کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) - جواد حیدری

 

کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

 

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش

 

عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

 

تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

 

اگر چه همره زینب نبود ام بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش

 

نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

 

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه ای وای پاره جگرش

 

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون جگرش

  

نبود شکر خدا ور نه شام را می دید

نبود صحنه بزم شراب در نظرش

 

اگر چه صورت او را کسی کبود ندید

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

 

جواد حیدری

**

از وبلاگ تیشه های اشک

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – علی صمدی

 

چادر خاکی به سر شیون فراوان می کند

گریه های بی هوا همچون یتیمان می کند

 

میرود بالای صورت های قبر

اهل شهر را به صرف روضه مهمان می کند

 

کار او گشته حضور و نوحه خوانی در بقیع

با همین کارش زیارت را چه آسان می کند

 

آمده از ره بشیر آن قاصد کرببلا

بین بصیرت را فدای حال شیران می کند

 

او نگفت هرگز ، بشیر احوال عباسم بگو

او سوالاتش فدای حال سلطان می کند

 

تاخبر دادند به او از ماجرای دشت طف

هر شب عمرش ببین شام غریبان می کند

 

زینب آورده برایش یادگار از واقعه

یک سپر ام البنین را جسم بی جان می کند

 

علی صمدی

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – مجتبی کرمی

 

خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد

برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد

 

خدا کند که مراعات سن او بشود

خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد

 

نخواست او که بپرسد جه شد ابالفضلش

سوال بود برایش ...حسین سر دارد ؟

 

براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه

به روی آینه اش گرد از سفر دارد

 

تمام واقعه این بود : بین نخلستان

جماعتی سر حمله به یک نفر دارد

 

تمام قامت او را به باد می دهد و

بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد

 

شهید می شود عباس نه !...حسین دمی

که جان سپردن عباس را نظر دارد

 

گذشت واقعه اما تصورش باقیست

هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد

 

زسمت علقمه سمت خیام می آید

چرا که پیکر عباس درد سر دارد

 

ز ضربه های عجیب و غریب بی رحمی

که قصد بی ادبی با سر قمر دارد

 

شنید ، ام بنین ، گفت : نام من این نیست

چرا که " ام بنین ...لا اقل پسر دارد

 

مجتبی کرمی

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – علی لواسانی

 

وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند

ذره به ذره بال و پرش درد مي كند

 

كم كم كه ماه مي شكفد در برابرش

با رؤيت هلال، سرش درد مي كند

 

بي اختيار وقت نگاهش به آب ها

قلبش به ياد گل پسرش درد مي كند

 

بايد كه از بقيع به سوي منزلش رود

پر زحمت ست چون كمرش درد مي كند

 

هر چند كنج خانه كسي نيست منتظر

اين بيت حزن، بوم و برش درد مي كند

 

تنها نه محض خاطرآن چار شير نر

اين خانه سال هاست، درش، درد مي كند

 

اما هزار شكر كه شب ها منور است

از نور خواهري كه پرش درد مي كند

 

هرشب مي آيد از پي دلداري زني

با اين كه جسم محتضرش درد مي كند

 

يك سال و نيم تلخ، شبيه دو ماه و نيم

با ياد كوچه ها جگرش درد مي كند

 

علی لواسانی

 

*******************

 

زبانحال حضرت ام البنین(س) به حضرت زهرا(س)

 

نوید عاطفه در گلشن امیدم من

و تا همیشه به درگاهتان مریدم من

 

به نبض عالم هستی که دست حضرت توست

برای خاطرتان بود اگر طپیدم من

 

قدم زدید و ز موزون رقص چادرتان

شدم نسیم و سر کویتان وزیدم من

 

به جای خال خود کاشتی وجود مرا

و از زمین شما تا خدا رسیدم من

 

حضور گرم شما تا همیشه حس شدنی است

اگرچه حضرت بانو تُرا ندیدم من

 

میان سرو قدی با رشیدگی فرق است

به لطف سایه ی طوباست ، قد کشیدم من

 

حضور دختر آیینه ها زدم زانو

و طعم کوثر عشق تو را چشیدم من

 

اگرچه دیر ولی جای شکرتان باقی است

به جایگاه کنیزیتان رسیدم من

 

چهار پاره برایت سرودم و آن وقت

به جای قافیه عکس قمر کشیدم من

 

هزار مرتبه شکر خدا به محضرتان

شبیه صفحه آینه رو سپیدم من

 

عجیب نیست یقین کن پس از حسین شما

کمی شبیه قد و قامتت خمیدم من

 

تمام دغدغه ی من ، ادای نذرم بود

برای زینبت عباس پروریدم من

 

یکِ شما به چهارم اگر چه می چربد

به حدّ وسع خودم مادر شهیدم من

 

چه عزّتی به از این با تمام آدابش

کنیز زاده بمیرد برای اربابش

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – علی اکبر لطیفیان

 

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را

گرفته اند از این آسمان قمرها را

 

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است

رسانده است به خانم کسی خبرها را

 

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده

گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

 

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش

بیاورند برایش فقط سپرها را

 

نشسته است سر راه ، روضه می خواند

که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

 

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرها را

 

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرها را

 

بشیر آمد گفتی که از حسین بگو

ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

 

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی

برای خانه مولا که انتخاب شدی

 

به خانه ی ولله اعظم آمدی و

دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی

 

به جای اینکه شوی مدعی همسری اش

کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی

 

تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و

برای چرخش دستار انتخاب شدی

 

پهار تا پسر آورده ای برای علی

که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی

 

دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد

تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی

 

اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت

میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت

 

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد

به چادر عربی تو خار گیر نکرد

 

تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن

به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد

 

به احترام همان تکه بوریا دیگر

زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد

 

از آن زمان که شنیدی خزان گلها را

هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد

 

چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی

که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد

 

به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را

به ضرب دست لگد میزدن زن ها را

 

علی اکبر لطیفیان

**

برگرفته از وبلاگ تیشه های اشک

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – هادی جانفدا

 

هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری

الا که بوده مادر او شیر مادری

 

ام البنین نه، مادر مردان کربلا

تو شیر داده ای به وفا و دلاوری

 

جز تو لبان هیچ مسیحی توان نداشت

بر جسم کربلا بدمد روح حیدری

 

در مذهبی که فاطمه پروردگار اوست

عشق و وفا و صبر و ادب را پیمبری

 

تا چون تویی نیاورد این چرخ کهنه باز

ماند فلک به حسرت عباس دیگری

 

هادي جانفدا

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – سینا نژاد سلامتی

 

باز هم نشسته یک گوشه

طبق رسم همیشه اش:تنها

زیر تیغ آفتاب بقیع

دورتر از هیاهوی دنیا

**

از صدای گرفته اش پیداست

دیشبش سخت گریه می کرده

یاد آن روزی افتاده است که

زینبش سخت گریه می کرده

**

یاد حرفهای زینب افتاده

کم کم آب میشود به پای حسین

باز تکرار کرده،میگوید:

هرچه دارم همه فدای حسین

**

یاد حرفهای زینب افتاده

حسین را تشنگی ش آزرده

وقت میدان از عطش می گفت

از لبان خشک و ترک خورده:

**

خواهرم!تشنگی عجب سخت است

احساس میکنم که سنگینم!

آسمان چرا سیاه شده

هوا را پر ز دود می بینم

**

ام البنین کاش تو هم بودی

آنجا که لحظه هاش پر از غم بود

بین دردهایشان تنها

سایه ی مادری فقط کم بود

 

سینا نژاد سلامتی

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – حبیب باقر زاده

 

ادب و غيرت ابالفضلت

همه مديون مادري تو بود

هر كسي لايقش كه حيدر نيست

اين علامت ز برتري تو بود

**

پسرانت همه مريد علي

اين برايت هميشه يك فضل است

افتخار شما همين بس كه

پسرت حضرت ابالفضل است

**

تا كه ديدي بشير را گفتي

اي بشير از حسين من چه خبر

پسرانم همه فداي حسين

از ضياء دو عين من چه خبر

**

تا شنيدي حسين را كشتند

ناله ات از زمين به بالا رفت

جاي زهرا براش ناله زدي

ناله ات تا به پيش زهرا رفت

**

بعد از آن روز گريه كارت شد

بهر دوري چار دلبندت

هر كسي از كنار تو رد شد

گريه كرد از فراق فرزندت

**

يادمانِ غروب عاشورا

روضه ميخواندي از دل گودال

روضه ميخواندي از غريبي و

روضه از سينه اي كه شد پامال

**

تا كه نيزه به او اصابت كرد

تيره گون آسمان عالم بود

نانجيبان مگر نميدانيد

اين گلو بوسه گاه خاتم بود

 

حبيب باقر زاده

**

از وبلاگ من غلام قمرم

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – قاسم نعمتی

 

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی

از مادر چشم انتظارت دل بریدی

 

جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را

من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

 

تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو

بر خاندان فاطمه روح امیدی

 

بر گردنم انداختی با دستهایت

زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»

 

زینب کنار گوش من آهسته می گفت :

هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

 

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر

بر پیکر مانیست جایی از سپیدی

 

این تکه مشک پاره را تا داد دستم

فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

 

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند

وای از زمین افتادن،وای از ناامیدی

 

باور نخواهم کرد تا روز قیامت

بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی

 

در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم

پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم

 

قاسم نعمتی

 

*******************

 

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – رحمان نوازنی

 

وقتی که با صدای رسا گریه میکند

گویا تمام کرب و بلا گریه میکند

 

راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است

مادر نشسته مشک تو را گریه میکند

 

با یاد دست های تو هی سینه میزند

زیر علم برای شما گریه میکند

 

وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند

حتما از آن عمود جفا گریه میکند

 

مادر فدای روی خجالت کشیده ات

زهرا برای تو بخدا گریه میکند

 

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند

 

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه میکند

 

آن دست را مدینه به یک کوچه دید که...

...بر روی دست مادر ما گریه میکند

 

مادر فدای وفایت شود ببین....

....ام الوفا برای وفا گریه میکند

 

من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست

حالا حسین در همه جا گریه میکند

 

رحمان نوازنی

 

*******************

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) - مهدی نظری

 

روضه هایی عجیب میخواند

از شب و روز کربلای حسین

با خجالت به زینبش میگفت:

پسرانم همه فدای حسین

**

از خدا خواست که قد من را

ای خدا بیشتر هلالش کن

دست بر دامن سکینه گرفت

پسرم را بیا حلالش کن

**

زیر این آفتاب چون آتش

بدنش ذره ذره آب شده

تشنه لب مانده آنقدر اینجا

صورتش سوخته، کباب شده

**

بعد آن مشک پاره پسرش

شرم دارد از اینجا چرا زنده است

هر کجا شیر خواره می بیند

از نگاه رباب شرمنده است

**

در کنار چهار قبر شریف

آنقدر گریه کرده بیحال است

ظهر امروز باز غش کرده

روضه خوان شهید گودال است:

**

گفت زینب میان مردم شام

فکر رأس برادرت بودی؟

راستی این دفعه جواب بده

راضی از دست نوکرت بودی؟

**

گفته بودم که روز عاشورا

همه دم پیش خواهرش باشد

قبل از آنکه کسی شهید شود

پیش مرگ برادرش باشد

**

سر عباس را به نی دیدی

لب او خشک بود یا تر بود؟

خواب دیدم که آبها را ریخت

نگران لب برادر بود

**

دست او جای دست مادر تو

من شنیدم که زود پرپر شد

سر عباس را به نی بستند

بسکه افتاد مثل اصغر شد

**

تا سر شیر خواره می افتاد

شعله بر قلب کاروان میزد

سر عباس من که، ولی افتاد

رعد و برقی در آسمان میزد

 

مهدی نظری

 

*****************

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) - رحیم ابراهیمی

 

پا به پای زینب(س)

 

وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاری

حق داری از دوری گلهایت بباری

 

تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایع

کارت شده یک عمر تنها گریه زاری

 

تو پا به پای زینب کبری همیشه

یک گوشه در شهر مدینه روضه داری

 

با او تمام روضه ها را گریه کردی

ام المصائب را تو تنها غم غمگساری

 

روزی که آمد کاروان غم برایت

آن روز شد روز شروع بی قراری

 

معلوم شد عباستان در کاروان نیست

با اینهمه دیگر چرا چشم انتظاری؟

 

آن روز پرسیدی ز هر شخصی که دیدی

آیا خبر از یوسف زهرا نداری؟

 

دیگر کسی خنده به لبهایت ندیده

آری که تا دنیاست دنیا سوگواری

 

شکر خدا در علقمه حاضر نبودی

آخر چطور می خواستی طاقت بیاری

 

وقتی شنیدی دست هایش را بریدند

کم مانده بود از غصه ی او جان سپاری

 

عباس تو سعی خودش را کرد اما

دیگر چرا تو از سکینه شرمساری

 

احساسهای تو سفر کردندو رفتند

اما تو ماندی و نگاه اشکباری

 

رحیم ابراهیمی

 

*****************

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) – سید محمد بابامیری

 

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

 

در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

 

تا آسمانها میرود دلمویه هایت

 کار دل خونت عجب بالا گرفته!

 

این روزها با دیدن حال تو بانو!

بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته

 

هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی

یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته!

 

می دانم اینجا بارها با دست لرزان

اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته

 

تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم

مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟

 

اینجا به همراه لب خشک تو مادر!

هر سنگریزه ختم "یا سقا" گرفته...

 

سید محمد بابا میری

**

برگرفته از سایت شیعتی

 

*******************

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) – حسین هدایتی

 

چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد  

چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد

 

تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین  

مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد

 

چهار مرتبه شن‏زارهای ظهر، تنت را  

گریستند و تو را داغ‏های مستمر آمد

 

چنان گریسته‏ای روزهای خستگی‏ات را  

که تکّه تکّه ی خاک بقیع نوحه‏گر آمد

 

از آن گلایه تلخت به گوش علقمه بانو!  

هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد

 

چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی  

چهار بار تو بودیّ و اسب بی‏پسر آمد

 

تو کوه بودی و از پشتِ شانه‏های بلندت  

چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد

 

حسین هدایتی

 

*******************

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) – وحید قاسمی

 

تنها چرا نشسته مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

 

ازمردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

 

بالای چار صورت قبری که ساخته

با دیده های سرخ جگر گریه می کند

 

با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود

دائم زند به سینه و سر گریه می کند

 

از سوز روضه خواندن این مادر شهید 

هر عابری میان گذر گریه می کند

 

گاهی دلش برای علی تنگ می شود

گاهی برای روضه ی در گریه می کند

 

بغض نگاه باد صبا گفت با دلم

دیگر غروب شد, چقدر گریه می کند!!

 

وحید قاسمی

**

برگرفته از وبلاگ تیشه های اشک

 

*******************

 

اشعار رحلت حضرت ام البنین(س) – علی اکبر لطیفیان

 

گفتم ام البنين، دلم پا شد

گره هايي كه داشتم وا شد

 

مادر آب را صدا زدم و ...

خشكسالم شبيه دريا شد

 

سوره ي حمد نذر او كرديم

گم شده داشتيم و پيدا شد

 

با ادب بود و روي دامانش

تا گل نازدانه اي جا شد

 

...به مدينه نگفت مادر شد

گفت،‌ مولاي شهر بابا شد

 

با كنيزيّ خانواده ي عشق

در دو عالم عزيز زهرا شد

 

خادمي كرد تا كه عباسش

از ازل تا هميشه آقا شد

 

همه ي بچه هاش عيسايند

گرچه عباس او مسيحا شد

 

آن قَدَر خرج گريه شد افتاد

آن قَدَر خرج گريه شد تا شد

 

تا قيامت به احترام حسين

ذكر لبهاش واحسينا شد

 

گفت - گفتند روز عاشورا

در غروبي كه خيمه غوغا شد

 

بيت تقسيم آبروي حرم

مشك بي آب - سهم سقّا شد

 

كاش دست عمود نخلستان

سدّ راهش نمي شد امّا شد

 

گفت - گفتند بعد آني كه

عليِ اكبر ارباًاربا شد

 

قد سقّا شبيه قاسم شد

قدّ قاسم شبيه سقّا شد

 

گفت - گفتند بر سر نيزه

سر عبّاس من تماشا شد

 

بسته بودند اگر نمي افتاد

بسته بودند اگر به ني جا شد

 

خوب شد همره حسين نرفت

در مسيري كه سر به ني ها شد

 

خوب شد مجلس شراب نرفت

در همان جا كه جشن برپا شد

 

علي اكبر لطيفيان


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
مادر ماه کنیز خانه خورشید

زندگی نامه حضرت ام البنین(س)  

 
سیزدهم جمادی‏الثانی، یادآور روزی غم‏انگیزبود؛ روزی که در آن مادری فداکار...
 
         پارسینه-گروه دین:  سیزدهم جمادی‏الثانی، یادآور روزی غم‏انگیز بود؛ روزی که در آن مادری فداکار و بانویی با عظمت از تبار دلاوران، به سوی معبود پر کشید. ام البنین، مادر پسرانِ علی علیه‏السلام ، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامتْ با اهدای چهار فرزند رشید به پیش‏گاه مولایش، حسین بن علی علیه‏السلام ، با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در بقیع، آرام‏گاهِ خوبان، در جوار دیگر فرزند زهرا علیهاالسلام برای همیشه رحل اقامت افکند.
 
نام و مشخصات
 
نامش فاطمه و کنیه‏اش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام و فرزندانش عباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند. آرام‏گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
 
ولادت ام البنین علیهاالسلام
 
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت ام‏البنین اطلاعی در دست نیست و تاریخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏اند، ولی یاد آور شده‏اند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
 
برخی از تاریخ‏نگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین می‏زنند.
 
بانویی از تبار دلاوران عرب
 
تاریخ گواهی می‏دهد که پدران و داییان حضرت ام‏البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آن‏ها به هنگام نبرد، دلیرْمردی‏های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده‏اند، آن‏چنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می‏آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ‏شناس بزرگ عرب و برادر علی علیه‏السلام ـ به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گفت: در میان عرب از پدرانش شجاع‏تر و قهرمان‏تر یافت نمی‏شود.
 
انتخاب ام البنین علیهاالسلام برای همسری علی علیه‏السلام
 
بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب‏شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
 
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بی‏مانند بودند، و حضرت علی علیه‏السلام نیز این انتخاب را پسندید.
 
خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام
 
بعد از این که عقیل شجره‏نامه‏های اَعراب را بررسی و ام‏البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه‏السلام ، او را نزد پدر ام‏البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برقرار شد.
 
امام علی علیه‏السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
 
اولین روز زندگی مشترک
 
روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه‏السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
 
وقتی غمِ زهرا، شد همدم مولا
 
تو آمدی ای گل، در خانه گل‏ها
 
بر دربِ حریمِ، کاشانه نشستی
 
یعنی که کنیزِ، این خانه تو هستی
 
محمدعلی شهاب
 
تغییر نام
 
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه‏السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد.
 
محبت بی‏دریغ ام البنین علیه‏السلام به فرزندان زهرا علیهاالسلام
 
ام‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند.
 
ام‏البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه‏ای دینی می‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
 
فرزندان ام‏البنین علیهاالسلام
 
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه‏السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان.
 
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.
 
مادر چهار شهید
 
با شهادت چهار فرزند ام‏البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
 
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیه‏السلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده‏ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏توانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
 
فرزندانم به فدای حسین علیه‏السلام
 
ام‏البنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیه‏السلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه‏السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیه‏السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏البنین فرمود: از حسین علیه‏السلام مرا خبر ده!
 
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏البنین پیوسته از امام حسین علیه‏السلام خبر می‏گرفت و می‏گفت: فرزندان من و آن‏چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
 
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را به آن حضرت داد، صیحه‏ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
 
این علاقه او به امام حسین علیه‏السلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
 
ام البنین، پاسدار خاطره عاشور
 
از ویژگی‏های بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه‏خوانی و نوحه‏سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل‏های آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیه‏السلام ، عبیداللّه‏ که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده‏ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع می‏رفت و نوحه می‏خواند.
 
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض می‏کرد و مردم را که اطراف او جمع می‏شدند، از جنایات بنی‏امیه، آگاه می‏نمود.
 
سفارش به دفاع از ولایت
 
هنگامی که امام حسین علیه‏السلام آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاالسلام به همراهان امام حسین علیه‏السلام چنین سفارش می‏کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیه‏السلام و فرمان‏بردار او باشید».
 
ام‏ البنین علیهاالسلام ، واسطه فیض الهی
 
ام‏البنین، همسر علی علیه‏السلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از این‏رو، مؤمنانِ حاجت‏مند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار می‏دهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو می‏زدایند.
 
اهل بیت علیهم‏السلام و ام البنین علیهاالسلام
 
محبت بی‏شائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فداکاری فرزندان وی در راه سیدالشهدا، در تاریخ بی‏پاسخ نماند. اهل بیت علیهم‏السلام هم در احترام و بزرگ‏داشت وی کوشیدند و بسیار از او قدردانی کرده، او را سپاس گفتند.
 
زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت. ایشان هم‏چنین در مناسبت‏های دیگر مثل عیدها، برای ادای احترام، به محضر ام البنین علیهاالسلام مشرّف می‏شد.
 
سخن بزرگان در بیان فضایل ام‏البنین علیهاالسلام
 
عالم جلیل‏القدر، زین‏الدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت ام‏البنین علیهاالسلام می‏گوید: «ام‏البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آن‏ها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می‏گذاشتند.» هم‏چنین علامه سید محسن امین می‏گوید: «ام البنین علیهاالسلام ، شاعری خوش‏بیان و از خانواده‏ای اصیل و شجاع بود.» علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می‏نویسد: «عظمت این زن (ام البنین) در آن‏جا آشکار می‏شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می‏دهند، به آن توجه نمی‏کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیه‏السلام می‏پرسد؛ گویی امام حسین علیه‏السلام فرزندِ اوست نه آنان.
 
روزهای آخر
 
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام‏البنین علیهاالسلام ، رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فداییِ ولایت و امامت بودند.
 
 
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته‏اند، به طوری که عده‏ای آن را سال 70 ق بیان کرده‏اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانسته‏اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. ام‏البنین را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیت‏های اسلامیِ مدفون در آن‏جا به خاک سپردند

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
ویژه نامه حضرت ام البنین
 
 

 

در کتاب " کنز المطالب " نوشته شده  به تاریخ 1321 هجری قمری نوشته " علّامه  سیّد محمّد باقر قره باقی همدانی " در باب سال و روز وفات  حضرت فاطمه کلابیّه  علیها سلام معروف به " ام البنین " به نقل از کتاب " اخیتارات"  طی حدیثی از اعمش  آمده است :

روز سیزدهم جمادی الثّانی که مصادف با جمعه بود بر امام زین العابدین وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس علیه السلام وارد شد و در حالیکه گریه می گرد ، گفت :

 " جدّه ام ام البنین علیها سلام از دنیا رفت. شما را به خدا ببینید چطور این روزگاز فریبکار ، خاندان کساء را در یک ماه دوبار عزادار کرد. "

مرحوم قره باقی می فرمایند :

پس از چندی از خبر دیگری مندرج د ر حاشیه کتاب " وقایع الشّهور و والایام " تالیف بیرجندی اطلاع یافتم که به نقل از اعمش نوشته شده است : در سیزدهم جمادی الثّانی و در سال 64 هـ.ق ام البنین وفات یافت و در قبرستان بقیع به قول مشهور دفن گردید.

اما قول دیگری در سال وفات حضرت ام البنین نیز معروف است که ایشان در سال 70 هـ . ق وفات یافته اند.

 
ام البنين کيست ؟

نامش فاطمه و کنیه‏اش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام و فرزندانش عباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند. آرام‏گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.

ولادت ام البنین علیهاالسلام

در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت ام‏البنین اطلاعی در دست نیست و تاریخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏اند، ولی یاد آور شده‏اند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخی از تاریخ‏نگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین می‏زنند.

بانویی از تبار دلاوران عرب

تاریخ گواهی می‏دهد که پدران و داییان حضرت ام‏البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آن‏ها به هنگام نبرد، دلیرْمردی‏های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده‏اند، آن‏چنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می‏آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ‏شناس بزرگ عرب و برادر علی علیه‏السلام ـ به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاع‏تر و قهرمان‏تر یافت نمی‏شود».

چگونگي انتخاب برای همسری علی علیه‏السلام

بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب‏شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بی‏مانند بودند، و حضرت علی علیه‏السلام نیز این انتخاب را پسندید.

خواستگاری

بعد از این که عقیل شجره‏نامه‏های اَعراب را بررسی و ام‏البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه‏السلام ، او را نزد پدر ام‏البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برقرار شد.
امام علی علیه‏السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.

اولین روز زندگی مشترک

روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه‏السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.


منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم

چرا ام البنين ؟!

فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه‏السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد.

محبت بی‏دریغ به فرزندان زهرا علیهاالسلام

ام‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند.

ام‏البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه‏ای دینی می‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.

فرزندان ام‏البنین علیهاالسلام

ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه‏السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.

مادر چهار شهید

با شهادت چهار فرزند ام‏البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.

وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیه‏السلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده‏ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏توانست نزد او آید و با او بجنگد؟

فرزندانم به فدای حسین علیه‏السلام

ام‏البنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیه‏السلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه‏السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیه‏السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏البنین فرمود: از حسین علیه‏السلام مرا خبر ده!

بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏البنین پیوسته از امام حسین علیه‏السلام خبر می‏گرفت و می‏گفت: فرزندان من و آن‏چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.

چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را به آن حضرت داد، صیحه‏ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.

این علاقه او به امام حسین علیه‏السلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.

  وفات این بی بی مجلّله را محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و تمامی محبّین اهل بیت (ع) تسلیت عرض می نمایم.

مادر؛
مادری که اگر چه در کربلا نبود،
ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق،
که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد
که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان،
که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر،
دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را،
حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!
مادری که
«ام البنین علیهاالسلام»
بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛
آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد!
مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند
و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»،
عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»،
بالاترین باور مهر پروری اش
مادری که برای همیشه،
با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات،
هر روز، هنگام غروب نجوا می کند!
مادری که بعد از شهادت
«عباس علیه السلام»
، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از
«گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه،
که از صحن مطهر کربلا می توان شنید!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!
روح آسمانی اش،
در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:52 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

سوگ نشین نهر علقمه

سید علی اصغر موسوی

مادر؛ مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟

مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!

مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!

مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!

مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد!

مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!

مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری اش

مادری که برای همیشه، با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می کند!

مادری که بعد از شهادت «عباس علیه السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!

مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می توان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!

روح آسمانی اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!

مادر ادب

سید عبدالحمید کریمی

ای همسر بافضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام ، دختر دلاوران عرب، ام البنین!

خدا تو را رحمت کند! نیک همسری برای علی علیه السلام بودی؛ هم او که به برادرش عقیل فرمود: زنی را به همسریم اختیار کن که فرزندانی شجاع برایم به دنیا آورد و «عقیل»، نام تو را بر زبان آورد که شجاع تر از پدران تو، در عرب نبوده است.

و تو، چهار پسر رشید برای علی علیه السلام آوردی تا دوست داران فرزندان زهرا علیهاالسلام باشند و فدائیان حسین علیه السلام در روز عاشورا.

اگر تو نبودی، چگونه در کربلا، «عباس» دلاور، علمدار دلیر حسین می شد که یزید، لعنت خدا بر او باد ـ از شجاعت او در نگهداری عَلَم در شگفت مانده بود؛ آن جا که دید بر پیکر علم سپاه حسین، تیر بسیار نشسته، مگر جای دست های علمدار. حیرت زده پرسید: این عَلَم در دست چه کسی بوده است، که با این همه تیر، علم را رها نکرده است؟

ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می شود در زلال آیینه اباالفضلت دید؛ آن جا که امان نامه شیطان را به سینه خاک کوبید و گفت: حیرتا! زاده ام البنین امان داشته باشد، اما میوه نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم زاده زهرای مطهّر، امان نداشته باشد؟

اگر تو همسر امیرالمؤمنین نبودی، چه کسی ماه بلند بالای بنی هاشم را به دنیا می آورد، که از طلعت زیبا و جمال دل آرایش، عرب، انگشت حیرت به دندان می گزید؟

بانوی بافضیلت بودی که ابوالفضل را چنان تربیت کردی، تا پشت و پناه حسین و لشگرش باشد و از کشته های دشمن، پشته بسازد.

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند.

هنوز صدای مرثیه هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است:

دیگر به من «مادرِ پسران» نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجه ام می اندازید. من پسرانی داشتم که مرا به نام آنها، «ام البنین» می خواندند.

اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛ چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند.

ای مادر وفا، که روح شریف چهار پسر وفادارت ـ «عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه » تجلی گاهِ وفای تو به علی علیه السلام و اولاد علی علیه السلام گردید.

که وفای آنان، درخششی از وفای تو بود!

آیا از شجاعت پدرانت که در رگ های تو جاری بود و از شرافت و فضیلتی که در تو می جوشید، غیر از این انتظار می رفت که فرزندت، قمر بنی هاشم، عبّاس رشید باشد که بر فوج اهریمنان تاخت.

چه نیک می شناختی فرزندانت را که در رثای آنان سرودی:

به من خبر دادند که عباس، با دست های بریده، با صورت به زمین افتاده اما پسرم! می دانم که اگر عمود آهنین بر سرت نمی کوفتند و شمشیر در دست می داشتی، هیچ کس یارای نزدیک شدن به تو را نداشت.

خدا تو را رحمت کند، ای شجاع زاده شجاع پرور، مادر پسران، ام البنین!

ام البنین صدایت کنم یا...؟

خدیجه پنجی

سلام، مادر شهامت، مادر رشادت و مادر شهادت! چه نیک آرمیده ای! چقدر آسوده، صورت به خاک نهاده ای! انگار همین دیروز بود! علی علیه السلام به عقیل فرمود: برایم از قبیله ای رشید و شجاع، همسری بیاب!

و تو، برگزیده این انتخاب بودی تا قدم به خانه وحی بگذاری

تا سایه مهربانی ات را مادرانه، بر خانه وحی بگسترانی.

که تو هم فاطمه بودی؛ فاطمه ای که می خواست جگر گوشه های بانویش فاطمه علیهاالسلام را پناه باشد!

فاطمه ای که می خواست زینبِ فاطمه علیهاالسلام را مادری کند! فاطمه ای که می خواست حسین فاطمه علیهاالسلام را عاشقانه خدمت کند!

تو آمدی! یعنی باید می آمدی! تا مادر حماسه شوی و حماسه را در دامان خود بپروری.

هنوز تاریخ، لحظه ورودت به خانه وحی را به خاطر دارد!

تو، عروس مهربانی ها و خوبی ها، قدم به خانه نگذاشتی و گفتی: تا دختر بزرگ خانه اجازه نفرماید، وارد نمی شوم.

و این، از بانویی چون تو، دور نبود، که همه تاریخ، به ادب و نجابت و وقار تو سوگند می خورد.

تو آمدی و خاتون مهربان خانه شدی، تا زینب علیهاالسلام ، سنگ صبوری برای درد دل داشته باشد.

تا حسین علیه السلام ، بیش از این، در اندوه کوچه های بنی هاشم، تنها نماند.

تا حسین علیه السلام ... آه! همه می دانند که تو چقدر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را دوست می داشتی.

آن قدر، به فرزندان بانویت فاطمه علیهاالسلام ، عشق داشتی که به مولایت علی علیه السلام گفتی: مولا! دیگر مرا فاطمه خطاب نکنید؛ به خدا تاب اندوه کودکان بانو را ندارم؛ نام فاطمه علیهاالسلام دل زینب را به درد می آورد. و آنوقت تو شدی ام البنین؛ مادر سروهای آزاده!

تو آمدی تا نوری دیگر از خانه علی علیه السلام ساطع شود و شعاعش، همه هستی را به تماشا بخواند. با تو، نور علی نور، تحقق یافت و ماه بنی هاشم، قمر منظومه ولایت گردید و به حق، تو لایق این ماه بودی.

ام البنین!

اینک تو مادر پسری هستی که قرار است علمدار کربلا باشد و ساقی گل های محمدی صلی الله علیه و آله وسلم .

تو مادرِ آفتابی شدی، که قرار است، تمام عالم در سایه امن، بیاساید. و به راستی که فقط تو لایق این ماه بودی!

مگر می شود از تو نگفت؟

مگر می شود از آن همه عظمت حرفی نزد؟!

وقتی خبر شهادتِ پسرت را، امیدت را و نور چشمت را شنیدی، گفتی: پسرم فدای حسین فاطمه! سلام بر تو، مادر وفا، مادر ادب و مادر عشق!

ام البنین!

دیگر مرا ام البنین نخوانید!

نزهت بادی

دیگر مرا ام البنین نخوانید؛ تا جای پای خاطرات برهنه کودکی های پسرانم در ساحل خالی دریای توفانی خیالم، با اندوه مادرانه ام، پُر نشود!

کدام تندیس تاریخی، در میانه میدان شهر آرزوهای زیر تیغ رفته ام، می تواند گوشه ای از پیکره دست نیافتنی عباس علیه السلام را تجسمی دوباره بخشد؟

آن بغض پنهان در رجزهای ناخوانده «ابن اسداللّه » که در ابهت غرش هیچ شیری بازگو نخواهد شد، تارهای حنجره زخمی مرا نیز از صدای زندگی انداخته است!

مرا به نام مادر خطاب نکنید، تا گهواره عقاب تیزبال بنی هاشمی ام، بر فرار قله کوه های غرورم، با لرزش دستان ناامیدم از حرکت باز نایستد!

چه کسی برق آسمان چشمان درخشان او را به باران خون و اشک تبدیل کرد؛ بی آن که از صدای رعدآسای تکان بال و پرش بهراسد؟

پدرش علی علیه السلام که دست خدا بود، او را به دور دست ترین نقطه آسمانی، مشق پرواز داده بود تا پنجه هیچ کفتاری نتواند بال و پرش را زخمیِ خیانت خویش کند!

آه از آن لحظه ای که عقابی بر زمین بیفتد!

همین است که از عاشورای خبر مصیبت علقمه تا کنون، زمین زیر پایم می لرزد و من برای پیری ام، عصایی نمی یابم جز قامت خمیده زینب علیهاالسلام که مهتاب نیمه جان شب های کوری دلم گشته!

 

 

حوزه


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:47 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

کد مطلب: 10679 |

سیزدهم جمادی الثانی:
وفات حضرت ام البنین مادر گرامی حضرت عباس علیه السلام تسلیت باد
 

مرکزی نیوز : «ام ‏البنین، فاطمه کلابیه‏»، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او پر از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است.


سرویس دین و اندیشه مرکزی نیوز ؛

چند سال بعد از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

«ام ‏البنین، فاطمه کلابیه‏»، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او پر از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگیهاى فردى این بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربیت فرزندانى که همگى پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگى خویش دست از ولایت نکشیده ‏اند و پیام ‏رسانى و مبارزه سیاسى این بانوى کریمه (سلام الله علیها) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نام های عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. هر چهار برادر به امام خویش، حسین (علیه السلام) وفادار بودند. فرزند نخستشان، حضرت عباس (علیه السلام)، مولود پاک و زیبایی به نام قمر پرفروغ بنی هاشم، علمدار کربلاست.

این بانوی بزرگوار فرزندانى تربیت کرد که فدایى ولایت و امامت‏ بودند و هر ۴ تن در کربلا قربانى آرمانهاى «ولى‏» و «امام‏» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام‏ البنین (سلام الله علیها) امضاى سبز مولاى متقیان على (علیه السلام) قرار گرفت.

ارادت قلبی ام البنین (سلام الله علیها) به خاندان پیامبر (صلوات الله علیه) آنقدر بود که امام حسین (علیه السلام) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (علیه السلام) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (علیه السلام).

در جریان کربلا بانوانى که از کربلا به مدینه مراجعت کردند، در خانه امّ البنین سلام اللَّه علیها عزادارى مى‏کردند. آن حضرت اگرچه در کربلا نبود ولى از ناله و گریه قرار نداشت و همه روزه به بقیع مى‏رفت و آنقدر جانسوز مرثیه مى‏خواند که مروان با آن همه قساوت قلب گریه مى‏کرد. هنگامى که زنها او را امّ البنین خطاب مى‏کردند و تسلیت مى‏دادند، مى‏فرمود: «دیگر مرا امّ البنین نخوانید… ».

این همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏ دار پیام ‏آوران کربلا پس از حضرت زینب (سلام الله علیها) که لحظه لحظه عمر خویش را با خداى خود معامله کرد و لحظه ‏اى خطا و انحراف در زندگى وى راه نیافت در سال ۶۴ ه.ق دار فانى را وداع گفت و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا (صلوات الله علیه)، امام حسن (علیه السلام)، و فاطمه بنت‏ اسد و دیگر چهره‏ هاى درخشان شریعت محمدى (صلوات الله علیه) به خاک سپرده شد.

حضرت ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .
ام البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گریست و این اشعار را زمزمه می ‏کرد:
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۱۵۱۱۳
 

بسته ویژه وفات حضرت ام البنین (س)  

برای مادر ادب و وفا، ولایت مداری و خضوع و خشوع در برابر حق قدمی برداشتن توفیق می خواهد و توشه ای از معرفت.
 وارث:  برای مادر ادب و وفا، ولایت مداری  و خضوع و خشوع در برابر حق قدمی برداشتن توفیق می خواهد و توشه ای از معرفت. 
چگونه می توان گفتن از مادری که چون عباسی را در دامان پرورش داده است، مادری که فرزندانش اسطوره ی ادب، شهامت،شجاعت  و ولایت پذیری و معرفتند. 
 
 تقدیم به مادر باب الحوائج، مادری که  آفتاب از او وقار و روشنی میگیرد، ام البنین سلام الله علیها
 
کی مدینه تو را ز یاد خواهد برد؟
 
 
 
 
 
 
کلام ولی در خصوص مادر وفا
 

 

 

در موضوعات مربوط به مرثيه، مرثيه‌ى سيدالشهداء و قضاياى كربلا. خب، انسان مى‌بيند زبان‌حالهائى كه گفته ميشود، زبان‌حالهاى زيادى است؛ البته ممكن است بعضى‌اش هم مطابق با واقع نباشد، يعنى چيزهائى نباشد كه انسان بتواند آنها را تأييد كند؛ ليكن زمينه‌هائى وجود دارد. من مثلاً درباره‌ى مصيبت حضرت اباالفضل (عليه الصّلاة و السّلام) به نظرم ميرسيد كه يكى از بخشهاى مهم و جذابى كه ميتواند اين مصيبت را بيان كند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّى ويك امّ البنين»، يا آن شعر ديگرى كه به ايشان منسوب است. خب، اين دو تا شعر است. البته اينها ترجمه‌ى شعرى هم شده، ترجمه‌ى خيلى جالبى نيست، خيلى قوى نيست؛ اما خود اين يك عرصه است: مادرى است؛ صورت قبر چهار جوانش را كه در كربلا شهيد شدند، در بقيع ميكشد و نوحه‌سرائى ميكند و حماسه مى‌آفريند. همه‌اش اشك ريختن و تو سر زدن هم نيست - البته اشك ريختن هست، اشكالى هم ندارد - بلكه حماسه‌آفرينى است، افتخار به اين جوانهاست. اين يك عرصه‌ى خيلى خوبى است، كه از اينگونه عرصه‌ها براى مصيبت خيلى بايد استفاده كرد. يا توصيف بعضى از حالات روحى قهرمانان كربلا، از جمله شبيه آنچه كه عمان سامانى گفته، كه لحظات رفتن حضرت سيدالشهداء به عرصه‌ى ميدان را تصوير ميكند - حالا چقدر واقعيت دارد، من نميدانم؛ البته روضه‌خوانها ميخوانند - كه حضرت زينب آمدند جلو، راه را گرفتند و گفتگوئى بين اين دو بزرگوار انجام گرفت. عمان از اين گفتگو استفاده كرده براى تشريح شخصيت حضرت زينب.

 

1390/03/25 بيانات امام خامنه ای در ديدار جمعى از شعراى آئينى

 

در خانه ولا:

 

جناب ام البنين،همسر على عليه السلام،چهار پسر از على دارد.مورخين نوشته‏اند على عليه السلام مخصوصا به برادرش عقيل توصيه مى‏كند كه زنى براى من انتخاب كن كه‏«ولدتها الفحولة‏» از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لى ولدا شجاعا»مى‏خواهم از او فرزند شجاع به دنيا بيايد.(البته در متن تاريخ ندارد كه على عليه السلام گفته باشد هدف و منظور من چيست،اما آنها كه به روشن بينى على معترف و مؤمن‏اند مى‏گويند على آن آخر كار را پيش بينى مى‏كرد.) عقيل،ام البنين را انتخاب مى‏كند.به آقا عرض مى‏كند كه اين زن از نوع همان زنى است كه تو مى‏خواهى.چهار پسر كه ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از اين زن به دنيا مى‏آيند،هر چهار پسر در كربلا در ركاب ابا عبد الله حركت مى‏كنند و شهيد مى‏شوند.وقتى كه نوبت‏ بنى هاشم رسيد،ابا الفضل كه برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم مى‏خواهد شما قبل از من به ميدان برويد،چون مى‏خواهم اجر شهادت برادر را ادراك كرده باشم.گفتند:هر چه تو امر كنى.هر سه نفر شهيد شدند،بعد ابا الفضل قيام كرد.اين زن بزرگوار(ام البنين)كه تا آن وقت زنده بود ولى در كربلا نبود،شهادت چهار پسر رشيد خود را درك كرد و در سوگ آنها نشست.در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت ‏حسين بن على عليه السلام شهيد شدند.براى اين پسرها ندبه و گريه مى‏كرد.گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مى‏نشست و ندبه‏هاى جانسوزى مى‏كرد.زنها هم دور او جمع مى‏شدند.مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آنهمه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى‏آمد و مى‏ايستاد و مى‏گريست.از جمله ندبه‏ هايش اين است:

لا تدعونى ويك ام البنين

تذكرينى بليوث العرين

كانت‏بنون لى ادعى بهم

و اليوم اصبحت و لا من بنين

اى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مى‏خوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مى‏افتم و دلم آتش مى‏گيرد.زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم ( برگرفته از مجموعه آثار شهید مطهری ج 17 ص 242)

 

 

سوگ نشین نهر علقمه

مادر؛ مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟

مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!

مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!

مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!

مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد!

مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!

مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری اش

مادری که برای همیشه، با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می کند!

مادری که بعد از شهادت «عباس علیه السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!

مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می توان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!

روح آسمانی اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!" سید علی اصغر موسوی"

 

 

مادر ادب

ای همسر بافضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام ، دختر دلاوران عرب، ام البنین!

خدا تو را رحمت کند! نیک همسری برای علی علیه السلام بودی؛ هم او که به برادرش عقیل فرمود: زنی را به همسریم اختیار کن که فرزندانی شجاع برایم به دنیا آورد و «عقیل»، نام تو را بر زبان آورد که شجاع تر از پدران تو، در عرب نبوده است.

و تو، چهار پسر رشید برای علی علیه السلام آوردی تا دوست داران فرزندان زهرا علیهاالسلام باشند و فدائیان حسین علیه السلام در روز عاشورا.

اگر تو نبودی، چگونه در کربلا، «عباس» دلاور، علمدار دلیر حسین می شد که یزید، لعنت خدا بر او باد ـ از شجاعت او در نگهداری عَلَم در شگفت مانده بود؛ آن جا که دید بر پیکر علم سپاه حسین، تیر بسیار نشسته، مگر جای دست های علمدار. حیرت زده پرسید: این عَلَم در دست چه کسی بوده است، که با این همه تیر، علم را رها نکرده است؟

ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می شود در زلال آیینه اباالفضلت دید؛ آن جا که امان نامه شیطان را به سینه خاک کوبید و گفت: حیرتا! زاده ام البنین امان داشته باشد، اما میوه نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم زاده زهرای مطهّر، امان نداشته باشد؟

اگر تو همسر امیرالمؤمنین نبودی، چه کسی ماه بلند بالای بنی هاشم را به دنیا می آورد، که از طلعت زیبا و جمال دل آرایش، عرب، انگشت حیرت به دندان می گزید؟

بانوی بافضیلت بودی که ابوالفضل را چنان تربیت کردی، تا پشت و پناه حسین و لشگرش باشد و از کشته های دشمن، پشته بسازد.

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند.

هنوز صدای مرثیه هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است:

دیگر به من «مادرِ پسران» نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجه ام می اندازید. من پسرانی داشتم که مرا به نام آنها، «ام البنین» می خواندند.

اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛ چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند." سید عبدالحمید کریمی"

 

 
یاور و یار حبل المتینی

یاور و یار حبل المتین سیدتی ام البنین

 بانوی بیت الولا و دین سیدتی ام البنین

هستی تو فدای مکتب

ذکر تو نغمه های یا رب

گفتی هستم کنیز زینب

 یا ام الابالفضل 

ای به ولایت نور دو عین مادر حامی حسین

حبیبه ی شاه عالمین مادر حامی حسین

گفتی ای نور چشم مادر

 فانی عشق عالمینی

 پسرم تو عبد حسینی

یا ام الابالفضل 

ام البنین نور چشم تو به علقمه به علقمه

 ذکر لبش شد به موج خون یا فاطمه یا فاطمه

حاجت تو آخر روا شد

دست او از تنش جدا شد

 محو روی خیرالنسا(س) شد

یا ام الابالفضل

 
ام البنین مدد

بانوی آفتاب ، ام البنین مدد

یار ابوتراب ، ام البنین مدد

هستی به تاب و تب ، ام البنین مدد

ای مادر ادب ، ام البنین مدد

روشنگر دلی ، ام البنین مدد

امّ الفضائلی ، ام البنین مدد

اوصاف تو بُوَد ، بر نخل دین رطب

سقا ز تو گرفت ، درس خوش ادب

در شهر یثرب ای ، بانوی عالمین

تو فاطمی شدی ، با گریه بر حسین

گفتی فدای او ، اولاد من همه

هستم کنیزه بر ، اولاد فاطمه

نذر عزای او ، احساس من بُوَد

قربانی حسین ، عباس من بُوَد

با تیغ کوفیان ، دستش شده جدا

با ضربی از عمود ، فرقش شده دو تا

اهل حرم همه ، در ذکر آب و آب

عباس من شده ، شرمنده ی رباب
 

شعر حاج منصور در شب وفات حضرت ام البنين

شعر حاج منصورارضی در روز وفات حضرت ام البنین (س) در حسینیه صف لباس فروشها

بدون ماه قـــدم مــــی زنم ســــــــــــحر ها را

گرفته اند از این آســــــــــــــمان قمر ها را

چقدر خاک ســرش ریخته است، معلوم است

رسانده است به خانم کســــی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصــــــــــــــا مانده

گرفته اند از این قد کمان پســــــــــــرها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهــــــایش

بیاورند برایش فقط سپـــــــــــــــــرهـــــا را

نشسته است سر راه و روضـــــــه می خواند

که در بیاورد آه آه رهگذرهــــــــــــــــــــا را

ندیده است اگر چه ولی خـــــــــــــــــــبر دارد

سر عمود عوض کرده شکل سرهــــــــا را

کنـــــــــــــار آب دو تا دست بر روی یک دست

رسانده است به ما خانم این خبرهــــــا را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بــــــــــــــــگو

ز عون دم زد و گفتی که از حسین بــــــگو

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شــــــــــــــــدی

برای خانه مولا که انتخاب شـــــــــــــــــدی

به خانه ولی الله اعظم آمـــــــــــــــــــــــدی و

دلیل عزت قوم بنی کلاب شـــــــــــــــدی

به جای اینکه شَوی مُدعیه همســــــــری اش

کنیز حلقه به گوش ابوتراب شــــــــــــدی

تنور خانه حیدر دوباره گرم شــــــــــــــــــــد و

برای چرخش دستار انتخاب شـــــــــــدی

چهار تا پســـــــــــــــــــر آوردی برای عــــلی

که جای فاطمه ام البنین شــــــــــــــــدی

دلت همیشه چنین شوهری دعا می کـــرد

تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شـــــدی

اگر چه ضرب غلافــــــــــی به بازویت نگرفت

میان کوچــــــــــــه به دیوار زانویت نگـرفت

تو را به قصد جسارت کســـــی اسیر نکرد

به چادر عربیـــــــــــــــــه تو خار گیر نکرد

تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن

به غیـــــــــــر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد

به احتـــــــــــــرام همــــــان تکه بوریا دیگر

زمین خـــــــــــــانه تو نیـــــت حصیر نکرد

از آن زمــــــــــان که شنیدی خزان گلها را

هــــــــــــــــوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد

چه خوب شــــــــــد که نبودی کربلا بینی

که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد

به نعـــــــــــــــــــل تازه گرفتند تا بدنها را

به ضــــــــرب دست لگد میزدند زن ها را

 

پیامک های ویژه وفات حضرت ام البنین

 

ای مادر چهار کشته ی عاشورا

ای مرثیه خوانِ ماتم تاسوعا

هر جا که تو را زینب کبری می دید

می گفت که ای وای ، نیامد سقا

****

 

 

 

 

عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته

زبان بگیر به شیون زبان تورفته

صدای وای حسینش به گوش می آید

اگرچه صاحب آه و فغان تو رفته

****

خاک بقیع و صورت غمهای کربلا

انگشت و نقش قصِّه ی صحرای کربلا

امُّ البنین بی پسر و روضه های سر

امُّ البنین و غصِّه ی سقّای کربلا

****

 

 

 

 

ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو

با من ز سَر و دستِ علمدار مگو

عباس ، فدای قَد و بالای حسین

با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو

****

 

 

 

 

عباس تو سر لشکر گردان یمینی

هم فخر سمایی و هم شاه زمینی

هرجا ادبت وصف شود خلق بگویند

الحق ثمری ز حیدر و ام بنینی

****

 

اگر عباس ماه هاشمین است

هنر جوی امیرالمومنین است

اگر اسطوره ی فخر و ادب شد

چو مامش حضرت ام البنین است

****

 

پروانه ایم و بر اهل بیت سوخته ایم

این چشمه اشک به مشک خود دوخته ایم

گر خادم سادات علی هستیم ما

از ام البنین این روش آموخته ایم

 

****

 

سر اردات ما نزد حضرت زهراست

میان عرصه ی عالم ، فاطمه تنهاست

کنون که فخر سیادت نصیبمان نشده

ام البنین برای ما حضرت زهراست

****

 

حضرت اُم البنین گر صاحب منصب شده است

گر که مادر از برای ماهتاب شب شده است

گر که نامش این چنین باشد میان جمع عشق

چون همه عمر او کنیز حضرت زینب شده است

 

 
 
مداحی:
 
حاج محمود کریمی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حاج مهدی سلحشور
 
 
 
 
 
حاج سید مهدی میرداماد
 
 
 
 
 
 
 
 
کربلایی حمید علیمی
 
 
 
حاج حسین سیب سرخی
 
 
 
 
 
/پ120

 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

nesws

کد خبر: ۲۰۸۹۷
 
 
 

سالروز وفات حضرت ام البنین مادر گرامی

حضرت عباس (علیه السلام) تسلیت باد

 

حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
حضرت ام البنين(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روايت است كه امير المؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند.
 
حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
 
ام البنين براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گريست و اين اشعار را زمزمه می ‏كرد:
 
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
 
 
شیعه نیوز

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:38 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

ویژه نامه حضرتویویژه نامه حضرت ام البنینژه نامه حضرت ام البنین ام البنین

زندگینامه اجمالی ام البنین سلام الله علیها

ازدواج امير المؤمنين على عليه السلام با ام البنين سلام الله عليها  
پس از آنكه امير المؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه شهيده راه ولايت و امامت نشست ، برادرش عقيل بن ابى طالب عليه السلام را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام را در كربلا يارى كند. (101)
عقيل ، ام البنين كلابيه عليه السلام را براى حضرت على عليه السلام برگزيد كه قبيله و خاندانش ، بنى كلاب ، در شجاعت بى مانند بودند. (102) بنى كلاب از حيث شجاعت و دلاورى در ميان عرب زبانزد بودند، ولبيد درباره آنان چنين سروده است ما بهترين زادگان عامر بن صعصعه هستم و كسى بر اين ادعا خورده نمى گرفت . الو براء، همبازى نيزه ها (ملاعب الاءسنة )، كه در عرب در شجاعت مانند او را نديده بود، از همين خاندان است . (103)
حضرت امير المؤ منين عليه السلام اين انتخاب از پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام البنين سلام الله عليه فرستاد. پدر، خشنود از اين وصلت مبارك ، نزد دختر خود شتافت و او نيز با سر بلندى و افتخار پاسخ مثبت داد و پيوندى هميشگى بين وى و مولاى متقيان على بن ابى طالب عليه السلام برقرار شد. امام عليه السلام در همسر عقلى سترگ ، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيكو مشاهده كرد و او را گرامى مى داشت و از صميم قلب در حفظ حرمت او كوشيد.

ام البنين ، و دو سبط پيامبر صلى الله عليه و آله  
ام البنين بر آن بود كه جاى خالى مادر آنها را در زندگى دو سبط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دو ريحانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و دو سرور جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسين عليه السلام ، پر كند؛ مادرى كه در اوج شكوفايى پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال خود زد.
فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله در وجود اين بانوى پارسا، مادر خود را مى ديدند، و رنج فقدان مادر را كمتر احساس مى كردند. ام البنين سلام الله عليه ، فرزندان دخت گرامى رسول اكرم صلى الله عليه و آله را بر فرزندان خود كه نمونه هاى والاى كمال بودند مقدم مى داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان مى كرد.
تاريخ جز اين بانوى پاك كسى را به ياد ندارد كه به اصطلاح فرزندان هووى خود را بر فرزندان خويش مقدم بدارد. ليكن ام البنين سلام الله عليه توجه به فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله را فريضه اى دينى مى شمرد، زيرا خداوند متعال در كتاب خود همگان را به محبت آنان دستور داده (104)،و آنان امانت و ريحانه رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند (105). ام البنين با درك عظمت آنان به خدمتشان قيام كرد و در اين راه از بذل آنچه در توان داشت دريغ نورزيد.
گويند همان روز كه پاى در خانه مولا عليه السلام گذاشت ، حسنين عليه السلام هر دو مريض بوده و در بستر افتاده بودند. اما عروس تازه ابو طالب عليه السلام به محض آنكه وارد خانه شد خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادرى مهربان به دلجويى و پرستارى آنان پرداخت (106). چنانكه گفته مى شود خود نيز پس از چندى به مولا پيشنهاد داد كه به جاى فاطمه ، كه اسم قبلى واصلى وى بوده ، او را ام البنين صدا زند، تا حسنين عليه السلام از ذكر نام اصلى او توسط مولا عليه السلام به ياد مادر خويش ، فاطمه زهرا سلام الله عليه ، نيفتاده و در نتيجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعى نگردد و رنج بى مادرى آنها را آزار ندهد

اهل بيت عليه السلام ، و ام البنين سلام الله عليها  
محبت بى شائبه ام البنين سلام الله عليه در حق فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و فداكاريهاى فرزندان او در راه سيد الشهداء عليه السلام ، در تاريخ بى پاسخ نماند. اهل بيت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان كوشيدند و از قدردانى نسبت به آنان چيزى فرو گذار نكردند.
شهيد كه از فقهاى قله پوى شيعه است ، مى گويد: ام البنين سلام الله عليه از زنان با فضيلت و عارف به حق اهل بيت عليه السلام بود. وى محبتى خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستى آنان كرده بود. آنان نيز براى او جايگاهى والا و موقعيتى ارزنده قائل بودند. زينب كبرى سلام الله عليه پس از رسيدن به مدينه به محضرش شتافت و شهادت چهار فرزندش را تسليت گفت . چنانكه در اعياد نيز، براى اداى احترام ، به محضرش ‍ مشرف مى شد.
رفتن نواده رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، شريك نهضت حسينى و قلب طپنده قيام امام حسين عليه السلام يعنى زينب كبرى عليه السلام ، نزد ام البنين سلام الله عليه و تسليت گفتن شهادت فرزندان برومندش ، نشان دهنده منزلت والاى ام البنين سلام الله عليه نزد اهل بيت عليه السلام است .

ام البنين سلام الله عليها واسطه فيض الهى  
اين بانوى بزرگوار نزد مسلمانان جايگاهى ويژه دارد، و بسيارى از انان معتقدند او را نزد خداوند منزلتى والاست و اگر دردمندى او را به درگاه حضرت بارى تعالى شفيع و واسطه قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد. لذا به هنگام سختيها و درماندگيها، اين مادر فداكار را شفيع خود قرار مى دهند. البته بسيار هم طبيعى است كه ام البنين سلام الله عليه نزد پروردگار مقرب باشد تا زيرا وى فرزندان پاره هاى جگر خود را خالصانه در راه خدا و استوارى دين حق تقديم داشته است . (107) در خلال كراماتى كه در بخش سوم كتاب حاضر آمده ، با جلوه هايى از مقام والاى ام البنين سلام الله عليه در عالم معنا آشنا خواهيم شد.

سلسله نسب ام البنين سلام الله عليها  
وى فاطمه دختر حزام (108) بن خالد بن ربيعه بن وحيد بن كعب بن عامر بن كلاب بن ربيعة بن عامر بن صعصعة بن معاوية بن بكر بن هوازن است .
مادر او شمامه (109) از خانواده سهل بن عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب مى باشد و جده هايش عبارتند از:
جده اول : عمره دخت طفيل بن مالك احزام بن جعفر كلاب .
جده دوم : كبته دخت عروة الرحال فرزند جعفر بن كلاب .
جده سوم : ام خشف دخت ابى معاوية فارس هزار بن عبادة بن عقيل بن كلاب .
جده چهارم : فاطمه دخت جعفر بن كلاب . (110)
جده پنجم : عاتكه دخت عبدالشمس بن عبد مناف بن قصى ، جده حضرت رسول صلى الله عليه و آله است كه در عمدة الطالب نام او را فاطمه دانسته است .
جده ششم : آمنه دخت وهب بن عمير بن نصر بن قعين بن حرث بن ثلعبه بن ذودان بن اسد بن خزيمه .
جده هفتم : دخت جحدر بن ضبيعه اغر بن قيس بن ثلعبية بن عكاية بن صعب بن على بن بكر بن وائل بن ربيعه بن نزار، جد حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله .
جده هشتم : دخت ملك بن قيس بن ثعلبه .
جده نهم : دخت الراءسين : خشين بن ابى عصم بن سمح بن فزاره (در قاموس اللغة خشين بن لاى ، و در تاج العروس لاى بن عصيم آمده است ).
جده دهم : دخت عمر بن صرمة بن عوف بن سعد بن ذبيان بن بغيض بن ريث بن غطفان .
اينان جده هاى ام البنين سلام الله عليه ، مادر ابوالفضل العباس عليه السلام ، هستند كه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين از ايشان ياد كرده است . تاريخ گواهى مى دهد كه پدران و داييهاى ام البنين سلام الله عليه در دوران قبل از اسلام جزو دليران عرب محسوب مى شده اند و مورخان آنان را به دليرى و جلادت در هنگام نبرد ستوده اند. افزون بر اين ، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانى ، سالار و بزرگ پيشواى قوم خود نيز بوده اند، آنچنان كه سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود آورده اند. اينان همانانند كه عقيل به امير المؤ منين عليه السلام گفت : در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر يافت نشود (111).
امير المؤ منين عليه السلام نيز مقصودش از آن پرس و جو آن بود كه زنى را به همسرى خويش برگزيند كه زاده دلاوران عرب باشد، چرا كه مسلم است سرشت و خصايص ‍ اجداد به فرزندان منتقل مى شود، و فرزندان نيز آن ويژگيها را به نسلهاى بعدى منتقل مى سازند. بر اين اساس است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: دايى به منزله يكى از دو زوج است (يعنى دايى نيز چون پدر و مادر، در صفات و اخلاق طفل مؤ ثر است ) پس براى جايگاه نطفه خود همسرى شايسته برگزينيد.
در اينجاست كه مى بينيم در وجود شريف ابوالفضل عليه السلام دو گونه شجاعت در هم آميخته است : 1. شجاعت هاشمى و علوى كه ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدر سرور اوصيا به او رسيده ؛ و 2. شجاعت عامرى كه از جانب مادرش ام البنين سلام الله عليه ارث برده است ، زيرا كه در ميان تيره مادريش جدى پيراسته چون عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب (جد ثمامه مادر ام البنين ) بوده است كه به سبب قهرمان سالارى و شجاعتش او را ملا الاءسنة يعنى كسى كه سر نيزه ها را به بازى مى گيرد، مى ناميدند. اين لقب را نخستين بار حسان در باب او به كار برد، چون ديد كه يك تنه با شجاعانى كه او را احاطه كرده بودند پيكار مى كند، و لذا گفت : وى سر نيزه ها را با دستش به بازى گرفته است .
نيز از اوس بن حجر نقل شده كه درباره عامر گفته است :

يلاعب اطراف الاءسنة عامر
فراح له حظ الكتائب اءجمع

عامر سر نيزه ها را به بازى مى گيرد، پس او در كار آيى و توان نظامى ، به تنهايى يك لشگر را در خود جمع دارد.

عامر بن مالك همان كسى است كه برادر زاده اش ، عامر بن طفيل ، با علقمة بن علاثه قرار گذاشتند كه هر كدام نسبت و حسب افتخارآميزترى داشت و به نفع او حكم شد، صد شتر از ديگرى بستاند. بدين منظور، هر يك ، يكى از پسران خود را نزد مردى از بنى وحيد به گرو گذاشتند (و ضمانت و رهن نيز از آن هنگام داير گرديد). چون ابن طفيل در اين مورد از عمويش ، عامر بن مالك ، كمك خواست ، اين مرد دلير نعلين خود را به او داد و گفت : براى تعيين شرافت خود از اين نعلين كمك بگير، زيرا من با آن چهل مرباع را به دست آورده ام (112).

مرباع ، ربع غنائم جنگى ئى بوده است كه پس از پيروزى يك قوم بر قوم ديگر در زمان جاهليت به رئيس قبيله مى رسيد. اين نعلين ، مخصوص رئيس و پيشواى قوم بوده كه در ايام نبرد آن را مى پوشيده است ، والا مزيتى نداشته كه براى تعيين افتخار و مباهات به نسبت به كار رود.

ديگر از اجداد مادرى حضرت ابوالفضل عليه السلام ، عامر بن طفيل بن مالك بن كلاب ، برادر عمره : جده اول ام البنين سلام الله عليه مى باشد كه فوقا از او ياد شد. او گراميترين مردم در عصر خود و نام آورترين شجاعان و دلاوران عرب بود. حتى گويند كه : هرگاه يكى از اعراب نزد قيصر روم مى رفت قيصر به او مى گفت : تو با عامر بن طفيل نسبتى دارى ؟ اگر وى ميان خود و عامر نسبتى بر مى شمرد، گراميش كمى شمرد و صله و احسان به او مى كرد، و الا روى خوش به او نشان نمى داد. (113)
نيز از اجداد مادرى ام البنين سلام الله عليه ، عروة الرحال فرزند عتبة بن جعفر بن كلاب ، پدر كبشه : جده دوم اين بانو مى باشد. عروه با پادشاهان رفت و آمد بسيار داشت و او را نزد آنها پايگاه و منزلتى رفيع بود، و به همين خاطر هم او را رحال (يعنى جهانگرد) ناميده اند.
از ديگر نياكان ام البنين ، طفيل : فارس قرزل است كه پدر عمره (جده اول اين بانوى بزرگوار) مى باشد. او نيز در شجاعت و قهرمان سالارى زبانزد همگان بوده و با ملاعب الاءسنة ربيعه ، عبيده ، و معاويه (پسران جعفر بن كلاب ) برادر بوده است . گويند: يك روز صبح آنان بر نعمان بن منذر (امير مشهور عرب ) وارد شدند و مشاهده كردند كه يكى از ياران و همنشينان امير، موسوم به ربيع بن زياد عبسى ، با امير مشغول غذا خوردن است . آنان مطلع شده بودند كه ربيع نزد حاكم ايشان سعايت كرده است . لبيد، كوچكترين فرزند ربيعه (يكى از برادران ياد شده )، اشعارى در مدح طائفه و عموهاى خويش و ذم ربيع بن زياد سرود كه نعمان و ديگر همنشينانش بر او انكار نورزيدند، و اين به لحاظ شرافت و بزرگمنشى غير قابل انكار آنان بود. حتى پس از اين ماجرا، امير آن شخص ‍ سخن چين را از خود راند و ابياتى در توبيخ او سرود.

ام البنين سلام الله عليها همسرى جز اميرالمؤ منين على عليه السلام برنگزيد
گروهى از مورخين برآنند كه اميرالمؤ منين عليه السلام با ام البنين سلام الله عليه ، دختر حزام عامريه ، بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله عليه ازدواج نمود. (114) دسته اى ديگر مى گونيد كه اين امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده است . (115) اما در هر حال ، مسلم است كه اين ازدواج بعد از صديقه كبرى سلام الله عليه صورت گرفته است ، زيرا تا فاطمه سلام الله عليه زنده بود خداوند ازدواج با زنان را بر اميرالمؤ منين عليه السلام حرام نموده بود. (116)
ام البنين داراى چهار پسر به نامهاى عباس ، عبدالله جعفر، و عثمان گرديد كه سرور همه آنان حضرت عباس عليه السلام مى باشد. اين بانوى بزرگوار، بعد از امير المؤ منين على عليه السلام مدتى طولانى زنده بد و با كسى نيز ازدواج نكرد؛ همچنانكه امامه و اسماء بنت عميس و ليلى نهشيله چنين نمودند و اين چهار زن آزاده ، كمال وفادارى را در حق شوى و سرورشان امير المؤ منين على عليه السلام انجام دادند. (117)حتى يك بار مغيرة ين نوفل و يك بار نيز ابو هياج بن سفيان از امامه خواستگارى كردند، اما او امتناع ورزيد و حديثى از على عليه السلام نقل كرد كه همسران پيامبر و جانشينش بعد از مرگ ايشان نبايد به همسرى كسى درآيند، بر پايه اين سفارش ، زنان وارسته مزبور، تن به ازدواج با كسى ندادند. (118)
در باب عظمت مقام و علو معرفت حضرت ام البنين سلام الله عليه به مقام و موقعيت اهل بيت عليه السلام همين بس نوشته اند: چون ازدواج اميرالمؤ منان عليه السلام در آمد، امام حسن و امام حسين عليه السلام بيمار بودند، و او بسان مادرى دلسوز و پرستارى مهربان به مراقبت و دلنوازى از آنان پرداخت ؛ و چنين امرى از همسر سرور اهل ايمان ، كه از انوار معارف حضرتش بهره ها گرفته ، در بوستان علوى تربيت يافته و به آداب و اخلاق مولاى متقيان عليه السلام مؤ دب متخلق شده ، شگفت نيست .

فرزندان ام البنين سلام الله عليها  
اول از همه ، قمر بنى هاشم عليه السلام متولد گرديد، و بعد بترتيب : عبدالله و جعفر و عثمان گام به جهان هستى گذاشتند.
فرزندان ام البنين - همگى - در زمين كربلا شهيد شدند و نسل ام البنين عليه السلام از طريق عبيدالله بن قمر بنى هاشم بسيار مى باشند. چون بشير به فرمان اما زين العابدين عليه السلام وارد مدينه شد تا مردم را از ماجراى كربلا و بازگشت اسراى آل الله با خبر سازد در راه ام البنين سلام الله عليه او را ملاقات كرد و فرمود: اى بشير، از امام حسين عليه السلام چه خبر دارى ؟ بشير گفت : اى ام البنين ، خداى تعالى ترا صبر دهد كه عباس ‍ تو كشته گرديد. ام البنين سلام الله عليه فرمود: از حسين سلام الله عليه مرا خبر ده . بدينگونه ، بشير خبر قتل يك يك فرزندانش را به او خبر داد اما ام البنين پياپى از امام حسين عليه السلام خبر مى گرفت وى گفت : فرزندان من و آنچه در زير آسمان است ، فداى حسينم باد! و چون بشير خبر قتل آن حضرت را به او داد صيحه اى كشيد و گفت : اى بشير، رگ قلبم را پاره كردى ! و صدا به ناله و شيون بلند كرد.
مامقانى گويد: اين شدت علاقه ، كاشف از بلندى مرتبه او در ايمان ، و قوت معرفت او به مقام امامت است كه شهادت چهار جوان خود را كه نظير ندارند در راه دفاع از امام زمان خويش سهل مى شمارد.
به نوشته علامه سماوى در ابصارالعين : ام البنين سلام الله عليه همه روزه به بقيع مى رفت و مرثيه مى خواند، به نوعى كه مروان - با آن قساوت قلب - از ناله و گريه ام البنين سلام الله عليه به گريه مى افتاد و اشكهاى خود را با دستمال پاك مى كرد. نيز هنگامى كه زنها او را با عنوان ام البنين خطاب كرده و به وى تسليت مى داده اند اين ابيات را سرود:

لا تدعونى و يك ام البنين
تذكرنى بليوث العرين
كانت بنون لى ادعى بهم
و اليوم اصبحت و لا من بنين
اربعه مثل نسور الربى
قد واصلوا الموت بقطع الوتين
تنازع الخرصان اشلائهم
فكلهم امسوا صريعا طعين
يا ليت شعرى اكما اخبروا
بان عباسا مقطوع اليدين

يعنى اى زنان مدينه ، ديگر ام البنين نخوانيد و مادر شيران شكارى ندانيد، مرا فرزندانى بود كه به سبب آنها ام البنينم مى گفتند، ولى اكنون ديگر براى من فرزندى نمانده همه را از دست داده ام . آرى ، من چهار باز شكارى داشتم كه آنها را هدف تير قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند و دشمنان با نيزه هاى خود ابدان طيبه آنها را از هم متلاشى كردند و در حالى كه روز را به پايان بردند كه همه آنها با جسد چاك چاك بر روى زمين افتاده بودند. اى كاش مى دانستم آيا اين خبر درست است كه دستهاى فرزندم قمر بنى هاشم عليه السلام را از تن جدا كردند؟!

مخوان جانا دگر ام البنينم
كه من با محنت دنيا قرينم
مرا ام البنين گفتند، چون من
پسرها داشتم ز آن شاه دينم
جوانان هر يكى چون ماه تابان
بدندى از يسار و از يمينم
ولى امروز بى بال و پر ستم
نه فرزندان ، نه سلطان مبينم
مرا ام البنين هر كس كه خوائد
كنم ياد از بنين نازنينم
به خاطر آورم آن مه جبيان
زنم سيلى به رخسار و جبينم
به نام عبدالله و عثمان و جعفر
دگر عباس آن در ثمينم
يا من راءى العباس كر
على جماهير النقد
و وراه من ابناء حيدر
كل ليث ذى لبد
نبئت ان ابنى اصيب
بر اءسه مقطوع يد
و يلى على شبلى و مال
براءسه ضرب العمد
لو كان سيفك فى
يديك لما دنى منك اءحد

 

حاصل مضمون اين ابيات جانسوز آنكه : هان اى كسى كه فرزند عزيزم ، عباس را ديده اى كه با دشمن در قتال است و آن فرزند حيدر كرار، پدر وار، حمله مى كند و فرزندان ديگر على مرتضى ، كه هر يك نظير شير شكارى هستند، در پيرامون وى رزم مى كنند، آه كه من خبر داده اند كه بر سر فرزندم عباس عمود آهن زدند در حاليكه دست در بدن نداشته است . اى واى بر من ! چه بر سرم آمد و چه مصيبتى بر فرزندانم رسيد؟! اگر فرزندم عباس ‍ دست در تن داشت ، كدام كس را جراءت بود كه به وى نزديك شود.

فضل بن محمد بن حسن بن عبدالله بن عباس بن امير المؤ منين عليه السلام نيز كه از تبار قمر بنى هاشم است ، مرثيه ذيل را در سوگ جد خود سروده است:

انى لاذكر للعباس موقفه
بكربلاء و هام القوم يختطف
يحمى الحسين و يحميه على ظما
و لا يولى و لا يثنى فيختلف
و لا اءرى مشهدا يوما كمشده
مع الحسين عليه الفضل و الشرف
اكرم به مشهد اءبانت فضلته
و ما اءضاع له اءفعاله خلف

و چه زيباست سروده است شاعر بزرگ اهل بيت عليه السلام مرحوم سيد جعفر حلى ره در مدح حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام :

و قع العذاب على جيوش اميه
من باسل هو فى الوقايع معلم
ما راعهم الا تقحم ضيغم
غير ان يعجم لفظه و يدمدم
عبست و جوه القوم و غاص الموت
و العباس فيهم ضاحك متبسم
قلب اليمين على الشمال و غاص فى
الاءوساط يحصد للرؤ وس و يحطم
بطل تورث من ابيه شجاعة
فيها انوف بنى الضلالة ترغم
حامى الظعينة اين منه ربيعة
ام اين من عليا ابيه مكدم
فى كفه اليسرى السقاء يقله
وبكفه اليمنى الحسام المخذم
حسمت يديه المرهقات و انه
و حسامه من حدهن لاحسم
فغذايهم باءن يصول فلم يطق
كالليث اذ اظفاره تتقلم
اءمن الردى من كان يحذر بطشه
اءمن البغات اذا اصيب القشعم
و هوى بجنب العلقمى فليته
للشاربين به يدان العلقم (119)

كميت شاعر چه خوش سروده است :

و ابوالفضل ان ذكرهم الحلو
شفاء النفوس من اسقام
قتل الاءدعياء اذ قتلوه
اكرم الشاربين صوب الغمام (120)

يعنى : و ابوالفضل (يكى از جوانمردان بود) كه ياد شيرين آنها شفاى درد هر دردمندى است .
آن كه زنازادگان را كشت در آن هنگامى كه او كشتند، و بزرگوارترين كسى كه از آب باران آشاميد.
شاعر ديگر درباره عباس بن على عليه السلام چنين سروده است :

احق الناس ان يبكى عليه
فتى ابكى الحسين بكربلاء
اءخوه و ابن والده على
ابوالفضل المضرج بالدماء
و من و اساه لايثنيه شى ء
و جاد له على عطش بماء (121)

يعنى : شايسته ترين كسى كه سزاوار است مردم بر او بگريند آن جوانى است كه (شهادتش ) حسين عليه السلام را در كربلا به گريه انداخت .
يعنى برادر و فرزند پدرش على عليه السلام كه همان ابوالفضل بود و به خون آغشته كشت .
و كسى كه با او مواسات كرد و چيزى نتوانست جلوگير او (در اين مواسات ) گردد، و با اينكه خود تشنه آب بود (آب نخورد) به آن حضرت كرم كرد.
به دريا پا نهاد و تشنه برگشت

ام البنين مضطر نالد چو مرغ بى پر
گويد به ديده تر، ديگر پسر ندارم
زنها! مرا نگوييد ام البنين از اين پس
من ام بى بنينم ، ديگر پسر ندارم
مرا ام البنين ديگر مخوانيد
به آه و ناله ام يارى نماييد
بنالم بهر عباسم شب و روز
شده آهم به جانم آتش افروز
به دشت كربلا آن مه جنبينم
شنيدم بود سقاى حسينم
به دريا پا نهاد و تشنه برگشت
حسينش تشنه بود، از آب لب بست
گذشت از آب و كسب آبرو كرد
به سوى خيمه ها با آب رو كرد
ز نخلستان چو بر سوى خيم شد
به دست اشقيا دستش قلم شد (122)
شنيدم آنكه جدا شد ز قامت عباس
دو دست بر اثر ظلم قوم حق نشناس
به چشم راست خدنگش رسيده از الماس

چمن خزان شد و پژمرده گشت چون گل ياس .

آوینی*


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 7:36 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
سردار نظری:
پاسداران در صدد تحقق اهداف شهدا در جامعه هستند/ مسیر شهدا مسیر مظلومیت است
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردین ۱۳۹۵ در ۱۲:۴۸ ب٫ظ
 
 
فرمانده سپاه امام رضا(ع) گفت: مسیر شهدا مسیر مظلومیت است و این مظلومیت در تاریخ خواهد ماند چرا که مظلومیت در دین برای بزرگان همه بوده و برای شهدا هم هست.
photo_2016-04-05_12-41-45

به گزارش صبح توس، شب گذشته سرتیپ دوم پاسدار یعقوبعلی نظری، فرمانده سپاه امام رضا(ع) به همراه جمعی از معاونین سپاه استان با خانواده‌های شهیدان چراغچی و رفیعی در منزل این شهیدان دیدار کردند.

سردار نظری در این دیدارها اظهار داشت: برخی از مشکلات در جامعه وجود دارد و همه آحاد مردم باید تلاش کنند، کار کنند تا بتوانیم این مشکلات را حل کنیم.

وی افزود: سپاه پاسداران به عنوان حافظ ارزش‌های انقلابی وظیفه سنگین‌‍‌تری برای رفع مشکلات دارد و در حال تلاش برای رفع مشکلات جامعه است.

فرمانده سپاه امام رضا(ع) خاطر نشان کرد: پاسداران در صدد تحقق اهداف شهدا در جامعه هستند.

وی همچنین با اشاره به تلاش‌های خانواده‌های شهدا برای انقلاب و جامعه افزود: مسیر شهدا مسیر مظلومیت است و این مظلومیت در تاریخ خواهد ماند چرا که مظلومیت در دین برای بزرگان همه بوده و برای شهدا هم هست.

همچنین در این دیدار ها همسر شهید رفیعی گفت: شهید رفیعی از دنیا دل کنده بود و به‌دنبال پست و مقام‌های دنیوی نبود. ایشان زندگی بسیار ساده‌ای داشتند.

وی افزود: شهدا برای خدا و حفظ ارزش‌های نظام و حراست از انقلاب رفتند.

وی با اشاره به علاقه شهید رفیعی به گمنام ماندن، اظهار داشت: وقتی خبر شهادت شهید رفیعی را شنیدم از خداوند خواستم که به من قدرت و صبری عطا کند که بتوانم فرزندان شهید را بر اساس آرمان‌های نظام و انقلاب تربیت کنم.

مادر شهید چراغچی نیز گفت: ولی الله از هفت سالگی به مدرسه عابدزاده مشهد رفت و از همان ابتدا اهل نماز و دعا و قرآن بود.

وی ادامه داد: از همان دوران دبستان علاقه وافر او به قرآن باعث ایجاد جلسات دوره قرآن شد. شهید از بد حجابی رنج می برد و درصدد ریشه کن کردن بر حجابی بود.

