کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 میلاد امام محمدتقی علیه السلام

 

تبریک

میلاد اسوه شکیبایی، تندیس تقوا و پارسایی، مشعل حق و حقیقت، جلوه جمال الهی و جلال کبریایی، الهام بخش اخلاص و معرفت حضرت جوادالائمه امام محمدِتقی، علیه السلام ، بر عاشقان شجره طیبه ولایت و امامت و رهپویان راه حقیقت مبارک باد.

میلاد سجاده نشین عالم معرفت و توحید، آیینه پرشکوه جمال و جلال خداوندی، مونس ملایک مقرب الهی، اسوه عرفان ربوبی، تبسّم رحمت معبود بر خلایق، مظهر مهر و عطوفت خداوند، حضرت جوادالائمه بر شما عاشقان ولایت و رهپویان خط امامت خجسته باد.

تولّد

حضرت امام محمدتقی علیه السلام میوه دل ثامن الحجج علیه السلام در دهم رجب 195 ق در مدینه منوّره زاده شد و بر شاخسار امامت شکوفا گشت. پدر بزرگوارش حضرت امام رضا علیه السلام و مادرش بانوی گرامی و بافضیلتی به نام «سبیکه» است که امام رضا علیه السلام او را «خیزران» نامید. حضرت همواره از ایشان به نیکی یاد کرده او را با تعابیری چون بانویی پاک دامن و بانوی بافضیلت نام می بردند.

دوران امامت

از ماه رمضان سال 202 یا آخر ماه صفر 203 ه ، که امام رضا علیه السلام در توس به شهادت رسید، فرزند آن حضرت، امام محمدتقی علیه السلام به مقام امامت و پیشوایی امت مسلمان رسید.

امام جواد در سه سالگی

صفوان بن یحیی، از یاران مخلص امام رضا علیه السلام ، می گوید در مدینه به حضور آن حضرت شرف یاب شدم و عرض کردم: پیشی از آن که خداوند ابوجعفر (جواد) را به شما عنایت فرماید، درباره امام بعد از شما پرس وجو می کردیم و شما می فرمودید خداوند به من پسری عنایت خواهد فرمود. اکنون خداوند پسری به شما عنایت کرد و چشم ما به وجود وی روشن گردیده است. تکلیف ما پس از شما چیست و امام ما چه کسی خواهد بود؟

امام رضا در پاسخ به امام جواد که در مقابلش ایستاده بود اشاره نمود. من در جواب گفتم فدایت شوم او که بیش از سه سال ندارد؟! امام رضا علیه السلام فرمود: «کمی سن ایرادی ندارد؛ چون حضرت عیسی در حالی که کم تر از سه سال سن داشت به پیامبری رسید».

خلفای عصر امام

امام جواد علیه السلام در سال 195 ه در مدینه چشم به جهان گشود. سه سال داشت که «محمد امین» فرزند هارون الرشید به دست برادرش در سال 198 ه به قتل رسید و حاکمیت مأمون آغاز گشت. مأمون در سال 218 ه درگذشت و معتصم عباسی در ماه شعبان 218 ه به خلافت رسید. از این رو باید گفت امام جواد علیه السلام در زندگی کوتاه و پربار خویش با سه خلیفه عباسی هم عصر بوده است.

تکریم امام جواد علیه السلام از سوی علی بن جعفر علیه السلام

روزی امام جواد علیه السلام وارد مسجد رسول خدا شد. علی بن جعفر عموی آن حضرت با دیدن امام جواد علیه السلام با عجله و بدون کفش و عبا حرکت کرد و به حضور امام رسید و دست او را بوسید و آن حضرت را فراوان تعظیم کرد. امام جواد علیه السلام به او فرمود: «عموجان، بنشین. خدا تو را مشمول رحمت خویش قرار دهد». علی بن جعفر گفت: «در حالی که شما ایستاده اید من چگونه بنشینم؟»

پس از آن که امام جواد علیه السلام رفت و علی بن جعفر به محل تدریس خود برگشت شاگردان او اعتراض کردند که: تو عموی ابوجعفر هستی، سن و سال بالایی داری، آن وقت در برابر (ابوجعفر جوان) این گونه تعظیم می کنی؟! علی بن جعفر در حالی که محاسن سفید خود را در دست گرفته بود گفت: ساکت باشید، اگر خداوند این ریش سفید را لایق امامت ندانست و این نوجوان را لایق مقام بلند امامت دانست و به او چنین عظمت و مقامی داد، من می توانم مقام و فضیلت او را نادیده بگیرم؟ از سخن شما به خدا پناه می برم، بلکه باید بگویم من بنده و چاکر او هستم.

مشعل تابان

امامت هدیه ای الهی برای همه آحاد امّت است تا به مدد آن در صراط مستقیم قرار گیرند. امام ضامن اجرای احکام قرآن، مشعل هدایت در شب های تیره و فروغ یقین افروز در پیچ و خم های شک و اضطراب است. امام جواد علیه السلام در دوران سیاه حکومت خلفای بنی عباس، به رغم عمر کوتاه خود توانست کشتی امت را به خوبی هدایت کند و برای مؤمنان مشعلی تابان در شب سیاه انحراف و کج اندیشی باشد. آن حضرت با بیان مسایل بنیادی دین، از پرچم هماره برافراشته اسلام پاسداری کرد.

دریای فضایل

دریای فضایل امام جواد علیه السلام بی کرانه است. او برگزیده خداوند، قرآن ناطق، حقیقت مجسّم و هدایتگر توحید است. امام جواد علیه السلام ، در دوران کوتاه امامت خود، با کردار و گفتار خود معارف ناب را بر جان تشنه مؤمنان جاری می ساخت. میلاد فرخنده امام جواد علیه السلام بر تمام شیعیان خجسته باد.

پرداخت بدهی امام رضا علیه السلام

یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: حضرت رضا علیه السلام از دنیا رفت و من چهارهزار درهم از ایشان طلب داشتم و غیر از من کسی از آن خبر نداشت. امام جواد علیه السلام شخصی را درپی من فرستادند و فرمودند: «فردا به نزد من بیا». روز بعد به خدمت امام رفتم. فرمود: «ابوالحسن از دنیا رفت و به شما چهار هزار درهم بده کار بود». آن گاه از زیر فرشی که روی آن نشسته بودند مبلغی به من دادند که وقتی آن را شمردم چهار هزار درهم بود».

سفارش امام جواد علیه السلام درباره پرهیزکاری

گاه در زندگی، تمام درها به روی انسان بسته می شود، به گونه ای که هرطرف که روی می کند با مشکل یا مشکلاتی روبه رو می شود. این قبیل مواقع فرصت های خوبی برای بیدارشدن و بازگشت به سوی خداست. در این هنگام اگر انسان از روی اخلاص از ذات مقدس حضرت حقّ کمک بگیرد، امدادهای الهی به کمک او می آید و نسیم های رحمت پروردگار او را در بَر می گیرد و از راه هایی که هرگز باور نداشت، درهای بسته به رویش گشوده می شود. امام جواد علیه السلام در این باره می فرمایند: «اگر درهای آسمان و زمین به روی کسی بسته شود و او پرهیزکاری پیشه کند، خداوند در کار او گشایش می دهد».

امام علی علیه السلام از نظر امام جواد علیه السلام

روزی فردی در محضر امام جواد عرض کرد من حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام را آن قدر دوست دارم که اگر بدنم را قطعه قطعه کنند دست از محبّت آنان برنمی دارم.

امام جواد فرمودند: «در این صورت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام نیز با تو همان گونه رفتار خواهند کرد؛ آنها نیز در روز قیامت برای تو چیزی را طلب می کنند که محبت تو در مقابل آن بسیار ناچیز خواهد بود؛ یعنی نتیجه و ثمره آن نجات در روز قیامت است».

سخنان پربار امام جواد علیه السلام

کسی که با اتّکاء به خدا روی نیاز از مردم بگرداند، مردم به او نیازمند می شوند و هرکس پرهیزکاری پیشه سازد محبوب مردمان می گردد.

کمال آدمی در خردمندی است.

سرآغاز نامه ی عمل مسلمان، در قیامت، نیک خلقی اوست.

آن که کار زشتی را نیکو شمارد، در [کیفر] آن کار شریک است.

ستم کار و یاری کننده ستم کار و کسی که به کرده او خشنود باشد، همه در گناه او شریکند.

کمال مروّت آن است که انسان با هیچ کس چنان رفتار نکند که برخود نمی پسندد.

به کاری که وقتش نرسیده اقدام نکنید که پشیمان می شوید و آرزوهای دورودراز نداشته باشید که موجب قساوت قلب می شود، و به ناتوانان خود رحم کنید و با نوازش آنان، رحمت خدای را بجویید.

کسی که برادرمؤمن خود را پنهانی پند دهد، او را آراسته و کسی که آشکارا و در حضور دیگران او را نصیحت کند، چهره [اجتماعی] او را زشت ساخته است.

روز دادخواهی برای ستمگر به مراتب سخت تر است از روز ستم برای ستم دیده.

هرکس به خدا اعتماد داشته باشد و بر او توکّل کند، خداوند او را از هر بدی نجات می بخشد و از هر دشمنی حفظ می کند.

خود را از کارهایی که موجب ننگ دنیا و عذاب آخرت است نگاه دار.

مبادا آشکارا دوست خدا باشی و در پنهان دشمن او.

در خائن بودن انسان همین بس که امین خیانت کاران باشد.

هرکس روش نیکویی را پایه گذاری کند و دیگران از آن پیروی کنند همان پاداش آنان به او عطا می شود بدون آن که از پاداش عمل کنندگان کم شود و هرکه سنّت ناپسند و ظالمانه ای را پایه گذارد که دیگران از آن تبعیت کنند، برابر کیفر اعمال آنان بر دوش او نیز خواهد بود بدون آن که از کیفر آنان چیزی کاسته شود.

کشتی دریای جود

کشتی دریای جود و رحمتی نوح فیض و ناخدای قدرتی
تا زمام هر ولی در دست توست هستی عالم همه از هست توست
خوان احسان تو، بی پایان بود مهررویت داروودرمان بود
پرچم دین از توجاویدان شده از طفیلت خلقت انسان شده
هرکسی شهد لقایت نوش کرد حلقه امر تو را در گوش کرد

نوگل بستان رض

مژده که آمد به جهان نوگل بستان رضا شد ز پس پرده عیان قدرت و آیات خدا
آمده بر عالمیان رحمت و احسان و عطا گشت جهان به ز جنان از قدم شاه هدا
سبط نبی، نَجل علی، حجت حق، نور جلی کان کرم، پور ولی، آمده بر اهل ولا
نور نهم، رهبر دین، حافظِ قرآنِ مبین کرد تجلّی به زمین قبله ارباب صفا
بلبل گلزار نبیّ گشته ملقب به تقی سید و سالارِ وفیّ مظهر احسان و سخا
 

حوزه*


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 11:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

میلادامام محمدتقی(ع)مبارک...

 

میلادنورمبارک...

 

 

میلاد سجاده نشین عالم معرفت و توحید، آیینه پرشکوه

 

 

 

جمال و جلال خداوندی، مونس  ملایک مقرب الهی،

 

 

 اسوه عرفان ربوبی، تبسّم رحمت معبود بر خلایق،

 

 

 مظهر مهر و عطوفت خداوند،حضرت جوادالائمه (ع)

 

 

بر شما عاشقان ولایت و رهپویان خط امامت خجسته باد.

.

 

 

 

 

احمداسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 11:49 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

میلادامام محمدتقی(ع) مبارک...

میلادنورمبارک...

 

میلاد اسوه شکیبایی، تندیس تقوا و پارسایی،

 

 

مشعل حق و حقیقت، جلوه جمال الهی و

 

 

 

جلال کبریایی، الهام بخش اخلاص و معرفت

 

 

حضرت جوادالائمه امام محمدِتقی، علیه السلام

 

 

 

، بر عاشقان شجره طیبه ولایت و امامت

 

 

 

 و رهپویان راه حقیقت مبارک باد.

 

 

 

 

احمداسماعیلی کریزی

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 11:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 زیارت اهل قبور

محمد بن مسلم می گوید: به امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم: آیا به زیارت اموات برویم؟

فرمود: آری.

پرسیدم: آیا وقتی به زیارتشان می رویم، متوجه آمدن ما می شوند؟

فرمود: آری به خدا قسم، آمدن شما را می‌فهمند و خوشحال می‌شوند و با شما انس می‌گیرند.




 

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 9:15 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

یاد گذشتگان

بیایید در این شب جمعه و روز آدینه برای شادی روح

 تمام پدران و مادران  آزاده  بخوانیم  یک           ( حمدوسوره)روحشان شاد ویادشان گرامی


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 9:10 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

شب جمعه است، از اموات فراموش نکنید.
♥•٠·˙
شیخ رجبعلی خیاط عارف بزرگ می فرماید:
پیش از آنکه منزل عوض کنید. آرزوهای مرده ها را عملی کنید:

آنان آرزو می کنند،
که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند
و عملی مورد رضایت خداوند انجام دهند ...

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 9:08 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

شب جمعه است ...

 


 

 

♥•٠·˙
شب جمعه است ... و اموات چشم انتظار
برای پدر و مادرهایی که از دستمون رفتن ... فاتحه ای هدیه بفرستیم.

 

 
 
اللهم صل علی محمدوآلمحمدوعجل فرجهم
 
 
 
 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 9:06 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

یاد کردن اموات در هر عصر پنج شنبه

یاد کردن اموات در هر عصر پنج شنبه :

با سلام . راستش تصمیم گرفتم هر عصر پنج شنبه یه کاری رو تو وبلاگ راه بندازم اون هم اینکه برای تمامی

اموات از پدر و مادر و دوستان و اشنایان و فک و فامیل و در و همسایه و خلاصه کلیه مومنین و مومنات و

مسلمین و مسلمات طلب امرزش کنیم و فاتحه بخونیم و سه صلوات بفرستیم و در کنارش کسی حال داشت

نماز مستحبی دو رکعتی بخونه برای اموات و بعدش از قرآن هم سوره های یس و الرحمن و ملک رو بخونه

و ثوابش رو هدیه بده به اموات .

ان شاء الله کسی امواتش رو فراموش نکنه و به یاد اونها باشه و یادش باشه همون ها هم تا دیروز دم خور

ما بودن و یار و یاور ما بودن و چشم انتظار هدایای معنوی ما هستن . پس هر عصر پنج شنبه وعده ما خواندن

فاتحه و فرستادن سه صلوات به روح امواتمون . حالا شاید نتونیم بریم قبرستون مخصوصا تو شهری مثل تهران

که فاصله هم زیاده . ولی می تونیم از داخل خونه این کارا رو بکنیم و باعث شادی روح امواتمون بشیم .

تنها دادن شیرینی و خرما هم مهم نیست . شاید کسی توان این کارها رو نداشته باشه اما میتونه با خواندن

قرآن و نماز مستحبی و فاتحه و صلوات روح میتش رو شاد کنه . به امید اینکه روح تمامی امواتمون در ارامش

و شادی باشه و سر سفره چهارده معصوم سلامت و شاد باشند و جاشون هم در بهشت برزخی باشه .

در پایان التماس دعا از همگی عزیزان .

 

چند حدیث هم ذکر می کنم در باب این موضوع :

 

۱. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید.»[۱]

 

۲. حضرت امام صادق(علیه السلام ) می فرمایند: «مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او می شود شادمان می گردد، همان گونه که زنده بوسیله هدیه ای که به او می دهند، خوشحال می گردد.»[۲]

3- حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و در کنار آن هفت مرتبه إنّا انزلناه بخواند، خداوند او را با صاحب قبر می آمرزد.[۳]

 

[۱] یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص ۱۱۵، چاپخانه نعمان، نجف.

[۲] محجة البیضاء، ج ۸، ص ۲۹۲,

[۳] مجلسی، محمدباقر ، بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۶۹، از منشورات چاپخانه اسلامیه، تهران.

 

 

 

 

 

 

 

 

احمداسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 8:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

آخرین پنجشنبه و یاد ستاره ها...

 

 

 

سزاوار است بازماندگان، اموات خویش را فراموش نکنند;

 

زیرا آنان دستشان از اعمال خیر کوتاه است و لذا به احسان و دعاى فرزندان و خویشان و دوستان

مؤمن خود، نیازمندند.


رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: هر صدقه اى که براى میّت داده مى شود،

 

فرشته اى آن را به مانند طبقى از نور مى گیرد و به کنار قبر مى آورد

 

و مى گوید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما براى شما فرستاده اند.

 

آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل مى گیرد و وارد قبرش مى کند که همین سبب فراخى قبرش

 

(و آسایش و آسودگى او) مى گردد.


امام صادق(علیه السلام) فرمود: ثواب اعمال خیر، براى کسى که براى مردگان انجام مى دهد،

 

براى او و براى آن مرده، هر دو نوشته مى شود.

 

 

 

 

وبه یاد ستاره درخشان آسمانم که نگاه مهربانش بدرقه راه من است...

التماس دعا 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 8:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
۱۰۶۴۳۸کد
 
 
 

5ماجرای باور نکردنی از غسالخانه بهشت زهرا  

 

دهان پر از "کرم" پیرزن، مرده ای که بوی گلاب می داد، جنازه‌ای که سر و صدا می کرد، مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه و وقتی که شهدا دخترم را شفا دادند پنج خاطره باورنکردنی از غسالهای بهشت زهرای (س) تهران است.

به گزارش خبرنگار مهر، بهشت زهرا (س) نام بزرگ‌ترین گورستان در استان تهران است. فعالیت این گورستان رسماً در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ 3 مرداد ماه 49 در قطعه ۱ ردیف ۱، شماره ۱ به خاک سپرده شد.

گورستان بزرگ پایتخت که 40 سال از عمرش می گذرد روزانه 130 میت را در خود جای می دهد. در این میان قبرکن ها، غسال ها، مداح ها، نیروهای خدماتی و حتی نگهبانان سرباز هم با هر یک فراخور مسئولیت خود با اموات سرو کار دارند ولی غسالها بیشتر از همه سرو کارشان با میت ها است و شاید نشستن پای خاطرات آنها خالی از لطف نباشد. البته باید بالای این گزارش و خاطرات نوشت +15 !
 

 

دهان پر از "کرم" پیرزن

یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید: مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند.

یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش‌آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم.

مرده ای که بوی گلاب می داد

یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.

آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق‌تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...

جنازه‌ای که سر و صدا می کرد

عبدالحسین رضایی یکی از نیروهای بهشت زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس بودم. یک روز رفته بودم سطح شهر که جنازه ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم. خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار جنازه را از توی ماشین درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین. نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم.

در مسیر اتوبان صالح آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از کابین عقب با مشت محکم می کوبند به شیشه پشت سرم. خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم. وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن! باز کن! اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی بعد از چند ثانیه خودم را جمع و جور کردم و دستگیره را برداشتم و با وحشت آرام آرام رفتم به سمت کابین عقب و با فاصله و ترس زیاد درب عقب ماشین را باز کردم.

دیدم جنازه سر جای خودش آرام و راحت خوابیده. یکباره جوانی لاغر اندام که از ترس رنگش پریده بود چالاک پرید پائین! پابه فرار گذاشت. به سمت بیابان فقط می دوید، انگار در مسابقه دو سرعت شرکت کرده بود. کمی که رفت ایستاد! برگشت به پشت سرش نگاه کرد. با اینکه خیلی دور شده بود، آهسته و با شرمندگی برگشت. در حالی که به شدت عصبانی بودم ولی خنده ام هم گرفته بود. گفتم: آخه تو این عقب چیکار می کردی؟ نگفتی من سکته می کنم؟ مگه نمی دونی سوار شدن عقب ماشین حمل جنازه ممنوعه؟ می خوای منو از نون خوردن بندازی؟ خلاصه اینکه گویا این جوان توی یکی از آن دفعه ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفت: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...!

مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه

مریم آثاری نسب در بیان خاطراتش می گوید: ساعت کاری تموم شد، مثل همیشه آماده رفتن به منزل شدیم و باز مثل روزهای دیگر توی راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می کردم. اون شب چون خیلی خسته بودم زود به خواب رفتم و خواب عجیبی دیدم. خانمی را که برای شستشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند و روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند، فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود، در خواب خیلی منقلب شدم.

گریه کردم و برایم خیلی عجیب بود. صبح در حالی که درگیر تعبیر این خواب در ذهنم بودم به بهشت زهرا(س) آمدم و برای کار روزانه آماده شدم. در ابتدا قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. حتی اینکه آن خانم چه لباسی پوشیده بود و یا روی کدام سنگ او را می شستند.

آن روز تا غروب جنازه ها را شستیم و همه چیز عادی بود. زمان استراحت شد و رفتیم برای آماده شدن و رفتن. در حال پوشیدن لباسهامون بودیم که عده ای از همکارانم رو صدا زدن که جنازه ای برای شستن آورده اند. چند لحظه ای از رفتن آنها نگذاشته بود که دیدم با تعجب و سراسیمه آمدند که آثاری، آثاری بیا همون رو که می گفتی آوردند! خشکم زد. با صدای لرزان گفتم: چه می گویید؟ چی شده؟ من، من گفتم؟ آهسته آهسته با ترس عجیب رفتم داخل غسالخانه! باور کردنی نبود، نه تنها من بلکه آن روز 14 یا 15 نفر بودیم. همه این صحنه را دیدند. روی پاهام نمی توانستم بایستم. خانمی سیلی خورده! چه می بینم! چند لحظه بعد به خودم آمدم. رفتم از اقوامش ماجرا رو بپرسم، یکی از بستگانش گفت: چند سال پیش بر اثر فشارهای روحی زیاد این بنده خدا مجنون میشه و در حالت شدید روحی قرار می گیرد.. آن را با زنجیر به تخت تیمارستان می بستند. این اواخر هم حال بدی داشت، تا اینکه خودش رو از پشت بام تیمارستان به پایین می اندازد و فوت می کند...

ماجرای خیلی عجیب بود. ارتباط این بنده خدا با خواب من! گیج بودم. خودم آن را شستم و بدنش رو با برگهای قرآن پوشاندم و به نوعی تطهیرش کردم و خدا رو قسم دادم به قرآنش، که ببخشدش و بیامرزدش.

وقتی که شهدا دخترم را شفا دادند

یادآوری این موضوع هم من را آزار میدهد. سال 87 بود. 18 سال داشت و با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد. دخترم رو میگویم. خدای من! چه لحظات سنگینی بود. نمی توانستم این غصه بزرگ رو تحمل کنم. عزیزترین هدیه خداوند به من و همسرم‌، جلوی دیدگانمان داشت آب می‌شد. حتی تصورش غمگین کننده است. تمام راه‌ها را رفته بودیم. در نهایت نظر پزشک‌ها این بود که برای مداوا باید به خارج از کشور اعزام بشود. کشور آلمان رو باز به توصیه پزشک انتخاب کردیم و رایزنی‌های اولیه هم انجام شد.

 این روزها تقریباً همه همکارانم در سازمان بهشت زهرا(س) به خصوص آنهایی که با من تو یک اتاق و یک ساختمان کار می‌کردند مشکل من و خانوادم رو می‌دانستند، هرکسی به هر نحوی که می‌شد همدردی و همراهی می کرد و سعی داشت به من روحیه بدهد. یک روز خیلی اتفاقی آقای صادقی‌فر مسئول بخش اجرایی سازمان را دیدم. آن روز اتفاقاً از روزهای قبل خیلی حالم بدتر بود. صادقی فر حالت اضطراب و نگرانی رو در من دید کمی من را آرام کرد و روحیه داد. با آقای صادقی فر خداحافظی کردم و گفتم: من را دعا کنید. رفتم به اتاق کارم و روی صندلی پشت میزم نشستم. ساعت انگار گذر زمان رو فقط به من نشان می داد! تلفن زنگ زد، دو ساعتی از آمدنم به اتاق می‌گذشت و من متوجه نبودم بی اختیار گوشی رو بر داشتم. آقای صادقی فر بود. گفت: بعد از اینکه شما رو آشفته حال دیدم خیلی فکر کردم. یک پیشنهاد دارم. بیا همین الان بر و قطعه 24 سر مزا ر شهید "جهان آرا" و از خداوند به واسطه ایشان حاجتت رو بخواه، تقاضا کن که واسطه بشود و شفای دخترت رو از خداوند بگیرد. من فقط گوش می‌کردم باورش سخته ولی گوشی رو گذاشتم و بلند شدم. این بار انگار می‌دانستم چه می‌کنم و چه می‌خواهم. خانم سیادتی یکی از همکارام رو همراه کردم  و رفتیم قطعه 24 گلزار مقدس شهدا و قبر شهید محمد جهان آ را.
وای که بر من چه گذشت، آن‌لحظات و دقیقه‌ها. آنچه در دل داشتم خالی کردم و گفتم و گفتم! بی حال و بی اختیار برخاستیم و برگشتیم‌! نمی‌دانم چند ساعت با جهان آرا صحبت کردم و چه می‌خواستم فقط یادم هست که دیگر نمی‌توانستم با کسی صحبت کنم و چیزی بگویم. غروب شد و من به خانه رفتم. فقط چند روز گذشته بود که خدا دخترم رو شفا داد. خدایا شکرت، نمی‌خواهم در پایان چیزی بگویم،  کسی که این خاطره رو می‌خواند خودش قضاوت می‌کند. خدایا شکرت!
 
------------------
گزارش از سید هادی کسایی زاده
بولتن نیوز

bultannews@gmail.com


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 26 فروردین 1395  ] [ 8:35 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4073349 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب