||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چشمه سلطان ولی کریز
| ||||||||||
|
ثواب زیارت امام حسین( ع) در اربعین
اربعین به معنای عدد چهل است، یعنی چهل روز بعد از عاشورای حسینی ،در این روز مراسم سوگواری به یاد امام حسین( ع) و ۷۲ تن از یارانش را که در روز عاشورا به دست لشکریان یزید به شهادت رسیدند، برگزار می گردد و زیارتش مستحب موکد است. از امام عسکری (ع) روایت شده است که فرمودند: علامات مؤمن پنج چیز است ، خواندن پنجاه ویک رکعت نماز ، (مقصود نماز های واجب و نافله است) وزیارت اربعین ، وانگشتر به دست را ست کردن ، وپیشانی را به خاک مالیدن (سجده برای خدا) وبسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن ، [1] مورخان نوشتهاند جابربن عبدالله انصاری [2] از صحابه پیامبر گرامی اسلام( ص) و همراهانش 40 روز بعد از شهادت امام حسین( ع) از مدینه به کربلا وارد شدند. او به همراه شخصی به نام عطیه بود، ازوی نقل شده است : جابر خود را به کنار فرات رساند ، غسل کرد . لنگ به کمر بسته و حوله را بر دوش انداخت و خود را خوشبو ساخت . هر گامي که برميداشت ذکر خدا ميگفت ، تا آنگاه که نزديک قبر رسيد . به من گفت : دستانم را بر قبر او بگذار . چنان کردم . خود را بر قبر مطهر انداخت و بيهوش افتاد . قدري آب بر او پاشيدم . وقتي که به هوش آمد ، سه بار گفت : يا حسين ! ، سپس گفت : حبيب لا يجيب حبيبه ؛ آيا دوست پاسخ دوستش را نميدهد ؟ آنگاه گفت : چگونه پاسخ دهي و حال آنکه رگهاي گردنت بر پشت و شانهات آويخته و بين بدن و سرت جدايي افتاده است ، قسم به آن کسي که محمد را به پيامبري برانگيخت ! که ما در آنچه که انجام داديد شريک هستيم . عطيه ميگويد : به او گفتم : اي جابر ! چگونه ما با آنان شريکيم و حال آنکه کاري نکرديم . نه در دشتي فرود آمديم و نه بر کوهي بالا رفتيم و نه جنگيديم و اينان بين سرها و بدنهاشان جدايي افتاد و فرزندانشان يتيم و زنانشان بيسرپرست شدند ! ؟ جابر گفت : اي عطيه ، از حبيب خودم رسول خدا( ص) شنيدم که فرمود : هر کس که قومي را دوست بدارد ، با آنان محشور گردد و هر کس که کار قومي را دوست بدارد در عملشان شريک گردد . آنگاه دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و برگشت، گر چه روشن نيست که چگونه عطيه به جابر پيوسته و هم سفر گرديده است و دو احتمال در اينجا وجود دارد :یکی اینکه ، عطيه در آن سال به حج مشرف شده باشد و همراه جابر ، از حجاز به سمت کربلا آمده باشد ودوم اینکه جابر خود به کوفه آمده و از آنجا همراه وي به کربلا مشرف شده باشد ، عطيه از کسانی است که بعلت حمایت از اهل بیت (ع) تحت تعقیب حکومت اموی بود وناچاربه فارس فرار کرد ، حجاج دستور داد، عطيه را بخواهند . اگر اوعلي بن ابيطالب را لعن کرد که هيچ ، وگرنه به او چهارصد ضربه شلاق بزنند و موي سر و ريش او را بتراشند . عطيه پس از احضار ، از انجام اين کار سر باز زد و ضربات شلاق و تحمل اهانت را در ولاي مولاي خود به جان خريد . اومی گفت:من قرآن را سه بار با ديد تفسيري و هفتاد بار با نگاه قرائتي بر ابنعباس عرضه داشتم .گفته شده است که اهل بیت حرم حسینی(ع) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانی آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصاری و گروهی از بنی هاشم به زیارت امام حسین(ع) و یارانش آمده بودند. ورود اهلبيت (ع) به کربلا ، امري است غير قابل انکار،لکن در رابطه ي با زمان بازگشت اهلبيت عليهمالسلام به کربلا ، سه نظر وجود دارد : يک . آنان در اربعين اول ، يعني در بيستم صفر سال 61 هجري به کربلا آمدند . دو . ايشان در اربعين دوم ، يعني در بيستم صفر سال 62 هجري آمدند . سه . آنان در زماني غير از اين دوتاريخ ، به کربلا مشرف شدند .اما، منابع تاریخی بیشتر همان بیستم صفر سال شصت ویک هجری قمری یعنی اولین اربعین حسینی( ع) را تأیید می کند. -[1] روی عن ابی محمد الحسن بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ احدی وخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. مشکینی اردبیلی ،علی مواعظ العددیه ص 166 [2] - جابر فرزند عبدالله بن حرام معروف به جابربن عبدالله انصاری از پیشتازان اسلام بودند . حضور او با پدرش در بیعت عقبة دوم در سال سیزدهم بعثت است در آن زمان وی حدودا پانزده ،یا شانزده ساله بوده محل تولدش مدینه منوره است ،جابر از مسلمانان پیش از هجرت و از اصحاب با فضیلت رسول خدا (ص) بود .او هرگز لحظه ای در مبارزه با کفر و شرک و ستم، از پاى ننشسته است. جابر فرزند شهید است وپدرش را در جنگ احد از دست داده است،وی در نوزده غزوه از جمله بدردرکنار پیغمبر(ص) بوده ،جابر در جنگ صفین کنار امیرالمؤمنین( ع) جنگیده است،وی پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، عمامه ی سیاه می بست ودر کوچه های مدینه با وجود خفقان سیاسی می خواند:علی خیرالبشر، جابر کسی است که پیغمبر(ص) به او فرمود تو آنقدر عمر خواهی کرد که فرزندم باقرع) را دریابی.جابر سلام رسان پیامبر ص) به امام محمد باقر (ع) است. بعد از ملاقات با امام باقر( ع). او آخرین نفر از اصحاب رسول خدا( ص) بود که در مدینه از دنیا رفت.جابر کسی است که امام محمدباقر(ع) فرمود:جابر در زندگی اش دروغ نگفته است این محدث بزرگ شیعه در اواخر عمر نابینا شده بود و با همان حال ، همراه عطیه به زیارت کربلا آمد.جابر نخستین کسی است که از مدینه به کربلا آمدوامام حسین (ع)رادرروزاربعین زیارت کرد،جابردرسال 78هجری قمری ،درایام عبدالملک مروان،درسن نودوچندسالگی درحالی که نابینا بودازدنیارفت ودربقیع به خاکسپرده شد. ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
عدم لزوم غسل برای زیارت امام حسین (ع)
عدم لزوم غسل برای زیارت امام حسین (ع)
راوی می گوید از امام صادق (ع) سؤال کردم آیا کسی که به زیارت امام حسین(ع) می آید لازم است غسل کند،فرمودند: خیر. برای زیارت همه ائمه( ع) غسل مستحب است لکن در مورد زیارت امام حسین (ع) روایاتی داریم که خلاف این را می گوید،شاید، علت این باشد که نحوه شهادت امام حسین (ع) باشهادت سائر ائمه (ع) متفاوت است بالبی تشنه ودر معرض دید زن وفرزندان خرد سال با هجوم افراد وبا ضرب نیزه وشمشیر به شهادت رسید ند وپس از شهادت مدت سه شبانه روز بدن مبارکشان روی زمین ماند وباهمان بدن خون آلود وغبار آلود وقطعه قطعه ،بی سر ، وبدون غسل وکفن در صحرای کربلا دفن گردید ،بنابراین سزاوار است زائر ایشان نیز جهت شرکت در این مصیبت بزرگ و ابراز هم دردی بیشتر ، باهمان لباس غبارآلود،بدون غسل زیارت با پریشانی مووبدن عرق کرده ،سراز پا نشناخته به زیارت ایشان بشتابد،وبه ساحت قدس حضرتش عرض ارادت نماید. منبع : کتاب یاحسین کربلا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمداسماعیلی کریزی ادامه مطلب
گفتم: تو را قسم مىدهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم:
چمران نیوز: گفتم: تو را قسم مىدهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم: کرامت اول «شيخ مفيد(ره)» از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده: گويد: در سامراء بودم، گفتند: مردى را از شام آورده و زندان انداخته اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم، اين سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببينم، با زندانبانان آشتى برقرار كردم تا اجازه دادند پيش او بروم.
بر خلاف شايعه اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است، گفتم: فلانى درباره تو مىگويند كه ادعاى نبوت كرده اى و علت زندان رفتنت همين است؟ من در شام در محلى كه گويند: رأس مبارك امام حسين را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اين جا را مىشناسى؟ گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم .
به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم. 6 و چون خواست برود گفتم: تو را قسم مىدهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم: «قلت سألتك بالحق الذى أَقدرك على ما رايتُ منك إلاّ أَخْبر تَنى من انت قال: أنا محمد بن على بن موسى بن جعفر (ع)». من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات 7 رسيد، او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اين جا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان . من نامه اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند. على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرتند و بى خود به اين طرف و آن طرف مىدوند، گفتم: جريان چيست؟! گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد. 8 منبع: الارشاد مفيد: ص 305. همچنین «مرحوم كلينى» این ماجرا را در كافى: ج 1 ص 492 باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى(ع) و «علامه مجلسى» آن را در بحارالانوار: ج 50 ص 38 - 40 نقل کرده اند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کرامتی دیگر «شیخ کلینی (ره)» در کتاب «کافی» بابی تحت عنوان « آنچه به سبب آن ادعای حقّ و باطل از یکدیگر جدا می گردد» تشکیل داده و در آنجا از محمّد بن ابی العلاء نقل کرده است که گفت: از یحیی بن اکثم قاضی سامراء – بعد از آن که او را بسیار امتحان نمودم و با او مناظره و گفتگو و مراسله داشتم و از علوم آل محمّد علیهم السلام سؤال کردم – شنیدم که گفت: روزی وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدم تا قبر مبارک او را طواف کنم، حضرت جواد علیه السلام را دیدم که در آنجا طواف می کند، درباره مسایلی که در نظر داشتم با آن حضرت گفتگو کردم و او همه را جواب فرمود. به ایشان عرض کردم: می خواهم سؤالی از شما بپرسم ولی بخدا قسم خجالت می کشم. امام علیه السلام فرمود: من از آن سؤال به تو خبر می دهم قبل از آن که بپرسی، می خواهی سؤال کنی که امام کیست؟ عرض کردم: بخدا قسم سؤال مورد نظرم همان است. فرمود: من امام هستم، عرض کردم نشانه ای می خواهم تا یقین کنم. آن حضرت در دست خود عصایی داشت، وقتی من چنین گفتم فوراً آن عصا شروع به صحبت کرد و گفت: "إنّ مولای امام هذا الزمان و هو الحجّة." به راستی مولا و صاحب من امام این زمان است و او حجت پروردگار است. منبع: اصول کافی، ج 1، ص 353.
نظر شما
ادامه مطلب
کتاب حاج قاسم سلیمانی ، کتاب سردار حاج قاسم سلیمانی : بعضی کتابها خیلی زود بر سر زبان ها میافتد. کتاب هایی که بسیار خواندنیاند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم
کتاب حاج قاسم سلیمانی ، کتاب سردار حاج قاسم سلیمانی : بعضی کتابها خیلی زود بر سر زبان ها میافتد. کتاب هایی که بسیار خواندنیاند ولی شاید فرصت خواندن این کتاب ها را نداریم. روزهای تعطیل میتوانید بخش هایی از یک کتاب خواندنی را در «مجله مهر» بخوانید. روزهای سخت جنگ تحمیلی مردان و دلاوران بسیاری را از این آب و خاک گرفت و البته مردان بسیاری را برای این آب و خاک باقی گذاشت که ادامه دهنده راه یاران پرکشیده خود باشند. حاج قاسم سلیمانی یکی از این دلاوران است که پا به پای دوستان و همرزمان خود در اکثر اتفاقات مهم جنگ حضور داشته است و پس از آن اتمام جنگ چندین سال در قامت یک سرباز به مقابله با اشرار مرزهای شرقی کشور پرداخته است. همین تجربه باعث شد که او از سال ۷۶ به عنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شود و عملکردی را از خود به جای بگذارد که امروز بعد از ۱۸ سال، تبدیل به یک قهرمان ملی شود. قهرمانی که کتابهای کمی در ارتباط با او نوشته شده است و شخصیتش هنوز در میان دوستدارانش به عنوان یک چهره جذاب ولی مرموز باقی مانده است. چهرهای که علی اکبری مزدآبادی در کتاب «حاج قاسم» به سراغ معرفی آن رفته است.
کتابی ۱۶۷ صفحهای در ارتباط با برخی از خاطرات و سخنرانیهای سردار سلیمانی در دوران دفاع مقدس که به وسیله این نویسنده جمعآوری شده است و در این کتاب براساس توالی زمانی چیده شده است. وجود بیش از ۸۰ عکس رنگی از مقاطع مختلف زندگی سردار سلیمانی یکی دیگر از ویژگیهای جالب این کتاب است که تماشای آن، میتواند برای هر مخاطبی جذاب باشد. عکسهایی از روزهای جوانی سردار و حضور او در جبهههای جنگ تا عکسهایی از حضور او در کنار مقام معظم رهبری و دیگر فرماندهان شاخص نظامی کشور که همگی با ذوق نویسنده اثر از میان انبوهی از عکسها دستچین شده است و در کنار هرکدام از خاطرات ایشان درج شده است. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای شاخص این اثر، ترجمه و ارائه یکی از مقالات خارجی منتشر شده در ارتباط با سردار سلیمانی است که توسط یکی از پژوهشکدههای سیاسی آمریکا منتشر شده و نشاندهنده نگاه پُر از هراس و البته احترام غربیها، به شخصیت این سردار مبارز ایرانی است. کتاب «حاج قاسم» هفدهمین اثر از مجموعه کتابهای «یاران ناب» است که توسط انتشارات «یا زهرا(س)» و با قیمت ۷۵۰۰ تومان روانه بازار نشر شده است. با هم بخشهایی از این اثر را میخوانیم:
پرده اول: «حاج قاسم» به روایت حاج قاسم [این بخش برگرفته از مصاحبه حاج قاسم سلیمانی با دوهفتهنامه «پیام انقلاب» در سال ۱۳۶۹ است.] من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان(عج)» کرمان هستم. در سال ۱۳۳۷ در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند یکی پسر و یکی دختر، میباشم. قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم. با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاههای کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت میکردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود ۳۰۰ نفر بودند، عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم. در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری میدانستم، اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم میآید که پس از این حمله، شبها وارد مواضع عراقیها میشدیم. دوستی داشتم به نام «حمید چریک» که بعداً به شهادت رسید. او حتی برخی مواقع با موتور سیکلت خود را به خاکریزهای عراقیها میرساند. در آن موقع هیچکس انتظار نداشت جنگ در همان سال به پایان برسد. اگر کسی هم میگفت جنگ ممکن است مثلاً شش سال طول بکشد، باور نمیکردیم. ولی در طول جنگ انتظار هشت سال را برای ادامه جنگ داشتیم. من شوق و علاقه زیادی به طرحها و مسائل نظامی داشتم و علاقه مند به حضور در جبهه بودم و درست به دلیل همین علاقه بود که با یک ماموریت ۱۵ روزه وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم.
بهترین عملیاتی که در آن شرکت کردم «فتحالمبین» بود که آن زمان برای اولین بار به ما ماموریت داده شد که تیپ تشکیل بدهیم و من که مجروح هم بودم، معاونت فرماندهی محور در جبهه «شوش» و «دشت عباس» را برعهده گرفتم. این عملیات از نظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطرهانگیز است، زیرا با این که از نظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم، اما به همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود ۳۰۰۰ عراقی را به اسارت درآوریم. عملیات «والفجر ۸» نیز گذشته از پیروزی که به دنبال داشت، از لحاظ آمادهسازی و سختیهایی که بچهها متحمل شدند، بسیار لذتبخش بود. در این عملیات نقش اساسی به لشکر ثارالله کرمان داده شده بود. سختترین لحظهها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند، لحظهای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت میرسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری مییافت که آن شهید سعید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود. هنگامی که «حسن باقری» و «مجید بقایی» به شهادت رسیدند، احساس کردیم که نقصی در جنگ به وجود آمده است. شهید باقری، «بهشتی» جبهه بود و کسانی امثال او، اهرمهایی در دست فرماندهان جنگ برای حل مشکلات و رفع فشارهای دشمن بودند. پرده دوم: غیرتمندان و عاشقان رفتند... [این بخش از کتاب مربوط به سخنرانی پرشور و حزنانگیز حاج قاسم سلیمانی طی مراسم تشییع شهدای عملیات «والفجر۸» در شهر کرمان است. در طول این سخنان بغض و گریه پُرسوز حاج قاسم، باعث گریه جمعیت حاضر شده و این سخنرانی را به یکی از ماندنیترین یادگارهای حاج قاسم از سالهای دفاع مقدس تبدیل کرده است.] گوارا باد بر شما امت عزیز، غیرتمند، ایثارگر، شهادت طلب و شهادتپرور، این فتحالفتوحی که خداوند منان هدیه کرد به شما، گوارایتان باد شهدا، این پیروزی که هدیهای الهی بود. آنچه که شادی را بر دلمان مینشاند، لشکری که تمام گردانهایش شامل لطف خداوند شدند و فاتح هدفهایشان شدند، ولی خنده بر دلهای رزمندگان و سربازان و فرماندهان لشکر ثارالله نماند و غمی برجا ماند. غم از دست دادن و جدایی بین ما و این عزیزان.
چگونه لبی بخندد که در آن جمع ابراهیم هندوزاده نباشد؟! مادران شهدا! امروز در جمع این پنجتن، ما حمزهای داریم که به منزله حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد، پیامبر اکرم فرمود: «حمزه گریهای کنندهای ندارد.» او هم گریه کننده ندارد. مردم کرمان! غیرتمندان کرمان! جوانان کرمان! مخلصین رفتند، غیرتمندان رفتند، عاشقان رفتند، عرفا رفتند، علمداران لشکر ثارالله رفتند و آنها با خونشان، با گذشتشان، با ایثارشان، اینگونه فداکاری کردند و این پیروزی را به شما هدیه کردند.
مردم! خدا میداند که آخرین گفتارهای همه بسیجیهای مظلوم و همهی پابرهنهها و همهی مستضعفین جبههها و همه گردن کجها در پیشگاه خدا این بود: «خدایا! نیاید آن روزی که ما ببینیم ملت ما سرافکنده است. خدایا! در این ۲۲ بهمن ملت ما را سربلند کن.» آنها شادی لبهای شما را میخواستند. این دعایشان بود و این خواستهشان از خداوند بود. من چه بگویم از شهدا، از این عزیزان، از این مخلصین، از این عرفایی که رفتند! خدایا! تو شاهد هستی پنج روز به عملیات [والفجر۸] مانده، هرگز اشک از صورت بسیجیهای ما خشک نشد. یکسره گریه میکردند. گردنهایشان کج بود. فریاد میزدند: خدایا! رو سیاهمان نکن. خدایا! شرمندهمان نکن. خدایا! این اشکها عصای موسی شد و نیل را شکافت. اروند را شکافت و بسیجیهای مظلوم ما را عبور داد و ما این را دیدیم. ما در آن شبِ طوفانی و ظلمات تاریک عملیات که امیدی به موفقیت نداشتیم، دیدیم این را. میگفتیم: خدایا! تو باید همانطور که موسی را از نیل عبور دادی، ما را از اینجا عبور بده. میگفتیم: خدایا! خودت فرمودی: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» خدایا! خودت گفتی حرکت کنید، من هدایت میکنم. خدایا! کمکمان کن و خدا در آن شب عملیات کمکمان کرد... پرده سوم: شاد بودن ملت ایران، آرزوی دنیایی شهدا بود [این بخش از کتاب در ارتباط با سخنرانی جاودانه حاج قاسم سلیمانی در «مهدیه قرارگاه شهید کازرونی» بعد از عملیات کربلای ۵ در اسفند ماه سال ۱۳۶۵ است.] یک شب قبل از عملیات، شبی داشتیم در لشکر به نام «شب وداع» و «شب بیعت». نیمههای شب بود. تا ساعت ۴ صبح طول کشید. محمد مشایخی برق را روشن کرد و گفت: «میخواهم در روشنایی حرف بزنم.» شاید نوارش باشد، اگر نباشد بر قلبها هست. گفت: «بیعت میکنم، پیمان میبندم، نوشتهام و اعلام میکنم. در همسایگیام شش یتیم در سمت راست و در سمت چپ شش یتیم دیگر وجود دارد. به آنها نوشتهام که یا پیروز میشویم و برمیگردم و یا این که شهید میشوم.» رو کرد به فرماندهان لشکر و اعلام کرد که اگر من به عقب برگشتم، با تیر بزنیدم. گفت: «میخواهم در روشنایی اعلام کنم که همه شما شاهد باشید که بر پیمانم هستم.» شهید زندی! حاج مهدی عزیز! من با این زبان قاصرم، پاسداران نمونه لشکر بعد از عملیات والفجر۸ را معرفی کردم. همینقدر که اسمش را اعلام کردم، به خدا زانویش لرزید. مثل بچههای مادر مرده گریه میکرد. زیر بازوانش را گرفتم و بلندش کردم. به همه مردم بگویید، به مادران شهدا، به پدران شهدا، به اسیران و به مفقودین و به حزبالله بگویید مه خدمتکاران، فرزندانتان، حسینوار جنگیدند که پیشکسوت نبرد بودند. به آنها بگویید نگران نباشید که جمعی در خدمتشان بود، مسافر بودند و به قافله پیوستند. به آنها بگویید و پیام ببرید از جبهه که آنها در دعایشان شاید یک یا دو خواسته دنیایی داشتند.
به خدا قسم! همه آنها با گریه آن را میخواستند که خدایا، ما بهشت را بر این دنیا ترجیح میدهیم که ما خونبهای این باشیم که برویم و این ملت از پیروزی و فتحی که به دست میآید، خندان باشند. میگفتند ما برویم و ما نباشیم که امام، خدای ناکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیویشان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد. امام شاد باشد و شاید آرزوی دنیوی دیگری هم داشتند و آن، بوسیدن قبر مظلوم، غبار گرفته و محاصره شده اباعبدالله الحسین(ع) بود. حتماً این هم آرزویشان بود و قطعاً به آرزویشان رسیدهاند. این خونها، خونبهای گرانقدری است. فتحی که حاصل شد و زمینهای که باز کرده، این فتح برابری میکند با تمام سالها ینبردمان و با تمام سالهای جنگمان. درست است که ما عزیزان گرانقدری را از دست دادهایم، ولی فتح بسیار بزرگی بر اثر رشادت اینها و خون اینها حاصل شد. نه من، نه امام، خدا از شما بندگانش تشکر میکند که مردانه ایستادید که مردانه جنگیدید. این فتح، فتح بزرگی است. فتحی است که قطعاً و انشاءالله خاتمه جنگ است و خاتمه عمر کفر است و همه کفرپیشگان را برخواهد داشت. پرده چهارم: سردار سلیمانی در نگاه غربیها [موسسه «امیرکن انترپرایز» که اصلیترین و موثرترین موسسه در زمینه سیاستگذاری کلان ایالات متحده آمریکاست و از آن به عنوان «اتاق فکر» آمریکا یاد میشود، در سومین مقاله از سلسله مقالاتی تحت عنوان «چشم انداز خاورمیانه»، توصیف خود را از سردار قاسم سلیمانی بیان کرده است. در این قسمت بخشهایی از این مقاله را میخوانیم.] رئیس جمهور ایالات متحده در ۲۸ سال ۱۳۹۰ نام فرمانده عالی رتبه جمهوری اسلامی، سردار قاسم سلیمانی را به فهرست افراد تحریم شده از سوی ایالات متحده آمریکا افزود. برنامهریزان ایالات متحده برای مقابله با فعالیتهای سردار سلیمانی و نیروی قدس سپاه، ابتدا باید دلیل اقدامات جسورانه و کامیابیهای نظامی این سردار سپاه را دریابند. گزارشهای موجود درباره سردار سلیمانی، مردی را تصویر میکند که بیآن که آموزش رسمی فراوانی دیده باشد، فرمانده موفقی شده است. به رغم شهرت فعالیتهای سردار سلیمانی، چیز زیادی درباره خود او نمیدانیم و شخصیتش همچنان یک معماست. هدف این چشمانداز گشودن همین راز است و میخواهد با استفاده از منابع فارسی موجود، به بررسی روش مدیریت این فرمانده سپاه، زندگی نظامی وی و اظهارات عقیدتی اخیرش درباره صدور انقلاب بپردازد. انگیزههای فردی قاسم سلیمانی یک قهرمان جنگی و وطن پرست واقعی است که بعد از انقلاب، درحالی که ایران از سویی درگیر جنگ داخلی در کردستان بود و از سوی دیگر با اشغالگران عراقی دستوپنجه نرم میکرد، به سپاه پاسداران پیوست. در زمان جنگ و در عملیات شناسایی، برای پیشگیری از تلفات نیروهای تحت فرمان خود، جانش را به خطر میانداخت. دستکم، بنابر یک گزارش معتبر، سردار سلیمانی در یکی از این عملیاتها در ۱۱ تیر ۱۳۶۱، نزدیک بود به اسارت نیروهای عراقی درآید. در این گزارش هم احتیاط سردار سلیمانی پیش از عملیات را میتوان دید و هم تمایلش به تقبل کارهای خطرناک. ارزشها، اعتقادات و رهبری کاریزماتیک چهرهای که منابع موجود از سردار سلیمانی ترسیم میکنند، یک جنگجوی جوانمرد است، ولی کمتر در زمینه سیاسی وارد میشود. وقتی در کرمان به کارهای ساختمانی مشغول بوده، بیشترین زمانش فراغتش را در زورخانههای عطایی و جهان میگذارنده است. جایی که علاوه بر ورزش، به تشویق و تقویت خُلق و خوی جوانمردی هم توجه میشود. جنگ ایران و عراق ضمن شکل دادن به ارزشها و اعتقادات سردار سلیمانی، فرصت بروز خلصتهای جوانمردی را هم که در زورخانهها آموخته بوده برایش فراهم میکند. بدون شک، شرایط جنگی آن دوران، در ایجاد و تقویت ویژگیهای یک رهبر کاریزماتیک در او موثر بوده است. سردار سلیمانی در سخنرانیهای پرشورش، پیش و پس از عملیات جنگی، با گریه و زاری و تقاضای بخشش از شهدا، به خاطر شهید نشدن خود، افراد زیر امرش را به شدت تحت تاثیر قرار میداده است. پیش از هر حمله، او سربازانش را یکییکی در آغوش میگیرد و در حالی که اشک میریزد، با آنها وداع میکند.
اولین نشانههای قابلیتهای تاکتیکی سردار سلیمانی یک عملگراست و در رویایی با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است. منابع موجود او را فرماندهی معرفی میکنند که مهارت در تاکتیکهای نظامی را خیلی پیشترها و با تجربه شخصی آموخته است و به نظر میرسد برای این تجربهها ارزش و اعتباری پیش از دستورات مقامهای بالاتر قائل است. سردار سلیمانی یک فرمانده محتاط و محافظهکار نیست و میگوید: «بهترین دفاع حمله است.» در ۴ مرداد ۱۳۶۶، نیروهای عراقی تقریباً لشکر ۴۱ ثارالله را به محاصره کامل درآوردند، ولی سردار سلیمانی با وجود فشار مدام و پیشروی روزانه عراقیها، طرح یک ضدحمله را ریخت که البته فرماندهان مافوقش آن را نپذیرفتند و ایران نهایتاً در این درگیریها شکستی خورد که شاید با اجرای نقشه سلیمانی میشد جلوی آن را گرفت. مخالفت با مردن بیهوده اخلاق و رفتار سردار سلیمانی، او را در دل افراد زیر فرماندهیاش بسیار محبوب کرده است. در ۱۱ مرداد ۱۳۶۵، در دیداری بسیار اتفاقی از شهر زادگاهش، کرمان، مقامات بهداشت محل را متهم کرد که اهمیتی برای حفظ جان سربازان زخمی او که برای درمان از جبهه برگشتهاند، قائل نیستند. شواهدی نیز وجود دارد که با وجود احترامی که برای شهیدان قائل بوده و ستایشی که از شهادت میکرده، هیچوقت حاضر نمیشده افرادش را بیدلیل به کشتن بدهد و همیشه آماده بوده که اگر نقشههای جنگی مقامات نظامی مافوقش به نظر او، منجر به مرگ غیرضروری افرادش میشود، با آن نقشهها مخالفت کند.
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
نحوه آموزش و حقوق و مزایای سربازان مورد بررسی و پژوهش بیشتری قرارگیرد
رئیس سازمان قضایی استان خراسان رضوی: نحوه آموزش و حقوق و مزایای سربازان مورد بررسی و پژوهش بیشتری قرارگیرد 1394/9/14 شنبه
دومین جلسه شورای استانی پیشگیری از وقوع جرم در نیروهای مسلح خراسان رضوی در سال جاری به میزبانی فرماندهی انتظامی استان برگزار شد.
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان در این جلسه اظهار داشت: جرم فرار از خدمت در سال های گذشته مورد بررسی قرار گرفته و فرضیهها و راهکارهای پیشگیرانه متعددی در این باره ارائه شده است.
حجت الاسلام علی اسماعیلی با اشاره به ضرورت روزآمدسازی این پژوهش ها افزود: باید نحوه اعزام، آموزش و حقوق و مزایای سربازان مورد بررسی و پژوهش بیشتری قرار گیرد. محمد خاکشور دادستان نظامی استان در ادامه این جلسه گفت: در رابطه با بررسی علل و زمینههای جرم فرار از خدمت در سالهای گذشته، یک سری راهکارهایی ارائه شد که بخشی از آنها مانند خوشایندسازی محیط خدمت و عدم تنبیه با اضافهخدمتهای بیحساب وکتاب اجرایی نشد. سردار امیریمقدم، فرمانده انتظامی استان نیز در این جلسه، توجه به مشکلات سربازان را راهگشا دانست و گفت: پدری که در ملاقات عمومی میگوید که پسر من تنها تأمینکننده معیشت خانواده است و از وقتی که او به خدمت آمده زندگی ما مختل شده و یا سربازی که بیش از سه فرزند دارد، واقعاً چطور باید خدمت کند که به همسر و فرزندانش صدمهای نرسد. وی افزود: برگزاری کلاس های توجیهی و آگاه سازی از سوی سازمان قضایی برای سربازان در بدو ورود به پادگان می تواند از جرایم جلوگیری کند.
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سازمان قضایی نیروهای مسلح *
ادامه مطلب
طرفداران پوتین: به حاج قاسم تعظیم کنید!
طرفداران پوتین از سردار سلیمانی بخاطر طرح ریزی و کمک به عملیات نجات خلبان روسی جنگنده سوخو 24 ساقط شده این کشور توسط ترکیه، صمیمانه تشکر و به وی تعظیم کردند.
جام نیوز: طرفداران پوتین از سردار سلیمانی بخاطر طرح ریزی و کمک به عملیات نجات خلبان روسی جنگنده سوخو 24 ساقط شده این کشور توسط ترکیه، صمیمانه تشکر و به وی تعظیم کردند. ![]() ![]() در پست دیگری با اشاره به یکی از گزارشات خبرگزاری اسپوتنیک (sputnik news) درخصوص نجات یافتن خلبان جنگنده روسی توسط سردار سلیمانی، به وی لقبهای «شکارچی شکارچیان» و «ناجی خلبان روسی» داده شده است. ![]() همچنین نظرات داده شده به این پستها در این گروه که بیش از 130هزار نفر عضو دارد نیز بسیار درخور توجه بوده و تعداد زیادی از روسها از فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران قدردانی کردند.
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
گمانهزنیها و شنیدهها نشان میدهد در آخرین تغییرات اعمالشده در لایحه بودجه 95 منابع عمومی از رقم گفتهشده افزایش داشته و با توجه به پیشبینی تورم 13 تا 15 درصدی در سال آینده، به احتمال زیاد میزان افزایش حقوق کارمندان نیز حدود 13 درصد خواهد بود.
خبرگزاری فارس: دولت طبق قانون آییننامه داخلی مجلس موظف است تا 15 آذر ماه هر سال لایحه بودجه کشور را به مجلس ارائه دهد. امسال بهدلیل پایان اجرای برنامه 5 ساله پنجم توسعه کشور، تنظیم و تدوین لایحه برنامه ششم با لایحه بودجه سال 95، هم زمان شده است.
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
چاپ اولین کتاب آموزش خط استاد سید حسن بدیعی نامقی
چاپ اولین کتاب آموزش خط استاد سید حسن بدیعی نامقی
استاد سید حسن بدیعی نامقی هنرمند برجسته كوهسرخی كه در كاشمر به عنوان مربی خط فعالیت می كند اولین كتاب آموزش خط خود را به چاپ رساند.
علاقه مندان به خط و نقاشی می توانند كتاب موجود را تهیه و استفاده نمایند. طرح جلد كتاب و تصویری از یک صفحه از کتاب در سایت قرار داده شده است
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب شعرزیبا
ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻤﻌﻪ، ﺩﻋﺎ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟****
ﻣﺴﯿﺢ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ****
ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺯ ﻋﻄﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽِ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ @
ﺑﻬﺎﺭ ﻏﺮﻕ ﺷﻤﯿﻢ ﮔﻼﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟@
**تعجیل در فرجش صلوات.... @
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
عشق یعنی همنوایی با خدا **
دیدن حق چون زمین کربلا... 🍀💖
عشق یعنی ساقی اهل حرم **
عشق یعنی سرور لب تشنگان***
خون فرستادن به اوج اسمان... 🍀💖
عشق یعنی سوز غمناک حرم **
باحسین بودن به دریا همقدم... 🍀💖
عشق یعنی حریت ،آزادگی **
سرفدایی ، جان نثاری ، بردگی... 🍀💖
🍀 عشق یعنی عاشق مولا شدن **
چون حبیب دلگشته و شیدا شدن... 🍀💖
🍀 عشق یعنی اکبر و اصغر شدن **
در جوانی ، کودکی پرپر شدن... 🍀💖
عشق یعنی قاسم شیرین زبان***
انکه یادش را کند صاحب زمان... 🍀💖
عشق یعنی پاکی قلب حسین***
بی نیازی از همه از نور عین... 🍀💖
عشق یعنی خواهری ازرده دل ***
خطبه های سر فرو برده به گل..***
. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج****✨ 🌴✨🌴✨
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب شعرزیبا
خراب کرده ام آقا خودتــــــــ درستش کن ***
امید آخــــر دنیا خودتـــــــــ درستش کن ***
خراب کرده ام آقا خودتـــــــ درستش کن ***
ببین چگونه به هم خورده کــار من ماندم ***
به حق حضرتــــــ زهــــــرا خودتــــــ درستش کن ***
گرفت دست مــرا هرکسی ، زمینم زد***
شکست بال و پــرم را خودتــــــــــ درستش کن ****
سفال توبـه خـــــود را شکسته ام از بــــــس***
تر کـــــ ترکـــــــ شده اما خودتـــــــ درستش کن****
اگرچه پیش تـــــو در خلوتــــــ آبرویم رفت ***
برای محشـر کبری خودتـــــــــ درستش کن***
ثمـر نداده درخت الهی العفـوم ***
به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن ***
شکسته بال و پــــر مـن ***
ولی دلــم تنگــــــــ است***
سفــــر به کرببلا را خودتـــــــــ درستش کن** barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
فرهنگ خشونت آمیز غرب شایسته جایگزینی با فرهنگ اسلامی نیست
امام جمعه بجنورد با اشاره به نامه رهبری به جوانان غربی گفت: فرهنگ غرب خشونت آمیز بوده و این فرهنگ شایسته جایگزینی با فرهنگ اسلامی نیست. به گزارش نسیم نیوز، حجت الاسلام ابوالقاسم یعقوبی، در خطبه های نماز جمعه این هفته مرکز خراسان شمالی که در محل مصلای امام خمینی(ره) بجنورد برگزار شد، با تسلیت به مناسبت فرا رسیدن بیست و هشتم صفر، سالگرد رحلت حضرت محمد(ص)، اظهار کرد: رسالت پیامبر اسلام جاهلیتی که سال ها و قرن ها بر مردم حاکم بود را از بین برد. وی با بیان اینکه با وجود این متأسفانه امروز جاهلیت مدرن جایگزین جاهلیت دوران گذشته شده که از آن جاهلیت نیز بسیار بدتر است، افزود: بشر امروز برای رهایی از این جاهلیت مدرن نیازمند آموزه های حضرت محمد(ص) و دین راستین اسلام است. حجت الاسلام یعقوبی تصریح کرد: در حال حاضر جهان اسلام با تکیه بر دین مبین و اصیل اسلام در پی تحقق تمدن نوین اسلامی است تا این تمدن برخاسته از تدین را به جهانیان عرضه کند. قائم مقام نماینده ولی فقیه در خراسان شمالی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نامه دوم مقام معظم رهبری به جوانان غربی، اظهار کرد: این نامه مردم را به یاد نامه های حضرت محمد(ص) به کشورهای مختلف در صدر اسلام می اندازد. وی با یادآوری اینکه رهبری در این نامه از جوانان غربی خواسته تا درک عمیقی داشته باشند و بدانند که تروریسم درد مشترک همه ما است، افزود: تروریسم هم به جامعه اسلامی و هم به جامعه غربی آسیب وارد می کند به همین دلیل باید همه نسبت به آن هوشیار باشند. حجت الاسلام یعقوبی با اشاره به فرموده رهبری در این نامه مبنی بر اینکه زباله داعش زاییده غرب است، اظهار داشت: از وقتی که غرب از تروریسم حمایت کرد چنین انسان های متوحشی تربیت شدند چرا که خشونت در فرهنگ غرب وجود داشته و این فرهنگ در هر جایی که سیطره پیدا کند خشونت را نیز به همراه می آورد. رییس شورای فرهنگ عمومی خراسان شمالی تأکید کرد: فرهنگ غرب خشونت آمیز بوده و این فرهنگ شایسته جایگزینی با فرهنگ اسلامی نیست. خطیب نماز جمعه بجنورد همچنین با اشاره به فرارسیدن شانزدهم آذر، روز دانشجو با بیان اینکه این روز، روز استکبارستیزی و روز اعتراض به روش مستکبرانه غرب و آمریکا است، تصریح کرد: دانشجویان ما باید به فرهنگ دینی مسلح شده و با جنگ نرم غربی ها مبارزه کنند. وی با بیان اینکه دشمنان می خواهند به بخش های مختلف کشور و نظام ما نفوذ کرده و فرهنگ ما را استحاله کنند، افزود: دانشجویان باید مراقب باشند و در خط مقدم این جبهه با دشمنان مبارزه کنند.
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
گزارش تصویری مراسم یادبود شادروان دکتر علی پویان
گزارش تصویری مراسم یادبود شادروان دکتر علی پویان
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
آخرین پست اینستاگرام رهبر معظم انقلاب
آخرین پست اینستاگرام رهبر معظم انقلاب
کد خبر: 111342 | تاریخ خبر: 13/09/1394
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
صفحه اینستاگرام رهبر معظم انقلاب در آخرین پست خود، بخشی از سخنان معظم له در دیدار با خانواده شهید دکتر شهریاری را بهمناسبت ایام سالگرد این دانشمند هستهای منتشر کرده است.
به گزارش جماران به نقل از خبرآنلاین، در این صفحه آمده است: رهبر از احوال جسمی خانم دکتر میپرسد. دویست ترکش توی بدن خانم دکتر، رهبر را هم به تعجب میاندازد. اما وقتی از ترکشی میگوید که در کنار قلبش جا خوش کرده، رهبر را میبرد به 30سال پیش؛ روزی که خودش را ترور کرده بودند: «توقع این که من زنده بمونم نبود. وقتی به هوش میآمدم، به نظرم میرسید دارم میرم. مرگ رو میدیدم.» رهبر اینها را که میگوید، به دست راستش اشاره میکند؛ یادگار همان ترور: «وقتی خوب شدم، با خودم گفتم حتما علتی داشته؛ خدای متعال از من توقعی داشته. همون موقع به امام(ره) هم گفتم این حرفها رو. البته اون موقع فکر می کردم به خاطر جبهه و جنگ و اینجور چیزهاست. شما هم همین فرض رو بکنید. اگر ترکشی تا نزدیکی قلب میره و وارد قلب نمیشه، اتفاقی نیست. میشود گفت که تصادفیه، اما همه تصادفها با اراده الهی صورت میگیره. حتما خدا توقع دارد کاری بکنید. زمینهاش هم هست. هم زمینه فعالیت علمی دارید، هم دانشجویان و جوانان زیادی زیر دست شما هستند.» ۸۹/۱۰/۳۰
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انتهای پیام /*
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
شوخی با سردار قاسم سلیمانی
شوخی با سردار قاسم سلیمانی
کد خبر: 111334 | تاریخ خبر: 13/09/1394
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
«حسن منصوری» از بسیجیان «لشکر 41 ثارالله» درباره یک قطعه عکس از یادگارهای حضورش در میادین دفاع مقدس، خاطره ای به این شرح بیان کرده است: به گزارش جماران، یکی از روزهایی که در مقر «لشکر41 ثارالله» در نزدیکی اهواز مستقربودیم، من و «محمد جواد زادخوش» و یکی ازدوستان که دوربین عکاسی داشت، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با «سردار سلیمانی»فرمانده لشکر، مواجه شدیم. به محض دیدن «حاج قاسم» تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری بگیریم. «حاج قاسم» چون «محمد جواد» را به واسطهی آشنائی با برادر بزرگترش می شناخت و از شوخ طبعی و چقر بودنش خبر داشت، همان طور که از روبرو، سمت ما می آمد، از همان دور به «جواد» گفت:«من با شما عکس نمی گیرم.» جواد هم بی معطلی و باخونسردی گفت:«ما که نمی خواهیم با شما عکس بگیریم. می خواهیم دوربینمان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید.» حاج قاسم که جاخورده بود، لبش به خنده باز شد و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان است ![]() بد نیست بدانیم عاقبت بسیجی شوخ طبعِ «خانوکی» چه شد. «محمدجواد زادخوش» که به سال 1344 در «خانوک»(شهری در جنوب «زرندِ» کرمان) به دنیا آمده بود، به تاریخ 21 اسفند 1363 شمسی، در «عملیات بدر» خرقهی شهادت پوشید.
منبع: مشرق نیوز انتهای پیام /*
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
barrud.rasekhoonblog.com
وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز" |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ادامه مطلب
|
|