انتهای پیام/

کد مطلب: 328890

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:27 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
پس‌لرزه‌های ناکامی طیف اصلاحات مشهد در انتخابات اخیر؛
برکناری استاندار خراسان رضوی و فرماندار مشهد، «شرط اصلاح‌طلبان» برای تداوم حمایت از روحانی!/ ضرورت برخورد قاطع نمایندگان مردم با تصمیمات جناحی
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردین ۱۳۹۵ در ۱۰:۳۶ ق٫ظ
 
 
پس از پیروزی قاطع ائتلاف اصولگرایان پایتخت معنوی ایران و ناکامی جناح اصلاح‌طلب در انتخابات اخیر، اکنون زمزمه‌هایی مبنی بر عزل استاندار خراسان رضوی و فرماندار مشهد شنیده می‌شود.
13941124095125967111364

به گزارش سرویس سیاسی صبح توس، نتایج انتخابات هفتم اسفندماه در خراسان رضوی و به‌ویژه شهر مشهد که با پیروزی اصولگرایان همراه بود؛ شوک سنگینی به جناح اصلاح‌طلب در این خطه وارد آورد و در همان بازه زمانی هم انتظار می‌رفت که اصلاح‌طلبان حامی دولت این ناکامی را برنتابند و از طرق مختلف درصدد انتقام‌جویی و انجام حرکات انتحاری برآیند.

 

 

*شرط اصلاح‌طلبان برای تداوم حمایت از روحانی
در همین راستا طی هفته‌های اخیر زمزمه‌هایی مبنی بر عزل علیرضا رشیدیان، استاندار خراسان رضوی و رضا منصوری، فرماندار مشهد -با این توجیه که طی انتخابات اخیر نتوانسته‌اند وظایف خود را در قبال جریان حامی دولت به نحو مطلوب انجام دهند- شنیده شده است که البته در روزهای گذشته این زمزمه‌ها رنگ و بوی جدی‌تری گرفته و به نظر می‌رسد طیف اصلاح‌طلبان در این استان تداوم حمایت از دولت را منوط به اجرای درخواست‌های سیاسی و غیرمنطقی خود کرده است.

 

 

*ضرورت برخورد قاطع نمایندگان مردم با تصمیمات جناحی
در شرایط فعلی، قدر مسلم اینکه نمایندگان انقلابی مردم مشهد و حتی سایر شهرهای خراسان رضوی باید با قاطعیت در مقابل هرگونه اقدام جناحی و غیرمنطقی که بر اثر فشارهای یک گروه اقلیت صورت گرفته، ایستادگی کنند و در این زمینه ذره‌ای از حقوق مردم ولایتمدار و حق‌جوی مشهد و خراسان ضوی کوتاه نیایند تا اگر قرار است تغییری صورت پذیرد، این تغییر بر مبنای منطق و به اقتضای شرایط منطقه‌ای و استانی باشد و نه بازی‌های جناحی و سیاسی. امید است مجلس شورای اسلامی نه فقط در خصوص موضوع فوق بلکه در تمامی عرصه‌ها از اجرای هرگونه طرح و برنامه سیاسی منطبق بر بازی‌های جناحی ممانعت ورزد و با اقتدار جلوی چنین اقدامات ناصوابی موضع‌گیری کند.
یادداشت از: حسین مختاری

 

انتهای پیام/

کد مطلب: 328890

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:25 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
در صحن علنی شورای شهر مشهد تصویب شد؛
نامگذاری خیابانی به نام آیت‌الله واعظ طبسی در مشهد

 
 
در جلسه امروز شورای شهر مشهد طرح نامگذاری خیابانی به نام آیت‌الله واعظ طبسی در شهر مشهد تصویب شد.
آیت الله طبسی

به گزارش صبح توسبه نقل ازمشهدپیام، پیشنهاد نامگذاری یکی از خیابان های شهر مشهد به نام آیت‌الله واعظ طبسی در جلسه علنی شورای شهر تصویب شد.

 

در این جلسه مقرر شد شهرداری مشهد در فرصتی یک ماهه خیابانی را برای این نام گذاری انتخاب کند.

 

همچنین شهردای موظف شد تا پایان شهریور ماه سال جاری طرح جامع نام گذاری و تغییر نام معابر اصلی شهر مشهد مقدس را تدوین و جهت تصویب به شورای اسلامی ارائه نماید.

 

گفتنی است حضرت آیت الله واعظ طبسی نماینده ولی فقیه در استان های خراسان ظهر روز جمعه ۷ اسفند سال ۹۴، پس از حضور در شعبه اخذ رای مستقر در صحن آزادی حرم مطهر رضوی و شرکت در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، در منزل دچار مشکلات تنفسی شده و در پی آن به بیمارستان امام رضا(ع) منتقل گردید. این عالم ربانی سرانجام پس از ۸۰ سال عمر بابرکت در سحرگاه جمعه ۱۴ اسفندماه ۱۳۹۴ دار فانی را وداع گفت.

 

انتهای پیام/

کد مطلب: 328890

تــوجـه


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:22 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
ماجرای سومین دستگیری آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۴۶

 
 
در فروردین سال 46، آیت‌الله سید حسن قمی به دنبال یک سخنرانی در اعتراض به آیین‌نامه جدید وزارت فرهنگ که تهدیدی علیه استقلال روحانیت تلقی می‌شد دستگیر و تبعید شد.
IMG16263152

به گزارش صبح توس، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، براساس شواهد، مدارک و خاطرات، هم جریان‌های مبارزاتی و هم ساواک، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر اصلی مبارزات مشهد می‌شناختند.

همانطور که در خاطرات حجت‌الاسلام رحیم مروی آمده است: «راس مبارزه مشهد خیلی روشن و صریح، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بودند. دولت و دستگاه پهلوی هم دقیقا نقش اساسی و محوری آیت‌الله خامنه‌ای را تشخیص داده بود.» از سوی دیگر از آنجا که ایشان هم از نظر سیاسی و هم از لحاظ علمی، مذهبی، فقهی و کلامی آگاه بودند لذا محور حرکت فکری و مبارزاتی مشهد محسوب می‌شدند و بدین ترتیب همواره موجب حساسیت ساواک می‌شدند.

شیوه مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای گستره وسیعی را شامل می‌شد؛ به طوری که ایشان هم با ترجمه و انتشار کتاب سعی در نشر افکار و آرای انقلابی داشتند و هم با منبر رفتن، سخنرانی کردن، تربیت شاگرد و کادرسازی و ارتباط با گروه‌های سیاسی.[۱]

*پیش‌زمینه‌های سومین دستگیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

مبارزات آیت‌الله خامنه‌ای از اوایل دهه چهل موجبات سوءظن ساواک نسبت به ایشان را فراهم کرده بود به طوری که در سال ۱۳۴۲ دوبار توسط نیروهای امنیتی رژیم پهلوی مورد بازجویی قرار گرفته و بازداشت شدند. از این پس بود که ساواک با شناخت این چهره مبارز، کوشید تا فعالیت‌های ایشان را تحت نظر بگیرد. در این بین برخی فعالیت‌های مبارزاتی آیت‌الله خامنه‌ای پیش‌زمینه‌های سومین بازداشت ایشان توسط عوامل امنیتی را فراهم کرد.

۱- اعتراض به تبعید امام(ره)

پس از تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه آیت‌الله خامنه‌ای با نگارش نامه‌ای به دولت امیرعباس هویدا ضمن انتقاد نسبت به اوضاع نابسامان کشور به تبعید امام (ره) اعتراض کردند. علاوه بر این، ایشان جزو کسانی بودند که همراه با علمای مشهد در اعتراض به تبعید امام خمینی (ره) مرتب در جلسات شرکت می‌کردند.[۲]

۲- تشکیل گروه یازده نفره با هدف نظم دادن به مبارزه

یکی دیگر از اقدامات ایشان در این زمان عضویت و فعالیت در گروه یازده نفره‌ای بود که با هدف تقویت و اصلاح حوزه‌ علمیه‌ قم برای مبارزه با رژیم پهلوی شکل گرفته بود. اعضای این گروه در این مرحله از مبارزه به این نتیجه رسیده بودند که بدون برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و تشکل، موفقیت کمتری خواهند داشت. گروه ۱۱ نفره همچنین در دوران تبعید امام (ره)، برنامه‌ریزی جریان مبارزات و تداوم آن را بر عهده داشتند. از این گروه به‌ عنوان اولین تشکیلات سری حوزه‌ علمیه‌ قم یاد می‌شود، فعالیت این گروه در اواخر سال ۱۳۴۵ توسط ساواک کشف و به دنبال آن برخی از اعضا دستگیر و برخی دیگر، از جمله آیت‌الله خامنه‌ای تحت تعقیب قرار گرفتند. [۳]

۳- بنیان‌گذاری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و ترسیم خط فکری مبارزه

در کنار این فعالیت‌ها، جلسات دیگری نیز به راه افتاد که در آن، بنیان جامعه مدرسین امروز پی‌ریزی شد. این جلسات و تصمیماتی که در آن گرفته می‌شد، فضای حوزه علمیه قم را تغییر داده و فضای بسته آن را باز کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در همین ایام مخفیانه با ترجمه و انتشار کتاب به ترسیم خط فکری مبارزه پرداختند. در این بین ترجمه و انتشار کتاب «آینده در قلمرو اسلام» را می‌بایست یکی از پیش‌زمینه‌های دستگیری مجدد ایشان دانست.

۴- اعتراض به تبعید آیت‌الله قمی

در فروردین سال ۴۶، آیت‌الله سید حسن قمی به دنبال یک سخنرانی در اعتراض به آیین‌نامه جدید وزارت فرهنگ که تهدیدی علیه استقلال روحانیت تلقی می‌شد دستگیر و تبعید شد. در پی دستگیری آیت‌الله قمی، بلافاصله آیت‌الله خامنه‌ای از آیت‌الله میلانی خواستند تا به این اقدام واکنش نشان دهد. در چنین شرایطی ساواک با اطلاع از فعالیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای و حمایت ایشان از آیت‌الله قمی، دستگیری و بازداشت ایشان را در دستور کار قرار داد.

براساس ارزیابی ساواک، فعالیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای «مصالح رژیم پهلوی» را به خطر می‌انداخت. بدین‌ترتیب دستور دستگیری ایشان در روز دوازدهم فروردین صادر شد.

سرتیپ بهرامی، رئیس ساواک خراسان، از شهربانی خواست تا ایشان را فورا بازداشت کرده و تحویل ساواک دهند. لذا در ۱۴ فروردین همان سال، آیت‌الله خامنه‌ای در حالی که در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی حاضر بودند توسط شهربانی مشهد دستگیر و به اداره ساواک منتقل شدند.

پس از بارجویی‌های اولیه، اداره دادرسی ارتش در بیست و ششم فروردین حکم بازداشت موقت ایشان را صادر کرد. با فرا رسیدن ماه محرم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ضمن برگزاری نماز جماعت در زندان به ایراد سخنرانی هم می‌پرداختند. گفتنی است که در تمام این مدت ساواک حتی اجازه ملاقات را نیز از ایشان منع کرده بود.

پس از چند جلسه بازجویی، در نهایت دادگاه نظامی، ایشان را به دلیل «برخی پاورقی‌های موجود در کتاب «آینده در قلمرو اسلام»و تحریک طلاب برای تظاهرات علیه تبعید آقای سید حسن قمی» به سه ماه حبس محکوم کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوران طاغوت، با نگاه عقیدتی به نهضت اسلامی و پرورش فکری مردم بر آن مبنا، مبارزات خود را ادامه دادند. ایشان با برگزاری جلسات تفسیر برای طلاب علوم دینی و دانشجویان و ایراد سخنرانی برای اقشار مختلف مردم می‌کوشیدند مبانی دینی ـ اعتقادی آنان را تقویت کنند. ایشان همچنین در طول دوران مبارزه، تلاش کردند تا با اخذ مبانی مبارزه از قرآن و حدیث به تربیت نسل‌های جدید مبارزین و انقلابیون براساس اندیشه اسلامی بپردازند.

علاوه بر این ایشان با مقابله با اندیشه‌های مادی‌گرایانه مارکسیستی و لیبرالیستی و امثال آن، به تعمیق اندیشه اسلامی و مبارزه در چارچوب نهضت امام خمینی(ره) پرداختند و علیرغم مقابله رژیم پهلوی به موفقیت‌های زیادی نیز دست یافتند، همچنین ایشان موفق شدند تا از طریق ارتباط با مبارزین در نقاط مختلف، به مبارزه نظم دهند. بدین ترتیب می‌توان گفت نگاه چند بعدی به مبارزه، استفاده از شبکه عظیم اطلاع‌رسانی نهضت امام خمینی(ره) و استفاده از رسانه فراگیر منبر، از علل موفقیت خط مبارزاتی ایشان بوده است.[۴]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها:

۱- مشهد از مقاومت تا پیروزی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۴۸-۱۵۰.

۲- مشهد از مقاومت تا پیروزی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۱۲۴-۱۲۰.

۳- پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌ای(khamenei.ir)، نگاهی گذرا به زندگینامه حضرت آیت‌الله العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای.

۴- پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه‌ای(khamenei.ir)، نگاهی گذرا به زندگینامه حضرت آیت‌الله العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:20 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 82475 سه شنبه، 17 فروردین 1395 - 08:53
 
فضای مجازی؛
تصویر/امنیت آفرینان برون مرزی
 
تصویر/امنیت آفرینان برون مرزیشهیدخبر(شهیدنیوز): این تصویر گویای همه چیز است مردان بزرگی که بیرون از مرز ها برای امنیت و آسایش ما و حفظ حرمت حرمین با تکفیری ها مبارزه کردند اگر ما نمی توانیم مثل آنها باشیم لااقل دلسردشان نکنیم.
  

تصویر/امنیت آفرینان برون مرزی

   

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:16 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 82003 یکشنبه، 15 فروردین 1395 - 07:29
 
 
ماجرای احداث پل روی هور که منجر به کشف پیکر ۷۰۰ شهید شد
 
ماجرای احداث پل روی هور که منجر به کشف پیکر ۷۰۰ شهید شدشهیدخبر(شهیدنیوز): فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت: در بعضی نقاط برای انجام کار تفحص حتی جاده‌ها قطع شده بود. جاده سیدالشهدا از این جمله بود. گفتم خدایا تکلیف ما اینجا چیست؟ وسط هور در دریا و این همه آب. می‌بایست پل بزنیم...
  

سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در روایت‌هایش از صحنه‌های خاص مواجهه با پیکر شهدا در جریان تفحص به خاطراتی اشاره می‌کند که سال‌ها بعد از دفاع مقدس زمینه‌ای از شگفتی‌های این جریان را به نمایش می‌گذارد. او در همین رابطه به خاطره‌ای در هور و احداث پل و ترمیم جاده‌ها اشاره کرده و آن را اینگونه روایت می‌کند:

ماجرای احداث پل روی هور که منجر به کشف پیکر 700 شهید شد

در بعضی نقاط برای انجام کار تفحص حتی جاده‌ها قطع شده بود. جاده سیدالشهدا از این جمله بود. یک کیلومتر و نیم از 13 کیلومتر این جاده قطع شده بود. وقتی می‌خواستیم به جاده وارد شویم و آن را تعمیر کنیم، یک عده آمدند و گفتند فلانی می‌خواهد اینجا جاده ترمیم کند و اگر این جاده مرزی ترمیم شود ممکن است عراقی‌ها نفوذ کنند. جناب سرهنگ غلامی به من گفت بچه‌ها خیلی نگرانند اگر ممکن است یک مشورتی بکنید. گفتم با چه کسی مشورت کنم؟ گفت با بزرگترها. گفتم من با خدا مشورت می‌کنم. گفتم خدایا تکلیف ما اینجا چیست؟ وسط هور در دریا و این همه آب. می‌بایست دستگاه ببریم و پل بزنیم تا به آن نقطه مورد نظر برسیم. پرسیدیم تکلیف چیست؟ و تفألی به قرآن زدم. جواب آمد: «وَلَقَد�' أَو�'حَی�'نا إِلى مُوسى أَن�' أَس�'رِ بِعِبادی فَاض�'رِب�' لَهُم�' طَرِیقًا فِی ال�'بَح�'رِ یَبَسًا لا تَخافُ دَرَکًا وَلا تَخ�'شى: ما به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه (از مصر) حرکت بده و برای آن‌ها از میان دریا راهی خشک پدید آور و از تعقیب دشمن و غرق شدن در دریا هراسی به خود راه مده.»

بعد از این آیه تصمیم خود را گرفتیم و آمدیم که کار ترمیم جاده را شروع کنیم. عده‌ای که مخالف ما بودند شروع کردند به دکتر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح نامه نوشتند که فلانی اینجا دارد جاده می‌زند و اتفاقاً ایشان بدون اینکه از من بپرسد نامه زده بود همه شما موظفید به ایشان کمک کنید. یکدفعه دیدیم دستگاه‌های مهندسی همگی سرازیر شد سمت ما. در مدت یکماه جاده تعمیر شد و ما رفتیم و در همان فاز اول 90 شهید یافتیم. و بعد از آن هم شهدای دیگر تا جایی که 700 شهید در پد شرقی پیدا شد.

تفحص شهدا در سرمای زمستان حاج عمران

در حاج عمران الان بچه‌های تفحص دارند کار می‌کنند. زمستان است و سرد. در شهرهایی که بچه‌های ما در عراق استقرار دارند گازکشی نیست. ما در زمین به منظور تفحص شهدا تا به حال هر چه بیل زده‌ایم یا شهید پیدا شده یا فشنگ و لباس و اینجور وسایل. اخیرا ماجرای جالبی پیش آمد. 48 ساعت بود بچه‌ها نفت نداشتند. رفتند کار کنند. سرد بود و اذیت می‌شدند. بخاری‌ها نفتی بود. بیل زدند یکدفعه دیدند یک گالن 20 لیتری آکبند نفت از زیر خاک پیدا شد. سابقه نداشت چنین چیزی از زیر خاک پیدا شود. من به بچه‌ها گفتم ببینید خدا دوست ندارد حتی شما سرما بخورید.

شهدای تفحص کار بزرگی کردند. برخی از خانواده شهدا را شیاطینی آمدند که گول بزنند، به عراق ببرد و مصاحبه‌ای کنند و می‌گفتند ما بچه‌های شما را می‌آوریم، آن‌ها زنده هستند. شیاطین آمدند برنامه ریزی کردند. بعضی خواستند از طریق کویت وارد عراق شوند برخی به ساجده زن صدام نامه نوشتند و استمداد کرده بودند. که در چنین اوضاع و احوالی این بچه‌های تفحص گفتند ما دلسوز خانواده شهدا هستیم ما جانمان را هم برای شهدا می‌دهیم. شهیدان پازوکی و محمودوند از این جمله بودند.

   

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 81983 یکشنبه، 15 فروردین 1395 - 08:00
 
 
من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!
 
من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم! شهیدخبر(شهیدنیوز): این روزها داستان‌های گوناگونی از دلاوری‌های این سردار بزرگ نقل می‌شود که هیچگاه درستی یا نادرستی شان از طرف هیچ مقام رسمی تأیید نشده است.
  

با آغاز درگیری‌های منطقه که به نوعی نقطه آغاز آن را می‌توان از سوریه دانست شاهد، نقطه نظراتی در رابطه با چگونگی این درگیری‌‌ها بودیم.

در ابتدا ساز مخالف از سوی معارضین سوری زده می‌شد و کم کم گروه‌های تروریستی از کنار آن ریشه دوانده و ظهور پیدا کردند، در این میان اظهارنظرات مختلفی برای فروکش کردن این نا آرامی‌ها از سوی کشورهای منطقه و جهان مطرح شد اما بدون شک اقدامات ایران و ارائه راه حل‌هایش صادقانه و کارآمد بود چرا که پشت آن هیچ‌گونه اغراض سیاسی نهفته نیست‌.

در این بین دو مهره کلیدی در تحولات منطقه وجود دارد که در تیتر اخبار جایگاه مهم و ثابتی را به خود اختصاص داده‌اند که این دو مهره یکی " بندر بن سلطان" که از دور تحولات منطقه خارج شد که که در پیشبرد اهداف غرب و هدایت و تامین تروریست‌ها عاجز ماند در نتیجه به عنوان یک مهره سوخته تلقی شد و دیگری " سردار قاسم سلیمانی" است که با مشاوره‌های نظامی خود منجر به شکست تروریست‌ها در بسیاری از مقاطع شده است.
 
خارج از مرزهای جغرافیایی ایران افسان‌های زیادی درباره او سر زبان هاست. افسانه‌هایی که هیچ وقت درستی یا نادرستی شان از طرف هیچ مقام رسمی تایید نشده
 
با توجه به اینکه این روزها داستانهای گوناگونی از دلاوری‌های این سردار بزرگ نقل می‌شود که حتی شاهد پیامک شدن آن در این روزها هستیم در این گزارش بر آن شدیم تا طی یک گزارش برخی از این داستان‌هارو گرداوری کنیم چرا که اگر برخی از آن‌ها به افسانه شبیه باشد اما در خور ذکاوت و قدرت سردار بدون شک خواهد بود.
 
نامه معروف سردار سلیمانی به وزیر دفاع آمریکا
 
یکی از معروف‌ترین این روایت‌ها جریان نامه سردار سلیمانی به وزیر دفاع آمریکا بعد از نامه اول و تهدید آمیز اوباما به رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه‌ای(حفظه الله) است.
 
سازمان ادارای پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده است که از این میان، ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد که کمی بعد از نامه اوباما نامه‌ای از تمام این لایه های امنیتی ، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرده و مستقیم ، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار میگیرد.
 
ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد … با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند !
 
یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران … نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود !
 
 ” اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد ”
 
امضا : قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران
 
من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!
 
من قاسم سلیمانیم و کت و شلوار تنمه..!
 
در تاریخ 93/9/23 شبکه تلویزیونی الفرات عراق یک میهمان ویژه داشت که در خلال آن می‌خواست از  شکست یک عملیات ویژه داعش پرده بردارد میهمان شبکه یکی از روسای قبایل عراق و فرمانده نیروهای مردمی عراق آقای ابوحسن می‌گفت ما اطلاع یافتیم که 370 نفر از نیروهای داعش طی عملیاتی قصد گروگانگیری ایرانیان زایر را در نزدیکی کربلا دارند.
 
 فرمانده عراقی ادامه داد: ما طبق وظیفه موضوع را سریعا به حاج قاسم سلیمانی اطلاع دادیم چون ایشان فرمانده حفاظت از زوار اربعین بودند این فرمانده عراقی توضیح میدهد حاج قاسم سریعا مسیر حرکت داعش را رصد کردند و با 20 نفر از نیروهای زبده اش در سر راه نیروهای داعش کمین کرد فرمانده عراقی چنین توضیح داد ک نیروهای حاج قاسم سلیمانی با نیروهای داعش درگیری شدند واین درگیری نیم ساعت بطول انجامید.
 
 ابو حسن افزود  بعد از اتمام درگیری من با نیروهایم به منظقه درگیری رفتم وبا چشمان خودم دیدم که تمام نیروهای داعش بجز یک نفر که اسیر شده بود کشته شده بودند  ابوحسن چنین توضیح داد که حاج قاسم سلیمانی که کت و شلوار  تنش بود رو به اسیر داعشی کرد و کت و شلوارش را نشان داعشی داد و گفت:
 
همانطور که میبینید لباس من براى جنگ نیست واى بر شما اگر  رهبرم سیدعلى دستور بدهد که لباس نظامى بپوشم... !
 
من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!
 
ماجرای حضور سردار در نماز جمعه البغدادی
 
ابوبکر بغدادی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه گفته بود: ما اگر سردار سلیمانی را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی آن را در آتش خواهیم سوزاند و گفته می‌شود جواب سردار سلیمانی در واکنش به این موضوع بدین شره است:
 
" آقای بغدادی! زمانی که این حرف را می زدی بنده روبروی شما در صف سوم، بین جمعیت نشسته بودم! "
 
من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!
 
کیک تولد برای سردار سلیمانی
 
۲۰ اسفندماه، سالروز تولد سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس است. این عکس در صفحه منعکس کننده اخبار عراق در فیسبوک منتشر و اعلام شده است، کیک را عراقی ها برای سردار سلیمانی طراحی کرده‌اند.

من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!

خبر ناگوار سردار سلیمانی برای صهیونیست‌ها

در اردببهشت 92 خبری منتر شد مبنی بر اینکه یک  منبع نزدیک و مطلع  از قول سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به شبکه المیادین گفت: رژیم صهیونیستی با اقداماتی شبیه آنچه در حومه دمشق انجام داد، نمی تواند هیچ خللی در قدرت مقاومت ایجاد کند.
این منبع مطلع از قول سردار سلیمانی افزوده است: همان طور که «سنگ» به موشک 100 کیلومتری تبدیل شد، به زودی و با عنایت خداوند متعال، قدرت تولید موشک مقاومت با سر جنگی در داخل را به برد 400 کیلومتری خواهیم رساند.

یک اس ام اس برای ژنرال پترائوس آمریکایی
 
 ژنرال پترائوس مدیرکنونی سازمان سیا داستانی را از زمانی بازگو می‌کند که یک ژنرال 4 ستاره در عراق بود. اوایل سال 2008 زمانی که مجادله بین گروه شبه نظامی شیعه از یک طرف و ارتش آمریکا و عراق از طرف دیگر شعله ور بود، به پترائوس یک تلفن داده شد که در آن یک اسم ام اس از سردار ایرانی بود.
 
 این مسیج از فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی آمده بود، و توسط یکی از رهبران عراقی منتقل شده بود، در آن پیغام نوشته شده بود؛ :
 
ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می‌کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می‌شود نیز عضو سپاه قدس است.
 

من قاسم سلیمانی‌ام و کت و شلوار به تن دارم!

 
ژنرال سلیمانی، این «مجاهد» تحت تعقیب شیطان بزرگ و نوچه هایش، برای فرزندان این آب و خاک ، همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که گوش به فرمان رهبر و چشم به آزادی قدس شریف دارد و اگر جنگ برای بسیاری از همرزمان او در سال 1367 به صورت پایان یافت، برای او آشکارا تا امروز تداوم داشته و خواهد داشت.
   

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 18 فروردین 1395  ] [ 6:13 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4080446 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب