهزینه تورا جایگزین وجبران نماید ، واین سفر را آخرین حج شما قرار ندهد .  
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند : کسی که حاجی را ملاقات کند ،وبا او مصافحه نماید ، همانند کسی است که حجر الاسود را استلام نموده .
ودر جای دیگری از امام صادق ( ع) روایت شده است ، که امام سجاد (ع) می فرمودند :مبادرت کنید به سلام کردن به حاجی وعمره گذار ومصافحه نمودن باآنها قبل از اینکه به گناه آلوده شوند. 

منبع : کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:47 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

چشمه سلطان ولی کریز

ahmadesmaeili.androidsazha.ir/Translate this page

ایشان تأکید کردند: این مسائل، موضوعات کوچکی نیستند، ولی تبلیغات جهانی همواره تلاش داشته است مردم کشورهای مختلف از واقعیات ایران مطلع نشوند اما

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:41 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

بسم الله الرحمن الرحیم

شهدای دولت  

 

گرامی میداریم یادوخاطره بنیانگذار

 

کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، شهدای معظم انقلاب اسلامی وهشت سال دفاع مقدس،  علی الخصوص شهدای دولت، رییس جمهورمحبوب شهید محمد علی رجایی ونخست وزیر معزز حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد جواد باهنر 

 

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1430862143166698_DSC_0005~3~2~2.jpg

 

احمداسماعیلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ جمعه 6 آذر 1394  ] [ 7:37 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 28 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4060197 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب