کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 3:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
گلبرگ - فروردین 1383، شماره 49 - صیاد دل ها(شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی)
 
کلمات کلیدی ماشینی : شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی، علی صیاد شیرازی، صیاد شیرازی، شهید صیاد شیرازی، شهید علی صیاد شیرازی، شهادت، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی،
150

قهرمان

21 فروردین، سالروز شهادت امیری است که اسوه وفاداری و عشق بود؛ سردارعلی صیاد شیرازی؛ همو که می گفت: «قهرمان کسی است که در جهاد اکبر، بر نفس اماره خود غالب آمده باشد، آن طوری که آرزوی یک بار غفلت کردن و خدا را از نظر دور داشتن را در دل شیطان به گور فرستد. قهرمان کسی است که در وابستگی به خدا و خط ولایت، آن چنان آبداده و توان مند شده باشد که با اطمینان قلبی، مهیای انجام هر تکلیفی باشد که از محور ولایت بر عهده او بسپارند. قهرمان کسی است که دل به دنیا نسپارد و در التهاب هجرت به دیاردوست، سر از پا نشناسد» و شهید صیاد شیرازی، در عرصه های مختلف اجتماعی و نظامی، حقیقت این قهرمان را در وجود خویش متبلور ساخت.

یوم اللّه

امروز روزی است که شهید علی صیاد شیرازی، یکی از بزرگ مردان عرصه ایثار و از خود گذشتگی، قدم از عرصه خاکی بر می دارد و پای در گستره آسمان ها می نهد. در میان یاران دیر آشنای خود، به مهمانی می رود و هلهله شادی ملائک را به هنگام ورود خود به فردوس برین، به گوش جان می شنود، او امروز می رود تا ندای مظلومیت ایران وایرانیان، دیگر بار در گوش جان جهانیان طنین اندازد و آنان را شرمنده خویش سازد.

سپهبد سرفراز

امیر شجاع و دلاور ارتش پر افتخار جمهوری اسلامی ایران، سپهبد صیاد شیرازی، نامی پرافتخار و جاودانه است که با هشت سال دفاع مقدس و دلاوری ها و از خودگذشتگی ها، عجین می باشد. این عارف عاشق، نمونه بارز شرف و غیرت ایرانی بود که جان شیرین خویش را، فدای عزت و سربلندی اسلام و ولایت نمود. سپهبد سرافرازی که عمر با برکت خویش را، در راه خدمت به ملت و مملکت اسلامی اش، سپری نمود و در راه رسیدن به لذت وصل، هرگز دل به زیورهای دنیوی نبست و عارفانه و عاشقانه، سلوک وصل را طی نمود تا آن گاه که جام شیرین شهادت را سرکشید.

گلبرگی از گلستان وجود

امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی، در سال 1323 هجری شمسی، در «کبود گنبد» از توابع شهرستان در گز، در شمال خراسان، در خانواده ای مذهبی دیده بر این دنیای خاکی گشود. پدرش از عشایر فارس بود که به استخدام ژاندارمری درآمده و سپس به ارتش منتقل شده بود. وی از جاذبه ای خاص برخوردار بود و از این رو، علی تحت تأثیر پدر، از کودکی به شغل نظامی و ارتش علاقه مند شد. دوران کودکی اش را به علت شغل پدر در شهر مقدس مشهد و دوران جوانی اش را در شهرهای گرگان، شاهرود، گنبد و آمل گذرانید و در طی این سال ها، تحت تأثیر جوّ مذهبی خانواده، ریشه های علاقه مندی به مذهب و ولایت، در عمق جانش پای گرفت.

تحصیلات

شهید علی صیاد شیرازی، پس از پایان آخرین سال دوره متوسطه در دبیرستان امیر کبیر تهران، در سال 1343 وارد دانشکده افسری شد وسه سال بعد، پس از اخذ درجه لیسانس، از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شده و برای به پایان رسانیدن دوره مقدماتی توپ خانه، عازم اصفهان گردید. در سال 1351 پس از اتمام آموزش زبان انگلیسی در تهران، به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، برای تکمیل تخصص های توپ خانه، از طرف ارتش، عازم آمریکا شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او پس از بازگشت ازآمریکا، به عنوان استاد در مرکز آموزش توپ خانه اصفهان به تدریس پرداخت.

حضور در میدان رزم قبل از انقلاب

شهید صیاد شیرازی، پس از آن که دوره مقدماتی توپ خانه را در اصفهان طی کرد، مدتی در مناطق غرب کشور و در مشاغل افسر دیده بان توپ خانه، معاون آتش بار، فرمانده آتش بار و بعد هم در لشکر 81 کرمانشاه، به خدمت پرداخت. وی که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه افسری، با درجه ستوان دومی وارد ارتش شده بود، هم زمان با پیشرفت در زمینه های شغلی، به فعالیت های خویش در زمینه های مذهبی ادامه داد و انجمن اسلامی مرکز توپ خانه اصفهان را تأسیس کرد و با گروه های توپ خانه 44 و 55 اصفهان و هوانیروز و پایگاه هشتم شکاری اصفهان، ارتباط برقرار نموده و تشکیلات مذهبی این پادگان ها را هدایت می نمود.

شهید و فعالیت های پس از انقلاب

شهید صیّاد شیرازی در ردیف اولین فرماندهانی بود که وارد کردستان شد و شهید دکتر چمران را در حل بحران پدید آمده در غرب کشور، یاری نمود. طرح هایی که باعث شکستن محاصره شهرهای سنندج، پادگان مریوان، بانه و سقز شد، از طرح هایی بود که شهید در آن ها دخالت اساسی داشت و آن گاه که این طرح ها با موفقیت به پایان رسید، با ارتقای درجه، با درجه سرهنگی، به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد. بدین ترتیب، لشکرهای 28 کردستان، کرمانشاه، تیپ 23 نیروهای مخصوص، بخشی از لشکر 16، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز نیروهای انتظامی کردستان، همگی تحت فرماندهی وی قرار گرفت.

مسؤولیت ها در دوران دفاع مقدس

شهید صیاد شیرازی، پس از آن که به دلیل مخالفت هایش با بنی صدر، درجات تشویقی اش توسط وی لغو و از مسؤولیت عملیات غرب کشور بر کنار شد، با دعوت شهید کلاهدوز، در سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد و تا برکناری بنی صدر، به مدت چهار ماه در معاونت طرح و عملیات سپاه انجام وظیفه کرد. او پس از انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری، دوباره با درجه سرهنگی به ارتش فراخوانده شد و قرارگاه عملیاتی شمال غربی کشور را تشکیل داد و به پاک سازی شهرهای بوکان و اشنویه پرداخت. پس از شهادت سرلشکر فلاحی در سال 1360، با حکم امام خمینی رحمه الله به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد. صیاد در سال 1368، به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و با موافقت مقام معظم رهبری، به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.

تشکیل هیأت معارف جنگ

شهید صیاد شیرازی، در سال 1372، با حکم فرمانده معظم کل قوا، به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و در عید غدیر 1378، به درجه سرلشکری نایل آمد. وی در این آخرین شغل خود، بخشی از اوقات کاری اش را به امور فرهنگی دفاع مقدس می پرداخت و هیأت پژوهشی و آموزشی معارف جنگ را تشکیل داد و به مسائل حاشیه ای مربوط به دفاع مقدس و ثبت و ضبط تاریخ جنگ پرداخت. او این کار را، با هدف انتقال تجربه های جنگ به نسل جوان و دانشجویان، به ویژه دانشجویان دانشگاه افسری انجام داد.

اخلاص و شهامت سپهبد شهید

علی صیاد شیرازی، مردی در نهایت خلوص، پاک نیت و صبور بود. وی عمر با برکت خویش را، در راه خدمت به اسلام و میهن بر ضد دشمنان و به جنگیدن با آنان سپری نمود. بزرگ مردی که قلبش همیشه برای مردم ایران می طپید. مردی که مردم انقلابی و نیروهای مردمی و سپاهی در سراسر کشور، وی را با نام رزمنده ای شجاع و ارتشیِ دلاور می شناختند. او که خود را خدمت گزار مردم می دانست و با وجود مشغله زیادی که داشت، هرگز از پاسخ گویی به درخواست های مردمی و رسیدگی به مشکلات آنان وانمی ماند. صیاد، خویش را در مقابل خانواده شهدا خجل می دید و در این زمینه با خود می گفت: چرا من به فیض شهادت نائل نشدم؟»

شهید و خانواده

جایگاه شهید صیاد شیرازی، به اندازه ای بزرگ است که کم تر کلامی قادر به بیان آن است. دختر شهید درباره برخورد پدرشان با اعضای خانواده می گوید: «با توجه به گسترده بودن حجم کار پدرم، رسیدگی ایشان به امور خانواده در اوقات فراغت، از جمله کارهای در خور توجه ایشان بود». صیاد با وجود مشغله زیاد کاری، به خانواده خود توجه خاص داشت. حتی گاهی جارو به دست می گرفت و در نظافت و کارهای خانه به همسر خویش کمک می کرد. فرزندان خویش را به خواندن نماز اول وقت توصیه می نمود. در طی هشت سال جنگ، به علت حضور مداوم در جبهه های نبرد علیه دشمنان، نمی توانست آن چنان که بایسته و شایسته است، به امور فرزندان خود رسیدگی کند، اما پس از جنگ، با وجود تمام کارهایی که داشت، در ایام استراحت، تمام وقت خویش را صرف خانواده می نمود.

ویژگی های اخلاقی

شهید صیاد شیرازی، فردی مؤمن و متعهد راستین به اسلام و تشیع بود. بزرگ مردی که هر کاری را با نام خدا و دعا برای فرج آقا امام زمان(عج) شروع و با دعا برای سلامتی و عزت رهبر معظم انقلاب به پایان می برد. وی به شهادت اعضای خانواده و همکاران و اطرافیانش، همیشه با وضو بود و برای تصمیم گیری در کارهای مهم و اساسی، ابتدا دو رکعت نماز به جای می آورد. بنابر سفارش امام خمینی رحمه الله همیشه دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه می گرفت. اوقات کاری اش و شروع و پایان جلسات اداری اش با اوقات شرعی منظم شده بود. به نماز شب بسیار مقیّد بود و ساده زیستی و دوری از تجملات و تکبر و ریا، از خصوصیات ویژه اخلاقی آن شهید بود. صیاد، نمونه ای از یک افسر و فرمانده منضبط، جدی و سخت گیر، و البته مورد علاقه زیردستانش بود.

شهادت

امیر شهید علی صیاد شیرازی، حدیث دلدادگی را با شکوه و جاودانگی تمام، پس از سال ها جست وجوی شیرین شهادت، سرانجام در تاریخ 21 فروردین 1378 هجری شمسی، مصادف با 23 ذیحجه 1419 هجری قمری، در ساعت 45/6 صبح به نمایش گذاشت. وی که بیست سال در پی صید گران بهای شهادت، دشت و دمن و شرق و غرب کشور از پاوه تا چزابه و فاو را طی کرده بود، سرانجام در کمند زلف یار گرفتار آمد و جام عشق لایزال الهی را مستانه سرکشید. و با تن پوشی از یاس و ارغوان راهی بهشت شد و امروز، همه شکوفه های بهاری، از داغ سترگ شقایق درسوز و گدازند.

گزیده ای از وصیت نامه شهید

شهید صیاد شیرازی، در قسمتی از وصیت نامه اش، چنین نوشته است: «پروردگارا! رفتن در دست توست. من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم. خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم».

خدایی شعر پرمضمون عشقی

تو مست باده گلگون عشقی تو هم درد دل پرخون عشقی
تو در هر نیمه شب در کوی یارب به سیل اشک، یک سیحون عشقی
تو در طی طریق وصل جانان مراد و اصلِ بی چون عشقی
تو در گنجینه اخلاص و عرفان خدایی شعر پرمضمون عشقی
تو هم چون مالک اشتر به میدان سراسر شعله ای، مشحون عشقی
تورازی بودی اندر سینه ما که رخشان دُرّه ای مکنون عشقی
تو صیادی شهادت صید کردی شهید شاهدی، مفتون عشقی
به بانگ «ارجعی» لبیک گفتی چرا؟ چون واله و مجنون عشقی

ناصر آراسته

منابع

1. احمد حسینیا، صیاد دل ها، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، چ 1، 1379.

2. خاطرات امیر سپهبد صیاد شیرازی، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1379.

3. خاطرات همسر شهید صیاد شیرازی، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، چ 1، 1379.

حوزه

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:51 AM ] [ احمد ]
نظرات 0


 

وصيتنامه شهيد سپهبد علي صياد شيرازي

خبرگزاری فارس: وصيتنامه شهيد سپهبد علي صياد شيرازي

خبرگزاري فارس: شهيد سپهبد علي صياد شيرازي در تنها وصيت نامه بجا مانده از خود نوشته است:پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم.

آن چه خواهيد خواند متن كامل تنها وصيت نامه بجا مانده از شهيد علي صياد شيرازي است: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم ارحم‌‌الراحمين، رب‌العالمين و صلي‌الله علي محمد واله‌الطاهرين، انالله و انااليه راجعون هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق‌الله و رسوله اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا اشهد ان لااله‌الا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين‌الحق و ان الصديقة‌ الطاهره فاطمه‌الزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و علي‌بن‌الحسين و محمّد‌بن‌علي و جعفربن‌محمّد و موسي‌بن‌جعفر و علي‌بن‌موسي و محمّد‌بن‌علي و علي‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علي و الحجه‌القائم‌المنتظر صلوات‌الله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أن‌الموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أن‌الجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين خداوندا ! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود مي‌داني كه همواره آماده بوده‌ام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم‌خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم. از پدر و مادرم كه حق بزرگي بر گردنم دارند، مي‌خواهم كه مرا ببخشند؛ من نيز همواره برايشان دعا كرده‌ام كه عاقبت به خير شوند. از همسر گرامي و فداكار و فرزندانم مي‌خواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بيشتر مي‌خواهم وقف راهي باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است. آنچه از دنيا برايم باقي مي‌ماند، حق است كه در اختيار همسرم قرار گيرد. از همه آنهايي كه از من بد ديده‌اند، مي‌خواهم كه مرا به بزرگي خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ويژه حاج آقا امير رنجبر نيكدل، استدعا دارم در غياب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران ديگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذريون و تيمسار حاج آقا آراسته در اين باب، تشريك مساعي نمايند. خداوندا! ولي امرت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين. من‌الله‌التوفيق علي صياد شيرازي 19دي1371 پاسداشت دو سردار جبهه هاي فرهنگي و نظامي انقلاب اسلامي(30) انتهاي پيام/ http://fna.ir/

 

ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:48 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

21 فروردین؛ ترور شهید علی صیاد شیرازی  

آفتاب: علی صیادشیرازی در سال ۱۳۲۳ در روستای کبودگنبد شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی متولد شد. 

مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبه‌ای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد.او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده‌های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می‌کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محلّ پرورش وی شدند.

علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ براى ادامه تحصيل به تهران آمد و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید.در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. 

پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد.

او در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد. ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت موافقت کرد.

علی صیاد شیرازی به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصص‌های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقه‌ای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.

ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان ـ مرکز توپخانه ـ منتقل کرد.
علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید و در نامه‌ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه‌های مذهبی بحمدالله پیش می رویم مخصوصاً در آن قسمت که می دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند. سروان صیاد در اواخر حکومت پهلوی به دلیل این که در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم می‌کرد و از مخالفان شاهنشاهی پهلوی بود، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام سروان در ۱۹ بهمن دستگیر و زندانی شد و در آستانه پیروزی انقلاب، در بهمن ۱۳۵۷ آزاد گردید. 

صیاد شیرازی پس از پیروزی انقلاب با رحیم صفوی و شخصی به نام حجت الاسلام سالک آشنا می‌شود و با یکدیگر از پادگانهای اصفهان حفاظت می‌نمایند.

صیاد شیرازی در سازماندهی نیروهای انقلابی ارتش نقش بسزایی داشت. و پس از پیروزی انقلاب، در بحبوحهٔ غائله سال ۱۳۵۸ ضد انقلاب در کردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد و در پاکسازی کردستان به همراه شهید دکتر چمران نقش مهمی ایفا نمود.

پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه سردار صفوی به غرب اعزام می‌گردد. و با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را آزاد می‌کنند. این عملیات در کردستان موجب می‌گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. اختلافات سرهنگ علی صیاد شیرازی با بنی صدر موجب خلع دو درجه و برکناری صیاد شیرازی می‌گردد. 

پس از خلع بنی صدر، با حضور محمدعلی رجایی در سمت ریاست جمهوری، صیادشیرازی بار دیگر با دریافت دو درجه، به ارتش بازگشت و برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش تحت عنوان قرارگاه حمزه سید الشهداءرا راه اندازی کرد.

سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشگرهای ۶۴ ارومیه و ۲۸ کردستان و تیپ‌های ۲۳ نیروی ویژه هوا برد و تیپ ۳۰ گرگان شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد.

پس از کشته شدن سرلشکر ولی الله فلاحی در ۹ مهر ۱۳۶۰، سرلشکر ظهیرنژاد (فرماندهٔ وقت نیروی زمینی) به سمت رییس ستاد مشترک ارتش منصوب و صیاد شیرازی ( با درجه سرهنگی) به درخواست رییس شورای عالی دفاع (اکبر هاشمی رفسنجانی) و با حکم امام به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

او با مشارکت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر ۱، ۲، ۳، ۴، ۸، ۹، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزی‌های بزرگی را برای ایران به ارمغان آورد. سرهنگ علی صیاد شیرازی در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد ریاست جمهوری وقت و تصویب امام خمینی به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.

وی در تیر ماه ۱۳۶۵ با پيشنهاد آيت الله خامنه اى به فرمان امام (ره) به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. 

سرتیپ صیاد شیرازی در سال ۶۷ در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم قرار گرفته بود ارتش عراق به همراه گروهی از سازمان مجاهدین خلق ایران را در عملیاتی تحت عنوان مرصاد شکست داد.

در مهر ۱۳۶۸، بنا به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، و با موافقت و حکم فرماندهی کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد.
 
در شهریور ۱۳۷۲ به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و در ۱۶ فروردین، ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیرخم از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشگری نائل آمد که این درجه پس از ترور وی به سپهبدی ارتقاء یافت. 

صیاد شیرازی نقش حساسی در آزادسازی خرمشهر ایفا نمود و حضور او در هشت سال جنگ ایران و عراق پیروزی‌های متعددی را برای ایران به همراه داشت.

سرانجام صیاد شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح سازمان مجاهدین خلق ایران در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونی‌اش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش ترور شد. 

تشييع پيكر صياد كه مقام معظم رهبری بر آن بوسه زد، با حضور هزاران نفر از مردم در تهران انجام و پیکرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

در ملاقات مسعود رجوی با سپهبد طاهر حبوش مسئول سرویس اطلاعات عراق که در اواسط سال ۲۰۰۱ صورت می‌گیرد وی با تشریح مناسبات سازمان و سرویسهای اطلاعاتی عراق آشکارا اعتراف می‌کند که دستور ترور صیاد شیرازی را به مجاهدین خلق صادر کرده است.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:36 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

تصویر جسد زهره قائمی؛ قاتل شهید صیاد شیرازی

با گذشت سه روز از درگیری‌های پادگان اشرف، جزئیات بیشتری از به هلاکت رسیدگان منتشر می شود و رسانه ها عکس قاتل شهید صیاد شیرازی را هم که جزء به هلاکت رسیدگان است، منتشر کردند.

زهره قائمی که در سال 1378 مسئولیت عملیات ترور سپهبد شهید علی صیاد شیرازی را برعهده داشت یکی از منافقین به هلاکت رسیده در درگیری اخیر اردوگاه اشرف است.

جسد زهره قائمی

این زن خائن به ایران همراه با همکیشانش عمری را در بدبختی و جهنم خیانت به کشورش گذراند و در میان همفکران و حامیانش به  انتخاب ها، تصمیم ها و زندگی رقت انگیزش ، از جمله؛ شکنجه و تیر خلاص زدن به بسیجی ها افتخار می کرد و با وجود نوکری و مزدوری برای صدام و خنجر از پشت زدن به رزمندگان ایران در دوران دفاع مقدس، ادعا می کرد قهرمان مردم ایران است. پس از جنگ عراق و ایران، این زن و صدها زن دیگر در گروهک منافقین به صورت دسته جمعی به عقد مسعود رجوی در آمدند و اعلام کردند همه اعضای مونث و حتی فرزندان دختر اعضا، چه در عراق و چه در سایر کشورها متعلق به مسعود هستند و حق ندارند به جز او شخص دیگری را دوست داشته باشند. سازمان منافقین این موضوع را به عنوان یک اصل اساسی و با شعار انقلاب ایدئولویک مطرح کرد و به همه اعضای مذکر سازمان دستور داد همسران خود را طلاق دهند و به عقد مسعود در آورند.

زنان منافق

زهره قائمی هفته گذشته در درگیری با گروهی از اهالی حومه بغداد کشته شد و از زندگی کثیف و جهنمی اش در این دنیا نجات یافت.

او مسئول تیم ترور شهید صیاد شیرازی؛ قهرمان ملت ایران بود.

 

شهید صیاد شیرازی

قاتل شهید صیاد شیرازی به هلاکت رسید

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، این سرکرده گروهک تروریستی زمانی که جمعی از عراقی‌های خشمگین از محاکمه نشدن گروهک تروریستی منافقین به اردوگاه اشرف حمله کرده بودند و به همراه 19 عضو دیگر این گروهک به هلاکت رسید.
بر اساس این گزارش، معاون مریم رجوی که در حمله مردم به پادگان اشرف به کما رفته و در نهایت به هلاکت رسید، پیش از این نیز وی طی یک درگیری در سال 2009 با هلی‌کوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته بود.
بنا بر گزارشهای رسیده‌ در این درگیری‌ها پنج تن از اعضای منافقین به‌ نام‌های « محمد رضا بختیاری، امیر خیری، فرزین زمانی ، مهرداد رضازاده و مهرداد مسیری» نیز کشته شدند.

اما نامه ای که گوشه ای از شخصیت فریبکارانه زهره قائمی، معاون مریم رجوی را نمایان می کند.

خانم زهره قائمی شما تا کی می خواهید به این شیوه فریب کارانه سر نفرات شیره بمالید.
من این نامه را از کیلومترها دور از اشرف برای شما می نویسم. من این اواخر 8 سال تحت فرماندهی شما بودم. بعد از سرنگونی صدام (دیکتاتور) توانستم خودم را از آن حصار بسته آزاد کنم و به زندگی آزاد خودم رو بیاورم. نمیدانم شما در آن حصار بسته آزادی را لمس کرده اید. ولی من الان آزاد هستم و دارم آزادی را لمس می کنم. آزادی چه زیباست.

هدف از نامه نوشتن من برای شما؛

تا چه زمانی می خواهید نفراتی که در اردوگاه اشرف هستند را نگه دارید. فی الواقع مگر می شود، انسان، یک عنصر آگاه و پیچیده را تا آخر عمرش در یک محیط بسته نگه داشت. شما 18 سال مرا در یک محیط بسته در اردوگاه اشرف نگه داشتید. دور از جامعه و قطع ارتباط با بیرون از خود. بارها در نشست تناقضاتم را مطرح می کردم جوابی که به من می دادید عکس تناقضاتم بود و درواقع منتاقض تر می شدم و در درون خودم فرو می ریختم و تبدیل می شد به یک زاویه با شما. همیشه بحث های پوشال خودتان را به ما تحمیل می کردید و ما بایستی با گوش و چشمان بسته می پذیرفتیم. چون اگر نمی پذیرفتیم با عواقب بدی مواجه می شدیم.
خانم زهره قائمی شما تا کی می خواهید به این شیوه فریب کارانه سر نفرات شیره بمالید. شما فکر می کنید نفرات حاضر در نشست معنی و مفهوم کلماتی را که میگوئید نمی فهمند. آیا به درون این بچه ها مراجعه کردید که در درون آنها چه می گذرد.
دنیای تمدن به هرلحاظ در حال پیشرفت است. سازمان شما بهتر است بگویم شکنجه گاه شما کاری کرده که نفرات حاضر در اردوگاه مستمر در درون خودشان فرو روند و صدایشان به کسی نرسد. و فقط به سمت یک نقطه سمت و سو بگیرند. که فعلاً آن نقطه مخفی است و وجود خارجی ندارد.
بهتر است بگویم مریم مانده و حوضش. سازمان شما دم از آزادی مردم ایران می زند این شعار شما سراپا کذب است. چرا؟ چون خود من 18 سال کنار شما بودم نیروی شما بودم طی این 18 سال یکبار موفق نشدم با خانواده ام تماس بگیرم . نامه های زیادی برای خانواده ام مکتوب و ارسال کرده بودم.یک نامه طی این چندسال دست خانواده ام نرسیده بود. من که معنی و مفهوم آزادی را در کنار شما بعد از این همه سال فهم نکردم. چگونه انتظار دارید مردم را آزاد کنم. در اردوگاه که بودم حتی مجاز نبودم یک رادیو داشته باشم و خیلی از امکانات دیگر که باعث می شد با دنیای بیرون از خودم آشنا شوم. ولی بالعکس شما در اردوگاه کنار اتاق کارتان یک دیش ماهواره و امکانات دیگر داشتید. یکبار که رفته بودم مقر تخصصی از کنار اتاق کارتان رد می شدم پرده اتاق کار شما کاملاً کشیده نشده بود دیدم که شما تمایل به چه کانالهایی دارید. بماند در یک فرصت مناسب.
برای ما زندگی طلبی مرز سرخ بود و همیشه در نشست های سرکوب زیر تیغ بودیم. فی الواقع شما مبارزه می کردید؟ خیر. شما غرق زندگی طلبی بودید و به فکر آزادی مردم ایران نبودید. فقط به فکر سرمایه گذاری در خارج و منافع خودتان. راست گفتند عاقبت چپ روی به راست روی منتهی می شود.
بعد از سرنگونی صدام به چشم دیدیم. فی الواقع خانم رجوی معرفی شورای رهبری را بالای سن صفی تا تهران معرفی کرد. به مرور زمان این صف در فرقه شما ماده شد. من و امثال من در ادامه صف خودمان را به تهران رساندیم و بازهم مابقی را می رسانیم.
شما در نشست هایی که برگزار می کردید تأکید داشتید که سازمان برای هیچ فردی استثناء قائل نمی شود. اگر یادتان باشد بعد از سرنگونی صدام خانواده شما به ملاقات شما به اردوگاه اشرف آمدند.
تمام مقر بسیج شده بود از آشپزخانه گرفته تا شستن خیابانها و مقر و ... من با نفراتی که محفل داشتم به همدیگر می گفتیم چه خبر شده فرشته از آسمان نازل شده و یک سری زنها را جمع کرده بودید و پا لیس خانواده شما شده بودند. روزی که خانواده نفرات به ملاقات فرزندانشان می آمدند با آنها تنظیم رابطه خوبی نمی کردید. این تناقض شده بود در درون افراد و کسی جرأت بیان تناقض را نداشت. خیلی حرفها دارم به شما بزنم که بماند در یک فرصت مناسب. در نامه های بعدی هم برای شما و هم در رابطه با فرزانه RS شما در FM3 و زهرا گرابیان خواهم نوشت. بیچاره زهرا یک آر-پی-جی به آن زدید و آن را خلع مسئولیت کردید. احتمالاً در انقلاب مریم کم آورده بود.
لازم دیدم به یک نکته اشاره کنم.
وقتی من از اردوگاه شما به سمت کمپ آمریکائیها متواری شدم. نفراتی که بعد از من به کمپ آمریکائیها می آمدند به ما می گفتند که سازمان به آمریکائیها گفته اینها اسراء پیوسته بودند که از گرسنگی به ما پیوستند. تمام کارهای شما چه تشکیلاتی و چه اجرائی همه اش فریب و نیرنگ است.
لابد تمام مردم ایران گرسنگی می کشند و حالا بایستی برای غذا و پوشاک که از مزدوری برای صدام حسین بدست امده به اردوگاه شما هجوم بیاورند. تمام ترفندهای شما برای خانواده های محترم رو شده. شما هر بحثی را که می کنید خانواده ها عکس آن را ثابت می کنند.
دوران (سکت و فریب) به پایان رسیده.
در آینده نزدیک و چشم اندازی روشن، انجمن نجات تک تک افرادی که در فرقه شما اسیر هستند را آزاد خواهد کرد. مطمئن باشید. از هرکاری در رابطه با آزادی نفرات دریغ نخواهد کرد.
خانواده های محترم برای دیدار با فرزندانشان لحظه شماری می کنند که آنها را در آغوش بگیرند.

شبکه خبر*


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:30 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
15داستان كوتاه و خاطره از زندگي سردار شهيد علي صياد شيرازي

/**/

 

زندگینامه: شهيد علی صیاد شیرازی ۱۳۲۳-1378

   

 

سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود

او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.

وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مدت چندسال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.

شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهی‏اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.

وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‏یکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط به‌عنوان عنصری حزب‏اللهی در جهت ‏سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.

از مهم‌ترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌توان به تهیه طرح‌های عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.

او در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. در این منصب فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیات‏های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت

امیر شجاع سپاه اسلام در شهریورماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. صیاد شیرازی در 16 فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد.

تیمسار علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح که با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود در حوالی خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.

************************************

پدرش براى بچّه ها بارانى خريده بود.

على نمى پوشيد.

هركارى مى كردم، نمى پوشيد.

مى گفت: «اين پسره، بى چاره نداره. منم نمى پوشم.»

پسر همسايه ما پدرش رفتگر بود.

نداشت براى بچّه هايش بخرد

************************************

مسافر حج بودم.

آمد گفت: «عزيزجون، رفتى مكه، فقط كارت عبادت باشه، زيارت باشه. نرى خريد كنى.»

گفتم: «من كه نمى خوام برم تجارت. امّا نمى شه دست خالى برگردم. يك سوغاتى كوچيك براى هركدوم ازبچه ها كه ديگه اين حرفا رو نداره.»

گفت: «راضى نيستم حتي برام يه زيرپوش بيارى. من كه پسربزرگتم نمى خوام. نبايد ارز رو از كشور خارج كنى، برى اون جا خرجش كنى.»

 

************************************

تمام شب را توى راه بوديم.  خسته و فرسوده رسيديم.

هوا سرد بود.

دست بردار نبود.  همين طور حرف مى زد;

"فردا چكار كنيد، چكار نكنيد، چند نفر بفرستيد آنجا، اين جا چند تا توپ بكاريد. اين دسته برگردد عقب، آن گروهان برود جلو."

دقيق يادم نيست. يازده - دوازده شب بود كه چرتمان گرفت.

زيلوى گوشه سنگر رابرداشتيم و پهن كرديم و دراز كشيديم.

چيزى نداشتيم رويمان بيندازيم.

پشت به پشت هم داديم و خوابيديم، كه مثلاً گرممان شود.

دو ساعت كه گذشت، بلند شد.

با آب قمقمه اش وضو گرفت و ايستاد به نماز. حس نداشتم تكان بخورم، چه رسد به بلند شدن و وضو گرفتن.

فقط نگاهش مى كردم

************************************

در زدند. پيك بود. نامه آورده بود.

قلبم ريخت. فكر كردم شهيد شده، وصيت نامه اش را آورده اند.

نامه را گرفتم. باز كردم.

يك انگشتر عقيق برايم فرستاده بود; از جبهه.

نوشته بود:

« اين انگشتر را فرستادم به پاس صبرها و تحمل هاى تو. به پاس زحمت هايى كه كشيده اى. اين را به تو هديه كردم

آرام شدم.

 ************************************

 اوايل انقلاب ژيان داشت.

بهش مى گفتم: «بابا، اين همه ماشين توى پاركينگ موتوريه، چرا يكيش رو برنمى دارى، سوار شى؟»

مى گفت: «همين هم از سرم زياده

از استاندارى دو تا حواله پيكان فرستادند. هر پيكان، چهل و پنج هزار تومان;يكى براى صياد، يكى براى من.

صدايش را در نياوردم. نود هزار تومان جور كردم و ريختم به حساب ناسيونال.تلخ شد.

گفت: «كى پيكان خواسته بود؟»

ماجرا را گفتم.

گفت «پولم كجا بود؟» ژيانش را گرفتم. فروختم بيست هزار تومان. بيست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم، تا خيالش راحت شد.

چند سال بعد، ستاد مشترك ارتش بهش حواله حج داد.

 قبول نكرد با پول ستاد برود.

پيكانش رو فروخت.

خرج مكه اش كرد.

************************************

چشماش پر از اشك مى شد، امّا اشكش نمى ريخت; جارى نمى شد.

خودش را خيلى نگه مى داشت.

در بدترين شرايط اشكش جارى نمى شد.

فقط يك بار گريه اش را ديدم،

وقتى امام را از دست داديم.

************************************

مثل كارمندها نمى آمد ستاد كل; كه هفت ونيم يا هشت صبح، كارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، كارت خروج.

زود مى آمد و دير مى رفت.

خيلى  دير.

مى گفت:

«ما توى كشور بقية الّله هستيم. خادم اين ملتيم. مردم ما رو به اين جا رسوندن، مردم. بايد براشون كار كنيم. »

************************************

آمده بود بيمارستان. كپسول اكسيژن مى خواست ؛ امانت، براى مادر مريضش.

سرباز بخش را صدا زدم، كپسول راببرد. نگذاشت.

هرچه گفتم: «امير، شما اجازه بفرماييد.»

قبول نكرد.  اجازه نداد.

خودش برداشت.

گفت:

«نه! خودم مى برم. براى مادرمه»

************************************

قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند.

گفتيم: « به سلامتى مباركه بابا.»

خنديد.

تند و سريع گفت:

«خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نيست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضيَن.وقتى ايشون راضى باشن، امام عصر هم راضين. همين برام بسه. »

 

************************************

هرلحظه اين احساس را داشتم; كه هر وقت باشد، شهيد مى شود.  هميشه هم بهش مى گفتم.

مى گفتم كه : «هر وقت باشه، شهيد مى شى. ولى دوست دارم به اين زودى ها شهيد نشى. هنوز پسرام داماد نشدند. مى خوام خودت دامادشون كنى. »

خواب ديده بود.

ديده بود كه يكى از دوست هاى شهيدش آمده ببردش. نمى رفته. به ما نگاه مى كرده و نمى رفته.

ما خيلى گريه مى كرده ايم. دوستش به زور دستش را كشيده بوده و برده بودش.

بعد از اين خوابش، بهم گفت:

«تو بايد راضى باشى تا من برم. خودت رو آماده كن. »

************************************

لباس آبى تنش بود.  ماسك زده بود و داشت خيابان را جارو مى كرد. تعجب كردم.رفتگرها كه لباسشون نارنجيه؟درِ حياط را تا آخر باز كردم.

بابا گاز داد و رفت بيرون.

يك لنگه در رابستم. چفت بالا را انداختم.

جارويش را گذاشت كنار و رفت جلو. يك نامه از جيبش درآورد.

پدر تا ديدش، به جاى اين كه شيشه را بكشد پايين، در ماشين را باز كرد. نامه را ازش گرفت كه بخواند.

دولاّ شدم، چفت پايين را ببندم.

صداى تير بلند شد.

ديدم يكى دارد مى دود به طرف پايين خيابان; همان كه لباس آبى تنش بود.

شوكه شدم. چسبيده بودم به زمين.

نتوانستم از جام تكان بخورم. كنده شدم، دويدم به طرف بابا. رسيدم بالاى سرش.

همان طور، مثل هميشه، نشسته بود پشت فرمان. كمربند ايمنيش را هم بسته بود.  سرش افتاده بود پايين;

انگار خوابيده باشد، امّا غرق خون

************************************

سحر بود. نماز را در حرم امام خوانديم و راه افتاديم.

رسممان بود كه صبح روز اوّل برويم سر خاك. رسيديم.

هنوز آفتاب نزده بود، امّا همه جا روشن بود.

يكي زودتر از همه آمده بود; زودتر از بقيّه، زودتر از ما

گفتم: شما چرا اين موقع صبح خودتون روبه زحمت انداختيد؟

آيت الله خامنه اي فرمودند: دلم براى صيادم تنگ شده. مُدَتيه ازش دور شده ام.

تازه ديروز به خاك سپرده بوديمش.

************************************

وصیت نامه 

انالله و اناالیه راجعون...

خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالا مال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.
خدایا؛ تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا؛ رفتن در دست تو است، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردنم دارند می خواهم که مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا کرده ام که عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته ام به آن ها برسم و بیشتر می خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده. آنچه از دنیا برایم باقی  می ماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه ی آن هایی که از من بد دیده اند می خواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیکدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و کتاب من برسند و با برادران دیگر، چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.

خداوندا! ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین 

من الله التوفیق                         علی صیاد شیرازی-19دی

************************************

پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت سپهبد صیاد شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم

من المومنین رجال صدقوا ماعاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا

  امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن ، نظامی مومن و پارسا و پرهیزکار سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید .

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است قرار می گیرد و دست خائن خود فروخته ای نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می کند . او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را نثار در راه خدا بر روی دست داشتند . سرزمینهای داغ خوزستان و گردنه های برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است . کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد و سردمداران استکبار که با وجود لافزنیهای ضد تروریستی خود به امید آن نشسته اند که تروریستهای مزدورشان در ایران اسلامی با شهید کردن مردان استوار و مقاوم انقلاب راه تسلط بر ایران اسلامی را هموار کنند ، بدانند که خون شهیدان راه حق ملت مومن ما را راسختر و آشتی ناپذیرتر و مقاومتر می سازد . رحمت و فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیاد شیرازی و لعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار . اینجانب شهادت این بنده برگزیده خدا را به ملت ایران بخصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه های نور و حقیقت و به خانواده گرامی و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت می گویم و صمیمی ترین درود خود را بر روح پاک او و خون به ناحق ریخته او نثار می کنم . 

والسلام علی عبادالله الصالحین

سید علی خامنه اي 21/1/1378

 


 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
ویژه‌نامه الکترونیکی سیزدهمین سالگرد شهادت شهید والامقام سپهبد علی صیاد شیرازی
زندگينامه شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي


نويسنده: محمد حسني
 

امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، فرزند «زياد»، در روز چهارم خرداد ماه سال 1323 در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنيا آمد. پس از طي دوران طفوليت، در گرگان به دبستان «منوچهري» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در دبيرستان‌هاي «هدايت» و «فخرالدين اسعد گرگاني» در شهرهاي شاهرود و گرگان طي نمود. در خرداد ماه سال 1342 از دبيرستان امير كبير در تهران در رشته رياضي ديپلم متوسطه گرفت و يك سال بعد در آزمون ورودي دانشكده افسري پذيرفته شد و به تحصيل علوم نظامي پرداخت. سه سال بعد، در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومي در رستة توپخانه فارغ‌التحصيل شد.

پس از فراغت از تحصيل در شيراز دوره رنجر و چتربازي را با رتبه عالي گذرانده، در اصفهان دوره تخصصي توپخانه را سپري و از سال 1348 به لشگر زرهي تبريز پيوست و خدمت رسمي خود را در نيروي زميني آغاز نمودد. اولين سمت او افسر ديده‌بان توپخانه و معاون آتشبار بود. اما تخصص در جنگ سرنيزه، مديريت علمي و مقتدرانه از سويي ايمان و اعتقاد قلبي به عنايات خاصه الهي حاصل از تمسك به نماز، عزتي را براي ستوان دوم جوان فراهم ساخته بود كه اقبال و ارادت ويژه سپهبد يوسفي- فرماندة لشگر تبريز- و ساير افسران و همكاران به او از نشانه‌هاي آن است. در پايان 9 ماه حضور وي در تبريز، لشگر مزبور منحل گرديد، علت اصلي آن فرماندهي لشگر بود كه به قول امير صياد: «فرمانده محكمي كه نه اعليحضرت مي‌گفت و نه هيچي.».

پس از انحلال لشگر تبريز در اسفند ماه سال 1349، به لشگر 81 زرهي كرمانشاه منتقل و در گردان 317 توپخانه به عنوان فرمانده آتشبار مشغول به خدمت شد. وي در همان سال اقامت در كرمانشاه – 1350- با دختر عموي خود ازدواج نمود.

اوايل سال 1351 در آزمون اعزام به خارج دانش‌آموختگان دانشكده افسري شركت كرد و پس از قبولي براي تكميل تخصص توپخانه به آمريكا اعزام شد. وي دوره سه ماهه تخصص «هواسنجي بالستيك» را در شهر «فورت سيل» ايالت «اوكلاهما» با نمره عالي و احراز رتبه اول از ميان 20 افسر آمريكايي و ايراني به پايان رسانيد. پس از بازگشت به ميهن، در اواخر سال 1352 به اصفهان رفت و در دانشكده توپخانه مشغول تدريس گرديد و در كنار انجام وظايف نظامي و شغلي، به تدريس زبان انگليسي به طلاب حوزه علميه «حاج حسن امامي" مي‌پرداخت.

او همزمان شخصيت سياسي خود را نيز قوام بخشيد، ارتباط با شهيد كلاهدوز و اقارب‌پرست با توجه به عضويت ايشان در گروه مخفي ارتش از نمونه‌هاي فعاليت سياسي او در اصفهان است. وي به عنوان يك نظامي موضع كاملاً مشخصي نسبت به حركت امام خميني(ره) و انقلاب داشت، چنانكه به مدت سه روز از نوزدهم بهمن سال 57 تا شامگاه پيروزي انقلاب اسلامي(بيست و دوم بهمن) به اتهام تحريك جوانان و سربازان به شورش و آشوب در پادگان در بازداشت بود و در روزهاي پرالتهاب و حساس اوليه پيروزي انقلاب با همكاري آيات عظام «خادمي» و «طاهري» به سوق دادن اوضاع بسوي آرامش و امنيت ايفاي نقش نمود.

سروان صياد شيرازي از ابتداي پيروزي انقلاب تا مهر ماه سال 58 در اصفهان بود، در اين مدت با همكاري نيروهاي نظامي و دوستان انقلابي – كه بعداً پاسدار شدند – گروه سي نفره‌اي را تشكيل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت.  در مهر ماه سال 1358 اخبار ناگواري از كردستان مي‌رسيد، سقوط پادگان مهاباد و غارت تيپ، خصوصاً قتل‌عام 23 نفر از پاسداران كه در پانزدهم مهر ماه در حوالي سردشت توسط ضد انقلاب صورت گرفته بود. دكتر چمران، سروان صياد شيرازي و سرتيپ فلاحي – فرمانده وقت نزاجا – به بانه آمدند، تيمسار در بانه ماند و ساير نفرات با هليكوپتر به پادگان سردشت رفتند.

در مدت 17 روز حضور در منطقه سردشت با فرماندهي دكتر چمران 9 عمليات چريكي با موفقيت صورت گرفت، حضور وزير دفاع در صحنه نبرد انگيزه‌هاي مضاعفي براي خدمت بوجود مي‌آورد و نتيجه اين همكاري سلب آسايش و عقب‌نشيني نيروهاي ضد انقلاب مي‌گردد.

در زمستان سال 1358، قرارگاه عملياتي غرب در كرمانشاه با فرماندهي سرهنگ صياد شيرازي تشكيل شد. لشگر 81 زرهي كرمانشاه، لشگر 16 زرهي قزوين، لشگر 28 كردستان و تيپ 23 نيروي مخصوص و تعدادي از پاسداران انقلاب اسلامي هسته اصلي تشكيل قرارگاه بودند. شهيد ناصر كاظمي فرماندار پاوه و فرمانده سپاه آنجا نيز ارتباطي تنگاتنگ با قرارگاه برقرار نمود. اولين عمليات پس از تشكيل قرارگاه، آزادسازي مريوان و پاكسازي كليه محورهاي مراسلاتي به آن بود.

در همان ايام با بروز برخوردهاي سياسي در ميان مسئولين رده بالا (شهيد بهشتي و روحانيت با بني‌صدر) و كشيده‌شدن اين اختلافات به ميان مردم، قرارگاه عملياتي غرب با هدف متوجه ساختن مسئولين به مسايل كردستان اعلاميه‌اي صادر كرد و خواستار وحدت و يكپارچگي مسئولين و حمايت از مبارزات در كردستان شد.

بني‌صدر احساس كرد، قرارگاه در حمايت از شهيد بهشتي درآمده و بدين طريق نسبت به عزل سرهنگ از فرماندهي قرارگاه غرب مصمم شد و سرهنگ «عطاريان» معدوم را بجاي او منصوب كرد.

سرهنگ صياد به فرماندهي كردستان منصوب شد، اما عملاً به انزوا كشيده شده بود، «طرح والعاديات» را نوشت، اما رئيس جمهور موافقت نكرد.

در مدت 44 روز حضور در منطقه؛ شهرهاي «اشنويه» و «بوكان» آزاد و امنيت نسبي در شمال غرب كشور حكمفرما گرديد. صحنه اصلي جنگ در خوزستان – هدف اصلي و اساسي عراق - در جريان بود، آبادان نزديك به يك سال در حال محاصره و در شرف سقوط بود. نيروهاي عراقي به شرق كارون نفوذ نموده و در حال تحكيم موقعيت و پدافند بودند، پنجم مهر ماه سال 1360 يعني تقريباً يك سال پس از آغاز تجاوز عراق، اولين عمليات آفندي بزرگ ارتش جمهوري اسلامي ايران بنام «ثامن الأئمه» به اجرا درآمد. در يك شورش برق‌آسا، در مدت دو روز شكست سختي به نيروهاي متجاوز وارد شد و با انهدام كامل لشگر 3 زرهي عراق در شرق كارون محاصره آبادان را در هم شكستند و روياي رژيم بغداد را براي تصرف آبادان و كنترل آب راه اروندرود براي هميشه نقش بر آب شد.

پس از اجراي موفقيت‌آميز عمليات ثامن‌الأئمه، جمعي از فرماندهان عالي رتبه نظامي از جمله سرتيپ فلاحي جانشين ستاد مشترك ارتش، سرهنگ فكوري فرمانده نيروي هوايي، سرهنگ نامجوي وزير دفاع، سرگرد يوسف كلاهدوز، قائم مقام عملياتي سپاه پاسداران و محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، در حالي كه با يك فروند هواپيماي «سي130» از خوزستان به تهران باز مي‌گشتند در اثر سانحه سقوط هواپيما به شهادت رسيدند.

با شهادت فرماندهان عالي رتبه، تغييراتي در كادر بالاي ارتش بوجود آمد و با انتصاب «سرتيپ ظهيرنژاد» فرمانده وقت نيروهاي زميني به رياست ستاد مشترك، سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد.

اينك او پس از آزادسازي اشنويه و بوكان و برقراري امنيت در مناطق آشوب‌زده شمال غرب كشور با انتصاب به فرماندهي نزاجا به عنوان نخستين اقدام فوري، «قرارگاه مشترك ارتش و سپاه» را در اهواز تشكيل داد و بر مبناي تدبير كلي و طرح ابلاغي مبني بر اجراي عمليات در خوزستان بررسي‌هاي مقدماتي را آغاز نمود.

عمليات طريق‌القدس در شامگاه هشتم آذر سال 1360 در منطقه عمومي بستان آغاز گرديد و پس از چهار شبانه روز حمله همه‌جانبه زميني و هوايي شهر بستان و حدود 600 كيلومتر از مناطق اشغالي آزاد و ارتباط ميان نيروهاي دشمن در شمال و جنوب قطع گرديد و رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي در منطقه «شيب» و «هورالعظيم» رسيدند.

حركت به سوي خرمشهر از مناسب‌ترين محور يعني جاده خرمشهر به اهواز و شرق آن يعني «رودخانه عرايض» آغاز شد. از سپاه پاسداران تيپ 27 محمد رسول الله (ص)، تيپ 14 امام حسين (ع)، تيپ 8 نجف اشرف و از ارتش تيپ يك لشگر 21 حمزه سيدالشهداء به فرماندهي سرتيپ «شاهين‌راد» و تيپ سه از لشگر 77 خراسان ،حضور داشتند.

دهم ارديبهشت ماه، مرحله نهايي از دو محور آغاز شد. شهيد جاويد الاثر «احمد متوسليان» و شهيد «خرازي» نقش بسزايي در پيش‌روي نيروها داشتند. شهيد خرازي با اجازه مستقيم فرمانده نيروي زميني با هفتصد نفر به خونين شهر حمله كرد و در نهايت خونين شهر در ساعات اوليه صبح روز سوم خرداد ماه سال 1361 آزاد شد.

عمليات رمضان در 22/4/61 انجام و سه قرارگاه فجر، فتح، نصر؛ حملات موج‌گونة شبانه اي را به سوي بصره انجام دادند، عراق براي اولين بار از دفاع متحرك استفاده نموده و با توجه به اينكه در خاك خود دفاع مي‌كرد و از تانك پيشرفته «تي 72» بهره مي‌برد، توانست پس از تحمل تلفات بسيار پدافند نموده و در نهايت خلاء بوجود آمده در جناح شمالي نيروهاي ايراني، عراق را از بزرگترين شكست نظامي نجات دهد.

پس از عمليات رمضان، ارتش و سپاه پاسداران در سراسر جبهه‌ها اقدام به تقويت نيرو و تجديد سازماندهي و تجهيز قوا نمودند، پس از سه ماه در نهم مهر سال 61 عمليات هجومي جديدي به نام «مسلم بن عقيل(ع)» با فرماندهي فرمانده نيروي زميني در محور «سومار» آغاز شد، اين عمليات يك آفند ضربتي پر توان بود و دو يگان ضربتي ارتش و سپاه هسته اوليه آن بودند، تيپ 27 محمد رسول الله نيز به فرماندهي سردار رشيد اسلام شهيد «حاج ابراهيم همت» حضوري فعال داشت.

تصرف ارتفاعات مشرف بر منطقه استراتژيك و رزمي و اخراج كامل دشمن از منطقه سومار حاصل اين حمله بود. پس از عمليات بدر و در اوايل سال 1364 با تصويب شوراي عالي دفاع، سازمان ارتش و سپاه جدا شد و مقرر گرديد، هر يك از دو نيرو با اختيار تام، عمليات مستقل انجام دهند.

در اين مقطع نيز (تابستان سال 1365) فرمانده نيروي زميني همراه با حركت كلي نظام مقدس جمهوري اسلامي در مواجهه با دشمن به عنوان عنصري تعيين‌كننده و ركن اصلي طراحي و اجراي عمليات مطرح بود.

به هر حال فرمانده لايق نيروي زميني، پس از حدود 5 سال انجام وظيفه در مسئوليت خطير فوق در تير ماه سال 1365 از سمت خود استعفا داد و بلافاصله با پيشنهاد آيت الله العظمي خامنه‌اي - رياست جمهوري وقت- و تصويب رهبر فقيد انقلاب به سمت نمايندگي حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع منصوب شد.

در روز 18 ارديبهشت ماه 1366 به همراه تعداد ديگري از فرماندهان ارتش با پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت امام (ره) به درجه سرتيپي ارتقاي مقام يافت.

اگر چه تا پايان جنگ تحميلي، تنها موضوع جنگ و حضور مستمر و مفيد در جبهه در انديشه صياد شيرازي دور مي‌زد، اما عمده فعاليت شاخص نظامي او در پايان جنگ و درگيري با ضد انقلاب در عمليات «مرصاد» شكل گرفت.

او ضد انقلاب را از كردستان مي‌شناخت، ضد انقلاب نيز شناخت خوبي از او داشت او همان افسري بود كه قبل از آغاز جنگ مانع از تجزيه كردستان شده بود و در نهايت علت اصلي شهادت او همان؛ مبارزات و ضربات مهلكي بود كه بر پيكره ضد انقلاب وارد آورده بود.

پس از پذيرش هوشيارانه قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي حضرت امام(ره) به تشخيص مصلحت ايشان، عراق با منافقين مسلح همراه شده و در تاريخ 5/3/1367 از طريق سر پل ذهاب به طرف شهر «كرند» حركت نمود.

سرتيپ صياد شيرازي سريعاً خود را به كرمانشاه رسانده و با فعال نمودن هوا نيروز و سازما‌ندهي نيروها و طراحي عمليات به همراه فرماندهان سپاه به مقابله با منافقين برخاست و در عمليات مرصاد نقش فوق‌العاده‌اي در پيروزي نهايي ايفا نمود. انهدام منافقين و شكست دشمن، فصل شيريني از پايان هشت سال جنگ بود.

ايران در مقابل نيمي از ارتش دنيا در پوشش حزب بعث، به شكل قهرمانانه‌اي از مرزهاي تاريخي خود دفاع نمود، انقلاب در جنگ صدور يافت، مظلوميت ايران انقلابي در جنگ ثابت شد، پرده از چهره تزوير جهانخواران برداشته شد و ايران دوستان و دشمنان خود را شناخت.

بعد از پايان جنگ تحميلي سرتيپ صياد شيرازي در كميسيون‌هاي شوراي عالي دفاع نقشي فعال داشت، به طور جامع و علمي به مسايل اساسي مرتبط با نيروهاي مسلح و دفاع مقدس پرداخته و با مطالعه و تحقيق راهكارهاي مناسبي در رابطه با بهبوديافتن وضعيت دفاعي و تجهيز يگانهاي مختلف ارتش ارائه مي‌نمود، حضور او در شورا باعث تحرك و پويايي مجموعه شد، از جمله مواردي كه به پيشنهاد او جلسات متعدد و اقدامات مثبتي در سطح نيروهاي مسلح صورت گرفت كه مي‌توان به طرح راهبردي كلي نظام درباره منافقين در چگونگي برخورد با آنان و نيز بهبود بخشيدن به وضعيت دفاعي و عمراني جزاير و سواحل مناطق دريايي و مسايل كردستان اشاره كرد.

شهيد صياد ضمن تدريس در دانشگاه افسري و مشورت با محققين حوزه و دانشگاه سعي در بررسي تطبيقي جنگ تحميلي و جنگ‌هاي صدر اسلام داشت و به طور جدي در اين رابطه به تحقيق پرداخت و در عين حال خواستار ثبت تاريخ انقلاب و جنگ تحميلي بود و هيأت معارف جنگ در همين راستا توسط ايشان تاسيس گرديد.

سرتيپ صياد شيرازي در مهر ماه سال 1368به درخواست رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح و موافقت مقام معظم رهبري به «معاونت بازرسي كل نيروهاي مسلح» انتخاب گرديد و در شهريور ماه سال 1372 با حكم فرمانده معظم كل قوا به سمت «جانشيني رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح» منصوب شد و در 16 فروردين 1378 همزمان با عيد خجسته غدير خم به دست مقام معظم رهبري به درجه سرلشگري نايل آمد.

سرانجام در روز بيست و يكم فروردين ماه 1378 در مقابل درب منزل مسكوني خود در تهران مورد هدف عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.

در نگاهي اجمالي به شخصيت شهيد صياد شيرازي، مجموعه‌اي كاملاً منسجم از فراهم آمدن خصايل الهي موجد يك انسان كامل ديده مي‌شود، او از نظامي بودن، شيعه بودن، ايراني بودن و بسيجي بودن چيزي كم نداشت.

بدون ذره‌اي تلاش براي مطلع‌شدن، بدون كوچكترين ادعايي براي بودن و بدون حتي اشاره‌اي به افتخارات و 70 درصد جانبازي پهلوانانه. انسان متعهدي كه براي ساختن جهان‌بيني كلي خود نسبت به جهان هستي حداقل 25 سال وقت گذاشت، مطالعه كرد و محاسبه نمود. انقلاب اسلامي و امام گمشده ايدئولوژي او بودند و با يافتن آنها به يقين رسيد و مخلصانه تا آخرين لحظه حيات، مجاهدت نمود.

صياد شيرازي با حمايت از پاسداران انقلاب، شركت دادن ايشان در مسايل نظامي و آموزش تخصص‌هاي لازم بستر اصلي تشكيل قطب نيرومند نظامي ديگري بنام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» از ايران بعد از انقلاب را فراهم ساخت.

يكي از روحيات خاص شهيد، گرايش به وحدت و پرهيز از اختلافات بود، او اين اعتقاد را در كليه شئون زندگي خود سرايت داده بود، در بُعد نظامي و در زمان جنگ هدف او در كنار هم جنگيدن رزمندگان بود و در نهايت ثابت شد كه هر عملياتي كه وحدت قلبي و همراهي ارگانيكي در نيروها تحت فرماندهي مطلع واحد وجود دارد، فتح بهمراه خواهد داشت.

در راستاي همين پرهيز از اختلاف، شهيد صياد بعد از جنگ تحميلي نيز هيچ‌گاه وارد احزاب و گروه‌هاي سياسي نشده در خط واحد ولايت بود.

در باب امور فرهنگي و اجتماعي چنانكه از خاطرات نزديكان و يادداشت‌هاي خود او بدست مي‌آيد؛ وي در عين مشغله كاري فراوان با برنامه‌ريزي مناسب به مطالعه تفاسير قرآن مجيد و مطالعات علمي و اجتماعي پرداخته و حداقل هفته‌اي يك بار به ديدار علما مي‌رفت. كمك به خانه و خانواده، ترتيب فرزندان با تزريق روحيه اعتماد به نفس و آموزش عملي اصول و مباني عاليه و اصيل اسلامي در سرلوحه برنامه‌هاي او بود


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:23 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
نسخه قابل چاپ

خاطرات رهبر انقلاب از شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در آستانه سالروز شهادت امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره این شهید بزرگوار را منتشر می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم
من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما میآمد، گزارش میداد و کمک میخواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما میبینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود میآورند - که جزو تشییعهای کم نظیر در دوران انقلاب بود - به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه میکند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif نبوغ نظامی
شاید امروز هم بعضی خیال کنند - که عملیاتی مثل عملیات بیت‌المقدّس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهىِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمیتواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقّت‌نظر و موقع‌شناسی و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود میآورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان میدهد. این اتّفاق، در عملیات فتح خرّمشهر - یعنی همان عملیات بیت‌المقدّس - روی داد، که همین شهید عزیزِ اخیرِ ما - شهید صیّاد شیرازی - یکی از کارگردانان اصلی این عملیات بود و خودِ او مثل ظهر چنین روزی، از آن‌جا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پیروزی را داد و گفت سربازان عراقی صف طولانی کشیده‌اند تا بیایند اسیر شوند! ببینید این عملیات چقدر هوشمندانه و قوی و همه‌جانبه بود که نیروهای دشمن احساس اضطرار میکردند که برای حفظ جان خودشان بیایند خود را تسلیم اسارت کنند! که در آن روز هزاران نفر از نیروهای دشمن متجاوز - که آن همه با غرور و تکبّر، فریاد سر داده بودند - آمدند دودستی خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند!
بیانات در دیدار خانواده شهدا - ۱۳۸۴/۳/۳

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif شیر همه‌ی بیشه‌ها
کشتن کسی مثل «صیّاد شیرازی» خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمیخواهد. آدمی از خانه‌اش بیرون میآید، سوار اتومبیلش میشود و بدون محافظ راه میافتد و میرود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریبگری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار ساده‌ای است، والّا اگر میخواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را میداد.
کسی مثل امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام را هم یک نفر آدم با یک همدست میتواند بکشد؛ چون او شیر همه‌ی بیشه‌های مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزش‌ها، چیز دیگری را نشان نمیدهد.
وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب میدهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت میآید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه میکردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزه‌ی قلبی آمده بودند.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
 
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif معجزه اخلاص
بنده وقتی به تلویزیون نگاه میکردم، سیل عظیم و خروشان جمعیت را میدیدم. من چند جا این حالت را دیده‌ام که یکی از آنها این‌جا بود. دیدم یک عامل معنوی اثر میگذارد و آن، اخلاص است.
برادران عزیز! اخلاص چیز عجیبی است؛ یعنی کار را برای خدا کردن و همان چیزی که مضمون عامیانه‌اش در شعری آمده است: «تو نیکی میکن و در دجله انداز». انسان برای خدا کارِ خوب و درست و صحیح بکند و در پی این نباشد که حتماً به نام او ثبت شود و امضای او زیر آن بیاید؛ این بلافاصله اثر میدهد. خدای متعال بعد از شهادت این مرد، در همین قدم اوّل، به او اجر داد.
البته خودِ شهادت بزرگترین اجری بود که خدا به او داد؛ چون این طور کشته شدن، برای انسان خیلی افتخار است. بالاخره صیاد شیرازی، یک مرد پنجاه و چند ساله، ده سال دیگر، بیست سال دیگر، سی سال دیگر - که با یک چشم به هم زدن میگذرد - از دنیا میرفت و از همین دروازه عبور میکرد؛ منتها با یک ناخوشی، با یک بیماری، با یک تصادف، یا با یک سکته‌ی قلبی؛ از این حوادثی که دائم اتفاق میافتد.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif حیف بود صیاد بمیرد
دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌های شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند!
فاصله‌‌ی بین مرگ و زندگی، فاصله‌ی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات میکنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
بیانات در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه  ۱۳۸۴/۱۰/۲۱

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif مرگ تاجرانه
بنده از قدیم میگفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همین روغن ریخته را نذر امامزاده میکند. انسان جانِ رفتنىِ از دست دادنىِ نماندنی را به گونه‌ای به خدای متعال میسپرد؛ در صورتی که این متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را میبرد. بنابراین اوّلین اجری که خدا به شهید داده، خودِ شهادت است؛ یعنی روغن ریخته‌ی او را قبول کرد و هدیه‌ای را پذیرفت و در نتیجه شهید در عالم وجود و تا قیامت، انسان با ارزش و ماندگاری شد.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:22 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

  مروری بر زندگی شهید سپهبد صياد شیرازی 

شهید صیاد شیرازی نقش بسزایی در همکاری و نزدیکی ارتش و سپاه داشت. وی پس از خلع بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راه‌اندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.

به گزارش خبرنگار حوزه دفاعی - امنيتی گروه سياسي باشگاه خبرنگاران ، شهید سپهبد "علی صیاد

شیرازی" در روز چهارم خرداد ۱۳۲۳ در شهرستان "درگز" از توابع استان خراسان به دنیا آمد. در خرداد 1342 از دبیرستان امیر کبیر در تهران در رشته ریاضی دیپلم متوسطه گرفت. یک سال بعد در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم نظامی پرداخت و سه سال بعد در مهر 1346 با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل شد.



شهید صیاد شیرازی پس از فراغت از تحصیل در شیراز، دوره رنجر و چتربازی را با رتبه عالی گذراند، در اصفهان دوره تخصصی توپخانه را طی کرد و از سال ۱۳۴۸ به لشکر زرهی تبریز پیوست و خدمت رسمی خود را در نیروی زمینی آغاز کرد. پس از انحلال لشکر تبریز در اسفند ماه سال ۱۳۴۹، به لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه منتقل و در گردان ۳۱۷ توپخانه به عنوان «فرمانده آتشبار» مشغول به خدمت شد.

وی در سال ۱۳۵۰ با دختر عموی خود ازدواج کرد و در اوایل سال ۱۳۵۱ با قبولی در آزمون اعزام به خارج دانش آموختگان دانشکده افسری برای تکمیل تخصص توپخانه به آمریکا اعزام شد. این شهید بزرگوار، دوره سه ماهه تخصص «هواسنجی بالستیک» را در شهر «فورت سیل» ایالت «اوکلاهما» با نمره عالی و احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند.

شهید صیاد شیرازی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین سال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.

وی از ابتدای پیروزی انقلاب تا مهر ماه ۱۳۵۸ در اصفهان بود و در این مدت با همکاری نیروهای نظامی و دوستان انقلابی خود - که بعداً پاسدار شدند - گروه ۳۰ نفره‌ای را تشکیل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت. تلاش‌های وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.

از مهم‌ترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌توان به تهیه طرح‌های عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.

شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران پس از ۲۱ روز مقاومت مدافعان این شهر، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضد انقلاب خارج شد. پس از تحقق و اجرای موفق این طرح‌ها، شهید صیاد شیرازی، با ۲ درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.

این شهید والامقام در آخرین ماه های ریاست جمهوری بنی صدر به دلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانت‌های او از سمت مذکور عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.

شهید صیاد شیرازی نقش به سزایی در همکاری و نزدیکی ارتش و سپاه داشت. وی پس از خلع بنی صدر از فرماندهی کل قوا، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راه اندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.

فرماندهی نيروی زمینی ارتش

وی در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد که در این منصب، فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیات‌های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس را بر عهده داشت؛ عملیاتی که سرنوشت جبهه های اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد.

شهید صیاد شیرازی پس از حدود پنج سال انجام وظیفه در مسئولیت خطیر فرماندهی نیروی زمینی، در ۲۳ تیر ۱۳۶۵ از سمت خود استعفا داد و سپس با پیشنهاد حضرت آیت الله خامنه ای - ریاست جمهوری وقت- و تصویب امام راحل به سمت نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.

وی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت و در مهر ۱۳۶۸ به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت فرماندهی معظم کل قوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.

این شهید بزرگوار در شهریور ۱۳۷۲ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و سپس در ۱۶ فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشکری ارتقاء یافت.

شهادت امیر سرافراز ارتش اسلام

شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، روز شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ در حالی که به قصد عزیمت به محل کار خود از منزل، خارج شده بود مورد سوء قصد یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان انتقال دادند اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات او بی نتیجه ماند و امیر سرافراز ارتش اسلام پس از عمری مجاهدت در راه خدا به فیض عظیم شهادت نایل آمد.

بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت امیر سپهبد صیاد شیرازی

«... امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است، قرار می‌گیرد و دست خائن خودفروخته‌ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.

سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان، سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است.

خطر مرگ کوچک‌تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی، بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»

گزارش از: شهاب الدین شعبانی‌نیا

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۵۱۳۶۵
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۱
تخریب‌چیان شهید لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در فصل بهار
 
ا
 
 
 
 
لشکر10 سیدالشهدا(ع) از جمله، لشکرهای پیروز استان تهران در دوران دفاع مقدس است. «الوارثین» نام گردان تخریب این لشکر در سال‌های حماسه و ایثار بود. این گردان در فصل بهار بیش از 40 شهید را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جعفر طهماسبی از جمله تخریب‌چیان پیشکسوت گردان

الوارثین است. این رزمنده ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: «بهار» برای رزمندگان گردان تخریب لشکر 10 سیدالهشدا(ع) با یاد و خاطره بیش از 40 همرزم شهید که در فروردین ماه سال‌های دفاع مقدس پر کشیدند عجین شده است.

عملیات‌های والفجر یک، عملیات طلائیه، هفت تن آل صفا، عملیات کربلای 8 و عملیات بیت‌المقدس 4 از جمله عملیات‌های فصل بهار هستند که همسنگران ما در آن به شهادت رسیدند. گردان تخریب لشکر سیدالشهدا(ع) بهار 62 را با 6 شهید عملیات والفجریک آغاز کرد. همچنین دربهار سال 63 و در روز اول عید بیش از پنج شهید از همسنگران ما از طلائیه به سعادت ابدی رسیدند.

بهار سال 65 با ماه رجب و شعبان آغاز شد و در شب ولادت قمربنی هاشم(ع) هفت‌ تن آل‌صفا با بدن‌های قطعه قطعه شده پرکشیدند. علاوه بر این سال 66 نیز با زمزمه عملیات جدید در شلمچه آغاز شد و در 19 فروردین و در عملیات کربلای 8 نام هشت تن از یاران ما در لیست شهدا ثبت شد. سهمیه شهدای ما در بهار 67 در عملیات بیت‌المقدس 4 در حلبچه 14 تن از دوستان ما دفتر شهادت را امضاء کردند و به مقام قرب حق رسیدند.


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:12 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۵۲۶۴۵
در جوار شهدای بهشت زهرا(س)؛

بزرگداشت عملیات کربلای 8 برگزار می شود  

مراسم بزرگداشت یاد و خاطره شهدای عملیات کربلای هشت در قطعه ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار می گردد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم بزرگداشت یاد و خاطره شهدای عملیات کربلای هشت

روز پنج شنبه ۱۹ فروردین ماه با حضور خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و جمعی از رزمندگان و یادگاران هشت سال دفاع مقدس ساعت ۱۷ در قطعه ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) تهران با قرائت زیارت عاشورا برگزار می گردد.

در ادامه و پایان این مراسم خانواده های معظم شهدا و ایثارگران با حضور بر سر مزار شهدای عملیات کربلای هشت با نثار گل و قرائت فاتحه ادای احترام می کنند.


ادامه مطلب



[ سه شنبه 17 فروردین 1395  ] [ 6:11 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

فرماندار کاشمر مطرح کرد:

دومین شهر زیارتی خراسان رضوی آماده میزبانی از زائران است

ایلنا: فرماندار کاشمر با اشاره به جاذبه‌های گردشگری، اماکن فرهنگی و تاریخی و نیز ظرفیت‌های زیارتی این شهرستان گفت: کاشمر دومین شهر زیارتی استان خراسان رضوی آماده میزبانی از گردشگران و زائران است.

دومین شهر زیارتی خراسان رضوی آماده میزبانی از زائران است

به گزارش ایلنا ، فروزان فرماندار و رئیس ستاد خدمات سفر شهرستان کاشمر به همراه بخشدار مرکزی و معاون عمران وبرنامه‌ریزی و برخی دیگر از اعضاء ستاد از نحوه فعالیت‌های ستاد در سطح شهرستان بازدید و با حضور در دبیرخانه ستاد واقع در میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشمر در جریان فعالیت های ستاد و دبیرخانه که توسط مسئول میراث فرهنگی و دبیر ستاد تشریح شد، قرار گرفت.

 

وی در این بازدید از تلاش های صورت گرفته قدردانی و بر لزوم هرچه بیشتر خدمات به زائرین و مسافرین در ایام نوروز تاکید کرد.

 

 

فرماندار کاشمر خاطرنشان کرد: کاشمر آمادگی کامل برای میزبانی از مسافران نوروزی را دارد.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 6:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

کاشمر شهری کهن با دیدنیهای بسیار و سوغاتی های ناب پذیرای بسیاری از مسافران نوروزی است

 خبرگزاری شبستان:کاشمر که با نام «ترشیز» نیز یاد شده جزو مناطق فرمانروایی پارتیان بوده و به دلیل پیشینه تاریخی و در برگیری امامزاده ها و شخصیت هایی هم چون مدرس پذیرای بسیاری از مسافران است.

 به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد،شهرستان کاشمر از غرب با خلیل آباد، از شمال و شمال غربی با نیشابور، سبزوار و بردسکن، از شرق و شمال شرقی با تربت حیدریه و از جنوب و جنوب غربی با گناباد هم جوار است و دارای دو منطقه کوهستانی کوه سرخ در شمال و ارتفاعات فغان بجستان در جنوب و منطقه ای کویری و خشک در غرب و جنوب و جلگه ای حاصلخیز در محدوده ی حومه شهر و قصبات آن می باشد ،آب و هوای شهرستان کاشمر خشک و نیمه خشک است.

 

پيشينه تاريخي

منطقه کاشمر که در متون و منابع کهن از آن به عنوان «ترشیز» یاد شده به استناد کاوش های باستان شناسی از گذشته های دور تا اواخر هزاره دوم و اوایل پیش از میلاد مسکونی بوده است.

 

به استناد روایات شاهنامه و تاریخ بیهقی ۲۵۰۰ سال پیش زردشت پیامبر در این سرزمین با گشتاسب شاه ملاقات نموده و آتشکده ای در این ناحیه بنا کرده است و کاشمر در اعصار تاریخی به ویژه دوران پارتیان و ساسانیان جزء مناطق فرمانروایی آنان در خراسان به شمار می آمد.

 

کاشمر در سال ۳۱ هجری به دست اعراب مسلمان فتح شد و از آن پس امرای غزنوی، سلجوقی، اسماعیلیه، خوارزمشاهیان، ایلخانی، سربداریه، تیموری، صفوی، افشاریه و قاجاری به ترتیب بر این ناحیه حکم راندند و تاریخ پر فراز و نشیب این منطقه را که مشحون از جنگ ها، شکست ها، نا امیدی ها، کامکاری ها و پیروزی هاست رقم زدند.

 

مسجد جامع كاشمر

این بنا در مرکز شهر واقع شده و به استناد کتیبه آن حدود سال ۱۲۱۳ ه.ق روزگار حکمرانی عبدالعلی خان و مصطفی قلی خان میش مست همزمان با سلطنت فتحعلی شاه قاجار بنا گردیده است.

 

مسجد جامع دارای بنایی ساده و با شکوه، صحن، ایوان، شبستان ستون دار و غرفه های پیرامون صحن می باشد،در اطراف صحن مسجد چندین غرفه آجری ساده و در ضلع جنوبی آن ایوانی با تزئینات مقرنس و دو شبستان ستون دار واقع شده است و محراب و ایوان مسجد با کاشی معرق مزین گشته است.

 

باغمزار (بقعه امامزاده سيدحمزه )

بقعه و بارگاهی که با زیربنای ۲۰۰۰ متر مربع مشتمل بر گنبدخانه، گلدسته ها، رواق ها و ... در محل باغمزار بنا شده منسوب به مدفن سید حمزه بن موسی بن جعفر (ع) است.

 

بنا بر شواهد این مکان در دوران صفویه بنیان گردیده و در دوره های مختلف از جمله در سال های اخیر مرمت و کاشی کاری و بناهایی نیز به آن افزوده شده است،ساختمان و بارگاه امامزاده مشتمل بر تزیینات آن از جمله کاشیکاری ها، آیینه کاری ها و ... می باشد که در سال ۱۳۹۹ ه.ق به این مجموعه الحاق شده است.

 

امامزاده سيد مرتضي (ع)

مجموعه ابنیه جدید الاحداث واقع در ۵ کیلومتری شمال کاشمر به مزار و بقعه سید مرتضی (ع) برادرامامزاده سید حمزه (ع) و امام رضا (ع) منسوب می باشد که به استناد تواریخ کهن، وی در سده دوم هجری توسط امویان در همین مکان شهید و به خاک سپرده شد.

 

امروزه این آستان مقدسه با زیربنای تقریبی ۱۸۰۰ متر مربع دارای بنای اصلی شامل یک ایوان ورودی کاشیکاری شده با دو ماذنه در طرفین ایوان و گنبدی فیروزه ای رنگ بر فراز آن می باشد و همه روزه پذیرای خیل زائرین سید مرتضی (ع) است.

 

یخچال طبيعي بند قرا

در حدود ۷ کیلومتری روستای بند قرا، یخچال طبیعی و بی نظیری قرار دارد که در تمام فصول سال پر یخ است و تا همین چند سال پیش هنوز اهالی روستاهای مجاور که از نعمت برق برخوردار نبودند، یخ مورد نیاز خود را از آن تامین می کردند.

 

آرامگاه شهيد سيدحسن مدرس

بنای باشکوهی که پیکر شهید مدرس را در میان گرفته در سال ۱۳۶۳ شمسی به جای مقبره کوچک قبلی و در میان باغ وسیع و محصوری ساخته شده است.

 

سید حسن مدرس از سادات طباطبایی قمشه اصفهان و از رجال روحانی و سیاسی دوره مشروطیت بود،وی در سال ۱۲۸۷ ش در یکی از روستاهای اردستان به دنیا آمد و بعدها به دوره دوم مجلس شورای ملی راه یافت.

 

در سال ۱۳۰۷ ش به خواف و سپس به کاشمر تبعید گردید، این عالم ربانی سرانجام در سال ۱۳۱۶ ش در این شهر به شهادت رسید و بنای آرامگاه که از یک گنبد فیروزه ای گنبد خانه مرکزی و چهار ایوان و به اسلوب معماری عصر صفوی بنیان گردیده است.

 

آبشار و آبگرم معدني كريز

این پدیده طبیعی در حاشیه جاده آسفالته کریز به ریوش در فاصله ۱۵ کیلومتری شهر ریوش و به فاصله ۳ کیلومتری روستای کریز واقع گردیده و دارای آبگرم معدنی با خاصیت های درمانی است.

 

در حاشیه این مکان نیز دره بسیار با رودخانه ای پرآب، چشمه سارهای آب سرد شیرین و گوارا وجود دارد که به اعتقاد کارشناسان، این آبگرم معدنی از نظر وجود مواد شیمیایی در رتبه بالاتری از آبگرم فردوس قرار دارد.

 

هنرهای سنتی و صنايع دستي در مناطق مختلف شهرستان کاشمر مشاغل سنتی و هنرهای دستی هنوز تا حدودی رواج دارد اما در میان آنها بافت قالی به ویژه در روستاهای فروتقه - ممرآباد - نقاب و ... از اهمیت به سزایی برخوردار است.

 

قالی کاشمر به واسطه مرغوبیت در بافت، نقشه و رنگ یکی از قالی های به نام منطقه خراسان رضوی می باشد. از جمله مشاغل سنتی در شهرستان کاشمر می توان به مسگری، نجاری و آهنگری اشاره کرد. گلیم بافی، حصیربافی، گیوه دوزی و بافت قالیچه نیز از سایر صنایع دستی و هنرهای سنتی این شهرستان به شمار می آید.

 

سوغات و ره آورد سفر

در شهرستان کاشمر نیز بخشی از فرآورده های صنایع دستی می توانند جزو سوغات این شهرستان محسوب شوند که از میان آنها می توان به گیوه های کاشمری، انواع حصیرها و گلیم های الوان اشاره نمود.

 

اما مهمترین فرآورده و سوغات کاشمر با توجه به فراوانی باغات انگور در این منطقه کشمش است که به سراسر ایران صادر شده و پس از آن زعفران نیز که کاشت آن در سالیان اخیر متداول گشته جزو سوغات این شهر به شمار می روند.

 

خرابه های ارگ قديم

در قرون و سده های پیش، ترشیز به شکل قلعه ای مستحکم با حصار و بارویی نفوذ ناپذیر، ساکنان خود را از گزند یاغیان و مهاجمان مصون می داشت.

 

اگرچه امروزه از آن دژ و ارگ حصین اثر برجای نمانده است اما خرابه های برجای مانده یادآور عظمت این شهر در دوره قاجار است. این بقایا با بادگیری که پس از ده ها سال همچنان بر فراز آن خودنمایی می کند در ضلع شمال غربی میدان مرکزی شهر کاشمر قرار دارد.

 

قلعه گبر حصار

 

ویرانه های موسوم به قلعه گبر حصار در شمال شرق روستای خضر بیک بخش کوهسرخ در حدود ۲۷ کیلومتری شمال غرب ریوش واقع شده و از جمله مناطقی است که از دیرباز مسکن و ماوای اسلاف اهالی کاشمر بوده است که بنابر شواهد، این قلعه از سده دوم تا پنجم هجری مورد استفاده قرار گرفته است.

 


ادامه مطلب



[ دوشنبه 16 فروردین 1395  ] [ 6:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 90 :: 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 4082539 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب