کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 

            امام بخشنده (ولادت امام جواد علیه‏السلام )

       

امروز، روز عید و شادی است. یکی از روزهای خوب و شاد خدا؛ روزی که همه شیعیان اهل بیت علیهم‏السلام دل‏هایشان غرق نور و شادمانی است.امروز روز ولادت یکی از امامان خوب و مهربان ماست. امامِ با محبتی که اتفاقاً سنش به شما دوستان خوب، نزدیک‏تر است. امروز، روز تولد امام نهم شیعیان، یعنی امام محمد تقی علیه‏السلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه‏السلام است.......

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امام بخشنده (ولادت امام جواد علیه‏السلام )

شکفتن نور
امروز، روز عید و شادی است. یکی از روزهای خوب و شاد خدا؛ روزی که همه شیعیان اهل بیت علیهم‏السلام دل‏هایشان غرق نور و شادمانی است.امروز روز ولادت یکی از امامان خوب و مهربان ماست. امامِ با محبتی که اتفاقاً سنش به شما دوستان خوب، نزدیک‏تر است. امروز، روز تولد امام نهم شیعیان، یعنی امام محمد تقی علیه‏السلام فرزند بزرگوار امام رضا علیه‏السلام است. فرارسیدن این روز خوب و با صفا را به شما تبریک می‏گویم.
چراغ زندگی
آیا هیچ فکر کردید که اگر یک روز صبح، ما از خواب بیدار شویم، ولی خورشید خانم از خواب بیدار نشود چه اتفاقی می‏افتد؟ اگر خورشید نباشد و با نور و گرمی خودش دنیا را نورانی و با صفا نکند، هیچ کس نمی‏تواند برای کار، تلاش، درس و مدرسه قدمی بردارد. امامان ما هم در واقع هر کدام خورشیدی هستند که زندگی معنوی ما را روشن می‏کنند، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد می‏دهند، و در پرتو نور آن‏هاست که ما می‏توانیم به سعادت دنیا و آخرت برسیم.
اگر امامان ما نبودند، هرگز نمی‏توانستیم توی زندگی دنیا، راه درست و صحیح را انتخاب کنیم و کارهایمان را آن طور که مورد رضایت خداست انجام بدهیم؛ بنابراین باید به خاطر این نعمت بزرگ که خدا به ما داده از او تشکر کنیم.
زیباترین اسم‏ها
وقتی بچه‏ها سرکلاس قرآن مسجد نشستند، آقای ایمانی، تولد امام جواد علیه‏السلام را تبریک گفت. بعد هم روی تخته سیاه کلاس نوشت: «بهترین اسم» آن وقت رو به بچه‏ها کرد و پرسید: «بچه‏های خوب! به نظر شما بهترین اسم چه اسمی است؟» با شنیدن این سؤال، هر کس جوابی داد. احمد گفت: «بهترین اسم، اسمی است که خیلی راحت بشود صدایش کرد» رضا گفت: «اسمی است که معنای خوبی داشته باشد» هر کس برای نظر خودش یک مثال هم می‏گفت. آقای ایمانی گفت: «همه شما درست گفتید؛ امّا به نظر من بهترین اسم، اسمی است که همه این ویژگی‏ها را داشته باشد و اسم آدم‏های خوب و برگزیده خدا هم باشد و شنیدن آن ما را به یاد خدا بیندازد. بهترین اسم، اسم بهترین بنده‏های خداست؛ یعنی پیامبران و امامان خوب ما. مثل نام آن کسی که این روز قشنگ، روز تولدش است؛ امام جواد علیه‏السلام . جواد یعنی بخشنده.»
بهترین معلم دنیا
همه مردم دنیا معلمانشان را خیلی دوست دارند. از هر کسی که بپرسید چرا این قدر معلمت را دوست داری، می‏گوید: «چون معلم کسی است که علاوه بر علم و دانش، راه و رسم درست زندگی کردن را به ما یاد داده و در این راه هم از هیچ زحمتی دریغ نکرده است.»
بهترین و دلسوزترین معلم‏های انسان، پیامبران الهی و امامان معصوم علیهم‏السلام هستند. آنها در تمام مدت عمرشان سعی می‏کردند روش درست زندگی کردن را به مردم آموزش بدهند؛ حتی در این راه جان عزیز خودشان را هم فدا کردند. یکی از این امامان امام جواد علیه‏السلام است.
برکت امام
حتماً تا به حال این جمله را از بزرگترهایتان شنیده‏اید که نان برکت سفره است. برکت؛ یعنی چیزی که بودنش باعث خیر می‏شود و خوبی‏های دیگر را به دنبال خودش می‏آورد. همان طوری که مثلاً نان برکت سفره است، بعضی آدم‏ها هم بودن‏شان باعث خیر و برکت برای دیگران است. یعنی چون آن‏ها بنده‏های خوب و واقعی خدای متعال هستند، خدا خیلی‏از نعمت‏ها و پاداش‏ها را به دوستان آن‏ها می‏بخشد.
در میان تمام بنده‏های خوب خدا، امامان، بیشترین خیر و برکت را برای مردم به همراه دارند. یکی از دلیل‏هایی که ما روزهای تولد امامان را جشن می‏گیریم و شادی می‏کنیم این است که از آنها بیشتر از گذشته خیر و برکت بخواهیم. امام جواد علیه‏السلام نهمین امام پربرکت برای شیعیان است.
شجاعت امام
امام جواد علیه‏السلام در سن هفت سالگی به امامت رسید و در همان سال، روزی مأمون ستمگر که امام رضا علیه‏السلام را به شهادت رسانده بود با سربازان و اطرافیانش از کوچه‏ای عبور می‏کرد. بچه‏های کوچه که به همراه امام جواد علیه‏السلام مشغول بازی بودند، با دیدن سپاه مأمون پا به فرار گذاشتند؛ امّا آن حضرت همچنان ایستاده بود و با شجاعت و وقار نگاه می‏کرد. مأمون سوار بر اسب پیش آن حضرت رسید و از شجاعت ایشان تعجب کرد. اسم آن حضرت را پرسید. حضرت فرمود: «محمد، فرزند علی بن موسی الرضا علیه‏السلام » مأمون با شنیدن اسم امام رضا علیه‏السلام ترسید، خجالت کشید و بر آن حضرت صلوات فرستاد. بعد هم بدون این که چیزی بگوید به راهش ادامه داد.
اخلاق خوب
جواد در کارهای درسی و کارهای دیگر زندگی آدم موفقی است. یکی از ویژگی‏های مهم و جالب آقا جواد این است که همه دوستش دارند و از دوستی با او لذت می‏برند. خارج از مدرسه، همسایه و فروشنده‏های محل هم به او علاقه دارند و به او احترام می‏گذارند، چون آقا جواد یک پسر باادب و خوش اخلاق است. وقتی با دیگران روبه‏رو می‏شود با مهربانی برخورد می‏کند و همیشه گل لبخند روی لب‏هایش است. او سعی می‏کند کسی را از خودش ناراحت نکند؛ چون او جمله‏ای از امام جواد علیه‏السلام مطالعه کرده که چنین است: «شما با پول و مال نمی‏توانید محبت مردم را جلب کنید، مردم را با خوش اخلاقی و خوش‏رویی دوست دار خودتان بکنید».
امام عالم
حضرت امام جواد علیه‏السلام در سن هفت سالگی به امامت رسید و جوان‏ترین امام ما بود؛ اما با این حال به لطف خدا، تمام علم یک امام معصوم را داشت و به همه سؤال‏ها پاسخ می‏داد. او با همان سن کم، دانشمندترین مردم زمان خودش بود. تمام دانشمندان آن زمان از آن حضرت علم می‏آموختند.بعضی از دشمنان امام با کمک مأمون ستمگر، در جلسه‏های پرسش و پاسخ می‏خواستند محبوبیت آن حضرت را در بین مردم کم کنند؛ امّا چون علم آن امام معصوم، علم خدایی بود، کسی توانایی مقابله با او را نداشت. مدت امامت امام جواد علیه‏السلام شانزده سال بود. او در تمام این مدت عالم‏ترین افراد بود.

ماهنامه گلبرگ 54

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:20 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

تصاویر ولادت امام جواد علیه السلام

             

 

                

    

    

         

          

                   

        

        

          

        

    ميلاد مسعود امام جواد(ع)

              

 

         

          

 

            

 

             

    

            


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:17 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
ولادت حضرت امام محمد تقی الجواد علیه السلام
 
 

در انتظار جواد آل محمد علیه السلام

عمر مبارك امام رضا علیه‌السلام به چهل و هفت سال رسیده بود و عقربه تاریخ، سال 195 هجری را نشانه می‌رفت ولی هنوز امام نهم متولد نشده بود .

مسئله جانشینی امام رضا علیه‌السلام اصحاب و شیعیان حضرت رضا علیه‌السلام  را متاثر كرده بود. این اندوه زمانی به فزونی رفت كه فرقه واقفیه كه بنا به دلایل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا علیه‌السلام ، قائل به غیبت امام كاظم علیه‌السلام شده بودند، و در تبلیغات خویش نداشتن فرزند پسر از سوی امام رضا علیه‌السلام  را دلیل بر ادعای موهوم خود می‌دانستند؛ تا جایی كه یكی از همین افراد در نامه‌ای خطاب به حضرت رضا علیه‌السلام نوشت:

تو چگونه امام هستی در حالی كه فرزندی نداری!

حضرت در پاسخ فرمودند: تو از كجا می‌دانی كه فرزندی ندارم، به خدا سوگند روزها و شب‌ها سپری نمی‌شود مگر این كه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید كه حق و باطل را از هم جدا سازد.

همچنین یكی از یاران به حضرت عرض می‌كند:

امام پس از تو كیست؟

آن حضرت فرمودند: فرزندم .

سپس گفت: كسی كه فرزند ندارد چگونه جرات آن را دارد كه بگوید فرزندم؟

راویِ همین حدیث گوید: چند روز سپری نشده بود كه امام جواد علیه‌السلام به دنیا آمد.

همچنین "ابن قیام واسطی" از فرقه واقفیه كه امامت حضرت رضا علیه‌السلام را قبول نداشت، نزد آن حضرت آمد و به قصد عیبجویی حضرت گفت:

آیا می‌شود كه دو امام در یك مقطع زمانی با هم باشند؟

حضرت امام رضا علیه‌السلام فرمود: نه مگر آن كه یكی از آن دو صامت (خاموش) باشد .

ابن قیام گفت:

پس چطور برای تو صامتی نیست؟

امام فرمود: چرا . به خدا سوگند طولی نخواهد کشید خدای متعال برای من (فرزندی) قرار می‌دهد كه حق و حق‌خواهان را استواری می‌بخشد و باطل و باطل خواهان را نیست و نابود می‌كند.

پس از مدتی طبق پیش‌بینى امام علیه السلام در دهم رجب آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد مادر امام جواد علیه السلام «خیزران‏» می باشند  كه از خاندان «ماریه قبطیه‏»همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا علیه‌السلام آفرینشى پاكیزه و منزه داشت. مرتبت و مقامى والاتر بخشید.

تولد امام جواد علیه‌السلام

شیخ طوسی از احمد بن محمد  عیاش در كتاب انوار البهیه 10 رجب سال 195 هجری را روز ولادت حضرت دانسته است.

برخی تولد حضرت را در شب جمعه و برخی روز جمعه ذكر كرده‌اند.

در این میان، فرازی از دعای ناحیه مقدس نیز ولادت آن امام همام را در ماه رجب تایید می‌نماید آنجا كه حضرت صاحب الامر امام مهدی ارواحنا فداه می‌فرمایند:

"اللهم انی اسئلك بالمولدین فی رجب محمدبن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتخب."

داستان تولد امام جواد علیه‌السلام

علامه مجلسی رحمه الله علیه در جلاءالعیون می‌نویسد: ابن شهر آشوب به سند معتبر از حكیمه خاتون دختر امام موسی كاظم علیه‌السلام  روایت می‌كند كه:

روزی برادرم حضرت رضا علیه‌السلام مرا طلبید و فرمود: ای حكیمه امشب فرزند مبارك خیزران متولد می‌شود و باید تو در وقت تولد او حاضر باشی.

من در خدمت آن حضرت ماندم، چون شب فرا رسید امام رضا علیه السلام مرا با خیزران(مادر حضرت جواد علیه السلام) و زنان قابله به حجره آورد و چراغی نزد ما افروخت و از حجره بیرون رفت و در را بر روی ما بست .

حكیمه خاتون(عمه امام جواد علیه السلام) می‌افزاید: خورشید امامت با به دنیا آمدنش حجره را نورانی كرد. بر آن حضرت پرده نازكی چون جامه احاطه كرده بود و نوری از حضرت ساطع می‌شد . چون نور مبین را در دامن گرفتم، آن پرده حائل را از خورشید جمالش دور كردم و با جامه‌ای مطهر پوشاندمش. حضرت امام رضا علیه‌السلام به حجره آمد و آن گوشواره امامت را از ما گرفت و در گهواره عزت و كرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو .

چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد علیه‌السلام دیده حقیقت‌بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر كرد و به زبان فصیح ندا داد:

"اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله ."

 ولادت امام جواد علیه‌السلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیه‌السلام را پایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین ‏جهت، امام رضا علیه السلام فرمود: این مولودى است كه براى ‏شیعیان ما «در این زمان‏» با بركت‏تر از او زاده نشده است.

مولودى كه حدود شانزده سال رهبرى و امامت‏ شیعیان را عهده‌دار شد و در این راستا آثارى شگفت از خویش به یادگار گذارد و مكتب ‏علمى، اجتماعى شیعه را جلوه خاص بخشید.

شهادت آن بزرگوار نیز پایانى بود ‏بر تلاش‌هاى چشمگیر و پر فروغش‏... تلاش‌هایى كه حکام غاصب بنِى‌ العباس و دشمنانش را آنچنان غافلگیر نمود كه نتوانستند آن حضرت را تحمل نمایند و بدین جهت در صدد شهادت ‏آن امام همام بر آمدند.

درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام كه با میلادش جلوه زیباى مبارك‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام كه با قامت زیباى امامت ‏خویش قیامتى از شكوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان كه در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده از جهان فرو بست و با شهادت جانسوز و افتخار آفرین خویش تجلى بخش ‏آیات جهاد و شهادت گشت.

منبع:شیعه ویوز


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:16 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
مناسبت سالروز ولادت امام نهم(ع) ؛ حضرت جواد الائمه(ع)
 
 
 

 مناسبت سالروز ولادت امام نهم(ع) ؛

 امام جواد(ع) ؛ زندگانی کوتاه و اقدامات ماندگار
به قلم: حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی
 
اشاره
 

امام نهم که نامش «محمد»، کنیه اش «ابوجعفر» و معروف ‏ترین القاب او «تقی» و «جواد» است. آن بزرگوار در ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ هجری قمری در شهر «مدینه منوّره» دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوار آن حضرت «امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام» امام هشتم شیعیان می باشند.

نام مادر ایشان «سبیکه» بود که از خاندان «ماریه ی قبطیه» همسر پیامبر اکرم(ص) به شمار می رفت و از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طوری که امام رضا(ع) از او به عنوان بانویی منزه و پاک دامن و با فضیلت یاد می کرد. ضمن عرض تبریک میلاد این امام عزیز به پیش گاه امام عصر(عج)، مراجع عظام تقلید و عموم شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) در سراسر جهان، توجه علاقه مندان را به نوشتار کوتاهی در باره زندگانی کوتاه، فضائل و میراث ماندگار آن حضرت جلب می کنم.

1- دلیل شناخت کمتر نسبت به امام جواد(ع)

امام جواد(ع) به دو دلیل، در بین مردم نسبت به دیگر امامان کمتر شناخته شده است:

الف) کوتاه بودن عمر آن حضرت

بنا بر آنچه در تاریخ آمده است، امام جواد(ع) در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید. لذا کوتاه بودن عمر حضرت جواد(ع) یکی از دلایلی است که می توانیم بگوییم که امام جواد(ع) نسبت به سائر ائمه(ع) که از عمر بیشتری برخورد بودند، کمتر در بین مردم مطرح شده است. اما در واقع مطابق آنچه در منابع حدیثی شیعه آمده، ما در مورد امام جواد(ع) کم معارف نداریم، یعنی دانستنی ها و مطالب زیادی داریم که متاسفانه این ها کمتر در میان شیعه مطرح شده است. اگر محققین و اهل تحقیق بتوانند در این زمینه میراث فرهنگی و علمی زندگی دوران امام جواد(ع) را برای مردم تشریح و مطرح کنند، شاید بتوان گفت که آنچه که در مورد امام نهم حضرت جواد(ع) وجود دارد، نسبت به سایر ائمه(ع) کمتر نیست.

ب) شرایط خاص دوران امام(ع)

امام جواد(ع) در دوره و برهه خاصی از تاریخ زندگی می کردند که با پیچیدگی ها و مسائلی روبه رو شد که این موارد در زندگانی سایر امان شیعه(ع) کمتر وجود داشت. امام(ع) در دوران حکومت «مأمون» و «معتصم» عباسی زندگی کردند. در این دوران حکومت عباسیان در افولی قرار گرفته بود که با مرگ مأمون عباسی و قدرت گرفتن معتصم، رو به نزول بیشتر گرایید. زمانی که یک حاکم قدرتمند در در جامعه زندگی می کند بر روی تمام مسائل آن زمان تاثیر دارد؛ مانند وقتی که «یزید» به حکومت رسید و امام حسین(ع) در برابر او قیام کرد و آن حادثه مهم اتفاق افتاد و نقطه اوجی شد که در زمان سایر ائمه و امامان معصوم(ع) وجود ندارد.

2- ویژگی های اخلاقی و علمی امام جواد الائمه(ع)

الف- اخلاق حسنه

حضرت جواد الائمه(ع) این ویژگی را از جد بزرگوارشان پیامبر مکرم، حضرت محمد بن عبدالله(ص) به ارث بردند. در قرآن هم تاکید می شده که مسلمانان از اخلاق پیامبر(ص) الگو و سرمشق بگیرید، یعنی به مسلمانان توصیه شده است که در رفتار و زندگی خودشان در تمام مراحل باید از پیامبر الگو بگیرند. فرزندان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مانند پیامبر بزرگوار(ص) متّصف و متخلّق به آن اخلاق نیکو و حسنه هستند.

ب- علم فراوان

یکی از ویژگی های دیگر امام جواد(ع) علم فراوان و وسیع ایشان است؛ چنانچه پدران بزرگوارشان هم این علم وسیع (علم لدنی) را داشتند و به معنای واقعی کلمه عالم بودند. این امر در مناظراتی که ایشان انجام دادند و چند نمونه آن وجود دارد قابل مشاهده است. ما شیعیان معتقد هستیم که این علم از طریق اجدادشان منتقل شده و به قدرت الهی، علم پیامبر(ص) به امام علی بن ابی طالب(ع) و نسل به نسل تا منجی جهان بشریت حضرت بقیة الله الأعظم امام مهدی (عج) منتقل شده و این علم لدنی که خداوند در اختیار این الگوهای بشریت گذاشته در نزد امام جواد(ع) هم بوده است.

ج- تقوا و پارسایی

امام جواد(ع) مانند همه امامان شیعه، الگوی کامل تقوا و پارسایی و نمونه بارز عبادت، بندگی و سجده های طولانی برای خداوند بودند.

د- ادب و گشاده رویی با دوست و دشمن

امام جواد(ع) با همگان با ادب و احترام برخورد می کردند. این امر باعث جذب مخالفان و دشمنان امام به سوی ایشان می شد. سازش و نرم خویی با دوستان و شیعیان نیز از صفات ایشان است.

و- حرّیت و آزادگی

البته همه ائمه اهل بیت(ع) از این ویژگی برخوردار بودند. آن بزرگواران هیچ گاه تسلیم ظلم و ستم نمی شدند و حاضر بودند در این راه تمام سختی ها را تحمل کنند. این ویژگی الگویی برای ماست که در هیچ زمانی ظلم و ستم را قبول نکنیم و با آزادگی، اعتقادات و مبانی خودمان را مطرح کنیم و تسلیم فتنه ها و توطئه های دشمنان قسم خورده اسلام و مخالفان نشویم. در این زمان که حمله به مقدسات مسلمانان از سوی آمریکایی ها، صهیونیست ها و عوامل فریب خورده آنان با چاپ و نشر کاریکاتورها و فیلم ها شروع شده، مسلمانان و به ویژه پیروان واقعی اهل بیت(ع) می بایست با وحدت و یکپارچگی خاص با حضور در صحنه و راه پیمائی ها و تظاهرات به مبارزه با استکبار جهانی برخیزند که همین کار هم کرده و می کنند.

3- کرامات مهم در زندگی حضرت جواد(ع)

الف- تولد حضرت(ع)

تولد امام جواد(ع) ـ که در اواخر عمر امام رضا(ع) رخ داد ـ یک کرامت الهی بود؛ آن چنان که امام رضا(ع) بارها از حضرت جواد(ع) به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می کرد. «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا(ع) فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است». دو تن از شیعیان به نام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» هم می گویند: در محضر امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام بابرکت تر از او زاده نشده است».

دلیل این خیر و برکت و کرامت خاص این بود که عصر امام رضا(ع) عصر ویژه ای بوده و تعیین جانشین و معرفی امام بعدی، با مشکلاتی روبرو شده بود که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بود؛ زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، براساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا(ع) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا(ع) تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر(ص) حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین(ع) خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا(ع)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دست آویز قرار داده امامت حضرت رضا(ع) را انکار می کردند!. گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» از سران «واقفیه» بود که طی نامه ای به امام رضا(ع) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: "چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!". امام(ع) هم در پاسخ نوشت:" از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند".

ب- امامت حضرت(ع) در کودکی

اینکه امامت به قدرت الهی به یک نوجوان هشت ساله که هنوز به سن بلوغ نرسیده است منتقل شد یک کرامت مهم بود؛ آن چنان که پیش از این، نبوت به حضرت عیسی(ع) در نوزادی داده شده بود.

ج- مناظرات علمی حضرت(ع)

مناظراتی که امام(ع) با دانش مندان فرقه ها و مذاهب مختلف در این دوره دارد، بسیار مهم است. این که چگونه یک نوجوان می تواند در مناظرات و بحث های مختلف اسلامی و فکری با دانشمندان آن زمان، آنان را مغلوب کند، هم کرامتی بزرگ بود و هم علامتی بر حقانیت امامت ایشان.

4- شاگردان امام جواد(ع)

امام جواد(ع) با وجود کوتاهی دوران حیات و امامت، شاگردان بزرگی را تربیت می کنند؛ امثال «حضرت عبدالعظیم حسنی»، «علی بن مهزیار اهوازی»، «فضل بن شاذان نیشابوری»، «محمد بن سنان زاهری»، «ابونصر بزنطی کوفی» و «دعبل خزاعی» از شاگردان آن حضرت هستند که نزد ایشان، رشد علمی یافته و تربیت شدند و یا از آن حضرت(ع) حدیث نقل کردند.

روایان احادیث جواد الائمه(ع) تنها محدثان شیعه نبودند؛ بلکه علماء و دانش مندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی‏» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است. هم چنین «حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذی‏» در کتاب معالم العترة الطاهرة و مؤلفانی مانند «ابو بکر احمد بن ثابت»، «ابواسحاق ثعلبی» و «محمد بن مندة بن مهربذ» در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده ‏اند.

5- معرفی منابع در باره امام جواد(ع)

در باره تاریخ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ـ عموماً ـ و امام جواد(ع) ـ خصوصاً ـ کتاب های فراوانی منتشر شده است که هم به صورت تشریحی و هم توصیفی در این مورد بحث کرده اند. مانند کتاب معجم ما کتب عن الرسول(ص) و اهل بیته(ع) اثر «عبد الجبار الرفاعی» که در واقع یک دایرة المعارف بزرگ و در ۱۰ جلد چاپ شده است.

کتاب الذریعة الی تصانیف الشیعة تالیف «مرحوم آغا بزرگ تهرانی(ره)» و سائر کتب رجالی و حدیثی و تاریخی بزرگان شیعه مانند «شیخ کلینی(ره)»، «شیخ مفید(ره)»، «شیخ صدوق(ره)»، «علامه برقی(ره)» و «شیخ طوسی(ره)» هم پُر است از آثار مختلف که اهل علم و نخبگان با آن ها آشنا هستند.

به غیر از این منابع یاد شده، کتاب های زیر را نیز می توان معرفی کرد

- پیشوایان هدایت؛ جواد الائمه، حضرت امام محمدتقی(ع) ؛ تألیف: مجمع جهانی اهل بیت(ع)؛ ترجمه: اداره ی ترجمه مجمع جهانی اهل بیت(ع)، قم: انتشارات مجمع جهانی اهل بیت(ع) وزیری، ۳۸۵ ص؛

 

- امام جواد(ع)، گروه نویسندگان مؤسسة البلاغ، ترجمه: محمود شریفی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸، جیبی، ۱۶۸ص؛

 

- امام محمد تقی(ع)، سید کاظم ارفع، تهران، مؤسسه انتشاراتی فیض کاشانی، ۱۳۷۰، رقعی، ۴۹ ص؛

 

- پیشوای نهم حضرت امام محمدتقی(ع)، گروه نویسندگان، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۱، رقعی، ۵۶ ص؛

 

- تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمدتقی(ع)، فضل الله صلواتی، اصفهان، انتشارات خرد، ۱۳۶۴، رقعی، ۶۱۰ص؛

 

- تحلیلی از زندگانی و زمان امام جواد(ع)، گروه نویسندگان، زیرنظر قوام الدین وشنوی قمی، قم، مؤسسه احیاء و نشر میراث اسلامی، ۱۳۵۹، جیبی، ۱۳۸ص؛

 

- حضرت امام محمدتقی(ع)، فضل الله کمپانی(م۱۴۱۴ق)، تهران، انتشارات مفید،۱۳۶۲؛

 

- حضرت امام محمدتقی(ع)، میر ابوالفتح دعوتی، قم، انتشارات شفق، بی تا، وزیری، ۳۲ص؛

 

- زندگانی امام جواد(ع)، احمد صادقی اردستانی، قم، انتشارات نقش، ۱۳۷۶ش، رقعی، ۲۵۰ص؛

 

- زندگانی امام محمدتقی(ع)، حسین عمادزاده(۱۴۱۰ق)، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۱۳۴۱ش۱۳۸۲/ق، وزیری، ۳۳۴ص؛

 

- زندگانی حضرت امام جواد(ع)، مرتضی مدرسی چهاردهی(۱۴۰۷ق)، چاپ پنجم، تهران، انتشارات موسوی، ۱۳۶۱، رقعی، ۲۵۲ص؛

 

- زندگانی سیاسی امام جواد(ع)، تألیف: سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: سید محمد حسینی، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۷، رقعی، ۱۴۴ص؛

 

- نگاهی بر زندگی امام جواد(ع)، محمد محمدی اشتهاردی، تهران، نشر مطهر، ۱۴۱۶/ق، رقعی، ۱۴۴ص؛ ۲۲٫ نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد(ع)، تألیف: سید عبدالرزاق موسوی مقرّم(۱۳۹۱ق)، ترجمه: پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۷۱ ش، وزیری، ۱۷۷ص.

که امام جواد(ع) نسبت به سائر ائمه(ع) که از عمر بیشتری برخورد بودند، کمتر در بین مردم مطرح شده است. اما در واقع مطابق آنچه در منابع حدیثی شیعه آمده، ما در مورد امام جواد(ع) کم معارف نداریم، یعنی دانستنی ها و مطالب زیادی داریم که متاسفانه این ها کمتر در میان شیعه مطرح شده است.



اشاره

امام نهم که نامش «محمد»، کنیه اش «ابوجعفر» و معروف ‏ترین القاب او «تقی» و «جواد» است. آن بزرگوار در ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ هجری قمری در شهر «مدینه منوّره» دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوار آن حضرت «امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام» امام هشتم شیعیان می باشند.

نام مادر ایشان «سبیکه» بود که از خاندان «ماریه ی قبطیه» همسر پیامبر اکرم(ص) به شمار می رفت و از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود؛ به طوری که امام رضا(ع) از او به عنوان بانویی منزه و پاک دامن و با فضیلت یاد می کرد. ضمن عرض تبریک میلاد این امام عزیز به پیش گاه امام عصر(عج)، مراجع عظام تقلید و عموم شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) در سراسر جهان، توجه علاقه مندان را به نوشتار کوتاهی در باره زندگانی کوتاه، فضائل و میراث ماندگار آن حضرت جلب می کنم.

1- دلیل شناخت کمتر نسبت به امام جواد(ع)

امام جواد(ع) به دو دلیل، در بین مردم نسبت به دیگر امامان کمتر شناخته شده است:

الف) کوتاه بودن عمر آن حضرت

بنا بر آنچه در تاریخ آمده است، امام جواد(ع) در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید. لذا کوتاه بودن عمر حضرت جواد(ع) یکی از دلایلی است که می توانیم بگوییم که امام جواد(ع) نسبت به سائر ائمه(ع) که از عمر بیشتری برخورد بودند، کمتر در بین مردم مطرح شده است. اما در واقع مطابق آنچه در منابع حدیثی شیعه آمده، ما در مورد امام جواد(ع) کم معارف نداریم، یعنی دانستنی ها و مطالب زیادی داریم که متاسفانه این ها کمتر در میان شیعه مطرح شده است. اگر محققین و اهل تحقیق بتوانند در این زمینه میراث فرهنگی و علمی زندگی دوران امام جواد(ع) را برای مردم تشریح و مطرح کنند، شاید بتوان گفت که آنچه که در مورد امام نهم حضرت جواد(ع) وجود دارد، نسبت به سایر ائمه(ع) کمتر نیست.

ب) شرایط خاص دوران امام(ع)

امام جواد(ع) در دوره و برهه خاصی از تاریخ زندگی می کردند که با پیچیدگی ها و مسائلی روبه رو شد که این موارد در زندگانی سایر امان شیعه(ع) کمتر وجود داشت. امام(ع) در دوران حکومت «مأمون» و «معتصم» عباسی زندگی کردند. در این دوران حکومت عباسیان در افولی قرار گرفته بود که با مرگ مأمون عباسی و قدرت گرفتن معتصم، رو به نزول بیشتر گرایید. زمانی که یک حاکم قدرتمند در در جامعه زندگی می کند بر روی تمام مسائل آن زمان تاثیر دارد؛ مانند وقتی که «یزید» به حکومت رسید و امام حسین(ع) در برابر او قیام کرد و آن حادثه مهم اتفاق افتاد و نقطه اوجی شد که در زمان سایر ائمه و امامان معصوم(ع) وجود ندارد.

2- ویژگی های اخلاقی و علمی امام جواد الائمه(ع)

الف- اخلاق حسنه

حضرت جواد الائمه(ع) این ویژگی را از جد بزرگوارشان پیامبر مکرم، حضرت محمد بن عبدالله(ص) به ارث بردند. در قرآن هم تاکید می شده که مسلمانان از اخلاق پیامبر(ص) الگو و سرمشق بگیرید، یعنی به مسلمانان توصیه شده است که در رفتار و زندگی خودشان در تمام مراحل باید از پیامبر الگو بگیرند. فرزندان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مانند پیامبر بزرگوار(ص) متّصف و متخلّق به آن اخلاق نیکو و حسنه هستند.

ب- علم فراوان

یکی از ویژگی های دیگر امام جواد(ع) علم فراوان و وسیع ایشان است؛ چنانچه پدران بزرگوارشان هم این علم وسیع (علم لدنی) را داشتند و به معنای واقعی کلمه عالم بودند. این امر در مناظراتی که ایشان انجام دادند و چند نمونه آن وجود دارد قابل مشاهده است. ما شیعیان معتقد هستیم که این علم از طریق اجدادشان منتقل شده و به قدرت الهی، علم پیامبر(ص) به امام علی بن ابی طالب(ع) و نسل به نسل تا منجی جهان بشریت حضرت بقیة الله الأعظم امام مهدی (عج) منتقل شده و این علم لدنی که خداوند در اختیار این الگوهای بشریت گذاشته در نزد امام جواد(ع) هم بوده است.

ج- تقوا و پارسایی

امام جواد(ع) مانند همه امامان شیعه، الگوی کامل تقوا و پارسایی و نمونه بارز عبادت، بندگی و سجده های طولانی برای خداوند بودند.

د- ادب و گشاده رویی با دوست و دشمن

امام جواد(ع) با همگان با ادب و احترام برخورد می کردند. این امر باعث جذب مخالفان و دشمنان امام به سوی ایشان می شد. سازش و نرم خویی با دوستان و شیعیان نیز از صفات ایشان است.

و- حرّیت و آزادگی

البته همه ائمه اهل بیت(ع) از این ویژگی برخوردار بودند. آن بزرگواران هیچ گاه تسلیم ظلم و ستم نمی شدند و حاضر بودند در این راه تمام سختی ها را تحمل کنند. این ویژگی الگویی برای ماست که در هیچ زمانی ظلم و ستم را قبول نکنیم و با آزادگی، اعتقادات و مبانی خودمان را مطرح کنیم و تسلیم فتنه ها و توطئه های دشمنان قسم خورده اسلام و مخالفان نشویم. در این زمان که حمله به مقدسات مسلمانان از سوی آمریکایی ها، صهیونیست ها و عوامل فریب خورده آنان با چاپ و نشر کاریکاتورها و فیلم ها شروع شده، مسلمانان و به ویژه پیروان واقعی اهل بیت(ع) می بایست با وحدت و یکپارچگی خاص با حضور در صحنه و راه پیمائی ها و تظاهرات به مبارزه با استکبار جهانی برخیزند که همین کار هم کرده و می کنند.

3- کرامات مهم در زندگی حضرت جواد(ع)

الف- تولد حضرت(ع)

تولد امام جواد(ع) ـ که در اواخر عمر امام رضا(ع) رخ داد ـ یک کرامت الهی بود؛ آن چنان که امام رضا(ع) بارها از حضرت جواد(ع) به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می کرد. «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا(ع) فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است». دو تن از شیعیان به نام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» هم می گویند: در محضر امام رضا(ع) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام بابرکت تر از او زاده نشده است».

دلیل این خیر و برکت و کرامت خاص این بود که عصر امام رضا(ع) عصر ویژه ای بوده و تعیین جانشین و معرفی امام بعدی، با مشکلاتی روبرو شده بود که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بود؛ زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، براساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا(ع) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا(ع) تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر(ص) حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین(ع) خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا(ع)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دست آویز قرار داده امامت حضرت رضا(ع) را انکار می کردند!. گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» از سران «واقفیه» بود که طی نامه ای به امام رضا(ع) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: "چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!". امام(ع) هم در پاسخ نوشت:" از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند".

ب- امامت حضرت(ع) در کودکی

اینکه امامت به قدرت الهی به یک نوجوان هشت ساله که هنوز به سن بلوغ نرسیده است منتقل شد یک کرامت مهم بود؛ آن چنان که پیش از این، نبوت به حضرت عیسی(ع) در نوزادی داده شده بود.

ج- مناظرات علمی حضرت(ع)

مناظراتی که امام(ع) با دانش مندان فرقه ها و مذاهب مختلف در این دوره دارد، بسیار مهم است. این که چگونه یک نوجوان می تواند در مناظرات و بحث های مختلف اسلامی و فکری با دانشمندان آن زمان، آنان را مغلوب کند، هم کرامتی بزرگ بود و هم علامتی بر حقانیت امامت ایشان.

4- شاگردان امام جواد(ع)

امام جواد(ع) با وجود کوتاهی دوران حیات و امامت، شاگردان بزرگی را تربیت می کنند؛ امثال «حضرت عبدالعظیم حسنی»، «علی بن مهزیار اهوازی»، «فضل بن شاذان نیشابوری»، «محمد بن سنان زاهری»، «ابونصر بزنطی کوفی» و «دعبل خزاعی» از شاگردان آن حضرت هستند که نزد ایشان، رشد علمی یافته و تربیت شدند و یا از آن حضرت(ع) حدیث نقل کردند.

روایان احادیث جواد الائمه(ع) تنها محدثان شیعه نبودند؛ بلکه علماء و دانش مندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی‏» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است. هم چنین «حافظ عبدالعزیز بن اخضر جنابذی‏» در کتاب معالم العترة الطاهرة و مؤلفانی مانند «ابو بکر احمد بن ثابت»، «ابواسحاق ثعلبی» و «محمد بن مندة بن مهربذ» در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده ‏اند.

5- معرفی منابع در باره امام جواد(ع)

در باره تاریخ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ـ عموماً ـ و امام جواد(ع) ـ خصوصاً ـ کتاب های فراوانی منتشر شده است که هم به صورت تشریحی و هم توصیفی در این مورد بحث کرده اند. مانند کتاب معجم ما کتب عن الرسول(ص) و اهل بیته(ع) اثر «عبد الجبار الرفاعی» که در واقع یک دایرة المعارف بزرگ و در ۱۰ جلد چاپ شده است.

کتاب الذریعة الی تصانیف الشیعة تالیف «مرحوم آغا بزرگ تهرانی(ره)» و سائر کتب رجالی و حدیثی و تاریخی بزرگان شیعه مانند «شیخ کلینی(ره)»، «شیخ مفید(ره)»، «شیخ صدوق(ره)»، «علامه برقی(ره)» و «شیخ طوسی(ره)» هم پُر است از آثار مختلف که اهل علم و نخبگان با آن ها آشنا هستند.

به غیر از این منابع یاد شده، کتاب های زیر را نیز می توان معرفی کرد

- پیشوایان هدایت؛ جواد الائمه، حضرت امام محمدتقی(ع) ؛ تألیف: مجمع جهانی اهل بیت(ع)؛ ترجمه: اداره ی ترجمه مجمع جهانی اهل بیت(ع)، قم: انتشارات مجمع جهانی اهل بیت(ع) وزیری، ۳۸۵ ص؛

 

- امام جواد(ع)، گروه نویسندگان مؤسسة البلاغ، ترجمه: محمود شریفی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸، جیبی، ۱۶۸ص؛

 

- امام محمد تقی(ع)، سید کاظم ارفع، تهران، مؤسسه انتشاراتی فیض کاشانی، ۱۳۷۰، رقعی، ۴۹ ص؛

 

- پیشوای نهم حضرت امام محمدتقی(ع)، گروه نویسندگان، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۱، رقعی، ۵۶ ص؛

 

- تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمدتقی(ع)، فضل الله صلواتی، اصفهان، انتشارات خرد، ۱۳۶۴، رقعی، ۶۱۰ص؛

 

- تحلیلی از زندگانی و زمان امام جواد(ع)، گروه نویسندگان، زیرنظر قوام الدین وشنوی قمی، قم، مؤسسه احیاء و نشر میراث اسلامی، ۱۳۵۹، جیبی، ۱۳۸ص؛

 

- حضرت امام محمدتقی(ع)، فضل الله کمپانی(م۱۴۱۴ق)، تهران، انتشارات مفید،۱۳۶۲؛

 

- حضرت امام محمدتقی(ع)، میر ابوالفتح دعوتی، قم، انتشارات شفق، بی تا، وزیری، ۳۲ص؛

 

- زندگانی امام جواد(ع)، احمد صادقی اردستانی، قم، انتشارات نقش، ۱۳۷۶ش، رقعی، ۲۵۰ص؛

 

- زندگانی امام محمدتقی(ع)، حسین عمادزاده(۱۴۱۰ق)، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۱۳۴۱ش۱۳۸۲/ق، وزیری، ۳۳۴ص؛

 

- زندگانی حضرت امام جواد(ع)، مرتضی مدرسی چهاردهی(۱۴۰۷ق)، چاپ پنجم، تهران، انتشارات موسوی، ۱۳۶۱، رقعی، ۲۵۲ص؛

 

- زندگانی سیاسی امام جواد(ع)، تألیف: سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه: سید محمد حسینی، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۷، رقعی، ۱۴۴ص؛

 

- نگاهی بر زندگی امام جواد(ع)، محمد محمدی اشتهاردی، تهران، نشر مطهر، ۱۴۱۶/ق، رقعی، ۱۴۴ص؛ ۲۲٫ نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد(ع)، تألیف: سید عبدالرزاق موسوی مقرّم(۱۳۹۱ق)، ترجمه: پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۷۱ ش، وزیری، ۱۷۷ص.

منبع: ابنا


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

    ميلاد مسعود امام جواد(ع)

              

سال 195 هجرى قمرى: ميلاد مسعود امام جواد(ع). درباه تاريخ تولد امام محمد تقى(ع)، معروف به جوادالائمه(ع)، گفتار چندى از مورخان و سيره نگاران نقل گرديد. برخى پنجم ماه رمضان، برخى نيمه ماه رمضان و برخى نوزدهم ماه رمضان و عده اى نيز دهم ماه رجب را روز تولد آن حضرت مى دانند. چون مشهور مورخان و دانشمندان شيعه، روز دهم ماه رجب سال 195 قمرى را تاريخ تولد آن امام همام مى دانند، بدين لحاظ ما نيز در آن روز، مقاله اى نگاشته و اطلاعاتى درباره آن حضرت در آن جا (دهم رجب) بيان كرده ايم.


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:13 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
)

 

سرگذشت جوان‏ترین امام

تولّد

 

چهل و هشت سال از عمر شريف امام رضا ـ علیه السلام ـ مى‏گذشت، ولى هنوز صاحب فرزندى نشده بود. شيعيان بى‏صبرانه در انتظار قدوم امام بعدى خود بودند و منافقان كور دل با طعنه و كنايه مى‏گفتند: اين چه امامى است كه از آوردن فرزند عاجز است؟ در آن شب فرخنده از افق حقّ، ماهى كه از خورشيد پرفروغتر و تابانتر بود در خانه امام رضا ـ علیه السلام ـ درخشيدن گرفت و سرانجام به اذن خداوند در روز دهم رجب سال 195 هجرى حضرت جواد از دامان مادرى كه در پاكدامنى و فضيلت بى‏مانند بود، به نام «سبيكه» متولّد شدند. 

 

جانشینی

 

امام رضا ـ علیه السلام ـ پس از تولّد اين نوزاد نام او را محمّد و كنيه وى را ابو جعفر قرار داد. ابوجعفر تا سن پنج سالگى در جوار پدر بزرگوار خود امام رضا ـ علیه السلام ـ پرورش يافت و اسرار حكمت و امامت را از وجود نازنين پدر فرا گرفت. بيش از 5 سال از سنّ امام جواد نمى‏گذشت كه فرستادگان مأمون عباسى به مدينه آمدند و امام رضا را همراه خود به خراسان بردند تا وليعهد مأمون شود و چون به دليل وقوع جنگ داخلى اوضاع مدينه چندان مساعد نبود، امام تصميم گرفت فرزند خردسال خود ابو جعفر را در مدينه جانشين خويش قرار دهد و خود به ناچار همراه فرستادگان مأمون به مرو رفت و به مردم سفارش فرمود، مشكلات و مسائل خويش را از ابو جعفر سؤال كنند، در طول دوران هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ از مدينه به مرو نامه‏هايى ميان آن حضرت و ابو جعفر ردّ و بدّل مى‏شد.

 

پس از رفتن امام رضا ـ علیه السلام ـ از مدينه، شيعيان همچنان كه قبلاً به محضر امام رضا شرفياب مى‏شدند، به محضر امام جواد مى‏شتافتند و مسائل و مشكلات خويش را از او مى‏پرسيدند و آن حضرت به كليّه مسائل آنان رسيدگى نموده و آنها را از سر چشمه علم و دانش امامت سيراب مى‏كرد.

 

روزى در حالى كه شيعيان در محضر امام جواد (ع) حضور داشتند، ناگهان حال حضرت دگرگون شد و آغاز به گريستن نمود و به خادم فرمان داد مراسم سوگوارى بر پا دارد، وقتى از علّت اين مطلب پرسش كردند، امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمودند: پدرم ابو الحسن الرضا، بهترين خلق خدا در روى زمين، هم اكنون در خراسان شهيد شد. 

 

امامت 

 

با شهادت امام رضا ـ علیه السلام ـ كرسى امامت و رهبرى امّت به كودك خردسال آن حضرت كه در آن زمان 7 يا 8 سال داشت انتقال يافت.

 

در باور شيعه و همه مؤمنان، امامت و نبوّت به خرد سالى و كهنسالى نيست، بلكه به خواست خدا بستگى دارد، همان طور كه عيسى ـ علیه السلام ـ در كودكى در گهواره سخن گفت و خود را پيامبر ناميد و در مورد حضرت يحيى در قرآن آمده است: «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا؛ در كودكى به او مقام حكم و رسالت داديم» (سوره مريم، آيه 12). 

 

اين شايستگى موهبتى الهى است كه خداوند آن را به هر كس از بندگانش كه صلاحيّت آن را داشته باشد اعطا مى‏كند و امرى ما فوق عادات مردم است، امرى خارق العاده كه خداوند به وسيله آن ايمان بندگان خود را مى‏آزمايد.

 

پیرمرد با معرفت

 

روزى على بن جعفر، عموى امام رضا كه پير مردى فقيه و دانشمند بود در مسجد نشسته بود، در اين حال امام جواد ـ علیه السلام ـ قدم به مسجد گذاشت، ناگهان على بن جعفر از جا برخاست و به استقبال ایشان رفت و دستشان را بوسيد و احترام فراوانی به امام گذاشتند. امام جواد ـ علیه السلام ـ به عموی پدرشان فرمودند: «اى عمو بنشين! خدا تو را رحمت كند!» على بن جعفر گفت: «سرورم! چگونه در حالى كه شما ايستاده‏ايد، بنشينم؟» و ایستاد تا امام بنشینند.

 

وقتى على بن جعفر به جاى خود بازگشت، يارانش با نكوهش و ملامت گفتند: «تو پيرمردى فقيه و دانشمندى، چرا در برابر يك كودك چنين فروتنى كردى؟» على بن جعفر گفت: «خاموش باشيد! چنانچه خداوند عزّ و جلّ بخواهد اين پير را صلاحيّت امامت نمى‏دهد و اين كودك را به آن مقام اختصاص مى‏بخشد، آيا من فضل و برترى امام را منكر شوم؟ بلكه من غلام اويم و از آنجا شما مى‏گوييد به خدا پناه مى‏برم.»

 

معاند منصف 

 

روزى امام جواد (ع) عبور مى‏كرد و مردم براى زيارت آن حضرت صف كشيده بودند، مردى زيدى مذهب مى‏گويد: با خود گفتم، خدا اصحاب امامت را لعنت كند كه مى‏گويند، خداوند اطاعت اين كودك را بر ما واجب كرده است! در اين هنگام امام جواد به طرف من آمد و فرمود: "اى قاسم بن عبد الرحمن! «فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ؛ مى‏گويند: آيا از بشرى مانند خود پيروى كنيم، در اين صورت گمراه خواهيم بود» (سوره قمر، آيه 24).

 

در دلم گفتم: به خدا او دروغگو و ساحر است.

 

دوباره رو به جانب من كرده و فرمود: «أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ؛ آيا از ميان ما كتاب بر او نازل شده؟ بلكه او دروغگويى برترى طلب است» (سوره قمر، آيه 25). 

 

با مشاهده اينكه آن كودك نام مرا بر زبان آورد و دو بار از نيّت قلبى من خبر داد، من از عقيده باطل خود باز گشتم و به امامت او ايمان آوردم و شهادت دادم كه او حجّت خداوند بر مردم است.

 

تبعید به بغداد 

 

موجى از نارضايتى عمومى به جهت شهادت امام رضا (ع) جهان اسلام را فرا گرفته بود. مأمون براى سر پوش نهادن بر جنايت خود و براى دلجويى از مردم و براى مقابله با نيرنگ بنى عباس تصميم گرفت امام جواد ابن الرضا (ع) را به بغداد فرا بخواند.( اين امر در سال 211 هجرى و در زمانى كه امام جواد (ع) 16 سال داشت به وقوع پيوست.) 

 

امام جواد (ع) ناگزير شهر مدينه را به سوى بغداد ترك نمود. مأمون استقبال شايانى از امام به عمل آورد. مردم هم كه مشتاقانه در انتظار زيارت امام بودند به پيشواز آن حضرت شتافتند.

 

مأمون قصد داشت دختر خود ام الفضل را به همسرى امام در آورد و از اين مطلب استفاده‏هاى چند جانبه ببرد:

 

1.       حضور ام الفضل در خانه امام جواد مى‏توانست به مأمون كمك كند تا او كاملاً امام را تحت نظر بگیرد.

 

2.       با اين ازدواج مأمون مى‏خواست امام را به زندگى پر زرق و برق بکشاند و ایشان را آرام آرام به خوشگذرانى مشغول سازد تا از ارزش معنوى امام در انظار مردم بكاهد.

 

3.       مأمون خیال می‏کرد اگر دخترش صاحب فرزندى شود كه به مقام امامت برسد، مى‏تواند براى خود افتخار كسب كند.

 

عباسيان كه از تصورات مأمون آگاهى نداشتند، او را مورد اعتراض قرار دادند و گفتند: «ما بيم داريم سلطنت عباسى از دست رفته و به خاندان علوى منتقل شود!» امّا مأمون كه نيّات خويش را مخفى مى‏داشت به آنان گفت: «اگر شما در باره خاندان ابو طالب رعايت انصاف را مى‏كرديد، آنها از شما سزاوارتر بودند، من به اين جهت ابن الرضا را براى دامادى خود برگزيدم كه با وجود سن و سال اندك بر تمام اهل فضل از نظر علم و دانش برترى دارد.» 

 

عباسيّان كه در اين باره ترديد داشتند، پيشنهاد كردند تا امام را بيازمايند، لذا قاضى القضاة بغداد؛ «يحيى بن اكثم» را حاضر كرده و قرار گذاشتند تا او سؤالاتى از امام بپرسد، اگر او پاسخ درست داد، رأى مأمون را بپذيرند و اگر از پاسخ سؤالات را نداد، مأمون از تصمیم خودش منصرف شود. 

 

امام‏شناسی

 

موعد مقرّر فرا رسيد و امام جواد در كنار مأمون قرار گرفت.

 

يحيى بن اكثم در برابر او نشست و گفت: «فدايت شوم، آيا اجازه مى‏دهى از شما پرسش كنم؟»

 

امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.

 

يحيى گفت: «فدايت شوم، چه مى‏فرمائيد، در باره شخصى كه در حال احرام شكارى صيد كرده است؟» 

 

امام فرمود:

 

«آيا اين شخص شكار را در حرم كشته يا غير آن؟ 

 

عالم بوده يا جاهل؟

 

عمداً كشته يا به خطا؟

 

آن شخص آزاد بود يا بنده؟ 

 

صغير بوده يا كبير؟

 

نخستين بار او بوده يا قبلاً هم مرتكب شده؟

 

آن صيد پرنده بوده يا غير آن؟

 

اگر پرنده بوده، پرنده كوچك بوده يا بزرگ؟

 

آیا آن شخص پشيمان شده يا خير؟

 

در شب شكار كرده يا در روز؟

 

احرام او احرام حج بوده يا عمره؟» 

 

يحيى كه از اين تقسيم بندى و تجزيه سؤال شگفت زده شده بود، آثار درماندگى و عجز در سيمايش آشكار شد و زبانش بند آمد.

 

مأمون گفت: «يا ابن رسول اللَّه! اگر صلاح مى‏دانيد، شقوق مسأله را بشكافيد و حكم آن را بفرماييد.»

 

امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمود:

 

ـ اگر شخص محرم پرنده بزرگى را در خارج از حرم بكشد، بايد به عنوان كفّاره يك گوسفند بدهد.

 

ـ اگر در حرم مرتكب شده باشد، كفّاره او دو برابر است.

 

ـ اگر جوجه‏اى را در خارج حرم كشت، كفّاره‏اش برّه‏اى از شير گرفته است.

 

ـ اگر در حرم مرتكب شده باشد، بايد علاوه بر آن برّه بهاى جوجه را هم بپردازد.

 

ـ اگر صيدى كه كشته از وحوش باشد: اگر گورخر باشد، بايد یک گاو را كفّاره بدهد و اگر شتر مرغ باشد بايد يك شتر كفّاره دهد و اگر آهو باشد، بايد يك گوسفند كفّاره دهد و اگر اين حيوانات را در حرم كشته باشد، كفّاره‏اش دو برابر است.

 

ـ اگر احرامش براى حج باشد، بايد شترى را در منى قربانى كند.

 

ـ اگر احرامش براى عمره باشد، بايد شترى در مكّه قربانى كند و كفّاره صيد بر عالم و جاهل يكسان است.

 

ـ آنكه عمداً مرتكب شده، گناه كرده است.

 

ـ اگر به خطا صيد كرده باشد، كفّاره بر او واجب نيست.

 

ـ اگر شخص آزاد باشد، دادن كفّاره بر خودش واجب است.

 

ـ اگر برده باشد، آقايش بايد كفّاره او را بپردازد.

 

اگر شخص صغير است كفّاره‏اى بر او نيست.

 

ـ دادن كفّاره بر كبير واجب است.

 

ـ آن كه از چنين كارى پشیمان شده و توبه كرده كيفر آخرت از او ساقط مى‏شود.

 

ـ آن كه بر اين كار اصرار بورزد، كيفر آخرت بر او واجب مى‏گردد.

 

با شنيدن اين پاسخ همه حضّار انگشت حيرت به دندان گزيدند و سكوت كردند، آنگاه مأمون رو به خويشان خود كرد و گفت: «آنچه را كه انكار مى‏كرديد، دانستيد؟» سپس به امام جواد نگريست و گفت: «اى ابو جعفر! آيا دختر مرا خواستگارى مى‏كنى؟» امام (ع) پذيرفت و خود خطبه عقد را جارى نمود.

 

یک مسئله پیچیده

 

مأمون گفت: «اى ابو جعفر! يحيى از شما پرسشى كرد، اگر صلاح مى‏دانيد، شما هم از او پرسش كنيد.»

 

امام از يحيى پرسيد: «آيا از شما سؤال كنم؟»

 

يحيى گفت: فدايت شوم بپرس! «اگر پاسخ شما را مى‏دانستم كه جواب مى‏گويم و گر نه از دانش شما استفاده مى‏كنم.» 

 

امام (ع) پرسيد: «مرا از مردى خبر ده كه زنى در آغاز روز به او نامحرم است، چون روز برمى‏آيد بر او حلال مى‏شود و به وقت ظهر آن زن بر او حرام مى‏شود و هنگام عصر بر او حلال مى‏گردد و وقت غروب خورشيد دوباره بر او حرام مى‏گردد و شب بر او حلال مى‏شود و نيمه شب بر او حرام مى‏گردد و چون سپيده مى‏دمد بر او حلال مى‏شود، حكم اين زن چيست و چگونه چنين امرى روى مى‏دهد؟»

 

يحيى پاسخ داد: «به خدا سوگند جواب را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانيد خود پاسخ آن را بيان فرماييد.» 

 

امام (ع) فرمود: «اين زن كنيزى است كه به ديگرى تعلّق دارد و در آغاز روز به اين مرد نامحرم است، چون روز بر آمد او را از آقايش مى‏خرد و بر وى حلال مى‏شود، به هنگام ظهر او را آزاد مى‏كند و بر وى حرام مى‏گردد، هنگام عصر او را به عقد خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود و هنگام مغرب او را با سوگند ظهار مى‏كند و بر او حرام مى‏شود، شب كفّاره ظهار خود را مى‏پردازد و بر او حلال مى‏شود و نيمه شب او را يك طلاق مى‏گويد و بر او حرام مى‏شود و هنگام سپيده به او رجوع مى‏كند و بر وى حلال مى‏گردد!»

 

مأمون با شنيدن اين پاسخ گفت: «آيا در ميان شما كسى هست كه اين چنين بر علم فقه احاطه داشته باشد؟» حاضران گفتند: «به خدا سوگند، نه!» 

 

چرا امام با دختر خليفه ازدواج كرد؟ 

 

1.        با پذيرفتن ازدواج با دختر مأمون، خليفه را از قتل خود منصرف كرد.

 

2.        با اين پيوند راه دستگاه خلافت را در آزار رساندن به اعضاى نهضت مكتبى شيعه مسدود نمود.

 

اين اهداف جملگى در دوران محدودى محقّق شد و جنبش مكتبى در دوران امام جواد به خوبى پرورش يافت، شايد به همين دليل در حديثى از امام رضا (ع) نقل شده است كه فرمود: «اين فرزند من مولوديست كه در اسلام كسى پر بركت‏تر از او متولّد نشده است.» بركت وجود امام جواد براى جنبش شيعه تعديل جوّ وحشت و اختناق سياسى و ريشه‏دارتر كردن مكتب از نظر عقيدتى، سياسى و فقهى بود.

 

مأمون همواره امام جواد را مورد اكرام قرار مى‏داد و در احترام به او مبالغه مى‏ورزيد و به اميد اينكه دخترش از امام صاحب اولاد شود، آن حضرت را در بغداد نگاه داشت. امام مدّت تقريبا زيادى را در بغداد در آرامش به سر برد، در اين مدّت مسلمانان با او رفت و آمد مى‏كردند و از درياى فيض او سيراب مى‏شدند، امّا امام از اين شرايط راضى نبود و روزى در حضور يكى از ياران خود كه از مشاهده رفاه و آسودگى امام در قصر با خود پنداشته بود، ديگر آن حضرت به مدينه باز نمى‏گردد، در حالى كه رنگ رخسار مباركش زرد شده بود، فرمود: «به خدا سوگند خوردن نان جوين و نمك در حرم رسول خدا (ص) براى من از اين رفاهى كه اكنون مرا در آن مى‏بينى، نيكوتر است.» 

 

سرانجام بعد از گذشت چند سال كه دختر مأمون صاحب فرزندى نشد، مأمون به امام جواد (ع) اذن داد كه به مدينه باز گردد.

 

انتقال حکومت

 

 امام جواد (ع) به سوى مدينه رهسپار شد تا به مكتب فكرى جامع شيعه پرداخته و امور شيعيان را از نزديك سامان دهد، از طرف ديگر، در سال 218 هجرى قمرى، مأمون براى فرو نشاندن درگيريهاى مرزى بين سرزمين اسلام و روم خود به آن منطقه رفت و پس از پيروزى در جنگ در قريه‏اى از نواحى تركيه امروزى بيمار شد و مرد.

 

معتصم پس از مأمون بر سر کار آمد. معتصم مردى جبّار و خود رأى و به فكر تحكيم پايه‏هاى حكومت خود بود. او با اين انديشه كه امام جواد داماد خليفه سابق و مولاى شيعيان است و شيعه از قدرت و نفوذى در ميان مردم برخوردار مى‏باشد، بيم داشت كه مبادا از ناحيه امام خطرى متوجّه حكومتش شود، لذا دوباره در سال 220 هجرى قمرى معتصم امام جواد (ع) را از مدينه به بغداد فرا خواند تا او را تحت مراقبت و نظارت قرار دهد.

 

به اين ترتيب امام براى بار دوّم مجبور شد به بغداد نقل مكان كند، اين اقامت از تاريخ 28 محرّم سال 220 تا 29 ذى قعده همان سال ادامه يافت.

 

ماجراى شهادت امام عليه السلام 

 

 چنانچه عياشى از ابن ابى داود، قاضى مشهور بغداد نقل كرده است، ظاهراً معتصم مجلسى ترتيب داده و دزدى را در حضور او محاكمه مى‏كردند، معتصم همه فقهاى بغداد را حاضر كرده و از امام جواد (ع) نيز خواسته بود تا در آن مجلس حاضر شود، آنگاه از هر يك از فقها در باره حدّ دزد پرسش نمود.

 

 ابن ابى داود مى‏گويد: «دست دزد را بايد از بند دست قطع كرد و به عنوان شاهد آيه وضو را ذكر كرد.» 

 

عدّه‏اى از فقها با او هم عقيده شده و جمعى ديگر با استناد به همان آيه مى‏گويند: «دست دزد را بايد از آرنج قطع كرد.»

 

در اين لحظه معتصم رو به جانب امام جواد كرده و پرسيد: «اى ابو جعفر نظر شما چيست؟»

 

امام فرمود: «حاضران حكم خود را گفتند.»

 

معتصم گفت: «من با حكم آنها كارى ندارم، مى‏خواهم نظر شما را بدانم.»

 

امام (ع) فرمود: «مرا معذور بدار!»

 

وقتى معتصم امام را به خداى تعالى سوگند داد، امام جواد فرمود: «حال كه مرا سوگند دادى، بايد بگويم، سايرين در تعيين كيفر دزد خطا نمودند، بايد مفصل انتهاى انگشتان دزد قطع شود كف دست باقى بماند، چون هفت محل سجده از آن خداست و نبايد آن مواضع آسيب ببيند، «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ؛ سجده‏گاهها از آن خداست» (سوره جنّ، آيه 18).

 

معتصم از پاسخ امام در شگفت شد و فرمان داد فقط انگشتان دزد را قطع كنند، در اين هنگام ابن ابى داود، قاضى القضاة بغداد بسيار ناراحت شد و پس از سه روز به نزد معتصم رفت و به او گفت: «وقتى شما در مجلس خود تمام فقها را جمع كرديد و در حضور آنها نظر هيچ يك را نپذيرفتيد و تنها سخن مردى را قبول كرديد كه نيمى از امّت به برترى و پيشوايى او اعتقاد دارند و او را براى خلافت شايسته مى‏دانند، اين عمل شما تأييدى بر گفتار آنهاست و عمل پسنديده‏اى نبود.»

 

در اين هنگام معتصم متنبّه شد و گفت: «خدا تو را پاداش دهد كه مرا به خوبى نصيحت كردى! آنگاه در روز چهارم نقشه قتل امام جواد (ع) را طراحى نمود و با همكارى برادرزاده خود ام الفضل همسر امام جواد زهر مهلكى را در غذاى امام ريخت و با خيانت و نيرنگ، امام جواد (ع) را در عنفوان جوانى در حالى كه هنوز 25 بهار از عمر شريف آن حضرت نگذشته بود، به شهادت رساند.

 

شهر بغداد به جهت وفات ابن الرضا غرق شيون و ماتم شد و شيعيان از مرگ نابهنگام امام مشكوك شده بودند، تا آنجا كه نزديك بود، آتش انقلابى نيرومند، عليه عباسيان شعله‏ور گردد.

 

ليكن معتصم و ولى عهد او الواثق باللَّه، در تشييع آن حضرت شركت كرده و خود را داغدار نمايش دادند، همچنين فرزند بزرگوار امام، على بن محمّد (ع) بر پيكر پدر گرامى خود نماز گزارد و آنگاه آن جوهر علوى را در آرامگاه قريش در كنار قبر 

 

جدّش موسى بن جعفر (ع) به پاك سپردند، اين محل اكنون شهر كاظمين زيارتگاه شيعيان و مشتاقان اهل بيت عليهم السلام است، درود خدا بر او و خاندان اطهرش!

 

فضائل اخلاقى امام جواد عليه السلام 

 

امام جواد (ع) در جود و كرم زبانزد خاص و عام بود و همواره به خويشان و ياران و حتّى دشمنان خود بذل و بخشش مى‏نمود و همين امر قلبهاى آنها را به سوى آن حضرت متمايل مى‏ساخت.   

 

در زهد و پرهيزگارى سر آمد عابدان بود، بسيار خوش سيما و پر هيبت بود و از نظر چهره به جدّ خود پيامبر اكرم (ص) شباهت داشت.  هرگز به زر و زيور و لهو و لعب دربار تمايل نيافت و ذرّه‏اى از زهد و عبادتش كاسته نشد، در علم و دانش نيز در عين خردى و جوانى بى‏نظير بود تا آنجا كه در مجلسى با حضور علماء و دانشمندان عصر هزاران مسأله علمى از آن حضرت پرسش شد و او پاسخ همه آنها را بدرستى فرمود. 

 

به علم امامت بارها از نيّات درونى افراد و آينده ايشان خبر مى‏داد و همواره در مناظره‏ها علماى مذاهب ديگر را با دليل و برهان خاموش و مغلوب مى‏ساخت. در شجاعت نيز مانند پدران اطهرش بى‏همتا بود. 

 

گوشه‏اى از سخنان حكمت آميز امام جواد عليه السلام 

 

- در خيانتكارى انسان همين بس كه امين خيانتكاران باشد. 

 

- كمال آدمى در خردمندى است. 

 

- هر كس گوش دل به گوينده‏اى سپارد همانا بنده او شده، اگر گوينده از جانب خدا باشد، خدا را پرستيده و اگر از زبان ابليس سخن بگويد، شيطان را عبادت كرده است. 

 

- صبر را بالش زير سر خود قرار بده، و فقر را در آغوش بگير و شهوات را به دور انداز و با هواى نفس مخالفت كن و بدان كه در برابر ديده خداوندى، پس بنگر كه چگونه‏اى؟

 

زندگينامه حضرت امام محمّد تقى جواد الائمه (عليه السلام) در یک نگاه 

 

 نام: محمّد 

 

لقب: جواد، تقى 

 

كنيه: ابو جعفر 

 

پدر: حضرت امام رضا (عليه السلام) 

 

مادر: كنيزى مؤمنه به نام سبيكه يا خيزران.

 

ولادت: دهم رجب يا نوزدهم رمضان سال 195 هجرى قمرى در مدينه.

 

شهادت: آخر ذى قعده سال 220 هجرى قمرى، توسط زهرى كه به دستور معتصم توسط ام الفضل همسر آن حضرت (دختر مأمون) به وى خورانده شد، در بغداد به شهادت رسيد.

 

مرقد مطهر: شهر كاظمين در نزديكى بغداد.

 

دوران امامت: در 7 سالگى به امامت رسيد و مدّت 17 سال امامت نمود كه با حكومت دو طاغوت، مأمون و معتصم عباسى مصادف بود.  

 

پانوشت:

 

این نوشته از کتاب قصص الأنبياء(قصص قرآن)، نوشته فاطمه مشایخ، چاپ انتشارات فرحان، تهران: 1381 از صفحات 820 تا 833 با تلخیص و ویرایش نقل شده است.

    ابنا


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:10 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 امام علی علیه السلام در کلام مقام معظّم رهبری

 

 

علی علیه السلام الگوی کامل

امیرالمؤمنین علیه السلام یک الگوی کامل برای همه است. جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت مردان است. زندگی سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است. آزادگی او الگوی همه آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درس های ماندگار او الگوی عالمان و دانشمندان و روشن فکران [است].

تجسّم حکومت الهی

... آن وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد ـ در آن دوران کاری کرد که اگر سال های سال مورّخان و نویسندگان و هنرمندان بنویسند و تصویر کنند کم گفته اند و کم تصویر کرده اند ـ وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت قیامتی است. اصلاً علی علیه السلام معنای حکومت را عوض کرد. او تجسّم حکومت الهی، تجسّم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسّم «اَشِدّاءٌ عَلی الکُفّارِ رِحُمَاءُ بَیْنَهُمْ» و تجسّم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک می کرد و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه وسایل مطرح شدن، خودشان را به ناحقّ مطرح کرده بودند، در نظر علی علیه السلام با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیّت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کم تر از پنج سال حکومت کرد. قرن هاست که درباره امیرالمؤمنین می نویسند و کم نوشته اند و نتوانسته اند درست تصویر کنند و بهترین ها معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.

کار برای خدا

... امیرالمؤمنین برای خدا و در راه او کار می کرد. به درد مردم می رسید. مردم را دوست می داشت و خدمت به آنها را وظیفه خود می دانست. با این که حکومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به این اکتفا نمی کرد؛ شب ها هم، تنها و به صورت فردی، به کمک یکایک مستضعفان می رفت. این زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام است.

ظلم ستیزی علی علیه السلام

علی علیه السلام در هر سطحی با هر نامی و زیر هر پوششی ظلم ستیز بود. زندگی دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید. این جنگ های اوست. ببینید با چه کسانی جنگید؟ چه طور جنگید؟ با چه صلابتی جنگید؟ آنها چه کسانی بودند؟ زیر چه نام و عنوان های فریبنده ای پنهان شده بودند؟

امّا وقتی تشخیص می داد که این ظلم و باطل است درنگ نمی کرد. این راه ماست؛ راه دشواری که باید آن را طیّ کنیم. این راه یکایک کسانی است که ادّعای پیروی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کنند؛ راه مقابله با ظلم و ظالم در هر سطحی و یا هر کیفیّتی...

شخصیّت و فضایل علی علیه السلام

شخصیّت امیرالمؤمنین علیه السلام ترکیبی از عناصری است که هرکدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد به زانو در می آورد. زهد امیرالمؤمنین و بی اعتنایی و بی رغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او ـ که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه شیعه بر آن اتّفاق دارند که بعد از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است ـ یکی از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدان های مختلف ـ چه میدان های نظامی و چه میدان های اخلاقی و سیاسی ـ یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشته شاخصی برای عدل اسلامی است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان ـ اعم از فقرا، کودکان، زنان و از کارافتادگان ـ یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین است... در همه اینها در حدّ اعلاست.

قاطعیّت علی علیه السلام

... قاطعیّت و صلابت در راه حقّ، این خصوصیّت ـ اگر نگوییم مهم ترین ـ حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اوّل از این دستگاه حکومت مشاهده می شود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حقّ هیچ چیزی نمی تواند جلوی راه حقّ او را بگیرد. ...امیرالمؤمنین از جمله کسانی است که در راه خدا هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود. آنچه را که تشخیص داد بدون هیچ گونه مبالاتی عمل می کند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیّت را مشاهده می کنید. قاطعیّت و صلابت از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیّت و صلابت را نشان می دهد؛ یعنی حکومت وقتی که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه ای که مخالف با حقّ باشد قرار نگیرد. این آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال می کرد.

صبر و بصیرت علی علیه السلام

امیرالمؤمنین از اوایل نوجوانی تا هنگام مرگ دو صفت بصیرت و صبر را با خود همراه داشت. بیداری و پایداری او یک لحظه دچار غفلت و کج فهمی و انحراف فکری و بد تشخیص دادنِ واقعیت ها نشد. از همان وقتی که از غارحرا و کوه نور پرچم اسلام به دست پیامبر برافراشته شد... حکومت نبوّت و رسالت آغاز گردید، این واقعیّت درخشان را علی بن ابی طالب علیه السلام تشخیص داد. پای این تشخیص هم ایستاد و با مشکلات آن هم ساخت. اگر تلاشْ لازم داشت آن تلاش را هم انجام داد اگر مبارزه لازم داشت آن مبارزه را کرد. اگر جان فشانی می خواست جان خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و به میدان برد. اگر کار سیاسی و فعالیّت حکومت داری و کشورداری می خواست آن را انجام داد. بصیرت و بیداری او یک لحظه از او جدا نشد. دوّم صبر و پایداری کرد و در این راهِ استوار و صراط مستقیم استقامت ورزید. این استقامت ورزیدن، خسته نشدن مغلوب خواسته ها و هواهای نفس انسانی نشدن نکته مهمّی است... همه در این خصوصیت باید سعی کنند که خودشان را به امیرالمؤمنین نزدیک کنند، هرچه همّت و استعدادشان باشد...

مقام علی علیه السلام

درباره مقام امیرالمؤمنین علیه السلام زبان های نوعِ بشر و قدرت و تصویر و ترسیم انسان ها عاجز از ارائه کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصوّر آن مقام شامخ و کُنه عظمت آن بزرگوارند. ما با قیاس به معلومات خودمان می توانیم چیزی را بشناسیم و بفهمیم. امیرالمؤمنین علیه السلام از مقیاس های ما خارج است. او را با ذرع و پیمانه ای که برای سنجیدن انسان ها و فضیلت ها و مُحسّنات و زیبایی ها در اختیار ماست، نمی شود سنجید و اندازه گرفت. او بالاتر از این حرف هاست. آنچه که ما می بینیم درخشش آن بزرگوار است که به چشم هر انسانی ـ حتّی دشمنان و مخالفان ـ می آید؛ چه برسد به دوستداران و یا شیعیان... درخشش را می بینند، امّا ابعاد و جزئیات را نمی توانند درک کنند و ببینند.

 

حوزه*


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:05 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

امام علی علیه السلام در کلام امام خمینی رحمه الله

 

تواضع علی علیه السلام

امام علی علیه السلام آن کسی است که زمام یک مملکتی ـ که از حجاز گرفته تا مصر و این جاها را، ایران و سایر جاها ـ تحت سلطه او بود و قدرت جسمی و روحی خودش آن طور بود. می بینیم از یکی از این افراد پایین و متوسط، متواضع تر است و این قدرت ها ابدا در روح او تأثیر نکرده؛ برای این که روح این قدر بزرگ است که همه عالم را می گیرد.

علی علیه السلام ، مظهر اسم اعظم

صلوات و سلام بی پایان به رسول اعظم که چنین وجودالهی را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیّت رسانید؛ و سلام و درود بر مولای ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیّت و مظهر اسم اعظم است.

اهمیّت سلامت دین

علی علیه السلام در وقتی که رسول اکرم به حسب روایت فرمود که تو شهید خواهی شد، به فکر این بود که آیا با سلامت دین [از دنیا می رود] یا نه. سؤال می کند که من هنگام شهادت دینم سالم است؟ می فرماید که بله. آن چیزی که اولیای خدا توجّه به او داشتند سلامت در دین و سلامت نفس بود.

علی علیه السلام ، سرباز گمنام

اساسا سربازان اسلام، اگرچه نامدار باشند، در این جهان گم نامند. نام دارترین سرباز فداکار در اسلام، امیرالمؤمنین است و او گم نام ترین سرباز است. با کدام تفکّر عرفانی، فلسفی، سیاسی و کدام قلم و زبان و بیان، بشر این سرباز گم نام را معرّفی کند و بشناسد و بشناساند؟

جامع اضداد

من درباره شخصیّت حضرت امیر چه می توانم بگویم و کسی چه می تواند بگوید؟ ابعاد مختلفه ای که این شخصیّت بزرگ دارد به گفت وگوی ماها و به سنجش بشری در نمی آید. کسی است که انسان کامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حقّ تعالی است. ابعادش به حسب اسماء حق تعالی باید هزارتا باشد و ما از عهده بیان حتی یکی اش را نمی توانیم برآییم این شخصیّت که جامع تضادّ است، امور متضادّ در او جمع است.

علی یک عالَم بود

حضرت امیر، سلام اللّه علیه، یک نفر نبود؛ همه عالَم بود. همه چیز بود، روی آن جهات معنویّت و واقعیّتی که داشت. انسان مادامی که توجّهش به همین مادیّات دنیا و جهات پایین است یک نفر است. آن هم یک نفر حیوان. ما با حیوانات در این معنا شرکت داریم که همه می خوریم و می خوابیم. این کارهای حیوانی را می کنیم. آنی که امتیاز می دهد شما را و همه ما را از حیوانات آن معانی است که در انسان موجود است. بالقوّه موجود است و باید بالفعل بشود. آن خطّ الهی و روحانی است که در انسان موجود است و باید رشد بدهد. اگر چنانچه آن خطّ معنوی را رشد دادید، یکی تان یک فوج می شوید. یک نفر دیگر نیستند.

موانع حکومت علی علیه السلام

آن چیزی که موجب تأسّف است این است که مجال پیدا نکرد حضرت امیر علیه السلام نگذاشتند مجال پیدا بکند؛ چون حکومتی که حکومت اللّه است در دنیا، به آن نحوی که می خواست خود حضرت امیر علیه السلام ، می خواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیّت هایی دارد. در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود که مجال نبود، آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد باز مجال ندادند. سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان افروختند و مجال این که یک حکومتی که دلخواه او هست برقرار کند نشد.

 


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:04 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 علی علیه السلام در کلام دیگران

 

 

سلمان فارسی

در توصیف علی علیه السلام از سلمان روایت های زیادی نقل شده است. در یک مورد گفته شده است که سلمان همواره این سخن را در نزد اصحاب بر زبان جاری می کرد: «من علی علیه السلام را بسیار دوست د ارم ؛ زیرا به چشم خود دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او می فرمود: «هرکس که تو را دوست دارد دوستدار من است و هرکس که مرا دوست بدارد دوستدار خداست و آن که تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته، و هرکه مرا دشمن بدارد با خدا به دشمنی برخواسته است».

ابوذر غفاری

ابوذر، صحابه شجاع پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، یکی از مدافعان خالص اهل بیت علیهم السلام بود و همیشه از علی علیه السلام حمایت می کرد و فضایل او را برای مردم بیان می نمود. ابوسخیله می گوید: یک سال پس از انجام مراسم حجّ به همراه سلمان به ملاقات ابوذر رفتیم و مدتی در نزد او ماندیم. روزی به ابوذر گفتم: ای ابوذر، من رویدادهایی می بینم و بیم آن دارم که در بین مردم اختلافاتی پدید آید. اگر چنین وضعیت پیش آمد چه توصیه ای برای در سلامت ماندن داری؟ ابوذر در جواب فرمود: «با کتاب خدا و با علی بن ابی طالب بمان؛ زیرا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمود: علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نیز نخستین کسی است که در روز رستاخیز دست در دست من می نهد. او صِدیقِ اکبر و فاروق است که حقّ و باطل را از هم جدا می کند».

عمّار یاسر

نقل می کنند وقتی عمّار متوجّه مخالفت طلحه و زبیر با علی علیه السلام شد، با عده ای نزد آنها رفته، خطاب به آنها گفت: شما دو یار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستید و با امام خویش بیعت کرده، طاعت و نیک خواهی او را پذیرفته اید... پس این خشم گرفتن بر علی از چیست؟ خشم مردان باید برای حق باشد. او را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند... در این میا ن عبد الله بن زبیر به سخنان عمّار اعتراض کرد و عمّار با قاطعیّت تمام به او پاسخ داد. آن گاه به زبیر فرمود: ای ابوعبداللّه، به خدا سوگند، اگر همگان با علی علیه السلام مخالفت کنند من با او مخالفت نخواهم کرد و دست من همواره در دست او خواهد بود؛ زیرا علی علیه السلام از آن هنگام که خداوند پیامبرش را برانگیخت همیشه با حقّ بوده است و گواهی می دهم که بر هیچ کس روا نیست دیگری را بر علی علیه السلام مقدّم بدارد».

شیخ عبّاس قمی

محدّث بزرگ معاصر، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، برخی از اوصاف امیرالمؤمنین علی علیه السلام را این گونه توصیف می کند: «او داناترینِ مردم بود. جهاد در پیشرفت اسلام و بلایایی که در او رسید بیشتر و بزرگ تر از رنج های همه شرکت کنندگان در غزوات صدر اسلام بود. اعلمیّت آن حضرت بر سایر علما تا بدان جا بود که هیچ مسئله ای برایش مجهول نبد؛ به نحوی که در زمان خلفای پیشین برای رفع تمام مشکلات دینی به او مراجعه می کردند. او سیّد و سرور عابدین و مصباح متهجّدین بود. در حُسن اخلاق بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نظیری برای او نبود. در ایمان به خدا بر همه سبقت داشت. اخطب خطبا و افصح فُصحا بود. کلام او دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق بود. او از همه بیشتر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را دوست داشت».

علامّه طباطبایی

مفسّر بزرگ قرآن، مرحوم آیت اللّه علامّه طباطبایی، درباره ادب علمی علی بن ابی طالب علیه السلام می نویسد: «آنچه برای دانشمندان چشم گیر است. ادب علمی است که انسان در زندگی صاحب نهج البلاغه علی علیه السلام مشاهده می کند. یعنی با آن که در دل، دریایی بی کران از علوم مختلف را انباشته، چگونه در دوران پیامبر اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبداللّه علیه السلام هیچ گونه سخنی در هیچ زمینه ای به زبان نیاورد و تنها در برابر پیامبر اسلام گوش بودند که فقط می شنیدند و این برای یک فیلسوف، بزرگ ترین درس است که باید در هر زمینه ادب علمی خود را حفظ نمایند و اگر به یک ابتکار علمی دست یافت، در برابر استاد اظهار وجود ننماید... این بزرگ ترین درسی است که از نهج البلاغه یک فیلسوف می تواند استفاده نماید».

استاد محمدتقی جعفری

علامّه بزرگ، مرحوم استاد محمدتقی جعفری، مفسر معروف نهج البلاغه، در توصیف علی علیه السلام می نویسد: «سرسلسله خاندان عصمت که پس از پیامبر عظیم الشأن اسلام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است تجسّمی است از قرآن مجید؛ آن کتاب الهی که خاتم و جامع همه کتب آسمانی است. آن روز که نهج البلاغه علی بن ابی طالب علیه السلام بی طرفانه و با دقت بررسی شود، از تمامی مکتب های اجتماعی اخلاقی، اقتصادی، [و] فلسفی بی نیاز خواهیم شد. این که امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن ناطق و وجودش تبلوری از آن کتاب الهی است از منابع معتبر اسلامی برآمده [و] همانند شعاری بس مقدّس بر چهره قرون و اعصار می درخشد. روایاتی متنوع در منابع اوّلیه اسلام، مخصوصا حدیث مقدّس مساوات امیرالمؤمنین علی علیه السلام با رسولان الهی،... با کمال وضوح اثبات می کنند که علی علیه السلام آن بزرگ بزرگان و آن یگانه نسخه انسان کامل ـ که پس از وجود نازنین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم نظیر او به عرصه هستی گام نگذاشته است ـ تجلّی گاه نمونه همه امتیازات والای پیشوایان معصوم می باشد».

عبدالفتاح عبدالمقصود

وقتی که پس از گذاشتن جسد علی در بستر خاک بازگشتند، از کنار چنان شخص عظیم و عزیزی باز می گشتند که همانند او را در میان انسان ها نمی توان یافت. پرورش یافته دامان محمّد، رازدار و محرّم اسرار او، بر دوش گیرنده مشعل هدا یت، و همتا و همسر دخترش سرور زنان عالم زهرا علیهاالسلام را در خاک گذاشتند و بازگشتند. هنگامی که خبر درگذشت او در میان مردم پخش شد، روزگار در سراسر عمر خود چنان گریه کنندگان و عزادارانی به خود ندید.

دکتر صبحی صالح

استاد صبحی صالح، از استادان دانشگاه لبنان، در مقدمه شرح نهج البلاغه خود، درباره عشق به علی علیه السلام می نویسد: «عشق من به امام علی علیه السلام عشق به اهل بیت پاک و هر مبارز مخلصی است که پرچم اسلام را برافراشته می سازد... معتقدم که ضروری است نهج البلاغه امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در سراسر جهان چاپ و توزیع گردد تا نسل جدید مسلمان از آن بهره مند شود».

شیخ محمّد عبده

شیخ محمّد عبده در مقدمه تصحیح نهج البلاغه خود، درباره سخن علی علیه السلام می نویسد: «کلام امام علی بن ابی طالب، پس از کلام خدای متعال و پیغمبرش، شریف ترین و برترین سخن و سرشارترین کلام از لحاظ مواد و دارای بهترین شیوه است و بیشترین معانی و محتوا را دارد».

جرج جرداق

نویسنده مسیحی، جُرج جُرداق، می نویسد: «نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسی یا نشناسی. تاریخ و حقیقت گواهی می دهند که او وجدانِ بیدار و قهّار، شهید نامی، پدر و بزرگِ شهیدان، علی بن ابی طالب، فریاد عدالت انسانی و شخصیّت جاویدان شرق است. ای جهان، چه می شد اگر هرچه قدرت داری به کار می بردی و در هر عصری مانند علی را با آن خرد، قلب، زبان و ذوالفقارش به عالم می بخشیدی».

جُبران خلیل جُبران

نویسنده معروف مسیحی لبنان، جبران خلیل جبران، می نویسد: «به عقیده من فرزند ابی طالب نخستین کسی از عرب بود که با روح کلّی جهان ارتباط و پیوستگی یافت و با او هم نشین گشت و شب با او دم ساز بود. او اوّلین کسی بود که لبانش آهنگ نغمه های آن روح را به گوش مردمی می رسانید که پیش از آن، چنان نغمه هایی را نشنیده بودند. از این رو میان راه های پرفروغ گفتار او و تاریکی های گذشته خویش سرگردان شدند. پس هر کس شیفته آن نغمه ها گشت شیفتگی اش وابسته به فطرت است و هر که به دشمنی او پرداخت از ابنای جاهلیّت است. علی از جهان درگذشت، در حالی که شهید عظمت خود شد و نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. مرگ علی مانند مرگ پیامبران روشن بین بود؛ همان پیامبرانی که به شهری روی می آوردند و با مردم زمانی زیست می کردند که شایسته آنان نبودند و سرنوشتی جز غربت و تنهایی نداشتند...».

فؤاد جرداق

هرگاه دشواری های زندگی به من فشار می آورد و از رنج روزگار آزرده می شوم، از شدّت اندوه به آستان علی علیه السلام پناه می برم؛ زیرا او پناهگاه هر ماتم و اندوهی است. او همچون رعد بر ستم کاران حمله می کرد و با ضعیفان مهربان بود.

فخر رازی

مفسّر بزرگ کلامی اهل سنت، فخر رازی، درباره علی علیه السلام می نویسد: «هرکس در دین، علی بن ابی طالب علیه السلام را پیشوای خود قرار دهد رستگار می شود؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: خداوندا، علی هرگونه باشد حق را بر محور وجودش بچرخان».

توماس کارلایل

توماس کارلایل فیلسوف و نویسنده مشهور انگلیسی می نویسد: «امّا علی، ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم؛ چه او جوان مردی بلند قدر و بزرگ بود. از چشمه وجدانش مهر و نیکویی سیل آسا سرازیر می گشت. از دلش شعله های نیرومندی و دلاوری زبانه می کشید. شجاع تر از شیر ژیان بود، امّا شجاعتی ممزوج با مهربانی و لطف و دل نرمی... در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدّت عدالتش موجب این جنایت گشت؛ هنگامی که درباره قاتلش گفت وگو می شد، گفت: اگر زنده ماندم خودم می دانم و اگر درگذشتم کار با شماست، اگر خواستید قصاص کنید ضربت شمشیرش را به یک ضربه سزا دهید و اگر درگذرید به تقوا نزدیک تر است».

نرسیسان

نرسیسان، از علمای مسیحی که در سفارت خانه بریتانیا در بغداد مدّتی مأمور بود، درباره عظمت علمی حضرت علی علیه السلام می گوید: «اگر این خطیب بزرگ، علی علیه السلام در عصر ما، هم اکنون بر منبر کوفه پا می نهاد، می دید که مسجد کوفه با آن همه پهناوری، از سران و بزرگان اروپا موج می زد. می آمدند تا از دریای سرریز دانش او سیراب شوند».

سلیمان کتّانی

دانشمند مسیحی لبنان، سلیمان کتّانی، در توصیف ویژگی های امام علی بن ابی طالب علیه السلام می نویسد: «در میان نخستین مهاجران، علی بن ابی طالب از همه نام دارتر و برتر بود. کسانی که در انجام فتوحات و تحقّق پیروزی نقش عمده ای داشتند بسیار بودند، اما از آن میان علی بن ابی طالب بیش از همه در دل پیامبر جا داشت؛ زیرا تربیت شده او و یار، مشاور، مصاحب جدایی ناپذیر، برادر و همسر دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام بود که از همه کس برای او عزیزتر بود... او نخستین کسی بود که ایمان آورد و تواناترین مدافع دین و دلیرترین مبارز، پایدارترین جنگاور، هوشمندترین حادثه پرداز، شیواگوترین دانشمندِ سخنور و موفق ترین پیکارگر بود».

شِبلی شُمَیّل

طبیب محقق مسیحی، شِبلی شُمَیِّل، درباره علی بن ابی طالب علیه السلام می نویسد: «امام علی بن ابی طالب بزرگِ بزرگان و یکتا نسخه ای است که خاوروباختر، درگذشته و حال، صورت دیگری از آن که مطابق با اصل باشد، به خود ندیده است».

بارون کاردایفو

دانشمند معروف فرانسوی، بارون کاردایفو، می نویسد:

«علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود. اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخیّله خود اوست. پهلوانی بود در عین دلیری دل سوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آزمایی زاهدی از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هرجا خوف الهی آن را فرا گرفته بود».

  حوزه*

ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:02 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 علی علیه السلام به روایت استاد مطهری رحمه الله

 

 

 

برابری همگان در برابر قانون

علی علیه السلام چه قدر حسّاسیّت نشان می دهد که قانون خدا تعطیل بردار نیست؛ ولو در مورد فرزند خودم. می شنود که عبداللّه بن عباس، پسرعموی عزیز و مورد احترامش (که واقعا هم از جهاتی مرد بزرگی بوده، ولی خوب معصوم نبوده، اشتباهی کرد)، مرتکب خطایی شده. به علی خبر دادند که ابن عباس پسرعموی بزرگ تو، دانشمند و عالم تو، سیاست مدار و مورد اعتماد تو از بیت المال تصرّفی کرده است؛ از آن تصرّفاتی که امروز اصلاً کسی آنها را به حساب نمی آورد. علی علیه السلام نامه ای نوشته که این نامه در نهج البلاغه هست: پسرعباس! من از تو دیگر انتظار نداشتم. به خدا قسم، اگر چنین و چنان بشود و اگر چنین بکنی، با آن شمشیری که به هرکس زدم یکسره به جهنم رفت و حساب و کتابی ندارد، تو را آدم خواهم کرد.

بعد می گوید: پسر عباس! به خدای عالم قسم، اگر حسن و حسین هم چنین کاری بکنند با همین شمشیر می زنمشان.

ردّ تبعیض نژادی

وقتی که میان یک زن عرب و یک زن ایرانی اختلاف واقع می شود و کار به آن جا می کشد که به حضور علی علیه السلام شرف یاب می شوند و علی میان آن دو هیچ گونه تفاوتی قایل نمی شود و مورد اعتراض زن عرب واقع می شود، علی دست می برد و دو مشت خاک از زمین برمی دارد و به آن خاک ها نظر می افکند و آن گاه می گوید: من هرچه تأمل می کنم میان این دو مشت خاک فرقی نمی بینم. علی علیه السلام با این تمثیل عملی لطیف، به جمله معروف رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اشاره می کند که فرمود: همه از آدم و آدم از خاک است. عرب بر عجم و عجم بر عرب فضیلت ندارد. فضیلت به تقوا است، نه به نژاد و نَسَب و قومیّت و ملیّت. وقتی که همه نسب به آدم می برند و آدم خاکی نژاد است، چه جای ادّعای فضیلت تقدّم نژادی است؟

بخشش کریمانه

امیرالمؤمنین علیه السلام در یک وقت که مقداری خرما از مال شخصی خود در میان فقرا تقسیم می کرد، مقدار نسبتا زیادی برای یک نفری فرستاد که آن شخص هیچ گونه عرض حاجت و اظهاراحتیاجی نکرده بود و اساسا اخلاق شخصی آن مرد این بود که از احدی چیزی نخواهد. مردی به امیرالمؤمنین اعتراض کرد که آن شخص که از تو چیزی نخواسته و عرض حاجتی نکرده و به علاوه یک پنجم این خرما برای او کافی است، تو چرا اصلاً برای او که از تو چیزی نخواسته می فرستی و چرا این قدر زیاد می فرستی؟ سخنی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جواب این مرد معترض گفت این بود: خدا امثال تو را در میان مسلمانان زیاد نکند. تو چه قدر آدم پست و دونی هستی. من می بخشم و تو بخل می ورزی؟ و به علاوه اگر بنا شود من فقط به کسانی ببخشم که از من تمنّا و تقاضا کرده اند من بخششی نکرده ام... در عوض بذل آبروی کسی چیزی به او بخشیده ام...

زهد علی علیه السلام

علی زاهدِ باهدف است. او مخصوصا وظیفه پیشوایان امّت می داند که با دیگران حداقل هم دردی کنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها کمک مادی کنند، کمک روحی بکنند؛ چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است. علی علیه السلام می گفت: من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم کمک کنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید، من هم که دارم نمی خورم تا مثل شما باشم.

عدّه ای آمده بودند به امام صادق علیه السلام اعتراض کردند. فلسفه زهد را نفهمیده بودند. شنیده بودند علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان خودش زاهد بوده و خیال می کردند که علی علیه السلام طرف دار این بود که انسان باید در همه شرایط با لباس مندرس زندگی کند و نان جو بخورد. اما این نان جو خوردن فلسفه اش چیست را نفهمیده بودند. امام صادق علیه السلام بود که برای اینها تشریح می کرد تا فلسفه اش را بفهمند علی علیه السلام چرا زاهد بود؟ برای این که می خواست انسان باشد. علی علیه السلام زاهدی نبود که یک گوشه افتاده باشد و اسم انزوا را زهد بگذارد.

سرزنش بی مورد دنی

شخصی در حضور امیرالمؤمنین شروع کرد به مذمّت کردن دنیا. شنیده بود که علی علیه السلام دنیا را مذمّت می کند، ولی نمی فهمید که او (از چه جنبه ای) دنیا را مذمّت می کند. او خیال می کرد که وقتی علی علیه السلام دنیا را مذمّت می کند، مثلاً طبیعت را مذمّت می کند. نمی دانست که او دنیاپرستی را مذمّت می کند. او تو را از نظر پرستش دنیا ـ که ضدّ حقّ پرستی و حقیقت پرستی است و مساوی با نفی همه ارزش های انسانی است ـ مذمّت می کند. وقتی آن مرد دنیا را مذمت کرد علی علیه السلام که ضد دنیاپرستی است و آن را مذمت می کند به سختی برآشفت و فرمود: ای آقای مذمتگر دنیا! ای کسی که فریب دنیا را خورده ای! دنیا تو را فریب نداد؛ تو فریب خوردی. خیلی تعبیر عجیبی است. دنیا کسی را فریب نمی دهد؛ انسان خودش فریب می خورد.

ریشه اخلاق ناپسند

به طورکلی امیرالمؤمنین تمام اخلاق دنیّه را روی حساب پستی نفس می گذارد؛ یعنی ریشه همه اخلاق رذیله را دنائت می داند؛ مثلاً در باب غیبت می گوید: بیچاره ها، ناتوان ها، ضعیف همّت ها، [و] پست ها غیبت می کنند. یک مرد، یک شجاع، یک آدمی که احساس کرامت و شرافت در روح خودش می کند ـ اگر از کسی انتقادی دارد جلوی رویش می گوید؛ یا حدّاقل سکوت می کند. حالا این که بعضی مداحی و تملّق می کنند مطلب دیگری است. پشت سر که می شود، شروع می کند به بدگویی و غیبت کردن. می گوید این منتهای همّت عاجزان است، اراده ناتوانان است، از پستی است، از دنائت است. آدمی که احساس شرافت می کند غیبت نمی کند.

توصیه به مدارا با دشمن

شگفتی های علی علیه السلام و معجزه های انسانی او در این جا ظهور می کند. جزء وصایایش می گوید: با اسیرتان مدارا کنید، و بعد می فرماید: ای اولاد عبدالمطلب، نکند وقتی که من از دنیا رفتم بین مردم بیفتید و بگویید امیرالمؤمنین شهید شد، فلان کس محرّک بود، فلان کس دخالت داشت، و این و آن را متّهم کنید. نمی خواهم دنبال این حرف ها بروید. قاتل من یک نفر است. به امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم حسن! بعد از من اختیار او با توست. می خواهی آزادش کنی، آزاد کن و اگر می خواهی قصاص کنی توجّه داشته باش که او به پدر تو فقط یک ضربه زده است. به او یک ضربه بزن. اگر کشته شد، شد و اگر کشته نشد، نشد. باز هم سراغ اسیرش را می گیرد: آیا به اسیرتان غذا داده اید؟ آیا به او آب داده اید؟ کاسه ای شیر برای مولا می آورند. مقداری می نوشد. می گوید: باقی را به این مرد بدهید...

معیار حقیقت

مردی از صحابه امیرالمؤمنین علیه السلام در جریان جنگ جمل سخت در تردید قرار گرفته بود. او دو طرف را می نگریست. از یک طرف علی را می دید و شخصیّت های بزرگ اسلامی... و از طرفی نیز همسر پیامبر و... در رکاب او طلحه را می دید؛ از پیشتازان در اسلام، مرد خوش سابقه و تیرانداز ماهر میدان جنگ های اسلامی... این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه؟ آخر علی و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سخت ترین دژهای اسلامند، اکنون رو در رو قرار گرفته اند؟ ... به هرحال این مرد محضر امیرالمؤمنین شرف یاب شد و گفت: آیا ممکن است طلحه و زبیر و... در باطل اجتماع کنند... علی در جواب سخنی دارد. فرمود: ... حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیّت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست که تو اوّل شخصیّت هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حقّ و باطل را با این مقیاس ها بسنجی. فلان چیز حقّ است چون فلان و فلان با آن موافقند... اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حقّ و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیّت آنان باشند.

اندرز

شخصی آمد خدمت مولای متقیان علی علیه السلام و گفت: یا امیرالمؤمنین، مرا نصیحت کن. علی علیه السلام نصایح زیادی کرد. دو جمله اولش را عرض می کنم... فرمود: نصیحت من به تو این است که از آن کسان مباش که امید به آخرت دارد، اما می خواهد به آخرت بدون عمل برسد. مثل همه ما، ما می گوییم حبّ علی بن ابی طالب کافی است. تازه حب ما حبّ حقیقی نیست. اگر حبّ حقیقی بود عمل هم پشت سرش بود. می گوییم همین وابستگی ظاهری کافی است. ... اگر حب علی بن ابی طالب تو را به عمل کشاند بدان حبّ تو صادق و راستین است. ... ای مرد از آن کسان مباش که احساس نیاز به توبه را در وجود خود دارند، امّا همیشه می گویند: دیر نمی شود، وقت باقی است. برادر، اگر علی بیاید و من و تو هم برویم خدمتش و بگوییم: آقاجان، ما را نصیحت کن، چنین جمله ای به ما می گوید: از آن کسان مباش که امید به آخرت دارد، اما می خواهد به آخرت بدون عمل برسد.

دشمنان علی علیه السلام

سراسر وجود علی، تاریخ و سیرت علی، خلق و خوی علی، رنگ و بوی علی، سخن و گفت وگوی علی درس است و سرمشق است و تعلیم است و رهبری است. هم چنان که جذب های علی برای ما آموزنده و درس است. دفع های او نیز چنین است. ما معمولاً در زیارت های علی و سایر اظهار ادب ها مدعی می شویم ما با دوست دوست تو و دشمن دشمن تو هستیم... علی علیه السلام دو طبقه را سخت دفع کرده است:

1. منافقان زیرک؛ 2. زاهدان احمق.

همین دو درس برای مدعیان تشیّع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند؛ تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلاست.

حقیقت توبه

مردی می آید خدمت امیرالمؤمنین استغفار می کند، توبه می کند؛ یعنی صیغه استغفار را جاری می کند. او مثل بسیاری از ما خیال می کرد که توبه کردن یعنی گفتن «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی و اَتُوبُ اِلَیْه». امیرالمؤمنین با یک شدّتی به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند. اصلاً تو می دانی استغفار یعنی چه که می گویی «استغفراللّه ربّی و اتوبُ اِلَیه»؟ حقیقت استغفار را می دانی چیست؟ استغفار، درجه مردمان بلندمرتبه است. اصلاً خود توبه، محکوم کردن خود است. بعد حضرت فرمود: استغفار چند اصل دارد. دو تا رکن دارد، دو تا شرط قبول، و دو شرط کمال، و مجموعا شش تا که حالا من برایتان عرض می کنم. فرمود: اوّلین رکن استغفار این است که انسان واقعا از گذشته تیره و سیاه خودش پشیمان باشد؛ دوّم تصمیم بگیرد که در آینده آن گناه گذشته را مرتکب نشود؛ سوم این که اگر حقوق مردم را برعهده و ذمّه دارد ادا بکند؛ چهارم این که اگر فرائض الهی را ترک کرده است، جبران بکند قضا کند.... پنجم این که... گوشت هایی که از معصیت روییده با غصّه و اندوه و توبه آنها را آب بکنی...؛ ششم:... مدّتی باید رنج طاعت را به تن بچشانی...

توصیه به کرامت

علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی علیه السلام می فرماید: پسرجانم! روح خودت را گرامی بدار؛ بزرگوار بدار؛ برتر بدار از هرکار پستی. در مقابل هر پستی فکر کن که روح من بالاتر از این است که به این پستی آلوده بشود. درست مثل آدمی که یک تابلوی نقّاشی خیلی عالی دارد که وقتی لکه سیاهی در آن پیدا می شود. گردی، غباری روی آن می بیند، خودبه خود فورا دستمال بر می دارد آن را تمیز می کند. اگر به او بگویی چرا این کار را می کنی، می گوید حیف چنین تابلوی نقاشی ای نیست که چنین لکه سیاهی در آن باشد؟ حسّ می کند که این تابلوی نقاشی آن قدر زیبا و عالی است که حیف است یک لکه سیاه در آن باشد. علی علیه السلام می گوید: در روح خودت این گونه احساس زیبایی کن، احساس عظمت کن، احساس شخصیّت کن که قطع نظر از هر مطمعی، قطع نظر از هر خیالی، قطع نظر از هر حاجت مادّی ای، اصلاً خودت را بزرگ تر از این بدانی که تن به پستی بدهی.

دعای بی نیازی از مردم

شخصی در حضور حضرت امیر به این تعبیر دعا کرد: خدایا، مرا محتاج خلق خودت نگردان. حضرت فرمود: دیگر این طور نگو. عرض کرد: پس چه بگویم؟ فرمود: بگو خدایا، مرا محتاج بَدان خلق خودت قرار نده و منظور این است که جمله اوّل نشدنی است؛ زیرا نحوه خلقت انسان، این طور است که همواره در پیشبرد زندگی دنیایی خودش به دیگران نیازمند است.

 

حوزه*


ادامه مطلب



[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 12:00 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 امام علی علیه السلام : پیام های اقتصادی امام علی علیه السلام (فقر 3)

 

 

راه مبارزه با ناداری

پدیده فقر نیز همانند تمام پیش آمدهای زندگی ناشی از عواملی است که در صورت شناخت درست و به موقع آنها می توان از وقوع آن پیش گیری کرد. از آن جا که برخی افراد در نتیجه زیاده روی در مصرف دچار فقر می شوند، یکی از مهم ترین راه های مبارزه با پدیده فقر، چه در زندگی فردی و چه در نظام زندگی اجتماعی، پرهیز از زیاده روی در مخارج و رعایت قناعت و میانه روی است. امروزه بررسی ها این مسئله را به خوبی روشن ساخته است. جوامعی بیشتر از پدیده فقر رنج می برند که میان درآمدها و هزینه های آنها هماهنگی وجود ندارد. چنین جوامعی به مسائلی چون توسعه نیافتگی و ورشکستگی اقتصادی دچار می شوند. علی علیه السلام در وصیّتی که به امام حسن علیه السلام نوشته اند به این مطلب تصریح دارند: «هرکه میانه روی کند هرگز هلاک نشود و هرکه زهد را پیشه خود سازد، دچار فقر نمی گردد».

استمداد از خدا

در مبارزه با تنگ دستی، علاوه بر کار و تلاش، میانه روی و داشتن برنامه برای هماهنگ ساختن درآمدها و هزینه ها، یاری خواستن از درگاه الهی را نباید فراموش کرد؛ چرا که انسان هیچ گاه از یاری خداوند بی نیاز نخواهد بود. علی علیه السلام در کمک خواهی از خداوند می فرمایند: «از پروردگار عالم یاری می طلبم، چرا که همواره به یاری او نیازمندم. کسی که خدا او را هدایت کند هرگز گم راه نمی شود و آن که خدا با او دشمنی کند نجات و رهایی نمی یابد و کسی که خدا او را بی نیاز گرداند، هرگز نیازمند و نادار نمی شود».

بذل و بخشش و تنگ دستی

گاهی چنین تصوّر می شود که یکی از عوامل پیدایش یا تشدید فقر بذل و بخشش مال به دیگران است. گرچه زیادروی در هر کاری، حتی کارهای پسندیده ای چون صدقه دادن و بذل و بخشش کردن، سبب بروز نارسایی هایی می گردد، امّا حقیقت این است که در بینش اسلامی یکی از مهم ترین راه های جلوگیری از پیدایش تنگ دستی، انجام دادن کارهای نیک و بخشش نمودن به نیازمندان در حدّ معقول است. علی علیه السلام درباره چگونگی درمان فقر می فرمایند: «تنگ دستی را با صدقه دادن و بخشش به دیگران درمان کنید».

قناعت

در مجموعه رهنمودهای علی علیه السلام در مورد چگونگی مبارزه با پدیده فقر به توصیه های بسیاری برمی خوریم. در این میان بر اموری چون قناعت و راضی بودن به قسمت و شکیبایی بیش از سایر امور تاکید شده است؛ چرا که اگر انسان به روزیِ مقدّر خشنود، و اهل قناعت باشد و صبر را پیشه خود سازد، از عوارض منفی فقر در امان می ماند و از امتحان الهی سربلند بیرون می آید. علی بن ابی طالب علیه السلام تصریح دارند که این سه کار بیشتر از دیگر امور موجب ریشه کن شدن فقر می گردند و می فرمایند: «هیچ مالی فقرزُداتر از قناعت و خرسندی به روزی معین شده نیست.... و شکیبایی همانند سپری است که آدمی را از آثار سوء تهی دستی حفظ می کند».

زینت تنگ دستی

تنگ دستی، به هر دلیل که پیش آید، موجب نمی گردد که انسان بدون در نظر گرفتن ارزش انسانی به هر کاری دست بزند و ارزش ها و فضیلت اخلاقی را زیرپا بگذارد. در فرهنگ اسلامی به افرادی که به هر دلیل با پدیده فقر روبرو هستند رهنمودهایی شده است که می توانند با رعایت آنها تا حدود زیادی از آثار منفی این پدیده شوم، خود را درامان نگه دارند.

علی علیه السلام علاوه بر توصیه به شکیبایی سفارش می کنند: در زمان گرفتار شدن به تنگدستی در حد توان آن را به دیگران اظهار نکنید؛ چرا که هرکس فقر خود را اظهار کند منزلت خویش را در نظر مردم پایین می آورد و گذشته از آن خویشتن داری و حفظ عزّت نفس و مناعت طبع، زیور فقر است و می توان از طریق آن تلخی های ناشی از تنگ دستی را از بین برد.

فقر و عزّت نفس

از جمله آثاری که ممکن است آدمی به دنبال فقر دچار آن گردد، طمع داشتن به مال دیگران است که گاهی موجب نادیده گرفتن عزّت نفس و شأن و منزلت فرد گردد. تعالیم الهی اسلام بر ضرورت حفظ عزّت نفس و چشم پوشی از مال دیگران و تن ندادن به خواری در مقابل مال دنیا بسیار تاکید شده است. علی بن ابی طالب علیه السلام در این باره می فرمایند: «چه نیکوست فروتنی افراد توانگر در برابر افراد تنگ دست برای به دست آوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن بی اعتنایی و حفظ عزّت نفس افراد تنگ دست در برابر ثروتمندان و توانگران است که این کار را با انگیزه توکّل به خدا و اعتماد به عنایت و الطاف او انجام دهند».

ناامیدی و تنگ دستی

گاهی در نتیجه غفلت از یاد خدا و فراموش کردن این واقعیت که تمام پیش آمدهای زندگی با هدف آزمایش انسان به وقوع می پیوندند، افراد به هنگام آزموده شدن با فقر به جای شکیبایی و در پیش گرفتن شیوه های درست مبارزه با فقر، دچار ناامیدی می شوند و ازهرگونه تلاش برای برطرف ساختن آن خودداری کرده، سستی می ورزند. این کار به تدریج ضمن تضعیف باورهای دینی آدمی، زمینه های اعتماد به نفس و خودباوری او را از بین می برد و در نتیجه بستر هرگونه انحطاط اخلاقی و تن دادن به پستی از جمله ناامیدی از الطاف خداوند در وجود انسان فراهم می گردد. علی علیه السلام می فرمایند: «چونان کسی مباش که چون توانگر شود به سرمستی و گناه آلوده می شود و اگر تنگ دست گردد، به نومیدی گراید».

نکوهش فقرِ نفس

برای فقر مراتبی ذکر می شود از جمله آنهاست: نداشتن ضروریات زندگی، فقر وجودی نظیر نیاز انسان به خالق و فقر نفس که عبارت است از آزمندی نسبت به مال مردم و سیری ناپذیری نفس آدمی. از میان انواع فقرها فقر نفس خطرناک ترین آنهاست چون آن که به این گونه از فقر گرفتار است اگر دنیا را داشته باشد هم چنان احساس بی نیازی نمی کند و همواره چشم به مال دیگران دارد. علی علیه السلام از فقر نفس به عنوان بزرگ ترین بلا و بدترین نوعِ فقر یاد کرده، می فرمایند: «بزرگ ترین گرفتاری انسان فقر نفس است. بدترین نوع فقر، فقر نفس است».

فقر ایمان

انسان در طول زندگی با انواع فقر روبه رو می شود؛ گاهی به فقرمالی، گاهی به فقردانش، و در مواقعی هم به فقر ایمان و عقیده دچار می گردد. گرچه هرکدام از این گرفتاری ها آثارسوءِ فراوانی در زندگی دارند، امّا از آن جا که حیات واقعی انسان در گرو عقاید و اعتقادات اوست و سعادت و شقاوت به مدد آن رقم می خورد، از میان تمام ناداری ها فقر ایمان بسیار زیان بارتر است. بر این اساس وقتی شخصی از مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤال کرد که «بدترین نوع فقر کدام است؟»، آن حضرت فرمودند: «کفرِ بعد از ایمان بدترین و سخت ترین نوع فقر است».

فقری که بهتر از بی نیازی است

گرچه تنگ دستی آثار بسیار سوئی در پی دارد و انسان را نه تنها از به جا آوردن برخی وظایف فردی و اجتماعی و دینی و اخلاقی باز می دارد و در مواردی هم موجب آلوده شدن او به گناه و گرایش به کارهای ناپسند می شود، با این همه در مقایسه آثار و زیان های فقر با آثار و پی آمدهای ناشی از سرمستی ثروت معلوم می گردد که فقر از ثروتمندی کم زیان تر است؛ چون اغلب افراد در تنگ دستی بیشتر به خدا توجّه پیدا می کنند و به یاد او می افتند و در مقابل بسیاری از انسان ها به سبب احساس توانمندی و برخورداری از ثروت به نافرمانی خدا مبتلا می شوند. علی علیه السلام در ضمن دو بیت در این باره می فرمایند: «دلیل برتری فقر بر توانگری این است که مردمِ بسیاری به سبب توانگری، خدا را نافرمانی می کنند».

فقر و توانگری واقعی

در فرهنگ اسلامی فقر و توان گری حقیقی را با میزان برخورداری از ثروت نمی سنجند، بلکه با مقدار اعمال نیک و بد و شدت و ضعف ایمان مشخص می نمایند. بر این اساس هرکس که از پایبندی به احکام الهی و آراستگی به فضایل اخلاقی و انسانی بیشتری برخوردار باشد به گونه ای که از تمام موانع رشد و کمال و هواهای نفسانی در دنیا به سلامت عبور کند و در مقابل زرق و برق دنیا حقیقت انسانی خویش را فراموش ننماید و از آلودگی ها درامان بماند، در فرهنگ اسلامی انسان توانگر به شمار می آید. امّا در مقابل، کسی که بر اثر غفلت و فراموش کردن منزلت خلیفة اللهی خود به انواع آلودگی ها مبتلا گشت تنگ دست خوانده می شود. علی علیه السلام می فرمایند: «توانگری و تهی دستیِ واقعی آن گاه معلوم می شود که اعمال انسان ها به پیشگاه خدا عرضه شود».

فقر بهتر از غنای منفی

گرچه ناداری به دلیل آثار و نتایج زیان باری که دارد از دید فرهنگ اسلامی امرنامطلوبی به حساب می آید، امّا این امر ناشی از دست آوردهای منفی است که در نتیجه فقر متوجّه شخصیّت انسان می گردد. بر این اساس اگر ثروت بیشتر نیز چنین تأثیری در پی داشته باشد، آن نیز نامطلوب محسوب می شود. از این رو چون آثار زیان بار ثروت گاه بسیار بیشتر از تهی دستی است، در جهان بینی اسلامی در چنین مواردی فقر از ثروتمندی و برخورداری بهتر است. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به صراحت می فرمایند: «فقرِ کمرشکن و سخت بسیار زیباتر از دارایی رسواکننده است».

سرزنش فقر

فقر و دارایی از جمله روش های آزمایش انسان است تا میزان شکیبایی و پایبندی ارزش های انسانی و اخلاقی، از قبیل هم دردی با هم نوعان و بخشش به گرفتاران معلوم گردد. بر این اساس نه انسان فقیر و نادار شایسته است که از شکیبایی عدول کند و به اظهار نارضایتی و ناسپاسی بپردازد و نه افراد پول دار حقّ دارند که به فقرا به دیده حقارت بنگرند. امام علی بن ابی طالب علیه السلام در این باره می فرمایند: «برادران تهی دست خود را تحقیر نکنید؛ زیرا کسی که مومنی را حقیر شمارد خداوند عزّ و جلّ هرگز در بهشت او را با برادر مؤمنش جمع نخواهد کرد، مگر این که چنین کسی از کرده خود پشیمان شود و توبه نماید».

اهمیّت دلجویی از تنگ دستان

یکی از سفارش های اکید اسلامی رسیدگی به مشکلات مستمندان و بینوایان است تا آنان احساس حقارت نکنند و از حضور در صحنه های مؤثّر اجتماعی خودداری ننمایند، علی علیه السلام می فرمایند: «بدا به حال افرادی که مستمندان و بینوایان رانده شده و وامداران و در راه ماندگان، در پیشگاه خداوند خصم او باشند».

زیور فقر

هنگامی که فرد که از توانمندی و امکانات مالی بیشتری برخوردار است، رسیدگی به مشکلات مستمندان و برطرف ساختن نیازهای شدیدمالی آنها از جمله وظایف مهمّ او محسوب می شود و در صورت کوتاهی از این کار در پیشگاه الهی مسئول خواهد بود. همین طور اگر کسی برطبق مصلحت و مشیت الهی دچار تنگ دستی شد علاوه بر تلاش برای برطرف کردن فقر، باید شکیبایی پیشه سازد و لحظه ای از مناعت طبع و خویشتن داری غفلت ننماید. علی بن ابی طالب علیه السلام در اشاره به این تکلیف می فرمایند: «خویشتن داری و عفیت بودن زیور فقر است».

برخورد شیطان با فقیر و غنی

از آن جا که شیطان اغلب نقشه های خود را به وسیله کسانی اجرا می کند که از امکانات بیشتری برخوردارند لذا افراد متمکنّ و برخوردار بیشتر از دیگر افراد در معرض تهدیدهای شیطان قرار دارند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روایتی این حقیقت را با این تعبیر مورد اشاره قرار می دهند:

«فقیرِ راضی به مصلحت و مشیّت خداوند از دام های ابلیس رهایی می یابد، ولی توانمندْ همواره در خطر گرفتار گشتن به دام های فریب دهنده ابلیس قرار دارد».

حدیث هایی ک`وتاه درباره تنگ دستی

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

زیان فقر پسندیده تر از آثارشوم ثروتمندی است.

قناعتِ تنگ دست مایه بی نیازی اوست.

هرکه فقر از او دست برنمی دارد، جمله «لا حُولَ ولا قُوةَ الاّ باللّهِ العلیِّ العظیم» بیشتر بگوید.

چه بسیار افراد فقیری که به دلیل غنای روحی از همه انسان های توانمند بی نیازترند.

هرکس دوستدار سلامت است باید فقر را بزگزیند و هرکه دوستدار آسایش است باید دل کندن از دنیا را اختیار کند.

هیچ فقری چون نادانی نیست.

بزرگ ترین فقر، کم خردی است.

شکیبایی در برابر فقر توأم با عزّت زیباتر از توانگری همراه با خواری است.

  حوزه*

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 11:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

میلاد خورشید کعبه

 

 

 

میلادنورمبارک...

 

پدر علی علیه السلام

پدر بزرگوار علی بن ابی طالب علیه السلام ، حضرت ابوطالب، یکی از ده فرزند عبدالمطلب است. وی حدود 54 سال پیش از بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم به دنیا آمد و در سال دهم بعثت در 64 سالگی دیده از جهان فرو بست. حضرت ابوطالب علیه السلام در ایّام بسیار دشوار سال های اوّل نبوّت با تمام وجود از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم حمایت کرد و در سال سوم بعثت در مجلسی که به منظور دعوت از خویشاوندان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم تشکیل شده بود، با اخلاق و قاطعیّت تمام خطاب به حاضران فرمود: «تا جان در بدن دارم از محمّد صلی الله علیه و آله وسلم دفاع می کنم». نقل می کنند به برکت ارشاد و هدایت روشنگرانه او بود که برادرش حضرت حمزه و فرزندش جعفر اسلام را پذیرفتند. پس از رحلت ابوطالب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با پای برهنه در حالی که می گریستند به دنبال جنازه عمو روان بودند و با این جملات از او یاد می کردند: عموجان، در کودکی مرا تربیت کردی؛ در یتیمی کفالتم نمودی، و در بزرگ سالی به یاری ام برخاستی؛ خداوند به تو پاداش خیر دهد.

مادر علی بن ابی طالب علیه السلام

مادر گرامی امیرمؤمنان علی علیه السلام ، فاطمه دختر اسدبن هاشم بن عبدمناف است. وی در دوران کودکی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مدتی عهده دار تربیت او بوده است و به این خاطر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ضمن گرامی داشت او، از وی با تعبیر مادر یاد می کردند. فاطمه بنت اسد اوّلین زن هاشمی است که پس از رحلت خدیجه علیهاالسلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آورد و در ماجرای هجرت به مدینه به همراه علی علیه السلام عازم مدینه شد. نقل می کنند پس از رحلت فاطمه بنت اسد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خود متصدّی تجهیز او شدند. او را با پیراهن خود کفن کردند و بر او نماز گزاردند و پیش از دفن او، وارد قبرش شده، با این عبارات او را دعا کردند: «پروردگارا، مادرم فاطمه بنت اسد را مورد رحمت و مغفرت خودت قرار بده و حجّت را بر او تلقین فرما».. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سؤال کردند: شما درباره هیچ کس این گونه که با فاطمه رفتار کردید، رفتار نکرده اید. علت آن چیست؟ آن حضرت فرمودند: «چون هیچ کس بعد از ابوطالب همانند فاطمه بنت اسد به من نیکی نکرد».

وقایع تولّد علی علیه السلام

چون زمان تولّد علی علیه السلام فرا رسید، فاطمه بنت اسد خود را به کنار کعبه رساند. پس از طواف دست نیاز به درگاه خداوندمتعال بلند کرد و با اخلاص کامل و خضوع و خشوع فراوان از خدا خواست تا ولادت فرزندش را بر او آسان نموده و او را برای همگان مبارک گرداند. فاطمه بنت اسد فرمود: «پروردگارا، من به تو و به همه پیامبران و آنچه آنها از طرف تو آورده اند ایمان دارم. من سخن جدّم حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام را تصدیق می کنم؛ بزرگ مردی که خانه کعبه را بنا نهاد... خداوندا، به حق و حرمت همه پیامبرانی که آنها را برای هدایت مردم برگزیده ای و به حق فرشته هایی که مقرّب درگاه تو هستند و به احترام بنیان گذار کعبه، حضرت خلیل الرحمان، و به شکوه و عظمت کودکی که به من عنایت فرموده ای و اینک لحظات تولد او فرا رسیده است ـ خداوندا، ولادت او را بر من آسان ساز».

مهمان کعبه

یزید بن قعنب می گوید: با عباس پسر عبدالمطلب و گروهی از قبیله عبدالعزّی در کنار کعبه نشسته بودیم که دیدیم فاطمه بنت اسد به نزدیک کعبه آمد و مشغول طواف و نیایش شد... لحظاتی از نیایش فاطمه می گذشت که ما به چشم خود دیدیم دیوار خانه کعبه از پشت یعنی سمت «مستجار» شکافته شد و فاطمه از آن جا به درون خانه خدا رفت و بلافاصله شکاف دیوار به هم آمد و به صورت نخست شد. ما به دنبال این پیش آمد سعی کردیم تا در خانه کعبه را که قفل بود باز کنیم، اما میّسر نشد. با مشاهده این وقایعِ شگفت دانستیم که در این کار حکمتی وجود دارد. لذا دست از تلاش برداشتیم. روز چهارم ناگهان دیدیم فاطمه بنت اسد از درون کعبه بیرون آمد، در حالی که فرزندش علی علیه السلام را بر روی دست داشت. انبوه مردم حیرت زده که در آن جا گرد آمده بودند، به سوی وی دویدند. گفت: «ای مردم خداوند مرا این فضیلت داد که فرزندم در کعبه دیده به جهان گشاید...».

زمان و مکان تولد

حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام ، بنابر مشهورترین روایات علمای بزرگ شیعه و سنی، در صبح روز جمعه سیزدهم رجب، ده سال قبل از بعثت در مکّه معظّمه در داخل کعبه متولّد شد. آری، او در مقدّس ترین مکان ها، در بهترین ماه ها، و بهترین ساعت ها، یعنی صبح روز جمعه ماه رجب، دیده به جهان گشود. این روایت با توجّه به معتبرترین کتاب های علمای بزرگ اسلامی قطعی است. مرحوم علاّمه امینی رحمه الله در جلد ششم الغدیر این موضوع را از شانزده کتاب معتبر اهل سنت نقل می کنند. ابن صباغ مالکی دراین باره می نویسد: فرزند پاک، از نسل پاک، در جای پاک به دنیا آمد چنین شکوهی از چه کسی دیده شده است؟ شریف ترین مکان حرم مسجدالحرام است و شریف ترین مکانِ مسجدالحرام کعبه است. هیچ کس جز علی در کعبه دیده به جهان نگشود. بنابراین فرزند کعبه دارای شریف ترین مقام هاست... حاکم در مستدرک صحیحین می گوید: اخبار ولادت علی علیه السلام در کعبه متواتر است؛ یعنی به قدری در این باره روایت بسیار است که انسان یقین به صحت آن پیدا می کند.

نام گذاری

درباره چگونگی انتخاب نام علی علیه السلام برای حضرت امیرمؤمنان نظریه های مختلفی ذکر شده است. مادر آن حضرت وقتی بعد از تولّد فرزندش می خواست از کعبه خارج شود، این صدا را از سروش آسمانی شنید که خطاب به او می گفت: «ای فاطمه نام این کودک را علی بگذار؛ چرا که او بلندمرتبه است و خداوند متعال می فرماید: من نام او را از اسم خودم برگزیده ام. او را به اخلاق خود آراسته ام. او همان کسی است که خانه ام را از بت ها پاک خواهد کرد». سپس همان صدای آسمانی گفت: «خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از فرمانش پیروی کند و وای بر کسی که او را دشمن داشته، از فرمانش سرپیچی کند».

دیدگاه دیگر آن است که وقتی فاطمه بنت اسد فرزند خود را به دنیا آورد، ابوطالب علیه السلام فرزند خود را در آغوش گرفت و نام او را علی گذاشت. و دراین باره یک بیت شعر به این مضمون سرود: «من او را علی نامیدم تا عزّت و سربلندی و افتخار برای او دوام یابد».

کنیه های علی علیه السلام

در فرهنگ اسلامی علاوه بر اسم و لقب در نامیدن اشخاص، از کنیه نیز استفاده می کنند. کنیه ـ که معمولاً با کلمه اَب و اُم شروع می شود ـ به منظور احترام و بزرگ داشت فرد برگزیده می شود.

براین اساس برای امام علی علیه السلام کنیه هایی ذکر شده است که از جمله آنهاست: ابوالحسن، ابوالریحانتین (پدر دو نوگل رسول خدا)، ابوالسّبطین (پدر دو نوه پیامبر خدا)، ابوتراب (انسان بسیار متواضع و زاهد)، ابوالایتام (پدر یتیمان)، ابوالائمه (پدر امامان)، ابوالمساکین (چون علی علیه السلام سرپرستی محرومان را به عهده داشتند و شبانه برای آنها غذا و آذوقه حمل می کردند)، ابوالحسنین(پدر امام حسن و امام حسین) ابوالاَرامِلِ (پدر و سرپرست بیوه زنان و بی کسان)، ابوالشهداء، ابوالعِتْرَةِ و ابوالنُورَینِ.

لقب های امیرالمؤمنین علی علیه السلام

برای حضرت امیر علیه السلام ده ها لقب در دعاها و جز آن ذکر کرده اند که هر یک از آنها به بخشی از فضیلت ها و بُعدی از شخصیت بی نظیر آن حضرت دلالت دارند. آن حضرت را ولی المتّقین لقب داده اند چون مولا و پیشوای پرهیزگاران بود. او را یعسوب الدین گفته اند چون شجاعانه در حسّاس ترین روزگار به پاسداری از دین همّت گماشت و همین طور او را مرتضی نامیده اند چون رفتار و کردار آن حضرت موردپسند خدا و رسول بود. از دیگر لقب های معروف آن حضرت است: صدّیق (بسیار راست گو)، اسداللّه (شیرخدا)، امام التُّقی (پیشوای پرهیزگار) امین اللّه (امین خدا)، حبیب اللّه (دوست و محبوب خدا)؛ حیدر (شیر بیشه ایمان)؛ صفوة اللّه (بنده خالص خدا) مظهر العجایب (نشانه شگفتی ها)، کهف الوری (پناه گاه خلق خدا)، کاشف الکرب (برطرف کننده غم و اندوه).

علی علیه السلام در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

یکی از افتخارات حضرت علی علیه السلام آن است که از همان روزهای اوّل تولّد مورد توجه کامل رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بوده است و پرورش یافته دامن آن حضرت به حساب می آید. در همان روزهای نخست ولادت، رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گهواره او را در کنار رختخواب خود قرار داده، به او رسیدگی می کردند و چون چهارسال قبل از بعثت خشک سالی عجیبی در مکه پدید آمد، در نتیجه ابوطالب علیه السلام که فرزندان بیشتری داشتند از رسیدگی به همه آنها ناتوان شده بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به خاطر کمک به عموی خود برای همیشه علی علیه السلام را به خانه خود منتقل کردند و تربیت و پرورش او را عهده دار شدند. لذا علامه کراجکی می نویسد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیشتر اوقات تربیت علی علیه السلام را عهده دار بود و در خواب و بیداری از او مراقبت می کرد».

محبت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به حدّی بود که نقل می کنند: وقتی فضل بن عباس از عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سؤال می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم کدام یک از پسران خود را بیشتر دوست می داشت، در پاسخ گفت: علی بن ابی طالب را. گفت: علی که پسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نبود؟ عباس پاسخ داد: زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم علی علیه السلام را از همه فرزندانش بیشتر دوست داشت و از همه آنها به او مهربان تر بود.

علی علیه السلام ، مظهر اسلام

کسانی که در ابعاد مختلف شخصیت و خصوصیات اخلاقی حضرت علی علیه السلام بیشتر تعمّق کرده اند، او را معجزه اسلام دانسته و تصریح کرده اند اگر اسلام و محمّد را معجزه ای جز علی نبود همان برای حقّانیت اسلام کافی بود. او قرآن ناطق و بیش از هرکس با قرآن آشنا بود و وحی در تمام وجود او ریشه دوانده بود. مرحوم آیت الله سیدمحمدصادق صدر می گوید: شیوه تربیت علی و مقام والای او بزرگ ترین دلیل نبوّت پیامبر و درستی رسالت آسمانی اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دو معجزه دارد: یکی علی و دیگری قرآن.

ابن حجر عَسْقَلانی از علمای بزرگ اهل سنت دراین باره می گوید: او مجسمه قرآن است و به اسرار و حقایق آن آگاهی دارد.

علی علیه السلام نخستین مردمؤمن

تمام علمای بزرگ شیعه و سنّی اتفّاق نظر دارند که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در چهل سالگی به نبوّت مبعوث شدند. علی علیه السلام بیش از ده سال سن نداشت. وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نبوّت خود را اظهار کرد نخستین فردی که به او ایمان آورد همسرش حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و از مردان علی علیه السلام اولین کسی بود که به او ایمان آورد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این واقعه به صورت های گوناگون و در مناسبت های مختلف یاد کرده است. در یک جا می فرماید: «من بر فطرت یگانه پرستی تولّد یافتم و در ایمان و هجرت بر دیگران پیشی گرفتم». در جای دیگر فرمود: «پروردگارا، من نخستین کسی هستم که به حق رسیدم و آن را پذیرفتم و هیچ کس جز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در نماز خواندن بر من پیشی نگرفته است».

 

حوزه*


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 11:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4071187 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب