کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

 
کد خبر: ۵۵۵۹۵۲

 

دلایل احساس خستگی مداوم و کرختی بدن

 
احساس ضعف و خستگی در طول روز موضوعی است که امروزه بسیاری از ما با آن دست به گریبان هستیم که می‌تواند ریشه در بسیاری عوامل داشته باشد.
به گزارش مشرق، مطالعات اخیر محققان نشان می‌دهد، احساس ضعف و خستگی در طول روز می‌تواند بر اثر اختلال در عملکرد غدد فوق‌کلیوی باشد که «خستگی آدرنال» (adrenal fatigue) نام دارد.

به گزارش مجله «ساینس» (science)، «خستگی آدرنال» (adrenal fatigue) اصطلاحی است که برای توصیف خستگی مرتبط با غدد فوق‌کلیوی به کار می‌رود.

در این حالت، از لحظه بیدار شدن از خواب، احساس خستگی، ضعف، عدم تمرکز و تحریک پذیری دیده می‌شود.

اگرچه این حالت در بسیاری از افراد شایع است؛ ولی از نظر پزشکی  اثبات نشده است و برخی پزشکان درمان‌های طبیعی را پیشنهاد می‌کنند.

«خستگی آدرنال» در افرادی که تحت استرس روانی، احساسی و فیزیکی قرار دارند، بیشتر دیده می‌شود.

غدد فوق‌کلیوی درست بالای کلیه‌ها قرار دارند. هورمون‌های حیاتی بدن از جمله آدرنالین،کورتیزول، آلدوسترون، استروژن، تستوسترون و پروژسترون توسط این دو غده ترشح می‌شوند.

هورمون کورتیزول با خستگی آدرنالین مرتبط است؛ این هورمون برای مقابله با استرس ترشح می‌شود.

زمانی که میزان استرس زیاد است، معمولاً کورتیزول کافی برای مقابله با این شرایط ترشح نمی‌شود که می‌تواند منجر به خستگی آدرنال شود.

مهمترین علائم این عارضه عبارتند از:

ــ تغییر مداوم فشار خون، در خستگی آدرنال معمولاً فشار خون به‌طور مداوم تغییر می‌کند و بالاتر یا پایین‌تر از حالت نرمال است.

ــ تمایل به مصرف غذاهای خاص، معمولاً در این حالت تمایل به غذاهای شور وجود دارد.
ــ عدم‌تمرکز
ــ اختلال خواب
ــ احساس گیجی
ــ احساس کرختی
ــ تغییرات وزن
ــ خستگی مزمن حتی پس از بیدار شدن از خواب
ــ مشکل بیرون آمدن از رختخواب
ــ تحریک‌پذیری
ــ تپش قلب
ــ کاهش میل جنسی
ــ ناتوانی هنگام مقابله با استرس
ــ افسردگی
ــ سرگیجه بدون دلیل
ــ خشکی پوست
ــ احساس کاذب کاهش قند خون.
 

 منبع: تسنیم


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 5:04 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۵۵۹۵۶
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۳:۵۵
جزئیاتی از شهادت ۴ مستشار ارتش جمهوری اسلامی در سوریه +عکس
 
جزئیاتی از مشخصات ۴ تن از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی که طی عملیات مستشاری در سوریه به شهادت رسیدند، تأیید شد.
به گزارش مشرق، 4 تن از مستشاران نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران که برای همراهی با نیروهای سوری در دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) راهی سوریه شده بودند، طی چند روز گذشته توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیدند.

جزئیاتی از شهادت ۴ مستشار ارتش جمهوری اسلامی در سوریه +عکس
 
ستوان دوم «شهید مجتبی یداللهی» از تیپ 65 نوهد(نیروی مخصوص ارتش جمهوری اسلامی) از اهالی تهران است که طی عملیات مستشاری در سوریه به شهادت رسید.

شهید «محسن قطاسلو» از تکاوران تیپ 65 نوهد ارتش جمهوری اسلامی از اهالی پاکدشت در استان تهران است که به‌ تازگی به کاروان شهدای مدافع حرم پیوسته است.

سروان «شهید مرتضی زرهرند» یکی از تکاوران تیپ 258 شهید پژوهنده شاهرود و از اهالی شهرستان شیروان از استان خراسان شمالی است که طی عملیات مستشاری و در سن 36 سالگی به شهادت رسید.

سرهنگ «شهید مجتبی ذوالفقار نسب» از رکن دوم تیپ 45 تکاور از اهالی شهرستان شوشتر در استان خوزستان است که طی عملیات مستشاری در سوریه توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.
منبع: تسنیم

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 24 فروردین 1395  ] [ 5:03 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

نحوه خرید خدمت سربازان غایب مشخص شد  

 
نمایندگان مجلس با خرید خدمت سربازی برای مشمولان غایب با سنوات ۸ ساله و به صورت اقساطی موافقت کردند.

به گزارش  9صبح به نقل از میزان، نمایندگان در نشست علنی نوبت عصر امروز (دوشنبه، 23 فروردین) مجلس شورای اسلامی در جریان بررسی بخش درآمدی جزئیات لایحه بودجه 95 کل کشور با بند ب تبصره 11 این لایحه با 121رأی موافق، 23رأی مخالف و 5رأی ممتنع از مجموع 195نماینده حاضر در صحن موافقت کردند.

در بند ب این تبصره آمده است: به دولت اجازه داده می‌شود تا کلیه مشمولان خدمت وظیفه عمومی را که بیش از هشت‌سال غیبت دارند با پرداخت جریمه مدت زمان غیبت، به‌صورت یکجا یا تقسیط تا پایان 1395 معاف کند. تمام درآمدهای حاصل از اعطای معافیت‌های مشمولان مذکور به حساب درآمد عمومی کشور نزد خزانه‌داری کل کشور واریز می شود. میزان جریمه مشمولان غائب برای صدور کارت معافیت نظام وظیفه به شرح جدول زیر می‌باشد:

نحوه خرید خدمت سربازان غایب مشخص شد

 

1- به ازای هر سال غیبت مازاد بر هشت سال، ده‌درصد (10%) به مبالغ جریمه پایه اضافه و مدت غیبت بیش از شش‌ماه، یکسال محسوب می‌شود.

2- برای مشمولان متأهل، پنج‌درصد(5%) و برای مشمولان دارای فرزند نیز به‌ازای هر فرزند، پنج‌درصد(5%) از مجموع مبلغ جریمه کسر می‌شود.

 
کد خبر: ۶۵۱۳۴

ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

حکمت طولانی بودن عمر حضرت مهدی (عج)  

 

حکمت طولانی بودن عمر حضرت مهدی,حکمت طولانی بودن عمر حضرت مهدی,شب نیمه شعبان,عمر طولانی حضرت مهدی,زمان تولد حضرت مهدی,آخرالزمان,راز طولانی بودن عمر حضرت مهدی,امامت حضرت مهدی,ایران مطلب
 
حکمت طولانی بودن عمر حضرت مهدی,شب نیمه شعبان,عمر طولانی حضرت مهدی,زمان تولد حضرت مهدی,آخرالزمان,راز طولانی بودن عمر حضرت مهدی,امامت حضرت مهدی
حکمت طولانی بودن عمر حضرت مهدی (عج)

ایران مطلب :
همه ما می دانیم که حضرت مهدی (عج‏الله) در شب نیمه شعبان سال 255 هجری قمری در شهر سامرا و در روزگار خلافت معتمد دیده به جهان گشودند. شیخ مفید می گوید: امام حسن عسگری (علیه السلام)، جز وی فرزندی نه آشکارا و نه پنهانی بر جای نگذاشته و او را در پنهانی و خفا نگهداری فرمود. سن حضرت مهدی (عج‏الله) در زمان وفات پدرشان پنج سال بود و در همان سنین اندک، خداوند متعال حکمت و قضاوت به او عنایت فرموده بود و او را نشانه ای برای جهانیان قرار داده بود. ابوبصیر می گوید: به یکی از امامان (امام صادق یا امام باقر(علیهماالسلام))عرض کردم: آیا امکان دارد که امر امامت به کسی برسد که به حد بلوغ نرسیده باشد؟ امام(علیه السلام) فرمودند: بزودی این امر اتفاق می افتد. عرض کردم: پس چه می کند؟ فرمود: امامِ قبل از او علم و کتاب هایی را برای او به ارث می گذارد و او را به خودش وا نمی گذارد.(ترجمه غیبت نعمانی، ترجمه جابر رضوانی، صفحه553)

در روایات آمده است که امر امامت در سنین پایین به حضرت مهدی (عج‏الله) واگذار شده بود و خود این مطلب می تواند معجزه باشد چرا که در میان اهل بیت(علیهم السلام) تنها امامی که در سن پایین امامت به او واگذار شده بود ایشان بودند و جوانترین و گمنام ترین آنهاست. پس اگر عمر ایشان طولانی شده است، نیز می تواند معجزه باشد.

خداوند تبارک و تعالی سه ویژگی سه تن از پیامبران را در حضرت مهدی (عج‏الله) جاری ساخته است؛ ولادت او را همچون ولادت حضرت موسی(علیه السلام) قرار داده است. غیبت او را همانند غیبت حضرت عیسی(علیه السلام) مقرر فرموده است. و عمر طولانی او را همچون عمر طولانی حضرت نوح(علیه السلام) قرار داده است. آنگاه به بنده صالح خود، حضرت خضر(علیه السلام)، عمر طولانی داده تا دلیل عمر طولانی حضرت قائم (عج‏الله) باشد.(منتخب الأثر، صفحه109)

عمر طولانی حضرت حکمت هایی دارد، که یکی از این حکمت ها این است که خبرهای جد بزرگوارشان را در آخرالزمان اثبات نمایند. طول عمر حضرت به دلایل قطعی منقول از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) ثابت است و منطق عقل آن را رد نمی کند، و غیبت او آزمایش خدای تبارک در حق ما امت اسلامی است. هیچ مانع عقلی یا اعتقادی از عمر چند هزار ساله حضرت نیست، هم چنانکه پیروان حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت خضر (علیه السلام) و شیطان لعین اتفاق نظر دارند

از زمان تولد حضرت مهدی(عج‏الله) تا الان که سال1433هجری قمری است، 1178 سال می گذرد. یعنی عمر شریف و پر برکت حضرت 1178 سال می باشد. از دیرباز تاکنون یکی از کارهایی که مخالفان و منکران دین اسلام انجام می دهند تشویش اذهان عمومی مخصوصاً جوانان، درباره اینکه مگر می شود یک انسان عمر چندین هزار ساله داشته باشد، می باشد. ما در این مقال درصدد این هستیم تا جواب این شبهه انگیزان را بدهیم.

طول عمر یک انسان در برابر شگفتی های آفرینش او به قدری ساده است، که جای شگفتی نباید قرار بگیرد. خداوند در طی روز بارها و بارها معجزات شگفت انگیزش را به ما نشان می دهد، اما به دلیل دیدگان گناه آلود و قلب معصیت کار انسان ها، این امور مسائلی عادی فرض می گردد وگرنه به طور مثال معجزه حیات یکی از معجزاتی است که اگر حائل ها از دیدگان ما کنار برود درمی یابیم که چه خداوند عظیم و توانایی داریم و به معجزه عمر طولانی حضرت قائم طوری دیگر می نگریم. معجزه تولد انسان از آبی بدبو و پست آیا نمی تواند کاری خارق العاده از خداوندی قادر فرض گردد؟ آفریدگاری که انسان را از نیستی و عدم آفریده است، چگونه ممکن است پس از پوشیدن لباس هستی، از ادامه و اطاله هستی ناتوان باشد. قرآن کریم در مورد خلقت انسان می فرماید: ما انسان را از مشتی گل آفریدیم، سپس او را نطفه ای ساختیم در جایگاهی محکم، آنگاه نطفه را به صورت خون بسته درآوردیم، و این خون بسته را تبدیل به گوشت جویده شده نمودیم، و سپس این گوشت جویده شده را به صورت استخوان درآوردیم. آنگاه روی استخوان ها را با گوشت پوشانیدیم، سپس او را به گونه ای دیگر آفریدیم. پس مبارک است خداوندی که بهترین خالق هاست.(مۆمنون، آیات12 تا14)

خداوند قادر متعال که انسان را به عنوان بهترین الگوها آفریده، و او را به صورت قطره ای آب، از صلب پدران به رحم مادران انتقال داده، 9ماه تمام در شکم مادر صورتگری نموده، این همه جهازها به او داده طوریکه اگر یکی از این جهازها ناقص باشد، هیچ پزشکی نمی تواند علیرغم این همه پیشرفت و تکنیک، آن را تکمیل کند. مانند سر انگشتان انسان ها که به قدری زیبا و دقیق است این آفرینش، که حاذق ترین پزشکان دنیا نمی توانند سر انگشتانِ فقط یک انسان را بیافرینند. این انسانی که مدعی است به ماورای آسمان  و کره ماه دست پیدا کرده است.

حال چنین خدایی چگونه ممکن است از اعطای عمر طولانی برای یک یا چند تن از بندگان صالحش ناتوان باشد؟؟؟ البته این نکته را نباید فراموش کنیم که عمر حضرت مهدی(عج‏الله) در مقایسه با عمرهای کوتاه عصر ما، طولانی محسوب می شود وگرنه در برابر عمرهای چندین هزار ساله عمر حضرت نوح(علیه السلام) و لقمان بسیار ناچیز است.
خداوند تبارک و تعالی سه ویژگی سه تن از پیامبران را در حضرت مهدی (عج‏الله) جاری ساخته است؛ ولادت او را همچون ولادت حضرت موسی(علیه السلام) قرار داده است. غیبت او را همانند غیبت حضرت عیسی(علیه السلام) مقرر فرموده است. و عمر طولانی او را همچون عمر طولانی حضرت نوح(علیه السلام) قرار داده است. آنگاه به بنده صالح خود، حضرت خضر(علیه السلام)، عمر طولانی داده تا دلیل عمر طولانی حضرت قائم (عج‏الله) باشد

علاوه بر این عمر طولانی حضرت حکمت هایی دارد، که یکی از این حکمت ها این است که خبرهای جد بزرگوارشان را در آخرالزمان اثبات نمایند. طول عمر حضرت به دلایل قطعی منقول از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) ثابت است و منطق عقل آن را رد نمی کند، و غیبت او آزمایش خدای تبارک در حق ما امت اسلامی است. هیچ مانع عقلی یا اعتقادی از عمر چند هزار ساله حضرت نیست، هم چنانکه پیروان حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت خضر (علیه السلام) و شیطان لعین اتفاق نظر دارند.

علاوه بر تأییدیه قرآن، روایات بسیاری حول این موضوع وجود دارد که بیانگوی این است که در قائم آل محمد (عج‏الله) سنتی از حضرت نوح (علیه السلام) هست و آن عمر طولانی آن حضرت است، و در همه این روایات این نکته به صورت قطعی و تردیدناپذیر مطرح شده است. حتی یکبار امام صادق(علیه السلام) انکار منکران را تقبیح نموده، چنین فرمود: چرا نمی پذیرند که خداوند عمر این صاحب امر (امامت) را طولانی گرداند، چنانکه عمر حضرت نوح (علیه السلام) را طولانی کرده بود.(غیبت شیخ طوسی، صفحه259)

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: هنگامی که او قیام می کند، مردم می گویند: چگونه ممکن است که این او باشد، او باید قرن ها پیش استخوانهایش پوسیده باشد.(منتخب الأثر، صفحه 109)

نتیجتاً اینکه او ظهور می کند؛ همچون جوانی که با گذشت زمان هرگز پیر نمی شود. در روایتی از امام حسن(علیه السلام) آمده است: که حضرت با چهره ای جوان به سوی مردم باز می گردد درحالیکه مردم فکر می کنند که او پیر و کهن سال است.(منتخب الأثر، صفحه110) 

منبع : tebyan.net

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:18 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
شهید محمد علي رجايي,زندگینامه شهید رجایی
زندگی نامه شهید محمد علي رجايي

ایران مطلب :  محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین به دنیا آمد. پدرش پیشه ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. پدرش را در 4 سالگی از دست داد و برادرش که 10 سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می کرد. مادرش نیز از صبح تا شب پنبه پاک می کرد و فندق و گردو و بادام می شکست به طوری که بیش تر اوقات دست هایش به خاطر فشار زیاد ترک بر می داشت.


در 13 سالگی کلاس ششم ابدایی را تمام کرد و به خاطر اینکه قزوین از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران آمده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمد علی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت. در جاهایی که به باورها و اعتقادش اهانت می شد کار نمی کرد.

در سال 1330 نیروی هوایی جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه ی گروهبانی استخدام می کرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد. سه ماه از دوره ی آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد و همکاریش با اعضای این گروه مبارز آغاز شد. شعار فدائیان اسلام این بود که «همه کار و همه چیز برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز است و هیچ برتر از اسلام نیست». رجایی به فدائیان اسلام پیوست. در کلاس های شبانه ای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه ی اسلامی» بود نیز شرکت می کرد.

رجایی پس از طی دوره ی آموزشی و دریافت درجه ی گروهبانی در کنار کار به تحصیل ادامه داد و در سال 1332 دیپلم گرفت. رجایی چون در شهریور ماه دیپلم گرفته بود و نمی توانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند، راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت بدنی معلم به تحصیل پرداخت. بعد به دانشسرای عالی رفت. پس از 2 سال لیسانس ریاضی گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ابتدا به ملایر رفت اما با رئیس آموزش و پرورش اختلاف پیدا کرد و بعد به خوانسار رفت و مشغول تدریس شد و یک سال را با موفقیت گذراند. سال تحصیلی به پایان رسید و رجایی به تهران برگشت و در دوره ی فوق لیسانس در رشته ی آمار مشغول به تحصیل شد و اوقات بیکاری در مدرسه ی کمال تدریس می کرد.

در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد.او در کنار تحصيل و تدریس، فعاليتهاي سياسي خود را نيز با شرکت در جلسات تفسير قرآن و سخنرانيهاي آيت الله طالقاني در مسجد هدايت، همکاري با اعضاي نهضت آزادي ايران، روحانيون مبارز، بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ايران و بقاياي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي دنبال می کرد.

در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد و تنها هفت ماه بعد از ازدواج در اردیبهشت 1342 به دلیل عضویت در نهضت آزادی دستگیر شد و به زندان افتاد که پس از خروج از عضويت در نهضت آزادي از زندان آزاد گرديد.

در جو اختناق و خفقان بين سالهاي 1342 تا 1346 که فعاليتهاي سياسي رو به رکود نهاده يا زيرزميني شدند، فعاليتهاي رجائي نيز به طور چشمگيري کاهش يافت و فقط به جلسات ماهانه دبيران و شرکت در بعضي جلسات مذهبي و سخنراني محدود گرديد. از سال 1346 تا آذر 1353 که مجدداً دستگير و تا آستانه انقلاب اسلامي زنداني گرديد، فعاليتهاي سياسي خود را وسعت روزافزوني بخشيد و عليرغم شکنجه و بازجوييهاي طاقت فرسا ذره اي ترديد و تزلزل به دل راه نداد و در زندان به پياده کردن مشي و ايده خود مشغول شد و پس از تغيير مواضع ايدئولوژيک، براي هميشه از بخشي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق که مارکسيست شدند جدا شد و ضمن پرهيز از گرايش و تمايل به جريان مارکسيست، سعي در جلوگيري از انحراف و استحاله مجاهدين با بهره گيري از آموزه هاي مکتب اسلام و مباحث فلسفي اسلامي داشت.

رجایی در زندان به تبیین مفاهیم والایی چون صبر، دعا، تقوا و توبه در قرآن می پرداخت و آ نها را در اختیار دیگران قرار می داد. سرانجام در آبان 1357 از زندان آزاد شد.

رجایی بلافاصله پس از آزادی با تأسیس انجمن اسلامی معلمان مبارز، به مبارزه علیه رژیم پرداخت. با فرار شاه از ایران، به عضویت «کمیته استقبال» درآمد و در کنار دیگر مبارزان مهیای ورود امام شد. پس از گذشت چند ماهی از پیروزی انقلاب، رجایی ابتدا به کفالت وزارت و سپس به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.

در فروردین ماه 1359 با یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.

با انتخاب بنی صدر به عنوان رییس جمهور و با اصرار برخی از سران انقلاب رجایی در مرداد 1359 از طرف بنی صدر به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع به نخست وزیری رسید.

پس از عزل بنی صدر، عضو شورای ریاست جمهوری شد تا مقدمات انتخابات فراهم شود. در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری از میان هفت نامزد اولیه چهار نفر مورد گزینش اولیه قرار گرفتند و رجایی با حمایت جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی با کسب اکثریت آراء به عنوان دومین رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.

در 11/5/1360 حضرت امام حکم ریاست جمهوری وی را تنفیذ نمود. در تاریخ 11/5/1360 در مجلس مراسم تحلیف را بجا آورد و دکتر محمد جواد باهنر را به سمت نخست وزیر منصوب و به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. پس از اخذ رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به کابینه دکتر باهنر، دولت جدید کار خود را آغاز کرد.

کمتر از یک ماه از شروع کار دولت جدید، در هشتم شهریور ماه 1360، با انفجاری که توسط سازمان مجاهدین خلق در اتاق جلسات ساختمان نخست وزیری تدارک دیده شده بود، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر و عده ای از همراهان به شهادت رسیدند.
مردم گرايي، تزکيه نفس در اخلاص عمل ، صرفه جويي، ساده زيستي، نظم و انضباط و قانون گرايي از ويژگيهاي شاخص اخلاقي وي بود.

سال شمار زندگی

1312 تولد در قزوین
1319 ورود به دبستان
1327 اخذ مدرک ششم ابتدایی، کار در بازار قزوین
1328 عزیمت به تهران، شاگردی در بازار، دستفروشی در سبزه میدان
1330 استخدام در نیروی هوایی
1334 اخذ مدرک دیپلم، استعفا از نیروی هوایی، تدریس در شهرستان بیجار
1335 ورود به دانشسرای عالی تربیت معلم
1338 اخذ لیسانس ریاضی از دانشسرای عالی، تدریس در شهرستان خوانسار
1339 بازگشت به تهران، تدریس در مدرسه ی کمال
1341 ازدواج با خانم عاتقه صدیقی (رجایی)
1342 دستگیری توسط ساواک، آزادی پس از 50 روز، تدریس در مدارس مختلف تهران
1346 همکاری با جمعیت هیئت های مؤتلفه
1350 مسافرت به فرانسه، ترکیه و سوریه
1353 دستگیری توسط ساواک
1357 آزادی از زندان پس از چهار سال اسارت، پیوستن به صفوف مبارزان
1358 تصدی کفالت آموزش و پرورش و سپس وزارت آموزش و پرورش
1359 انتخاب به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران
1360 انتخاب شدن از سوی مردم ایران به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران
8/6/1360 شهادت بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود (به همراه حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر، نخست وزیر)

خودنوشت زندگی

من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانواده ای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشه ور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت.
من، طبق معمول به دبستان می رفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرك ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به كار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائی ام كه خرازی بود، شروع كردم. حدود 14 سال داشتم كه قزوین را به قصد تهران ترك گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه "حاجب الدوله" چند جایی شاگردی كردم و مجددا به دستفروشی پرداختم كه مصادف شد با دوران حكومت رزم آرا. روزی رزم آرا تصمیم گرفت كه دستفروشهای سبزه میدان را جمع كند و این باعث شد كه بساط كاسبی ما را هم جمع كردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرك ابتدایی برای گروهبانی استخدام می كرد و من هم با مدرك ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم.

بعد از مدتی با فدائیان اسلام همكاری می كردم و در جلسات آنان شركت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم كه می گفتند:"همه كار و همه چیز تنها برای خدا" و "اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست" و بلاخره اینكه "احكام اسلام باید مو به مو اجرا شود."

بعد از 4سال اول نیروی هوایی كه 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یك سال مبارزه، بچه هایی با ما تبعید شده بودند. برای این كه برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمی خواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا كردیم. مساله ای كه باید عرض كنم، این كه به موازات این حركت، از همان سالی كه به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یك جلسه داشتند در خانی آباد، منزل یك نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و می توانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفكر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فكر می كنم از هر كسی به ایشان نزدیك تر بودم.

مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت كرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام كرد كه ما جزء نفرات اولی بودیم كه در نهضت ثبت نام كردیم.
سپس كم كم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان كمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواك در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم كردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم كه عده ای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینكه به قید كفیل از زندان آزاد و بعد از محاكمه تبرئه شدم.
در سال 1346 با دوستانی كه در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یك تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره می كردیم.
بسیاری از این برادران كه ستاد نماز جمعه را تشكیل می دهند آن موقع جزء سرشاخه های هیات موتلفه بودند كه بنده هم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شركت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینكه كم كم برادران از زندان بیرون آمدند. كم كم یك سازمان جدید به وجود آمد، برای این كه یك پوشش اجتماعی داشته باشد و كار سیاسی هم بكند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد.

آقای فارسی رفت خارج؛ سریك سال، قرار شد كه من بروم كارهای آقای فارسی را ارزیابی كنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد تركیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم.

با اكثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت كه پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یكبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه كرد, ولی به علت اختلافاتی كه در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نكردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد كرده بودم كه تماس را به هیچ كس نگویم . شهید رجایی چون رابطه ای نزدیك با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شركت می كرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شكنجه قرار گرفت.
ساواك خیلی انتظار داشت كه از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال كه من كمیته را می گذراندم، واقعا جهنمی بود كه بیست روز تمام مرا می زدند و هیچ مساله ای را هم عنوان نمی كردند و فقط اظهار می كردند كه "حرف بزن" یا اینكه روزها چندین ساعت سرم را به پنجه هایم به حالت ركوع می بستند و اظهار می كردند كه درجا بزنم و اینكه صلیب می كشیدند و می بستند و آویزان می كردند تا اینكه صحبت كنم. ما هم روزها و شبها كتك می خوردیم و 14 ماه این مسئله طول كشید.

یكی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (ع) من را یك روز ساعت 8 بردند تاساعت یك بعدازظهر كه هنگام برگرداندن حالم طوری بود كه مرا كشان،كشان به سلولم آوردند. آن روز یكی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم كه روزه هستم و شكنجه می شوم.یادم هست كه در اتاق شكنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه "یا منزل السكینه فی قلوب المومنین" را تكرار می كردم. وقتی شكنجه می شدم, مجبورم می كردند كه برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را كه قوعلی خدمتك جوارحی .... این قسمت های دعا را تكرار می كردم.

اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر می بردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یك كلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.

بعد از آنكه از زندان بیرون آمدم، در تشكیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشكیلات كار می كردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب كه پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیك به مركز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و كمیته استقبال امام كه در آنجا حضور داشتم و كم و بیش عهده دار مسئولیت هایی بودم و به عنوان یك خدمتگذار كوچك، حركت كردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت كردم.

وزیر آموزش و پرورش كه استعفا كرد، ابتدا به عنوان كفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یكسالی وزیر آموزش و پرورش بودم كه نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیكی های انتخابات بود كه یك شب برادرمان هاشمی تلفن كرد و از من خواست كه برای نمایندگی مجلس كاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل كردم كه وزارت آموزش و پرورش را حفظ كنم. ایشان پیشنهاد كردندكه "به مجلس بیایید و اگر امكان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت كنید." حرف ایشان را پسندیدم و كاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.
بعد از یكسری گفتگوهایی كه اكثر هم میهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخست وزیری رسیدم، نخست وزیری را به عنوان یك تكلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب می گفتم كه دارای یك كابینه 36 میلیونی هستم.
انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تكلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی می دانستم.

منابع:

1. http://daneshnameh.roshd.ir
2. www.irdc.ir
3. http://noahmadi15.blogfa.com
4. http://www.iichs.org

ایران مطلب*


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگی نامه شهید محمد علي رجايي

ایران مطلب :  محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین به دنیا آمد. پدرش پیشه ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. پدرش را در 4 سالگی از دست داد و برادرش که 10 سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می کرد. مادرش نیز از صبح تا شب پنبه پاک می کرد و فندق و گردو و بادام می شکست به طوری که بیش تر اوقات دست هایش به خاطر فشار زیاد ترک بر می داشت.


در 13 سالگی کلاس ششم ابدایی را تمام کرد و به خاطر اینکه قزوین از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران آمده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمد علی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت. در جاهایی که به باورها و اعتقادش اهانت می شد کار نمی کرد.

در سال 1330 نیروی هوایی جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه ی گروهبانی استخدام می کرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد. سه ماه از دوره ی آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد و همکاریش با اعضای این گروه مبارز آغاز شد. شعار فدائیان اسلام این بود که «همه کار و همه چیز برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز است و هیچ برتر از اسلام نیست». رجایی به فدائیان اسلام پیوست. در کلاس های شبانه ای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه ی اسلامی» بود نیز شرکت می کرد.

رجایی پس از طی دوره ی آموزشی و دریافت درجه ی گروهبانی در کنار کار به تحصیل ادامه داد و در سال 1332 دیپلم گرفت. رجایی چون در شهریور ماه دیپلم گرفته بود و نمی توانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند، راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت بدنی معلم به تحصیل پرداخت. بعد به دانشسرای عالی رفت. پس از 2 سال لیسانس ریاضی گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ابتدا به ملایر رفت اما با رئیس آموزش و پرورش اختلاف پیدا کرد و بعد به خوانسار رفت و مشغول تدریس شد و یک سال را با موفقیت گذراند. سال تحصیلی به پایان رسید و رجایی به تهران برگشت و در دوره ی فوق لیسانس در رشته ی آمار مشغول به تحصیل شد و اوقات بیکاری در مدرسه ی کمال تدریس می کرد.

در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد.او در کنار تحصيل و تدریس، فعاليتهاي سياسي خود را نيز با شرکت در جلسات تفسير قرآن و سخنرانيهاي آيت الله طالقاني در مسجد هدايت، همکاري با اعضاي نهضت آزادي ايران، روحانيون مبارز، بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ايران و بقاياي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي دنبال می کرد.

در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد و تنها هفت ماه بعد از ازدواج در اردیبهشت 1342 به دلیل عضویت در نهضت آزادی دستگیر شد و به زندان افتاد که پس از خروج از عضويت در نهضت آزادي از زندان آزاد گرديد.

در جو اختناق و خفقان بين سالهاي 1342 تا 1346 که فعاليتهاي سياسي رو به رکود نهاده يا زيرزميني شدند، فعاليتهاي رجائي نيز به طور چشمگيري کاهش يافت و فقط به جلسات ماهانه دبيران و شرکت در بعضي جلسات مذهبي و سخنراني محدود گرديد. از سال 1346 تا آذر 1353 که مجدداً دستگير و تا آستانه انقلاب اسلامي زنداني گرديد، فعاليتهاي سياسي خود را وسعت روزافزوني بخشيد و عليرغم شکنجه و بازجوييهاي طاقت فرسا ذره اي ترديد و تزلزل به دل راه نداد و در زندان به پياده کردن مشي و ايده خود مشغول شد و پس از تغيير مواضع ايدئولوژيک، براي هميشه از بخشي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق که مارکسيست شدند جدا شد و ضمن پرهيز از گرايش و تمايل به جريان مارکسيست، سعي در جلوگيري از انحراف و استحاله مجاهدين با بهره گيري از آموزه هاي مکتب اسلام و مباحث فلسفي اسلامي داشت.

رجایی در زندان به تبیین مفاهیم والایی چون صبر، دعا، تقوا و توبه در قرآن می پرداخت و آ نها را در اختیار دیگران قرار می داد. سرانجام در آبان 1357 از زندان آزاد شد.

رجایی بلافاصله پس از آزادی با تأسیس انجمن اسلامی معلمان مبارز، به مبارزه علیه رژیم پرداخت. با فرار شاه از ایران، به عضویت «کمیته استقبال» درآمد و در کنار دیگر مبارزان مهیای ورود امام شد. پس از گذشت چند ماهی از پیروزی انقلاب، رجایی ابتدا به کفالت وزارت و سپس به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.

در فروردین ماه 1359 با یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.

با انتخاب بنی صدر به عنوان رییس جمهور و با اصرار برخی از سران انقلاب رجایی در مرداد 1359 از طرف بنی صدر به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع به نخست وزیری رسید.

پس از عزل بنی صدر، عضو شورای ریاست جمهوری شد تا مقدمات انتخابات فراهم شود. در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری از میان هفت نامزد اولیه چهار نفر مورد گزینش اولیه قرار گرفتند و رجایی با حمایت جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی با کسب اکثریت آراء به عنوان دومین رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.

در 11/5/1360 حضرت امام حکم ریاست جمهوری وی را تنفیذ نمود. در تاریخ 11/5/1360 در مجلس مراسم تحلیف را بجا آورد و دکتر محمد جواد باهنر را به سمت نخست وزیر منصوب و به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. پس از اخذ رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به کابینه دکتر باهنر، دولت جدید کار خود را آغاز کرد.

کمتر از یک ماه از شروع کار دولت جدید، در هشتم شهریور ماه 1360، با انفجاری که توسط سازمان مجاهدین خلق در اتاق جلسات ساختمان نخست وزیری تدارک دیده شده بود، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر و عده ای از همراهان به شهادت رسیدند.
مردم گرايي، تزکيه نفس در اخلاص عمل ، صرفه جويي، ساده زيستي، نظم و انضباط و قانون گرايي از ويژگيهاي شاخص اخلاقي وي بود.

سال شمار زندگی

1312 تولد در قزوین
1319 ورود به دبستان
1327 اخذ مدرک ششم ابتدایی، کار در بازار قزوین
1328 عزیمت به تهران، شاگردی در بازار، دستفروشی در سبزه میدان
1330 استخدام در نیروی هوایی
1334 اخذ مدرک دیپلم، استعفا از نیروی هوایی، تدریس در شهرستان بیجار
1335 ورود به دانشسرای عالی تربیت معلم
1338 اخذ لیسانس ریاضی از دانشسرای عالی، تدریس در شهرستان خوانسار
1339 بازگشت به تهران، تدریس در مدرسه ی کمال
1341 ازدواج با خانم عاتقه صدیقی (رجایی)
1342 دستگیری توسط ساواک، آزادی پس از 50 روز، تدریس در مدارس مختلف تهران
1346 همکاری با جمعیت هیئت های مؤتلفه
1350 مسافرت به فرانسه، ترکیه و سوریه
1353 دستگیری توسط ساواک
1357 آزادی از زندان پس از چهار سال اسارت، پیوستن به صفوف مبارزان
1358 تصدی کفالت آموزش و پرورش و سپس وزارت آموزش و پرورش
1359 انتخاب به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران
1360 انتخاب شدن از سوی مردم ایران به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران
8/6/1360 شهادت بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود (به همراه حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر، نخست وزیر)

خودنوشت زندگی

من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانواده ای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشه ور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت.
من، طبق معمول به دبستان می رفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرك ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به كار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائی ام كه خرازی بود، شروع كردم. حدود 14 سال داشتم كه قزوین را به قصد تهران ترك گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه "حاجب الدوله" چند جایی شاگردی كردم و مجددا به دستفروشی پرداختم كه مصادف شد با دوران حكومت رزم آرا. روزی رزم آرا تصمیم گرفت كه دستفروشهای سبزه میدان را جمع كند و این باعث شد كه بساط كاسبی ما را هم جمع كردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرك ابتدایی برای گروهبانی استخدام می كرد و من هم با مدرك ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم.

بعد از مدتی با فدائیان اسلام همكاری می كردم و در جلسات آنان شركت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم كه می گفتند:"همه كار و همه چیز تنها برای خدا" و "اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست" و بلاخره اینكه "احكام اسلام باید مو به مو اجرا شود."

بعد از 4سال اول نیروی هوایی كه 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یك سال مبارزه، بچه هایی با ما تبعید شده بودند. برای این كه برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمی خواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا كردیم. مساله ای كه باید عرض كنم، این كه به موازات این حركت، از همان سالی كه به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یك جلسه داشتند در خانی آباد، منزل یك نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و می توانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفكر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فكر می كنم از هر كسی به ایشان نزدیك تر بودم.

مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت كرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام كرد كه ما جزء نفرات اولی بودیم كه در نهضت ثبت نام كردیم.
سپس كم كم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان كمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواك در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم كردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم كه عده ای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینكه به قید كفیل از زندان آزاد و بعد از محاكمه تبرئه شدم.
در سال 1346 با دوستانی كه در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یك تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره می كردیم.
بسیاری از این برادران كه ستاد نماز جمعه را تشكیل می دهند آن موقع جزء سرشاخه های هیات موتلفه بودند كه بنده هم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شركت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینكه كم كم برادران از زندان بیرون آمدند. كم كم یك سازمان جدید به وجود آمد، برای این كه یك پوشش اجتماعی داشته باشد و كار سیاسی هم بكند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد.

آقای فارسی رفت خارج؛ سریك سال، قرار شد كه من بروم كارهای آقای فارسی را ارزیابی كنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد تركیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم.

با اكثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت كه پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یكبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه كرد, ولی به علت اختلافاتی كه در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نكردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد كرده بودم كه تماس را به هیچ كس نگویم . شهید رجایی چون رابطه ای نزدیك با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شركت می كرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شكنجه قرار گرفت.
ساواك خیلی انتظار داشت كه از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال كه من كمیته را می گذراندم، واقعا جهنمی بود كه بیست روز تمام مرا می زدند و هیچ مساله ای را هم عنوان نمی كردند و فقط اظهار می كردند كه "حرف بزن" یا اینكه روزها چندین ساعت سرم را به پنجه هایم به حالت ركوع می بستند و اظهار می كردند كه درجا بزنم و اینكه صلیب می كشیدند و می بستند و آویزان می كردند تا اینكه صحبت كنم. ما هم روزها و شبها كتك می خوردیم و 14 ماه این مسئله طول كشید.

یكی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (ع) من را یك روز ساعت 8 بردند تاساعت یك بعدازظهر كه هنگام برگرداندن حالم طوری بود كه مرا كشان،كشان به سلولم آوردند. آن روز یكی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم كه روزه هستم و شكنجه می شوم.یادم هست كه در اتاق شكنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه "یا منزل السكینه فی قلوب المومنین" را تكرار می كردم. وقتی شكنجه می شدم, مجبورم می كردند كه برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را كه قوعلی خدمتك جوارحی .... این قسمت های دعا را تكرار می كردم.

اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر می بردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یك كلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.

بعد از آنكه از زندان بیرون آمدم، در تشكیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشكیلات كار می كردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب كه پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیك به مركز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و كمیته استقبال امام كه در آنجا حضور داشتم و كم و بیش عهده دار مسئولیت هایی بودم و به عنوان یك خدمتگذار كوچك، حركت كردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت كردم.

وزیر آموزش و پرورش كه استعفا كرد، ابتدا به عنوان كفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یكسالی وزیر آموزش و پرورش بودم كه نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیكی های انتخابات بود كه یك شب برادرمان هاشمی تلفن كرد و از من خواست كه برای نمایندگی مجلس كاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل كردم كه وزارت آموزش و پرورش را حفظ كنم. ایشان پیشنهاد كردندكه "به مجلس بیایید و اگر امكان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت كنید." حرف ایشان را پسندیدم و كاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.
بعد از یكسری گفتگوهایی كه اكثر هم میهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخست وزیری رسیدم، نخست وزیری را به عنوان یك تكلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب می گفتم كه دارای یك كابینه 36 میلیونی هستم.
انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تكلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی می دانستم.

منابع:

1. http://daneshnameh.roshd.ir
2. www.irdc.ir
3. http://noahmadi15.blogfa.com
4. http://www.iichs.org

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:15 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

رمزگشانی امام هادی علیه السلام از راز روزهای هفته  

 

زندگینامه بزرگان ، رمزگشانی امام هادی علیه السلام از راز روزهای هفته ، در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند
 
امام هادی،اهل بیت ،علم الهی
 

زندگینامه بزرگان    ، رمزگشانی امام هادی علیه السلام از راز روزهای هفته ، در میان مردم احادیثی از رسول خدا صلی الله و علیه وآله خوانده می شد که گاه معنای درست آن را نمی دانستند. خوشوقتی ما از این است که شخصی درباره یکی از آن احادیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و باعث بازشدن دریچه  ای از علم الهی بر روی ما شد.

در زمان ائمه اطهار علیهم السلام در میان مردم احادیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوانده می شد که گاه مردم معنای درست آن را نمی دانستند.

یکی از این احادیث درباره روزهای هفته و دشمنی کردن با آن بود. خوش وقتی ما از این است که شخصی درباره آن حدیث از امام هادی علیه السلام سوال کرد و به این سبب باعث باز شدن دریچه  ای از علم الهی بر روی ما شد. در اینجا می  خواهیم در این باره سخن بگوییم و ضمناً جریان جالبی از علاقه شیعیان به اهل بیت علیهم السلام را حتی در هنگام خطر نقل  کنیم.

به دنبال امام خود برای نجات از شبهات حتی در دل دشمن

نوه امام رضا و فرزند حضرت جواد یعنی حضرت علی بن محمد النقی علیهم السلام ملقب به «هادی» می  باشند. یکی از حاکمان زمان ایشان متوکل عباسی، فردی بسیار کینه  توز و سختگیر علیه شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام بود. متوکل، امام هادی علیه السلام را در جایی حبس کرده بود و شخصی به نام "صقر" از شیعیان آن حضرت، جویای احوال آن حضرت بود. صقر خود را به محل حبس امام علیه السلام رساند و به روشی که معلوم نشود از شیعیان آن حضرت است، به دنبال ملاقات با ایشان بود که سرانجام به شیوه جالبی موفق شد. مأمور ارشد آن مکان هم از شیعیانی بود که عقیده خود را پنهان می  کرد اما منظور صقر را فهمید و او را به سوی حضرت هادی علیه السلام راهنمایی کرد. ملاقات او با امام علیه السلام به خاطر رعایت مسائل امنیتی کوتاه بود و او ضمن جویا شدن احوال حضرت، از ایشان سوالی نیز پرسید که این، موضوع نوشته ماست.

روزها، کنایه از امامان است

شیخ صدوق (ره) با سند خود از "صقر بن ابی دلف کرخی" نقل می  کند که گفت: متوکل، چون آقای ما امام هادی علیه  السلام را برد، آمدم که از خبرش جویا شوم، رازقی که دربان متوکل بود مرا دید، دستور داد تا نزدش بروم، نزد او رفتم، گفت: صقر! چکار داری؟ گفتم: جناب استاد! خیر است. گفت: بنشین، [نشستم،] و فکر این سؤال او، و سؤالهای آینده اش مرا آشفته کرد، با خود گفتم: اشتباه کردم که آمدم. اشاره کرد و مردم را از خود دور کرد، پس به من گفت: چکار داری؟ و برای چه آمده  ای؟

گفتم: برای کار خیری گفت: شاید می خواهی از مولایت خبر بگیری؟

گفتم: کدام مولا؟ مولای من امیر است.

گفت: آرام باش، مولای تو حق است، من نیز مذهب تو را دارم.

گفتم: الحمدلله! گفت: آیا می  خواهی او را ببینی؟

گفتم آری.

گفت: بنشین تا رئیس پیکها از نزدش بیرون آید.

اهل بیت علیهم  السلام گاه در شرایط سختی مثل زندان و حبس و تبعید و حصر و جنگ می  زیسته  اند. در آن شرایط شیعیان نیز از جانب حکومتهای وقت تحت فشارهای شدید قرار داشته  اند و گاه امکان ملاقات با امام عصر خویش را پیدا نمی  کردند و یا اینکه در راه رسیدن به محل امام مجبور به حفظ مراقبتهای بسیار می  شدند تا جانشان در امان بماند

نشستم، چون بیرون آمد، رازقی به غلامش گفت: دست صقر را بگیر، و به حجره  ای که علوی در آن زندانی است ببر، و آن ها را تنها بگذار، او مرا به آن حجره درآورد، به اتاقی اشاره کرد، و من داخل شدم، و دیدم که امام هادی علیه  السلام روی حصیری نشسته، و قبری در برابرش کنده  اند، سلام کردم، پاسخم را داد، و دستور داد بنشینم. سپس فرمود: صقر! برای چه آمده  ای؟ عرض کردم: سرورم! آمده  ام تا از احوالتان آگاه شوم. سپس به قبر نگاه کردم و گریستم. به من نگاه کرد و فرمود: صقر! نگران نباش، فعلا نمی  توانند به ما بدی برسانند. عرض کردم: الحمدلله!

سپس گفتم: سرورم! حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که معنی آن را نمی  دانم. فرمود: کدام حدیث؟ عرض کردم: حدیث «با روزها دشمنی نکنید که با شما دشمنی می  کنند» معنای آن چیست؟

فرمود: «آری، تا آسمانها و زمین به پاست، روزها ما هستیم، شنبه، نام [و کنایه از] پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- است، یکشنبه، کنایه از امیرمؤمنان -علیه السلام- است، دوشنبه، حسن و حسین -علیهماالسلام- است، سه شنبه، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر بن محمد -علیهم  السلام- است، چهارشنبه، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی -علیهم  السلام- و من است، پنجشنبه، فرزندم حسن بن علی -علیهماالسلام- است، و جمعه، فرزند فرزندم [حجة بن الحسن -علیهما السلام-] است، که گروه حقخواه بنی آدم، نزد او گرد آیند، و او زمین را پر از داد و عدل کند، همچنانکه پر از ظلم و جور شده است. این است معنای روزها، پس در دنیا با ایشان دشمنی نکنید، که در آخرت با شما دشمنی می  کنند.» سپس فرمود: «[صقر!] خداحافظی کن و برو که من بر تو ایمن نیستم.»(1)

برداشت های طلایی از یک حدیث طلایی

در این فرصت می  خواهیم به کمک این جریان به چند نکته توجه دهیم:

نکته اول: همانگونه که از جهت مکانی می  توانیم با کسی که سالها وفات یافته است، همسایه و هم محلی و همشهری باشیم، به لحاظ زمانی نیز می  توانیم با برخی اشخاص همسایه شویم. در روزهای هفته به شکل متناوب همسایه پیامبر و اهل بیت ایشان صلی الله علیهم اجمعین می  شویم.

نکته دوم: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله سخنانی چند جانبه بیان کرده  اند که مردم همه معانی آنها را نمی  دانند. چه بسیار احادیثی که دارای معانی چند بعدی و جامع می  باشد که حاوی نکات رمز آمیزی است که برای آیندگان آشکار می  شود.

نکته سوم: نباید به شنیدن و نقل کردن احادیث اکتفا کنیم. باید بکوشیم معنای آن را بیابیم. اگر در این راه تلاش جدی کنیم، خدا ما را کمک خواهد کرد.(2)

نکته چهارم: همواره باید مشتاق علم حقیقی بمانیم. اینکه روزهای هفته کنایه از ائمه علیهم  السلام است مطلب درستی است اما حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله دارای معانی دیگری نیز می  باشد (3) که اگر تا کنون برای ما روشن نشده باشد باید اشتیاق فهم آن را در دل خود زنده نگه داریم.

نکته پنجم: اهل بیت علیهم  السلام گاه در شرایط سختی مثل زندان و حبس و تبعید و حصر و جنگ می  زیسته  اند. در آن شرایط شیعیان نیز از جانب حکومتهای وقت تحت فشارهای شدید قرار داشته  اند و گاه امکان ملاقات با امام عصر خویش را پیدا نمی  کردند و یا اینکه در راه رسیدن به محل امام مجبور به حفظ مراقبتهای بسیار می  شدند تا جانشان در امان بماند.

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله سخنانی چند جانبه بیان کرده  اند که مردم همه معانی آنها را نمی  دانند. چه بسیار احادیثی که دارای معانی چند بعدی و جامع می  باشد که حاوی نکات رمزآمیزی است که برای آیندگان آشکار می  شود

نکته ششم: خدا دوستان خود را رها نمی  کند. حتی در شرایط خفقان و ترس علیه ائمه علیهم  السلام  و شیعیان، برخی از همفکران ایشان به طور مخفیانه در رأس امور قرار داشته  اند.

نکته هفتم: ائمه علیهم  السلام نیز در مواقع خطر مراعات احتیاط و مراقبت از جان شیعیان را توجه می  کردند. خود شیعیان نیز موظف هستند در این شرایط مراقب باشند که خونشان بی  جهت به هدر نرود.

نکته هشتم: علم و قدرت اهل بیت علیهم  السلام منشأ خدایی دارد با این حال در اغلب اوقات اجازه می  دهند که امور از مجرای طبیعی خود جاری شود و از راه قدرتهای باطنی خود، مانع اختیار ظالمان نمی  شده  اند تا خدا در قیامت به حساب همه رسیدگی کند.

نکته نهم: شیخ صدوق (ره) می گوید: "ایام" به معنای ائمه علیهم السلام نیست اما حضرت رسول صلی الله علیه و آله آن را به شکل کنایه  آمیز بیان فرمودند تا فقط اهل حق متوجه منظور اصلی باشند. شیخ صدوق (ره) سپس چند مثال قرآنی می  آورد که یکی از آنها عبارت است از «التِّینِ وَ الزَّیْتونِ وَ طورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ»  که کنایه از پیامبر و علی و حسن و حسین علیهم السلام می  باشد.

پی نوشت ها:

1- لَمَّا حَمَلَ الْمتَوَكِّل سَیِّدَنَا أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِیَّ ... لَاتعَادوا الْأَیَّامَ فَتعَادِیَكم (خصال، ج2، ص396 و معانی الاخبار، ص122) به نقل از کتاب فرهنگ جامع سخنان امام هادی علیه السلام ترجمه علی مؤیدی.

2- در آخرین آیه سوره عنکبوت خدا به سختکوشان راه خدایی، وعده یاری داده است البته در آن آیه اشاره به احسان نیز شده است یعنی توجه به خدا و رفتارهای متناسب و خیر رساندن به دیگران: وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهمْ سبلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمحْسِنینَ

3- مثلاً در روایت دیگری، این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را به مسائل پزشکی (غلبه دم) و توصیه به حجامت در آن ایام و قرائت آیة  الکرسی و سایر امور، تفسیر شده است.(مستدرک الوسائل، ج13، ص77)


منبع : تبیان

ایران مطلب*


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:13 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

حمله ایران به آمریکایی‌ها در خاک خودشان  

 

«رهبران ایران به صورت زیرکانه و ماهرانه ای، روشی جدید برای وارد آوردن آسیب های جدی به کشور دشمن و شهروندان آن به دست آورده اند...»
 
«رهبران ایران به صورت زیرکانه و ماهرانه ای، روشی جدید برای وارد آوردن آسیب های جدی به کشور دشمن و شهروندان آن به دست آورده اند...»


 
سایبری ایران حمله ایران به آمریکایی‌ها در خاک خودشان/ صد هزار نیروی ایرانی فعال شدند!

 
 پایگاه آمریکایی هافینگتون پست (Huffington Post) در گزارشی تحت عنوان "ایران به آمریکایی ها در خاک آمریکا حمله کرد" به سیاه نمایی در رابطه با برنامه سایبری ایران با استناد به حملات ادعایی به سدی در نیویورک و چند بانک آمریکایی پرداخته است.
 
در این گزارش آمده است: «وزارت دادگستری [آمریکا] و دادستان کل کشور اخیرا اعلام کردند که اشخاصی وابسته به دولت ایران به زیرساخت های آمریکا از جمله یک سد کوچک در 20 مایلی شمال نیویورک حمله کرده اند. بر اساس گزارشات این  اولین باری نیست که جمهوری اسلامی تلاش کرده است تا به زیر ساخت های آنلاین از سیستم بانکی آمریکا و بازار سهام گرفته تا یک سد، نفوذ کرده و آسیب های جدی به مردم آمریکا وارد نماید.
 
 
رهبران ایران به صورت زیرکانه و ماهرانه ای، روشی جدید برای وارد آوردن آسیب های جدی به کشور دشمن و شهروندان آن را به دست آورده اند؛ بدون آن که نیازی به استفاده فیزیکی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد.
 
 
برنامه سایبری ایران که تنها چند سال پیش شروع به فعالیت کرده، به سرعت پیشرفت کرده است. جمهوری اسلامی پس از انتخابات سال 88 سرمایه گذاری سنگینی برای شبکه های اجتماعی، اینترنت و قابلیت های سایبری انجام داده است.»
 
 
این پایگاه آمریکایی در ادامه، از بکارگیری 100.000 نیرو برای فعالیت های سایبری در ایران خبر داده و می نویسد: «جمهوری اسلامی بیش از یک میلیارد دلار برای کار بر روی زیرساخت های سایبری و فناوری اختصاص داده و همچنین بیش از 100.000 پرسنل در این زمینه استخدام کرده است. در سال 2012 آیت الله خامنه ای رهبر عالی ایران دستور تشکیل شورای عالی فضای مجازی را صادر کرد تا پلیس سایبری فعال گردد.»
 
 
 
 
این پایگاه آمریکایی از تهاجمی بودن برنامه سایبری ایران سخن به میان آورده و مدعی است: «برنامه سایبری ایران از ابتدا به صورتی طراحی شده که طبیعتا فعال و تهاجمی باشد. رهبران ایران می دانند که در جنگ نظامی و رویارویی با دشمنان قدرتمند بین المللی و منطقه ای موفق نخواهند بود.
 
 
جنگ مجازی، جایگزینی مناسب برای رویارویی فیزیکی است؛ جنگی که مقامات ایرانی نیز در آن مسئول شناخته نخواهند شد. عبدالله عراقی، جانشین فرمانده نیروهای زمینی سپاه پاسدران ایران در مصاحبه با خبرگزاری دانشجوی ایران (ISNA) عنوان کرده است که "ما خودمان را به ابزاری جدید مسلح کرده ایم؛ چرا که جنگ سایبری خطرناک تر از جنگ فیزیکی است."
 
 
 
 
بر اساس اظهارات یکی از مقامات سپاه پاسداران، اکنون ایران به چهارمین ارتش سایبری جهان تبدیل شده است. حتی یک اندیشکده مهم اسرائیلی به تبدیل شدن ایران به قدرتی بزرگ در این حیطه اذعان کرده است. اندیشکده مطالعات امنیت ملی عنوان کرده است که "سپاه پاسداران ایران، این کشور را به یکی از بهترین و پیشرفته ترین کشورها در زمینه سایبری تبدیل کرده است و در صورت درگیری میان ایران و غرب، تهران حمله ای را به زیرساخت های حیاتی آمریکا و متحدانش آغاز خواهد کرد؛ مانند زیرساخت های انرژی، موسسات مالی، سیستم حمل و نقل و ...
 
 
و اکنون نیز ایران شروع به صدور قابلیت های هسته ای خود به متحدان و نمایندگان منطقه ای خود از جمله دولت سوریه کرده است. از دیدگاه رهبر ایران، آینده برنامه سایبری، موضوعی مرتبط با امنیت ملی کشور است. »
 
 
در انتهای این گزارش با طرح اتهامات دروغین علیه ایران، آمده است: «قابلیت های ایران در جنگ سایبری با سرعت زیاد در حال پیشرفت است و پرداختن نیروهای منطقه ای و جهانی به این موضوع ضروری است. اکنون روشن است که ایران در حمله به کشورهای رقیب از جمله آمریکا با استفاده از قابلیت های سایبری، تعلل نخواهد ورزید. در عصر جدید جهانی شدن، ایران به سرعت خود را با تکنولوژی مدرن سایبری تطبیق می دهد تا قدرت های نظامی سپاه خود را تکمیل کرده و به جاه طلبی های منطقه ای و ایدئولوژیک خود دستیابد.»

ایران مطلب*


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:11 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
هاشمی رفسنجانی در حرم مطهر رضوی روایت هاشمی از نامه به رهبری در سال 88 تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي آزادی...
انقلاب(26) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی نویسندگان احمد پیوندها آپلودعکس سپادخراسان خراسان بزرگ مشهدپیام توضیح المسائل مراجع چمران نیوز چشمه سلطا...
Summary BOMB.COM 1 2 3 4 5 6 7 8 9 ... 171 » تبلیغات متنی مطالب پربازدید امروز تصاويركمترديده شده /حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي 105 بازدید 16 : 26 تصاويركمترديده شده /اح...
تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي گزیده ای از بیانات حضرت امام خمینی(ره) ومقام معظم رهبری درباره هفته بسیج: تج...
تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي علی(ع) عزتم داده گر عزتی هست اولین تصویر شیخ نمر بعد از اعدام سکوت معنادار «...
حجاج : مهمان خاص خداوند: از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی مهمانان خاص خداوند    یکی از سنت های حسنه ودستورات دین مبین اسلام احترام به مهمان است ،وک...
بازدید 16 : 26 تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي 113 بازدید 5 : 53 تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي 111 بازدید 5 : 47 متن مداحی انأکلب الرقیه(س...
زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. عنوان : آدرس : کد امنیتی : انتشار گزیده ای از خاطرات حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی اسم...
تم وصیت نامه | آلودگی هوا چهل شاخص | موسیقی کد پرش به بالای صفحه وب دیگر امکانات آخرین مطالب تصاویرکمتردیده شده /احمد اسماعیلی کریزی تصاویرکمتردیده شده /احمد اسم...
: از کتاب حرمین شریفین نوشته حجت الاسلام علی اسماعلی کریزی تصاويركمترديده شده /احمد اسماعيلي كريزي حرم امن الهي چيست؟ ازكتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعي...

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:08 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
   
 
غلامعلی اسماعیلی کریزی
نام و نام خانوادگی : غلامعلی اسماعیلی کریزی
بیوگرافی : مدیر دفتر فرهنگ اسلامی
سوابق تحصیلی : کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق -درس خارج حوزه علمیه قم دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد - حوزه علمیه قم
سوابق شغلی : رئیس دفترفرهنگ اسلامی در واحد فیروزآباد فارس مسئول عقیدتی سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایزه خوزستان رئیس دفترفرهنگ اسلامی در واحد دامغان
 

خلاصه سوابق پژوهشی :

 

خلاصه سوابق پژوهشی :

 ارائه مقالات فرهنگی در گردهمائی مدیران فرهنگی سراسر کشور در مشهد به عنوان مقالات برتر

خلاصه سوابق آموزشی :

 تدریس در دروس معارف اسلامی

تدریس در دروس فقهی و حقوقی

رایا نامه : cul@damghaniau.ac.ir

تلفن تماس : 5254004   و داخلی

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
مشخصات فردی و زندگینامه
نام:رفیع الدین
نام خانوادگی:اسماعیلی کریزی
نخصص ها:ارتباطات ، جامعه شناسی

زندگی نامه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-language:FA;}

بعد از گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی با مدرک سیکل و معدل 50/19 در سال 1380 وارد حوزه علمیه قم شدم و در ۴ سال مقدمات (پایه 6) را گذرانده و در کنار درس حوزه، دیپلم خود را دررشته علوم انسانی اخذ کردم. در سال ۸۵ در امتحان ورودی موسسه امام خمینی(ره)در رشته جامعه شناسی قبول شدم و در سال ۸۹با معدل الف فارغ التحصیل شدمو در کنار گذراندن مقطع کارشناسی، سطح 3 (پایه 10)حوزه علمیه را اخذ کرده و بلافاصله در رشته تبلیغ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلومدر مقطع ارشد مشغول به تحصیل شدم ودر دی ماه 91 از پایان نامه ارشد دفاع کرده و در بهمن 91 در مقطع دکتری پذیرفته شدم. در طول تحصیل در مقطع ارشد و دکتري تا الان به مدتیک سال در درس تفسیر آیت ا.. جوادی وچهار سال در درس خارج فقه و اصول جناب دکتر عابدی و يک سال در درس فقه الاجتماع آيت الله اراکي شرکت کرده ام.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:03 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
مشخصات فردی و زندگینامه
نام:رفیع الدین
نام خانوادگی:اسماعیلی کریزی
نخصص ها:ارتباطات ، جامعه شناسی

زندگی نامه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-language:FA;}

بعد از گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی با مدرک سیکل و معدل 50/19 در سال 1380 وارد حوزه علمیه قم شدم و در ۴ سال مقدمات (پایه 6) را گذرانده و در کنار درس حوزه، دیپلم خود را دررشته علوم انسانی اخذ کردم. در سال ۸۵ در امتحان ورودی موسسه امام خمینی(ره)در رشته جامعه شناسی قبول شدم و در سال ۸۹با معدل الف فارغ التحصیل شدمو در کنار گذراندن مقطع کارشناسی، سطح 3 (پایه 10)حوزه علمیه را اخذ کرده و بلافاصله در رشته تبلیغ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلومدر مقطع ارشد مشغول به تحصیل شدم ودر دی ماه 91 از پایان نامه ارشد دفاع کرده و در بهمن 91 در مقطع دکتری پذیرفته شدم. در طول تحصیل در مقطع ارشد و دکتري تا الان به مدتیک سال در درس تفسیر آیت ا.. جوادی وچهار سال در درس خارج فقه و اصول جناب دکتر عابدی و يک سال در درس فقه الاجتماع آيت الله اراکي شرکت کرده ام.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 10:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

امام به روایت امام

زندگانى خود بیان یا خودنوشت بهترین راهکار براى دستیابى به اطلاعات مستند و به دور از تحریف دربارۀ هر فردى است. به همین دلیل، در پى این مقصد سعى شده است از لابه لاى سخنان امام خمینى که به مناسبتهاى گونه گون ایراد شده است بخشهایى از ابعاد زندگانى این شخصیت مورد نظر از زبان خود ایشان ارائه شود تا پژوهشگران با ویژگیهاى فکرى و شخصیتى ایشان از نزدیک آشنا شوند.

کد خبر: 125274 | تاریخ خبر: 11/01/1395
 
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
 
امام خمینی

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: زندگانى خود بیان یا خودنوشت بهترین راهکار براى دستیابى به اطلاعات مستند و به دور از تحریف دربارۀ هر فردى است. به همین دلیل، در پى این مقصد سعى شده است از لابه لاى سخنان امام خمینى که به مناسبتهاى گونه گون ایراد شده است بخشهایى از ابعاد زندگانى این شخصیت مورد نظر از زبان خود ایشان ارائه شود تا پژوهشگران با ویژگیهاى فکرى و شخصیتى ایشان از نزدیک آشنا شوند، بدیهى است که وصف و تبیین این بزرگمرد از سرگذشت خویش نه تنها تصویرى زنده و گویا از نحوۀ تکوین شخصیت و اندیشه هاى ایشان ارائه مى کند، بلکه پیوندى عمیق و ناگسستنى با تاریخ معاصر داشته، و دورنمایى از رخدادهاى سیاسى  اجتماعى زمان ایشان را نیز ترسیم مى نماید.

کودکى و نوجوانى

 آیت اللّه  العظمى سیدروح اللّه  مصطفوى، مشهور به امام خمینى در بیستم جمادى الثانى 1320 ه .ق. مطابق با اول مهر ماه 1281 ه .ش. در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى پاى بر خاکدان طبیعت نهاد. دوران کودکى و نوجوانى امام، همزمان بود با بحرانهاى ناشى از ضعف قدرت مرکزى حکومت، جنگ جهانى اول، نفوذ و سیطرۀ بیگانگان و در نتیجه فقر و هلاکت مردم؛ امام اوضاع سیاسى  اجتماعى آن دوران را چنین ترسیم مى کند:

 مزاحمتهاى خوانین و اشرار

«من یادم است بچه بودم که حکومت خمین یک نفر از خانها را گرفته بود. بعد از دو ـ سه شب، سه  چهار شب ریختند خانها و حکومت را گرفتند و حبسى خودشان را بیرون آوردند و حکومت را به اسیرى بردند، و احدى از مردم هیچ، همچو نبود که چرا بگوید، خوشحال هم بودند، شاید بعضیشان منزل حکومت هم آمدند تتمه را غارت کردند. من شاهد قضیه بودم که آن خانه اى که حکومت را از آن بردند. من بچه بودم پشت یک درى ایستاده بودم و نگاه مى کردم به وضع آنها، که آنها حمله کرده بودند».[1]

امام هیچ گاه از کنار رویدادهاى اطراف خود بى تفاوت گذر نمى کرد و از هر آنچه که موجب خوارى و ذلت بود، بیزارى مى جست، از این رو امام با مسائل سیاسى، دردها و رنجهاى ملت خود آشنایى کامل داشت و از همان اوان جوانى مرد عمل و حضور در میدانهاى نبرد با ظلم و ستمگرى بود. امام از حضور خود در میدان رزم مى گوید:

«من از بچگى در جنگ بودم، تا حالا نگفتم. ما مورد هجوم «زلقّى»ها بودیم، مورد هجوم «رجبعلى»ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. و من در عین حالى که تقریباً اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایى که بسته بودند در محل ما، و اینها مى خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا مى رفتیم سنگرها را سرکشى مى کردیم».[2]

«شاید شما هیچ کدامتان یادتان نباشد، همه این شلوغیها که حالا مى بینید بود. ما شاهدش بودیم. ما در همان محلى که بودیم، یعنى خمین که بودیم سنگربندى مى کردیم. من هم تفنگ داشتم، منتها من بچه بودم به اندازۀ بچگى ام. بچه شانزده، هفده ساله. ما تفنگ دستمان بود. تعلم تفنگ هم مى کردیم. من بلدم الان تفنگ اندازى را. این اخوى ما بزرگتر از ما بود. ایشان تفنگ انداز است. منتها حالا پیرمرد است. ما سنگر مى رفتیم و با این اشرارىکه بودند و  حمله مى کردند و مى خواستند بگیرند و چپاول بکنند. هرج و مرج بود. دیگر دولت مرکزى قدرت نداشت. و هرج و مرج بود. قبل از این رضاخان بود. هرج و مرج و دولت مرکزى هم بدون قدرت».[3]

حوادث جنگهاى جهانى

 موقعیت حساس جغرافیایى سرزمین ایران سبب شده بود تا این کشور در جنگهاى جهانى پل ارتباطى نیروهاى متفقین و محل تاخت و تاز آنان شود. امام خمینى ناظر پى آمدهاى دردناک ناشى از این جنگها بود، خاطرات امام خمینى درباره این رخدادها مبیّن هوشیارى، حساسیت، تأمل و دقت ایشان در پیگیرىسیاستگذاریهاى بیگانگان در ایران است، افزون بر این از غمناکى امام حکایت مى کند که چگونه از سستى و ناپایدارى دولتمردان ایران در برابر هجوم بیگانگان رنج برده و فقر و هلاکت مردم بر وى گران آمده است، امام شرایط آن دوران را چنین گزارش مى کند:

«گفته مى شود که خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مى شود، ملتهاى ضعیف هم اینطورند. من هر دو جنگ بین المللى را یادم هست».[4] «من تاریخى براى شما بگویم که گمان ندارم هیچ یک از شما در آن وقت بوده باشید و آن مسائل را از نزدیک لمس کرده باشید: وقتى که ارتش انگلستان و شوروى ـ روسیه آن وقت ـ جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهاى او، قبلاً به دستور آنها در ایران راهها را ساختند و خط آهن کشیدند، براى اینکه تجهیزات آنها عبور کند از اینجا، و بعد در یک ساعتى، از ارتش روسیه و ارتش انگلستان هجوم کردند به ایران».[5]

«من خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتى که این اجنبیها وارد شدند در تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنى، تمام پادگانها را رها کردند، سربازها را من مى دیدم که توى کوچه ها، توى خیابان، سرِخود دارند مى گردند و حتى چیزى هم که بخورند نداشتند. یک شترى عبور مى کرد، قافلۀ شترهایى عبور مى کردند، مثل اینکه خربزه بود، اینها که مى افتاد از رویشان اینها حمله مى کردند، که بخورند و صاحب منصبهایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند».[6]

«در آن سالى که متفقین آمدند به ایران، من خوب یاد دارم کهدر قم که ما بودیم، تقریباً تمام دکانهاى نانوایى بسته شده بود و قحطى وجود پیدا کرده بود، حتى یک روز، که اواخر امور بود، من با یک بچه اى که همراهم بود داشتیم مى رفتیم، یک دفعه این بچه به من گفت آى نون! که نان را مدتها بود، نان سنگک را ندیده بود».[7]

 حاکمیت خاندان پهلوى

 دوران حاکمیت پهلوى ها برگ دیگرى از تاریخ ظلمانى معاصر حیات امام است، امام از تلخیهاى این دوران و چگونگى سیطرۀ این خاندان بر سرزمین ایران سخن مى گوید:

«من خودم مى دانم و ملت ما هم ـ آنکه به سنّ من است ـ مشاهده کرده است، و آنکه نیست، شنیده است و تاریخ براى او گفته است، دیگران براى او گفته اند که پدر ایشان وقتى که کودتا کرد هیچ نداشت. یک سرباز بود؛ صفرالید وقتى که سلطه پیدا کرد بر این مملکت، شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما، با فشارهاى او و عُمّال او به قَبالۀ او به زور درآمده اند. و بسیارى از کسانى که مالک بودند یا از روحانیینى که در این امر یک نظرى مى دادند اینها را مى گرفتند و به حبس مى بردند، و گاهى مى کشتند و در زمان خود رضا شاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و کسانى که به سنّ من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اینها ریختند و یک عده از مظلومین که براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند، وقتى که او از ایران بیرون رفت، یعنى بیرونش کردند، جواهرات ایران را هرچه توانست درچمدانهاى زیاد ریخت و از اینجا برد، و در بین دریا انگلیسى ها از او گرفتند و بردند و خوردند».[8]

«من به این دومى [نصیحت] کردم که کارى نکن که وقتى رفتى مردم شادى کنند چنانچه براى پدرت کردند».[9]

 آغاز مبارزه

 امام خمینى به همان اندازه که با استعمار خارجى در ستیز بود از استبداد داخلى نیز بیزارى مى جست، در برابر سیاستهاى اسلام زدایى موضعگیرى قاطعانه مى کرد، چرا که اسلام را برتر از همه چیز مى دانست و فداکارى تا مرز فناى همه چیز را در راه اسلام عزیز به عنوان زیباترین سلوک انسانى به همگان معرفى مى کرد، زیرکى امام در دشمن شناسى و تشخیص ترفندهاى موذیانۀ آنان براى سرکوب خیزش اسلامى از ویژگیهاى منحصر به فرد ایشان به شمار مى آمد که موجب شد شعله هاى ملتهب انقلاب هیچ گاه به سردى و خاموشى نگراید. امام دربارۀ موضع خود در برابر یکى از این ترفندها سخن مى گوید:

«در نظر دارم که به یکى از آقایان ائمه ـ در زمان فشار براى تغییر لباس  گفتم: اگر شما را اجبار به تغییر لباس کنند چه مى کنید؟» گفتند: «در منزل مى نشینم و بیرون نمى آیم». گفتم: «اگر من را اجبار کنند، و امام جماعت باشم، همان روز با لباس تازه مسجد مى روم. باید پستها را نگه داشت و در وقت مقتضى با اعراض دسته جمعى طرف را کوبید».[10]

امام بر حضور در صحنۀ مبارزه تأکید بسیار داشت و خود نیز پیشتاز مبارزه در این میدان بود، به همین دلیل، نارواییهاى دورانستمشاهى را تاب نیاورده و آغازگر نهضتى سترگ مى شود. امام خمینى دربارۀ نحوۀ تکوین این نهضت و روند مبارزات مى گوید:

«شروع مبارزات پانزده سالۀ اخیر بدین صورت بود که شاه برخلاف مصلحت ملت، کارهایى انجام داد. ابتدا علماى اسلام مخالفت کردند و این مخالفت به گرفتارى شبانۀ من انجامید. در 15 خرداد 42 ـ از قرارى که مى گویند  پانزده هزار نفر کشته شدند. قریب یک سال در زندان و حصر بودم، پس از آزادى به مبارزاتم ادامه دادم و مفاسد و جنایات شاه را افشا نمودم، تا اینکه یکى از خیانتهاى بزرگ شاه، یعنى قضیه کاپیتولاسیون پیش آمد و شاه مستشاران امریکایى را مصونیت داد. از این جهت که این قضیه مخالف مصالح اسلام و کشور بود، من با آن شدیداً مخالفت نمودم و به دنبال آن شبانه دستگیر شدم و مستقیماً به ترکیه تبعید شدم. یک سال در ترکیه بودیم. پس از آن ما را تحویل عراق دادند و قریب چهارده سال در عراق بودیم. در طول این مدت من در مواقع مختلف، جنایات شاه را چه در اعلامیه و چه در خطابه اعلام مى کردم و هر فاجعه اى را گوشزد مى نمودم و هرگز ساکت ننشستم».[11]

تداوم مبارزه

 از ویژگیهاى ممتاز امام خمینى مسئولیت پذیرى، قاطعیت در عمل، خستگى ناپذیرى و پایدارى در مبارزه است که نقش مهمى در هدایتگرى و تقویت خروش انقلابى مردم ایران به جا گذارده است. امام دربارۀ تداوم مبارزه، علت مهاجرت از عراق و برنامه هاى روزانۀ خود در تبعید، توضیح مى دهد:

«عراق تحت فشار شاه، مرا در فشار قرار داد و من وظیفۀشرعى و الهى خودم دیدم که براى انجام مبارزات خود به ناچار آن کشور را ترک کنم».[12] «من دست برداشتم از درس و بحث و مطالعه و زیارت امام علیه السلام و حرکت کردم؛ نه حرکت براى پاریس بلکه حرکت براى کویت، و از کویت به سوریه بنا داشتم لکن قضایا طورى شد که خدا خواست و رفتم به پاریس. و در آنجا البته بهتر شد».[13]

«بیشتر از شانزده ساعت کار مى کنم در اینجا [پاریس] نوع کارم با نجف فرق کرده است. مصاحبات، مذاکرات و گاهى سخنرانى، خواندن گزارشاتى که توسط عده اى تهیه مى شود، بررسى نامه ها و تلگرافاتى که مى رسد و گاهى جواب به آنها، کار روزانه ام را تقریباً تشکیل مى دهد».[14]

«براى من مکان مهم نیست، بلکه هدفم، مبارزه در راه رهایى مردم از قید و بند استعمار و استبداد است، چه در داخل و چه در خارج ایران باشم».[15] «من هرگاه صلاح دانستم به ایران برمى گردم. براى من مکان مطرح نیست. آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است».[16]

مردم شناسى و مردم باورى

 یکى از ویژگیهاى رهبرى امام خمینى مردم شناسى و مردم باورى ایشان بود، بیش از هر چیز رابطۀ مردم با امام رابطه مرید و مرادى، محب و محبوبى و پدر و فرزندى بود، امام با صداقت، صمیمیت و محبت با مردم سخن مى گفت و همواره ابراز مى داشت که "من حرف مردم را مى زنم" "من بازگوکنندۀ افکارمردم ایران هستم" "خود را در کنار مردم احساس مى کنم" "من به ملت اتکا دارم" به همین دلیل ولایت امام یک ولایت امرى، قلبى و باطنى بود.

«من زبان مردم را مى فهمم و نهادهاى جامعه را مى شناسم. با زبان مردم صحبت مى کنم و از نهان آنها سخن مى گویم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را ـ که حاضر در قضایا بوده ام ـ انگشت مى گذارم؛ مطلع بودم، ناظر بودم. همۀ مردم در حال انفجار بودند، همه منتظر بودند. این حالت استبدادى، انفجار را به فعلیت رساند؛ قیام روحانیت باعث انفجار شد».[17]

 هدایتهایى الهى

 امام خمینى مجذوب حق و فانى فى اللّه  بود، سیطرۀ خالق یکتا و لشکریان پیدا و پنهان فرمانبردارش را بر هستى عمیقاً باور داشت، به همین دلیل امام از خودیت و منیّت پیراسته و به زیور امیدوارى و رجاء بحق آراسته بود، دیدگان نافذ وى ظرافت هدایتهاى الهى را در به ثمر رسیدن نهضت دریافته و به همگان اعلام مى داشت که خود صاحب هیچ امرى نیست.

«من هیچ سستى در کارم نبود براى اینکه من امید داشتم که خدا این کار را انجام مى دهد».[18] «این حقیقتى است که باید اعتراف کرد که [رژیم شاهنشاهى] قلعۀ محکمى بود که احتمال فتح آن [نمى رفت] و فتح شد و دژ عظیمى بود که احتمال شکستن آن نمى رفت و شکسته شد. ملتى با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانى که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خداى تبارک و تعالى بود... [یک] دست غیبى در کار است؛ خداى تبارک و تعالى به وسیله امام زمان ـ سلام اللّه  علیه  [این تحول را در مردم پدید آورد].از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است».[19]

به نظر امام، تحول روحى مردم در پرتو توکل به خداوند، پیروزى نهضت را به ارمغان آورد.

«هرچه هست اوست، ما چیزى نیستیم، ما جز یک بندۀ ضعیف چیزى نیستیم. با یک فوت مى توانستند ـ اینها  ما را بیرون کنند. آنکه این قدرت را به این ملت داد و آنطور وارد شد به میدان و بیرون کرد حریف خودش را، آن یک قدرت روحى بود که خدا داد به اینها. یک قدرت الهى و غیبى بود که این ملت را متحوّل کرد نه یک چیز دیگرى».[20]

 ایام حضور در محضر یار

 سالهاى حضور در محضر یار یکى پس از دیگرى سپرى مى شد، و رود پرخروش نهضت اسلامى پرتوان به پیش مى رفت تا به دریاى ثبات و امنیت برسد، اما دشمنان که تاب رؤیت رویش جوانه هاى اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله را نداشتند، موانع بسیارى بر سر راه شکوفایى انقلاب نوپاى اسلامى نهادند، و نیز از آنجا که دأب امام بر اهمیت دادن به نظرات دیگران استوار بود، به بسیارى از انقلابى نماها فرصت خدمتگزارى داده شد، اما آنان از آرمانهاى مردم روى گردانده و به مردم خیانت کردند.

 فرصت خدمتگزارى براى همه

 امام دربارۀ اتحاد شوم لیبرالها و منافقین در ردّ اجراى احکام قصاص در محاکم قضایى مى گوید:

«من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمى دانم! نمى دانستم در چنتۀ اینها چه هست. من بعضى از اینها را مى پذیرفتم، به ایشان هم محبت مى کردم؛ لیکن نمى دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام مى کنند. من نمى دانستم که اینها ائتلاف پیدا مى کنند [و] مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف پیدا مى کنند با منافقین که «شناخت»شان را اشخاصى که مطالعه کرده اند مى دانند چیست، ائتلاف کرده اند با این جبهه ها که ماسک را از روى صورتشان برداشتند و به طور صریح مردم را دعوت کردند به اینکه اى مسلمانها بیایید و حکم قرآن را، حکم «غیرانسانى» قرآن را!! و لا حول و لا قوة الا باللّه . در یک کشور اسلامى این طور سبّ بر قرآن و سبّ بر اسلام در مرئىٰ و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند».[21] «گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کارآمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم».[22]

 پایدارى در جهاد و رمز پیروزى

 یکى دیگر از توطئه هاى دشمنان که سالها وقت و نیروى مردم و دولتمردان نظام اسلامى را غصب کرد، جنگ تحمیلى عراق ضد ایران بود، تمامى جهان کفر در برابر اسلام به پا خاسته و آسیبهاى جانى و مالى بسیارى بر مردم ایران وارد ساختند، اما امام و مردم لحظه اى در دفاع مقدس شک روا نداشته و حتى زمانى که امام بنا بر مصالح نظام، صلح را پذیرفت، آگاه بود که مردم قلباً بر ادامۀ جنگ اصرار دارند و به بسته شدن باب شهادت راضى نیستند.

امام در این باره مى نویسد:

«فرزندان انقلابى ام، اى کسانى که لحظه اى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظۀ عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى گذرد. مى دانم که به شما سخت مى گذرد، ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى گذرد؟ مى دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است».[23] «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن».[24] 

امام خواهان رهایى همۀ مستضعفان جهان از بندگى استعمارگران بود، به همین دلیل، همواره به آنان سفارش مى کرد که به رموز پیروزى انقلاب ملت ایران توجه کرده و آنها را سرمشق رموز پیروزى نهضت اسلامى مبارزات خود قرار داده تا به رهایى و سعادت نایل آیند.

«من توصیه مى کنم به همۀ ملتها که این رمزى که در ایران به آن رمز غلبه پیدا شد بر ابرقدرتها، این رمز را آنها به کار ببرند، وحدت، اتکاى به خدا، تقویت ایمان، اتکال به قرآن کریم، اتکال به اسلام، وحدت کلمه رمز پیروزى ما [بود]».[25]

زمان عروج به ملکوت

دیرى نپایید که در دهمین سال پیروزى انقلاب اسلامى، امام خمینى پس از سالها مبارزه و هموار ساختن طریق احیاى اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله در سن هشتاد و هفت سالگى در تاریخ سیزدهم خرداد 1368 ه .ش. مطابق با 28/10/1409 ه .ق. بار مسئولیت نشر و گسترش دو ثقل کبیر و اکبر را بر زمین نهاد و به دیدار دوست شتافت. امام بار دیگر و براى همیشه شمیمهاى رایحۀ خوش همیشگى فراخوانى ملت و مسئولین نظام را به خدامحورى، مردم سالارى و خدمتگزارى، در وصایاى سیاسى ـ اجتماعى خود به ودیعه گذارد و با خاطرى آسوده از انجام وظیفه، و امیدوار به رحمت حق مرحلۀ دیگرى از زندگانى جاودانۀ خویش را آغاز کرد.

«با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوى جایگاه ابدى سفر مى کنم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمان و رحیم مى خواهم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللى حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، و اللّه  نگهدار این ملت و مظلومان جهان است».[26]

امام و الهام از الگوها

 بدون تردید امام جلوه اى از تجلّیات الهى و شخصیت بى همتایى است، اما آشنایى و نزدیکى امام با شخصیتهاى برجسته اى نظیر آیت اللّه  سیدحسن مدرّس و آیت اللّه  حاج میرزا محمدعلى شاه آبادى و برخى از علما تأثیر بسزایى در تکوین شخصیت سیاسى  اخلاقى امام به جا گذارده است. خاطرات امام و گزارشهایى که ایشان از آشنایى با اندیشه ها و دیدار این بزرگواران ارائه کرده است، تکیه گاه این سخن است. در این مجال به یک نمونه از این خاطرات اشاره شده است: «مرحوم مدرس ـ رحمت اللّه  ـ خوب، من ایشان را هم دیده بودم، این هم یکى از اشخاصى بود که در مقابل ظلم ایستاد. در مقابل ظلم آن مرد سیاه کوهى، آن رضاخان... من منزل ایشان مکرر رفتم [و] خدمت ایشان ـ رضوان اللّه  علیه  مکرر رسیدم».[27]

 ابعاد علمى شخصیت امام

 شایسته است در پایان ابعاد علمى شخصیت امام از قول حاج سیداحمد خمینى گزارش شود، فرزندى که با عشق و ارادت خالصانه آیین پدردارى را به جا آورد. مرحوم حاج سیداحمد خمینى دربارۀ تحصیلات پدر مى گوید:

«امام نزد مرحوم آیت اللّه  حائرى بیشتر دروس مقدماتى را فرا مى گیرند. در همان موقع حضرت امام علاوه بر تحصیل فقه و اصول و فلسفه و اخلاق به تدریس هم اشتغال داشته اند. امام فلسفه را نزد مرحوم آیت اللّه  رفیعى فرا مى گیرند و به گفته حضرت ایشان به مدت چهار سال از محضر مرحوم آیت اللّه  رفیعى در تحصیل منظومه بهره مى گیرند. بعد از اینکه درس فلسفۀ ایشان یعنى شرح منظومه تمام مى شود، امام به دروس اسفار آقاى سیدابوالحسن قزوینى مى روند، امام در این مورد فرمودند: دو یا سه جلسه که رفتم ملتفت شدم درس ایشان را مى دانم و نیازى به خواندن اسفار ندارم، امام مقدار زیادى از اسفار را با مرحوم آقامیرزا خلیل کمره اى مباحثه مى کنند و در ضمن آن منظومه را تدریس مى کردند. در جلسه درس منظومه شاگردان و طلابزیادى مِن جمله، آیت اللّه  شهید مرتضى مطهرى حضور داشتند، امام درس اخلاق را در مدرسه فیضیه با حضور تعداد زیادى از طلاب و مردم عادى کوچه و بازار برگزار مى کردند و مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادى بیان مى کردند، طبق گفته بعضى از حضار درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهى صداى گریه و استغاثه در مسجد طنین انداز مى شد، بخصوص مواقعى که امام توضیحاتى دربارۀ مسائل آخرت و معاد ارائه مى دادند موجب تأثیر و تأثر فراوان حاضرین در مجلس مى شده است. یک روز امام با مرحوم آقاى الهى از شخصیتهاى عارف مسلک قزوین در قم ملاقات مى کنند، در جریان این ملاقات مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ (عارف بزرگوار و استاد حضرت امام) هم حضور داشتند. امام فرمودند: مقدارى با هم صحبت کردیم و یکى ـ دو تا سؤال از مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ پرسیدم، وقتى جواب مشروح و کاملى شنیدم مطلع شدم که ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند، زمانى که مرحوم شاه آبادى تصمیم داشتند از مدرسه دارالشفاء (محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند، امام نقل کردند که من هم به همراه ایشان راه افتادم. در بین راه از ایشان سؤال کردم منظومه و اسفار و نظایر آن را درس مى دهید؟ ایشان جواب دادند، واللّه  نمى توانم حال و حوصله اش را ندارم. نهایتاً حضرت امام مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ را براى تدریس عرفان راضى مى کنند و فصوص ابن عربى را به مدت شش سال نزد ایشان مى خوانند.[28]

«حضرت امام فرمودند، یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده اى دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث مى کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق مى گوییم حال آنکه این بحثها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است. امام تصمیم مى گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند؛ و دیگر به درس نمى روند طى یک ماه تا چهل روز تقریباً همه کارها را کنار مى گذارند و کتاب کشف اسرار را مى نویسند».

پیش از این از بى تفاوت نبودن امام نسبت به رویدادهاى اطرافشان سخن به میان آمد. انگیزه امام از نگارش کتاب کشف اسرار نمونۀ دیگرى از این حساسیت امام به شمار مى آید، امام در این کتاب به دفاع از اندیشه هاى ناب اسلامى بویژه شیعى در ردّ شبهات معاندین، پاسخهاى مستدل و منطقى ارائه مى کند. ناگفته نماند که شدت لحن امام در این کتاب، غیرت دینى ایشان را در برابر سخنان گزاف معاندین اسلام به روشنى به تصویر مى کشد.[29]

منبع: مبانى قرآنى اندیشه‏ هاى اصلاحگرایانۀ امام خمینى(س)در مقایسه با سیدجمال‏الدین اسدآبادى(ره)، ص 3-18


[1] صحیفه ‏امام؛ ج 13، چ 2، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(س)، 1379، ص 380. [2] همان؛ ج 11، ص 12ـ 13. [3] همان؛ ص 259. [4] همان؛ ج 12، ص 374. [5] همان؛ ج 17، ص 144ـ145. [6] همان؛ ج 12، ص 401. [7] همان؛ ج 14، ص 228. [8] صحیفه امام؛ ج 11، ص 31ـ32. [9] همان؛ ج 10، ص 151. [10] همان؛ ج 2، ص 224. [11] همان؛ ج 5، ص 183ـ184. [12] همان؛ ج 4، ص 510. [13] همان؛ ج 6، ص 323. [14] همان؛ ج 5، ص 301. [15] همان؛ ص 157. [16] همان؛ ص 301. [17] همان؛ ص 269. [18] همان؛ ج 6، ص 240. [19] صحیفه امام؛ ج 7، ص 54. [20] همان؛ ج 11، ص 274. [21])) امام به موضعگیرى جبهه ملى، لیبرالها و منافقین اشاره دارد که با اجراى حکم قصاص در محاکم قضایى مخالفت کردند؛ و بنى‏ صدر رئیس‏ جمهور وقت نیز از آنان حمایت کرده است. همان؛ ج 14، ص 451ـ452. [22] همان؛ ج 21، ص 285. [23] همان؛ ص 95ـ96. [24] همان؛ ص 93. [25] همان؛ ج 6، ص 364. [26] همان؛ ج 21، ص 450ـ451. [27] صحیفه امام؛ ج‏3، ص‏244. براى اطلاع بیشتر از این موارد رجوع شود به: امام‏خمینى؛ آداب الصلوة؛ چ 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏ خمینى(س)، 1370، ص‏52، 141، 153 (سخنان امام دربارۀ آیت ‏اللّه‏ شاه ‏آبادى)؛ صحیفه امام؛ ج 18، ص 71، 407، 481 و نیز ج 19، ص 251، 286، 355 (سخنان امام دربارۀ مرحوم آقازادۀ بزرگ از علماى بزرگ مشهد) و (سخنان امام دربارۀ شیخ ابوالقاسم قمى، مرحوم شیخ مهدى، مرحوم سیدمحمد برقعى و مرحوم میرزا محمد ارباب). [28] خمینى، احمد؛ دلیل آفتاب (خاطرات یادگار امام)؛ چ 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(س)، 1375، ص‏58 ـ 59. [29] جهت اطلاع بیشتر از زندگینامه فردى ‏‏سیاسى‏‏ اجتماعى امام‏ خمینى به منابع ذیل رجوع شود: ـ رجایى، غلامعلى؛ برداشتهایى از سیرۀ امام خمینى؛ ج 3، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏خمینى(س)، 1377.  ـ روحانى، حمید؛ نهضت امام خمینى؛ 2 ج، چ 1، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1364. ـ انصارى، حمید؛ حدیث بیدارى؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏ خمینى(س)، 1374. ـ وعدۀ دیدار (نامه ‏هاى امام به حاج احمد خمینى)؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ‏خمینى(س)، 1374. ـ از آنچه براى مطالعه دربارۀ زندگى امام یاد شد، کتاب آقاى رجایى از همه کارآمدتر است با اینکه از کاستی هایى تهى نیست.

 

انتهای پیام /*

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 23 فروردین 1395  ] [ 9:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4073663 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب